Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
یارِ خاکسار avatar

یارِ خاکسار

پَس عَدَم گَردَم عَدَم چون اَرغِنون...
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
Расталмаған
Сенімділік
Сенімсіз
Орналасқан жері
ТілБасқа
Канал құрылған күніЛип 08, 2017
TGlist-ке қосылған күні
Бер 16, 2025

"یارِ خاکسار" тобындағы соңғы жазбалар

برخیز تا به عهد اَمانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته به خدمت قَضا کنیم

مناجات با صدای سیدجواد ذبیحی
شاعر سعدی علیه الرحمه
@yarekhaksar
Қайта жіберілді:
عقل آبی | صدیق قطبی avatar
عقل آبی | صدیق قطبی
«وقت عارف چون روزگار بهار است: رعد می‌غرّد و ابر می‌بارد و برق می‌سوزد و باد می‌وزد و شکوفه می‌شکفد و مرغان بانگ می‌کنند. حال عارف همچنین است: به چشم می‌گرید و به لب می‌خندد و به دل می‌سوزد و به سر می‌نازد و نام دوست می‌گوید و بر درِ او می‌گردد.»

ابوبکر شبلی؛
تذکرة‌الاولیاء، تصحیح شفیعی کدکنی، ص۶۸۳

(توضیح مصحح: شاید «بِسِرّ می‌نازد» قابل توجیه‌تر باشد، یعنی قلباً احساس شادمانی و سرور می‌کند.)

خروشیدن چون رعد، باریدن چون باران، سوختن چون برق، وزیدن چون باد، شکفتن چون شکوفه، و تکرار نام دوست چون پرنده.

.
هو

محبوب آینه ذات محب است، یعنی از آن جهتی که اقتضا می‌کند دوستش بدارد، زیرا او در آن آینه (محبوب) خود را و برخی از زیبایی‌های خود را به تبع آن جستجو کرده و مشاهده می‌کند و محبِ عاشقِ آینه کمالِ جمالِ محبوب و محل نفوذ و جاری شدن احکام سلطنت اوست، و این حکم در هر محب و محبوب و عاشق و معشوقى -بدون استثنا- جاری و ساری است، و شان حق تعالی با خلقش بدین گونه است. پس ما از جهت حقایق و ماهیات‌مان -که عبارت از صور معلومیت ثابت ما در علم حق تعالی در ازل است- آینه‌هایی برای وجود مطلق ذاتی او هستیم و آن حضرت آینه‌ای مر حالات فراوان و بی‌شمار ما راست، بنابراین ما ادراکی جز بعض ما نسبت به بعض دیگر نداریم -ولی در حق- و ما از خودمان به‌واسطه او آنچه را که در او جستجو کرده و مشاهده می‌کنیم دوست می‌داریم و آنها هم جز صفات و حالات نیستند و او در ما خودش را -از آن جهت که دیدنش مر خودش را در آینه‌ای که از وجهی مغایر او و مخالف دیدنش مر خودش را در خودش و برای خودش است- دوست می‌دارد، بلکه آنجا اصلا نه دیدن است و نه شمار و تعدد، زیرا آینه مغایر و ناجور -از آن جهت که محل جلوه مقید بدان است- در هر چه که در آن نقش شود حکمی را آشکار می‌سازد که زمان دیدن شیء مر خودش را در خودش و برای خودش متعین نبوده است.

نفحات الهيه
صدرالدین قونوی
ترجمه استاد محمد خواجوی
@yarekhaksar
هو

هر که آخرت خواهد باید که دنیا را بِهِل کند، و هر که خدای خواهد باید که آخرت را، پس دنیا را به خاطر آخرت و آخرت را به خاطر خدا رها باید کرد...
و گر این کار به اتمام برد هر چه غم و اندوه است از دل وی برود و آشوب از جانش رخت بربندد، و راحت و خوش‌وقتی و انس الهی بدو بازگردد.

فتوح الغیب
عبد القادر گیلانی
ترجمه امیرحسین الهیاری
@yarekhaksar
Қайта жіберілді:
کتاب تصوف avatar
کتاب تصوف
عرض تسلیت به خاندان ذکاوتی قراگزلو،فقدان استاد بزرگ و دانشمند ارزشمند،صدمه ای به فرهنگ ایران عزیز خواهد بود
رضوان الله علیه
@KetabTasavof
هو

چون درویش اهل حد فنا در خدا شد، جزو جزو همه موی اندام وی ریخته شد. زهی مقام حیرت درویش که در حیرت بماند. قال علیه السلام: التحابب اذا قرن کشف له اثر (محبت دو جانبه وقتی نزدیک شود اثرش فاش شود)، یعنی نمک را در آب اندازند جمله آب شود اثر نمک نماند؛ اکنون تو نمانی عشق ماند. تو ندانی عشق داند.

دریای کهن چو برزند موجی نو
موجش خوانند و در حقیقت دریا است

و در این جمله جان‌ها گم شود، گفت و گو و جست و جوی نماند؛ کما قال عليه السلام: من عرف الله كل لسانه، چنانچه شیخ سعدی می‌گوید:

چو بلبل روی گل بیند زبانش در نوا آید
مرا از دیدن رویت فرو بسته است گویایی

رساله وجود العاشقین، سیدمحمد گیسودراز
از کتاب کوی طریقت، به کوشش سعید رحیمیان
@yarekhaksar
هو

چون دل ذاکر شود هر چه غیر حق تعالی باشد، فراموش کند و باشد که در ذکر غایب شود، همچنان کسی که خفته باشد از غایت انس و حلاوت ذکر.

عوارف المعارف
شهاب الدین سهروردی
@yarekhaksar
هو

حق سبحانه و تعالی از حیثیت اسم الظاهر در مجموع مظاهر ظاهر است، اما به حسب اسم الباطن مختفی است از فهوم عموم، مگر از ادراک کاملی که عالم را مظهر حضرت او بیند، و در هر مظهری مظهر مشاهده نماید، و این رؤیت به حسب ظهور تجلی است نه به حسب حقیقت، زیرا که ادراک ذات ممکن نیست.
و نزد اهل الله رؤیت الله تعالی در مرتبه احدیت ممنوع است، بلکه ادراک جميع تجلیات حق به طریق تفصیل ممکن نیست و مظاهر اسماء الهیه مفصلاً غیر متناهیه‌اند، اگر چه به حسب امهات متناهی است.
عقول عقلاء عالم از ادراک ذاتش عاجز و قاصراند، كما قال الله تعالى: لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ (چشم‌ها او را درنمى‏‌يابند و اوست كه ديدگان را درمی‌يابد و او لطيف آگاه است)

دیده باید که نور او بیند
دیده آنجا چو نیست چون بیند

مجمع الرسال شاه نعمت الله ولی
به تصحیح دکتر علی‌محمد صابری
@yarekhaksar
هو

و گفت: درویش آن است که بدو نرسد مگر هم بدو. و به خودیِ خود راه نیست.

شیخ ابوسعید ابوالخیر
@yarekhaksar
هو

ز هر بدی که تو دانی هزار چندانم
کسی چه داند آن بد ز من، که من دانم

ای عزیز اگر دینداری آنست که صحابه و تابعین داشتند و مسلمانی آنکه در قرن اول اسلام ورزیدند، جای آنست که گبران و مغان از تردامی ما ننگ دارند...
اگر اظلال اهل ضلال، کافر را به گمراهی کشید عجب نیست، عجب‌تر آنست که تنبیه هدايت "ما غَرّك بربّك الكريم" نفس کافر ما را نگداخت و اعتماد "وَ ان ربّك لذو مغفرة للنّاس على ظلمهم" خاک اصرار ادبار بر فرق روزگار ما بریخت و بی خوف لوم لايمان و امید کرم اکرم کریمان، شور و شغب جرات و جسارت را در نهاد ما انگیخت، ولی منّت جناب کبریای بصیر کریم غفور را که قبایح احوال و فضایح اعمال بندگان جانی را می‌بیند و می‌داند و به ذیل عفو و احسان می‌پوشاند و به‌این همه بی‌وفایی هر سحرگاه همه را به‌‌ درگاه لطف و کرم می‌خواند.

مکتوبات میرسیدعلی همدانی
@yarekhaksar
Қайта жіберілді:
بزم قدسیان avatar
بزم قدسیان
🔸مرقد مطهّر حکیم عارف ملاّ محمد حسن دهکردی (سکوت‎علی شاه) از شاگردان حاج ملاّ هادی سبزواری که اکنون در سالن ساختمانی در شهرکرد قرار دارد.

🔹شنیدم مرحوم مبرور میرزا علی مشفقی اصفهانی المشتهر بالمعلّم را - طاب ثراه - به عصر 17/ اردیبهشت/ 1351 خورشیدی که شنیدم مرحوم مبرور آقا شیخ یوسف دهکردی فرزند برومند آن بزرگ (سکوت) را - که داماد آقا سیّد ابوالقاسم دهکردی صاحب الوسیلة می‌بود - که: جناب آخوند سکوت به بازگشت از سفر قبله به شیراز رسید و به محضر رحمت‎علی شاه شد، مباحثه را، ولکن به همان ساعت ربوده گشت، و اربعینی برآورد، و به دهکرد بازآمد. و مردمان طاق ببستند استقبال را، و چون سر روزی برآمد به مسجد بردندش که امامت کند، ولیکن او به همان رکعت نخستین از محراب بگریخت، و به مغاره‌ای در کوه شد، و بگفتند که دیوانه گشته است! و شهرت دادندش به کوهی.
أقول: وما عرفوا أنّه إنّما خالطهم أمر عظیم.

او را است:

تا که از هستیّ خود بگذشته‌ایم
بـر فـراز لامکـان پـا هشـتـه‌ایـم
ما ز خـود رسـته به حق پیوسـته‌ایم
زان که مهر از دو جهان بگسسته‌ایم


تحریر ثانی تاریخ حکما و عرفا، استاد صدوقی سها ص 191.

@bazmeghodsian
ای که در حضرت او یافته‌ای بار ببر
عرضه بندگی بی‌سروسامانی چند
کای شه کشور حسن و ملک مُلک وجود
منتظر بر سر راهند غلامانی چند

میخانه عشق
شعر: ملا هادی سبزواری
آواز: شهرام ناظری
@yarekhaksar
هو

ز اولیای حق یکی فرزانه‌ای
از مِی اسرار حق مستانه‌ای

بس که مشتاقِ رخ عشاق بود
نزد عشاقش لقب مشتاق بود

روز و شب بودیم خوش با یکدگر
گه جلیس خانه، گاهی در سفر

گرچه می‌بودم منش اندر سبیل
بر طريق سالكان حق دليل

لیک می‌بودیم با هم هم‌قدم
در مسالک راه پیما بیش و کم

مقتدای مرشدان راه ما
بُد چو سید نعمت الله شاه ما

وآن گرامی پادشاه شد نشان
بود در ماهان کرمانش مکان

جذبه شوقش از سوی اصفهان
برد سوی خویش ما را کش‌کشان

چون طواف مرقدش دریافتیم
فيض‌ها زان بی‌حد و مریافتیم

نرم نرمک سوی کرمان آمدیم
مِی پرست و باده‌خواهان آمدیم

چون‌که در آن شهرِمان مأوای شد
شهریان را شورشی برپای شد

واعظی بودش در آن کشور تمام
اهل ظاهر را در آن کشور امام

بانگ زد هر سوی با یاران خویش
کای گروه مؤمنان خوب کیش

اهل باطن رخنه در دین کرده‌اند
در بدع تجدید آئین کرده‌اند

چون ضرورت هست در دین اجتهاد
قلع ایشان باید از تیغ جهاد

چون بلا نوبت زن مشتاق شد
در ولایت از حریفان طاق شد

واعظ بی دینِ غدّارِ شقی
كان به‌ظاهر داشت خود را متقی

سوی مسجد رفت با اصحاب خویش
جمع کرد از هر طرف احباب خویش

گفت اینک هست وقت اجتهاد
تیغ می باید کشیدن در جهاد

قتل این درویش و یارانش کنید
تیغ بر کف سنگبارانش کنید

اشعار نورعلیشاه در بیان شهادت مشتاقعلیشاه
@yarekhaksar
هو

۲۶ رمضان سال‌روز شهادت میرزا محمد تربتی (مشتاق‌علیشاه)

چون هجوم برسر مشتاق‌علی کردند و خنجر و رمد بر سر و سینه او می‌زدند، تا قوت گفتار داشت متوسل به حضرت ولایت کلیّه گردید به نام مبارک متذکر گردیده یا علی یا علی می‌گفته؛ مسلمی مؤمن سنگی محکم بر مغزش کوفت که ای کافر هنوز هم به قاعده صوفیه یاعلی می‌گو‌یی؟!

اصول الفصول في حصول الوصول
رضاقلی خان هدایت

@yarekhaksar
هو

ممشاد دینوری در نزع بود. درویشی پیش وی استاده، و دعا می‌کرد: بار خدایا بر وی رحمت کن و بهشت او را کرامت کن.
ممشاد در او نگریست بانگی بر وی زد: ای غافل سی سال است تا بهشت را پر طرف غرف و حور و قصور جلوه می‌کنند فما اعرتها طرفی. اکنون به‌سر مشرب حقیقت می‌رسم، تو زحمت آورده و مرا بهشت و رحمت می‌خواهی؟

ای جوانمرد این حدیث در حوصله هر کسی نگنجد، این جوانمردانی را رسد، که در سرادقات مطالعات و در مقامات کرامات عین طلبند، زمانی در حلّه مجاهدت، زمانی در قرطه مشاهدت، گاهی در سکر شکر، گاهی در صحو محو، هم نیست و هم هست، هم هشیار و هم مست، دل‌هاشان حریق نار غیرت، جان‌هاشان غریق بحر حیرت، ساکنان پوینده، خاموشان گوینده، فردا که خلق را به حضرت ذی الجلال حشر کنند، هر کسی را مرکبی باشد، یکی را نجیب طاعت، یکی را براق همّت و ایشان را قبضه عزّت احدیّت، در خبر آمده که ارواح الشهداء فی اجواف طیر خضر.

کشف الاسرار و عدّة الابرار
رشیدالدین ابوالفضل میبدی
@yarekhaksar

Рекордтар

26.03.202523:59
3.8KЖазылушылар
31.03.202523:59
100Дәйексөз индексі
16.03.202523:59
1.6K1 жазбаның қамтуы
16.03.202523:59
1.6KЖарнамалық жазбаның қамтуы
18.03.202523:59
11.11%ER
16.03.202523:59
43.70%ERR
Жазылушылар
Цитата индексі
1 хабарламаның қаралымы
Жарнамалық хабарлама қаралымы
ER
ERR
БЕР '25БЕР '25БЕР '25КВІТ '25КВІТ '25КВІТ '25

یارِ خاکسار танымал жазбалары

21.04.202505:35
برخیز تا به عهد اَمانت وفا کنیم
تقصیرهای رفته به خدمت قَضا کنیم

مناجات با صدای سیدجواد ذبیحی
شاعر سعدی علیه الرحمه
@yarekhaksar
هو

چون دل ذاکر شود هر چه غیر حق تعالی باشد، فراموش کند و باشد که در ذکر غایب شود، همچنان کسی که خفته باشد از غایت انس و حلاوت ذکر.

عوارف المعارف
شهاب الدین سهروردی
@yarekhaksar
23.03.202515:38
مُرده بُدم زنده شدم، گریه بُدم خنده شدم
دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

نام آهنگ: «زنــده»
همایون شجریان و سامی یوسف
شاعر: مولانای جان
@yarekhaksar
Қайта жіберілді:
عقل آبی | صدیق قطبی avatar
عقل آبی | صدیق قطبی
«وقت عارف چون روزگار بهار است: رعد می‌غرّد و ابر می‌بارد و برق می‌سوزد و باد می‌وزد و شکوفه می‌شکفد و مرغان بانگ می‌کنند. حال عارف همچنین است: به چشم می‌گرید و به لب می‌خندد و به دل می‌سوزد و به سر می‌نازد و نام دوست می‌گوید و بر درِ او می‌گردد.»

ابوبکر شبلی؛
تذکرة‌الاولیاء، تصحیح شفیعی کدکنی، ص۶۸۳

(توضیح مصحح: شاید «بِسِرّ می‌نازد» قابل توجیه‌تر باشد، یعنی قلباً احساس شادمانی و سرور می‌کند.)

خروشیدن چون رعد، باریدن چون باران، سوختن چون برق، وزیدن چون باد، شکفتن چون شکوفه، و تکرار نام دوست چون پرنده.

.
هو

و گفت: درویش آن است که بدو نرسد مگر هم بدو. و به خودیِ خود راه نیست.

شیخ ابوسعید ابوالخیر
@yarekhaksar
27.03.202516:42
ای که در حضرت او یافته‌ای بار ببر
عرضه بندگی بی‌سروسامانی چند
کای شه کشور حسن و ملک مُلک وجود
منتظر بر سر راهند غلامانی چند

میخانه عشق
شعر: ملا هادی سبزواری
آواز: شهرام ناظری
@yarekhaksar
هو

ای عزیز من! چنان که در درون آدمی چیزی است که زنده به نان و آب بود، و چیزی است که هم زنده به ذکر خدای تعالى بود، اَرَت می‌درباید - «آنْتُمُ الْفقراء إِلَى اللهِ ». و همین حقیقت بود که به داود -عَلى نَبيِّنا و عليه السلام- گفت: «أَنَا بُدى اللازِمُ فَالْزِمْ بُدَّكَ ». چاره‌ی بیچارگی تو منم، تو را از چه چیزی گزیر است الّا از من.

نامه‌های احمد غزالی
تصویر: خانقاه میرسیدعلی همدانی در کشمیر
@yarekhaksar
هو

حق سبحانه و تعالی از حیثیت اسم الظاهر در مجموع مظاهر ظاهر است، اما به حسب اسم الباطن مختفی است از فهوم عموم، مگر از ادراک کاملی که عالم را مظهر حضرت او بیند، و در هر مظهری مظهر مشاهده نماید، و این رؤیت به حسب ظهور تجلی است نه به حسب حقیقت، زیرا که ادراک ذات ممکن نیست.
و نزد اهل الله رؤیت الله تعالی در مرتبه احدیت ممنوع است، بلکه ادراک جميع تجلیات حق به طریق تفصیل ممکن نیست و مظاهر اسماء الهیه مفصلاً غیر متناهیه‌اند، اگر چه به حسب امهات متناهی است.
عقول عقلاء عالم از ادراک ذاتش عاجز و قاصراند، كما قال الله تعالى: لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ (چشم‌ها او را درنمى‏‌يابند و اوست كه ديدگان را درمی‌يابد و او لطيف آگاه است)

دیده باید که نور او بیند
دیده آنجا چو نیست چون بیند

مجمع الرسال شاه نعمت الله ولی
به تصحیح دکتر علی‌محمد صابری
@yarekhaksar
هو

چون درویش اهل حد فنا در خدا شد، جزو جزو همه موی اندام وی ریخته شد. زهی مقام حیرت درویش که در حیرت بماند. قال علیه السلام: التحابب اذا قرن کشف له اثر (محبت دو جانبه وقتی نزدیک شود اثرش فاش شود)، یعنی نمک را در آب اندازند جمله آب شود اثر نمک نماند؛ اکنون تو نمانی عشق ماند. تو ندانی عشق داند.

دریای کهن چو برزند موجی نو
موجش خوانند و در حقیقت دریا است

و در این جمله جان‌ها گم شود، گفت و گو و جست و جوی نماند؛ کما قال عليه السلام: من عرف الله كل لسانه، چنانچه شیخ سعدی می‌گوید:

چو بلبل روی گل بیند زبانش در نوا آید
مرا از دیدن رویت فرو بسته است گویایی

رساله وجود العاشقین، سیدمحمد گیسودراز
از کتاب کوی طریقت، به کوشش سعید رحیمیان
@yarekhaksar
هو

ز هر بدی که تو دانی هزار چندانم
کسی چه داند آن بد ز من، که من دانم

ای عزیز اگر دینداری آنست که صحابه و تابعین داشتند و مسلمانی آنکه در قرن اول اسلام ورزیدند، جای آنست که گبران و مغان از تردامی ما ننگ دارند...
اگر اظلال اهل ضلال، کافر را به گمراهی کشید عجب نیست، عجب‌تر آنست که تنبیه هدايت "ما غَرّك بربّك الكريم" نفس کافر ما را نگداخت و اعتماد "وَ ان ربّك لذو مغفرة للنّاس على ظلمهم" خاک اصرار ادبار بر فرق روزگار ما بریخت و بی خوف لوم لايمان و امید کرم اکرم کریمان، شور و شغب جرات و جسارت را در نهاد ما انگیخت، ولی منّت جناب کبریای بصیر کریم غفور را که قبایح احوال و فضایح اعمال بندگان جانی را می‌بیند و می‌داند و به ذیل عفو و احسان می‌پوشاند و به‌این همه بی‌وفایی هر سحرگاه همه را به‌‌ درگاه لطف و کرم می‌خواند.

مکتوبات میرسیدعلی همدانی
@yarekhaksar
27.03.202514:40
هو

۲۶ رمضان سال‌روز شهادت میرزا محمد تربتی (مشتاق‌علیشاه)

چون هجوم برسر مشتاق‌علی کردند و خنجر و رمد بر سر و سینه او می‌زدند، تا قوت گفتار داشت متوسل به حضرت ولایت کلیّه گردید به نام مبارک متذکر گردیده یا علی یا علی می‌گفته؛ مسلمی مؤمن سنگی محکم بر مغزش کوفت که ای کافر هنوز هم به قاعده صوفیه یاعلی می‌گو‌یی؟!

اصول الفصول في حصول الوصول
رضاقلی خان هدایت

@yarekhaksar
هو

هر که آخرت خواهد باید که دنیا را بِهِل کند، و هر که خدای خواهد باید که آخرت را، پس دنیا را به خاطر آخرت و آخرت را به خاطر خدا رها باید کرد...
و گر این کار به اتمام برد هر چه غم و اندوه است از دل وی برود و آشوب از جانش رخت بربندد، و راحت و خوش‌وقتی و انس الهی بدو بازگردد.

فتوح الغیب
عبد القادر گیلانی
ترجمه امیرحسین الهیاری
@yarekhaksar
Қайта жіберілді:
بزم قدسیان avatar
بزم قدسیان
27.03.202521:04
🔸مرقد مطهّر حکیم عارف ملاّ محمد حسن دهکردی (سکوت‎علی شاه) از شاگردان حاج ملاّ هادی سبزواری که اکنون در سالن ساختمانی در شهرکرد قرار دارد.

🔹شنیدم مرحوم مبرور میرزا علی مشفقی اصفهانی المشتهر بالمعلّم را - طاب ثراه - به عصر 17/ اردیبهشت/ 1351 خورشیدی که شنیدم مرحوم مبرور آقا شیخ یوسف دهکردی فرزند برومند آن بزرگ (سکوت) را - که داماد آقا سیّد ابوالقاسم دهکردی صاحب الوسیلة می‌بود - که: جناب آخوند سکوت به بازگشت از سفر قبله به شیراز رسید و به محضر رحمت‎علی شاه شد، مباحثه را، ولکن به همان ساعت ربوده گشت، و اربعینی برآورد، و به دهکرد بازآمد. و مردمان طاق ببستند استقبال را، و چون سر روزی برآمد به مسجد بردندش که امامت کند، ولیکن او به همان رکعت نخستین از محراب بگریخت، و به مغاره‌ای در کوه شد، و بگفتند که دیوانه گشته است! و شهرت دادندش به کوهی.
أقول: وما عرفوا أنّه إنّما خالطهم أمر عظیم.

او را است:

تا که از هستیّ خود بگذشته‌ایم
بـر فـراز لامکـان پـا هشـتـه‌ایـم
ما ز خـود رسـته به حق پیوسـته‌ایم
زان که مهر از دو جهان بگسسته‌ایم


تحریر ثانی تاریخ حکما و عرفا، استاد صدوقی سها ص 191.

@bazmeghodsian
هو

ای عزیز، هر احسانی که از دست و زبان تو به بندگان حق می‌رسد، گنجی است از گنج‌های عُقبی که قابل زوال و فنا نیست. امروز که قدرت داری، از گنج‌های باقی چندان‌که توانی بِنه تا روز درماندگی تو را به‌کار آید و دستگیری کند. کار دنیا از این سهل‌تر است که مردم گمان دارند، ولی کار آخرت از آن حد که مردم تصور کرده‌اند صعب‌تر است...
اگر تو از حضرت لایزال در روز قیامت توقع عفو و غفران داری، در این فرصت هر چه که امکان دارد به عدل و احسان به مردم توجه کن. این نعمت نیکی تو را موقعی دست دهد که پیران رعایا را مانند فرزند عزیز باشی، جوانان را برادر نمایی، و طفلان را پدر، مظلومان را ناصر، و ظالمان را قاطع باشی، فاجران را فاضح شوی، تائبان را ناصح و مطیعان را معین، در قول صادق، در عهد واثق، بر نعمت شاكر، و بر محنت صابر، در عمل مخلص ولی متواضع، در جوانی پارسا و خداشناس باش...
بر تو باد که خزانه‌ی حق را به هوی و هوس و تسویل شیطانی خرج نکنی، آنچه گیری به حق گیری و به احتياج، و حقّ مستحق را بدو برسانی تا در روز عذاب در فضیحت اکبر در نمانی.

از مکتوبات میرسیدعلی همدانی به یکی از صاحب‌منصبان حکومتی
@yarekhaksar
هو

کنم از لَیلة القدرت بیانی
که دور از وقت و قدر خود نمانی

بود از بهر سالک لَیلة القدر
تجلی خاصش از حق شد چه در صدر

شناسد سالک از وی قدر خود را
به‌خود بیند هلال و بدر خود را

بیابد رتبت خود را که منسوب
به‌نسبت تا چه حد باشد به‌محبوب

خود آن‌وقت ابتدای وصل سالک
به‌سوی عین جمع است و مبارک

شناسد قدر خود را سالک اینجا
به‌نفس منظلم شد مالک اینجا

به است این دم ز صد سال و هزارت
که یابی قدر عمر از صول یارت

در این شب شد هلال رهروان بدر
از آن تعبیر شد بر لَیلة القدر

بحر الحقایق
صفی علیشاه
@yarekhaksar
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.