𝐭𝐚𝐞𝐡𝐠𝐲𝐮'𝐬 𝐮𝐧𝐢𝐯𝐞𝐫𝐬𝐞 ᡣ𐭩
―୨୧⋆ ˚
Unknown: @maahstarbot
https://t.me/HarfChatBot?start=dc33f89b927d
Unknown: @maahstarbot
https://t.me/HarfChatBot?start=dc33f89b927d
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
РасталмағанСенімділік
СенімсізОрналасқан жері
ТілБасқа
Канал құрылған күніЛют 02, 2025
TGlist-ке қосылған күні
Лют 26, 2025"𝐭𝐚𝐞𝐡𝐠𝐲𝐮'𝐬 𝐮𝐧𝐢𝐯𝐞𝐫𝐬𝐞 ᡣ𐭩" тобындағы соңғы жазбалар
14.05.202521:43
14.05.202520:25
سه ساعته دارم فکر میکنم چطوریه نمیفهمم یه توضیح بده
سه ساعته دارم فکر میکنم چطوریه نمیفهمم یه توضیح بده
14.05.202511:59
دارید با قلب چیکار میکنید؟
13.05.202520:53
13.05.202520:53
شبتون بخیر
خوب بخوابید✨
خوب بخوابید✨
13.05.202520:46
13.05.202520:45
به مراسم خاستگاری ما خوش آمدید💍
لطفا در خانه ی کوچک ما حضور داشته باشید
امروز اینجا جمع شده ایم تا با خاستگاران پر و پا قرص پسرمان آشنا شویم
و اگر مورد پسندیده ای برای دُردانه‌مان حاضر بود تدارکات مراسم ازدواج را ببینیم
جهت شرکت در این مراسم آیدی خود را زیر این دعوتنامه درج بفرمایید
میتوانید آیدی خود را در صندوق (بات) هم ارسال کنید
شمارا در حضور مهمانان گرامی معرفی خواهیم کرد
لطفا در خانه ی کوچک ما حضور داشته باشید
13.05.202520:32
Жойылды14.05.202504:43
13.05.202519:40
اتفاقا همیشه دنبال دلیل برای خوشحالی ام ولی تو شرایط تو نا امید ترین حالت ممکنم میشم
13.05.202519:31
فور کنید تا بهتون یه لقب بدم و بگم مامی‌اید یا ددی
جوین باشید.
13.05.202519:31
اینو پاکش کنم؟
جالب نشد:)
جالب نشد:)
13.05.202519:11
خیلی قشنگ بود واقعا زبانم در برابرش قاصره:))))))
Қайта жіберілді:
خانه ای در پاریس
13.05.202519:08
شاید اون فقط دلش میخواست توجه بهش بشه شاید وقتی میخواست با کسی صحبت کنه به جای اینکه طرف موضوع عوض کنه به حرفش گوش بده شاید وقتی همه لبخند میزدند اون هم دلش میخواست لبخند بزنه
شاید اون وقتی می‌گفت خوبم دوست داشت کسی ازش بپرسه چیشده باهام صحبت کن.
شاید وقتی دلش میخواست گریه کنه نیاز داشت به کسی پیام بده. و وقتی میدید هیچکس نیست که بهش اعتماد داشته باشه توی خلوت خودش گریه میکرد. چرا هیچکس به اینکه اون داره خونه چیکار می‌کنه و الان حالش خوبه یا نه فکر نکرد؟ بعد این همه توجه ای که به بقیه کرد این همه خوبی که کرد این همه توی تنهایی و حال بد بقیه کنارشون بود آدما دوستش نداشته باشند عادی بود؟
حال وقتی که سرد میشَوی و در تنهایی خود به سر میبری آنها تو را مسخره میکنند.
بعد این همه فروپاشی وقتی تصمیم به مرگ میگیری همه یادشون میاد که دوستی داشتن.
و تلاش بر این دارن اون کار انجام نده اما باز هم بی توجه ای را ادامه میدهند باز هم به شکستن قلب تو ادامه میدهند.
بله این است دنیایی که زندگی میکنیم
13.05.202519:02
کلماتی که استفاده کردی خیلی قشنگن واقعا حس خوبی داره خسته نباشی:)))
Қайта жіберілді:
ᴹᵒᵒⁿˢᵗʳᵘᶜᵏ𓏲
13.05.202519:00
May 13, 2025 | Seoul
به وقتِ نداشتنِ تو
سلام…
نمی‌دانم این نامه را می‌خوانی یا نه.
نمی‌دانم اصلاً وقت‌هایی که می‌خندی، یادت هست کسی هست که با خنده‌ات نفس می‌کشد یا نه.
اما هنوز اینجا هستم. هنوز هم وقتی باران می‌بارد، دلم می‌خواهد برایت چتر بگیرم.
با اینکه حتی نگاهی هم سهم من نیست.
دوست داشتنت شبیه راه رفتن در مه بود؛
هر قدمم را با دل‌خوشی برداشتم، اما هیچ‌وقت ندانستم تو هم قدم برمی‌داری یا نه.
سکوتت، همه چیز را گفت…
و من، از سکوت، هزار بار بیشتر از فریاد، زخمی شدم.
نخواستم اسمت را زیاد تکرار کنم.
چون هر بار که در ذهنم می‌آید، یک تکه از من کم می‌شود.
من عاشق‌ترین بی‌دعوتِ جهان بودم،
در مهمانیِ دلت که اصلاً خبر نداشتم برگزار نمی‌شود.
اگر یک روز دلت گرفت و خواستی کسی را به یاد بیاوری که بی‌صدا دوستت داشت،
کافی‌ست به آسمان نگاه کنی.
آنجا همیشه کسی هست که بی‌صدا، بی‌امید، بی‌دریافت…
دوستت داشت.
جونگوون
در سایه‌ی نداشتنت.
Рекордтар
15.05.202523:59
346Жазылушылар21.04.202523:59
100Дәйексөз индексі13.05.202509:36
461 жазбаның қамтуы14.04.202503:22
35Жарнамалық жазбаның қамтуы24.03.202523:59
83.33%ER08.03.202515:55
18.85%ERR
18.04.202521:16
سلام عشـق مــن
میدونــی چقدر دلــم برات تنــگ شــده؟
حتی نمیتونــی حدس بــزنی
من همیــشه بهـت به چشـم عشـق مونـدگار یاد میـکردم
فکـر میـکردم میـتونم کنـارت باشـم..
میـتونم دسـتات رو بگیـرم..
ولی تو اون دسـتای قشـنگت رو تو دسـتای یه نفر دیـگه قفـل کرده بودی..
اون میـتونست به انـدازه ی من دوسـتت داشـته باشـه؟
امـکان نداشت..
من حتـی از پـدرت هم بیشـتر دوسـتت داشـتم
شایـد اگر تو اون شـب هدیـه ای که بـهت دادم رو خـراب نمیـکردی من مجبـور نمیـشدم برای دیـدنت ، برای لمـس کردنـت دسـتم رو به سـمت ایـن خاک سـرد و بی رحـم بـبرم..
خیـلی دوسـت دارم بیـام کـنارت بشـینم و مـوهات رو لمـس کنم
ولـی ایـن خاک سـرد مانـع شـده..
امشب خودم رو بهت میرسونم
یــادت نــره..
قرارمـون سـاعت ۱۰
روی پشـت بـوم
زمانـی که ماه خـودش رو از پشـت ابـر ها بیـرون آورد ، من به سـمتت پرواز میـکنم..
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.
