
Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Лёха в Short’ах Long’ует

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Инсайдер UA

Реальна Війна | Україна | Новини

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Лёха в Short’ах Long’ует

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Инсайдер UA

Реальна Війна | Україна | Новини

Лачен пише

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Лёха в Short’ах Long’ует

تاریخ نویس
تاریخ نویس در نظر دارد مسائل حال حاضر را براساس نگاهی به گذشته تاریخی مورد بررسی قرار دهد. براین اساس گزارشهایی در حوزههای مختلف در قالب نوشتاری، فیلم و پادکست در فضای رسانهای به اشتراک گذاشته میشود.
@MehdiA1990
@MehdiA1990
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
РасталмағанСенімділік
СенімсізОрналасқан жері
ТілБасқа
Канал құрылған күніAug 19, 2019
TGlist-ке қосылған күні
Apr 11, 2025Рекордтар
12.04.202523:59
298Жазылушылар02.02.202523:59
0Дәйексөз индексі06.04.202519:07
4491 жазбаның қамтуы30.04.202523:59
352Жарнамалық жазбаның қамтуы13.04.202520:34
6.67%ER09.04.202515:35
151.18%ERR12.05.202517:36
تاریخ از خلیج فارس میگوید
خلیج فارس فقط آبی آرام در جنوب ایران نیست؛ این پهنه آبی در طول تاریخ، صحنه صید گرانبهاترین گوهرها، رقابت قدرتهای جهانی و انتقال دانشی بوده که دریانوردان ایرانی را به دورترین بنادر چین رسانده است. این خلیج روایتگر شکوه فرهنگ و فنون دریانوردی ایرانیان شده است.
https://www.irna.ir/news/85831019/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D8%AC-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%81%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C
خلیج فارس فقط آبی آرام در جنوب ایران نیست؛ این پهنه آبی در طول تاریخ، صحنه صید گرانبهاترین گوهرها، رقابت قدرتهای جهانی و انتقال دانشی بوده که دریانوردان ایرانی را به دورترین بنادر چین رسانده است. این خلیج روایتگر شکوه فرهنگ و فنون دریانوردی ایرانیان شده است.
https://www.irna.ir/news/85831019/%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE-%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D8%AC-%D9%81%D8%A7%D8%B1%D8%B3-%D9%85%DB%8C-%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%AF-%D8%B1%D9%88%D8%A7%DB%8C%D8%AA-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D9%88-%D9%81%D9%86%D9%88%D9%86-%D8%AF%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%88%D8%B1%D8%AF%DB%8C
14.05.202510:52
اسناد مُلک مشاع ملت است
سید هاشم آقاجری: تا این اواخر ما در ایران آرشیو را انبار سندی تصور میکردیم که باید در آن را قفل کرد در حالی که آرشیو ملک مشاع یک ملت است. البته این آرشیو باید به شکل روشمند تهیه شده باشد. الان حتی برای محققان هم دسترسی به آرشیو آسان نیست. کل مراکز آرشیوی باید بازبینی جدی شود و به نظر من باید شورایعالی علمی اسناد در کشور تشکیل شود تا این وضعیت ملوکالطوایفی تمام شود. خوشبختانه تکنولوژی مدرن ارتباطی بالقوگی ایجاد کرده تا در حوزه تاریخ دموکراسی ایجاد شود. ما شنیدهایم که تاریخ را فاتحان مینویسند اما الان با این تکنولوژی تاریخ از تک صدایی نجات پیدا کرده است.
https://www.irna.ir/news/85832746/%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-
سید هاشم آقاجری: تا این اواخر ما در ایران آرشیو را انبار سندی تصور میکردیم که باید در آن را قفل کرد در حالی که آرشیو ملک مشاع یک ملت است. البته این آرشیو باید به شکل روشمند تهیه شده باشد. الان حتی برای محققان هم دسترسی به آرشیو آسان نیست. کل مراکز آرشیوی باید بازبینی جدی شود و به نظر من باید شورایعالی علمی اسناد در کشور تشکیل شود تا این وضعیت ملوکالطوایفی تمام شود. خوشبختانه تکنولوژی مدرن ارتباطی بالقوگی ایجاد کرده تا در حوزه تاریخ دموکراسی ایجاد شود. ما شنیدهایم که تاریخ را فاتحان مینویسند اما الان با این تکنولوژی تاریخ از تک صدایی نجات پیدا کرده است.
https://www.irna.ir/news/85832746/%D8%AA%D8%B4%DA%A9%DB%8C%D9%84-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-


16.04.202507:33
جمعه بازدید از موزهها و اماکن تاریخی رایگان است
🔻فاطمه داوری، مدیر ادارهکل حفظ و احیای بناها، بافتها و محوطههای تاریخی گفت:
🔹معاونت میراث فرهنگی برای بزرگداشت روز جهانی بناها و محوطههای تاریخی برنامههای گستردهای را در سطح ملی و استانی برگزار می کند. همچنین در روز جهانی بناها و محوطهها تاریخی که مصادف با روز جمعه ۲۹ فرودین ماه است، بازدید از تمام بناها، محوطهها، پایگاهها و موزههای وابسته به وزارت میراث فرهنگی در سراسر کشور رایگان است.
🔻فاطمه داوری، مدیر ادارهکل حفظ و احیای بناها، بافتها و محوطههای تاریخی گفت:
🔹معاونت میراث فرهنگی برای بزرگداشت روز جهانی بناها و محوطههای تاریخی برنامههای گستردهای را در سطح ملی و استانی برگزار می کند. همچنین در روز جهانی بناها و محوطهها تاریخی که مصادف با روز جمعه ۲۹ فرودین ماه است، بازدید از تمام بناها، محوطهها، پایگاهها و موزههای وابسته به وزارت میراث فرهنگی در سراسر کشور رایگان است.


13.05.202511:15
✅روایتی از تندیس فراموشنشدنی دانشکده ادبیات
تندیس نشسته فردوسی، هدیهایست از پارسیان هند به ملت ایران. این مجسمه در سال ۱۳۱۹، توسط رأس بهادر ماترا، مجسمهساز هندی، به مناسبت هزارمین سال تولد فردوسی در هندوستان ساخته شد. نخستینبار در ۱۰ مهر ۱۳۲۴ در میدان فردوسی تهران نصب شد و تا سال ۱۳۳۸ همانجا ماند اما با نصب تندیس جدید فردوسی ساخته غلامرضا رحیمزاده ارژنگ، مجسمه پیشین به حیاط دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل شد؛ جایی که هنوز هم در سکوتی دلنشین، میان درختان و دیوارهای خاطرهساز، ایستاده و نظارهگر آمد و رفتهای نسلهاست.
این تندیس تنها یک مجسمه نیست؛ نمادی است از هویت و حافظه جمعی دانشجویان ادبیات. در روزهای برفی، عصرهای تابستان و زیر باران پاییز، صدها قاب عکس با آن شکل گرفته؛ قابهایی پر از خاطره، پر از شعر، پر از امید. کمتر دانشجویی است که پایش به دانشگاه تهران رسیده باشد و تصویری در کنار این تندیس نداشته باشد. فردوسیِ نشسته، گویی نگاهبان خاطرات مشترکیست که در دل این دانشکده، نسل به نسل زنده مانده است.
تندیس نشسته فردوسی، هدیهایست از پارسیان هند به ملت ایران. این مجسمه در سال ۱۳۱۹، توسط رأس بهادر ماترا، مجسمهساز هندی، به مناسبت هزارمین سال تولد فردوسی در هندوستان ساخته شد. نخستینبار در ۱۰ مهر ۱۳۲۴ در میدان فردوسی تهران نصب شد و تا سال ۱۳۳۸ همانجا ماند اما با نصب تندیس جدید فردوسی ساخته غلامرضا رحیمزاده ارژنگ، مجسمه پیشین به حیاط دانشکده ادبیات دانشگاه تهران منتقل شد؛ جایی که هنوز هم در سکوتی دلنشین، میان درختان و دیوارهای خاطرهساز، ایستاده و نظارهگر آمد و رفتهای نسلهاست.
این تندیس تنها یک مجسمه نیست؛ نمادی است از هویت و حافظه جمعی دانشجویان ادبیات. در روزهای برفی، عصرهای تابستان و زیر باران پاییز، صدها قاب عکس با آن شکل گرفته؛ قابهایی پر از خاطره، پر از شعر، پر از امید. کمتر دانشجویی است که پایش به دانشگاه تهران رسیده باشد و تصویری در کنار این تندیس نداشته باشد. فردوسیِ نشسته، گویی نگاهبان خاطرات مشترکیست که در دل این دانشکده، نسل به نسل زنده مانده است.
19.04.202511:44
✅روایت دیپلماسی در نقطه جوش
قطعنامه ۵۹۸ در حالی از سوی ایران پذیرفته شد که شرایط بینالمللی به نقطهای حساس رسیده بود؛ شعلههای جنگی نابرابر که علیه ایران برافروخته شده بود، سر باز میزد و نیاز به تدبیری بلند داشت. در این بزنگاه تاریخی، تیمی از دیپلماتهای زبده و چهرههای آشنا با پیچ و خمهای سیاست بینالملل به میدان آمدند تا با زبان عقلانیت، کارزار گلوله و آتش را به میز مذاکره بکشانند.
در طول سالهای جنگ تحمیلی، شورای امنیت سازمان ملل بارها قطعنامههایی صادر کرد که بهسبب جانبداری آشکار، هیچگاه از سوی ایران پذیرفته نشد اما قطعنامه ۵۹۸ سرنوشتی متفاوت یافت. برای نخستینبار، بخشهایی از حقوق ایران در متن گنجانده شده بود، تا جایی که امام خمینی (ره) شخصاً مهر تأیید بر آن نهادند.
در این شرایط، عراق که به دنبال تعویق آتشبس تا تحقق خواستههایش بود، ناچار شد پای میز گفتوگو بنشیند. هدایت این مذاکرات را خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل بر عهده داشت. هیأت ایرانی اما ترکیبی از چهرههای آشنا بود: علیاکبر ولایتی، حجتالاسلام حسن روحانی، محمدجواد ظریف، سیروس ناصری، جمشید ممتاز، مجید تختروانچی و دیگران.
در همان نخستین دیدار با دبیرکل، هیأت ایرانی با خبری غافلگیر شد: علیرغم پذیرش آتشبس از سوی ایران، عراق بار دیگر تجاوزی جدید را آغاز کرده بود. ولایتی به تندی اعتراض کرد و پرز دکوئیار پس از استعلام از سرویس اطلاعاتی آمریکا، ادعای ایران را تأیید و خواستار عقبنشینی فوری عراق شد.
نقش محمدجواد ظریف که در آن زمان نفر دوم نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل بود، از همین نقطه پررنگتر میشود. تسلط او به زبان انگلیسی و مهارتش در نگارش متنهای حقوقی، باعث شد که نوشتن بخشهایی کلیدی از مواضع ایران به او سپرده شود.
در حالی که آمریکا مشغول تهیه پیشنویس قطعنامهای برای تحریم ایران بود، تیم ایرانی با هماهنگی تهران و تأیید امام خمینی، تصمیم گرفت پاسخی هوشمندانه ارائه دهد: تأکید بر اینکه پذیرش «طرح اجرایی دبیرکل»، معادل پذیرش قطعنامه است؛ بدون آنکه بهصورت رسمی و حقوقی، قطعنامه را پذیرفته باشند.
در این میان، ظریف که بهعنوان نفر دوم نمایندگی ایران در سازمان ملل و مسلطترین عضو هیأت به زبان انگلیسی بود، نقشی کلیدی یافت. او مسئول نوشتن بندی از سند شد که حاوی خواسته ایران بود، بدون آنکه بهصراحت معنای حقوقی «پذیرش قطعنامه» را در بر داشته باشد. اینجا بود که واژه طلایی «تانتامونت» (tantamount) وارد تاریخ دیپلماسی ایران شد؛ کلمهای که هوشمندانه به معنای «به مثابه» بهکار رفت تا موضع ایران را بدون پذیرش رسمی قطعنامه، به جهانیان منتقل کند.
این نامه که بعدها در اسناد وزارت خارجه به نام «تانتامونت لتر» مشهور شد، نمونهای درخشان از دیپلماسی ظریف و زبان در خدمت منافع ملی است؛ روایتی از زمانی که یک واژه، تعادل یک جنگ و صلح را رقم زد.
📝مهدی احمدی
قطعنامه ۵۹۸ در حالی از سوی ایران پذیرفته شد که شرایط بینالمللی به نقطهای حساس رسیده بود؛ شعلههای جنگی نابرابر که علیه ایران برافروخته شده بود، سر باز میزد و نیاز به تدبیری بلند داشت. در این بزنگاه تاریخی، تیمی از دیپلماتهای زبده و چهرههای آشنا با پیچ و خمهای سیاست بینالملل به میدان آمدند تا با زبان عقلانیت، کارزار گلوله و آتش را به میز مذاکره بکشانند.
در طول سالهای جنگ تحمیلی، شورای امنیت سازمان ملل بارها قطعنامههایی صادر کرد که بهسبب جانبداری آشکار، هیچگاه از سوی ایران پذیرفته نشد اما قطعنامه ۵۹۸ سرنوشتی متفاوت یافت. برای نخستینبار، بخشهایی از حقوق ایران در متن گنجانده شده بود، تا جایی که امام خمینی (ره) شخصاً مهر تأیید بر آن نهادند.
در این شرایط، عراق که به دنبال تعویق آتشبس تا تحقق خواستههایش بود، ناچار شد پای میز گفتوگو بنشیند. هدایت این مذاکرات را خاویر پرز دکوئیار، دبیرکل وقت سازمان ملل بر عهده داشت. هیأت ایرانی اما ترکیبی از چهرههای آشنا بود: علیاکبر ولایتی، حجتالاسلام حسن روحانی، محمدجواد ظریف، سیروس ناصری، جمشید ممتاز، مجید تختروانچی و دیگران.
در همان نخستین دیدار با دبیرکل، هیأت ایرانی با خبری غافلگیر شد: علیرغم پذیرش آتشبس از سوی ایران، عراق بار دیگر تجاوزی جدید را آغاز کرده بود. ولایتی به تندی اعتراض کرد و پرز دکوئیار پس از استعلام از سرویس اطلاعاتی آمریکا، ادعای ایران را تأیید و خواستار عقبنشینی فوری عراق شد.
نقش محمدجواد ظریف که در آن زمان نفر دوم نمایندگی دائم ایران در سازمان ملل بود، از همین نقطه پررنگتر میشود. تسلط او به زبان انگلیسی و مهارتش در نگارش متنهای حقوقی، باعث شد که نوشتن بخشهایی کلیدی از مواضع ایران به او سپرده شود.
در حالی که آمریکا مشغول تهیه پیشنویس قطعنامهای برای تحریم ایران بود، تیم ایرانی با هماهنگی تهران و تأیید امام خمینی، تصمیم گرفت پاسخی هوشمندانه ارائه دهد: تأکید بر اینکه پذیرش «طرح اجرایی دبیرکل»، معادل پذیرش قطعنامه است؛ بدون آنکه بهصورت رسمی و حقوقی، قطعنامه را پذیرفته باشند.
در این میان، ظریف که بهعنوان نفر دوم نمایندگی ایران در سازمان ملل و مسلطترین عضو هیأت به زبان انگلیسی بود، نقشی کلیدی یافت. او مسئول نوشتن بندی از سند شد که حاوی خواسته ایران بود، بدون آنکه بهصراحت معنای حقوقی «پذیرش قطعنامه» را در بر داشته باشد. اینجا بود که واژه طلایی «تانتامونت» (tantamount) وارد تاریخ دیپلماسی ایران شد؛ کلمهای که هوشمندانه به معنای «به مثابه» بهکار رفت تا موضع ایران را بدون پذیرش رسمی قطعنامه، به جهانیان منتقل کند.
این نامه که بعدها در اسناد وزارت خارجه به نام «تانتامونت لتر» مشهور شد، نمونهای درخشان از دیپلماسی ظریف و زبان در خدمت منافع ملی است؛ روایتی از زمانی که یک واژه، تعادل یک جنگ و صلح را رقم زد.
📝مهدی احمدی
26.04.202507:09
✅برلین، آخرین فیلم از حضور آدولف هیتلر در بین عموم،
20مارچ 1945 و مراسم اهدای جایزه به جوانانِ رایش
20مارچ 1945 و مراسم اهدای جایزه به جوانانِ رایش
22.04.202506:23
27.04.202510:47
✅قاب آخرالزمانی
✍️دیروز چه گذشت؟ در اسکله شهید رجایی بندرعباس، انفجاری مهیب رخ داد؛ انفجاری که صدها نفر را زخمی کرد و تعدادی کشته بر جای گذاشت. در میان این آشوب و دلهره، عکاس خبرگزاری ایرنا مرکز هرمزگان، به خط مقدم بحران رفت؛ با دوربینی در دست و دلی پر از مسئولیت، لحظاتی را ثبت کرد. تصاویر او با قدرتی شگفت عمق فاجعه را عریان کردند؛ عکسهایی که نه تنها روایتگر انفجار بلکه گویای زخمهای روح جمعی یک شهر بودند.
انفجاری که نه تنها بندرعباس که دل تمام ایران را لرزاند. صدای این انفجار تنها در گوش خیابانهای بندر نپیچید بلکه در جان مردمی نشست که سالها با سختی اما با امید در کنار خلیج همیشه فارس زندگی کرده بودند.
آنچه از دل حادثه بیرون آمد، تصاویری بود آخرالزمانی؛ قابی که هر جزئیاتش بوی مرگ و ویرانی میداد. آسمانی دود گرفته و تیره که خورشید را در خود بلعیده بود، درختانی که قامتشان زیر بار دود و حرارت خمیده بود، ساختمانهایی نیمهویران و خودروهایی که به تودههایی از آهن پاره بدل شده بودند. نورافکنهایی شکسته و خاموش و نردههایی که بیرمق، چون سربازان شکستخورده بر زمین افتاده بودند اما در میانه این ویرانی بیکران، انسانهایی هنوز ایستاده بودند؛ هراسان اما استوار، گویی در دل جهنم، شعله امید را به جان پاس میداشتند.
در قصههای کودکی، همیشه غولی سیاه با هیبتی مهیب بر ذهنهای کوچک ما سایه میانداخت؛ هرچه بزرگتر و تیرهتر، هراسانگیزتر. این تصویری که ثبت شد، یادآور همان غول است: دودی سیاه، غلیظ و عظیم که چون هیولایی از زمین سر برآورده بود، ماشینآلات را بلعیده و همچنان در پی طعمهای تازه میگشت. انگار این غول سهمگین غذایش را از آهن و فولاد گرفته و هنوز سیر نشده بود.
اما این تصویر تنها روایت انفجار و ویرانی نیست؛ در دل همین دود و خاکستر، انسانیت زنده است. چند تن که در میانه خرابیها ایستادهاند. این حضور انسانی، این جسارت در برابر هیولای بیرحم حادثه، همان چیزی است که قابی را از یک تصویر ساده به یک روایت ماندگار بدل کرده است.
این عکسها تنها برای تیترهای داغ امروز نیستند. فراتر از کاربرد خبریشان، رسالت تاریخی دارند. تاریخ همیشه در دل لحظههایی چنین ساخته میشود؛ و حالا با تصاویر؛ با روایاتی که جان دارند. اگر کتابهای تاریخ روایتگر جنگها و حوادث هستند؛ امروز بخشی این مسئولیت بر دوش دوربینهایی افتاده که در لحظهای حساس شلیک میشوند تا تصویری از حقیقت را برای آیندگان ماندگار کنند.
تصاویر حادثه انفجار اسکله شهید رجایی، تصاویری از ویرانیاند اما در عمق خود، پیام دیگری هم دارند: انسانی که میخواهد مقاومت کند. آنها از یک طرف شمایلی از تخریب هستند و از طرفی دیگر حکایت ایستادگی انسانهاییاند که حتی در قلب فاجعه، دست از امید برنداشتهاند. این تصاویر، روایتی از جانی در میان دود و آهن هستند.
https://www.irna.ir/news/85815450
✍️دیروز چه گذشت؟ در اسکله شهید رجایی بندرعباس، انفجاری مهیب رخ داد؛ انفجاری که صدها نفر را زخمی کرد و تعدادی کشته بر جای گذاشت. در میان این آشوب و دلهره، عکاس خبرگزاری ایرنا مرکز هرمزگان، به خط مقدم بحران رفت؛ با دوربینی در دست و دلی پر از مسئولیت، لحظاتی را ثبت کرد. تصاویر او با قدرتی شگفت عمق فاجعه را عریان کردند؛ عکسهایی که نه تنها روایتگر انفجار بلکه گویای زخمهای روح جمعی یک شهر بودند.
انفجاری که نه تنها بندرعباس که دل تمام ایران را لرزاند. صدای این انفجار تنها در گوش خیابانهای بندر نپیچید بلکه در جان مردمی نشست که سالها با سختی اما با امید در کنار خلیج همیشه فارس زندگی کرده بودند.
آنچه از دل حادثه بیرون آمد، تصاویری بود آخرالزمانی؛ قابی که هر جزئیاتش بوی مرگ و ویرانی میداد. آسمانی دود گرفته و تیره که خورشید را در خود بلعیده بود، درختانی که قامتشان زیر بار دود و حرارت خمیده بود، ساختمانهایی نیمهویران و خودروهایی که به تودههایی از آهن پاره بدل شده بودند. نورافکنهایی شکسته و خاموش و نردههایی که بیرمق، چون سربازان شکستخورده بر زمین افتاده بودند اما در میانه این ویرانی بیکران، انسانهایی هنوز ایستاده بودند؛ هراسان اما استوار، گویی در دل جهنم، شعله امید را به جان پاس میداشتند.
در قصههای کودکی، همیشه غولی سیاه با هیبتی مهیب بر ذهنهای کوچک ما سایه میانداخت؛ هرچه بزرگتر و تیرهتر، هراسانگیزتر. این تصویری که ثبت شد، یادآور همان غول است: دودی سیاه، غلیظ و عظیم که چون هیولایی از زمین سر برآورده بود، ماشینآلات را بلعیده و همچنان در پی طعمهای تازه میگشت. انگار این غول سهمگین غذایش را از آهن و فولاد گرفته و هنوز سیر نشده بود.
اما این تصویر تنها روایت انفجار و ویرانی نیست؛ در دل همین دود و خاکستر، انسانیت زنده است. چند تن که در میانه خرابیها ایستادهاند. این حضور انسانی، این جسارت در برابر هیولای بیرحم حادثه، همان چیزی است که قابی را از یک تصویر ساده به یک روایت ماندگار بدل کرده است.
این عکسها تنها برای تیترهای داغ امروز نیستند. فراتر از کاربرد خبریشان، رسالت تاریخی دارند. تاریخ همیشه در دل لحظههایی چنین ساخته میشود؛ و حالا با تصاویر؛ با روایاتی که جان دارند. اگر کتابهای تاریخ روایتگر جنگها و حوادث هستند؛ امروز بخشی این مسئولیت بر دوش دوربینهایی افتاده که در لحظهای حساس شلیک میشوند تا تصویری از حقیقت را برای آیندگان ماندگار کنند.
تصاویر حادثه انفجار اسکله شهید رجایی، تصاویری از ویرانیاند اما در عمق خود، پیام دیگری هم دارند: انسانی که میخواهد مقاومت کند. آنها از یک طرف شمایلی از تخریب هستند و از طرفی دیگر حکایت ایستادگی انسانهاییاند که حتی در قلب فاجعه، دست از امید برنداشتهاند. این تصاویر، روایتی از جانی در میان دود و آهن هستند.
https://www.irna.ir/news/85815450
16.04.202508:06
📝رئیس جمهور آمریکا در ایران
نهم خرداد ۱۳۵۱، تهران آبی بود و آفتابی. هوا تازه از طوفانی بهاری عبور کرده بود اما انگار طبیعت هم خود را برای میزبانی از مهمان بلندپایهای آماده کرده بود. بعدازظهری دلانگیز، آسمان نیلگون و نسیمی ملایم، فرود هواپیمای آبینقرهای را در مهرآباد بدرقه کردند؛ ریچارد نیکسون رئیسجمهور وقت ایالات متحده، به همراه همسرش وارد پایتخت شد.
روزنامه اطلاعات همان روز نوشت: «تهران یکی از لطیفترین روزهای بهار چند سال اخیر خود را تجربه میکرد.» آن روزها، تهران فقط پایتخت ایران نبود؛ تریبونی بود برای نمایش جایگاه تازهاش در معادلات جهانی و در مهرآباد، آسمانی صاف و آفتابی، به آرامی بر چهره سیاست لبخند زد.
نیکسون پس از سفری تاریخی به مسکو، جایی که با لئونید برژنف به توافقی سرنوشتساز دست یافت مستقیماً راهی تهران شد؛ سفری که پیامی روشن داشت: ایران، برای آمریکا فقط یک شریک منطقهای نبود بلکه حلقهای کلیدی در زنجیره استراتژی جهانی واشنگتن بود.
۱۳ سال از سفر آیزنهاور، رئیسجمهور پیشین آمریکا به ایران گذشته بود. حالا اما معادلات جهانی تغییر کرده بود. خاورمیانه آبستن تحولاتی تازه بود؛ بریتانیا از خلیج فارس عقبنشینی کرده بود، عراق با شوروی پیمان دوستی امضا کرده و سلاحهای ساخت شوروی روانه بغداد شده بود. سایه سنگین سوسیالیسم عربی ناصر و حزب بعث، مرزهای ایران را تهدید میکرد و شاه، بیش از هر زمان دیگری، لزوم تقویت بنیه نظامی کشور را احساس میکرد.
دکترین نیکسون فرصتی طلایی برای تهران بود: از سال ۱۹۷۰، ایران مجاز شد هر میزان و هر نوع سلاحی را که بخواهد، از آمریکا خریداری کند، بیواسطه و بیدردسر. چک سفیدِ واشنگتن در دستان شاه قرار گرفت.
اما سیاست، سرشار از تناقض است. چیزی نگذشت که نیکسون، در سایه رسوایی واترگیت، مجبور به کنارهگیری شد. با این حال، دوستیاش با شاه در خاطرهاش ماندگار ماند. نیکسون با صراحت به اطرافیانش میگفت: «من او را دوست دارم. دوستش دارم و کشورش را نیز».
محبت او البته بیپاسخ نماند. شاه در انتخابات ۱۹۶۸، بیسروصدا از کمپین نیکسون حمایت مالی کرده بود؛ حمایتی که شاید سهمی در رسیدن او به کاخ سفید داشت.
نهم خرداد ۱۳۵۱، تهران آبی بود و آفتابی. هوا تازه از طوفانی بهاری عبور کرده بود اما انگار طبیعت هم خود را برای میزبانی از مهمان بلندپایهای آماده کرده بود. بعدازظهری دلانگیز، آسمان نیلگون و نسیمی ملایم، فرود هواپیمای آبینقرهای را در مهرآباد بدرقه کردند؛ ریچارد نیکسون رئیسجمهور وقت ایالات متحده، به همراه همسرش وارد پایتخت شد.
روزنامه اطلاعات همان روز نوشت: «تهران یکی از لطیفترین روزهای بهار چند سال اخیر خود را تجربه میکرد.» آن روزها، تهران فقط پایتخت ایران نبود؛ تریبونی بود برای نمایش جایگاه تازهاش در معادلات جهانی و در مهرآباد، آسمانی صاف و آفتابی، به آرامی بر چهره سیاست لبخند زد.
نیکسون پس از سفری تاریخی به مسکو، جایی که با لئونید برژنف به توافقی سرنوشتساز دست یافت مستقیماً راهی تهران شد؛ سفری که پیامی روشن داشت: ایران، برای آمریکا فقط یک شریک منطقهای نبود بلکه حلقهای کلیدی در زنجیره استراتژی جهانی واشنگتن بود.
۱۳ سال از سفر آیزنهاور، رئیسجمهور پیشین آمریکا به ایران گذشته بود. حالا اما معادلات جهانی تغییر کرده بود. خاورمیانه آبستن تحولاتی تازه بود؛ بریتانیا از خلیج فارس عقبنشینی کرده بود، عراق با شوروی پیمان دوستی امضا کرده و سلاحهای ساخت شوروی روانه بغداد شده بود. سایه سنگین سوسیالیسم عربی ناصر و حزب بعث، مرزهای ایران را تهدید میکرد و شاه، بیش از هر زمان دیگری، لزوم تقویت بنیه نظامی کشور را احساس میکرد.
دکترین نیکسون فرصتی طلایی برای تهران بود: از سال ۱۹۷۰، ایران مجاز شد هر میزان و هر نوع سلاحی را که بخواهد، از آمریکا خریداری کند، بیواسطه و بیدردسر. چک سفیدِ واشنگتن در دستان شاه قرار گرفت.
اما سیاست، سرشار از تناقض است. چیزی نگذشت که نیکسون، در سایه رسوایی واترگیت، مجبور به کنارهگیری شد. با این حال، دوستیاش با شاه در خاطرهاش ماندگار ماند. نیکسون با صراحت به اطرافیانش میگفت: «من او را دوست دارم. دوستش دارم و کشورش را نیز».
محبت او البته بیپاسخ نماند. شاه در انتخابات ۱۹۶۸، بیسروصدا از کمپین نیکسون حمایت مالی کرده بود؛ حمایتی که شاید سهمی در رسیدن او به کاخ سفید داشت.
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.