22.04.202503:58
همین الان
07.04.202518:11
02.04.202515:13


30.03.202515:58


23.03.202507:29
چاپ شده در شماره جدید فصلنامه میقات حج
فایل را پایین ملاحظه فرمایید
فایل را پایین ملاحظه فرمایید
Қайта жіберілді:
رسول جعفریان

21.03.202501:28
20 ـ نوروزيه، عماد الدين محمود بن مسعود. تأليف شده بنام سلطان حمزه ميرزا. نسخه اى از آن در كتابخانه وزيرى يزد (فهرست، 4 / 1167 ، ش 2107) موجود است. در آنجا از مؤلف به عنوان جالينوس ثانى ياد شده است. نيز مطالب آن در رساله خواجويى كه ناظر به آن رساله تأليف شده آمده است.
21 ـ نوروزيه، ملا اسماعيل خواجويى (م 1173). شرح و نقدى است بر رساله عمادالدين بن مسعود. ذريعه 24 / 381 ، ش 2050 (اين رساله را آقاى سيدمهدى رجايى در ميراث اسلامى ايران دفتر چهارم چاپ كرده است.)
22 ـ نظم حديث معلى بن خنيس منسوب به خواجه در كتاب سى روز و نوروز فيض كاشانى آمده و بيت اول آن چنين است: بقول جعفر صادق خلاصه سادات / ز ماه فارسيان هفت روز مذموم است (ذریعه: 24/29، ش 1087)
23 ـ نوروزيه، ميرزا محمد مهدى بن هداية الله خراسانى ( 1152 ـ 1217) ردى است بر رساله خواجويى. نسخه اى از آن در كتابخانه مجلس (فهرست 9 / 322 ـ 326 . فهرست نويس محترم به تفصيل گزارش آن را آورده) موجود است. ذريعه 24 / 384، ش 2062
24 ـ نوروزيه، غياث الدين اديب كاشانى، معاصر ناصرالدين شاه قاجار. در اين رساله اقوال پيشينيان آمده و بررسى شده است. نسخه اى از آن در كتابخانه ملى (فهرست 1 / 399) موجود است. ذريعه 24 / 384، ش 2060
در فهرست نسخه هاى خطى فارسى 1 / 367 چندين رساله نوروزيه كه مؤلف آنها ناشناخته است، معرفى شده است.
@jafarian1964
21 ـ نوروزيه، ملا اسماعيل خواجويى (م 1173). شرح و نقدى است بر رساله عمادالدين بن مسعود. ذريعه 24 / 381 ، ش 2050 (اين رساله را آقاى سيدمهدى رجايى در ميراث اسلامى ايران دفتر چهارم چاپ كرده است.)
22 ـ نظم حديث معلى بن خنيس منسوب به خواجه در كتاب سى روز و نوروز فيض كاشانى آمده و بيت اول آن چنين است: بقول جعفر صادق خلاصه سادات / ز ماه فارسيان هفت روز مذموم است (ذریعه: 24/29، ش 1087)
23 ـ نوروزيه، ميرزا محمد مهدى بن هداية الله خراسانى ( 1152 ـ 1217) ردى است بر رساله خواجويى. نسخه اى از آن در كتابخانه مجلس (فهرست 9 / 322 ـ 326 . فهرست نويس محترم به تفصيل گزارش آن را آورده) موجود است. ذريعه 24 / 384، ش 2062
24 ـ نوروزيه، غياث الدين اديب كاشانى، معاصر ناصرالدين شاه قاجار. در اين رساله اقوال پيشينيان آمده و بررسى شده است. نسخه اى از آن در كتابخانه ملى (فهرست 1 / 399) موجود است. ذريعه 24 / 384، ش 2060
در فهرست نسخه هاى خطى فارسى 1 / 367 چندين رساله نوروزيه كه مؤلف آنها ناشناخته است، معرفى شده است.
@jafarian1964


09.04.202518:28


31.03.202508:48


30.03.202504:45
گزارش بالا را ملاحظه فرمایید👆👆👆💐💐💐
22.03.202520:28
https://historylib.com/articles/7024
چرا بحث از تاریخ مفهوم علم مهم است؟
چرا بحث از تاریخ مفهوم علم مهم است؟


02.04.202520:09
Genealogy of Islamic Civilization Thought from the Constitutional Revolution to the Islamic Revolution
By Shaykh Rasul Jafariyan
Two revolutions, the Constitutional Revolution and the Islamic Revolution, occurred in our country approximately seventy years apart (1285 SH / 1906 and 1357 SH / 1979). What relationship do these two revolutionary events have with the “sense of civilization-seeking” among Iranians? A revolution is a transformation from one state to another through revolutionary means. Such a transformation has both a starting point and an endpoint. Its starting point is the society inherited from the past, and its destination is the idealized society that it seeks to achieve. The revolutionary uprising that facilitates this transition is fueled by both resentment towards the past and hope for the future.
Full Paper: https://iqraonline.net/genealogy-of-islamic-civilization-thought-from-the-constitutional-revolution-to-the-islamic-revolution/
By Shaykh Rasul Jafariyan
Two revolutions, the Constitutional Revolution and the Islamic Revolution, occurred in our country approximately seventy years apart (1285 SH / 1906 and 1357 SH / 1979). What relationship do these two revolutionary events have with the “sense of civilization-seeking” among Iranians? A revolution is a transformation from one state to another through revolutionary means. Such a transformation has both a starting point and an endpoint. Its starting point is the society inherited from the past, and its destination is the idealized society that it seeks to achieve. The revolutionary uprising that facilitates this transition is fueled by both resentment towards the past and hope for the future.
Full Paper: https://iqraonline.net/genealogy-of-islamic-civilization-thought-from-the-constitutional-revolution-to-the-islamic-revolution/
31.03.202508:48
نکاح نامه از 1290 ق با چند نکته جالب توجه
اما بعد:
غرض از صورت نگاری این لوحه دلگشا و چهره آرایی این صفحه فرح بخشا که آثار خیر و صلاح و فیروزی مالا کلام از آغاز و انجام آن کالشمس فی وسط السماء ظاهر و هویدا است، مشعر است بذکر و بیان این که، چون وحدانیت مختصّ ذات خداوند احد و فردانیّت شایسته یگانه بی زوج «لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد» است، بفحوای صدق انتمای «الرّجال قوامون علی النساء» پس نظام عالم و بقاء و قوام سلسله نسل بنی آدم به امر مزاوجت شرعیه منوط و مبسوط است، و ارتکاب ازدواج متضمّن وسعت و غناست، و متکفّل دفع فقر و عنا است کما قال الله تبارک و تعالی فی کتابه العزیز «و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و اماءکم إن یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم»؛ و به مضمون بلاغت مشحون حدیث نبوی صلی الله علیه و آله و سلم: «تناکحوا و تناسلوا، تکثروا فانی اباهی بکم الامم یوم القیامة و لو بالسقط» و انتظام عقود توالد و تناسل به مناکحه ملّیه مربوط است، و بالجمله فاعل آن نزد اولو الالباب مقبول و تارکش مخذول و منکوبست کما ورد فی الخبر عن السید البشر شافع یوم المحشر محمد صلی الله علیه و آله: «النکاح سنّتی فمن رغب عن سنّتی فلیس منی»، پس بنابر این مقدمات امتثالا لامر الله و استنانا لسنّة رسول الله ص در ایمن اوقات و اسعد ساعات به مبارکی و فیروزی تمام بخواست و بزوجیت دایمی خود درآورده عالیجاه معلّی جایگاه عزت و اقبال همراه شکوت و و مناعت اکتباه [اکتناه] «آقا محمد یوسف خان» خلف مرحوم مغفور حسین خان، علیا مکرمۀ معظّمه المخدرة البالغة العاقلة الرشیدة المختارة الحرة و هی المسماة بـ «همایون خانم» صبیه مرحوم آقا میرزا هادی، بصداق معین و مهر مبین مبلغ«یک هزار و یکصد و پنجاه تومان» وجه نقد از قرار قران عددی بیست و شش نخود وزن یکهزار دینار رواج ناصرالدین شاهی که پنجاه تومان آن قیمت و هدیه یک جلد کلام الله مجید قلمی بوده باشد، و یکصد تومان از قیمت یک نفر غلام سیاه سواحلی و یک جاریه سیاه سواحلی می باشد که کلاّ و طرا بر ذمّه و رقبه زوج مزبور باقی می باشد که عند المطالبه زوجه مزبور با قدرت تسلیم نماید، و صیغه شرعیه مناکحه و مزاوجه، بالفارسیة و العربیة، مشتملة علی الایجاب و القبول بین وکیلی الرطرفین جاری و واقع گردید و تحریم به تحلیل پیوست. اللهم الف بینهما و طیب نسلهما و ارزقهما اولادا ذکورا صالحا بحق محمد و آله الطاهرین و کان وقوع ذلک فی یوم دوشنبه هفدهم شهر شوال المکرم مطابق سنة 1290 من الهجرة النبویة صلی الله علیه و آله
نکات جالب آن قراردادن یک غلام و یک کنیز هر دو سواحلی، در مهریه این زن
دعای آخر هم فقط برای این است که خداوند اولا ذکور بدهد!
مبلغ مهریه هم پول نقد 1150 تومان که 50 تومان برای یک قرآن و 100 تومان برای آن غلام و کنیز است.
[با عجله نوشتم، امیدوارم اشکالات کمی داشته باشد. جعفریان]
اما بعد:
غرض از صورت نگاری این لوحه دلگشا و چهره آرایی این صفحه فرح بخشا که آثار خیر و صلاح و فیروزی مالا کلام از آغاز و انجام آن کالشمس فی وسط السماء ظاهر و هویدا است، مشعر است بذکر و بیان این که، چون وحدانیت مختصّ ذات خداوند احد و فردانیّت شایسته یگانه بی زوج «لم یلد و لم یولد و لم یکن له کفوا احد» است، بفحوای صدق انتمای «الرّجال قوامون علی النساء» پس نظام عالم و بقاء و قوام سلسله نسل بنی آدم به امر مزاوجت شرعیه منوط و مبسوط است، و ارتکاب ازدواج متضمّن وسعت و غناست، و متکفّل دفع فقر و عنا است کما قال الله تبارک و تعالی فی کتابه العزیز «و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و اماءکم إن یکونوا فقراء یغنهم الله من فضله و الله واسع علیم»؛ و به مضمون بلاغت مشحون حدیث نبوی صلی الله علیه و آله و سلم: «تناکحوا و تناسلوا، تکثروا فانی اباهی بکم الامم یوم القیامة و لو بالسقط» و انتظام عقود توالد و تناسل به مناکحه ملّیه مربوط است، و بالجمله فاعل آن نزد اولو الالباب مقبول و تارکش مخذول و منکوبست کما ورد فی الخبر عن السید البشر شافع یوم المحشر محمد صلی الله علیه و آله: «النکاح سنّتی فمن رغب عن سنّتی فلیس منی»، پس بنابر این مقدمات امتثالا لامر الله و استنانا لسنّة رسول الله ص در ایمن اوقات و اسعد ساعات به مبارکی و فیروزی تمام بخواست و بزوجیت دایمی خود درآورده عالیجاه معلّی جایگاه عزت و اقبال همراه شکوت و و مناعت اکتباه [اکتناه] «آقا محمد یوسف خان» خلف مرحوم مغفور حسین خان، علیا مکرمۀ معظّمه المخدرة البالغة العاقلة الرشیدة المختارة الحرة و هی المسماة بـ «همایون خانم» صبیه مرحوم آقا میرزا هادی، بصداق معین و مهر مبین مبلغ«یک هزار و یکصد و پنجاه تومان» وجه نقد از قرار قران عددی بیست و شش نخود وزن یکهزار دینار رواج ناصرالدین شاهی که پنجاه تومان آن قیمت و هدیه یک جلد کلام الله مجید قلمی بوده باشد، و یکصد تومان از قیمت یک نفر غلام سیاه سواحلی و یک جاریه سیاه سواحلی می باشد که کلاّ و طرا بر ذمّه و رقبه زوج مزبور باقی می باشد که عند المطالبه زوجه مزبور با قدرت تسلیم نماید، و صیغه شرعیه مناکحه و مزاوجه، بالفارسیة و العربیة، مشتملة علی الایجاب و القبول بین وکیلی الرطرفین جاری و واقع گردید و تحریم به تحلیل پیوست. اللهم الف بینهما و طیب نسلهما و ارزقهما اولادا ذکورا صالحا بحق محمد و آله الطاهرین و کان وقوع ذلک فی یوم دوشنبه هفدهم شهر شوال المکرم مطابق سنة 1290 من الهجرة النبویة صلی الله علیه و آله
نکات جالب آن قراردادن یک غلام و یک کنیز هر دو سواحلی، در مهریه این زن
دعای آخر هم فقط برای این است که خداوند اولا ذکور بدهد!
مبلغ مهریه هم پول نقد 1150 تومان که 50 تومان برای یک قرآن و 100 تومان برای آن غلام و کنیز است.
[با عجله نوشتم، امیدوارم اشکالات کمی داشته باشد. جعفریان]
30.03.202504:44
سید محمدعلی مبارکه ای [م 1325 ش]:
در سال 1311 شمسی که از مصر به طرف پاریس با سه نفر از رفقای هندی خود شوکت حسین و نواب محمد جعفر و محمدعلی محبوب رهسپار شدم، چند روزی گرچه بیش در آن شهر نبودم، ولی بیش [از] حد خود از سیر اخلاقی مردمان آن شهر استفاده بردم و به سیر اخلاقی مشغول گردیده، در اغلب اوقات در تفکر بودم، و مقایسه میان اخلاق شرقیها را با اخلاق آن مردم غرب می نمودم. بعضی بی رحمیها از اشخاص متموّل آن شهر دیده میشد که در ایران نمیتوان نقل کرد، چه آن که، آواز دهلی که از دور شنیدهاند، رعب چنانی او دلها را ربوده و تقلیدهای کورکورانه اخلاقی، مانع از بیان و ادراک حقایق است.
روزی با بعضی از جوانهای ایرانی که برای تحصیل در آنجا توقف داشتند، و بعضی دیگر از ایشان برای تجارت و فروش عتیقه از ایران بدانجا مسافرت کرده بودند، و یک نفر هم قالی فروش بود، در طرف عصری به سیاحت و تماشای محل برج ایفل که از بناهای مهم مشهور و قابل توجه آن شهر است، بر کنار رودخانه رفته بودیم. بعضی از جوانها چندان فریفته آن اخلاق شده بودند که تمام ملکات و صفات خوب ایرانیت خود را هم به کلی، بواسطه حسّ تقلید از دست داده بودند، و مردم پاریس را رب النوع بشر تصور میکردند.
با یک نظر مخصوصی یک نفر از ایشان، بنده را طرف مخاطب واقع ساخت، و به خیال خود شروع د رمحسّنات اخلاقی آن مردم و قبایح افعال ایرانی نمود. سپس بنده نیز او را مخاطب ساخته، به قدر امکان اخلاق فاسدهای را که در آن مردم حس کرده بودم مدلل داشتم، و منافیات عفّت و عصمت و شرافت و صفات انسانیت و رحم و انصاف را و مبرهن ساختم که تمامی در آن مردم مفقود است، فقط علوم محسوسه و میکانیکی است که اسباب فریب از اخلاق آنها شده، و آن علوم هم طولی نمی کشد که جزء سمومات مهلکه بشریه خواهد بود.
پس از شروحی چند و کلماتی زیاده از حد سخن، به جنگ های صلیبی و خون ریزی های آن مردم رسید، و وحشیّت و حیوانیّت و سبعیّت اروپا در قرون سابقه موضوع بحث و مذاکره واقع گردید. دیدم این ایرانی محصل، به کلی از تاریخ و سرگذشت سوابق روزگار این کشور و مردم آن ابدا اطلاعی ندارد، و اگرچه این کوتاهی و کمی اطلاعات، برای آن است که علم و دانش در نظر بعضی همان یک سلسله اطلاعات مخصوص است که نتیجه منظوره مادی از او حاصل گردد، و مطلوبیت ذاتیه در نظر ایشان ندارد که دانش را صرف نظر از رسیدن به مقصد مادی خود خواستار باشند، بالجمله علاوه بر جنگهای صلیبی، بیان مفصلی از جنگ های واقع میان کاتولیکی ها و پروتستانها در میان آمد که این دو مذهب با این که از یک نژاد بودند، با هم چه کردند، و چه وحشیگری ها از خود در تاریخ عالم باقی گذاردهاند، و چه جویهای خون که سرچشمه آن گلوی اطفال بی گناه و جوانان بیتقصیر و پیران خسته دل بودند، در همین پاریس جریان پیدا کرده، و کمترین وحشیگری آنها سوزانیدن مردمانی چند از کور و شل و لنگ زن و مرد بیمار که تمامی را در محکمه عدل میسوزانیدند؛ و هرچه میخواهند این آثار تاریخی را از آباء و اجداد خود محو کنند نمیتوانند.
دنباله این سخن با ز به جنگ های صلیبی رسید، و بعضی از همان ایرانیها گرچه اظهاری نکردند، ولی از قیافه آنها حس نمودم که گفتارهای مرا حمل بر اغراق و یا عصبیت می دانند. از این جهت مجبور شدم کتاب گوستالبون را که از نوینسدگان معروف همان مرز و بوم است بدانها نشان دهم، و آنها را از آنچه راجع به جنگهای صلیبی مرقوام داشته مطلع سازم. یک نفر از ایشان تعهد کرد که نسخهای از آن کتاب را بدست آورد، و در ضمن یک نفر از رفقای هندی من هم یک نسخهای از او را که به زبان هندی ترجمه و طبع شده، همراه داشت، او را نیز حاضر نمود و مطالب او را با نسخه فرانسوی تطبیق نمودند، و بر سخنان گذشته فیما بین، عقیده بهم رسانیدند، و در این راجع به موضوع فوق الذکر از مطالب همان کتاب نقل می کرد، ولی در مرور به مطالعه آنها، خوانندگان را وقت و تفکر لازم است، و از هر جهت عصبیت و اغراض را کنار گذارده تا آن که به جملات اولیه که تذکر دادیم واقف گردد.
در سال 1311 شمسی که از مصر به طرف پاریس با سه نفر از رفقای هندی خود شوکت حسین و نواب محمد جعفر و محمدعلی محبوب رهسپار شدم، چند روزی گرچه بیش در آن شهر نبودم، ولی بیش [از] حد خود از سیر اخلاقی مردمان آن شهر استفاده بردم و به سیر اخلاقی مشغول گردیده، در اغلب اوقات در تفکر بودم، و مقایسه میان اخلاق شرقیها را با اخلاق آن مردم غرب می نمودم. بعضی بی رحمیها از اشخاص متموّل آن شهر دیده میشد که در ایران نمیتوان نقل کرد، چه آن که، آواز دهلی که از دور شنیدهاند، رعب چنانی او دلها را ربوده و تقلیدهای کورکورانه اخلاقی، مانع از بیان و ادراک حقایق است.
روزی با بعضی از جوانهای ایرانی که برای تحصیل در آنجا توقف داشتند، و بعضی دیگر از ایشان برای تجارت و فروش عتیقه از ایران بدانجا مسافرت کرده بودند، و یک نفر هم قالی فروش بود، در طرف عصری به سیاحت و تماشای محل برج ایفل که از بناهای مهم مشهور و قابل توجه آن شهر است، بر کنار رودخانه رفته بودیم. بعضی از جوانها چندان فریفته آن اخلاق شده بودند که تمام ملکات و صفات خوب ایرانیت خود را هم به کلی، بواسطه حسّ تقلید از دست داده بودند، و مردم پاریس را رب النوع بشر تصور میکردند.
با یک نظر مخصوصی یک نفر از ایشان، بنده را طرف مخاطب واقع ساخت، و به خیال خود شروع د رمحسّنات اخلاقی آن مردم و قبایح افعال ایرانی نمود. سپس بنده نیز او را مخاطب ساخته، به قدر امکان اخلاق فاسدهای را که در آن مردم حس کرده بودم مدلل داشتم، و منافیات عفّت و عصمت و شرافت و صفات انسانیت و رحم و انصاف را و مبرهن ساختم که تمامی در آن مردم مفقود است، فقط علوم محسوسه و میکانیکی است که اسباب فریب از اخلاق آنها شده، و آن علوم هم طولی نمی کشد که جزء سمومات مهلکه بشریه خواهد بود.
پس از شروحی چند و کلماتی زیاده از حد سخن، به جنگ های صلیبی و خون ریزی های آن مردم رسید، و وحشیّت و حیوانیّت و سبعیّت اروپا در قرون سابقه موضوع بحث و مذاکره واقع گردید. دیدم این ایرانی محصل، به کلی از تاریخ و سرگذشت سوابق روزگار این کشور و مردم آن ابدا اطلاعی ندارد، و اگرچه این کوتاهی و کمی اطلاعات، برای آن است که علم و دانش در نظر بعضی همان یک سلسله اطلاعات مخصوص است که نتیجه منظوره مادی از او حاصل گردد، و مطلوبیت ذاتیه در نظر ایشان ندارد که دانش را صرف نظر از رسیدن به مقصد مادی خود خواستار باشند، بالجمله علاوه بر جنگهای صلیبی، بیان مفصلی از جنگ های واقع میان کاتولیکی ها و پروتستانها در میان آمد که این دو مذهب با این که از یک نژاد بودند، با هم چه کردند، و چه وحشیگری ها از خود در تاریخ عالم باقی گذاردهاند، و چه جویهای خون که سرچشمه آن گلوی اطفال بی گناه و جوانان بیتقصیر و پیران خسته دل بودند، در همین پاریس جریان پیدا کرده، و کمترین وحشیگری آنها سوزانیدن مردمانی چند از کور و شل و لنگ زن و مرد بیمار که تمامی را در محکمه عدل میسوزانیدند؛ و هرچه میخواهند این آثار تاریخی را از آباء و اجداد خود محو کنند نمیتوانند.
دنباله این سخن با ز به جنگ های صلیبی رسید، و بعضی از همان ایرانیها گرچه اظهاری نکردند، ولی از قیافه آنها حس نمودم که گفتارهای مرا حمل بر اغراق و یا عصبیت می دانند. از این جهت مجبور شدم کتاب گوستالبون را که از نوینسدگان معروف همان مرز و بوم است بدانها نشان دهم، و آنها را از آنچه راجع به جنگهای صلیبی مرقوام داشته مطلع سازم. یک نفر از ایشان تعهد کرد که نسخهای از آن کتاب را بدست آورد، و در ضمن یک نفر از رفقای هندی من هم یک نسخهای از او را که به زبان هندی ترجمه و طبع شده، همراه داشت، او را نیز حاضر نمود و مطالب او را با نسخه فرانسوی تطبیق نمودند، و بر سخنان گذشته فیما بین، عقیده بهم رسانیدند، و در این راجع به موضوع فوق الذکر از مطالب همان کتاب نقل می کرد، ولی در مرور به مطالعه آنها، خوانندگان را وقت و تفکر لازم است، و از هر جهت عصبیت و اغراض را کنار گذارده تا آن که به جملات اولیه که تذکر دادیم واقف گردد.
21.03.202506:24
Қайта жіберілді:
کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران

19.03.202517:27
ستوده، کتابخانه مرکزی، دانش پژوه و افشار / رسول جعفریان
به تازگی کتاب نامه های منوچهر ستوده به ایرج افشار به کوشش جناب آقای محمد افشین وفایی منتشر شده است (موقوفات افشار، 1403). این کتاب، اثر شگفتی است، پر از معلومات تازه، و سرشار از نکات مهمی در باره روابط چهره های مهم فرهنگی آن روزگار. صریح و بی پرده، همان طور که ستوده را می شناسیم. و البته مثل همه، مسائل خصوصی را هم در این نامه ها نوشته است. در این نامه ها، اسامی شمار زیادی از مدیران فرهنگی وقت، نویسندگان و پژوهشگران را می یابیم. نکات مهمی در باره زندگینامه این افراد در آن هست و در باره مراکز مختلفی صحبت می شود. اطلاعاتی هم در باره کتابخانه مرکزی است که به مناسبت وضع بنده، آن ها را اینجا مرور می کنم و الا حرف درباره این کتاب و نوشتنی زیاد است. جنگ ستوده و دانش پژوه در این نامه ها شگفت است. رابطه این ها خوب نبوده و ستوده همه اش به افشار گلایه می کند. «کار کتابخانه مرکزی و بنده بن بن رسید، اوقات کتابخانه صبح ها شد و بنده متأسفانه وقت ندارم و بیشتر به شکل اداره است.... دانش پژوه هم خیال کرده بنده مثل او هستم و از رئیس و مرئوس وحشت دارم. البته شما و دانش پژوه و سید مشکوة در کار انتقال بنده به گردن بنده حق دارید، ولی لازمه اش این نیست که بنده خود را فدای شما کنم» (ص 115). در جایی با اشاره به انتقال مینوی به وزارت فرهنگ نوشته است که این بار در ترکیه دنبال باز کردن دبیرستان است «لابد این دفعه دیگر فیلم برای دانشگاه تهیه نخواهند کرد. هفتصد فیلم برای کتابخانه دانشگاه آورده اند. یک از دیگری بهتر است. خداوند او را توفیق دهد» (ص 154). یک مورد، سر باز کردن صندوق های آهنی است که گویا محل نگهداری اسناد و نسخ خطی نفیس بوده است. افشار سفر بوده، کلیدها را به ستوده سپرده، و دانش پا در یک کفش کرده که باید آنها را بازکنی. (ص 197). در وقت دیگر، دعوای سر یک نسخه و بالا گرفتن کار و تأکید ستوده بر این که «خداوند به این مرد راهنمایی کند تا تصور نکند که مأمور ضبط و ثبت کتب است، بلکه مأمور بسط و پخش علم است». (ص 191). اشاره به خرید کتابهای فخر الدین نصیری برای کتابخانه مرکزی «دیروز 550 جلد از آقای نصیری خریداری کرده اند و به کتابخانه وارد شد». و این که «فیلمها هم مثل قوطی سوهان قم روی هم در قفسه است. صندوق هی آهنی که در دانشکده ادبیات بود پس ندادند و گفتند خودمان لازم داریم» (ص 173). می گوید چون در کتابخانه نبوده ـ و به ییلاق رفته بوده ـ دانش سبب آن شده است تا چهل تومان از حقوق او کسر شود. انتظارش را نداشته، و می گوید: «خیلی از مرحله پرت هستند، از حقوق خواهم گذشت، از ییلاق نمی گذرم». (ص 163). و باز در باره دانش پژوه می نویسد: ایشان به خیالشان تمام افراد ساکن تهران شبها کمین کرده اند که کتابهای خطی آقای مشکوة را بزنند و به خانه خود ببرند یا فیلمهای تحویلی بنده را به جیب بزنند و بروند، این مرد نباید مازندرانی اصیل باشد.، گو این که کوه نشینان مازندرانی اغب سهل نشینان را مسخره می کنند و بزدل خطاب می کنند. با این همه نباید ایشان تا این حد بزدل باشد. روزی نیست که در صفحات روزنامه ها هزاران تومان اختلاس ننویسند و کک کسی هم نمی گزد. خلاصه بنده رفتم. ایشان داند و این کتابها و این فیلمها». (ص 156). و در جای دیگر: «چند روزی است دانش را ندیده ام، چه بهتر، ... خیلی ریاست مآب شده است و به خیال خودش گمان دارد از من هم برای پیشرفت کارش استفاده کند... کار انتقال من هم در این ماه درست می شود و از شر کتابخانه دانشگاه خلاص خواهم شد» (ص 205 ـ 206). و جای دیگر: «از دانش چیزی نمی نویسم و بیش از این باعث رنجه شدن تو نخواهم شد. علت این که بین بنده و ایشان جریان تازه ای روی نداده است. چون یک هفته است به کتابخانه نرفته ام. اگر می رفتم باز چیزهایی برای نوشتن پیدا می شد. باور کن اگر علم، انسان را به شکل دانش و امثال او در می آورد، ای کاش علمی به وجود نمی آمد. اگر از علم ما گذشت و انسانیت یاد نگیریم، اگر هزارها جلد کتاب فهرست بنویسیم بی اثر است» (ص 208). و در جای دیگر: «امروز باز شورای گروه تاریخ بود و آقای دکتر نصر نکاتی را بر دو پاره کاغذ نوشته و به دکتر زریاب داده بودند. خوانده شد و در صورت مجلس منعکس گردید. دو ساعت تمام هم به وقت گرانبهای آخر عمر ما شا... ند. کتابخانه مرتب است. دانش پژوه حالش خوب است، فقط گاهی در وسط شورا پیچ و مهره اش لغ [کذا] می شود و پرت می گوید. تذکر این نکات برای این بود که شما زیاد خیالتان راحت نباشد» (ص 272). 18 بهمن 1350: بازار کتابخانه مرکزی گرم است. در این هفته تعطیل فقط شاگردان روی زمین ننشسته بودند و گرنه صندلی های راهروها و سالنها پر بود. امید دارم این کوششها مثل کوششهای ژاپونی ها ثمر بخش باشد. (ص 275).
https://t.me/UT_Central_Library
به تازگی کتاب نامه های منوچهر ستوده به ایرج افشار به کوشش جناب آقای محمد افشین وفایی منتشر شده است (موقوفات افشار، 1403). این کتاب، اثر شگفتی است، پر از معلومات تازه، و سرشار از نکات مهمی در باره روابط چهره های مهم فرهنگی آن روزگار. صریح و بی پرده، همان طور که ستوده را می شناسیم. و البته مثل همه، مسائل خصوصی را هم در این نامه ها نوشته است. در این نامه ها، اسامی شمار زیادی از مدیران فرهنگی وقت، نویسندگان و پژوهشگران را می یابیم. نکات مهمی در باره زندگینامه این افراد در آن هست و در باره مراکز مختلفی صحبت می شود. اطلاعاتی هم در باره کتابخانه مرکزی است که به مناسبت وضع بنده، آن ها را اینجا مرور می کنم و الا حرف درباره این کتاب و نوشتنی زیاد است. جنگ ستوده و دانش پژوه در این نامه ها شگفت است. رابطه این ها خوب نبوده و ستوده همه اش به افشار گلایه می کند. «کار کتابخانه مرکزی و بنده بن بن رسید، اوقات کتابخانه صبح ها شد و بنده متأسفانه وقت ندارم و بیشتر به شکل اداره است.... دانش پژوه هم خیال کرده بنده مثل او هستم و از رئیس و مرئوس وحشت دارم. البته شما و دانش پژوه و سید مشکوة در کار انتقال بنده به گردن بنده حق دارید، ولی لازمه اش این نیست که بنده خود را فدای شما کنم» (ص 115). در جایی با اشاره به انتقال مینوی به وزارت فرهنگ نوشته است که این بار در ترکیه دنبال باز کردن دبیرستان است «لابد این دفعه دیگر فیلم برای دانشگاه تهیه نخواهند کرد. هفتصد فیلم برای کتابخانه دانشگاه آورده اند. یک از دیگری بهتر است. خداوند او را توفیق دهد» (ص 154). یک مورد، سر باز کردن صندوق های آهنی است که گویا محل نگهداری اسناد و نسخ خطی نفیس بوده است. افشار سفر بوده، کلیدها را به ستوده سپرده، و دانش پا در یک کفش کرده که باید آنها را بازکنی. (ص 197). در وقت دیگر، دعوای سر یک نسخه و بالا گرفتن کار و تأکید ستوده بر این که «خداوند به این مرد راهنمایی کند تا تصور نکند که مأمور ضبط و ثبت کتب است، بلکه مأمور بسط و پخش علم است». (ص 191). اشاره به خرید کتابهای فخر الدین نصیری برای کتابخانه مرکزی «دیروز 550 جلد از آقای نصیری خریداری کرده اند و به کتابخانه وارد شد». و این که «فیلمها هم مثل قوطی سوهان قم روی هم در قفسه است. صندوق هی آهنی که در دانشکده ادبیات بود پس ندادند و گفتند خودمان لازم داریم» (ص 173). می گوید چون در کتابخانه نبوده ـ و به ییلاق رفته بوده ـ دانش سبب آن شده است تا چهل تومان از حقوق او کسر شود. انتظارش را نداشته، و می گوید: «خیلی از مرحله پرت هستند، از حقوق خواهم گذشت، از ییلاق نمی گذرم». (ص 163). و باز در باره دانش پژوه می نویسد: ایشان به خیالشان تمام افراد ساکن تهران شبها کمین کرده اند که کتابهای خطی آقای مشکوة را بزنند و به خانه خود ببرند یا فیلمهای تحویلی بنده را به جیب بزنند و بروند، این مرد نباید مازندرانی اصیل باشد.، گو این که کوه نشینان مازندرانی اغب سهل نشینان را مسخره می کنند و بزدل خطاب می کنند. با این همه نباید ایشان تا این حد بزدل باشد. روزی نیست که در صفحات روزنامه ها هزاران تومان اختلاس ننویسند و کک کسی هم نمی گزد. خلاصه بنده رفتم. ایشان داند و این کتابها و این فیلمها». (ص 156). و در جای دیگر: «چند روزی است دانش را ندیده ام، چه بهتر، ... خیلی ریاست مآب شده است و به خیال خودش گمان دارد از من هم برای پیشرفت کارش استفاده کند... کار انتقال من هم در این ماه درست می شود و از شر کتابخانه دانشگاه خلاص خواهم شد» (ص 205 ـ 206). و جای دیگر: «از دانش چیزی نمی نویسم و بیش از این باعث رنجه شدن تو نخواهم شد. علت این که بین بنده و ایشان جریان تازه ای روی نداده است. چون یک هفته است به کتابخانه نرفته ام. اگر می رفتم باز چیزهایی برای نوشتن پیدا می شد. باور کن اگر علم، انسان را به شکل دانش و امثال او در می آورد، ای کاش علمی به وجود نمی آمد. اگر از علم ما گذشت و انسانیت یاد نگیریم، اگر هزارها جلد کتاب فهرست بنویسیم بی اثر است» (ص 208). و در جای دیگر: «امروز باز شورای گروه تاریخ بود و آقای دکتر نصر نکاتی را بر دو پاره کاغذ نوشته و به دکتر زریاب داده بودند. خوانده شد و در صورت مجلس منعکس گردید. دو ساعت تمام هم به وقت گرانبهای آخر عمر ما شا... ند. کتابخانه مرتب است. دانش پژوه حالش خوب است، فقط گاهی در وسط شورا پیچ و مهره اش لغ [کذا] می شود و پرت می گوید. تذکر این نکات برای این بود که شما زیاد خیالتان راحت نباشد» (ص 272). 18 بهمن 1350: بازار کتابخانه مرکزی گرم است. در این هفته تعطیل فقط شاگردان روی زمین ننشسته بودند و گرنه صندلی های راهروها و سالنها پر بود. امید دارم این کوششها مثل کوششهای ژاپونی ها ثمر بخش باشد. (ص 275).
https://t.me/UT_Central_Library
08.04.202518:55
مفهوم علم در تمدن اسلامی
(جلسه اول)
رسول جعفریان
مرکز آموزش اسلامی سیاتل
۲۲ مارچ ۲۰۲۵
(جلسه اول)
رسول جعفریان
مرکز آموزش اسلامی سیاتل
۲۲ مارچ ۲۰۲۵
30.03.202518:19
مسقط در سفرنامه های حج فارسی قاجاری
یکی از راههای حج برای ایرانیان، راه دریا از خلیج فارس تا دریای عمان و از آنجا تا دریای سرخ و رسیدن به جده بود. زمانی که مسافران از این راه عبور می کردند اغلب مسقط را از نزدیک یا دور دیده و وصفی از آنچه می دیدند بدست می دادند. مطلبی که در پی می آید و در اصل برای جشن نامه دوست ارجمند جناب دکتر محمد باقر وثوقی نوشته شده و در جشن نامه ایشان انتشار یافته است، عبارت از گزارش هایی است که سفرنامه های ایرانی قاجاری در باره مسقط آورده اند.
https://historylib.com/articles/7025
یکی از راههای حج برای ایرانیان، راه دریا از خلیج فارس تا دریای عمان و از آنجا تا دریای سرخ و رسیدن به جده بود. زمانی که مسافران از این راه عبور می کردند اغلب مسقط را از نزدیک یا دور دیده و وصفی از آنچه می دیدند بدست می دادند. مطلبی که در پی می آید و در اصل برای جشن نامه دوست ارجمند جناب دکتر محمد باقر وثوقی نوشته شده و در جشن نامه ایشان انتشار یافته است، عبارت از گزارش هایی است که سفرنامه های ایرانی قاجاری در باره مسقط آورده اند.
https://historylib.com/articles/7025
Қайта жіберілді:
رسول جعفریان

21.03.202501:28
چرا این همه رساله نوروزیه در دوره صفویه نوشته شد؟
مقاله مستقلی تحت عنوان «نوروز در فرهنگ شیعه» نوشته ام که سالهاست در ایام نوروز در مطبوعات و سایت ها منتشر می شود. اصل آن در مقالات تاریخی دفتر دوم منتشر شده بود. در آنجا روایات نوروز را بررسی کرده، و پس از آن مطالبی در باره نوروز در دوره صفوی نوشته و فهرستی از رسائل نوروزیه را هم آورده و یکی دو نمونه را هم چاپ کردم.
و اما امروز مشغول مطالعه کتاب اختیارات علامه مجلسی بودم، نکته خاصی جلب توجهم کرد. بحث بسیار مختصری در باره منشأ تقویم هجری دارد و این که از ماه محرم آغاز می شود. وی بلافاصله می گوید که اگرچه محرم برای عامه به عنوان مبدأ سال است، اما شیعیان در این باره اعتنایی ندارند، چرا که این ماه برای آنها، ماه عزاست و کربلا در آن واقع شده است: «همه فرقه مسلمانان بغیر از فرقه شیعه اثنی عشریه که [برای آنها هم] مبدأ حساب از اول این ماه است، [اما] سال ایشان نوروز است، و اما این ماه [یعنی محرم] و این روز را [یعنی اول محرم] تعظیم نمی کنند، از برای حکایت کربلا. (اختیارات، ص 31).
بدین ترتیب می توان دریافت که چرا در دوره صفوی، نوروز اهمیت یافته و این همه رساله در باره آن نوشته شده است. آنان می بایست برای اول سال قمری که مبنای محاسبه تقویم رایج بود، از محرم شروع می کردند و چنین کردند، اما نمی توانستند در آغاز این سال جشن بگیرند. زیرا اصول اول سال برای جشن است. پس باید نوروز را برجسته می کردند و چنین کردند.
برخی از این رسائل نوروزیه که قبل از پانزده سال، یعنی در حد فهرست های منتشره تا آن زمان یافته بودم، بشرح زیر است.
1 ـ النوروزيه، مؤلف ناشناخته. تأليف شده به نام شاه طهماسب. ملامحمد جعفر فرزند محقق سبزوارى از آن نقل كرده است. ذريعه 24 / 382، ش 2054
2 ـ النوروز، محمد ابراهيم الحسينى المدرّس الخادم، (رد بر نوروزيه آقا رضى قزوينى) ذريعه، 24 / 379، ش 2040 و نكـ : ش 2049
3 ـ نوروز، همان رساله به فارسى.
4 ـ نوروزيه، محمد تقى بن محمد رضا رازى. تأليف شده به اسم شاه صفى ( سلطنت از 1038 ـ 1052). نسخه اى از آن در كتابخانه مركزى دانشگاه (فهرست 12 / 2517) و كتابخانه ملك موجود است. ذريعه، 24 / 383، ش 2053
5 ـ نوروز و سى روز، فيض كاشانى (م 1091)، در شرح فارسى حديث معلى بن خنيس. فيض چندين رساله در تقويم دعايى دارد. از جمله تقويم المحسنين و معيار الساعات. رساله نوروز وسى روز را دكتر معين همراه گفتارى تحت عنوان روز شمارى در ايران باستان در سال 1325 شمسى (توسط انجمن ايران شناسى) چاپ كرده است. ذريعه 24 / 380، ش 2048
6 ـ نوروزيه، اسماعيل بن محمد باقر خاتون آبادى (م 1116)، تأليف شده به نام شاه سليمان صفوى در يك مقدمه، دوازده باب و يك خاتمه. ذريعه، 24 / 2051
7 ـ نوروزيه، محمد باقر بن اسماعيل خاتون آبادى (م 1127)، تأليف شده به نام شاه سلطان حسين صفوى. نسخه آن در دانشگاه تهران (فهرست 2 / 1266) موجود است. ذريعه 24 / 379، ش 2042
8 ـ نوروزيه، ملاباقر بن اسماعيل كجورى. گفته شده در اين رساله، مؤلف ميرمخدوم شريفى را كه در نواقض الروافض بر ضد غدير و نوروز سخن گفته رد كرده است. آقابزرگ نسخه اى از آن نشناسانده است. ذريعه، 24 / 382، ش 2052
9 ـ نوروزيه، ملامحمد جعفر بن محمد باقر سبزوارى. نسخه اى شخصى از آن را آقابزرگ ديده و عبارت نخست آن را آورده است. ذريعه 14 / 382، ش 2055
10 ـ نوروزيه، مؤلف ؟ نسخه اى از اين رساله به شماره 1015 در كتابخانه آية الله مرعشى موجود است و در آن تاريخ 1084 آمده است.
11 ـ نوروزيه، آقارضى قزوينى. بسيارى بر اين رساله رد نوشته اند. نسخه اى از آن به خط مؤلف در كتابخانه ملى موجود است. ذريعه 24 / 383، ش 2058
12 ـ نوروزيه، ميرمحمد حسين بن محمدصالح خاتون آبادى. نسخه اى از آن در كتابخانه حضرت عبدالعظيم (ع) موجود است. ذريعه 24 / 383، ش 2056
13 ـ نوروزيه، ميرزا محمد حسين بن ميرزا ابوالحسن قائنى. ردى است بر رساله آقارضى قزوينى. ذريعه 24 / 383، ش 2057
14 ـ نورزويه، رضى الدين محمد مستوفى در رد بر آقا رضى. آقابزرگ نسخه اى از آن نشناسانده است. ذريعه 24 / 383، ش 2059
15 ـ نوروزيه، محمد باقر مجلسى، بحار الانوار ، ج 56، صص 91 ـ 143 . اين مدخل، گرچه رساله مستقلى نيست، اما، به دليل آن كه مرحوم مجلسى مفصل در اين باره سخن گفته، در اينجا معرفى شد.
16 ـ رساله در فضيلت روز نوروز، مؤلف ؟ نسخه اى از آن در نه برگ در كتابخانه مسجد اعظم (فهرست، ص 459) موجود است.
17 ـ نوروزنامه ، مؤلف ؟ نسخه آن در كتابخانه مسجد اعظم (فهرست، ص 572) موجود است.
18 ـ نوروزنامه ، مؤلف ؟ نسخه آن در كتابخانه آية الله گلپايگانى (فهرست، 3 / 79) موجود است.
19 ـ نوروزنامه ، مؤلف ؟ نسخه آن در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى (فهرست 15 / 179) موجود است. (ادامه دارد...)
@jafarian1964
مقاله مستقلی تحت عنوان «نوروز در فرهنگ شیعه» نوشته ام که سالهاست در ایام نوروز در مطبوعات و سایت ها منتشر می شود. اصل آن در مقالات تاریخی دفتر دوم منتشر شده بود. در آنجا روایات نوروز را بررسی کرده، و پس از آن مطالبی در باره نوروز در دوره صفوی نوشته و فهرستی از رسائل نوروزیه را هم آورده و یکی دو نمونه را هم چاپ کردم.
و اما امروز مشغول مطالعه کتاب اختیارات علامه مجلسی بودم، نکته خاصی جلب توجهم کرد. بحث بسیار مختصری در باره منشأ تقویم هجری دارد و این که از ماه محرم آغاز می شود. وی بلافاصله می گوید که اگرچه محرم برای عامه به عنوان مبدأ سال است، اما شیعیان در این باره اعتنایی ندارند، چرا که این ماه برای آنها، ماه عزاست و کربلا در آن واقع شده است: «همه فرقه مسلمانان بغیر از فرقه شیعه اثنی عشریه که [برای آنها هم] مبدأ حساب از اول این ماه است، [اما] سال ایشان نوروز است، و اما این ماه [یعنی محرم] و این روز را [یعنی اول محرم] تعظیم نمی کنند، از برای حکایت کربلا. (اختیارات، ص 31).
بدین ترتیب می توان دریافت که چرا در دوره صفوی، نوروز اهمیت یافته و این همه رساله در باره آن نوشته شده است. آنان می بایست برای اول سال قمری که مبنای محاسبه تقویم رایج بود، از محرم شروع می کردند و چنین کردند، اما نمی توانستند در آغاز این سال جشن بگیرند. زیرا اصول اول سال برای جشن است. پس باید نوروز را برجسته می کردند و چنین کردند.
برخی از این رسائل نوروزیه که قبل از پانزده سال، یعنی در حد فهرست های منتشره تا آن زمان یافته بودم، بشرح زیر است.
1 ـ النوروزيه، مؤلف ناشناخته. تأليف شده به نام شاه طهماسب. ملامحمد جعفر فرزند محقق سبزوارى از آن نقل كرده است. ذريعه 24 / 382، ش 2054
2 ـ النوروز، محمد ابراهيم الحسينى المدرّس الخادم، (رد بر نوروزيه آقا رضى قزوينى) ذريعه، 24 / 379، ش 2040 و نكـ : ش 2049
3 ـ نوروز، همان رساله به فارسى.
4 ـ نوروزيه، محمد تقى بن محمد رضا رازى. تأليف شده به اسم شاه صفى ( سلطنت از 1038 ـ 1052). نسخه اى از آن در كتابخانه مركزى دانشگاه (فهرست 12 / 2517) و كتابخانه ملك موجود است. ذريعه، 24 / 383، ش 2053
5 ـ نوروز و سى روز، فيض كاشانى (م 1091)، در شرح فارسى حديث معلى بن خنيس. فيض چندين رساله در تقويم دعايى دارد. از جمله تقويم المحسنين و معيار الساعات. رساله نوروز وسى روز را دكتر معين همراه گفتارى تحت عنوان روز شمارى در ايران باستان در سال 1325 شمسى (توسط انجمن ايران شناسى) چاپ كرده است. ذريعه 24 / 380، ش 2048
6 ـ نوروزيه، اسماعيل بن محمد باقر خاتون آبادى (م 1116)، تأليف شده به نام شاه سليمان صفوى در يك مقدمه، دوازده باب و يك خاتمه. ذريعه، 24 / 2051
7 ـ نوروزيه، محمد باقر بن اسماعيل خاتون آبادى (م 1127)، تأليف شده به نام شاه سلطان حسين صفوى. نسخه آن در دانشگاه تهران (فهرست 2 / 1266) موجود است. ذريعه 24 / 379، ش 2042
8 ـ نوروزيه، ملاباقر بن اسماعيل كجورى. گفته شده در اين رساله، مؤلف ميرمخدوم شريفى را كه در نواقض الروافض بر ضد غدير و نوروز سخن گفته رد كرده است. آقابزرگ نسخه اى از آن نشناسانده است. ذريعه، 24 / 382، ش 2052
9 ـ نوروزيه، ملامحمد جعفر بن محمد باقر سبزوارى. نسخه اى شخصى از آن را آقابزرگ ديده و عبارت نخست آن را آورده است. ذريعه 14 / 382، ش 2055
10 ـ نوروزيه، مؤلف ؟ نسخه اى از اين رساله به شماره 1015 در كتابخانه آية الله مرعشى موجود است و در آن تاريخ 1084 آمده است.
11 ـ نوروزيه، آقارضى قزوينى. بسيارى بر اين رساله رد نوشته اند. نسخه اى از آن به خط مؤلف در كتابخانه ملى موجود است. ذريعه 24 / 383، ش 2058
12 ـ نوروزيه، ميرمحمد حسين بن محمدصالح خاتون آبادى. نسخه اى از آن در كتابخانه حضرت عبدالعظيم (ع) موجود است. ذريعه 24 / 383، ش 2056
13 ـ نوروزيه، ميرزا محمد حسين بن ميرزا ابوالحسن قائنى. ردى است بر رساله آقارضى قزوينى. ذريعه 24 / 383، ش 2057
14 ـ نورزويه، رضى الدين محمد مستوفى در رد بر آقا رضى. آقابزرگ نسخه اى از آن نشناسانده است. ذريعه 24 / 383، ش 2059
15 ـ نوروزيه، محمد باقر مجلسى، بحار الانوار ، ج 56، صص 91 ـ 143 . اين مدخل، گرچه رساله مستقلى نيست، اما، به دليل آن كه مرحوم مجلسى مفصل در اين باره سخن گفته، در اينجا معرفى شد.
16 ـ رساله در فضيلت روز نوروز، مؤلف ؟ نسخه اى از آن در نه برگ در كتابخانه مسجد اعظم (فهرست، ص 459) موجود است.
17 ـ نوروزنامه ، مؤلف ؟ نسخه آن در كتابخانه مسجد اعظم (فهرست، ص 572) موجود است.
18 ـ نوروزنامه ، مؤلف ؟ نسخه آن در كتابخانه آية الله گلپايگانى (فهرست، 3 / 79) موجود است.
19 ـ نوروزنامه ، مؤلف ؟ نسخه آن در كتابخانه مجلس شوراى اسلامى (فهرست 15 / 179) موجود است. (ادامه دارد...)
@jafarian1964
17.03.202513:54
https://iqraonline.net/religiosity-civilization-an-elementary-school-book-from-1912/
https://historylib.com/articles/1312
تدین و تمدن در یک قاب: گزارشی از یک اثر درسی برای مدرسه اخوت در کاظمین از سال 1330 ق / 1290 خورشیدی
https://historylib.com/articles/1312
تدین و تمدن در یک قاب: گزارشی از یک اثر درسی برای مدرسه اخوت در کاظمین از سال 1330 ق / 1290 خورشیدی
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 72
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.