Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Alirabiei.ir خیر جمعی _ علی ربیعی avatar
Alirabiei.ir خیر جمعی _ علی ربیعی
Alirabiei.ir خیر جمعی _ علی ربیعی avatar
Alirabiei.ir خیر جمعی _ علی ربیعی
21.04.202512:04
🔺درباره فستیوال کوچه
09.04.202520:10
🔻 هسته سخت نظام؛ امنیت ملی

✍️ علی ربیعی

"قسمت دوم"

۶- بر اساس تصور این افراد، در چنین مواقعی اقلیت وفادار به خیابان خواهند آمد. این جریان، عوامل سبب‌ساز حضور اعتراضی مردم در خیابانها (که خود بخشی از پدید آورندگان آن بوده‌اند) را به کلی نادیده می‌گیرند.
چنین روندی حتی در صورت وقوع، در دراز مدت آثار ضدامنیت ملی خواهد داشت.

۷- نکته قابل تامل این است که صاحبان این‌گونه تفکر، اساسا خود را بی‌نیاز از اقناع عمومی، ایجاد رضایت حداکثری و دوری از تعارض با جامعه می‌دانند.
سیاست ایجاد رضایت عامه، رفتن به سوی جلب اکثریت در مقابل تهدیدات حداکثری و رفتن به سمت اجرای سیاست‌های رضایت‌بخش برای هسته سخت که می‌تواند تعارض با اکثریت جامعه را به همراه داشته باشد، آثار ناخوشایندی را برای ثبات کشور پدید می‌آورد.

۸ - در چنین مواقعی نظام‌های هوشمند، درست برعکس این دیدگاه‌ها، سیاستهای زیر را در پیش می‌گیرند:
با به‌کارگیری سیاستهای ترغیبی و اغنایی به گونه‌ای که اکثریت جامعه از نسبت حکومت با خود احساس عدالت نمایند و بر اساس (نظریه عدالت Equity theory)، داده‌ها و ستاده‌های خود را با هر گروه و جریانی مقایسه نمایند، احساس رضایت حاصل شود. در این‌صورت سیاست‌های متکی بر خالص سازی جایگاهی نخواهد داشت و جامعه به خودی و غیر خودی و بیخودی! تقسیم نمی‌شود. امتیاز و سهمیه‌ای خاص جامعه را پاره پاره نمی‌کند. اما نگاه کنید که در کشور ما، چگونه تعداد برون ایستادگان و بیرون‌ماندگان به شکل روزافزون بیشتر و بیشتر می‌شود.
نظام‌های سیاسی هوشمند با گسترش سیاست‌های همزیستی مسالمت‌آمیز، به دنبال فصل مشترکی از هویت‌ها، فرهنگ‌ها و طبقات اجتماعی حرکت می‌کنند؛ حتی زمینه حضور هموطنان و نخبگان  مهاجر خود را در مشارکت‌های اداری، اقتصادی، سیاسی و... فراهم می‌آورند.

بر اساس مطالعاتی که در کتاب «جامعه‌شناسی تحولات ارزشی» نیز منعکس کرده‌ام، سه دسته از ارزشها در جامعه وجود دارند که پدید آورنده کنش‌های اجتماعی هستند:
- ارزشهای رسمی که مورد نظر نظام سیاسی است،
- ارزشهای میان مردمی که در ترکیبی از عادات، سنن، فرهنگ دیرین و تاثیرات جهانی در میان مردم جاریست،
- ارزشهای مشترک؛ ارزشهایی که جامعه و حاکمیت در خصوص آنها اشتراک نظر دارند.

نظام‌های هوشمند درصدد گسترش ارزشهای مشترک هستند. بنابر نظریه "ارزش-کنش"، هر چه  بر ارزشهای خاص‌گرایانه تاکید شود، کنش‌های تعارضی بیشتر می‌شود و صرفا در سایه گسترده بودن ارزشهای مشترک است که قوام جوامع بیشتر شده و امنیت ملی مستحکم‌تری تجربه خواهد شد.

گاهی اوقات می اندیشم اگر عده‌ای بنشینند، با توطئه و نقشه، با طراحی‌های زیاد بخواهند یک نظام سیاسی را  تهی کرده و به فروپاشی بکشانند فقط با نظریه‌های مبتنی بر تقسیم کردن و جداکردن جامعه و دیدگاه‌هایی چون هسته سخت و .... می‌توانند موفق شوند.

@alirabiei_ir
05.04.202509:11
🔻 چرایی ناکامی سیاستها و شعارهای سال

«قسمت دوم»

۱- سرمایه گذاری در صنایع بزرگ و تولیدات سرمایه‌بر:
حوزه نفت و گاز و معادن ایران از مهمترین حوزه های اقتصادی کشور به شمار می روند که اتفاقا سرمایه بر( از منظر مالی، تجهیزات، دانش نوین و ... ) هستند. لیکن باید توجه داشت که سرمایه گذاری در صنایع نفت، گاز، پتروشیمی و ... نیازمند سرمایه گذاری خارجی است. ایران تحت فشار تحریم های طولانی نتوانسته است پیشرفت لازم برای تامین تجهیزات به منظور استخراج و فراوری محصولات حوزه نفت، گاز، پتروشیمی، معادن و ... را داشته باشد. در عین حال بسیاری از تجهیزات در این حوزه مستهلک شده و عدم سرمایه گذاری های جدید مانع از آن شده است که کشور بتواند از ظرفیت های خود در جهت تولید و رشد و پیشرفت استفاده نماید. بر اساس تخمین ها، بازیابی تولیدات صنعت نفت و گاز کشور نیازمند بیش از ۳۰۰ میلیارد دلار سرمایه گذاری خارجی است. این در حالی است که کشور تحت تحریم های شدید اقتصادی است و میزان سرمایه گذاری خارجی در سالهای اخیر به ۶ میلیارد دلار هم نرسیده است( حتی در سال ۴۰۱ به کمترین میزان در بیست سال اخیر رسید که ۶۸۷ میلیون دلار بود). به این ترتیب مهمترین چالش در سرمایه گذاری در صنایع بزرگ، تحریم های اقتصادی است. بدون رفع تحریم ها امکان جبران استهلاک فراگیر صورت گرفته در این صنایع، احیای این صنایع، و سرمایه گذاری مجدد و رشد تولید از این محل ناممکن است. 
در این میان عده‌ای معتقدند که با وجود منابع مالی سرگردان داخلی، نیازی به سرمایه‌گذاری خارجی نیست. این نگاه سطحی است.اساسا علت اصلی گسترش سوداگری- کما اینکه بخش عمده رشد تولید ناخالص داخلی کشور در فصول مختلف در کشور مربوط به رشد در کالاهای واسطه ای بوده- این است که سرمایه های داخلی به سمت تولید نرفته است. باید توجه داشت که سرمایه داخلی زمانی به سمت تولید حرکت خواهد کرد که علاوه بر اعتماد به دولت ها، احساس امنیت، علایمی از بروز رونق و اطمینان کامل را فراهم کرده باشد. در این میان حضور سرمایه گذار خارجی یک شاخص اطمینان بخش برای سرمایه گذار داخلی نیز هست و فارغ از امکان سرمایه گذاری های مشترک و مکمل، سرمایه گذاری مستقل نیز از این امر تاثیر می پذیرد.
از سوی دیگر سرمایه گذاری برای تولید باید از خصوصیت داشتن مزیت رقابتی برخوردار شود. در جهان امروز یافتن مزیت رقابتی بدون دانش و تکنولوژی به ویژه در صنایع بزرگ و متوسط امکان پذیر نیست و سرمایه گذاری در این شرایط علاوه بر افزایش هزینه ها، کارایی ناچیزی را نیز حاصل می نماید. بنابراین دانش و تکنولوژی و ... عواملی هستند که در صورت بهبود روابط بین المللی و در کنار سرمایه گذاری ها در مقیاس بیرون از مرزها صورت خواهد گرفت.
 
۲.  سرمایه گذاری در تولیدات کاربر: 
در شرایط ابرچالش های اقتصادی مزمن کشور که شامل تورم، بیکاری، رکود،کاهش قدرت خرید، فقر و نابرابری، بهره وری پایین است، نمی توان صرفا به تولیدات سرمایه بر تمرکز داشت. در شرایطی که حدود 60 درصد از جمعیت در سن کار ایران در فعالیت های اقتصادی مشارکت ندارند، بیکاری جوانان، فارغ التحصیلان دانشگاهی و زنان، به طور متوسط بالای 20 درصد است و در شرایطی که بیش از دو میلیون نفر از جمعیت جوان کشور را نیت ها( افرادی که نه شاغل هستند، نه درس می خوانند و نه هیچ آموزشی می بینند) ، تشکیل می دهند، تمرکز صرف بر سرمایه های فیزیکی و مالی کفایت نمی کند، بلکه توجه به تولیدات کاربر و استفاده از الگوهای تولید اشتغال محور حایز اهمیت است. ( هر چند اشتغال محوری در دنیای جدید می تواند تعابیر جدیدی نیز به خود بگیرد).
بخشی از ظرفیت ها و مزیت های رقابتی در کشور در حوزه هایی است که کاربری بیشتری دارند. به عبارتی امکان ایجاد اشتغال در این صنایع بیشتر است و مشارکت مردم در تولید در این صنایع بالا است. در ایران با وجود مزیت‌های فراوان در حوزه‌های کشاورزی، صنایع دستی، گردشگری و خدمات، مشارکت مردم در تولید بسیار پایین است. سیاستگذاری های مستمر در جهت تقویت اشتغال و تولید اشتغال محور در این صنایع نیز غالبا مبتنی بر ارایه تسهیلات بوده و منجر به نتایج قابل انتظار نشده است. این در حالی است که سرمایه گذاری در این بخش ها، می بایست سرمایه گذاری های چند بعدی باشد. به عبارتی جدای از سرمایه گذاری برای تامین تجهیزات و امکانات تولید، سرمایه گذاری لازم برای افزایش قابلیت ها و مهارت های نیروی کار، کارآفرینان و صاحبان کسب و کار در شناسایی مزیت های نسبی، شناسایی زنجیره های تولید، تکمیل زنجیره های تولید و پیاده سازی مدلهایی برای گسترش کسب و وکارها در اتصال به یکدیگر و اتصال به صنایع بزرگ با هدف رشد ارزش افزوده و تولید ناخالص منطقه ای و داخلی از جمله ضروریات سرمایه گذاری در صنایعی است که کاربری بیشتری دارند.

@alirabiei_ir
03.04.202508:33
🔻 من و لنگه جورابم

✍️ علی ربیعی

یکی شدن نوروز و ماه رمضان، برای ما شرایط خاصی را پدید می‌آورد:
اولا این که نمی‌دانم چرا اساسا روزه‌داری و ماه رمضان، در کشور ایران همراه با شادی و نشاط نبوده است. برخلاف تمامی کشورهای مسلمان که ماه مبارک رمضان تداعی‌گر نوعی نشاط و شادی اجتماعی به خصوص در ساعات افطار است، ما در کشور خود، چنین وضعیتی را شاهد نیستیم. حتی عید فطر هم که می‌‌بایست شادی بزرگ به همراه داشته باشد در جامعه ما چندان با شور و شعف برگزار نمی‌شود.

  در این میان، به نظر می‌رسد همزمانی ماه رمضان با نوروز سبب شده از ویژگی طبیعی و ذاتی حلول سال جدید برای پدید آوردن شعف روحی و نشاط تحت تاثیر ماه رمضان، کاسته شود. در صورتی‌که می‌توانست از دومنظر، شادی مضاعف پدید آورد.

من تصور می‌کنم که ما شادی کردن را به خوبی نیاموخته‌ایم و اساسا ساختن ابزارهایی برای شادی اجتماعی را تجربه نکرده‌ایم، همچنین با توجه به  نوع سیاست‌گذاری‌های انجام شده فرهنگی، دانش و ابزار زیادی هم در این زمینه ایجاد نشده است؛ کافی است مروری کوتاه بر سیاست‌های تولید برنامه در صدا و سیما انجام شود.
در ایام پایانی نوروز که ماه رمضان هم به اتمام رسیده، قصد سفری کوتاه کردم. با خود اندیشیدم چند روزی در خلوتی دل‌خواسته برای تکمیل برنامه‌ها و عوض شدن حال و هوایم به نقطه‌ای بروم‌، ساک سفر را بستم؛ چند تکه لباس، مقداری وسایل بهداشتی، مسواک و قرص‌هایم را در آن گذاشتم.
نمی‌دانم که چرا نمی‌توانم هیچ تصمیمی بگیرم. اساسا به کجا بروم؟ کجا سفر کنم؟ قبلا سفر به تنهایی را دوست داشتم ولی در این ایام، رفتن تنها سفر کردن چقدر می‌تواند حال و هوای من را عوض کند؟
همین‌گونه که نگاهم بر روی ساک (که انگار با دهانی باز رو به من خمیازه می‌کشد) مانده است، فکر می‌کنم چگونه می‌توان شاد بود؟

البته من به خوبی رابطه بین فقر و عدم رضایت از زندگی را می‌دانم، اما جوامع بسیاری در آمریکای جنوبی، آفریقا، در کشورهای آسیایی حتی افرادی در حاشیه‌نشین‌های کشورهای اروپایی توانسته‌اند به رغم محرومیت‌های اقتصادی، شادی‌آفرینی کنند.

در کش و قوس این افکار، از سر بیکاری، به تمیز کردن خانه‌ که از قبل کاملا تمیز است، می‌پردازم. سراغ ماشین لباسشویی رفتم؛ ناگهان جرقه‌ای از شادی در ذهنم زده شد. لنگه جورابی که چندی پیش گم کرده بودم به سقف ماشین لباسشویی چسبیده بود و ناخودآگاه حسی از شادی، لبخند بر لبم آورد!

یاد چند روز پیش افتادم؛ که در حال تعویض لباس، شلواری را که از مدتها قبل نپوشیده بودم برداشتم و در جیب آن چند تا صدهزار تومانی یافتم و  خوشحال شدم . دارم می‌اندیشم چقدر با سادگی و با اتفاقات کوچک انسان شاد می‌شود.

با طعم خوب یک غذا، دیدار و گفتگو با یک رفیق، بوی بهشتی یک سیب، خواندن یک کتاب، شنیدن یک قطعه موسیقی، حل کردن یک جدول یا حتی پیدا کردن یک لنگه جوراب گم شده و خیلی چیزهای ساده می‌توان رنگ شادی به چهره زندگی زد.

هنوز هم می‌توانیم شادی بسازیم. با یک نگاه مهربان، با فشردن دست یک نیازمند، با یک تلفن به کسی که مدتهاست از او بی‌خبریم، با هدیه یک شاخه گل به همدیگر و..... می‌توان لبخند آفرید.

@alirabiei_ir
22.03.202521:50
🔻 شنبه روز بی‌حوصلگی....

علی ربیعی

«قسمت اول»

بعد از شب‌زنده‌داری و احیای شب قدر، ساعت حدود نه صبح شنبه از خواب برخاستم. چشمهایم را با این فکر گشودم که وقتی قرار نباشد جامعه و فرهنگ مهندسی شود، چقدر مردم به شکل طبیعی و هنرمندانه، شب قدر را قدر دانسته و در سفره هفت‌سین تحویل سال‌شان، سنت‌ها را به زیبایی پاس داشتند. هم در پای سفره هفت‌سین و هم بر سجاده دعای شب قدرشان، حال خوب آرزو کردند.

از جا برخاستم و در شنبه‌ای که اجبارا باید در خانه ماند، بی‌اختیار به یاد ترانه‌ای با شعر شهریار قنبری و ترانه‌ای با صدای گرم و حزن‌آلود فرهاد افتادم: "شنبه روز بدی بود، روز بی‌حوصلگی، وقت خوبی که می‌شد، غزلی تازه بگی..."

تصمیم گرفتم به بهشت زهرا بروم. در حین لباس پوشیدن، از پنجره، نگاهی به بیرون انداختم. باران شدیدی می‌آمد. منتظر ماندم تا تمام شود. اما باران همچنان با شدت ادامه یافت و در نهایت، من را از رفتن باز داشت.
با دلتنگی تمام، نشستم و سعی کردم تا یکی دو یادداشت عقب‌مانده را سامان دهم.

ساعت چهار بعدازظهر، با بی‌حوصلگی تشدید شده از خانه بیرون زدم. امروز حوصله تنهایی افطار کردن در خانه را نداشتم، با خود فکر کردم چه خوب است خودم را در رستورانی به یک‌ کاسه آش، مهمان کنم.

در پیاده‌رو که به تنهایی قدم می‌زدم، زن و شوهری جوان با شناختن من، جلو آمدند و با هم گپ‌و گفتی داشتیم. متعجب بودند که من چگونه تنها و بی‌محافظ، پیاده روی می‌کنم... با خود اندیشیدم که آخر مگر ما چکاره‌‌ایم که تصور اینکه فردی شبیه به من، بدون محافظ در خیابان باشد برای آنها سخت و مشکل است! فکر می‌کنم برخی افراد با محافظین و ماشین‌های در اختیار، قیمت تمام شده مدیریتی‌شان ببن صد الی دویست‌ میلیون تومان در ماه است. حتی دیده‌ام که برخی مدیران شرکت‌ها هم حداقل دو ماشین با تعدادی راننده و محافظ در اختیار دارند.

به قدم زدن ادامه دادم، جلوتر، دختر و پسری جوان (نمی‌دانم نامزد بودند یا دوست) با هم راه می‌رفتند. دختر، پوششی بر سر نداشت، پسر که به من نزدیک شد و باب گفتگو را باز کرد، دختر آهسته از ما دور شد و عقب‌تر ایستاد؛ با مهربانی، حالش را پرسیدم و باز با خود اندیشیدم چه کرده‌ایم که چنان انگاره‌ای از ما ساخته شده که این دختر بخاطر پوششی که دارد واهمه دارد در کنار من بایستد! پسر از آینده ایران و احتمال جنگ سوال کرد. چند دقیقه‌ای را به صحبت با هم پرداختیم.

اندکی جلوتر، مردی را دیدم که با حزن، بر تنبک می‌کوبید و با صدایی خسته و غمگین، ترانه‌ای برای لقمه‌ای نان، می‌خواند.
تقریبا روبروی مرد آوازخوان، از بلندگوهای تعبیه شده بر سازه‌های آن‌سوی میدان، نوحه‌‌ای با صدای بلند پخش می‌شد.

در این گشت و گذار عصرگاهی، دختر و پسری را دوشادوش هم دیدم که مشخص بود از اهالی افغانستان هستند. به نظرم، آنها از نسل دوم افغانستانی‌های مقیم ایران بودند. آنها هم با تحمل سختی دوری از وطن‌شان، در جستجوی آرامش و خوشی به اینجا پناه آورده‌اند.
مصائب این افراد از یک‌سو و مشکلات ایران از سوی دیگر، تناقضی را برای سیاست‌گذاری به وجود آورده است. برخی سیاست‌گذاری‌ها و بازکردن مرزها، سبب دامن زدن به نوعی دوقطبی در ایران شده است.

در ادامه مسیر به مردی تنها رسیدم که انگار تمام دارایی‌اش دو کیسه بزرگ مشکی رنگ بود. تجربه ام می گفت نباید پنجاه سال بیشتر داشته باشد اما به هفتاد ساله ها می‌مانست. دوست داشتم کنارش بنشینم و با او گپ بزنم اما انگار حوصله‌ای برای هم‌صحبتی نداشت. شاید به شکوه آرزوهای از دست رفته‌اش می‌اندیشید، شاید هم روزگاری عاشقی کرده بود و حالا در رویای آن فرو رفته بود.

همان طور که به قدم زدن ادامه می‌دادم، زن و مردی میان‌سال با دیدن و شناختن من ایستادند. سلام و احوال پرسی کردیم و تبریک عید... از «وفاق» پرسیدند، از نگرانی‌های‌شان و اینکه کاری به جلو نمی‌رود؛ حدود ده دقیقه در مورد اینکه کدام مسیر برای پیمودن صحیح است با هم صحبت کردیم؛ در یک استدلال حداقلی گفتم همین که به عقب برنمی‌گردیم جای شکر دارد. در مورد این‌که دولت کاری نمی‌کند که به مداخله رودررو با مردم بیانجامد هم چند دقیقه‌ای صحبت کردیم.به آنها گفتم اگر بخواهیم تغییری ایجاد شود، چه باید کرد؟ آیا خیابان راه خوبی است؟ هردو قویا با خیابان مخالف بودند و آن را نه مفید و نه عملی می‌دانستند. بالاخره بعد از دقایق متمادی گفتگو، با هم به این نتیجه مشترک رسیدیم که با همه موانع، تنها راه همین است که از شدت مخالفت‌ها کاست تا بتوان در کنار هم، قدمی حتی کوتاه رو به جلو برداشت.
@alirabiei_ir
16.03.202514:15
🔻 نشست سمت‌ها و خیرین با دولت

علی ربیعی

مدتهاست برنامه‌هایی را با هدف توانمند کردن سازمانهای مردم نهاد و توسعه و گسترش آنها به طور جدی دنبال می‌کنم.

من معتقدم دیدگاههای محدودنگر در ایران تاکنون، سبب آن شده که نهادهای مدنی آن‌گونه  که شایسته است  شکل نگیرند.
در جلسه‌ای که شب گذشته همزمان با میلاد امام حسن مجتبی(ع)  با حضور رییس‌جمهور ، وزرای مرتبط و تعدادی از نمایندگان نهادهای مدنی برگزار شد، مسائل و مشکلات  آنها مطرح گردید که فراهم کردن زمینه حل این مشکلات  را دنبال خواهیم کرد.

در ابتدای این جلسه به نکاتی به شرح زیر اشاره کردم:

🔹 همزمانی این جلسه با شب میلاد امام حسن مجتبی(ع) که الگویی از کرامت، نیکوکاری و خیرجمعی است رابه فال نیک گرفته و آن را نمادی از همبستگی جامعه و دولت در جهت توسعه امر خیر و   فراگیرتر شدن گفتگوی اجتماعی پیرامون چگونگی گسترش امر خیر در جامعه می‌دانم.

🔹 معتقدم دولت چهاردهم با توجه به بنیان‌های فکری رییس‌جمهور، «دولت خیرجمعی» خواهد بود. 
دولت چهاردهم، دولت «فروتن» است به این معنا که نواقص خود را پذیرفته بنای همکاری برای استفاده از  ظرفیت‌های اجتماعی دارد. اراده این دولت بر همکاری با جامعه و قرارگرفتن در کنار نهادهای مدنی و خیرین قرار گرفته است تا با بهره گرفتن از این ظرفیت مهم، برای حل مسائل جامعه گام بردارد. در این دوره، دولت، تمام تلاش خود را برای گسترش نهادهای مدنی و ارتقای آنها به کار خواهد گرفت و هم اکنون آیین‌نامه‌ای توسط دستیار اجتماعی در حال تدوین است که ابتدا در کمیسیون اجتماعی دولت مورد بررسی قرار گرفته و سپس به دولت ارائه خواهد شد. آرزوی ما این است که هر فرد ایرانی، خود، به یک نهاد مدنی و خیریه تبدیل شود.

🔹 برای تمام خیرین به نام و‌گمنامی که در پهنای این سرزمین، خانه‌ای برای محرومان ساخته و یا با هر کار نیکی، لبخند بر لب آنها می‌آورند، آرزوی موفقیت  دارم.
@alirabiei_ir
18.04.202514:23
♦️ جمعه نامه شماره ۱۷

⭕️ آی آدمها که بر ساحل نشسته، شاد و خندانید....


آدمهای زیادی در اطراف ما هستند که ما نه آنها را می بینیم ونه از داستان‌شان چیزی می‌دانیم.

  در مواجهه با انسان‌ها، این موضوع
آن‌جا قابل تامل‌تر می‌شود که درمی‌یابیم هر فرد خروارها خاطره، امید و رنج را یا خود حمل می‌کند به خصوص کودکان رهاشده به دلیل فقر مالی و یا فرهنگی‌ و یا افراد دارای معلولیت که دنیای بیرحم‌تری را تجربه می‌کنند.

در گفتگو با افراد دارای معلولیت، این‌ دریافت را داشتم که معلولیت یا ناشی از مسائل ژنتیکی است و یا در نتیجه بی‌مسئولیتی و بی‌توجهی اتفاق می‌افتد.  در این میان نقش سیاست‌گذاری‌ها در زمینه سلامت، تغذیه، زیستی، ایمنی و ....  بسیار اثرگذار و تعیین کننده است.

بیایید با زیستی مسئولانه، آدمها را ببینیم، حرفشان را بشنویم و داستان‌شان را بدانیم تا بتوانیم نه تنها رنج را به دیگران تحمیل نکنیم بلکه در کاهش آلام و دردهای جسمی و روحی‌شان نقشی هرچند کوچک بیافرینیم.

@alirabiei_ir
09.04.202520:09
🔻 هسته سخت نظام؛ امنیت ملی

✍️ علی ربیعی

"قسمت اول"

در روزهای اخیر، به طور مکرر در خصوص خطر بی‌انگیزگی و از دست رفتن هسته سخت و ارتباط آن با نظام سیاسی به شکل مستقیم و غیرمستقیم سخنانی مطرح می‌شود.

در این یادداشت، برآنم که به چند نکته در خصوص خطرات مغایر امنیت ملی و انسجام اجتماعی این دیدگاه اشاره کنم:

۱- این نوع تحلیل‌، ناشی از نوعی تفکر و رویکرد است که بیشتر از سوی جریان و گروهی مطرح می‌شود که موجودیت‌ و بقای‌شان در سیستم سیاسی و اجتماعی منوط به عدم رضایت و قهر اکثریت بسیار بالای جامعه از کنش سیاسی است. در حقیقت بقای این جریان، محصول یاس و ناامیدی مردم از بهبود وضع جامعه و در نتیجه مشارکت سیاسی است. بنابر شواهد برآمده از سنجش‌های معتبر و نیز یافته‌های مطالعاتی‌ام، این افراد حتی اساسا به هیچ‌وجه اکثریت بالای دین‌داران طرفدار نظام سیاسی را نمایندگی نمی‌کنند. نگاه کنید نتایج نگرش‌سنجی در مورد حجاب و تفاوت دیدگاه معتقدین به حجاب با این گروه در مورد موافقت با برخوردهای فیزیکی و نیز تفاوت میزان رای مشارکت‌کنندگان در دو انتخابات‌ اخیر مجلس و میزان رای مردم به این جریان؛ در صورتی‌که تعداد افراد معتقد تفاوت فاحشی با میزان رای این افراد دارد.

۲- به یاد دارم در جریان فعالیت‌های کارگری، یکی از هم‌صحبت‌های سیاسی دهه پنجاه من، به گروههای مارکسیستی پیوسته بود. با هم کتاب سفید رنگ «ژرژ پولیتسر» را می‌خواندیم. حضور او در گروههای چپ مارکسیستی با تحولات فکری زیادی همراه بود. از حزب توده به سمت چریکها گرایش پیدا کرد. زمانی به سازمان مائویستی «طوفان» پیوست و در نهایت سر از گروه «اشرف دهقان» درآورد. هفت هشت سالی از من بزرگتر بود. در اوایل دهه شصت، زندانی شد. بعدها به رسم رفاقت به دیدارش رفتم. از او پرسیدم: مگر در مارکسیسم چقدر اختلاف نظر وجود دارد که هر روز یک انشعاب جدید با یک جزوه قطور جدید تولید و دیگران را رویزیونیست می‌خوانید؟
او در کشاکش این فراز و نشیب‌ها بسیار خسته و مسئله‌دار به نظر می‌رسید. به من گفت: ببین رفیق قدیمی، ما اول برای رده سازمانی و انتخاب همخونه در خانه‌های تیمی دعوایمان می‌شود بعدا ایدئولوژی آن را می‌نویسیم.
من فکر می‌کنم القای این نوع تفکر از سوی برخی از افراد این جریان، رابطه مستقیم با بقایشان در ساختار قدرت دارد. بیش از آنکه این اظهارات برآمده از یک دل‌نگرانی ناب دینی باشد، ناشی از فلسفه وجودی و ایدئولوژی ماندگاری در ساخت قدرت است بدین معنا که این‌گونه مواضع، بیشتر ایدئولوژی ماندگاری سیاسی است تا دلسوزی برای جامعه.
در بسیاری موارد دیدگاه این افراد با رهبران تئوریک انقلاب و پدران قانون اساسی در تعارض است.

۳- با تسلط این جریان بر حوزه‌های خاص فرهنگی و رسانه‌ای در ایران، از بیش از یک دهه قبل، نظریه‌ای به شکل قدرتمند قوام گرفته و هرچند به شکل صریح اعلام نشده اما در عمل به مرحله اجرا گذاشته شده است.
براین اساس، یک تئوری با این باور شکل گرفته که عملیات تحکیمی (اعم از اقناعی و ترغیبی) بر روی عده‌ای کم و تقویت این افراد به عنوان وفاداران به سیستم و نظام، راه‌حل حفظ امنیت ملی و حفظ نظام سیاسی است.
به نظرم این نظریه از وقتی قدرت گرفت که آرام آرام شکاف بین روش حکمرانی و آرای اکثریت جامعه شکل گرفت که خصوصا در انتخابات‌ها بیشتر نمایان شد. به علاوه برخی اعتراضات خیابانی، این شکاف را بیشتر نشان داد.
پیاده شدن این رویکرد، به طور واضحی در برنامه‌های صدا و سیمای یک دهه اخیر، قابل مشاهده است.

۴- معتقدم این خطرناک‌ترین رویکرد برای حفظ امنیت ملی، ثبات و آینده نظام سیاسی در کشور است. چندی پیش در مورد «پدیده اقلیت چشمگیر» و فریبایی و فریبندگی آن نوشتم. اقلیت چشمگیر در یک رابطه مناسکی و خیابانی، نوعی فریبایی و فریبندگی در درون خود دارد.

۵- به طور کلی نظام‌های سیاسی زمانی می‌توانند موجودیت خود را حفظ کنند که براساس یک رضایت؛ مقبولیت و پذیرش عامه حداکثری جامعه را به دست آورده باشند. این نوع نسبت مردم با نظام‌های سیاسی است که در درازمدت؛ ماندگاری، ثبات و حتی توسعه را ممکن می‌سازد، در غیر این صورت تهدیدها و خطرات زیر در پیش‌رو خواهد بود:
وقتی عموم جامعه با نارضایتی همراه شدند، گسترش سیاست‌های مورد تاکید جریان پیش‌گفته از جمله قوانینی که تعارض با جامعه ایجاد می‌کنند به بهانه تامین خواسته هسته سخت؛ در میان مدت، احتمال نشان دادن نارضایتی‌ها به اشکال مختلف و در نهایت در خیابان‌ها را افزایش می‌‌دهد. این پیامد ضد امنیت ملی،حاصل از چنین رویکردی است.

@alirabiei_ir
05.04.202509:07
🔻 چرایی ناکامی سیاستها و شعارهای سال

«قسمت اول»

معمولا در ابتدای سال جدید، نام‌گذاری سال به درستی بر اساس نیازها و اولویت‌های کشور صورت می‌گیرد. اما معمولا در پایان سال نتیجه مورد انتظار از نام در نظر گرفته شده برای آن سال محقق نمی شود. امسال سال «سرمایه‌گذاری و تولید» نام گرفته است. بیم آن می رود که «سرمایه‌گذاری و تولید»، بدون توجه به الزامات آن سرنوشتی همچون چشم انداز بیست ساله را پیدا کند و به جای هدفی دور اما دست یافتنی، به یک رویای دست نیافتنی تبدیل شود. در این یادداشت که با همکاری خانم ارغوان فرزین معتمد، اقتصاددان، دلایل ساختاری، ناکارامدی سیستماتیک و نارسایی دانش و تکنولوژی مناسب کار و عوامل ساختاری پیچیده دیگر را کتمان نمی کند، بلکه این یادداشت بر آنست تا الزامات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی برای تحقق سرمایه گذاری و تولید را مورد بررسی و واکاوی قرار داده است.

بدون تردید تولید یکی از ارکان مهم در رشد اقتصادی هر جامعه ای است. تولید باید بر پایه مزیت‌های واقعی کشور شکل گیرد و سرمایه‌گذاری‌ها—چه داخلی و چه خارجی— متناسب با این مزیت‌ها هدایت شوند. در فقدان زمینه های تولید، سرمایه های مالی کشور خود تبدیل به عنصری ویرانگر شده و نابرابر افزا عمل می کند. سوداگری نتیجه محتوم چنین شرایطی است. امری که نتیجه آن خروج سرمایه از چرخه مولد اقتصاد، تورم افسار گسیخته، کاهش تولید، تشدید نابرابری و بروز چالش‌های اقتصادی و اجتماعی خواهد بود؛ روندی که سال‌هاست در اقتصاد ایران تجربه می‌شود. واقعیت آن است که اقتصاد ایران، بیش از آن‌که تولیدمحور باشد، گرفتار سازوکارهای سوداگرانه است.

تولید و سرمایه‌گذاری از منظر ساختاری
دیدگاه های نظری، کلاسیک و تجارب کشورهای تازه صنعتی شده نشان می دهد که تولید علاوه بر اینکه تابع عواملی نظیر سرمایه( اعم از سرمایه فیزیکی، مالی، انسانی، اجتماعی، ..)، نیروی کار و تکنولوژی است، نیازمند داشتن سهم مناسبی از بازار برای رشد تولید، داشتن سهم در تولید جهانی و در عین حال داشتن نام و نشان تجاری مطلوب( برندینگ) و شناخته شده و در مقیاس مصرف جهانی است.
اینکه سهم سرمایه، کار و تکنولوژی در تولید محصولات چقدر است و سرمایه گذاری ها برای تولید باید به سمت کدام شکل از تولید – تولیدات با کاربری بیشتر، سرمایه بری بیشتر، تکنولوژی محور- برود، بستگی به اولویت گذاری های اقتصادی دارد که خود تابعی از مزیت های نسبی و رقابتی، و در عین حال چالش های اقتصادی و اجتماعی کشور است.
بر خلاف دیدگاه هایی که تمرکز صرف بر تولیدات با سرمایه بری بالا و یا تولیدات با کاربری بالا دارند، نویسندگان معتقدند که با توجه به مزیت های نسبی موجود در کشور در کنار چالش ها، سرمایه گذاری در صنایع با سرمایه بری بالا، کاربری بالا و تکنولوژی محوری به صورت همزمان و ترکیبی ضروری است و نادیده انگاشتن سرمایه گذاری در هر یک از حوزه های تولیدی، مسیر رشد و تولید در کشور را با اختلال مواجه می سازد. 

فضای اطمینان، پیش شرط سرمایه گذاری در تولید
سرمایه‌گذاری برای تولید نیازمند الزامات متعددی است که مهم‌ترین آن ایجاد فضای امن برای سرمایه گذار است. در شرایط مخاطره و عدم اطمینان تمایل به سرمایه گذاری کاهش می یابد، چراکه بازدهی سرمایه با ریسک مواجه است. اصطلاحی بین سرمایه‌گذاران وجود دارد که سی درصد پول را به خارج از کشور انتقال دهید، سی درصد پول را به دلار و ارز و مسکن تبدیل کنید و با مابقی آن سرمایه‌گذاری کنید، از عدم اطمینان و نگرانی بابت بازدهی سرمایه گذاری ها نشات می گیرد. لذا اولین شرط سرمایه‌گذاری ایجاد شرایط اطمینان، پیش‌بینی آینده باثبات و چشم‌انداز آینده‌ای بهتر است.
بی‌ثباتی در شاخص‌های اقتصاد کلان، ریسک‌های سیاسی و حکمرانی، ابهام در سیاست‌های تجاری، مالیاتی و سرمایه‌گذاری، ضعف در نهادهای حقوقی و قضایی، ریسک‌های ژئوپلیتیکی و بین‌المللی و ابهام در مسیر تحولات فناورانه و مقررات زیست‌محیطی همگی  منجر به شکل‌گیری فضایی مبهم و ناپایدار می‌شوند که هزینه فرصت سرمایه‌گذاری را افزایش داده و بنگاه‌ها را به تعویق یا اجتناب از سرمایه‌گذاری سوق می‌دهد.

برای تحقق این الزام، قطعا نیاز به اقدامات سیاسی است. وقتی سخن از این امر می‌شود که اقتصاد ایران امروز ، یک اقتصاد سیاسی است؛ این موضوع هم یکی از ابعاد آن است.
چالش ها و الزامات سرمایه گذاری و تولید در فضای نا اطمینانی
با توجه به موارد فوق، باید توجه داشت که ایران امروز در انواع سرمایه گذاری ها اعم از سرمایه بر، کاربر، مبتنی بر تکنولوژی و دانش ، صنایع بزرگ، کوچک و .... با چالش‌ها و در عین حال الزامات بسیاری مواجه است:
@alirabiei_ir
03.04.202508:33
🔻 من و لنگه جورابم

@alirabiei_ir
22.03.202521:46
🔻 شنبه روز بی‌حوصلگی...
متن کامل را در پست بعد بخوانید

@alirabiei_ir
16.03.202514:15
نشست سمن‌ها و خیرین با دولت

@alirabiei_ir
16.04.202505:05
هسته سخت نظام؛ امنیت ملی

@alirabiei_ir
امشب بخشی از مناظره مسعود نیلی و احسان خاندوزی (وزیر اقتصاد دولت سیزدهم) را دیدم.

در بحث جامعه‌شناسی سازمانها آموخته‌ام که وقتی سازمانها و نیز دولت‌ها با بحران دستاورد روبرو شوند دست به دو اقدام می‌‌زنند؛ آمارسازی برای پنهان کردن واقعیت و مطرح کردن دشمنان موهوم؛ نگاه کنید به طرح موضوع «مسببین وضع موجود» و دستاویز قرار دادن آن در مواقع مورد نیاز.

امروز، هرچه که هست، دولت پزشکیان، نارسایی‌ها را به زیر فرش جارو و پنهان نمی‌کند و به دنبال مقصر در گذشته نمی‌گردد بلکه عذرخواهی کرده و مسئولانه برخورد می‌کند.

می‌خواهم در پاسخ به آنان‌که آمدن به پای صندوقهای رای را بیهوده تلقی کنند؛ بگویم اتفاقا تفاوت در همین چیزهای کوچک است. پزشکیان جامعه را به عقب نخواهد برد. سیاست‌های درگیرانه را دنبال نخواهد کرد. مسئله اصلی او «مسئله مردم» است نه موضوعات مبهم و تعارض‌انگیز؛ نگاه پزشکیان به سیاست خارجی با اکثریت جامعه همسوست.

فرق می‌کند چه کسی در جایگاه تصمیم‌‌گیری باشد.

@alirabiei_ir
04.04.202510:39
♦️جمعه نامه شماره ۱۵

مرور لحظه‌هایی از سال  ۱۴۰۳؛ روزهایی گاه تلخ و بسیاری هم شیرین در کنار هموطنانم

@alirabiei_ir
31.03.202517:45
🔻 نابرابری، رنج‌ها و بحران‌ها

«قسمت دوم»

معتقدیم نابرابری در سه بعد فرصت های اقتصادی، اجتماعی و توزیع قدرت قابل بررسی است و رفع آن بدون توجه به در هم تنیدگی این ابعاد ناممکن است. برای از بین بردن نابرابری در ثروت که موضوعی بسیار جدی است، بدون توجه به نابرابری در کسب قدرت و نابرابری های  اجتماعی نمی توان اقدام کرد. سخن از وفاق به مثابه یک روش می تواند به منظور کاستن از نابرابری های قدرت عمل کند. در گام نخست با توزیع قدرت به کنشگران سیاسی مطرح و در گام دوم با بازکردن ساخت قدرت بر نخبگان جامعه و به تعبیری بیرون رانده شدگان تاریخی از قدرت. 

باید بپذیریم که نظریه  "ریشه اصلی اعتراضات در دنیا نا امیدی ناشی از شکاف های و  نابرابری در قدرت و فرصت ها است"، در ایران نیز مفهوم دارد. بنابراین اقدام فوری در مسیر استفاده از ظرفیت های داخلی به دور از تنگ نظری، خصومت، رقابت های ناسالم و در جهت منافع ملی امری ضروری است. توجه داشته باشیم که تراز خود تحریمی ها و تحریم های بین المللی نتیجه ای جز ناترازی در برابری به دنبال نخواهد داشت.

@alirabiei_ir
22.03.202500:07
جمعه نامه

مادرانگی با طعم حسرت و دوری

«قسمت دوم»

@alirabiei_ir
13.03.202521:44
🔻 آخرین افطار...

علی ربیعی

از سال ۱۳۸۷ به این‌سو، هر سال در ماه مبارک رمضان ضیافت افطار برپا کرده‌ام. از رمضان ۱۳۸۶ (یکی از غمبارترین روزهای زندگیم) خاطره‌ای تلخ، همچون سایه با من همراه است. خاطره‌ای که هیچ‌گاه از من جدا نشده است.

هرسال، یک شب دوستان کوچکترین فرزندم «محمدجواد» مهمان خانه ما بودند. دو سه سال بود که مهمانی افطاری در خانه ما با دوستان محمد‌جواد برقرار می‌شد. همسرم «نرگس» برایشان افطار و غذا آماده می‌کرد؛ من هم وقتی به خانه می‌رسیدم، خودم از آنها پذیرایی می‌کردم. در سال ۱۳۸۶ که محمدجواد پانزده سالگی را تجربه می‌کرد، در خانه دونفره ما، دیگر «نرگس» نبود که افطاری را در خانه آماده کند. محمدجواد از من پرسید: «حالا که آخرین روزهای ماه رمضان است، افطار دوستانم را چه کنم؟» کارت بانکی‌ام را به او دادم، گفتم با دوستانت در یکی از رستورانهای فرحزاد، قرار بگذار و به صرف افطار مهمان‌‌شان کن ولی برای شام منتظرت می‌مانم. ساعت ده به خانه برگرد تا شام را با هم باشیم.

به یاد دارم آن شب شام، خورشت آلو اسفناج داشتیم. بر روی میز آشپزخانه دو بشقاب و قاشق و چنگال چیدم. ظرف برنج و قابلمه خورشت آلو اسفناج آماده بود تا با رسیدن محمدجواد، آنها را گرم کنم. عقربه‌های ساعت به جلو می‌رفت و نگاه من را به دنبال خود می‌کشید اما از محمدجواد خبری نبود. خورشت آلواسفناج ماسید و او نیامد...

از نیمه‌های شب، گذشته بود که با دلشوره و نگرانی  همراه فرزند دیگرم به فرحزاد رفتیم. هیچ نشانی از او نیافتم. ساعت از دو بامداد گذشته بود که به کلانتری محل مراجعه کردیم. آنها هم بی‌خبر بودند. در موقع خروج از کلانتری، شنیدم که یکی گفت: تصادفی در خیابان سعادت‌آباد اتفاق افتاده ولی سنش بیش از این است که شما می‌گویید. صورتش هم قابل تشخیص نیست و با آمبولانس به بیمارستان منتقل شده است.  با ناامیدی‌ به سمت بیمارستان رسول اکرم(ص) رفتم.

دیگر ساعت از سه بامداد هم عبور کرده بود. از نگهبانی در خصوص تصادفی‌ها پرسیدم. گفتند تصادفی به نام «محمدجواد ربیعی» نداریم اما «علی ربیعی» داریم... گفتم از کجا می‌دانید؟ گفتند کارت بانکی‌اش در جیبش است... همانجا گویی دنیا دور سرم چرخید. با آنکه زمستان بود، چنان عرق سرد بر تنم نشست که بر خود لرزیدم. به سمت بخش مراقبت‌های ویژه رفتم. اجازه ورود دادند. دیدم محمدجوادم است که بر روی تخت قرار گرفته.

محمدجواد بیش از بیست روز در کما بود و پس از آن، جان به جان‌آفرین تسلیم کرد.

در این بیست شبانه‌روز جانفرسا، هر شب تا سحر جلوی بیمارستان می‌نشستم. آتشی می‌افروختم و بر روی نیمکت تا صبح بیدار مانده و چشم به بیمارستان می‌دوختم. صبح هم به داخل بیمارستان می‌رفتم تا شب. و این چرخه تلخ متوالی، بیست روز ادامه یافت... گاهی که دیگر توانی برایم نمی‌ماند، از پاافتاده در مسجد بیمارستان دقایقی استراحت می کردم و می‌خوابیدم.

اتفاق تلخ رخ‌داده برای محمدجواد حاصل بی‌مسئولیتی یک راننده جوان بود که حتی گواهینامه هم نداشت و با ماشینی همانند خودروهای رالی، در حال لایی کشیدن به محمدجواد که در حال عبور از عرض خیابان بود چنان برخورد کرده بود که بعدها شاهد عینی این ماجرا برایم گفت من دیدم کسی از زمین به هوا رفت و با سر به زمین برگشت. راننده بی‌مسئولیت از صحنه گریخت.

راننده آژانس سرکوچه‌مان وقتی متوجه اتفاق شد گفت من دوبار سرویس مسافر بردم و هنوز بدن محمدجواد در کنار خیابان افتاده بود. گویی از ساعت حدود ده که تصادف رخ داده بود تا نزدیک ساعت یک، همین‌طور در کنار خیابان مانده بود. کنار تن فرزند روزه‌دارم، جویی از خون و آش رشته افطارش در هم آمیخته بود.

از آن تاریخ پر ازدرد، هر سال، مراسم افطاری برپا کرده‌ام. در هر وضعیتی، به هر شکلی و با هر میزان از پس‌انداز سالیانه‌ام، این افطاری را برگزار کرده و هرگز آن را تعطیل نکرده‌ام.

مدتی است که این افطاری را به صورت خانوادگی برگزار می‌کنیم. افطاری که‌ هرچند به یادبود پسر از دست رفته ام است اما در عین حال نمادی است برای یادآوری افراد بی‌مسئولیت که برای لذت لحظه‌ای، آتش درد و هجران و داغ فراق را برای یک عمر به یک خانواده تحمیل می‌کنند.

همواره با خود می‌اندیشم شاید اگر راننده خطاکار از صحنه نمی‌گریخت شاید هنوز امیدی بود؛ اگر ارزش‌های انسانی عابران، مانع از بی‌تفاوتی آنها می‌شد شاید جانی نجات داده می‌شد.اگر پلیس و آمبولانس به هنگام حاضر می‌شدند شاید محمدجواد در اوج نوجوانی ساکن بهشت زهرا  نمی‌شد...

بیایید همه با هم در یک تلاش مسئولانه، خیابانها و جاده‌ها را امن کنیم تا به قتلگاه تبدیل نشوند.
چه خوب است که همه ما با مشارکت در یک حرکت اجتماعی با پیوستن به پویش #نه_به_تصادف ، سبب شویم تا دیگر کسی غم از دست‌دادن‌ را تجربه نکند و انسان‌هایی با ناتوانی و نقص جسمانی روزگار نگذرانند.
@alirabiei_ir
14.04.202519:34
اخیرا با اعضای انجمن جامعه‌شناسی در خانه اندیشمندان دیداری نوروزی داشتیم.

در این نشست، چند تن از اعضای انجمن پیرامون مسائل اجتماعی از دیدگاههای مختلف به بحث و بررسی پرداختند که با نگاه نقادانه‌ای که رنگ و بوی سیاسی داشت، همراه بود.

من نیز یکی از پنج سخنران این نشست بودم و دیدگاه خودم را در خصوص مسئولیت جامعه‌شناسان در قبال جامعه مطرح کردم.

@alirabiei_ir
05.04.202509:15
🔻 چرایی ناکامی سیاستها و شعارهای سال

«قسمت سوم»

به عبارتی رشد تولید در این بخش نیازمند سرمایه‌گذاری‌های کوچک، سبز، اجتماع‌محور و مبتنی بر مدل‌های اقتصاد محلی است، نگاه کنید که اقتصاد کاربرها از جمله گردشگری که می تواند بزرگترین صنایع کاربر باشد، چطور گرفتار سیاست های در هم تنیده از سیاست‌های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی داخل شده که مانع از رشد آن است. یا اقتصاد کشاورزی، صنایع دستی و خدمات مولد که آنها هم برای رشد قابل توجه نیازمند حضور در بازارهای منطقه ای و گرفتار در سیاستهای رشد زدا هستند.
عمده چالش موجود در این قسمت عدم توجه به در هم تنیدگی و ارتباط بین صنایع مختلف در حوزه های مورد اشاره و استفاده از الگوهایی برای برقراری ارتباط بین این صنایع در راستای افزایش ضریب تکاثر در رشد تولید از یک سو و سیاستهای در هم تنیده اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی رشد زدا است. 
 
۳. سرمایه گذاری در تولیدات با تکنولوژی بالا
عصر حاضر به عصر تکنولوژی و هوش مصنوعی مشهور است. تحولات و رشد سریع تکنولوژی تمام حوزه های اقتصادی اعم از بازار کار، تولید و صنایع را تحت الشعاع قرار می دهد. در مواجهه با تحولات پیش رو و به عبارتی گذار به دنیای هوش مصنوعی، سرمایه گذاری در فناوری های روز و استفاده از این فناوریها در بخشهای مختلف اقتصادی کشور ضرورت اجتناب ناپذیر است. این امر نیز مستلزم برقرار ارتباط با کشورهای مختلف و تبادل دانش است. تحریم های اقتصادی و محدودیت ها در ارتباطات بین المللی، استفاده از دانش و کارشناسان بین المللی، سرمایه های انسانی کشور در سایر کشورها و ... موانع جدی در سرمایه گذاری وتولید در این حوزه است. توسعه سرمایه‌گذاری در فناوری‌های نوین از جمله هوش مصنوعی و تکنولوژی‌های های‌تک مستلزم سرمایه‌گذاری ترکیبی (داخلی و خارجی) و برقراری ارتباط علمی و صنعتی با جهان است. در این حوزه، انزوا به معنی عقب‌ماندگی است.

۴. تولید در مقیاس بزرگ در کنار تولید در مقیاس کوچک 
تولید در دنیای امروز، نه در مقیاس کوچک و نه با تکنولوژی قدیمی، قابل رقابت و سودآور نیست. صنایعی مانند پوشاک، کفش و دیگر تولیدات مصرفی، تنها در صورتی می‌توانند در بازار رقابتی دوام بیاورند که بتوانند در مقیاس صنعتی و با فناوری روز نیز فعالیت کنند.
از سوی دیگر، تولید مدرن نیازمند دسترسی به تکنولوژی، برندینگ و بازارهای بین‌المللی است. واردات تکنولوژی بدون ارتباط مؤثر با جهان ممکن نیست و برندینگ نیز فراتر از طراحی یک لوگو، نیازمند ساختار قیمت‌گذاری دقیق، شبکه توزیع حرفه‌ای و شناخت طبقه های مختلف مشتریان است. یکی از دلایل جذابیت برندهای خارجی حتی در میان اقشار کم‌درآمد، ترکیب هوشمندانه قیمت، کیفیت و هویت برند است. بنابراین، مشارکت با برندهای معتبر جهانی و تولید مشترک (Joint Venture) و متناسب با سلیقه، و طبقه های مختلف مشتریان در کشور می‌تواند راهکاری هوشمندانه برای ارتقای تولید ملی باشد.

۵. سیاستهایی در مسیر تغییر رفتار اقتصادی جامعه 
در کنار موارد و چالش های ساختاری اشاره شده  فوق، یکی از مهم‌ترین موانع سرمایه‌گذاری در تولید در کشور مربوط به جهت گیری های سوداگرانه سرمایه های مردمی در اقتصاد ایران است. بخش قابل‌توجهی از سرمایه‌های مردم، نه به سمت تولید، بلکه به سمت سوداگری در ارز، مسکن، طلا و حتی بازارهای ثانویه بورس می‌رود. بخشی از این رفتار اقتصادی متاثر از شرایط بی ثبات اقتصادی در کشور است. زمانی و به دنبال یکی از تحقیقات انجام شده توسط یک کارشناس بین المللی در کشور، بخشی از بیکاری کشور، بیکاری لوکس به شمار می رفت. این بیکاری از این جهت به وجود آمده که جمعیت در سن کار، رفتار سوداگرانه برای درآمدزایی را بر رفتار اقتصادی ترجیح می دهند. این رفتار اقتصادی در هم تنیده با سیاستهای کشور است. زمانیکه فرصت های سرمایه گذاری وجود ندارد، زمینه برای رانت های اقتصادی فراهم می شود، رفتار سوداگرانه نیز تشدید می شود. اما در عین حال این پدیده نه‌فقط ناشی از عدم اطمینان از شرایط اقتصادی که برخاسته از نوعی فرهنگ اقتصادی نیز است که باید با سیاست‌های اقتصادی و اجتماعی هم‌زمان اصلاح شود.

اگر قرار است تولید و سرمایه‌گذاری محقق شود، باید از دو مسیر به آن نزدیک شد: یکی سیاستگذاری کلان و ساختارسازی برای اطمینان، ثبات و ارتباط بین‌المللی؛ و دیگری اصلاح رفتارهای اقتصادی جامعه و جهت‌دهی هوشمندانه به سرمایه‌های داخلی. بدون این دو، تولید نه سودآور خواهد بود و نه پایدار. و «سرمایه‌گذاری و تولید»، تنها بر سر در سال باقی خواهد ماند، نه در بطن اقتصاد کشور.

@alirabiei_ir
03.04.202514:38
شادی به همین سادگی!

@alirabiei_ir
22.03.202521:52
🔻 شنبه روز بی‌حوصلگی...

علی ربیعی

«قسمت دوم»

در ادامه راه، پیرمردی را دیدم که در کنار پیاده‌رو، از چوبهای قاب‌های شکسته شده برای خود کرسی برپا کرده بود و فال حافظ می‌فروخت. قاب‌هایی که حتما روزگاری، جایگاه و خانه عکس‌های خانوادگی یا تصاویر زیبای طبیعت بوده‌اند و امروز دیگر اثری از آن تصاویر نیست؛ شاید پاره شده و یا در گوشه‌ای به دور افتاده‌اند و حال، بقایای همان قاب‌ها، چوبهای کرسی پیرمرد فال‌فروش شده‌اند‌.
فال حافظ‌هایی که پیرمرد می‌فروخت، به نظرم قدیمی و کهنه آمد. فال‌های حافظی که سالهاست افراد را به دنبال خوشبختی و فهم از آینده به خود مشغول کرده است
.
کمی آن‌سوتر، مادر و دختری را دیدم که در مقابل ویترین یک فروشگاه ایستاده و غرق تماشا و نگاه خربدارانه به یک لباس بودند. لحظه‌ای درنگ کردند، با پرسیدن و فهمیدن قیمت لباس، با نگاهی ناامید، سرشان را پایین انداخته و رفتند. حتما آن دخترک خودش را با شوق در آن لباس تصور کرده بود...

دیگر ساعت به شش و ده دقیقه رسیده بود که به آش‌فروشی رسیدم. صف آش، آنقدر طولانی بود که از خریدن و بردن آش منصرف شدم. گرسنه، به سمت خانه روان شدم. می‌روم تا روزیم از افطار را در جایی دیگر داشته باشم.
@alirabiei_ir
20.03.202511:29
🌺 سال نو را در کنار سالمندان تنها که هرکدام پر از خاطرات شیرین نوروزی بودند، در خانه‌شان با هم تحویل کردیم.
این گروه از زنان و مردان تنها که دیگر حتی خانواده‌ای ندارند در کنار هم نوروز را به شادی گرامی داشتند.

🌿 به یاد آوریم کودکان و جوانان پرشور دیروز را که اکنون منتظر بهانه‌ای برای لبخند چشم به راه ما نشسته‌اند.

💐 امیدوارم سال نو، سال بهتری برای همه ایرانیان  و فارسی زبانان باشد.

@alirabiei_ir
06.03.202515:26
⭕️ همراه با رمضان

🔻 روز پنجم - مسجد از نگاهی دیگر

@alirabiei_ir
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 35
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.