Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
قُقنوس س̷رخ avatar
قُقنوس س̷رخ
قُقنوس س̷رخ avatar
قُقنوس س̷رخ
Период
Қаралым саны

Цитаталар

Хабарламалар
Репосттарды жасыру
26.04.202519:05
من چیکار کنم؟
26.04.202519:04
یاد خودم افتاد که اصرار میکردم که امگایی
26.04.202517:36
26.04.202516:44
25.04.202503:52
20.04.202521:14
خورشیدِ اسیر، در سکوتِ مرگبارِ تاریکی، به آرامی می‌سوخت. هر تلاشی برای رهایی، فقط زجری بیشتر به ارمغان می‌آورد. چاقوی اسارت، نه جسم، بلکه روحش را می‌درید؛ حسرتِ نوری که روزی بر جهان می‌تابید، حالا به زنجیری سنگین بر دوشش تبدیل شده بود. حتی امیدی به طلوعِ دوباره نبود؛ تاریکی، با قدرتی مطلق، بر تمام وجودش سایه افکنده بود و خورشید محکوم به خاموشی ابدی.
26.04.202519:05
باباتم تایید کرد که امگایی
26.04.202518:19
چقدر زیبان
26.04.202516:47
اینو میخوام پاکسازی در نظر بگیرم چون حمایتا بشدت ضعیفه
اونایی هم که رست هستن اونا رو جدا کردم، چنلای فیوم هم که تو فولدر جدان
26.04.202516:21
اکوای من متن بنویسه و متنش بد بشه؟ نمیشه که
مثل همیشه محشره
25.04.202503:49
کاش چلنجاتونو زود زود بذارید و باعث شلوغی چنل ها نشید.
بعضیا ده روز چلنجش میمونه بعد میگه امار نرسید کنسله
20.04.202521:06
امیدی نیس ، متنی که انتخاب کرده بودم جالب نبود
26.04.202519:05
میذاشتی کصدستیمو درست میکردم بعد فور میزدی😂😭😭
Қайта жіберілді:
ㅤ𝖫𝛖‌𝗑 avatar
ㅤ𝖫𝛖‌𝗑
ㅤㅤㅤㅤㅤ𖥻  𝗇𝖾𝗏𝖺𝖽𝖺 
ㅤㅤ 🤩 🤩 🤩
ㅤㅤㅤㅤㅤ 𝗒𝗈𝗎 𝗅𝗂𝗄𝖾 𝗍𝗁𝖺𝗍, 𝗁𝗎𝗁?
ㅤㅤㅤㅤㅤ
26.04.202516:46
Қайта жіберілді:
پـࢪتـڪَآہہ avatar
پـࢪتـڪَآہہ
🖇 در شهری بی‌صدا، جایی میان رؤیا و تباهی،مردی قدم می‌زد که نامش《الیاس》بود؛با قلبی بی‌سپر، با نگاهی روشن‌تر از سپیده.
در میانه‌ی دود و سکوت،سایه‌ای پیدا شد؛ نامش《سمیر》.
صدایش، مرهم زخم‌های کهنه بود.
دستانش، حکایت از امن‌ترین پناه می‌کرد.
و الیاس؛بی‌آنکه تردید کند؛دل را همان جا، در لابه‌لای لبخندهای سمیر جا گذاشت.
اما سمیر،چون ماری در لباس فرشته،
آرام، بی صدا،خزید در میان رشته‌های دل.
و شبی که ماه در پرده بود،با نگاهی که هنوز مهر می‌ریخت،زهر خود را فرو کرد.
الیاس فرو ریخت .....
نه از درد زهر،که از سنگینی باور.
{زیرا هیچ چیز ویران‌کننده‌تر از این نیست:
که زخمت را از همان دستی بخوری؛
که زمانی، دستانت را در آن جا گذاشته بودی.
}
21.04.202503:36
او در این تاریکی مطلق، تنها و درمانده، حس می‌کرد که جهان در حال فروپاشی است. امیدی به طلوع دوباره خورشید نداشت و تنها سکوت سنگین و وحشتناک اقیانوس او را احاطه کرده بود.
20.04.202521:04
26.04.202519:04
26.04.202517:39
26.04.202516:46
8 تا ققنوس سرخ بیاد اینجا رند شه؟
پک یا وایب و پلی لیست تقدیم میشه
26.04.202516:08
چک کردید؟
20.04.202521:14
دقیقا
20.04.202521:04
حس میکنم متن رو اونجور که باید نمیتونم ادامه بدم
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 664
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.