08.04.202521:08
سیدمحمدباقر صدر -رح- برای من و هرکسی که پیگیر زندگی و تألیفاتش بوده، یک شخصیت سراسر شگفتیه!
برای نمونه، ایشون در فاصله ۱۰ تا ۱۳سالگیشون یه کتاب مینویسن به نام «فدک فی التاریخ».
فکرشو بکنید! یک کودک بین ۱۰ تا ۱۳ساله یه سری پژوهش عمیق تاریخی انجام داده و یک کتاب نوشته! اونم نه یه کتاب معمولی. کتابی که..
۱. راشل کنتز فیدر، پژوهشگر بنیاد پژوهشی موشه دایان (وابسته به دانشگاه تلآویو) در طرحنامۀ دکترای خودش که اونو در مجله مطالعات خاورمیانه بریتانیا منتشر کرده، مینویسه: «... او بهرغم سن کم، بلوغ فکریاش را ثابت کرده بود؛ زیرا پیشتر در اوان نوجوانی در مباحث فلسفی و حقوقی تسلط پیدا کرده بود… گفتاری تاریخنگارانه و محقّقانه دربارۀ اختلاف نظر بر سر فدک، بخش اصلی این کتاب است...».
۲. دکتر علی شریعتی که توی بیان نظراتش درباره حضرت فاطمه -س- بهعنوان الگوی زنان، ماجرای فدکو هم بیان کرده، مکرراً به «فدک فی التاریخ» شهید صدر -رح- استناد میکنه.
۳. علّامه سیدعبدالحسین شرفالدین -رح- (صاحب کتاب مشهور "المراجعات") با مطالعه همین کتاب «فدک فی التاریخ» به مقام اجتهاد سیدمحمدباقر صدر شهادت داد و درباره ایشون گفت: «أشهد باللّٰه أنّه مجتهد؛ به خدا سوگند که این کودک مجتهد است!»
📚 محمدباقر الصدر السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق، نوشته احمد ابو زید العاملی
برای نمونه، ایشون در فاصله ۱۰ تا ۱۳سالگیشون یه کتاب مینویسن به نام «فدک فی التاریخ».
فکرشو بکنید! یک کودک بین ۱۰ تا ۱۳ساله یه سری پژوهش عمیق تاریخی انجام داده و یک کتاب نوشته! اونم نه یه کتاب معمولی. کتابی که..
۱. راشل کنتز فیدر، پژوهشگر بنیاد پژوهشی موشه دایان (وابسته به دانشگاه تلآویو) در طرحنامۀ دکترای خودش که اونو در مجله مطالعات خاورمیانه بریتانیا منتشر کرده، مینویسه: «... او بهرغم سن کم، بلوغ فکریاش را ثابت کرده بود؛ زیرا پیشتر در اوان نوجوانی در مباحث فلسفی و حقوقی تسلط پیدا کرده بود… گفتاری تاریخنگارانه و محقّقانه دربارۀ اختلاف نظر بر سر فدک، بخش اصلی این کتاب است...».
۲. دکتر علی شریعتی که توی بیان نظراتش درباره حضرت فاطمه -س- بهعنوان الگوی زنان، ماجرای فدکو هم بیان کرده، مکرراً به «فدک فی التاریخ» شهید صدر -رح- استناد میکنه.
۳. علّامه سیدعبدالحسین شرفالدین -رح- (صاحب کتاب مشهور "المراجعات") با مطالعه همین کتاب «فدک فی التاریخ» به مقام اجتهاد سیدمحمدباقر صدر شهادت داد و درباره ایشون گفت: «أشهد باللّٰه أنّه مجتهد؛ به خدا سوگند که این کودک مجتهد است!»
📚 محمدباقر الصدر السیرة و المسیرة فی حقائق و وثائق، نوشته احمد ابو زید العاملی
05.04.202514:19
اینجا ایران است..
شما جنایت کنید..
میلیونها انسان را زیر فشار تحریم ببرید..
کلّی جوان را به کشتن بدهید..
با این وجود، قاضیالقضات و رئیس دولت نادان هم از حدّاقل مجازات، که حصر شما در خانهٔهای اشرافی، با خوردوخوراک شاهانه و نشستوبرخاست با اراذل سیاسی است، صرفنظر میکنند..
شما هم در پایان با یک بیانیه، فاتحه بخوانید به هیکل روؤسای قوا و تمام نظام سیاسی این کشور!
اینجا ایران است! بهشت اپوزیسیون! جایی که خرج زندگی که هیچ، پیک مشروب شما را هم حساب میکنند..
چه آخوند متعفّن باشید، چه فکلکراواتی لجن!
پ.ن: من این مطلب را اینجا مینویسم و برای اثبات آن هم آمادهام.
سران فتنه نحس ۸۸، عامل تمام گرفتاریهای امروز این کشور هستند!
اگر این اوباش الیگارشیخواه از روی هوس و جاهطلبی، آن آشوب را به پا نمیکردند، امروز ایران جای دیگری از منطقه و دنیا ایستاده بود و ترامپ سگی به حساب نمیآمد که بخواهد با تهدید به حمله نظامی، ما را پای میز مذاکره بکشاند! این ادعا، از خاطرات و گزارشات مسؤولان آنوقت آمریکا کاملاً مشهود است که آمریکا تا فروردین ۸۸ و دقیقا دوماه قبل از شروع آن آشوبها از گسترش روزافزون قدرت ایران در منطقه و جهان هراسان شده و به دنبال راهی برای مذاکره مخفی و تعامل با ایران بود. اما این احمقها دشمن ما را جری و تشنهتر کردند!
آه! امان از نمکبهحرامی.. امان از هوای نفس..
شما جنایت کنید..
میلیونها انسان را زیر فشار تحریم ببرید..
کلّی جوان را به کشتن بدهید..
با این وجود، قاضیالقضات و رئیس دولت نادان هم از حدّاقل مجازات، که حصر شما در خانهٔهای اشرافی، با خوردوخوراک شاهانه و نشستوبرخاست با اراذل سیاسی است، صرفنظر میکنند..
شما هم در پایان با یک بیانیه، فاتحه بخوانید به هیکل روؤسای قوا و تمام نظام سیاسی این کشور!
اینجا ایران است! بهشت اپوزیسیون! جایی که خرج زندگی که هیچ، پیک مشروب شما را هم حساب میکنند..
چه آخوند متعفّن باشید، چه فکلکراواتی لجن!
پ.ن: من این مطلب را اینجا مینویسم و برای اثبات آن هم آمادهام.
سران فتنه نحس ۸۸، عامل تمام گرفتاریهای امروز این کشور هستند!
اگر این اوباش الیگارشیخواه از روی هوس و جاهطلبی، آن آشوب را به پا نمیکردند، امروز ایران جای دیگری از منطقه و دنیا ایستاده بود و ترامپ سگی به حساب نمیآمد که بخواهد با تهدید به حمله نظامی، ما را پای میز مذاکره بکشاند! این ادعا، از خاطرات و گزارشات مسؤولان آنوقت آمریکا کاملاً مشهود است که آمریکا تا فروردین ۸۸ و دقیقا دوماه قبل از شروع آن آشوبها از گسترش روزافزون قدرت ایران در منطقه و جهان هراسان شده و به دنبال راهی برای مذاکره مخفی و تعامل با ایران بود. اما این احمقها دشمن ما را جری و تشنهتر کردند!
آه! امان از نمکبهحرامی.. امان از هوای نفس..
03.04.202520:59
من باید قبل خواب یه ذره کتاب از توی گوشیم بخونم.
و این عادت رو حتی مثل امشبی که از ۹ صبح دیروزش بیدار بودم و پونزده ساعت رانندگی داشتم و جز یکی دو ساعت نخوابیدم هم نمیتونم ترک کنم.
این دیگه یک مریضی بهنظرمیرسه.
روحم از بیخوابی میخواد از تنم جدا بشه ولی من چون تشنگی امروزم رو برطرف نکردم، میرم سراغش.
و در این بین، گوشی دهبار از دستم در میره و میخوره تو صورتم ولی بازم دوس دارم ادامه بدم..
و این عادت رو حتی مثل امشبی که از ۹ صبح دیروزش بیدار بودم و پونزده ساعت رانندگی داشتم و جز یکی دو ساعت نخوابیدم هم نمیتونم ترک کنم.
این دیگه یک مریضی بهنظرمیرسه.
روحم از بیخوابی میخواد از تنم جدا بشه ولی من چون تشنگی امروزم رو برطرف نکردم، میرم سراغش.
و در این بین، گوشی دهبار از دستم در میره و میخوره تو صورتم ولی بازم دوس دارم ادامه بدم..
22.03.202510:31
وحشت از فراغ امیر -ع-
اصبغ بن نُباته -رض- گويد: چون ابنملجم -لع- به فرق اميرالمؤمنين -ع- ضربت زد، چند نفر از ياران حضرت -اصبغ و حارث اَعْوَر و سُوَيْد بن غَفَله و افرادی ديگر- صبح زود، سوی خانه ایشان رفتيم و بر درب خانه نشستيم. از درون منزل صداى گريه شنيديم و ما نيز گريستيم.
تا آنکه حسن بن علی -ع- از خانه بيرون آمد و فرمود: اميرالمؤمنين -ع- مىفرمايند: به خانههاى خود برگردید!
اصبغ -رض- گوید: به جز من همه رفتند و من ماندم. صداى گريه و ناله از منزل آن حضرت بلند بود و من نيز گريه كردم.
دگر بار، حسن بن علی -ع- بيرون آمد و فرمود: آیا به شما نگفتم به خانه برگردید؟
عرض كردم: اى پسر رسولاللّٰه! بهخدا سوگند روحم يارى نمىكند و پاهايم بارِ تنم را نمىكِشَند كه بروم! تا اينكه مولایم اميرالمؤمنين -ع- را ببينم.
آن جناب، اندكى درنگ كرد و درون خانه رفت. چيزى نگذشت كه بيرون آمد و به من فرمود: داخل شو اصبغ!
آنگاه بر امير -ع- وارد شدم. ديدم حضرت به دیوار تكيه داده و دستمالى زرد به سر مبارک بسته است. از کثرت خونريزى، رنگ چهرۀ مباركش بهقدرى زرد شده بود، كه به یاد نمیآورم صورت مباركش زردتر بود يا دستمالى كه بسر بسته بود!
خود را به روى تن حضرت انداختم و او را بوسيدم و گريستم.
امام -ع- به من فرمود: اصبغ! گريه مكن! بهخدا سوگند، این بهشت است که پیش روی من است!
عرض كردم: فدايت شوم! بهخدا سوگند مىدانم كه شما به بهشت مىرويد! گریه میکنم؛ چرا که شما را از دست مىدهم اى امیر مؤمنان..💔
📚 امالی شیخ مفید -رح-
اصبغ بن نُباته -رض- گويد: چون ابنملجم -لع- به فرق اميرالمؤمنين -ع- ضربت زد، چند نفر از ياران حضرت -اصبغ و حارث اَعْوَر و سُوَيْد بن غَفَله و افرادی ديگر- صبح زود، سوی خانه ایشان رفتيم و بر درب خانه نشستيم. از درون منزل صداى گريه شنيديم و ما نيز گريستيم.
تا آنکه حسن بن علی -ع- از خانه بيرون آمد و فرمود: اميرالمؤمنين -ع- مىفرمايند: به خانههاى خود برگردید!
اصبغ -رض- گوید: به جز من همه رفتند و من ماندم. صداى گريه و ناله از منزل آن حضرت بلند بود و من نيز گريه كردم.
دگر بار، حسن بن علی -ع- بيرون آمد و فرمود: آیا به شما نگفتم به خانه برگردید؟
عرض كردم: اى پسر رسولاللّٰه! بهخدا سوگند روحم يارى نمىكند و پاهايم بارِ تنم را نمىكِشَند كه بروم! تا اينكه مولایم اميرالمؤمنين -ع- را ببينم.
آن جناب، اندكى درنگ كرد و درون خانه رفت. چيزى نگذشت كه بيرون آمد و به من فرمود: داخل شو اصبغ!
آنگاه بر امير -ع- وارد شدم. ديدم حضرت به دیوار تكيه داده و دستمالى زرد به سر مبارک بسته است. از کثرت خونريزى، رنگ چهرۀ مباركش بهقدرى زرد شده بود، كه به یاد نمیآورم صورت مباركش زردتر بود يا دستمالى كه بسر بسته بود!
خود را به روى تن حضرت انداختم و او را بوسيدم و گريستم.
امام -ع- به من فرمود: اصبغ! گريه مكن! بهخدا سوگند، این بهشت است که پیش روی من است!
عرض كردم: فدايت شوم! بهخدا سوگند مىدانم كه شما به بهشت مىرويد! گریه میکنم؛ چرا که شما را از دست مىدهم اى امیر مؤمنان..💔
📚 امالی شیخ مفید -رح-
08.04.202516:44
۱۹ فروردین، سالروز شهادت شهید مورد علاقهمه.
بیزحمت یه صلوات به روح شریفش هدیه کنید.
هدیه به نام نامی سیدمحمدباقر صدر -رضواناللّٰهعلیه-
بیزحمت یه صلوات به روح شریفش هدیه کنید.
هدیه به نام نامی سیدمحمدباقر صدر -رضواناللّٰهعلیه-
05.04.202511:43
تا حالا شده تو یک وصلت، از دو جهت خوشحال باشید؟
من توی همین چند روز اینو تجربه کردم و باید بگم حقیقتا پر از زیباییه!
رفیق کودکیم، خواه♥️رزاده گرانتر از جانم و ب🫂ردار و دوست عزیزم علیاکبر، عاشقانه بههم رسیدن و من یکبار به عنوان دایی عروس و یکبار به عنوان رفیق داماد و یکبار برای دیدن شادی توأمان این دو در این پیوند -انشاءالله- مبارک، غرق خوشحالی میشم و خدایِ «خَلَقَ الزَّوجَیْنِ الذَّکرَ وَ الأُنْثَی» رو بینهایت شکر میکنم.
و از پیونددهنده علی -ع- و فاطمه -س-، براشون حسن عاقبت، دلِ خوش، سربلندی در تکالیف الهی و تمام خیری که خودش بهتر میدونه رو میخوام؛ چرا که «اللّهُ رَؤُوفٌ بِالعِبَاد».
من توی همین چند روز اینو تجربه کردم و باید بگم حقیقتا پر از زیباییه!
رفیق کودکیم، خواه♥️رزاده گرانتر از جانم و ب🫂ردار و دوست عزیزم علیاکبر، عاشقانه بههم رسیدن و من یکبار به عنوان دایی عروس و یکبار به عنوان رفیق داماد و یکبار برای دیدن شادی توأمان این دو در این پیوند -انشاءالله- مبارک، غرق خوشحالی میشم و خدایِ «خَلَقَ الزَّوجَیْنِ الذَّکرَ وَ الأُنْثَی» رو بینهایت شکر میکنم.
و از پیونددهنده علی -ع- و فاطمه -س-، براشون حسن عاقبت، دلِ خوش، سربلندی در تکالیف الهی و تمام خیری که خودش بهتر میدونه رو میخوام؛ چرا که «اللّهُ رَؤُوفٌ بِالعِبَاد».
Медиа контентке
қол жеткізе алмадық
қол жеткізе алмадық
31.03.202514:12
بچهها یه صلوات بفرستین من سوار شدم، سقوط نکنم🤝😇
08.04.202513:57
آبجیا و داداشایی که دارین پیرو این پیام جوین میشین.. این یه مورد، بهخاطر قرابت نسبی من با عروس و رفاقتم با داماد اتفاق افتاد. دیگه شُغلم همسریابی نیست که اینجوری دارین میآین :/
04.04.202512:34
_
29.03.202510:35
🔹بحر تا نهر
گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر
که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر
اگرچه ماجرای قدس اسفناک است و دردآور
نمیماند به دست دشمنان این خاک پهناور
از آنِ مردم خود میشود، این طُرفه بوم و بَر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
چقدر این سرزمین زیباست با نام فلسطینش
و قدسش، اَلخلیلش، بیت لَحمش، دِیر یاسینش
و داوود و سلیمان و مسیح و دین و آیینش
و معراج نبی اکرم از اوراقِ زرینش
نباید ساکنش باشد، مگر قوم خدامحور
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
و قُدس این قبلۀ اول، «منا»، «مشعر» به یاد اوست
و در ماه مبارک، جمعۀ آخر به یاد اوست
«علی» آن شیرمردِ عرصۀ «خیبر» به یاد اوست
و در شبهای قدر، آنقدر پیغمبر، به یاد اوست
که اینجا سرزمین اُمّتش بودهست سرتاسر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
هلا شمر است اسرائیل در این برهۀ حساس
بیا ای دوست، شمر روزگار خویش را بشناس
کم از ابن زیادند این مگر جمع خدانشناس
امان نامهست عقد صلحشان! واغیرتا عباس
نشد از صلح اسرائیل و اعراب این فرا گستر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
نه خیری کنفرانس صلحها دارد، نه تأییدش
نه جز بیراهه آنچه نقشۀ راه است تمهیدش
نه «شرم الشیخ» شرم آور، نه صلح «کَمپ دِیویدش»
چه بیچارهست آنکس که به اینها بوده امیدش
نمیداند که باید پس گرفت از خصم خیرهسر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
به جرأت، قتلعام کودکان، آیین موسی نیست
ستم کردن به هر پیر و جوان، آیین موسی نیست
زنان، مردان، چنین بیخانمان، آیین موسی نیست
جنایت در جنایت بیامان، آیین موسی نیست
چه باشد پاسخ ما در پی این ظلم شرمآور؟
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
اگر با خنجر، این سنگی که در دست است، همسنگ است
اگر هفتادسال این مرز و بوم، آماج صد جنگ است
اگر خاک فلسطینم، شقایق فام و خون رنگ است
اگر «فتحی شقاقی» جلوۀ ایثار و فرهنگ است
همه سرچشمه دارد از طلوع سرخ این باور:
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
چنان شمعاند این مردم برای سوختن، آری
همه هموار کرده رنج دنیا را به تن، آری
همه آواره دهها سال در دشت و دمن، آری
نمیخواهند جز خاک وطن، خاک وطن، آری
وطن روزی شود، از روز اول نیز خرمتر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
نه اسرائیل در میدان به فتح تازه، نائل شد
نه شهرکسازیاش منجر به حل این مسائل شد
فقط دیوار شد دور خودش، دیوار حائل شد
بگو فردا که اسرائیل زائد بود، زائل شد
و روی نقشهها باشد فلسطین نام این کشور
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
فلسطین زنده شد امروز و پولادین شده گامش
به گردانهای «اَلقدسش»، به موشکهای «قَسّامش»
به شور «انتفاضه» با شعور و عزم و اقدامش
به شوقِ نوجوان «غزه» در هنگام اعزامش
به این اندیشۀ پویا که جاری ماند تا محشر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
خمینی گفت: اکنون قدس در دستِ شیاطین است
هلا اسلامِ ما را پارۀ تن، این فلسطین است
کنون قدس شریف، آزادیاش با جانِ شیرین است
سلیمانی -شهید قدس- بر این عهدِ دیرین است
که باید قدس را آزاد کرد از دست این کافَر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
بگو حتمیست پیروزی برای ما، مسلّم هم
بگو با محتشم شد شورشی در خلق عالم، هم
که میآید ز قدس آوای پرشور محرم، هم
نوشته روی سنگ قبرِ «تهرانی مقدم»، هم
کسی که آرزویش مرگ اسرائیل بود، آخر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
بنایِ «قبة الصخره» کنار «مسجد الاقصی»ست
بساطِ «جاء نصرالله و الفتح» خدا اینجاست
که «سُبحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِه» آیتی گویاست
فلسطین هم به پیروزیش نزدیک است، این پیداست
جهان یک روز حتی میشود، این جمله را از بر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
به فطرت، یار هر مظلوم، یار هر مسلمانیم
همه یارِ «حماس» و یارِ «حزبالله» لبنانیم
اگر عالم شود دشمن، به عهد خویش میمانیم
نماز جمعه را یک روز ما در «قدس» میخوانیم
محقق میشود آخر به حق این گفتۀ رهبر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
گشوده باغِ تاریخ از گلِ عبرت، بسی دفتر
که هر برگ از تبِ خجلت، رُخی دارد چو شبنم، تر
اگرچه ماجرای قدس اسفناک است و دردآور
نمیماند به دست دشمنان این خاک پهناور
از آنِ مردم خود میشود، این طُرفه بوم و بَر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
چقدر این سرزمین زیباست با نام فلسطینش
و قدسش، اَلخلیلش، بیت لَحمش، دِیر یاسینش
و داوود و سلیمان و مسیح و دین و آیینش
و معراج نبی اکرم از اوراقِ زرینش
نباید ساکنش باشد، مگر قوم خدامحور
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
و قُدس این قبلۀ اول، «منا»، «مشعر» به یاد اوست
و در ماه مبارک، جمعۀ آخر به یاد اوست
«علی» آن شیرمردِ عرصۀ «خیبر» به یاد اوست
و در شبهای قدر، آنقدر پیغمبر، به یاد اوست
که اینجا سرزمین اُمّتش بودهست سرتاسر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
هلا شمر است اسرائیل در این برهۀ حساس
بیا ای دوست، شمر روزگار خویش را بشناس
کم از ابن زیادند این مگر جمع خدانشناس
امان نامهست عقد صلحشان! واغیرتا عباس
نشد از صلح اسرائیل و اعراب این فرا گستر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
نه خیری کنفرانس صلحها دارد، نه تأییدش
نه جز بیراهه آنچه نقشۀ راه است تمهیدش
نه «شرم الشیخ» شرم آور، نه صلح «کَمپ دِیویدش»
چه بیچارهست آنکس که به اینها بوده امیدش
نمیداند که باید پس گرفت از خصم خیرهسر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
به جرأت، قتلعام کودکان، آیین موسی نیست
ستم کردن به هر پیر و جوان، آیین موسی نیست
زنان، مردان، چنین بیخانمان، آیین موسی نیست
جنایت در جنایت بیامان، آیین موسی نیست
چه باشد پاسخ ما در پی این ظلم شرمآور؟
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
اگر با خنجر، این سنگی که در دست است، همسنگ است
اگر هفتادسال این مرز و بوم، آماج صد جنگ است
اگر خاک فلسطینم، شقایق فام و خون رنگ است
اگر «فتحی شقاقی» جلوۀ ایثار و فرهنگ است
همه سرچشمه دارد از طلوع سرخ این باور:
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
چنان شمعاند این مردم برای سوختن، آری
همه هموار کرده رنج دنیا را به تن، آری
همه آواره دهها سال در دشت و دمن، آری
نمیخواهند جز خاک وطن، خاک وطن، آری
وطن روزی شود، از روز اول نیز خرمتر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
نه اسرائیل در میدان به فتح تازه، نائل شد
نه شهرکسازیاش منجر به حل این مسائل شد
فقط دیوار شد دور خودش، دیوار حائل شد
بگو فردا که اسرائیل زائد بود، زائل شد
و روی نقشهها باشد فلسطین نام این کشور
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
فلسطین زنده شد امروز و پولادین شده گامش
به گردانهای «اَلقدسش»، به موشکهای «قَسّامش»
به شور «انتفاضه» با شعور و عزم و اقدامش
به شوقِ نوجوان «غزه» در هنگام اعزامش
به این اندیشۀ پویا که جاری ماند تا محشر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
خمینی گفت: اکنون قدس در دستِ شیاطین است
هلا اسلامِ ما را پارۀ تن، این فلسطین است
کنون قدس شریف، آزادیاش با جانِ شیرین است
سلیمانی -شهید قدس- بر این عهدِ دیرین است
که باید قدس را آزاد کرد از دست این کافَر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
بگو حتمیست پیروزی برای ما، مسلّم هم
بگو با محتشم شد شورشی در خلق عالم، هم
که میآید ز قدس آوای پرشور محرم، هم
نوشته روی سنگ قبرِ «تهرانی مقدم»، هم
کسی که آرزویش مرگ اسرائیل بود، آخر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
بنایِ «قبة الصخره» کنار «مسجد الاقصی»ست
بساطِ «جاء نصرالله و الفتح» خدا اینجاست
که «سُبحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِه» آیتی گویاست
فلسطین هم به پیروزیش نزدیک است، این پیداست
جهان یک روز حتی میشود، این جمله را از بر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر
به فطرت، یار هر مظلوم، یار هر مسلمانیم
همه یارِ «حماس» و یارِ «حزبالله» لبنانیم
اگر عالم شود دشمن، به عهد خویش میمانیم
نماز جمعه را یک روز ما در «قدس» میخوانیم
محقق میشود آخر به حق این گفتۀ رهبر
فلسطین بحر تا نهرش، نه حتی یک وجب کمتر


16.03.202520:35
و پيامبرخدا -ص- در پاسخ به اين پرسش كه خدا كجاست؟ فرمود :«نزد شكسته دلان».
سلوةالحزين، جلد۱، صفحه۱۲۰
سلوةالحزين، جلد۱، صفحه۱۲۰
07.04.202513:41
مسأله فلسطین، غیرت او -ص- را میطلبد..
برادران و خواهران؛ این دنیا که تمامشدنی و زائل است، بیایید غیور زندگی کنیم و غیور بمیریم و در این راه از درافتادن با احدی نهراسیم!
پیامبر اسلام -ص-، هنگامیکه به درخواست مردم مدینه، ترک وطن نموده و به آن سامان سفر کرد، سه قبیله یهودی در شهر مدینه و اطراف آن سکونت داشتند؛ بنیقَیْنُقاع، بنیالنَّضیر و بنیقُرَیظه.
محمد -ص- و اصحاب مکّی و مدنیاش در آن شهر، اکثریت مطلق بودند و به حکم قوانین آن عصر، هر گروهی که غلبه عددی داشت، خود را مُحِقّ میدید دیگری را غارت و یا نابود کند.
پیامبر ما -ص- اما به زیست مسالمتآمیز فراخواند و برای مدینه قانون اساسی نوشت. پیمانی که بر اساس برخی بندهای آن یهودیان متعهد میشدند علیه مسلمانان دسیسه نکنند و دشمنانشان را نیز یاری ندهند، و در عوض، به عنوان یک اقلّیّت با جان و مال محترم، در مدینه، زیر سایه امنیّت حکومت اسلام، به امرار معاش بپردازند. متعهّد شدند که اگر نقض عهد کردند، جان و مال و ناموسشان تابع حکم رسول خدا -ص- باشد.معاهده در چندین بند نوشته شد و یهودیان نیز آن را پذیرفتند.
مدت زیادی نگذشت که یهود بنیقَینُقاع، نقض عهد کرد.
اگرچه هرسه قبیله تا سال پنجم هجری، پیمان خود با مسلمانان را شکستند و پیامبر -ص- با آنها برخورد کرد، اما داستان بدعهدی بنیقَینُقاع و واکنش رهبر اسلام، متفاوت است. چون پیمانشکنی بنیالنَّضیر و بنیقُرَیظه از نوع سیاسی بود، اما بنیقَینُقاع به ناموس مسلمانان جسارت کرده و غیرت غیورترین مرد عرب -ص- را به جوش آورده بود!
زنی از زنان مسلمان برای خرید به بازار یهودیان بنیقَیْنُقاع رفته بود. روی سکّویی نشسته بود تا نفسی تازه کند. در این زمان، یک زرگر یهودی کنارش نشسته و از او خواسته بود نقاب از رویش بردارد تا صورتش را ببیند.
زن محجوب مسلمان، چنین خواستهای را نپذیرفت. مرد یهودی از سر کینهتوزی، بدون اینکه آن زن متوجّه باشد، پایین دامن زن را به کمر او گره زد. هنگامی که زن از جا برخاست، اندامش نمایان شد و زرگران یهودی قاه قاه به او خندیدند.
زن مسلمان فریاد زد و از مسلمانان کمک خواست. مردی غیور خودش را به یهودی رساند و او را کشت. یهودیان همگی به وی یورش برده و به قتلش رساندند. درگیری عظیمی بین دو گروه درگرفت.
خبر حادثه به گوش نبی -ص- رسید. مسلمانان را فراخواند و لشکر بیاراست. ابولُبابه انصاری را به جای خود گمارد و فرمود: به سمت قلعههای بنیقَیْنُقاع میرویم. پرچم سپاه اسلام را آن روز، حمزه بن عبدالمطَّلِب -ع- حمل میکرد.
لشکر اسلام به قلعههای بنیقَینُقاع رسید و هفتصد جنگجوی قَدَر یهودی را پانزده روز محاصره کرد. یهودیان پیمانشکن، آنقدر تحت فشار قرار گرفتند تا نهایت پذیرفتند از قلعههای مستحکمشان بیرون بیایند و گردن به حکم رسول خدا -ص- نهند.
دستور داده شد که همه را کَتبسته خدمت پیامبر -ص- بیاورند تا ایشان حکم خداوند -عزّوجلّ- را درباره ایشان بیان و اجرا کنند.
علیرغم تمام تعهّدها و نصیحتهای شخص نبی -ص-، یهودیان خبیث به ناموس مسلمانان چشم دوخته و حرمتش را شکستهاند! حکم یقیناً سنگین خواهد بود! ممکن است همه محکوم به اعدام شوند!
در این لحظه، سردسته منافقان و همپیمان دیرین یهودیان، عبدالله بن اُبَیّ بن سلول با اصرار از پیغمبر -ص- درخواست کرد که چون بنیقینقاع قبل از اسلام از قبیلهاش دفاع میکرده، آنها را ببخشد و اموالشان را مصادره کرده و رهایشان کند.حال تو بگو! اگر مقتدای ما برای حرمت فقط یک ناموس مسلمانان چنین غیرت به خرج میدهد و غضب میکند، ما برای حرمتشکنی و ریختن خون دهها و یا صدها هزار تن از نوامیسمان چه باید میکردیم؟! تا کنون چه کردهایم؟!
پیامبر -ص- اما از شدت غضب صورتش سرخ شده بود و به سخن او اعتنایی نمیکرد. آن منافق، آستین پیامبر -ص- را با شدّت کشید و آنقدر اصرار کرد تا آنکه رسولالله -ص- فرمود: «هُمْ لَکَ! جانشان ارزانی تو! بگو مدینه را برای همیشه ترک کنند!»
برادران و خواهران؛ این دنیا که تمامشدنی و زائل است، بیایید غیور زندگی کنیم و غیور بمیریم و در این راه از درافتادن با احدی نهراسیم!


04.04.202511:40
والله که مسلمان نیستیم..
اگر بودیم یا دق میکردیم یا از چندین سال پیش، دیگر اسرائیلی وجود نداشت!
به لرز صدای این دختربچه، این ناموس گرامی ما مسلمانان گوش کنیم و خجالت بکشیم.. خجالت از ترکتکلیفهایی که ممکن است کرده باشیم..
گوش کنیم تا محکم شویم.. تا خدای نکرده به خاطر عوعو سگان، ذرّهای در دلمان از اینکه با این شیاطین پست درافتادهایم، احساس تردید نکرده یا زبانم لال به درستی راهمان شک نکنیم! حتی آن لحظهای که در آتش جنگ بسوزیم!
اگر بودیم یا دق میکردیم یا از چندین سال پیش، دیگر اسرائیلی وجود نداشت!
به لرز صدای این دختربچه، این ناموس گرامی ما مسلمانان گوش کنیم و خجالت بکشیم.. خجالت از ترکتکلیفهایی که ممکن است کرده باشیم..
گوش کنیم تا محکم شویم.. تا خدای نکرده به خاطر عوعو سگان، ذرّهای در دلمان از اینکه با این شیاطین پست درافتادهایم، احساس تردید نکرده یا زبانم لال به درستی راهمان شک نکنیم! حتی آن لحظهای که در آتش جنگ بسوزیم!
Қайта жіберілді:
آزادْوار

27.03.202522:43
رهبر معظم انقلاب:
امروز همه دنیای اسلام باید قضیه فلسطین را قضیه خود بداند. این، کلید رمزآلودی است که درهای فرج را به روی امت اسلامی میگشاید.
#یوم_القدس
#كن_صوت_القضية
امروز همه دنیای اسلام باید قضیه فلسطین را قضیه خود بداند. این، کلید رمزآلودی است که درهای فرج را به روی امت اسلامی میگشاید.
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعْتَذِرُ إِلَيْكَ مِنْ مَظْلُومٍ ظُلِمَ بِحَضْرَتِي فَلَمْ أَنْصُرْهُ
خدایا! از تو پوزش میخواهم دربارۀ ستمدیدهای که
در حضور من به او ستم شد و من یاریش ندادم...
_فرازی از صحيفه سجادیه
#یوم_القدس
#كن_صوت_القضية
Көрсетілген 1 - 15 арасынан 15
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.