

24.04.202518:20
@sahandiranmehr
19.04.202509:43
🔸قسمت نوزدهم پادکست سهند ایرانمهر منتشر شد.
از اینجا بشنوید:
https://castbox.fm/vd/799166614
از اینجا بشنوید:
https://castbox.fm/vd/799166614


14.04.202508:19
These countries are calling us up, kissing my ass"
این جمله #ترامپ باعث شده مخالفان تندروی داخلی با ترجمه به "بیا باسنمو ببوس" موجی رو با هشتگ "بیا باسنمو ببوس یا تضمین با بوسیدن باسن" راه بندازن. معنی این جمله در زبان انگلیسی در واقع معادل«دارن چاپلوسی میکنن» یا «دارن تملق میکنن»ه. لحن عامیانه و نزدیکتری به اصطلاح انگلیسی هم یعنی "دارن سواری میدن" و معانی از این دسته اما به هرحال برای مخالفان، معنایی که مذاکره را شنیعتر نشان بده اولویت بیشتری داره(سر این نکته که منظورش چیه و کدوم معنا بوده مجادله ندارم). در این #رشتو میخواهم به سراغ سابقه ترجمه جهتدار و نقشی که در تشدید بحران دارد اشاره کنم تا بدونیم در تندکردن فضای پیش از #مذاکره بین افکار عمومی و دیپلماتها تا چه حد موثره...
برای مطالعه این رشته توییت به این آدرس مراجعه کنید:
https://x.com/sahandiranmehr/status/1911691029574459892?s=46&t=JVdRoEdFBoJ_hxsmJeOCFA
و برای شنیدن پادکستی که سال گذشته درباره نقش ترجمه جهتدار در بروز بحران تهیه کردم به این آدرس بروید:
https://castbox.fm/vd/771560366
این جمله #ترامپ باعث شده مخالفان تندروی داخلی با ترجمه به "بیا باسنمو ببوس" موجی رو با هشتگ "بیا باسنمو ببوس یا تضمین با بوسیدن باسن" راه بندازن. معنی این جمله در زبان انگلیسی در واقع معادل«دارن چاپلوسی میکنن» یا «دارن تملق میکنن»ه. لحن عامیانه و نزدیکتری به اصطلاح انگلیسی هم یعنی "دارن سواری میدن" و معانی از این دسته اما به هرحال برای مخالفان، معنایی که مذاکره را شنیعتر نشان بده اولویت بیشتری داره(سر این نکته که منظورش چیه و کدوم معنا بوده مجادله ندارم). در این #رشتو میخواهم به سراغ سابقه ترجمه جهتدار و نقشی که در تشدید بحران دارد اشاره کنم تا بدونیم در تندکردن فضای پیش از #مذاکره بین افکار عمومی و دیپلماتها تا چه حد موثره...
برای مطالعه این رشته توییت به این آدرس مراجعه کنید:
https://x.com/sahandiranmehr/status/1911691029574459892?s=46&t=JVdRoEdFBoJ_hxsmJeOCFA
و برای شنیدن پادکستی که سال گذشته درباره نقش ترجمه جهتدار در بروز بحران تهیه کردم به این آدرس بروید:
https://castbox.fm/vd/771560366
13.04.202507:20
🔸ضمن سپاس از تلاشهایی که برای معرفی گنجینههای ادب فارسی صورت میگیرد باید درنظر داشت که بازگویی متن گذشته در دوران مدرن امروز خطر باژگونی زبانی و آناکرونیسم را به همراه دارد بنابراین نباید وجود صحنه های اروتیک در شعر نظامی ما را دچار این اشتباه کند که او به صرف بیان این صحنهها «شاعری اروتیک» همچون «شارون اولدز» یا «فرانک اوهارا» دردوران مدرن است.
تفاوت آنها با نظامی به منظومهای است که در آن قرار گرفتهاند و هدف غایی آن ستایش لذت جنسی و زمینی است. بیان صحنههای اروتیک در شعر نظامی به عنوان التزام او به بیان صریح رویداد و حالت است نه آنکه غایت و هدف باشد چنانکه آن حالتهایی که در نوع احساس زمینی و شهوانی خسرو به شیرین وجود دارد و عموما از سوی شیرین به دلیل ماهیت ابزاری و هدف غایی خسرو ملامت میشود در رابطه فرهاد با شیرین رنگ میبازد زیرا برای فرهاد این لذت تنانه غایت نیست و فحوای کلی سخن نظامی نیز ستایش عشق از نوع دوم است اگرچه صورتهای دقیق اما همراه با آزرمی از حس جنسی را نیز تصویر کرده باشد بنابراین نمیتوان او را شاعری اروتیک نامید، چنانکه مولانا و سعدی و حافظ را.
✍🏼سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
تفاوت آنها با نظامی به منظومهای است که در آن قرار گرفتهاند و هدف غایی آن ستایش لذت جنسی و زمینی است. بیان صحنههای اروتیک در شعر نظامی به عنوان التزام او به بیان صریح رویداد و حالت است نه آنکه غایت و هدف باشد چنانکه آن حالتهایی که در نوع احساس زمینی و شهوانی خسرو به شیرین وجود دارد و عموما از سوی شیرین به دلیل ماهیت ابزاری و هدف غایی خسرو ملامت میشود در رابطه فرهاد با شیرین رنگ میبازد زیرا برای فرهاد این لذت تنانه غایت نیست و فحوای کلی سخن نظامی نیز ستایش عشق از نوع دوم است اگرچه صورتهای دقیق اما همراه با آزرمی از حس جنسی را نیز تصویر کرده باشد بنابراین نمیتوان او را شاعری اروتیک نامید، چنانکه مولانا و سعدی و حافظ را.
✍🏼سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr


12.04.202510:33
@sahandiranmehr
10.04.202517:17
✔️ضرورت نگاه نو در دور جدید مذاکرات
✍️سهند ایرانمهر
در فضای سیاسی این روزهای ایران، آنچه کمتر دربارهاش حرف زده میشود، فرصتی است که نه در کاخ سفید، بلکه در نوعی از معاملهگری آمریکایی شکل گرفته؛ معاملهگریای که بهجای ایدئولوژی، با عدد و پروژه و سود سر و کار دارد و در قلب این نگاه، نام کسی مثل «استیو ویتکاف» قرار دارد.
ویتکاف، تاجر املاک نیویورکی و از دوستان نزدیک ترامپ، در حال تبدیل شدن به یکی از چهرههای تأثیرگذار بر سیاست خاورمیانهای دولت احتمالی ترامپ است. او نه مثل پمپئو، به «جنگ مقدس» اعتقاد دارد، نه مثل بولتون به «ضربه تمامکننده». ذهنیت او، ذهنیت یک «معاملهگر املاک» است و اگر پروژهای سودآور باشد و خرج نداشته باشد، پاسخ او قابل پیشبینی است: چرا که نه؟
در این میان، ایران با یک پرسش کلیدی روبهروست: آیا میشود با چنین نگاهی، راهی برای کاهش فشار و مدیریت تنش پیدا کرد؟ پاسخ، نه بله است و نه خیر. بستگی دارد به اینکه چه چیزی پیشنهاد بدهی، چگونه تدوین و بستهبندیاش کنی، و در عین حال چه چیزی ندهی.
ماجرا اما ساده نیست. ایران اگرچه هنوز فرصتی برای چانهزنی دارد اما در موقعیتی در سطح موقعیت خود در برجام نایستاده است: اقتصاد در حالت فرسایشی است، جامعه تحتفشار اقتصادی، پروژه هستهای در مرحلهای که برگهای دیگر بازی در دست نیستند، و از آن سو، اسرائیل با سرعت مشغول لابیگری برای کشاندن ترامپ به میدان جنگ با اینحال اما هنوز میشود بازی کرد اگر مدل بازی عقلانی و نوآورانه باشد.
ترامپ علاقهای به توافقات پیچیده ندارد. او توافق میخواهد، اما از جنس معامله. مثلاً: گام مشخصی در کاهش سطح غنیسازی در ازای باز کردن مسیر مالی محدود برای پروژههای زیرساختی یا واردات اقلام اساسی. ساده، قابل فهم، و در حد یک عنوان خبری که بتواند در سخنرانیهایش با آن لحن خاص بگوید: «ما ایران را بدون جنگ مهار کردیم».
در این دور از مذاکرات نه میتوان به برجام برگشت و نه میتوان به توافقی بزرگ رسید اما میتوان مدل جدیدی ارایه داد که ذهن تجارتپیشه ترامپ و ویتکاف با آن آشناست: سرمایهگذاری، منابع مالی یا محرک اقتصادی در برابر توقف کنترلشده غنیسازی (مثلاً وام یا سرمایهگذاری با ضمانت انرژی یا منابع دیگر، که بخشی از آن صرف پروژههای زیرساختی تحت نظارت یک کشور ثالث شود).
نکته مهم دیگر این است که بدانیم در مذاکره با ترامپ، بدون امتیاز واقعی نمیتوان امتیاز گرفت، و بدون امتیاز قابل دفاع، نمیتوان چیزی را نادیده گرفت هم گامهای هستهای باید کاملاً قیمت داشته باشند و هم چیزی که در برابر آن داده میشود در عین حال نباید مذاکره را فقط با یک افق روشن امنیتی ودفاعی در نظر آورد و میتوان نگاهی اقتصادی را که بخش عمده آن با همکاری طرف مقابل قابل تحقق است، ضمیمه برنامه کرد اگر تیممذاکرهکننده آمریکایی بیشتر پیشینه تجاری دارد تا دیپلماتیک چرا تیم ایرانی خود را از ایدههای اقتصادی بخش خصوصی (مربوط به سرمایهگذاری) محروم کند و زبان مشترکی با طرف مذاکره و ترغیب او برای کاستن از تحریمها و همزمان بهرهمندی از فرصتهای اقتصادی در ایران پیدا نکند؟
سخن آخر هم اینکه اگر در رسانههای رسمی از مذاکره حرف زده میشود، نباید همزمان نهادهای دیگر وابسته به حاکمیت از «نبرد آخرالزمانی» صحبت کنند یا دوگانه حیثیتی شرافتی و بیشرافتی برای یکوضعیت کاملا ملموس با تبعات سنگین برای کشور و مردم صورتبندی شود . پیام چندگانه یعنی بیاعتمادی طرف مقابل و ناهماهنگی در داخل. اگر مذاکرهای قرار است صورت گیرد، اول باید در داخل شفاف، شجاعانه و با حمایت کامل مطرح شود در غیر این صورت، چیزی که منتظر کشور است، نه جنگ کلاسیک است و نه مذاکره؛ بلکه فرسایش کامل توان داخلی و ائتلاف منطقهای جدیدی علیه ایران است که به رهبری اسرائیل و با چراغ سبز ترامپ شکل میگیرد.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
در فضای سیاسی این روزهای ایران، آنچه کمتر دربارهاش حرف زده میشود، فرصتی است که نه در کاخ سفید، بلکه در نوعی از معاملهگری آمریکایی شکل گرفته؛ معاملهگریای که بهجای ایدئولوژی، با عدد و پروژه و سود سر و کار دارد و در قلب این نگاه، نام کسی مثل «استیو ویتکاف» قرار دارد.
ویتکاف، تاجر املاک نیویورکی و از دوستان نزدیک ترامپ، در حال تبدیل شدن به یکی از چهرههای تأثیرگذار بر سیاست خاورمیانهای دولت احتمالی ترامپ است. او نه مثل پمپئو، به «جنگ مقدس» اعتقاد دارد، نه مثل بولتون به «ضربه تمامکننده». ذهنیت او، ذهنیت یک «معاملهگر املاک» است و اگر پروژهای سودآور باشد و خرج نداشته باشد، پاسخ او قابل پیشبینی است: چرا که نه؟
در این میان، ایران با یک پرسش کلیدی روبهروست: آیا میشود با چنین نگاهی، راهی برای کاهش فشار و مدیریت تنش پیدا کرد؟ پاسخ، نه بله است و نه خیر. بستگی دارد به اینکه چه چیزی پیشنهاد بدهی، چگونه تدوین و بستهبندیاش کنی، و در عین حال چه چیزی ندهی.
ماجرا اما ساده نیست. ایران اگرچه هنوز فرصتی برای چانهزنی دارد اما در موقعیتی در سطح موقعیت خود در برجام نایستاده است: اقتصاد در حالت فرسایشی است، جامعه تحتفشار اقتصادی، پروژه هستهای در مرحلهای که برگهای دیگر بازی در دست نیستند، و از آن سو، اسرائیل با سرعت مشغول لابیگری برای کشاندن ترامپ به میدان جنگ با اینحال اما هنوز میشود بازی کرد اگر مدل بازی عقلانی و نوآورانه باشد.
ترامپ علاقهای به توافقات پیچیده ندارد. او توافق میخواهد، اما از جنس معامله. مثلاً: گام مشخصی در کاهش سطح غنیسازی در ازای باز کردن مسیر مالی محدود برای پروژههای زیرساختی یا واردات اقلام اساسی. ساده، قابل فهم، و در حد یک عنوان خبری که بتواند در سخنرانیهایش با آن لحن خاص بگوید: «ما ایران را بدون جنگ مهار کردیم».
در این دور از مذاکرات نه میتوان به برجام برگشت و نه میتوان به توافقی بزرگ رسید اما میتوان مدل جدیدی ارایه داد که ذهن تجارتپیشه ترامپ و ویتکاف با آن آشناست: سرمایهگذاری، منابع مالی یا محرک اقتصادی در برابر توقف کنترلشده غنیسازی (مثلاً وام یا سرمایهگذاری با ضمانت انرژی یا منابع دیگر، که بخشی از آن صرف پروژههای زیرساختی تحت نظارت یک کشور ثالث شود).
نکته مهم دیگر این است که بدانیم در مذاکره با ترامپ، بدون امتیاز واقعی نمیتوان امتیاز گرفت، و بدون امتیاز قابل دفاع، نمیتوان چیزی را نادیده گرفت هم گامهای هستهای باید کاملاً قیمت داشته باشند و هم چیزی که در برابر آن داده میشود در عین حال نباید مذاکره را فقط با یک افق روشن امنیتی ودفاعی در نظر آورد و میتوان نگاهی اقتصادی را که بخش عمده آن با همکاری طرف مقابل قابل تحقق است، ضمیمه برنامه کرد اگر تیممذاکرهکننده آمریکایی بیشتر پیشینه تجاری دارد تا دیپلماتیک چرا تیم ایرانی خود را از ایدههای اقتصادی بخش خصوصی (مربوط به سرمایهگذاری) محروم کند و زبان مشترکی با طرف مذاکره و ترغیب او برای کاستن از تحریمها و همزمان بهرهمندی از فرصتهای اقتصادی در ایران پیدا نکند؟
سخن آخر هم اینکه اگر در رسانههای رسمی از مذاکره حرف زده میشود، نباید همزمان نهادهای دیگر وابسته به حاکمیت از «نبرد آخرالزمانی» صحبت کنند یا دوگانه حیثیتی شرافتی و بیشرافتی برای یکوضعیت کاملا ملموس با تبعات سنگین برای کشور و مردم صورتبندی شود . پیام چندگانه یعنی بیاعتمادی طرف مقابل و ناهماهنگی در داخل. اگر مذاکرهای قرار است صورت گیرد، اول باید در داخل شفاف، شجاعانه و با حمایت کامل مطرح شود در غیر این صورت، چیزی که منتظر کشور است، نه جنگ کلاسیک است و نه مذاکره؛ بلکه فرسایش کامل توان داخلی و ائتلاف منطقهای جدیدی علیه ایران است که به رهبری اسرائیل و با چراغ سبز ترامپ شکل میگیرد.
@sahandiranmehr
24.04.202512:36
✔️غروب اشکانیان: شکست یک امپراتوری بیمرکز
✍️سهند ایرانمهر
🔸در چنین روزی در سال ۲۲۴ میلادی، نبردی در دشت هرمزدگان رقم خورد که سرنوشت ایران را برای قرنها تغییر داد. از هرمزدگان به نام جنگ داخلی ایرانیان نام بردهاند. در این جنگ که در نیمه راه شوش و بهبهان روی داد اردشیر بابکان و اردوان پنجم رویاروی هم قرار گرفتند و اردشیر بابکان فرمانروای پارس (فارس، کرمان و اصفهان امروز) بر اردوان پنجم شاه اشكانی چیره شد. اما چرا اشکانیان شکست خوردند؟
🔸اشکانیان بیش از چهار قرن بر ایران حکومت کردند؛ از دل طغیان علیه سلوکیان برخاستند، رومیان را زمینگیر کردند، و ایران را از هلنیگرایی نجات دادند. اما در قرن سوم میلادی، نشانههای زوال از درون آغاز شده بود اما چرا چنین شد؟
🔸اشکانیان شاه داشتند، ولی دولت نداشتند. ساختار فئودالی، قدرت را در دست خاندانهای محلی متمرکز کرده بود. هر فرد متمول و صاحبنفوذی از طبقه اشراف یک ارتش داشت، هر شاهزادهای هم یک پایتخت. تمرکز قدرت، رؤیایی بود که محقق نشد و نهادی برای انسجام در کار نبود.
🔸این پاشیدگی سیاسی با ضعف دیوانسالاری همراه بود. اشکانیان نه ارتش دائمی منظم داشتند، نه مالیات سراسری منسجم، نه دیوان مستقل. هر چیز به اراده خاندانهای محلی وابسته بود و سلطنت، بیشتر نقش داور را داشت.
از نظر جامعهشناسی تاریخی، میتوان این وضعیت را «قدرت غیرمتمرکز در همتنیده» نامید، آنگونه که میشل فوکو توصیف میکند: ساختاری که در آن، قدرت بدون مرکز است و بدون قابلیت تصمیمسازی کلان. نتیجه نیز چیزی جز فرسایش تدریجی نبود.
🔸اشکانیان بهرغم موفقیتهای نظامی، پروژه تمدنی نداشتند. نه شهرسازی گسترده، نه یک روایت منسجم فرهنگی. شاید به همین دلیل، با آنکه چهار قرن حکومت کردند، کمتر از آنچه سزاوارشان بود در حافظه جمعی ما ایرانیان جا گرفتند.
رومیان هم بیتأثیر نبودند. جنگهای پیدرپی در غرب، خزانه را خالی و ارتش را فرسوده کرد. نه امکان توسعه بود، نه بازسازی. فشار خارجی بر ضعف داخلی سوار شد. نبود دیپلماسی فعال منطقهای هم مزید بر علت بود
🔸سرانجام، اردشیر بابکان پا به عرصه گذاشت. مردی از خاندانی محلی در فارس، که فهمید شاهنشاهی نیاز به ایدئولوژی دارد، به تمرکز، به دین، به زبان رسمی. ساسانیان با ترکیب دین و دولت، سلسلهای ساختند که قرنها نماد قدرت ایرانی شد.
🔸با همه این ضعفها، اشکانیان نقش پررنگی در تاریخ ما دارند:
اشکانیان بودند که از ایران در برابر هلنیسم دفاع کردند. آنان سد محکمی دربرابر توسعهطلبی رومیان بودند و در عین حال تبادلات و تلفیق فرهنگی شرق و غرب را پایه گذاشتند و الگویی برای مقاومت نامتمرکز ساختند.
🔸عمدهترین دلیل سقوط اشکانیان دولت ضعیف، عدم انسجام و فقدان روایت تمدنی و به جای آن ادامه ماجراجویی خارجی با قدرتی همچون روم بود. دلایلی که سبب شد:ساختار ناپایدار، دیپلماسی ناتوان، و هویت متزلزل آن را در معرض فروپاشی قرار دهد.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
🔸در چنین روزی در سال ۲۲۴ میلادی، نبردی در دشت هرمزدگان رقم خورد که سرنوشت ایران را برای قرنها تغییر داد. از هرمزدگان به نام جنگ داخلی ایرانیان نام بردهاند. در این جنگ که در نیمه راه شوش و بهبهان روی داد اردشیر بابکان و اردوان پنجم رویاروی هم قرار گرفتند و اردشیر بابکان فرمانروای پارس (فارس، کرمان و اصفهان امروز) بر اردوان پنجم شاه اشكانی چیره شد. اما چرا اشکانیان شکست خوردند؟
🔸اشکانیان بیش از چهار قرن بر ایران حکومت کردند؛ از دل طغیان علیه سلوکیان برخاستند، رومیان را زمینگیر کردند، و ایران را از هلنیگرایی نجات دادند. اما در قرن سوم میلادی، نشانههای زوال از درون آغاز شده بود اما چرا چنین شد؟
🔸اشکانیان شاه داشتند، ولی دولت نداشتند. ساختار فئودالی، قدرت را در دست خاندانهای محلی متمرکز کرده بود. هر فرد متمول و صاحبنفوذی از طبقه اشراف یک ارتش داشت، هر شاهزادهای هم یک پایتخت. تمرکز قدرت، رؤیایی بود که محقق نشد و نهادی برای انسجام در کار نبود.
🔸این پاشیدگی سیاسی با ضعف دیوانسالاری همراه بود. اشکانیان نه ارتش دائمی منظم داشتند، نه مالیات سراسری منسجم، نه دیوان مستقل. هر چیز به اراده خاندانهای محلی وابسته بود و سلطنت، بیشتر نقش داور را داشت.
از نظر جامعهشناسی تاریخی، میتوان این وضعیت را «قدرت غیرمتمرکز در همتنیده» نامید، آنگونه که میشل فوکو توصیف میکند: ساختاری که در آن، قدرت بدون مرکز است و بدون قابلیت تصمیمسازی کلان. نتیجه نیز چیزی جز فرسایش تدریجی نبود.
🔸اشکانیان بهرغم موفقیتهای نظامی، پروژه تمدنی نداشتند. نه شهرسازی گسترده، نه یک روایت منسجم فرهنگی. شاید به همین دلیل، با آنکه چهار قرن حکومت کردند، کمتر از آنچه سزاوارشان بود در حافظه جمعی ما ایرانیان جا گرفتند.
رومیان هم بیتأثیر نبودند. جنگهای پیدرپی در غرب، خزانه را خالی و ارتش را فرسوده کرد. نه امکان توسعه بود، نه بازسازی. فشار خارجی بر ضعف داخلی سوار شد. نبود دیپلماسی فعال منطقهای هم مزید بر علت بود
🔸سرانجام، اردشیر بابکان پا به عرصه گذاشت. مردی از خاندانی محلی در فارس، که فهمید شاهنشاهی نیاز به ایدئولوژی دارد، به تمرکز، به دین، به زبان رسمی. ساسانیان با ترکیب دین و دولت، سلسلهای ساختند که قرنها نماد قدرت ایرانی شد.
🔸با همه این ضعفها، اشکانیان نقش پررنگی در تاریخ ما دارند:
اشکانیان بودند که از ایران در برابر هلنیسم دفاع کردند. آنان سد محکمی دربرابر توسعهطلبی رومیان بودند و در عین حال تبادلات و تلفیق فرهنگی شرق و غرب را پایه گذاشتند و الگویی برای مقاومت نامتمرکز ساختند.
🔸عمدهترین دلیل سقوط اشکانیان دولت ضعیف، عدم انسجام و فقدان روایت تمدنی و به جای آن ادامه ماجراجویی خارجی با قدرتی همچون روم بود. دلایلی که سبب شد:ساختار ناپایدار، دیپلماسی ناتوان، و هویت متزلزل آن را در معرض فروپاشی قرار دهد.
@sahandiranmehr
19.04.202509:40
قسمت نوزدهم #پادکست_سهند_ایرانمهر |تعرفه های ترامپ؛ سیاستی جسورانه یا بحران اقتصادی؟
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در دور دوم ریاست جمهوری خود تعرفههای سنگینی بر روی واردات از کشورهای مختلف وضع کرده است.
این تعرفهها چه هستند؟ چرا اعمال شدند؟ آیا واقعاً اقتصاد آمریکا را نجات خواهند داد یا اقتصاد جهان و آمریکا را به به چالش خواهند گرفت؟ در این قسمت تلاش میکنیم با تحلیل و بررسی وقایع به ریشه های این اقدام، سابقه تاریخی ان و تاثیرش بر اقتصاد جهان و آمریکا بپردازیم.
🔄 حمایت از طریق حامی باش
_________________________________________
✅ شنیدن بدون نیاز به نصب نرم افزار
✅ همزمان در: کست باکس I اپل پادکست | اسپاتیفای
_____________________________________________
تلگرام I توییتر (X) I یوتیوب I اینستاگرام I واتساپ
@sahandiranmehr
دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، در دور دوم ریاست جمهوری خود تعرفههای سنگینی بر روی واردات از کشورهای مختلف وضع کرده است.
این تعرفهها چه هستند؟ چرا اعمال شدند؟ آیا واقعاً اقتصاد آمریکا را نجات خواهند داد یا اقتصاد جهان و آمریکا را به به چالش خواهند گرفت؟ در این قسمت تلاش میکنیم با تحلیل و بررسی وقایع به ریشه های این اقدام، سابقه تاریخی ان و تاثیرش بر اقتصاد جهان و آمریکا بپردازیم.
🔄 حمایت از طریق حامی باش
_________________________________________
✅ شنیدن بدون نیاز به نصب نرم افزار
✅ همزمان در: کست باکس I اپل پادکست | اسپاتیفای
_____________________________________________
تلگرام I توییتر (X) I یوتیوب I اینستاگرام I واتساپ
@sahandiranmehr
Медиа контентке
қол жеткізе алмадық
қол жеткізе алмадық
14.04.202504:06
شنودم من که جایی بی دلی بود
نه از دل هم چو ما بیحاصلی بود
زدندش کودکان سنگی ز هر راه
تگرگی نیز پیدا گشت ناگاه
بسوی آسمان برداشت سر را
که چون بردی دل این بی خبر را
تگرگ و سنگ کردی بر تنم بار
شدی تو نیز با این کودکان یار؟
۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری
@sahandiranmehr
نه از دل هم چو ما بیحاصلی بود
زدندش کودکان سنگی ز هر راه
تگرگی نیز پیدا گشت ناگاه
بسوی آسمان برداشت سر را
که چون بردی دل این بی خبر را
تگرگ و سنگ کردی بر تنم بار
شدی تو نیز با این کودکان یار؟
عطار نیشابوری
اسرارنامه
۲۵ فروردین روز بزرگداشت عطار نیشابوری
@sahandiranmehr
13.04.202506:36
✔️سه دلیل نارضایتی نتانیاهو از نشست مسقط
✍🏼سهند ایرانمهر
در پی اظهارات دونالد ترامپ مبنی بر ادامه مذاکرات با ایران و توصیف آن به عنوان روندی «عالی»، سکوت غیرمعمول اسرائیل در قبال این تحولات توجه تحلیلگران را به خود جلب کرده است. این سکوت، برخلاف رویه گذشته اسراییل که همواره با صدای بلند مخالفت خود را با هرگونه توافق هستهای با ایران اعلام میکرد، این بار نه نشان رضایت که نشان «عدم رضایت» است. برای توضیح این وضعیت سه دلیل اصلی را میتوان برشمرد:
🔸اول اینکه، اسرائیل سالها تلاش کرد تا ایران را در یک «چرخه امنیتی» قرار دهد، بهگونهای که دو طرفِ مذاکره (ایران و آمریکا) یکدیگر را ذاتاً غیرقابل اعتماد یا تهدید دائمی تصور کنند. از نگاه اسرائیل، این چارچوب ذهنی تضمین میکرد که حتی در صورت توافق، شکاف عمیق میان ایران و آمریکا باقی بماند به ویژه آنکه در ایران نیز هواداران تندرویی داشت. با این حال، به نظر میرسد روند کنونی مذاکرات به جای تشدید این ذهنیتها، در تقلای ایجاد فضایی برای بازتعریف رابطه است. ترامپ با پیشبرد مذاکرات خارج از چهارچوب سنتی (مانند برجام)، عملاً به ایران و آمریکا فرصتی داده است تا از دام تصویرسازیهای متقابلِ «تهدید مطلق» فاصله بگیرند. این تغییر، اسرائیل را در موقعیتی قرار داده که نمیتواند بهسادگی با تکیه بر روایت پیشین، مخالفت خود را علنی کند.
🔸دومین دلیل آن است که اسرائیل همواره مخالفت مطلق خود با هرگونه مذاکره با ایران را اعلام کرده و در عوض، خواستار اعمال «الگوی لیبی» بوده است؛ الگویی که در آن، هرگونه فعالیت هستهای - حتی صلحآمیز- بهطور کامل نابود شد اما تفاوت کلیدی مذاکرات کنونی با این الگو، در پذیرشِ حق ایران برای دستیابی به فناوری هستهای صلحآمیز از سوی آمریکا و مخالفت با ساخت بمب است که ایران نیز هیچگاه بر سر آن با غرب اختلاف نداشته است و گزارش آژانس نیز دلیلی بر پیگیری آن اقامه نکرده است . در واقع، واشنگتن اکنون نه بر نابودی کامل زیرساختهای هستهای ایران، بلکه بر میزان غنیسازی تاکید دارد و مذاکرات کنونی ترامپ نیز تلاشی است برای تفکیک این موارد از حق ایران در چارچوب پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای. این تغییر اولویتها، اسرائیل را با این واقعیت روبهرو ساخته که نمیتواند به شیوه گذشته، کنگره آمریکا را علیه توافق بسیج کند، چرا که ترامپ -برخلاف اوباما یا بایدن- از حمایت گسترده جمهوریخواهان در کنگره برخوردار است و فضای سیاسی فعلی، امکان مانور دادن نتانیاهو یا ایراد نطق آتشین با کف ممتد اعضای کنگره برای تحریک علیه توافق را بهشدت محدود کرده است.
🔸سومین دلیل نیز آن است که اسراییل میداند حتی در صورت بازگشت جناح رقیب ترامپ به قدرت باز هم نمیتوان همچون دوران برامدن ترامپ و نادیده گرفتن برجام، به نقض توافق احتمالی کنونی دلخوش داشت و ایده «توافق امروز، لغو فردا»ی گذشته را شاهد بود. به بیان ساده، اسرائیل میداند که دیگر نمیتواند با تکیه بر استراتژیهای گذشته، مانع شکلگیری توافقی شود که احتمالا و در صورت نهایی شدن، میتواند پایدارتر از برجام باشد.
@sahandiranmehr
✍🏼سهند ایرانمهر
در پی اظهارات دونالد ترامپ مبنی بر ادامه مذاکرات با ایران و توصیف آن به عنوان روندی «عالی»، سکوت غیرمعمول اسرائیل در قبال این تحولات توجه تحلیلگران را به خود جلب کرده است. این سکوت، برخلاف رویه گذشته اسراییل که همواره با صدای بلند مخالفت خود را با هرگونه توافق هستهای با ایران اعلام میکرد، این بار نه نشان رضایت که نشان «عدم رضایت» است. برای توضیح این وضعیت سه دلیل اصلی را میتوان برشمرد:
🔸اول اینکه، اسرائیل سالها تلاش کرد تا ایران را در یک «چرخه امنیتی» قرار دهد، بهگونهای که دو طرفِ مذاکره (ایران و آمریکا) یکدیگر را ذاتاً غیرقابل اعتماد یا تهدید دائمی تصور کنند. از نگاه اسرائیل، این چارچوب ذهنی تضمین میکرد که حتی در صورت توافق، شکاف عمیق میان ایران و آمریکا باقی بماند به ویژه آنکه در ایران نیز هواداران تندرویی داشت. با این حال، به نظر میرسد روند کنونی مذاکرات به جای تشدید این ذهنیتها، در تقلای ایجاد فضایی برای بازتعریف رابطه است. ترامپ با پیشبرد مذاکرات خارج از چهارچوب سنتی (مانند برجام)، عملاً به ایران و آمریکا فرصتی داده است تا از دام تصویرسازیهای متقابلِ «تهدید مطلق» فاصله بگیرند. این تغییر، اسرائیل را در موقعیتی قرار داده که نمیتواند بهسادگی با تکیه بر روایت پیشین، مخالفت خود را علنی کند.
🔸دومین دلیل آن است که اسرائیل همواره مخالفت مطلق خود با هرگونه مذاکره با ایران را اعلام کرده و در عوض، خواستار اعمال «الگوی لیبی» بوده است؛ الگویی که در آن، هرگونه فعالیت هستهای - حتی صلحآمیز- بهطور کامل نابود شد اما تفاوت کلیدی مذاکرات کنونی با این الگو، در پذیرشِ حق ایران برای دستیابی به فناوری هستهای صلحآمیز از سوی آمریکا و مخالفت با ساخت بمب است که ایران نیز هیچگاه بر سر آن با غرب اختلاف نداشته است و گزارش آژانس نیز دلیلی بر پیگیری آن اقامه نکرده است . در واقع، واشنگتن اکنون نه بر نابودی کامل زیرساختهای هستهای ایران، بلکه بر میزان غنیسازی تاکید دارد و مذاکرات کنونی ترامپ نیز تلاشی است برای تفکیک این موارد از حق ایران در چارچوب پیمان منع گسترش سلاحهای هستهای. این تغییر اولویتها، اسرائیل را با این واقعیت روبهرو ساخته که نمیتواند به شیوه گذشته، کنگره آمریکا را علیه توافق بسیج کند، چرا که ترامپ -برخلاف اوباما یا بایدن- از حمایت گسترده جمهوریخواهان در کنگره برخوردار است و فضای سیاسی فعلی، امکان مانور دادن نتانیاهو یا ایراد نطق آتشین با کف ممتد اعضای کنگره برای تحریک علیه توافق را بهشدت محدود کرده است.
🔸سومین دلیل نیز آن است که اسراییل میداند حتی در صورت بازگشت جناح رقیب ترامپ به قدرت باز هم نمیتوان همچون دوران برامدن ترامپ و نادیده گرفتن برجام، به نقض توافق احتمالی کنونی دلخوش داشت و ایده «توافق امروز، لغو فردا»ی گذشته را شاهد بود. به بیان ساده، اسرائیل میداند که دیگر نمیتواند با تکیه بر استراتژیهای گذشته، مانع شکلگیری توافقی شود که احتمالا و در صورت نهایی شدن، میتواند پایدارتر از برجام باشد.
@sahandiranmehr
11.04.202516:24
✔️مشتاقتر شدم
✍️سهند ایرانمهر
یاسوناری کاواباتا (Yasunari Kawabata)، نویسنده ژاپنی برنده جایزه نوبل رمانمشهوری دارد با عنوان «سرزمین برفی»(Snow Country)، این اثر یکی از مهمترین آثار کاواباتا و نمادی از نوستالژی و غمهای مربوط به گذشته در ادبیات ژاپنی است. او مینویسد:
«یادآوری چیزی که دیگر وجود ندارد، برای قلبی که آن را تجربه کرده مثل تجربه یک درد توام با آرامش است. اما در این یادآوری، در این بازگشت به گذشته، همواره یک زیبایی وجود دارد؛ درک زیباییِ در گذرا بودن، در معرض نابودی بودن، یادآوردن در میان لحظههایی که به سرعت از دست میروند».
بوداییها اسم این حالت را گذاشتهاند«آناتا»(Anatta) شاید بهترین چیزی که بتوان در توصیف آناتا گفت این است که شما فکر میکنید یکچیز برای همیشه مُرده، رفته و فقط در درون شماست اما مدفون و به یکباره چیزی یا کسی در بیرون از شما آن چیزی را که فکر میکردید تمام شده از درون شما بیرون میکشد و یک هماهنگی غمگنانه، حزنانگیز و دردناک میان درون شما و شادی آن بیرون ایجاد میشود. چیزی مثل معجون تلخ وشیرینی که هر بخشی از آن بخش دیگر را تعدیل میکند. ناپایداری جهان و گذران زمان در کنار پایداری خاطرات و زندهبودن چیزهایی که در درونتان دارید. «یوگان» در فلسفه ژاپنی هم نزدیک به همین معناست.
اینجاست که میفهمید زمان خطی نیست بلکه بهصورت دایرهای در تجربه انسانها باز میگردد. در چنین لحظاتی، مرزهای زمان و مکان از هم میگسلند و فرد به یک لحظه خاص از گذشته بازمیگردد و گذشته خود را در زمان حال زنده و پایدار میبیند، نقیضی بر جهانی که ناپایداری اساس آن است. فرقی نمیکند چه اسمی بر این حالت میگذارند: «یوگان» در فلسفه ژاپنی یا «آناتا» بودایی یا توصیفی که سعدی از پرواز جان خود میان جهانها دارد، پرواز میان جهان پایدار درون و جهان ناپایدار بیرون که اشتیاق را «تلخ وشیرین» در آدمی برمیانگیزاند:
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم…
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاقتر شدم
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
یاسوناری کاواباتا (Yasunari Kawabata)، نویسنده ژاپنی برنده جایزه نوبل رمانمشهوری دارد با عنوان «سرزمین برفی»(Snow Country)، این اثر یکی از مهمترین آثار کاواباتا و نمادی از نوستالژی و غمهای مربوط به گذشته در ادبیات ژاپنی است. او مینویسد:
«یادآوری چیزی که دیگر وجود ندارد، برای قلبی که آن را تجربه کرده مثل تجربه یک درد توام با آرامش است. اما در این یادآوری، در این بازگشت به گذشته، همواره یک زیبایی وجود دارد؛ درک زیباییِ در گذرا بودن، در معرض نابودی بودن، یادآوردن در میان لحظههایی که به سرعت از دست میروند».
بوداییها اسم این حالت را گذاشتهاند«آناتا»(Anatta) شاید بهترین چیزی که بتوان در توصیف آناتا گفت این است که شما فکر میکنید یکچیز برای همیشه مُرده، رفته و فقط در درون شماست اما مدفون و به یکباره چیزی یا کسی در بیرون از شما آن چیزی را که فکر میکردید تمام شده از درون شما بیرون میکشد و یک هماهنگی غمگنانه، حزنانگیز و دردناک میان درون شما و شادی آن بیرون ایجاد میشود. چیزی مثل معجون تلخ وشیرینی که هر بخشی از آن بخش دیگر را تعدیل میکند. ناپایداری جهان و گذران زمان در کنار پایداری خاطرات و زندهبودن چیزهایی که در درونتان دارید. «یوگان» در فلسفه ژاپنی هم نزدیک به همین معناست.
اینجاست که میفهمید زمان خطی نیست بلکه بهصورت دایرهای در تجربه انسانها باز میگردد. در چنین لحظاتی، مرزهای زمان و مکان از هم میگسلند و فرد به یک لحظه خاص از گذشته بازمیگردد و گذشته خود را در زمان حال زنده و پایدار میبیند، نقیضی بر جهانی که ناپایداری اساس آن است. فرقی نمیکند چه اسمی بر این حالت میگذارند: «یوگان» در فلسفه ژاپنی یا «آناتا» بودایی یا توصیفی که سعدی از پرواز جان خود میان جهانها دارد، پرواز میان جهان پایدار درون و جهان ناپایدار بیرون که اشتیاق را «تلخ وشیرین» در آدمی برمیانگیزاند:
از در درآمدی و من از خود به در شدم
گفتی کز این جهان به جهان دگر شدم…
گفتم ببینمش مگرم درد اشتیاق
ساکن شود، بدیدم و مشتاقتر شدم
@sahandiranmehr
08.04.202519:39
🔸همسرم؛ بهمن بیگی میگفت: موقعی که فارغ التحصیل شده بودم، کتاب بوف کور صادق هدایت را خواندم. همیشه دلم میخواست صادق هدایت را ببینم. شنیده بودم که روزهای جمعه با عدهای از دوستانش مثل بزرگعلوی، نیمایوشیج و چند نفر دیگر در کافه نادری ( ایستگاه دروازه)شمیران جمع می شوند.
روز جمعه سوار درشکه شدم و به کافه نادری شمیران رفتم. در گوشه کافه، دیدم که میزی گذاشته اند و عدهای دورش نشستهاند.
پرسیدم صادق هدایت کدام یک از آنهاست؟گفتند: آن فرد عینکی. رفتم و سلام کردم و گفتم آمدهام شما را ببینم. کتاب بوف کور را خوانده ام. کمی با هم حرف زدیم. گفت: اهل کجا هستی؟ گفتم : قشقایی هستم و تازه لیسانس حقوق گرفتهام. از من پرسید: خوب حالا که قشقایی هستی، تفنگ هم داری؟
گفتم : بله تفنگ هم دارم. گفت: آهو هم میزنی؟ گفتم : بله آهو هم می زنم. گفت: تفنگ دست آهو هم میدهی؟!
فهمیدم که چه میگوید. چون صادقهدایت گیاهخوار بود و مخالف شکار و کشتن حیوانات. گفتم فهمیدم چه گفتی. سپس خداحافظی کردم. بعد از مدتی که از تهران به ایل بازگشتم، دو تا تفنگ داشتم که گفتم آنها را آوردند. هردو تا را به پارک بمو بخشیدم. ( پارک بمو منطقه حفاظت شده در نزدیکی شیراز بالای دروازه قرآن) بعد از تعطیلات به تهران برگشتم. باز به کافه نادری رفتم و کتاب عرف و عادت در عشایر فارس را به او تقدیم کردم و گفتم من تفنگهایم را بخشیدم و هرگز شکار نخواهم کرد. بعد از این ملاقات، مورد لطف و تشویق او قرار گرفتم و با هم دوست شدیم
✔️منبع:
بانوی ایل /گفتگوی فرح نيازکار با «سکينه کياني»، همسر محمد بهمن بيگی، نویسنده و بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران.
سالروز درگذشت صادق هدایت
@sahandiranmehr
روز جمعه سوار درشکه شدم و به کافه نادری شمیران رفتم. در گوشه کافه، دیدم که میزی گذاشته اند و عدهای دورش نشستهاند.
پرسیدم صادق هدایت کدام یک از آنهاست؟گفتند: آن فرد عینکی. رفتم و سلام کردم و گفتم آمدهام شما را ببینم. کتاب بوف کور را خوانده ام. کمی با هم حرف زدیم. گفت: اهل کجا هستی؟ گفتم : قشقایی هستم و تازه لیسانس حقوق گرفتهام. از من پرسید: خوب حالا که قشقایی هستی، تفنگ هم داری؟
گفتم : بله تفنگ هم دارم. گفت: آهو هم میزنی؟ گفتم : بله آهو هم می زنم. گفت: تفنگ دست آهو هم میدهی؟!
فهمیدم که چه میگوید. چون صادقهدایت گیاهخوار بود و مخالف شکار و کشتن حیوانات. گفتم فهمیدم چه گفتی. سپس خداحافظی کردم. بعد از مدتی که از تهران به ایل بازگشتم، دو تا تفنگ داشتم که گفتم آنها را آوردند. هردو تا را به پارک بمو بخشیدم. ( پارک بمو منطقه حفاظت شده در نزدیکی شیراز بالای دروازه قرآن) بعد از تعطیلات به تهران برگشتم. باز به کافه نادری رفتم و کتاب عرف و عادت در عشایر فارس را به او تقدیم کردم و گفتم من تفنگهایم را بخشیدم و هرگز شکار نخواهم کرد. بعد از این ملاقات، مورد لطف و تشویق او قرار گرفتم و با هم دوست شدیم
✔️منبع:
بانوی ایل /گفتگوی فرح نيازکار با «سکينه کياني»، همسر محمد بهمن بيگی، نویسنده و بنیانگذار آموزش و پرورش عشایری در ایران.
سالروز درگذشت صادق هدایت
@sahandiranmehr


22.04.202520:01
@sahandiranmehr
18.04.202511:45
✔️جامعه در حالت «تعلیق» و بازار گرم «پیشگویی»
✍️سهند ایرانمهر
در خیابان، در تاکسی، در مهمانیها، در شبکههای اجتماعی و …همه یک سؤال تکراری دارند: «چه میشود؟ توافق میشود یا جنگ در راه است؟»
پاسخ اما بستگی به این دارد که طرف پرسش کیست؟ از جنس عالمنمایان پیشگو که در دوران سلطنت «شبهعلم» نوسترآداموسوار «پیشگویی» میفروشند و به ازای تحقق یکی از صد پیشگویی خود بشکن میزنند که:«دیدی گفتم!» یا اظهارنظرهای محققانهای که صورتوضعیتی دقیق میدهند اما عالمانه و نسبیگرایانه میدانند که مُتغیرات هیچگاه اجازه پاسخ قطعی آری یا نه را در برابر چنین پرسشی نخواهند داد.
با این حال این پرسشها، فقط یک کنجکاوی سیاسی ساده نیست. بلکه نشانهای از یک وضعیت روانی عمیقتر است: «حالت تعلیق جمعی».
مردم ایران سالهاست زیر فشار مزمنِ تحریم، تورم، بیثباتی و تهدیدهای پیاپی خارجی زندگی کردهاند. اما آنچه امروز تجربه میشود، یک «وضعیت روانی متفاوت» است؛ جایی میان «امید» و «فروپاشی روانی».
جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی در چنین وضعیتهایی از مفهومی بهنام «معلق بودن آینده»یا suspended future یاد میکنند. در این حالت، جامعه نه میتواند برای آینده برنامهریزی کند، نه قادر است با حال حاضر کنار بیاید. آدمها نمیدانند پسانداز کنند یا خرج، مهاجرت کنند یا بمانند، طلا و دلار بخرند یا بفروشند، به توافق دل ببندند یا نبندند. همهچیز موکول به چیزیست که هنوز نیامده، اما بر همه چیز سایه انداخته است: «توافق یا جنگ؟»
در روانشناسی جمعی، فشار دائمی و عدم قطعیت باعث شکلگیری نوعی «فرسودگی تصمیمگیری»میشود.
ذهنها خستهاند. قدرت تحلیل پایین آمده. شایعهها جای تحلیل را گرفتهاند و ترس، به جای تعقل نشسته.
وقتی جامعه در حالت بلاتکلیفی قرار بگیرد، مردم دنبال نقطههای قطعی میگردند؛ مثل خبر توافق، یا خبر جنگ. چون حتی یک فاجعه واقعی، برای ذهنی که از تعلیق خسته شده، از انتظار دائمی راحتتر است.
آنها که برکنار از مشکلات مردم داخل کشور، شادمانه بر طبل جنگ میکوبند یا مذاکره را حجت بالغهای بر زبونی و ذلت میدانند و نیز آنهایی که در داخل بر (به اصطلاح)«مرعوبشدگان غرب» میتازند و در واقع همان سخنان را تکرار میکنند از یک چیز غافلند و آن اینکه فشارها و تحریمها فقط اقتصاد را به هم نریخته است، بلکه روان جمعی را هم فرسوده کرده است.
تحریمها معمولاً با شاخصهایی مثل نرخ تورم یا نرخ ارز سنجیده میشوند. اما آنچه کمتر دیده میشود، تأثیر وضعیت تعلیق توام با فشار بر روان جامعه است. در شرایطی که جامعه در «حالت تعلیق روانی» به سر میبرد، نیاز به بازگشت اعتماد و شفافیت فوریست.
حکومت، رسانهها و نخبگان در داخل و خارج بتوانند پیامهای روشن و صادقانه ارائه دهند، از رواج ترس و شایعه و اغراق جلوگیری کنند و از یاد نبرند برای مردم مساله «سیاست» نیست که امرسیاسی برای توجیه هر وضعیتی چاره ساز باشد و فیالمثل اگر ثابت شود فلان تفکر سیاسی به راه خطا یا درست رفته جناح و جریان مقابل، برنده میدان است.
مساله مردم «تعلیق منجر به فروپاشی روانی» است و اگر چنین مسالهای رخ دهد هیچکس برنده نیست و این خطری بزرگتر از تحریم یا حتی جنگ است.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
در خیابان، در تاکسی، در مهمانیها، در شبکههای اجتماعی و …همه یک سؤال تکراری دارند: «چه میشود؟ توافق میشود یا جنگ در راه است؟»
پاسخ اما بستگی به این دارد که طرف پرسش کیست؟ از جنس عالمنمایان پیشگو که در دوران سلطنت «شبهعلم» نوسترآداموسوار «پیشگویی» میفروشند و به ازای تحقق یکی از صد پیشگویی خود بشکن میزنند که:«دیدی گفتم!» یا اظهارنظرهای محققانهای که صورتوضعیتی دقیق میدهند اما عالمانه و نسبیگرایانه میدانند که مُتغیرات هیچگاه اجازه پاسخ قطعی آری یا نه را در برابر چنین پرسشی نخواهند داد.
با این حال این پرسشها، فقط یک کنجکاوی سیاسی ساده نیست. بلکه نشانهای از یک وضعیت روانی عمیقتر است: «حالت تعلیق جمعی».
مردم ایران سالهاست زیر فشار مزمنِ تحریم، تورم، بیثباتی و تهدیدهای پیاپی خارجی زندگی کردهاند. اما آنچه امروز تجربه میشود، یک «وضعیت روانی متفاوت» است؛ جایی میان «امید» و «فروپاشی روانی».
جامعهشناسان و روانشناسان اجتماعی در چنین وضعیتهایی از مفهومی بهنام «معلق بودن آینده»یا suspended future یاد میکنند. در این حالت، جامعه نه میتواند برای آینده برنامهریزی کند، نه قادر است با حال حاضر کنار بیاید. آدمها نمیدانند پسانداز کنند یا خرج، مهاجرت کنند یا بمانند، طلا و دلار بخرند یا بفروشند، به توافق دل ببندند یا نبندند. همهچیز موکول به چیزیست که هنوز نیامده، اما بر همه چیز سایه انداخته است: «توافق یا جنگ؟»
در روانشناسی جمعی، فشار دائمی و عدم قطعیت باعث شکلگیری نوعی «فرسودگی تصمیمگیری»میشود.
ذهنها خستهاند. قدرت تحلیل پایین آمده. شایعهها جای تحلیل را گرفتهاند و ترس، به جای تعقل نشسته.
وقتی جامعه در حالت بلاتکلیفی قرار بگیرد، مردم دنبال نقطههای قطعی میگردند؛ مثل خبر توافق، یا خبر جنگ. چون حتی یک فاجعه واقعی، برای ذهنی که از تعلیق خسته شده، از انتظار دائمی راحتتر است.
آنها که برکنار از مشکلات مردم داخل کشور، شادمانه بر طبل جنگ میکوبند یا مذاکره را حجت بالغهای بر زبونی و ذلت میدانند و نیز آنهایی که در داخل بر (به اصطلاح)«مرعوبشدگان غرب» میتازند و در واقع همان سخنان را تکرار میکنند از یک چیز غافلند و آن اینکه فشارها و تحریمها فقط اقتصاد را به هم نریخته است، بلکه روان جمعی را هم فرسوده کرده است.
تحریمها معمولاً با شاخصهایی مثل نرخ تورم یا نرخ ارز سنجیده میشوند. اما آنچه کمتر دیده میشود، تأثیر وضعیت تعلیق توام با فشار بر روان جامعه است. در شرایطی که جامعه در «حالت تعلیق روانی» به سر میبرد، نیاز به بازگشت اعتماد و شفافیت فوریست.
حکومت، رسانهها و نخبگان در داخل و خارج بتوانند پیامهای روشن و صادقانه ارائه دهند، از رواج ترس و شایعه و اغراق جلوگیری کنند و از یاد نبرند برای مردم مساله «سیاست» نیست که امرسیاسی برای توجیه هر وضعیتی چاره ساز باشد و فیالمثل اگر ثابت شود فلان تفکر سیاسی به راه خطا یا درست رفته جناح و جریان مقابل، برنده میدان است.
مساله مردم «تعلیق منجر به فروپاشی روانی» است و اگر چنین مسالهای رخ دهد هیچکس برنده نیست و این خطری بزرگتر از تحریم یا حتی جنگ است.
@sahandiranmehr


13.04.202519:34
🔸امپراطریس بسیار زن نمکین بود. با وجود علیلی مزاج بسیار خوب بود. خوش گیس، خوشترکیب، دلچسب، بسیار با قر و فر.
ما را که دید یک دفعه وا رفته نگاههای عجیب میکرد و گفت بسیار افسوس دارم که این چند روز که اینجا بودی نیامدم. لبش را میگزید. خودش را میمالید به زمین (!) و صندلی و گفت خواهش یک صورت عکس شما را دارم. گفتم صبح میفرستم. بسیار صحبت شد، باریک(؟). خلاصه، دست امپراطریس را گرفته وارد تالار شدیم ...
شاهزادههای نمسه و آلمان، همه بودند. زن تازه که برادر امپراطور گرفته بسیار بسیار خوشگل است. خیلی خوب است. بر پدر آلمانها لعنت که همه خوشگلاند.
✍️سفرنامه ناصرالدین شاه به فرنگ ص. ۳۱۱
@sahandiranmehr
ما را که دید یک دفعه وا رفته نگاههای عجیب میکرد و گفت بسیار افسوس دارم که این چند روز که اینجا بودی نیامدم. لبش را میگزید. خودش را میمالید به زمین (!) و صندلی و گفت خواهش یک صورت عکس شما را دارم. گفتم صبح میفرستم. بسیار صحبت شد، باریک(؟). خلاصه، دست امپراطریس را گرفته وارد تالار شدیم ...
شاهزادههای نمسه و آلمان، همه بودند. زن تازه که برادر امپراطور گرفته بسیار بسیار خوشگل است. خیلی خوب است. بر پدر آلمانها لعنت که همه خوشگلاند.
✍️سفرنامه ناصرالدین شاه به فرنگ ص. ۳۱۱
سالروز آغاز سومین سفر ناصرالدین شاه به فرنگ ۱۲۶۸
@sahandiranmehr


12.04.202517:06
🔸قسمت هجدهم از پادکست سهند ایرانمهر با موضوع سیاسی روز -که با موضوع مذاکرات میان ایران و آمریکا نیز مرتبط است -تهیه و منتشر شده است با حمایت مالی از طریق سایت حامیباش میتوانید به ادامه تهیه و انتشار پادکست کمک کنید:
https://hamibash.com/sahandiranmehr.podcast
@sahandiranmehr
https://hamibash.com/sahandiranmehr.podcast
@sahandiranmehr
11.04.202510:46
✔️از دست برافراشته برای تعالی
تا اندام از کار افتاده برای توهم
✍️سهند ایرانمهر
این مرتاض هندی پنجاه سال دست خود را بالا نگهداشته است. دستی که اکنون خشک شده و عملا از کار افتاده است. هدف از انجام چنین تمریناتی در سنت هندوئیسم رسیدن به «مکشا»یا آزادی از چرخه تولد و مرگ است. اینکار میتواند نشاندهنده نوعی وابستگی روانی به هدفی بیپایان و آرمانگرایانه باشد که در آن فرد برای رهایی از جهان مادی، دست به قربانی کردن جسم و حتی سلامت روان خود میزند.
خوشبینانه مفروضمان این است که او اکنون در طمع و دام قدسیت و شهرتی که اینکار برایش فراهم کرده نیفتاده است و عملا در راه تعالی روحی و رهایی از تعلق به دام خودپرستی و توجه و ستایش مردم نیفتاده است!
در روانشناسی اما تندادن به این چرخه رنج فیزیکی نوعی خودآزاری است که تنها فرد را به «توهم کمال» سوق میدهد. این نوع رفتار به دنبال مشروعیتزدایی از واقعیتهای فیزیکی و اجتماعی است و به عنوان یک کنش نمادین برای دستیابی به آرمانهای بالا تلقی میشود.
اگر به این موضوع از منظر جامعهشناسی سیاسی بنگریم، میتوان آن را به نوعی استعاره برای آرمانگراییهای بیپایان در عرصههای سیاسی و اجتماعی دانست، انتخاب مسیری که همچون فرد مرتاض برای رسیدن به «مکشا» دست خود را بالا نگه میدارد، به شهرت و قدسیت میرسد و با اینکار واقعیتهای فیزیکی و ساختارهای واقعی وعینی جهان پیرامون خود را ولو به قیمت از کارافتادن و ناکارآمدی اندامهای خود و از هم پاشیدن جامعه انکار میکند.
آرمانگرایی در سطح فردی و اجتماعی، در صورتی که با واقعیتهای فیزیکی و روانی انسان و جامعه در تضاد باشد، میتواند به خودآزاری و بحرانهای جدی منتهی شود. فرد مرتاض هندی با قرار دادن دست خود در وضعیت ثابت به مدت پنجاه سال، در تلاش است تا به رهایی معنوی برسد، اما در نهایت این عمل به قیمت از کار افتادن جسم او تمام میشود.
در سطح جهانی نیز، کشورها و نظامهای سیاسی که به دنبال آرمانهای بزرگ و غیرممکن میروند، ممکن است به ظاهری از موفقیت دست یابند، اما در عمل به هزینههای سنگینی دست میزنند که نه تنها به فروپاشی اجتماعی، بلکه به نابودی ساختارهای حیاتی خود میانجامد. این امر در نهایت به این نتیجه میرسد که آرمانگرایی بیپایان، حتی در بالاترین سطوح معنوی و سیاسی، به پوچی و بحران تبدیل میشود.
@sahandiranmehr
تا اندام از کار افتاده برای توهم
✍️سهند ایرانمهر
این مرتاض هندی پنجاه سال دست خود را بالا نگهداشته است. دستی که اکنون خشک شده و عملا از کار افتاده است. هدف از انجام چنین تمریناتی در سنت هندوئیسم رسیدن به «مکشا»یا آزادی از چرخه تولد و مرگ است. اینکار میتواند نشاندهنده نوعی وابستگی روانی به هدفی بیپایان و آرمانگرایانه باشد که در آن فرد برای رهایی از جهان مادی، دست به قربانی کردن جسم و حتی سلامت روان خود میزند.
خوشبینانه مفروضمان این است که او اکنون در طمع و دام قدسیت و شهرتی که اینکار برایش فراهم کرده نیفتاده است و عملا در راه تعالی روحی و رهایی از تعلق به دام خودپرستی و توجه و ستایش مردم نیفتاده است!
در روانشناسی اما تندادن به این چرخه رنج فیزیکی نوعی خودآزاری است که تنها فرد را به «توهم کمال» سوق میدهد. این نوع رفتار به دنبال مشروعیتزدایی از واقعیتهای فیزیکی و اجتماعی است و به عنوان یک کنش نمادین برای دستیابی به آرمانهای بالا تلقی میشود.
اگر به این موضوع از منظر جامعهشناسی سیاسی بنگریم، میتوان آن را به نوعی استعاره برای آرمانگراییهای بیپایان در عرصههای سیاسی و اجتماعی دانست، انتخاب مسیری که همچون فرد مرتاض برای رسیدن به «مکشا» دست خود را بالا نگه میدارد، به شهرت و قدسیت میرسد و با اینکار واقعیتهای فیزیکی و ساختارهای واقعی وعینی جهان پیرامون خود را ولو به قیمت از کارافتادن و ناکارآمدی اندامهای خود و از هم پاشیدن جامعه انکار میکند.
آرمانگرایی در سطح فردی و اجتماعی، در صورتی که با واقعیتهای فیزیکی و روانی انسان و جامعه در تضاد باشد، میتواند به خودآزاری و بحرانهای جدی منتهی شود. فرد مرتاض هندی با قرار دادن دست خود در وضعیت ثابت به مدت پنجاه سال، در تلاش است تا به رهایی معنوی برسد، اما در نهایت این عمل به قیمت از کار افتادن جسم او تمام میشود.
در سطح جهانی نیز، کشورها و نظامهای سیاسی که به دنبال آرمانهای بزرگ و غیرممکن میروند، ممکن است به ظاهری از موفقیت دست یابند، اما در عمل به هزینههای سنگینی دست میزنند که نه تنها به فروپاشی اجتماعی، بلکه به نابودی ساختارهای حیاتی خود میانجامد. این امر در نهایت به این نتیجه میرسد که آرمانگرایی بیپایان، حتی در بالاترین سطوح معنوی و سیاسی، به پوچی و بحران تبدیل میشود.
@sahandiranmehr


08.04.202513:18
@sahandiranmehr
22.04.202506:43
🔸نسل من تاوان سختی برای کوتهبینیها داد، از بسیاری رویدادها و هنر بسیاری هنرمندان و ارتقای ذائقه هنری محروم ماند اما خوشحالم که منبعد برخلاف جوامعی که هنر و موسیقی و هنر به شکل مدرنیزم تحمیلی و نمایشی حاضر و آماده در اختیارشان قرار گرفته اما در بطن و لایه های عمیق جامعه سنت محافظهکارانه و تعصب همچنان جوشان و خروشان در برابرش مقاومت میکند، نسل امروز ایران چون طعم تلخ محرومیت را چشیده و برای بازیافتن این نعمت تقلا کرده است قدر هنر را خواهد دانست و حالا لایههای زیرین جامعه نیز پای احیای هنر به ویژه هنر برآمده از فرهنگ خود میایستد.
از یاد نبریم که مشارکت در رویدادهای فرهنگیِ غیررسمی، مانند موسیقی کوچه، احساس تعلق جمعی را تا ۴۰% افزایش میدهد.(مطالعات یونسکو /۲۰۲۱) و این برای جامعه ایران که بنا به دلایل مختلف در معرض خطر واگرایی است یک ضرورت است.
هر دلار سرمایهگذاری در رویدادهای فرهنگی، تا ۴ دلار بازده اقتصادی از طریق گردشگری، اشتغالزایی و رونق کسبوکارهای محلی ایجاد میکند.(دادههای بانک جهانی /۲۰۲۰) ضمن آنکه فضاهای غیررسمی مانند خیابان یا کوچه، خلاقیت هنری را تا ۶۰% افزایش میدهند، چرا که هنرمندان بدون ترس از قضاوت، ایدههای جدید را آزمایش میکنند.(پژوهش دانشگاه استنفورد ۲۰۱۹) هر دو این موارد هم ضرورتی برای برای تقویت اقتصاد هنری و نوآوری فرهنگی و هنری است.
سخن آخر اینکه خوشحالم که #جشنواره_کوچه پس از تصمیم اشتباه لغو مجوز، دوباره مجوز گرفت تا چراغ هنر و جشنواره برآمده از مردم که خاستگاه آن نیز فرهنگ و هنر بومی است، روشن بماند.
✍🏼سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
از یاد نبریم که مشارکت در رویدادهای فرهنگیِ غیررسمی، مانند موسیقی کوچه، احساس تعلق جمعی را تا ۴۰% افزایش میدهد.(مطالعات یونسکو /۲۰۲۱) و این برای جامعه ایران که بنا به دلایل مختلف در معرض خطر واگرایی است یک ضرورت است.
هر دلار سرمایهگذاری در رویدادهای فرهنگی، تا ۴ دلار بازده اقتصادی از طریق گردشگری، اشتغالزایی و رونق کسبوکارهای محلی ایجاد میکند.(دادههای بانک جهانی /۲۰۲۰) ضمن آنکه فضاهای غیررسمی مانند خیابان یا کوچه، خلاقیت هنری را تا ۶۰% افزایش میدهند، چرا که هنرمندان بدون ترس از قضاوت، ایدههای جدید را آزمایش میکنند.(پژوهش دانشگاه استنفورد ۲۰۱۹) هر دو این موارد هم ضرورتی برای برای تقویت اقتصاد هنری و نوآوری فرهنگی و هنری است.
سخن آخر اینکه خوشحالم که #جشنواره_کوچه پس از تصمیم اشتباه لغو مجوز، دوباره مجوز گرفت تا چراغ هنر و جشنواره برآمده از مردم که خاستگاه آن نیز فرهنگ و هنر بومی است، روشن بماند.
✍🏼سهند ایرانمهر
@sahandiranmehr
18.04.202510:29
✔️آغاز جنگ نرم اقتصادی؛ با «روایت دوربینها»
✍️سهند ایرانمهر
🔸درست در زمانی که آمریکا بار دیگر با ابزار تعرفه به سراغ واردات کالاهای چینی رفته، چین هم بیسر و صدا نبردی نرم اما قدرتمند را آغاز کرده است؛ نبردی در قالب روایت، تصویر، و افشای زنجیرههای پنهان سود.
در ویدیوهایی که این روزها در رسانههای غربی بهسرعت در حال دستبهدست شدن هستند، یک پیام مشترک وجود دارد: اجناس لوکس غربی، با قیمتهای نجومیشان، در کارخانههای چین با هزینهای بسیار کمتر تولید میشوند. یکی از نمونههای پربازدید این روزها، کیف دستی گرانقیمتیست (برند هرمس با کیفهای دستی مشهور Birkin و Kelly )که در غرب با قیمت ۳۸ هزار دلار به فروش میرسد، اما در چین، قیمت تمامشدهاش فقط ۱۴۰۰ دلار است.
پیام پنهان این ویدیوها روشن است:اگر این کالاها را ما میسازیم، چرا آنها را مستقیماً از ما نخرید و قیمت واقعیشان را نپردازید؟
🔸این پیام فقط یک پیشنهاد اقتصادی نیست؛ پاسخی سیاسیست به جنگ تعرفهای ترامپ. چین حالا بهجای اعتراض رسمی، دوربین را به کارخانهها برده و از درون زنجیرههای تولید جهانی فیلم گرفته و نشان داده است که چگونه برندهای غربی بهجای نوآوری، تنها با اتکا به نام و تبلیغات، از تولیدکنندههای شرقی خرید میکنند و سپس، با ضرب چندبرابری قیمت، به مشتری غربی میفروشند. چین دارد رازهایی را برملا میکند که بازار در غرب نمیخواهد مشتریانش بدانند.
از نگاه اقتصادی، این نوع کنش رسانهای یک پیام هشدار به زنجیرهی جهانی برندهاست:
اگر تولید در شرق باقی بماند اما مزایای آن فقط به جیب غرب برود، روزی چین خودش را بهعنوان تولیدکننده و فروشندهی نهایی به جهان معرفی خواهد کرد، نه فقط یک کارخانه خاموش.
این استراتژی رسانهای، بخشی از سیاست گستردهتر «فراوری کامل در داخل و فروش مستقیم به بازار جهانی» است. چین با سرمایهگذاری روی برندهای ملی، تبلیغات بومی، و پلتفرمهای فروش مستقیم مثل AliExpress یا Temu دارد دست دلالهای برند غربی را کوتاه میکند. در یک جمله: چین حالا فقط نمیسازد؛ روایت هم میسازد آنهم در دنیایی که جنگروایتها پیشگام جنگهاست.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
🔸درست در زمانی که آمریکا بار دیگر با ابزار تعرفه به سراغ واردات کالاهای چینی رفته، چین هم بیسر و صدا نبردی نرم اما قدرتمند را آغاز کرده است؛ نبردی در قالب روایت، تصویر، و افشای زنجیرههای پنهان سود.
در ویدیوهایی که این روزها در رسانههای غربی بهسرعت در حال دستبهدست شدن هستند، یک پیام مشترک وجود دارد: اجناس لوکس غربی، با قیمتهای نجومیشان، در کارخانههای چین با هزینهای بسیار کمتر تولید میشوند. یکی از نمونههای پربازدید این روزها، کیف دستی گرانقیمتیست (برند هرمس با کیفهای دستی مشهور Birkin و Kelly )که در غرب با قیمت ۳۸ هزار دلار به فروش میرسد، اما در چین، قیمت تمامشدهاش فقط ۱۴۰۰ دلار است.
پیام پنهان این ویدیوها روشن است:اگر این کالاها را ما میسازیم، چرا آنها را مستقیماً از ما نخرید و قیمت واقعیشان را نپردازید؟
🔸این پیام فقط یک پیشنهاد اقتصادی نیست؛ پاسخی سیاسیست به جنگ تعرفهای ترامپ. چین حالا بهجای اعتراض رسمی، دوربین را به کارخانهها برده و از درون زنجیرههای تولید جهانی فیلم گرفته و نشان داده است که چگونه برندهای غربی بهجای نوآوری، تنها با اتکا به نام و تبلیغات، از تولیدکنندههای شرقی خرید میکنند و سپس، با ضرب چندبرابری قیمت، به مشتری غربی میفروشند. چین دارد رازهایی را برملا میکند که بازار در غرب نمیخواهد مشتریانش بدانند.
از نگاه اقتصادی، این نوع کنش رسانهای یک پیام هشدار به زنجیرهی جهانی برندهاست:
اگر تولید در شرق باقی بماند اما مزایای آن فقط به جیب غرب برود، روزی چین خودش را بهعنوان تولیدکننده و فروشندهی نهایی به جهان معرفی خواهد کرد، نه فقط یک کارخانه خاموش.
این استراتژی رسانهای، بخشی از سیاست گستردهتر «فراوری کامل در داخل و فروش مستقیم به بازار جهانی» است. چین با سرمایهگذاری روی برندهای ملی، تبلیغات بومی، و پلتفرمهای فروش مستقیم مثل AliExpress یا Temu دارد دست دلالهای برند غربی را کوتاه میکند. در یک جمله: چین حالا فقط نمیسازد؛ روایت هم میسازد آنهم در دنیایی که جنگروایتها پیشگام جنگهاست.
@sahandiranmehr


13.04.202507:27
ذهن معاملهگر در سیاست خارجی: استیون ویتکاف چگونه فکر میکند؟
🔸روزگذشته، روز مهمی در عرصه دیپلماتیک منطقه خاورمیانه - و اغراق نیست بگوییم جهان- بود.مذاکرات مهم میان ایران و آمریکا که دور جدیدی از آن در عمان کلید خورد.
🔸در این اپیزود، به سراغ یکی از چهرههای کمتر شناختهشده اما نوظهور و پرنفوذ در سیاست خارجی دولت آمریکا میرویم که در مذاکرات میان ایران و آمریکا نیز نقشی پررنگ دارد: استیون ویتکاف، تاجری با پیشینهای درخشان در معاملات ملکی که ناگهان پایش به عرصههای دیپلماتیک نیز باز شده است.
او کیست؟ چطور از دنیای سرمایه و ساختمان به قلب حساسترین مذاکرات سیاسی خاورمیانه رسید؟
در این قسمت ویژه، نگاهی میاندازیم به شخصیت و ذهنیت تجاری او، مسیری که طی کرد تا وارد حلقه سیاستگذاران نزدیک به ترامپ شود، و مهمتر از همه، نقش او در مذاکرات میان آمریکا و ایران، در ادامه نیز نگاه او به مقوله مذاکره و نقاط قوت وضعف او را بررسی میکنیم تا ببینیم سناریوهای محتمل ناشی از نقشآفرینی او در سیاستخارجی آمریکا چیست؟
کستباکس:
https://tinyurl.com/4f8uynmz
اپلپادکست:
https://tinyurl.com/muspb48j
🔸روزگذشته، روز مهمی در عرصه دیپلماتیک منطقه خاورمیانه - و اغراق نیست بگوییم جهان- بود.مذاکرات مهم میان ایران و آمریکا که دور جدیدی از آن در عمان کلید خورد.
🔸در این اپیزود، به سراغ یکی از چهرههای کمتر شناختهشده اما نوظهور و پرنفوذ در سیاست خارجی دولت آمریکا میرویم که در مذاکرات میان ایران و آمریکا نیز نقشی پررنگ دارد: استیون ویتکاف، تاجری با پیشینهای درخشان در معاملات ملکی که ناگهان پایش به عرصههای دیپلماتیک نیز باز شده است.
او کیست؟ چطور از دنیای سرمایه و ساختمان به قلب حساسترین مذاکرات سیاسی خاورمیانه رسید؟
در این قسمت ویژه، نگاهی میاندازیم به شخصیت و ذهنیت تجاری او، مسیری که طی کرد تا وارد حلقه سیاستگذاران نزدیک به ترامپ شود، و مهمتر از همه، نقش او در مذاکرات میان آمریکا و ایران، در ادامه نیز نگاه او به مقوله مذاکره و نقاط قوت وضعف او را بررسی میکنیم تا ببینیم سناریوهای محتمل ناشی از نقشآفرینی او در سیاستخارجی آمریکا چیست؟
کستباکس:
https://tinyurl.com/4f8uynmz
اپلپادکست:
https://tinyurl.com/muspb48j
12.04.202516:22
✔️قسمت هجدهم #پادکست_سهند_ایرانمهر :
ذهن معاملهگر در سیاست خارجی: استیون ویتکاف چگونه فکر میکند؟
🔸امروز روز مهمی در عرصه دیپلماتیک منطقه خاورمیانه - و اغراق نیست بگوییم جهان- بود.مذاکرات مهم میان ایران و آمریکا که دور جدیدی از آن در عمان کلید خورد.
🔸در این اپیزود، به سراغ یکی از چهرههای کمتر شناختهشده اما نوظهور و پرنفوذ در سیاست خارجی دولت آمریکا میرویم که در مذاکرات میان ایران و آمریکا نیز نقشی پررنگ دارد: استیون ویتکاف، تاجری با پیشینهای درخشان در معاملات ملکی که ناگهان پایش به عرصههای دیپلماتیک نیز باز شده است.
او کیست؟ چطور از دنیای سرمایه و ساختمان به قلب حساسترین مذاکرات سیاسی خاورمیانه رسید؟
در این قسمت ویژه، نگاهی میاندازیم به شخصیت و ذهنیت تجاری او، مسیری که طی کرد تا وارد حلقه سیاستگذاران نزدیک به ترامپ شود، و مهمتر از همه، نقش او در مذاکرات میان آمریکا و ایران، در ادامه نیز نگاه او به مقوله مذاکره و نقاط قوت وضعف او را بررسی میکنیم تا ببینیم حضور او چه فرصتها و تهدیدهایی را ایجاد میکند و سناریوهای محتمل ناشی از نقشآفرینی اودر سیاستخارجی آمریکا چیست؟
🔄 حمایت از طریق حامی باش
__________________________
✅ شنیدن بدون نیاز به نصب نرم افزار
✅ همزمان در: کست باکس I اپل پادکست | اسپاتیفایونه
تلگرام I توییتر (X) I یوتیوب I اینستاگرام I واتساپ
@sahandiranmehr
ذهن معاملهگر در سیاست خارجی: استیون ویتکاف چگونه فکر میکند؟
🔸امروز روز مهمی در عرصه دیپلماتیک منطقه خاورمیانه - و اغراق نیست بگوییم جهان- بود.مذاکرات مهم میان ایران و آمریکا که دور جدیدی از آن در عمان کلید خورد.
🔸در این اپیزود، به سراغ یکی از چهرههای کمتر شناختهشده اما نوظهور و پرنفوذ در سیاست خارجی دولت آمریکا میرویم که در مذاکرات میان ایران و آمریکا نیز نقشی پررنگ دارد: استیون ویتکاف، تاجری با پیشینهای درخشان در معاملات ملکی که ناگهان پایش به عرصههای دیپلماتیک نیز باز شده است.
او کیست؟ چطور از دنیای سرمایه و ساختمان به قلب حساسترین مذاکرات سیاسی خاورمیانه رسید؟
در این قسمت ویژه، نگاهی میاندازیم به شخصیت و ذهنیت تجاری او، مسیری که طی کرد تا وارد حلقه سیاستگذاران نزدیک به ترامپ شود، و مهمتر از همه، نقش او در مذاکرات میان آمریکا و ایران، در ادامه نیز نگاه او به مقوله مذاکره و نقاط قوت وضعف او را بررسی میکنیم تا ببینیم حضور او چه فرصتها و تهدیدهایی را ایجاد میکند و سناریوهای محتمل ناشی از نقشآفرینی اودر سیاستخارجی آمریکا چیست؟
🔄 حمایت از طریق حامی باش
__________________________
✅ شنیدن بدون نیاز به نصب نرم افزار
✅ همزمان در: کست باکس I اپل پادکست | اسپاتیفایونه
تلگرام I توییتر (X) I یوتیوب I اینستاگرام I واتساپ
@sahandiranmehr
11.04.202508:55
✔️ضرورت « یکزبانی» در مذاکرات
✍️سهند ایرانمهر
این روزها، در حالی که هیأتی از ایران برای مذاکرات حساس با ایالات متحده به عمان اعزام میشود، برخی رسانهها و شخصیتهای سیاسی باب طبع صداوسیما در داخل همچنان علیه این مذاکرات سخن میگویند. چهرههایی که از موضع دانایکل چنان بر مذاکره میتازند که گویی چون جنگ صفین بر ستون خیمه ترامپ با شمشیر آخته ایستاده بودند که عدهای خائن و غافل به اینان دستور بازگشت دادهاند!
این شکاف بین تصمیمی که میدانیم تصمیم کلیت نظام است با گفتمان مخالفینی که میدانیم آنها هم خارج از تایید حاکمیت نیستند، پدیدهای تکراری در تاریخ دیپلماسی ایران است که نهتنها روند مذاکرات را تضعیف میکند، بلکه میتواند هزینههای سیاسی و اقتصادی سنگینی به همراه داشته باشد.
در تاریخ معاصر ایران و مذاکرات پیشین هم، بارها شاهد دوگانگی مشابهی بودهایم که بهوضوح تأثیرات منفی آن را در روند مذاکرات نشان میدهد.
تحلیلگران روابط بینالملل تأکید دارند که دوگانگی گفتمانی در سیاست خارجی، بهشدت بر اعتبار یک کشور در عرصه جهانی تأثیر میگذارد. «توماس شلینگ» نظریهپرداز روابط بینالملل، در کتاب«The Strategy of Conflict» مینویسد که وقتی یک کشور با دو زبان مختلف صحبت میکند، نه تنها اعتبار خود را از دست میدهد بلکه طرف مقابل را هم دچار تردید میکند. بهویژه در مذاکرات پیچیدهای همچون مذاکرات هستهای، اگر طرف خارجی احساس کند که یک کشور در خانه موافق و در میدان جهانی مخالف است، دیگر حاضر به پذیرش ریسک برای توافق نخواهد بود.
رابرت پاتنام، از دیگر نظریهپردازان برجسته روابط بینالملل، در نظریه «Two-Level Game»بر این نکته تأکید دارد که موفقیت در دیپلماسی بستگی به همراستایی سیاست خارجی با سیاست داخلی دارد. هنگامی که سیاستمداران یا رسانهها در داخل کشور پیامهای متناقض ارسال میکنند، این امر باعث میشود که طرف مقابل نتواند به پایبندی کشور به توافقات اعتماد کند.
در سطح جهانی هم موارد مشابهی از دوگانگی در سیاست خارجی وجود داشته است. در دوران جنگ ویتنام، دولت ویتنام جنوبی بهرغم مذاکرات صلح با آمریکا و ویتکنگ، با مخالفت شدید رسانهها و برخی گروههای نظامی داخلی مواجه شد. این دوگانگی نه تنها به مذاکرات آسیب زد بلکه منجر به فروپاشی دولت ویتنام جنوبی شد.
در شوروی سابق نیز، مذاکرات خلع سلاح هستهای میان گورباچف و ریگان در دهه ۸۰ میلادی تحت فشار شدید از سوی جناحهای تندرو داخلی قرار گرفت. این فشارها هم در تضعیف اعتبار گورباچف و شکست فرآیندهای تغییر وبهبود در شوروی بیتاثیر نبود.
تجارب تاریخی نشان دادهاند که «دوگانگی گفتمانی در سیاست خارجی»، نه تنها موجب تضعیف مذاکرات میشود، بلکه میتواند به بحرانهای داخلی و کاهش اعتبار بینالمللی منجر گردد و سردرگمی و دوقطبی جامعه را نیز تشدید کند. در دنیای امروز، در شرایطی که فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران فزونی یافته، انسجام داخلی و همراستایی سیاستهای رسمی و رسانهای برای موفقیت در مذاکرات ضروری است. این همان درسی است که باید از تاریخ گرفت: مذاکرات زمانی موفق خواهد بود که «زبان واحد» در داخل و خارج از کشور بکار گرفته شود و این تصور نیز که میتوان، در موقع بحرانهایی که شجاعت ریسکپذیری میخواهد، سخنی در مخالفت گفت تا به هنگام ناکامی از تردامنی گریخت، کنار گذاشته شود.
@sahandiranmehr
✍️سهند ایرانمهر
این روزها، در حالی که هیأتی از ایران برای مذاکرات حساس با ایالات متحده به عمان اعزام میشود، برخی رسانهها و شخصیتهای سیاسی باب طبع صداوسیما در داخل همچنان علیه این مذاکرات سخن میگویند. چهرههایی که از موضع دانایکل چنان بر مذاکره میتازند که گویی چون جنگ صفین بر ستون خیمه ترامپ با شمشیر آخته ایستاده بودند که عدهای خائن و غافل به اینان دستور بازگشت دادهاند!
این شکاف بین تصمیمی که میدانیم تصمیم کلیت نظام است با گفتمان مخالفینی که میدانیم آنها هم خارج از تایید حاکمیت نیستند، پدیدهای تکراری در تاریخ دیپلماسی ایران است که نهتنها روند مذاکرات را تضعیف میکند، بلکه میتواند هزینههای سیاسی و اقتصادی سنگینی به همراه داشته باشد.
در تاریخ معاصر ایران و مذاکرات پیشین هم، بارها شاهد دوگانگی مشابهی بودهایم که بهوضوح تأثیرات منفی آن را در روند مذاکرات نشان میدهد.
تحلیلگران روابط بینالملل تأکید دارند که دوگانگی گفتمانی در سیاست خارجی، بهشدت بر اعتبار یک کشور در عرصه جهانی تأثیر میگذارد. «توماس شلینگ» نظریهپرداز روابط بینالملل، در کتاب«The Strategy of Conflict» مینویسد که وقتی یک کشور با دو زبان مختلف صحبت میکند، نه تنها اعتبار خود را از دست میدهد بلکه طرف مقابل را هم دچار تردید میکند. بهویژه در مذاکرات پیچیدهای همچون مذاکرات هستهای، اگر طرف خارجی احساس کند که یک کشور در خانه موافق و در میدان جهانی مخالف است، دیگر حاضر به پذیرش ریسک برای توافق نخواهد بود.
رابرت پاتنام، از دیگر نظریهپردازان برجسته روابط بینالملل، در نظریه «Two-Level Game»بر این نکته تأکید دارد که موفقیت در دیپلماسی بستگی به همراستایی سیاست خارجی با سیاست داخلی دارد. هنگامی که سیاستمداران یا رسانهها در داخل کشور پیامهای متناقض ارسال میکنند، این امر باعث میشود که طرف مقابل نتواند به پایبندی کشور به توافقات اعتماد کند.
در سطح جهانی هم موارد مشابهی از دوگانگی در سیاست خارجی وجود داشته است. در دوران جنگ ویتنام، دولت ویتنام جنوبی بهرغم مذاکرات صلح با آمریکا و ویتکنگ، با مخالفت شدید رسانهها و برخی گروههای نظامی داخلی مواجه شد. این دوگانگی نه تنها به مذاکرات آسیب زد بلکه منجر به فروپاشی دولت ویتنام جنوبی شد.
در شوروی سابق نیز، مذاکرات خلع سلاح هستهای میان گورباچف و ریگان در دهه ۸۰ میلادی تحت فشار شدید از سوی جناحهای تندرو داخلی قرار گرفت. این فشارها هم در تضعیف اعتبار گورباچف و شکست فرآیندهای تغییر وبهبود در شوروی بیتاثیر نبود.
تجارب تاریخی نشان دادهاند که «دوگانگی گفتمانی در سیاست خارجی»، نه تنها موجب تضعیف مذاکرات میشود، بلکه میتواند به بحرانهای داخلی و کاهش اعتبار بینالمللی منجر گردد و سردرگمی و دوقطبی جامعه را نیز تشدید کند. در دنیای امروز، در شرایطی که فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران فزونی یافته، انسجام داخلی و همراستایی سیاستهای رسمی و رسانهای برای موفقیت در مذاکرات ضروری است. این همان درسی است که باید از تاریخ گرفت: مذاکرات زمانی موفق خواهد بود که «زبان واحد» در داخل و خارج از کشور بکار گرفته شود و این تصور نیز که میتوان، در موقع بحرانهایی که شجاعت ریسکپذیری میخواهد، سخنی در مخالفت گفت تا به هنگام ناکامی از تردامنی گریخت، کنار گذاشته شود.
@sahandiranmehr
06.04.202512:48
🔸آیا تعرفههای ترامپ به نفع اقتصاد آمریکاست؟
@sahandiranmehr
@sahandiranmehr
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 150
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.