![[فارسیات غیرمحض] avatar](https://static-storm.tglist.com/4598fec557337ad22d3a369fa3ac3aa9/128280c0-6183-4329-8967-36ec98538c99.jpg?w=240&h=240)
[فارسیات غیرمحض]
اینجا چیزهایی پراکنده راجعبه زبان و ترجمه و واژهها مینویسم.
محمدمهدی یزدانی، مدرس و مترجم زبان روسی، دانشجوی دکتری آموزش زبان روسی دانشگاه تهران
محمدمهدی یزدانی، مدرس و مترجم زبان روسی، دانشجوی دکتری آموزش زبان روسی دانشگاه تهران
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
РасталмағанСенімділік
СенімсізОрналасқан жері
ТілБасқа
Канал құрылған күніDec 13, 2019
TGlist-ке қосылған күні
Apr 01, 2025Қосылған топ
"[فارسیات غیرمحض]" тобындағы соңғы жазбалар
07.03.202516:53
در زبان فارسی تکواژ جمع «-ها» معانی غیردستوری گوناگونی دارد:
❖ در موارد زیر، معنای لغوی «خیلی» و «بسیار» و «زیاد» دارد؛ مثلاً:
— گریهها کرد!
— قهقههها میزد!
— خندهها میکرد!
— گرهها میگشود!
❖ «-ها» همچنین میتواند به تناوب زمانی اشاره کند؛ مترادف با «هر» (با روزهای هفته):
— چهارشنبهها سر کار نمیروم.
— شنبهها کلاس دارم.
❖ «-ها» همچنین با اوقات شبانهروز معنای زمانی «هنگامِ»، «موقعِ»، «در طولِ» دارد:
— من سیکل خوابم برعکس شده؛ یعنی شبها بیدارم و روزها خواب.
— صبحها بهتر میتونم درس بخونم.
❖ «-ها» در ساخت نام خانوادگی هم بهکار رفته:
— خراطها، خوئینیها، شعبانیها، سجادیها، ملکیها، مرادیها، صمیمیها،
— قاضیها، آهنگرها، جمشیدیها، مردیها، یزدیها، شفیعیها، آهنیها، رستمیها.
❖ «-ها» وقتی با نام خانوادگی افراد همراه شود، معنای «خاندان، قوم، قبیله، طایفه» دارد:
— ریگیها، حسینیها، محمدیها.
❖ «-ها» میتواند در بعضی واژهها معنای «حدود و حوالی و تقریب» بدهد:
— ساعتهای ۶ میبینمت.
— نیمههای شب.
— آنقدرها هم بد نیست.
— منم اون جلوها بودم.
★ توجه به این معانی «-ها» در آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان اهمیت دارد.
— محمدمهدی یزدانی
⭐️@farsiyat
❖ در موارد زیر، معنای لغوی «خیلی» و «بسیار» و «زیاد» دارد؛ مثلاً:
— گریهها کرد!
— قهقههها میزد!
— خندهها میکرد!
— گرهها میگشود!
❖ «-ها» همچنین میتواند به تناوب زمانی اشاره کند؛ مترادف با «هر» (با روزهای هفته):
— چهارشنبهها سر کار نمیروم.
— شنبهها کلاس دارم.
❖ «-ها» همچنین با اوقات شبانهروز معنای زمانی «هنگامِ»، «موقعِ»، «در طولِ» دارد:
— من سیکل خوابم برعکس شده؛ یعنی شبها بیدارم و روزها خواب.
— صبحها بهتر میتونم درس بخونم.
❖ «-ها» در ساخت نام خانوادگی هم بهکار رفته:
— خراطها، خوئینیها، شعبانیها، سجادیها، ملکیها، مرادیها، صمیمیها،
— قاضیها، آهنگرها، جمشیدیها، مردیها، یزدیها، شفیعیها، آهنیها، رستمیها.
❖ «-ها» وقتی با نام خانوادگی افراد همراه شود، معنای «خاندان، قوم، قبیله، طایفه» دارد:
— ریگیها، حسینیها، محمدیها.
❖ «-ها» میتواند در بعضی واژهها معنای «حدود و حوالی و تقریب» بدهد:
— ساعتهای ۶ میبینمت.
— نیمههای شب.
— آنقدرها هم بد نیست.
— منم اون جلوها بودم.
★ توجه به این معانی «-ها» در آموزش زبان فارسی به غیرفارسیزبانان اهمیت دارد.
— محمدمهدی یزدانی
⭐️@farsiyat
25.02.202509:20
واژهنامهٔ تخصصی هوش مصنوعی
نسخهٔ یکم
گردآوردهٔ هادی ویسی و الهام محمدی
تاریخ انتشار: اسفند ۱۳۹۵
⭐️@farsiyat
نسخهٔ یکم
گردآوردهٔ هادی ویسی و الهام محمدی
تاریخ انتشار: اسفند ۱۳۹۵
⭐️@farsiyat
Қайта жіберілді:
از روسی

15.02.202512:23
پشت رُل نشستن
نمونههای گردهبرداری از روسی در فارسی بسیار انگشتشمارند. اصطلاح «پشت رُل نشستن» در فارسی احتمالاً گردهبرداری از «сидеть за рулём» روسی، بهمعنای حقیقی «پشت فرمان نشستن» و معنای مجازی «رانندگی کردن» و «راندن خودرو» باشد. از آنجا که بسیاری از وامواژههای مرتبط با خودرو، از جمله خود «رُل» (برگرفته از руль (=فرمان خودرو))، از زبان روسی وارد شده¹، ممکن است این تعبیر همان دوره و همراه با وامواژههای روسی وارد فارسی شده باشد.
¹ علیاشرف صادقی، «کلمات روسی در زبان فارسی و تاریخچهٔ ورود آنها»، مجلهٔ زبانشناسی، شمارهٔ ۴۰، ۱۳۸۴.
🎨 Тамара де Лемпицка. Автопортрет в зеленом бугатти. 1929 г.
— محمدمهدی یزدانی
⭐️@az_rusi
نمونههای گردهبرداری از روسی در فارسی بسیار انگشتشمارند. اصطلاح «پشت رُل نشستن» در فارسی احتمالاً گردهبرداری از «сидеть за рулём» روسی، بهمعنای حقیقی «پشت فرمان نشستن» و معنای مجازی «رانندگی کردن» و «راندن خودرو» باشد. از آنجا که بسیاری از وامواژههای مرتبط با خودرو، از جمله خود «رُل» (برگرفته از руль (=فرمان خودرو))، از زبان روسی وارد شده¹، ممکن است این تعبیر همان دوره و همراه با وامواژههای روسی وارد فارسی شده باشد.
¹ علیاشرف صادقی، «کلمات روسی در زبان فارسی و تاریخچهٔ ورود آنها»، مجلهٔ زبانشناسی، شمارهٔ ۴۰، ۱۳۸۴.
🎨 Тамара де Лемпицка. Автопортрет в зеленом бугатти. 1929 г.
— محمدمهدی یزدانی
⭐️@az_rusi
06.02.202515:19
زبانشناسی یا علوم زبانی؟
(پرسش و پاسخی در گروه «کانون زبانشناسی شناختی»)
I.Abdi:
💍 یک پرسش برای بازاندیشی:
چرا بعضی دانشگاههای فرانسه بهجای «زبانشناسی» از اصطلاح sciences du langage هم استفاده میکنند؟
آیا میشود گفت با توسعهٔ مرزهای بینرشتهای زبان، عنوان علوم زبانی بهجای زبانشناسی و گرایشهای آن، ممکن است نشاندهندهٔ مناقشات جدید در قلمرو مطالعات زبانی باشد؟ مثلاً در دانشگاه پاریس در کنار دکترای زبانشناسی [و] دکترای ترجمهشناسی، یک رشتهٔ دیگر با عنوان دکترای علوم زبانی وجود دارد. در توضیحات آمده است هدف از علوم زبانی تربیت زبانشناسان است. بهنظر میرسد علوم زبانی چتری است که زبانشناسی را هم در بر میگیرد.
Bahman Zandi:
علوم زبانی عنوان جامعتری است. من در سال ۱۳۷۷ در رسالهٔ دکتری خودم به آن اشاره کردم و در کتابهایم نیز ذکر شده. اگر همهٔ زبانشناسان در نوشتههای خود یا در سخنرانیها این اصطلاح را بهکار ببرند، رفتهرفته جا خواهد افتاد؛ درست مانند علوم تربیتی، علوم اجتماعی، علوم پایه، علوم پزشکی و...
I.Abdi:
با شما موافقم.
برخی رشتههای دیگر هم تغییر نام دادهاند، مانند «کتابداری» سابق که اکنون «علم اطلاعات و دانششناسی» شده؛ چون با ورود به عصر دیحیتال و هوش مصنوعی، منابع و بسترهای اطلاعات گسترش یافته و به کتاب محدود نمیشود.
Siavosh MousaviFard:
درود.
حتی با نگاهی به اصل و نیز معادل اسامی رشتههای مشابه هم میشود این استنباط منطقی را داشت که علوم زبانی عنوانی شایستهتر است؛
Psychology: روانشناسی
Sociology: جامعهشناسی
Anthropology: انسانشناسی
و...
در مقابل:
Mathematics: علوم ریاضیات
Statistics: علوم آمار و احتمالات
Linguistics: علوم زبانی
محمدمهدی یزدانی:
در شوروی علم زبان/ علوم زبانی/زبانشناسی را языкознание (=دانش زبان/زبانشناسی) و گاه наука о языке (=علمِ زبان) میگفتند. پس از فروپاشی اصطلاح ژرمن-لاتین лингвистика/linguistics را در کنار بسیار دانشواژهٔ دیگر مانند آن در متون علمی جاانداختند. در ایران، نزد عوام زبانشناسی بیشتر دانش تشخیص بیماریها از روی اندام زبان پنداشته میشود.
اما پرسشی که پیش میآید این است که زیرشاخهها و گرایشهای مختلف در علوم زبانی را چه بنامیم؟ یا لزومی ندارد «زبانشناسی» اینها را تغییر داد؟
Cognitive linguistics?
Historical linguistics?
Corpus linguistics?
⭐️@farsiyat
(پرسش و پاسخی در گروه «کانون زبانشناسی شناختی»)
I.Abdi:
💍 یک پرسش برای بازاندیشی:
چرا بعضی دانشگاههای فرانسه بهجای «زبانشناسی» از اصطلاح sciences du langage هم استفاده میکنند؟
آیا میشود گفت با توسعهٔ مرزهای بینرشتهای زبان، عنوان علوم زبانی بهجای زبانشناسی و گرایشهای آن، ممکن است نشاندهندهٔ مناقشات جدید در قلمرو مطالعات زبانی باشد؟ مثلاً در دانشگاه پاریس در کنار دکترای زبانشناسی [و] دکترای ترجمهشناسی، یک رشتهٔ دیگر با عنوان دکترای علوم زبانی وجود دارد. در توضیحات آمده است هدف از علوم زبانی تربیت زبانشناسان است. بهنظر میرسد علوم زبانی چتری است که زبانشناسی را هم در بر میگیرد.
Bahman Zandi:
علوم زبانی عنوان جامعتری است. من در سال ۱۳۷۷ در رسالهٔ دکتری خودم به آن اشاره کردم و در کتابهایم نیز ذکر شده. اگر همهٔ زبانشناسان در نوشتههای خود یا در سخنرانیها این اصطلاح را بهکار ببرند، رفتهرفته جا خواهد افتاد؛ درست مانند علوم تربیتی، علوم اجتماعی، علوم پایه، علوم پزشکی و...
I.Abdi:
با شما موافقم.
برخی رشتههای دیگر هم تغییر نام دادهاند، مانند «کتابداری» سابق که اکنون «علم اطلاعات و دانششناسی» شده؛ چون با ورود به عصر دیحیتال و هوش مصنوعی، منابع و بسترهای اطلاعات گسترش یافته و به کتاب محدود نمیشود.
Siavosh MousaviFard:
درود.
حتی با نگاهی به اصل و نیز معادل اسامی رشتههای مشابه هم میشود این استنباط منطقی را داشت که علوم زبانی عنوانی شایستهتر است؛
Psychology: روانشناسی
Sociology: جامعهشناسی
Anthropology: انسانشناسی
و...
در مقابل:
Mathematics: علوم ریاضیات
Statistics: علوم آمار و احتمالات
Linguistics: علوم زبانی
محمدمهدی یزدانی:
در شوروی علم زبان/ علوم زبانی/زبانشناسی را языкознание (=دانش زبان/زبانشناسی) و گاه наука о языке (=علمِ زبان) میگفتند. پس از فروپاشی اصطلاح ژرمن-لاتین лингвистика/linguistics را در کنار بسیار دانشواژهٔ دیگر مانند آن در متون علمی جاانداختند. در ایران، نزد عوام زبانشناسی بیشتر دانش تشخیص بیماریها از روی اندام زبان پنداشته میشود.
اما پرسشی که پیش میآید این است که زیرشاخهها و گرایشهای مختلف در علوم زبانی را چه بنامیم؟ یا لزومی ندارد «زبانشناسی» اینها را تغییر داد؟
Cognitive linguistics?
Historical linguistics?
Corpus linguistics?
⭐️@farsiyat
03.02.202518:23
دیروز فرصتی دست داد در نشست بزرگداشت رودکی در کتابخانۀ ملی شرکت کنم. یکی از سخنرانان نظامالدین زاهدی سفیر تاجیکستان در ایران بود و بیش از یک ساعت با لهجۀ نغز و غلیظ تاجیکی سخن راند. نکتههای جالبی از منظر زبانی در صحبتهایش بود که بیش از محتوای سخنانش توجهم را جلب کرد. در فارسی تاجیکی انبوهی از واژهها و ترکیبات و معانی گردهبرداشته از روسی وجود دارد. برای نمونه زاهدی بارها «تا» را بهشکل پیشوند و در معنای «پیش از»، مثلاً «تااسلامی» بهکار برد و منظورش «پیشااسلامی» بود که دقیقاً ترجمۀ حرف اضافۀ روسی -до در ترکیب با اسم و صفت است.
اگر کسی روسی بداند، بهراحتی انبوه عبارات و ساختارها و معانی گردهبرداشته از روسی در تاجیکی را تشخیص میدهد و متوجه میشود تاجیکی تا چه اندازه تحت تأثیر روسی بوده و هست (بدبختانه) و برخلاف دیدگاه عدهای که گمان میکنند برخی تعابیر نغز و نازک در فارسی تاجیکی، از ذهن تاجیکان بر زبانشان جاری شده، آنقدرها آن واژه و تعابیر «ناب و نژاده» و «خلاقانه» نیستند. چند نمونه:
برنده: مجری (گردهبرداری از ведущий)
نمیارزد: قابلی ندارد (گردهبرداری از не стоит)
تا.... : پیشا... پیش از.... (گردهبرداری از -до)
وظیفهٔ خانگی: مشق، تکلیف خانه (گردهبرداری از домашнее задание)
باغچۀ کودک: مهدکودک (گردهبرداری از детский сад)
خیر: خداحافظ (احتمالاً گردهبرداری از всего хорошего)
موشک: ماهیچه (گردهبرداری از мышцы)
محاکمه: بررسی (احتمالاً گردهبرداری از обсудить)
خرما: خرمالو (گردهبرداری از хурма)
حجت: مدرک، سند (گردهبرداری از свидетельство)
حاضر: الان (گردهبرداری از настоящий)
بها: نمره (احتمالاً گردهبرداری از оценка)
برآمد: سخنرانی (گردهبرداری از выступление)
همشیرهٔ طبی:پرستار زن (گردهبرداری از медсестра)
— محمدمهدی یزدانی
⭐️@farsiyat
اگر کسی روسی بداند، بهراحتی انبوه عبارات و ساختارها و معانی گردهبرداشته از روسی در تاجیکی را تشخیص میدهد و متوجه میشود تاجیکی تا چه اندازه تحت تأثیر روسی بوده و هست (بدبختانه) و برخلاف دیدگاه عدهای که گمان میکنند برخی تعابیر نغز و نازک در فارسی تاجیکی، از ذهن تاجیکان بر زبانشان جاری شده، آنقدرها آن واژه و تعابیر «ناب و نژاده» و «خلاقانه» نیستند. چند نمونه:
برنده: مجری (گردهبرداری از ведущий)
نمیارزد: قابلی ندارد (گردهبرداری از не стоит)
تا.... : پیشا... پیش از.... (گردهبرداری از -до)
وظیفهٔ خانگی: مشق، تکلیف خانه (گردهبرداری از домашнее задание)
باغچۀ کودک: مهدکودک (گردهبرداری از детский сад)
خیر: خداحافظ (احتمالاً گردهبرداری از всего хорошего)
موشک: ماهیچه (گردهبرداری از мышцы)
محاکمه: بررسی (احتمالاً گردهبرداری از обсудить)
خرما: خرمالو (گردهبرداری از хурма)
حجت: مدرک، سند (گردهبرداری از свидетельство)
حاضر: الان (گردهبرداری از настоящий)
بها: نمره (احتمالاً گردهبرداری از оценка)
برآمد: سخنرانی (گردهبرداری از выступление)
همشیرهٔ طبی:پرستار زن (گردهبرداری از медсестра)
— محمدمهدی یزدانی
⭐️@farsiyat
Қайта жіберілді:
صُراحی

09.01.202519:36
#مقاله
منوچهر فروزنده فرد، «امـ (در امروز، امشب و امسال)»، فصلنامهٔ قلم، ش۳۰، پاییز ۱۴۰۳، ص۳۶-۳۷.
▫️ صُراحی: یادداشتهای منوچهر فروزنده فرد▫️
t.me/Sorahi_Forouzandeh
منوچهر فروزنده فرد، «امـ (در امروز، امشب و امسال)»، فصلنامهٔ قلم، ش۳۰، پاییز ۱۴۰۳، ص۳۶-۳۷.
▫️ صُراحی: یادداشتهای منوچهر فروزنده فرد▫️
t.me/Sorahi_Forouzandeh
07.01.202510:28
در برنامه شماره ۲۳۰ برگِسبز
استاد #عبدالوهاب_شهیدی غزلی از #کلیم_کاشانی اجرا کردند،
اطرافیان نقل میکنند که استاد بارها مطلع غزل رو تکرار کرده و گفتند ؛
اگر قدرتش را داشتم همین تکه ی شعر را جدا میکردم و میفرستادمش برایِ تمامِ معشوق هایِ بی عنایتِ عالم.
شاید خودخواهی مانعِ جفاکاریشان میشد.
مرا مسوز که نازت زِ کبریا افتد
چو خَس تمام شود ، شعله هم زِ پا افتد
استاد #عبدالوهاب_شهیدی غزلی از #کلیم_کاشانی اجرا کردند،
اطرافیان نقل میکنند که استاد بارها مطلع غزل رو تکرار کرده و گفتند ؛
اگر قدرتش را داشتم همین تکه ی شعر را جدا میکردم و میفرستادمش برایِ تمامِ معشوق هایِ بی عنایتِ عالم.
شاید خودخواهی مانعِ جفاکاریشان میشد.
مرا مسوز که نازت زِ کبریا افتد
چو خَس تمام شود ، شعله هم زِ پا افتد
Қайта жіберілді:
از روسی

26.12.202416:47
جایگاه شعر در زندگی ایرانیان [عصر قاجار] از زبان یک روس
Персиянам знакомы все греческие философы и ученые, — они переведены на персидский язык с греческого и арабского, но теперь в забвении, занимаются более поэтом Фирдуси, которого эпическая поэма читается всеми в Персии, и которого герои воодушевляют всех Персиян. Из дидактиков Сади выше всех, это кумир Персиян; и наконец нежный и восторженный Гафиз, которого оды поются простым народом, как песни! Вот любимые поэты; есть много и других, наприм: Низаме, которого стихотворения суть также эпопеи, он описал жизнь Александра Великого. Здесь в какой сад не пойдешь, везде увидишь стихи на стенах беседок, везде услышишь песни любимых поэтов, — а Платон, Аристотель, Архимед, Эвклид, Птоломей и другие стоят в пыли библиотек, которые впрочем не велики; в обширнейших из них найдется едва ли более шести сот томов.
— Н. Т. Муравьев. Письма русского из Персии (1844)
ایرانیها با تمام فیلسوفان و عالمان یونانی آشنا هستند. آثار ایشان از یونانی و عربی به فارسی ترجمه شده است، اما اکنون فراموشی شده. ایرانیها بیشتر مجذوب فردوسی هستند. همه منظومهٔ حماسی او را (شاهنامه) میخوانند و قهرمانانش الهامبخش همه است. از میان تعلیمدهندگان¹، سعدی از همه بالاتر است و برای ایرانیها به یک بت میماند. و بالاخره حافظ دلنواز و پرشور، که قصایدش² را مردم عادی بهشکل ترانه و آواز میخوانند! این از شاعران محبوب ایران. شاعران بسیارِ دیگری نیز هست؛ فیالمثل نظامی، که اشعار او نیز حماسی است. او زندگی اسکندر کبیر را نیز توصیف کرده. اینجا به هر باغی میروید، همهجا روی دیوارها و آلاچیقها شعر میبینید و همهجا صدای آواز و ترانههای شاعران محبوبشان به گوش میرسد. اما افلاطون، ارسطو، ارشمیدس، اقلیدوس، بطلمیوس و دیگران در کتابخانهها خاک میخورند؛ ایضاً کتابخانههاشان بزرگ نیست و بزرگترینشان نهایتاً ششصد جلد کتاب دارد.
— ن. ت. موراویوف، «نامههای یک روس از ایران» (۱۸۴۴)
مترجم: محمدمهدی یزدانی
¹ شاعران تعلیمی
² منظور غزلیات است.
⭐️@az_rusi
Персиянам знакомы все греческие философы и ученые, — они переведены на персидский язык с греческого и арабского, но теперь в забвении, занимаются более поэтом Фирдуси, которого эпическая поэма читается всеми в Персии, и которого герои воодушевляют всех Персиян. Из дидактиков Сади выше всех, это кумир Персиян; и наконец нежный и восторженный Гафиз, которого оды поются простым народом, как песни! Вот любимые поэты; есть много и других, наприм: Низаме, которого стихотворения суть также эпопеи, он описал жизнь Александра Великого. Здесь в какой сад не пойдешь, везде увидишь стихи на стенах беседок, везде услышишь песни любимых поэтов, — а Платон, Аристотель, Архимед, Эвклид, Птоломей и другие стоят в пыли библиотек, которые впрочем не велики; в обширнейших из них найдется едва ли более шести сот томов.
— Н. Т. Муравьев. Письма русского из Персии (1844)
ایرانیها با تمام فیلسوفان و عالمان یونانی آشنا هستند. آثار ایشان از یونانی و عربی به فارسی ترجمه شده است، اما اکنون فراموشی شده. ایرانیها بیشتر مجذوب فردوسی هستند. همه منظومهٔ حماسی او را (شاهنامه) میخوانند و قهرمانانش الهامبخش همه است. از میان تعلیمدهندگان¹، سعدی از همه بالاتر است و برای ایرانیها به یک بت میماند. و بالاخره حافظ دلنواز و پرشور، که قصایدش² را مردم عادی بهشکل ترانه و آواز میخوانند! این از شاعران محبوب ایران. شاعران بسیارِ دیگری نیز هست؛ فیالمثل نظامی، که اشعار او نیز حماسی است. او زندگی اسکندر کبیر را نیز توصیف کرده. اینجا به هر باغی میروید، همهجا روی دیوارها و آلاچیقها شعر میبینید و همهجا صدای آواز و ترانههای شاعران محبوبشان به گوش میرسد. اما افلاطون، ارسطو، ارشمیدس، اقلیدوس، بطلمیوس و دیگران در کتابخانهها خاک میخورند؛ ایضاً کتابخانههاشان بزرگ نیست و بزرگترینشان نهایتاً ششصد جلد کتاب دارد.
— ن. ت. موراویوف، «نامههای یک روس از ایران» (۱۸۴۴)
مترجم: محمدمهدی یزدانی
¹ شاعران تعلیمی
² منظور غزلیات است.
⭐️@az_rusi
04.12.202414:12
سکوت جایزه دارد چرا نمیگیری؟
دلا ز صیقل محنت جلا نمیگیری
ز موج اشک پیاپی صفا نمیگیری
عنان سرکشی نفس را به راه هوس
بگیر و فکر مکن، اژدها نمیگیری
به خاک عجز ز پیری نشستهای و هنوز
به غیر گردن مینا عصا نمیگیری
در آسیای سپهر استخوانت آرد شدهست
هنوز توشهٔ راه فنا نمیگیری
چو طفل حرص تو دندان به سنگ برده خرد
چرا ز شیر هوسهاش وا نمیگیری
چهار حد وجودت خللپذیر شدهست
به جز شکم خبر از هیچجا نمیگیری
ز خامشی دهن غنچه پر ز زر شده است
سکوت جایزه دارد چرا نمیگیری
کلیم کلبهٔ فقر و حصیر، این عجبست
چه آتشی تو که در بوریا نمیگیری
کلیم کاشانی
⭐️@farsiyat
دلا ز صیقل محنت جلا نمیگیری
ز موج اشک پیاپی صفا نمیگیری
عنان سرکشی نفس را به راه هوس
بگیر و فکر مکن، اژدها نمیگیری
به خاک عجز ز پیری نشستهای و هنوز
به غیر گردن مینا عصا نمیگیری
در آسیای سپهر استخوانت آرد شدهست
هنوز توشهٔ راه فنا نمیگیری
چو طفل حرص تو دندان به سنگ برده خرد
چرا ز شیر هوسهاش وا نمیگیری
چهار حد وجودت خللپذیر شدهست
به جز شکم خبر از هیچجا نمیگیری
ز خامشی دهن غنچه پر ز زر شده است
سکوت جایزه دارد چرا نمیگیری
کلیم کلبهٔ فقر و حصیر، این عجبست
چه آتشی تو که در بوریا نمیگیری
کلیم کاشانی
⭐️@farsiyat
Қайта жіберілді:
از روسی

26.11.202416:21
چاقسلامتی فارسی
Когда по-персидски спрашивают о здоровье, то говорят: демаги шума чог есть? Это обыкновенный вопрос учтивости и приветствия, по точному словесному переводу значит: нос ваш толст ли? — как будто средоточие здоровья находится в носу. Сколько, однако же, я ни расспрашивал, но не мог добиться, почему здесь так выражаются.
Алексей Салтыков | «Путешествие в Персию. Письма кн. А.Д. Салтыкова»,
1849 год
Источник:
https://www.culture.ru/s/zapiski-puteshestvennika/iran/
در فارسی وقتی میخواهند حال و احوال کسی را بپرسند، میگویند: «دماغ شما چاق است؟» این یک سؤال معمولی و مؤدبانه برای احوالپرسی است و ترجمهٔ تحتاللفظی و دقیق آن این است: «آیا بینی شما چاق است؟» تو گویی بینی مرکز سلامتی است. هر چه از این و آن پرسوجو کردم، آخر دستگیرم نشد برای چه اینجا اینطور میگویند.
— آلکسی سالتیکوف، کنیاز و نقاش روس | «سفر به ایران، نامه به کنیاز آ.د. سالتیکوف»، ۱۸۴۹
مترجم: محمدمهدی یزدانی
پینوشت ۱:
دِماغ عربی، یا بهتلفظ فارسی دَماغ، در اصل بهمعنای «مغز سر» و مجازاً «سر» است و بهعقیدهٔ قُدما «محل روح نفسانی» بودهاست (دهخدا). نیز «چاقی» بهمعنای «تندرستی» است و «چاق بودن دماغ» کنایه است از سرحالی و تندرستی توأمان.
پینوشت ۲:
در روسی فعل поправиться هم بهمعنای «تندرست شدن و بازیابی سلامتی» است و هم «چاق شدن و افزایش وزن».
📱 @az_rusi
Когда по-персидски спрашивают о здоровье, то говорят: демаги шума чог есть? Это обыкновенный вопрос учтивости и приветствия, по точному словесному переводу значит: нос ваш толст ли? — как будто средоточие здоровья находится в носу. Сколько, однако же, я ни расспрашивал, но не мог добиться, почему здесь так выражаются.
Алексей Салтыков | «Путешествие в Персию. Письма кн. А.Д. Салтыкова»,
1849 год
Источник:
https://www.culture.ru/s/zapiski-puteshestvennika/iran/
در فارسی وقتی میخواهند حال و احوال کسی را بپرسند، میگویند: «دماغ شما چاق است؟» این یک سؤال معمولی و مؤدبانه برای احوالپرسی است و ترجمهٔ تحتاللفظی و دقیق آن این است: «آیا بینی شما چاق است؟» تو گویی بینی مرکز سلامتی است. هر چه از این و آن پرسوجو کردم، آخر دستگیرم نشد برای چه اینجا اینطور میگویند.
— آلکسی سالتیکوف، کنیاز و نقاش روس | «سفر به ایران، نامه به کنیاز آ.د. سالتیکوف»، ۱۸۴۹
مترجم: محمدمهدی یزدانی
پینوشت ۱:
دِماغ عربی، یا بهتلفظ فارسی دَماغ، در اصل بهمعنای «مغز سر» و مجازاً «سر» است و بهعقیدهٔ قُدما «محل روح نفسانی» بودهاست (دهخدا). نیز «چاقی» بهمعنای «تندرستی» است و «چاق بودن دماغ» کنایه است از سرحالی و تندرستی توأمان.
پینوشت ۲:
در روسی فعل поправиться هم بهمعنای «تندرست شدن و بازیابی سلامتی» است و هم «چاق شدن و افزایش وزن».
📱 @az_rusi
Рекордтар
24.04.202523:59
315Жазылушылар07.03.202523:59
0Дәйексөз индексі14.05.202505:38
01 жазбаның қамтуы14.05.202505:38
0Жарнамалық жазбаның қамтуы14.05.202505:38
0.00%ER03.05.202505:38
0.00%ERRКөбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.