
نیــلوفـر آبــے
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
РасталмағанСенімділік
СенімсізОрналасқан жері
ТілБасқа
Канал құрылған күніСіч 08, 2025
TGlist-ке қосылған күні
Лют 15, 2025" نیــلوفـر آبــے " тобындағы соңғы жазбалар
18.04.202507:36
• 𝗙𝗼𝗿𝘄𝗮𝗿𝗱 𝘁𝗵𝗶𝘀 𝗺𝗲𝘀𝘀𝗮𝗴𝗲
این پیامو فور کنید + آیدی تا بگم اکانتتون وایب چه مکانی رو میده
این پیامو فور کنید + آیدی تا بگم اکانتتون وایب چه مکانی رو میده
اگر چنل ندارین توی بات آیدی بدین
جوین بودنتون چکمیشه
لیمیت: ⁶ نفر اول
17.04.202514:58
برین ریکت بدین ببینم🤭
17.04.202514:58
- 🪷 -
𝓜𝗂𝗋𝗋𝗈𝗋𝗌 𝓡𝗈𝗈𝗆
𓂃 ⋅ 𝗉𝖺𝗋𝗍 𝗍𝗐𝗈 ୨୧
⠀⠀⠀ ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀:¨ ·.· ¨:
⠀⠀ ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀⠀ `· . ꔫ
𝓜𝗂𝗋𝗋𝗈𝗋𝗌 𝓡𝗈𝗈𝗆
𓂃 ⋅ 𝗉𝖺𝗋𝗍 𝗍𝗐𝗈 ୨୧
⠀⠀⠀ ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀ ⠀ ⠀:¨ ·.· ¨:
⠀⠀ ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀⠀ ⠀⠀ `· . ꔫ
17.04.202514:14
هیس خدانکنه
17.04.202514:14
حمایتش کنین لطفا☝️🏻
17.04.202514:12
17.04.202514:12
وای وای
17.04.202514:12
وای خیلی خوشگله
17.04.202514:12
وای اسلیییی
17.04.202514:12
17.04.202514:12
11.04.202510:41
11.04.202509:59
من من من
11.04.202509:59
• 𝗙𝗼𝗿𝘄𝗮𝗿𝗱 𝘁𝗵𝗶𝘀 𝗺𝗲𝘀𝘀𝗮𝗴𝗲
این پیام و فور کنید+ آیدی تا بگم چنلتون اگه یه ساز بود چه سازی میشد
این پیام و فور کنید+ آیدی تا بگم چنلتون اگه یه ساز بود چه سازی میشد
جوین بودنتون چکمیشه
لیمیت: ⁷ نفر اول
Қайта жіберілді:
꯱ᥙꪀꪀყ

11.04.202509:37
اولین برگ از دفترچهای که شاید قرار بود پر از امید باشد، اما…
امروز حس عجیبی داشتم. از آن حسهایی که انگار دنیا ساکت شده، اما نه از آرامش، از خالی بودن. انگار همه چیز باید به دست خودم پیش برود. نه دستی هست، نه شانهای، نه نگاهی که بگوید "من هستم". عشق؟ نه… دیگر باورش ندارم. یا شاید هیچوقت سهم من نبوده. شاید چیزی شبیه شانس است، یا طلسمی قدیمی که سالها پیش روی قلبم افتاده… اما هرچه هست، من ندارمش.
امروز با خودم فکر میکردم، زندگی مثل راه رفتن در مه است. هر قدم را تنها برمیدارم، بیآنکه بدانم راه درست کدام است. گاهی صدایم در دل این مه گم میشود، گاهی حتی خودم را نمییابم. اما عجیب است، هنوز میروم، هنوز ادامه میدهم، مثل جادویی قدیمی که مرا به پیش میکشد، بیآنکه دلیلش را بدانم.
دنیا، ساکت است. من، ساکتتر. شاید این دفتر، تنها جایی باشد که صدایم را میشنود. اینجا، دستنوشتههایم گواهی میدهند که هنوز هستم… هرچند فقط برای خودم.
امروز حس عجیبی داشتم. از آن حسهایی که انگار دنیا ساکت شده، اما نه از آرامش، از خالی بودن. انگار همه چیز باید به دست خودم پیش برود. نه دستی هست، نه شانهای، نه نگاهی که بگوید "من هستم". عشق؟ نه… دیگر باورش ندارم. یا شاید هیچوقت سهم من نبوده. شاید چیزی شبیه شانس است، یا طلسمی قدیمی که سالها پیش روی قلبم افتاده… اما هرچه هست، من ندارمش.
امروز با خودم فکر میکردم، زندگی مثل راه رفتن در مه است. هر قدم را تنها برمیدارم، بیآنکه بدانم راه درست کدام است. گاهی صدایم در دل این مه گم میشود، گاهی حتی خودم را نمییابم. اما عجیب است، هنوز میروم، هنوز ادامه میدهم، مثل جادویی قدیمی که مرا به پیش میکشد، بیآنکه دلیلش را بدانم.
دنیا، ساکت است. من، ساکتتر. شاید این دفتر، تنها جایی باشد که صدایم را میشنود. اینجا، دستنوشتههایم گواهی میدهند که هنوز هستم… هرچند فقط برای خودم.
Рекордтар
02.04.202523:59
414Жазылушылар16.01.202523:59
0Дәйексөз индексі06.02.202523:59
2011 жазбаның қамтуы30.03.202523:31
18Жарнамалық жазбаның қамтуы22.03.202523:59
100.00%ER10.04.202523:59
47.89%ERRКөбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.