
Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

عبدالرضا خزایی ( روزنامه نگار )
کانال تلگرام عبدالرضا خزایی
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
РасталмағанСенімділік
СенімсізОрналасқан жері
ТілБасқа
Канал құрылған күніКвіт 23, 2025
TGlist-ке қосылған күні
Квіт 23, 2025Рекордтар
23.04.202523:59
107Жазылушылар22.04.202518:32
50Дәйексөз индексі26.04.202523:59
131 жазбаның қамтуы26.04.202523:59
13Жарнамалық жазбаның қамтуы23.04.202523:18
0.00%ER23.04.202523:18
0.00%ERR23.04.202517:03
یادمان استاد حسین قندی؛ سلطان تیتر
عبدالرضا خزایی / روزنامهنگار
حسین قندی، استاد بیبدیل روزنامهنگاری ایران، بهحق لقب «سلطان تیتر» را از آنِ خود کرده بود. او توانایی منحصربهفردی داشت که برای هر یادداشت، گزارش یا خبر، بلافاصله بهترین تیتر ممکن را انتخاب میکرد. این استعداد خاص او در انتخاب تیتر، باعث میشد مطالب در نگاه اول جذاب و اثرگذار باشند و مخاطب را به خواندن ادامهی مطلب ترغیب کنند. قندی بهدرستی دریافته بود که یک تیتر چگونه میتواند در شکلگیری دریافت اطلاعات از سوی مخاطب، نقش کلیدی ایفا کند. او نهفقط در نوشتن، بلکه در ایجاد گفتمان نیز مؤثر بود.
افتخار داشتم که شاگردش در دانشگاه روزنامهنگاری باشم و نیز در روزنامهی اخبار فرصتی برای همکاری کوتاه با ایشان پیدا کنم. در آن دوران، توصیههای ساده و درعینحال ژرف او همواره در ذهنم باقی ماند. همیشه به ما میگفت: «برای نوشتن درنگ نکنید. هرچه به ذهنتان رسید، یادداشت کنید.» این توصیهی بهظاهر ساده، اما بسیار کارآمد، باعث شد از ترس و تردیدهای رایج میان نویسندگان جوان رها شویم و با صداقت و بدون هراس از قضاوت دیگران، به نوشتن ادامه دهیم. این درس هنوز هم در رگِ هر کلمهای که مینویسم جاریست.
حسین قندی در دنیای مطبوعات، همیشه بهعنوان یک معلم و الگو شناخته میشد. با نگاهی تیزبین و تحلیلی درخشان، همواره به ما آموخت که تیتر، قلب هر خبر است و باید با دقت، وسواس و هوشمندی انتخاب شود. برای او، تیتر تنها ترکیبی از واژگان نبود؛ بلکه ابزاری برای جذب مخاطب، جرقهای برای اندیشیدن و پلی میان خبر و خواننده بود.
یادش همیشه در خاطرم خواهد ماند.
آخرینبار در یکی از روزهای معمولیِ شمیران، در کوچهپسکوچههای پرخاطرهاش، با رنوی قدیمیاش از کنار من و دوستم گذشت. لبخند زد و با شوخی گفت: «دوقلوهای نامتجانس!» همین جملهی ساده اما پرمعنا، دنیای خاص خودش را داشت. آن لبخند، آن نگاه نافذ، آخرین دیدار من با استاد بود. اما آن جمله، مثل یک تیتر ماندگار، هنوز در ذهنم حک شده و همیشه با من است.
استاد قندی نهفقط معلم من در دنیای روزنامهنگاری بود، بلکه با آموزههایش در انتخاب تیتر و درک عمیق لایههای پنهان خبر، معلمی واقعی برای همهی ما بود. یادش زنده است، و میراثش در مطبوعات ایران همواره پررنگ خواهد ماند.
پس از آنکه در دوران دولت احمدینژاد، از تدریس در دانشگاه علامه طباطبایی محروم شد، قندی برای نزدیک به پنج سال با بیماری نادر مغزی موسوم به «هزار علت» دستوپنجه نرم کرد؛ بیماریای که حافظهاش را از او گرفت. در کنار خانوادهاش با دشواریهای فراوانی روبهرو شد، اما در تمام آن سالها، لبخند از لبش نیفتاد و امید از دلش نرفت. او تا آخرین روزهای زندگیاش ایستاده ماند؛ مردی که نه تیترهایش را فراموش کردیم، نه لبخندش را.
در کنار استاد حسین قندی، باید یاد بزرگان فقید دانشکدهی روزنامهنگاری دانشگاه علامه طباطبایی را نیز گرامی داشت؛ استادانی چون دکتر کاظم معتمدنژاد، دکتر خسرو یحیایی، دکتر عباسزاده و دکتر سمیعی که هر یک در تربیت نسلهای روزنامهنگار ایران نقشی انکارناپذیر ایفا کردند. آنان با دانایی، وقار و تعهد خود، چراغهایی بودند در مسیر تاریک و پرپیچوخم مطبوعات این سرزمین.
استاد قندی رفت، اما تیترهایی که نوشت، هنوز بر پیشانی خاطرات ماست.
@abdolrezakhazaei
عبدالرضا خزایی / روزنامهنگار
حسین قندی، استاد بیبدیل روزنامهنگاری ایران، بهحق لقب «سلطان تیتر» را از آنِ خود کرده بود. او توانایی منحصربهفردی داشت که برای هر یادداشت، گزارش یا خبر، بلافاصله بهترین تیتر ممکن را انتخاب میکرد. این استعداد خاص او در انتخاب تیتر، باعث میشد مطالب در نگاه اول جذاب و اثرگذار باشند و مخاطب را به خواندن ادامهی مطلب ترغیب کنند. قندی بهدرستی دریافته بود که یک تیتر چگونه میتواند در شکلگیری دریافت اطلاعات از سوی مخاطب، نقش کلیدی ایفا کند. او نهفقط در نوشتن، بلکه در ایجاد گفتمان نیز مؤثر بود.
افتخار داشتم که شاگردش در دانشگاه روزنامهنگاری باشم و نیز در روزنامهی اخبار فرصتی برای همکاری کوتاه با ایشان پیدا کنم. در آن دوران، توصیههای ساده و درعینحال ژرف او همواره در ذهنم باقی ماند. همیشه به ما میگفت: «برای نوشتن درنگ نکنید. هرچه به ذهنتان رسید، یادداشت کنید.» این توصیهی بهظاهر ساده، اما بسیار کارآمد، باعث شد از ترس و تردیدهای رایج میان نویسندگان جوان رها شویم و با صداقت و بدون هراس از قضاوت دیگران، به نوشتن ادامه دهیم. این درس هنوز هم در رگِ هر کلمهای که مینویسم جاریست.
حسین قندی در دنیای مطبوعات، همیشه بهعنوان یک معلم و الگو شناخته میشد. با نگاهی تیزبین و تحلیلی درخشان، همواره به ما آموخت که تیتر، قلب هر خبر است و باید با دقت، وسواس و هوشمندی انتخاب شود. برای او، تیتر تنها ترکیبی از واژگان نبود؛ بلکه ابزاری برای جذب مخاطب، جرقهای برای اندیشیدن و پلی میان خبر و خواننده بود.
یادش همیشه در خاطرم خواهد ماند.
آخرینبار در یکی از روزهای معمولیِ شمیران، در کوچهپسکوچههای پرخاطرهاش، با رنوی قدیمیاش از کنار من و دوستم گذشت. لبخند زد و با شوخی گفت: «دوقلوهای نامتجانس!» همین جملهی ساده اما پرمعنا، دنیای خاص خودش را داشت. آن لبخند، آن نگاه نافذ، آخرین دیدار من با استاد بود. اما آن جمله، مثل یک تیتر ماندگار، هنوز در ذهنم حک شده و همیشه با من است.
استاد قندی نهفقط معلم من در دنیای روزنامهنگاری بود، بلکه با آموزههایش در انتخاب تیتر و درک عمیق لایههای پنهان خبر، معلمی واقعی برای همهی ما بود. یادش زنده است، و میراثش در مطبوعات ایران همواره پررنگ خواهد ماند.
پس از آنکه در دوران دولت احمدینژاد، از تدریس در دانشگاه علامه طباطبایی محروم شد، قندی برای نزدیک به پنج سال با بیماری نادر مغزی موسوم به «هزار علت» دستوپنجه نرم کرد؛ بیماریای که حافظهاش را از او گرفت. در کنار خانوادهاش با دشواریهای فراوانی روبهرو شد، اما در تمام آن سالها، لبخند از لبش نیفتاد و امید از دلش نرفت. او تا آخرین روزهای زندگیاش ایستاده ماند؛ مردی که نه تیترهایش را فراموش کردیم، نه لبخندش را.
در کنار استاد حسین قندی، باید یاد بزرگان فقید دانشکدهی روزنامهنگاری دانشگاه علامه طباطبایی را نیز گرامی داشت؛ استادانی چون دکتر کاظم معتمدنژاد، دکتر خسرو یحیایی، دکتر عباسزاده و دکتر سمیعی که هر یک در تربیت نسلهای روزنامهنگار ایران نقشی انکارناپذیر ایفا کردند. آنان با دانایی، وقار و تعهد خود، چراغهایی بودند در مسیر تاریک و پرپیچوخم مطبوعات این سرزمین.
استاد قندی رفت، اما تیترهایی که نوشت، هنوز بر پیشانی خاطرات ماست.
@abdolrezakhazaei
21.04.202511:25
عراقچی در دمشق غذا خورد، بحران در سوریه آغاز شد. به ترکیه رفت، مردمش علیه اردوغان به خیابانها ریختند. حالا هم که به رم رسیده، پاپ فرانسیس درگذشت. به نظر میرسد هرجا قدم میگذارد، زمینلرزهای رخ میدهد! با این قدمهای نحس، خداوند مذاکراتمان را به خیر و سلامت به پایان برساند.
✍ عبدالرضا خزایی/ روزنامهنگار
✍ عبدالرضا خزایی/ روزنامهنگار
22.04.202513:39
وزارتخانه یا پادگان؟ جایگاه آموزش و مسئولیت وزیر
عبدالرضا خزایی / روزنامه نگار
در روزهایی که نظام آموزشی کشور بیش از هر زمان دیگری به رویکردی علمی، آیندهنگر و متعهد به توسعهی انسانی نیاز دارد، وزیر آموزشوپرورش در اظهار نظری قابل تأمل اعلام کرده است: «من سرباز سردار رادان هستم و این را با افتخار میگویم».
صرفنظر از جایگاه فرد مورد اشاره و شأن احترام به نیروهای نظامی و انتظامی کشور، آنچه نگرانکننده است، نه محتوای جمله بلکه زاویهی نگاه وزیر به وظایف و جایگاه وزارتخانهایست که در رأس آن قرار دارد.
آموزشوپرورش، نهاد بنیادینیست که بایستی نقطهی اتکای رشد فرهنگی، اجتماعی و علمی جامعه باشد، نه بستری برای ابراز وفاداریهای شخصی یا همراستاییهای سیاسی-امنیتی.
شأن و منزلت وزارت آموزشوپرورش، فراتر از آن است که با ادبیات نظامی تعریف شود. معلمان، افسران جنگ نرم نیستند؛ آنها مربیان اندیشهاند، معماران آیندهاند، و مرجع اعتماد میلیونها دانشآموز و خانواده. وقتی وزیر یک نهاد فرهنگی، از تریبون رسمی ، خود را «سرباز» شخصیت دیگری معرفی میکند، این پیام را میفرستد که هنوز درک دقیقی از جایگاه وزارتخانهاش ندارد.
اگر در جایگاه رئیسجمهور قرار داشتم، نه به دلیل ذکر نام سردار رادان، بلکه به سبب این فقدان نگاه راهبردی، وزیر آموزشوپرورش را از مسئولیت خود عزل میکردم چراکه کسی که نتواند استقلال نهادی را پاس بدارد و اولویتهای تربیتی را از مناسبات سیاسی تفکیک کند، نمیتواند سکاندار یکی از حساسترین و زیرساختیترین وزارتخانههای کشور باشد.
آموزشوپرورش ایران سالهاست با چالشهایی چون کمبود معلم، ناهمگونی برنامههای درسی، ضعف امکانات آموزشی، و بحرانهای معیشتی فرهنگیان دستوپنجه نرم میکند. در چنین شرایطی، نیاز به وزیری داریم که نه در لباس سربازی افراد، بلکه در هیأت نمایندهی همه معلمان کشور، برای احیای اعتماد عمومی و ترمیم زیرساختهای نظام تعلیم و تربیت گام بردارد.
فراموش نکنیم که توسعهی پایدار از مدرسه آغاز میشود و مدرسه را نه با اقتدار امنیتی، بلکه با اعتبار علمی و تربیتی میتوان نجات داد.
@abdolrezakhazaei
عبدالرضا خزایی / روزنامه نگار
در روزهایی که نظام آموزشی کشور بیش از هر زمان دیگری به رویکردی علمی، آیندهنگر و متعهد به توسعهی انسانی نیاز دارد، وزیر آموزشوپرورش در اظهار نظری قابل تأمل اعلام کرده است: «من سرباز سردار رادان هستم و این را با افتخار میگویم».
صرفنظر از جایگاه فرد مورد اشاره و شأن احترام به نیروهای نظامی و انتظامی کشور، آنچه نگرانکننده است، نه محتوای جمله بلکه زاویهی نگاه وزیر به وظایف و جایگاه وزارتخانهایست که در رأس آن قرار دارد.
آموزشوپرورش، نهاد بنیادینیست که بایستی نقطهی اتکای رشد فرهنگی، اجتماعی و علمی جامعه باشد، نه بستری برای ابراز وفاداریهای شخصی یا همراستاییهای سیاسی-امنیتی.
شأن و منزلت وزارت آموزشوپرورش، فراتر از آن است که با ادبیات نظامی تعریف شود. معلمان، افسران جنگ نرم نیستند؛ آنها مربیان اندیشهاند، معماران آیندهاند، و مرجع اعتماد میلیونها دانشآموز و خانواده. وقتی وزیر یک نهاد فرهنگی، از تریبون رسمی ، خود را «سرباز» شخصیت دیگری معرفی میکند، این پیام را میفرستد که هنوز درک دقیقی از جایگاه وزارتخانهاش ندارد.
اگر در جایگاه رئیسجمهور قرار داشتم، نه به دلیل ذکر نام سردار رادان، بلکه به سبب این فقدان نگاه راهبردی، وزیر آموزشوپرورش را از مسئولیت خود عزل میکردم چراکه کسی که نتواند استقلال نهادی را پاس بدارد و اولویتهای تربیتی را از مناسبات سیاسی تفکیک کند، نمیتواند سکاندار یکی از حساسترین و زیرساختیترین وزارتخانههای کشور باشد.
آموزشوپرورش ایران سالهاست با چالشهایی چون کمبود معلم، ناهمگونی برنامههای درسی، ضعف امکانات آموزشی، و بحرانهای معیشتی فرهنگیان دستوپنجه نرم میکند. در چنین شرایطی، نیاز به وزیری داریم که نه در لباس سربازی افراد، بلکه در هیأت نمایندهی همه معلمان کشور، برای احیای اعتماد عمومی و ترمیم زیرساختهای نظام تعلیم و تربیت گام بردارد.
فراموش نکنیم که توسعهی پایدار از مدرسه آغاز میشود و مدرسه را نه با اقتدار امنیتی، بلکه با اعتبار علمی و تربیتی میتوان نجات داد.
@abdolrezakhazaei
Қайта жіберілді:
چند ثانیه



21.04.202505:53
فستیوال کوچه؛ قربانی سیاستزدگی فرهنگی
✍عبدالرضا خزایی / روزنامهنگار
🔹لغو فستیوال موسیقی «کوچه» در بوشهر، که قرار بود از ۴ تا ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ برگزار شود، تنها یک تصمیم اداری نیست. این واقعه نشاندهنده چالشهای عمیق فرهنگی و اجتماعی است که در بطن جامعه ایران امروز به جریان افتاده است. این رویداد که با هدف تقویت هویت بومی، گردشگری فرهنگی و کارآفرینی هنری طراحی شده بود، به دلیل فشارهای سیاسی و مذهبی لغو شد.
🔹اگر چه وزارت ارشاد و استانداری بوشهر برای برگزاری این فستیوال تمام تلاش خود را به کار گرفتند، اما اعتراضات شدید از سوی برخی مقامات مذهبی، بهویژه امامان جمعه برازجان و دشتستان، بهانهای برای لغو آن شد. این اعتراضات به دلیل نگرانی از «اختلاط، رقص، کشف حجاب و شکستن خطوط قرمز» در فستیوال بود که نه تنها نادرست، بلکه غیرقابل توجیه به نظر میرسد.
🔹این اعتراضات در واقع، بازتابی از نگاههای امنیتی و ایدئولوژیک به هنر و فرهنگ در کشور است. در حالی که فستیوال «کوچه» میتوانست فرصتی بزرگ برای تقویت هویت فرهنگی، اشتغالزایی و توسعه گردشگری باشد، اما به دلیلی نادرست و بدون توجه به نیازهای واقعی مردم، بهجای آنکه فرصتی برای تقویت جامعه و فرهنگ باشد، به مسیری پر از محدودیتها و تقابلهای نادرست رفت.
🔹هنر و موسیقی باید پلی برای همزیستی فرهنگی و ارتقای اجتماعی باشد، نه ابزاری برای کنترل و نظارت بر رفتارهای فردی. و همینطور که «فستیوال کوچه» را از دست میدهیم، صدای مردمی که با موسیقی، رقص و هنرهای بومی خود به زندگی رنگ میدهند، خاموش میشود.
🔹فستیوال «کوچه» که میتوانست پیوندی میان سنت و مدرنیته، فرهنگهای مختلف و اقوام متنوع ایجاد کند، اکنون به قربانی فشارهای سیاسی و مذهبی تبدیل شده است. اینگونه است که فرهنگ، بهجای گسترش، به وسیله سیاستزدگی و تنگنظریهای ایدئولوژیک محدود میشود. جالب اینجاست که در این میان، کسانی که بهراحتی هنر و فرهنگ را محدود میکنند، بهخوبی از تاثیر آن در توسعه و پیشرفت جامعه آگاه نیستند.
🔹چنین رویدادهایی نه تنها بهطور مستقیم به مردم آسیب میزند، بلکه نشاندهنده ناتوانی در بهرهبرداری از ابزارهای فرهنگی برای توسعه کشور است. در شرایطی که کشورهای دیگر در تلاش برای استفاده از هنر و موسیقی به عنوان عوامل پیشبرد اقتصادی و اجتماعی هستند، ما به جای استفاده از آنها برای گسترش فرهنگی و اقتصادی، در حال محدود کردن آنها برای حفظ هویتهای بسته و کنترلگر هستیم.
🔹این رویداد نشان میدهد که جامعه ایرانی همچنان با چالشهای عمیقی در حوزه سیاستگذاری فرهنگی روبروست و برای رسیدن به رشد و توسعه فرهنگی پایدار، باید نگاهها تغییر کنند و سیاستگذاران از محدودیتهای ایدئولوژیک فراتر روند./چندثانیه
#چند_ثانیه
@chandsanieh_news
✍عبدالرضا خزایی / روزنامهنگار
🔹لغو فستیوال موسیقی «کوچه» در بوشهر، که قرار بود از ۴ تا ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴ برگزار شود، تنها یک تصمیم اداری نیست. این واقعه نشاندهنده چالشهای عمیق فرهنگی و اجتماعی است که در بطن جامعه ایران امروز به جریان افتاده است. این رویداد که با هدف تقویت هویت بومی، گردشگری فرهنگی و کارآفرینی هنری طراحی شده بود، به دلیل فشارهای سیاسی و مذهبی لغو شد.
🔹اگر چه وزارت ارشاد و استانداری بوشهر برای برگزاری این فستیوال تمام تلاش خود را به کار گرفتند، اما اعتراضات شدید از سوی برخی مقامات مذهبی، بهویژه امامان جمعه برازجان و دشتستان، بهانهای برای لغو آن شد. این اعتراضات به دلیل نگرانی از «اختلاط، رقص، کشف حجاب و شکستن خطوط قرمز» در فستیوال بود که نه تنها نادرست، بلکه غیرقابل توجیه به نظر میرسد.
🔹این اعتراضات در واقع، بازتابی از نگاههای امنیتی و ایدئولوژیک به هنر و فرهنگ در کشور است. در حالی که فستیوال «کوچه» میتوانست فرصتی بزرگ برای تقویت هویت فرهنگی، اشتغالزایی و توسعه گردشگری باشد، اما به دلیلی نادرست و بدون توجه به نیازهای واقعی مردم، بهجای آنکه فرصتی برای تقویت جامعه و فرهنگ باشد، به مسیری پر از محدودیتها و تقابلهای نادرست رفت.
🔹هنر و موسیقی باید پلی برای همزیستی فرهنگی و ارتقای اجتماعی باشد، نه ابزاری برای کنترل و نظارت بر رفتارهای فردی. و همینطور که «فستیوال کوچه» را از دست میدهیم، صدای مردمی که با موسیقی، رقص و هنرهای بومی خود به زندگی رنگ میدهند، خاموش میشود.
🔹فستیوال «کوچه» که میتوانست پیوندی میان سنت و مدرنیته، فرهنگهای مختلف و اقوام متنوع ایجاد کند، اکنون به قربانی فشارهای سیاسی و مذهبی تبدیل شده است. اینگونه است که فرهنگ، بهجای گسترش، به وسیله سیاستزدگی و تنگنظریهای ایدئولوژیک محدود میشود. جالب اینجاست که در این میان، کسانی که بهراحتی هنر و فرهنگ را محدود میکنند، بهخوبی از تاثیر آن در توسعه و پیشرفت جامعه آگاه نیستند.
🔹چنین رویدادهایی نه تنها بهطور مستقیم به مردم آسیب میزند، بلکه نشاندهنده ناتوانی در بهرهبرداری از ابزارهای فرهنگی برای توسعه کشور است. در شرایطی که کشورهای دیگر در تلاش برای استفاده از هنر و موسیقی به عنوان عوامل پیشبرد اقتصادی و اجتماعی هستند، ما به جای استفاده از آنها برای گسترش فرهنگی و اقتصادی، در حال محدود کردن آنها برای حفظ هویتهای بسته و کنترلگر هستیم.
🔹این رویداد نشان میدهد که جامعه ایرانی همچنان با چالشهای عمیقی در حوزه سیاستگذاری فرهنگی روبروست و برای رسیدن به رشد و توسعه فرهنگی پایدار، باید نگاهها تغییر کنند و سیاستگذاران از محدودیتهای ایدئولوژیک فراتر روند./چندثانیه
#چند_ثانیه
@chandsanieh_news
21.04.202506:00
Қайта жіберілді:
راهبرد

21.04.202512:11
👁🗨 نگاه تحلیلگران: الگوی #کوچه
👈 عبدالرضا خزایی، روزنامهنگار، در یادداشتی برای #راهبرد نوشت:
✍ پس از مدتها ابهام و نگرانی، فستیوال #کوچه در بوشهر با پیگیریهای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار است بهزودی برگزار شود. این رویداد که قرار است به نمادی از تجدید حیات فرهنگ و هنر در جنوب ایران تبدیل شود، با فرازونشیبهای زیادی روبهرو بود؛ اما در نهایت، حمایتهای لازم باعث شده تا این جشن فرهنگی در دل بوشهر به تحقق نزدیک شود.
✍ فستیوال #کوچه نهتنها یک رویداد موسیقیایی ساده است، بلکه بهنوعی به یک آزمون بزرگ برای فرهنگ و سیاست در ایران تبدیل شده است.
✍ در روزهایی که بسیاری از رویدادهای فرهنگی در کشور تحت تأثیر مسائل سیاسی و اجتماعی قرار میگیرند، تصمیم برای برگزاری چنین فستیوالی در بوشهر، بهخودیخود یک گام جسورانه بهنظر میآید.
✍ بااینحال، مخالفتهای اولیه از سوی برخی افراد و گروهها که موسیقی و رقص را با موازین فرهنگی جامعه مغایر میدانستند، به این رویداد سایه افکند.
✍ اما در این میان، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با ورود به موضوع و پیگیریهای مداوم، توانسته است فستیوال #کوچه را از چالشهای بهوجودآمده عبور دهد و آن را به یک واقعیت فرهنگی تبدیل کند.
✍ این اقدام نهتنها بهمعنای برگزاری یک جشن موسیقیایی در جنوب کشور است، بلکه بهنوعی به این نکته تأکید میکند که در مواجهه با فرهنگ، هنر و آزادیهای عمومی، باید بیشتر از پیش تلاش کنیم تا مانع فشارها و محدودیتها شویم.
✍ فستیوال #کوچه حالا به فرصتی برای مردم بوشهر تبدیل شده تا در فضایی آزاد و شاد، از هنر و موسیقی بهره ببرند. این رویداد که قرار است در ابتدا بهعنوان یک جشن عمومی در بوشهر برگزار شود، میتواند به یک نماد از مقاومت فرهنگی و اجتماعی تبدیل شود.
✍ برگزاری این فستیوال نشان میدهد که حتی در شرایط حساس و پرتنش نیز، میتوان فرهنگ و هنر را در قلب جامعه زنده نگه داشت و از آن برای ایجاد فضایی آزاد و شاد بهره برد.
✍ اگر فستیوال #کوچه طبق برنامه برگزار شود، نهتنها بوشهر بلکه تمام کشور شاهد خواهند بود که فرهنگ و هنر میتواند بر محدودیتها غلبه کند و در دل مسائل پیچیده اجتماعی، راه خود را باز کند.
✍ این رویداد میتواند ثابت کند که نباید در برابر مشکلات از پیگیری برنامههای فرهنگی دست برداشت و همیشه باید به دنبال تحقق آرزوهای فرهنگی در ایران بود.
✍ به نظر میرسد که فستیوال #کوچه در کنار اهمیت فرهنگی خود، بهعنوان یک الگو برای دیگر رویدادهای فرهنگی در ایران نیز عمل خواهد کرد و شاید این تنها آغاز مسیری باشد که در آن، هنر و آزادی از محدودیتها رهایی یابد و بتواند در فضای باز و آزاد خود را نمایان کند.
@javadrooh
👈 عبدالرضا خزایی، روزنامهنگار، در یادداشتی برای #راهبرد نوشت:
✍ پس از مدتها ابهام و نگرانی، فستیوال #کوچه در بوشهر با پیگیریهای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی قرار است بهزودی برگزار شود. این رویداد که قرار است به نمادی از تجدید حیات فرهنگ و هنر در جنوب ایران تبدیل شود، با فرازونشیبهای زیادی روبهرو بود؛ اما در نهایت، حمایتهای لازم باعث شده تا این جشن فرهنگی در دل بوشهر به تحقق نزدیک شود.
✍ فستیوال #کوچه نهتنها یک رویداد موسیقیایی ساده است، بلکه بهنوعی به یک آزمون بزرگ برای فرهنگ و سیاست در ایران تبدیل شده است.
✍ در روزهایی که بسیاری از رویدادهای فرهنگی در کشور تحت تأثیر مسائل سیاسی و اجتماعی قرار میگیرند، تصمیم برای برگزاری چنین فستیوالی در بوشهر، بهخودیخود یک گام جسورانه بهنظر میآید.
✍ بااینحال، مخالفتهای اولیه از سوی برخی افراد و گروهها که موسیقی و رقص را با موازین فرهنگی جامعه مغایر میدانستند، به این رویداد سایه افکند.
✍ اما در این میان، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با ورود به موضوع و پیگیریهای مداوم، توانسته است فستیوال #کوچه را از چالشهای بهوجودآمده عبور دهد و آن را به یک واقعیت فرهنگی تبدیل کند.
✍ این اقدام نهتنها بهمعنای برگزاری یک جشن موسیقیایی در جنوب کشور است، بلکه بهنوعی به این نکته تأکید میکند که در مواجهه با فرهنگ، هنر و آزادیهای عمومی، باید بیشتر از پیش تلاش کنیم تا مانع فشارها و محدودیتها شویم.
✍ فستیوال #کوچه حالا به فرصتی برای مردم بوشهر تبدیل شده تا در فضایی آزاد و شاد، از هنر و موسیقی بهره ببرند. این رویداد که قرار است در ابتدا بهعنوان یک جشن عمومی در بوشهر برگزار شود، میتواند به یک نماد از مقاومت فرهنگی و اجتماعی تبدیل شود.
✍ برگزاری این فستیوال نشان میدهد که حتی در شرایط حساس و پرتنش نیز، میتوان فرهنگ و هنر را در قلب جامعه زنده نگه داشت و از آن برای ایجاد فضایی آزاد و شاد بهره برد.
✍ اگر فستیوال #کوچه طبق برنامه برگزار شود، نهتنها بوشهر بلکه تمام کشور شاهد خواهند بود که فرهنگ و هنر میتواند بر محدودیتها غلبه کند و در دل مسائل پیچیده اجتماعی، راه خود را باز کند.
✍ این رویداد میتواند ثابت کند که نباید در برابر مشکلات از پیگیری برنامههای فرهنگی دست برداشت و همیشه باید به دنبال تحقق آرزوهای فرهنگی در ایران بود.
✍ به نظر میرسد که فستیوال #کوچه در کنار اهمیت فرهنگی خود، بهعنوان یک الگو برای دیگر رویدادهای فرهنگی در ایران نیز عمل خواهد کرد و شاید این تنها آغاز مسیری باشد که در آن، هنر و آزادی از محدودیتها رهایی یابد و بتواند در فضای باز و آزاد خود را نمایان کند.
@javadrooh
23.04.202515:41
روایت گری دیر هنگام ؛ سیاست ورزی بی اثر
یادداشتی از عبدالرضا خزایی/ روزنامه نگار
حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین ایران، در دیداری تازه با اعضای شورای مرکزی مجمع ایثارگران، به بیان ناگفتههایی از واپسین هفتههای دولت دوازدهم پرداخت؛ روایتهایی از مذاکراتی که به گفتهی او، تا مرز توافق نهایی پیش رفت اما در نهایت به دلیل آنکه «نام روحانی پای توافق نباشد» متوقف شد. او مدعی شد همهچیز آماده بود؛ از حذف تحریمها تا خروج برخی نهادهای حساس از فهرستهای محدودکننده؛ اما تنها یک امضا باقی ماند و اجازه آن صادر نشد.
این اظهارات از جهات مختلف قابل تامل است. پیش از آنکه بخواهیم درباره صحت و سقم محتوای آن داوری کنیم، نخستین پرسش این است: چرا این سخنان، حالا؟ چرا در روزهایی که سکاندار قوه مجریه بودید، این روایتها را با مردم در میان نگذاشتید؟ چرا زمانی که کشور در میانهی بحران اقتصادی، اجتماعی و امنیتی دستوپا میزد، شفاف و بیپرده سخن نگفتید؟
آقای روحانی! شما رئیسجمهور بودید، نه یک ناظر یا تحلیلگر بیرونی. مسئولیت، فقط مدیریت جلسات هیأت دولت نیست؛ بلکه مواجهه شفاف با مردم، دفاع از مصالح کشور، و اطلاعرسانی مسئولانه در بزنگاههای تاریخی است.
در تاریخ جمهوری اسلامی، شما نخستین رئیسجمهوری نیستید که پس از پایان دورهی مسئولیت، ناگهان به روایتگری و بیان واقعیتهای پشتپرده علاقهمند میشود. محمد خاتمی نیز، با تمام سرمایه اجتماعیاش، در دوران زمامداریاش نتوانست بسیاری از مطالبات جامعه مدنی را محقق کند و اکنون تنها در قالب پیامهای تسلیت و ابراز تأسفهای مناسبتی حضور مییابد. محمود احمدینژاد نیز به شیوهای دیگر، با سخنان پراکنده، گاهبهگاه در حاشیه اخبار ظاهر میشود و از صحنه تصمیمگیری واقعی فاصله دارد.
مردم از رؤسای جمهور پیشین انتظار گزارش کار دارند، نه گلایههای دیرهنگام. انتظار دارند در زمان قدرت، سخن بگویند، تصمیم بگیرند، هزینه بپردازند؛ نه آنکه پس از پایان مسئولیت، مدعی شوند که «نگذاشتند». سیاستورزی اگر مسئولانه باشد، هیچگاه فرصت تبیین را از خود دریغ نمیکند.
روایتهای پس از پایان مسئولیت، اگرچه ممکن است تاریخنگاران را خوش آید، اما دردی از مردم دوا نمیکند. سیاست میدان اقدام در وقت قدرت است، نه تحلیل در وقت بیعملی. اینکه امروز بگوییم توافق آماده بود اما به ما اجازه ندادند، بیشتر شبیه رفع مسئولیت است تا روشنگری.
بیتردید، بیان اینگونه روایتها در شرایط فعلی، نهتنها کمکی به فضای مذاکراتی کشور نمیکند، بلکه با برجستهکردن شکافهای داخلی، طرف مقابل را به سوءاستفاده و امتیازطلبی بیشتر ترغیب میکند.
فرصتسوزی اگر خطاست، سکوت هنگام مسئولیت، خطایی بزرگتر است. و سیاستمدارِ واقعی، آنکس است که در دل بحران بایستد، سخن بگوید و پاسخگو باشد، نه آنکه روایتگر روزهای از دست رفته باشد.
@abdolrezakhazaei
یادداشتی از عبدالرضا خزایی/ روزنامه نگار
حسن روحانی، رئیسجمهور پیشین ایران، در دیداری تازه با اعضای شورای مرکزی مجمع ایثارگران، به بیان ناگفتههایی از واپسین هفتههای دولت دوازدهم پرداخت؛ روایتهایی از مذاکراتی که به گفتهی او، تا مرز توافق نهایی پیش رفت اما در نهایت به دلیل آنکه «نام روحانی پای توافق نباشد» متوقف شد. او مدعی شد همهچیز آماده بود؛ از حذف تحریمها تا خروج برخی نهادهای حساس از فهرستهای محدودکننده؛ اما تنها یک امضا باقی ماند و اجازه آن صادر نشد.
این اظهارات از جهات مختلف قابل تامل است. پیش از آنکه بخواهیم درباره صحت و سقم محتوای آن داوری کنیم، نخستین پرسش این است: چرا این سخنان، حالا؟ چرا در روزهایی که سکاندار قوه مجریه بودید، این روایتها را با مردم در میان نگذاشتید؟ چرا زمانی که کشور در میانهی بحران اقتصادی، اجتماعی و امنیتی دستوپا میزد، شفاف و بیپرده سخن نگفتید؟
آقای روحانی! شما رئیسجمهور بودید، نه یک ناظر یا تحلیلگر بیرونی. مسئولیت، فقط مدیریت جلسات هیأت دولت نیست؛ بلکه مواجهه شفاف با مردم، دفاع از مصالح کشور، و اطلاعرسانی مسئولانه در بزنگاههای تاریخی است.
در تاریخ جمهوری اسلامی، شما نخستین رئیسجمهوری نیستید که پس از پایان دورهی مسئولیت، ناگهان به روایتگری و بیان واقعیتهای پشتپرده علاقهمند میشود. محمد خاتمی نیز، با تمام سرمایه اجتماعیاش، در دوران زمامداریاش نتوانست بسیاری از مطالبات جامعه مدنی را محقق کند و اکنون تنها در قالب پیامهای تسلیت و ابراز تأسفهای مناسبتی حضور مییابد. محمود احمدینژاد نیز به شیوهای دیگر، با سخنان پراکنده، گاهبهگاه در حاشیه اخبار ظاهر میشود و از صحنه تصمیمگیری واقعی فاصله دارد.
مردم از رؤسای جمهور پیشین انتظار گزارش کار دارند، نه گلایههای دیرهنگام. انتظار دارند در زمان قدرت، سخن بگویند، تصمیم بگیرند، هزینه بپردازند؛ نه آنکه پس از پایان مسئولیت، مدعی شوند که «نگذاشتند». سیاستورزی اگر مسئولانه باشد، هیچگاه فرصت تبیین را از خود دریغ نمیکند.
روایتهای پس از پایان مسئولیت، اگرچه ممکن است تاریخنگاران را خوش آید، اما دردی از مردم دوا نمیکند. سیاست میدان اقدام در وقت قدرت است، نه تحلیل در وقت بیعملی. اینکه امروز بگوییم توافق آماده بود اما به ما اجازه ندادند، بیشتر شبیه رفع مسئولیت است تا روشنگری.
بیتردید، بیان اینگونه روایتها در شرایط فعلی، نهتنها کمکی به فضای مذاکراتی کشور نمیکند، بلکه با برجستهکردن شکافهای داخلی، طرف مقابل را به سوءاستفاده و امتیازطلبی بیشتر ترغیب میکند.
فرصتسوزی اگر خطاست، سکوت هنگام مسئولیت، خطایی بزرگتر است. و سیاستمدارِ واقعی، آنکس است که در دل بحران بایستد، سخن بگوید و پاسخگو باشد، نه آنکه روایتگر روزهای از دست رفته باشد.
@abdolrezakhazaei
22.04.202514:24
21.04.202505:15
کوچهای که به بنبست رسید
عبدالرضا خزایی/ روزنامه نگار
ماجرای فستیوال «کوچه» که در بوشهر قرار بود برگزار شود، بیشتر از یک رویداد موسیقی یا تفریحی، به نمادی از تقابلهای اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است. این داستان نه فقط درباره یک برنامه است، بلکه به عمقِ یک جدال بزرگتر میپردازد؛ جدال میان آزادی و محدودیت، شادی و سرکوب، فرهنگ و سیاست.
فستیوال «کوچه» قرار بود موسیقی و هنر را به مردم بوشهر بازگرداند. قرار بود کوچهها دوباره سرشار از صدا و زندگی شوند. میخواستیم موسیقی را از پشت درهای بسته سالنها بیرون بیاوریم، به خیابانها، به فضای باز، به جنوب گرم و شاد زندگی کنیم. اما ناگهان همه چیز متوقف شد، فستیوال لغو شد، چرا؟ چون شادی عمومی، چون یک لبخند، چون رقص، چون موسیقی به برخیها «غیرقابل تحمل» بود.
وقتی امامجمعهای در یک سخنرانی از «موسیقی حلال» حرف میزند و میگوید که «با رقص و اختلاط مشکل داریم»، نه تنها به این فستیوال که به کل هویت ما حمله میکند. او نمیداند، یا شاید نمیخواهد بداند، که آنچه لغو شد، تنها یک رویداد نبود؛ بخشی از فرهنگ ما بود، بخشی از هویتِ ما. آن لبخند و آن رقص، بخشهایی از زندگی این مردم است. این لغو، نه فقط یک فستیوال را از دست داد، بلکه روح جنوب را دچار آسیب کرد.
و از همه تلختر اینکه، بسیاری از مسئولان و کسانی که باید حامی این رویداد میبودند، سکوت کردند یا بهجای حمایت، با بیرمقی به عقب برگشتند. این روزها کسی نمیخواهد متهم به «ترویج بیحیایی» شود. خیلیها از ترس حرفهایی که قرار است پشت سرشان گفته شود، از شادی و آزادی دور میشوند. حتی اگر این آزادی، فقط یک فستیوال کوچک در دل بوشهر باشد.
اما حقیقت تلخ اینجاست که وقتی فستیوال کوچه لغو میشود، نه تنها جنوب، بلکه کل کشور خاموش میشود. یعنی مردمِ همیشهخوشرو و مهماننواز بوشهر، صدایشان به گوش کسی نمیرسد. یعنی به ما یادآوری میشود که رشد و پیشرفت در این سرزمین، بدون توجه به فرهنگ، تنها به ماشینآلات و ساختمانی سنگی تبدیل خواهد شد. جایی که شادی، خنده و موسیقی جایی ندارند.
فستیوال کوچه قربانی شد، شاید این هم بخشی از داستان همیشهتکراری رویاهایی باشد که در دل این سرزمین جوانه میزنند و بهزور خشک میشوند. اما شاید این سرنوشتِ چیزی بزرگتر از یک فستیوال باشد. شاید این همان سرنوشتِ بسیاری از رویاهایی است که بهجای رشد، تحت فشار، به سکوت میافتند.
ولی همچنان کوچهها هستند. همچنان صدای مردم، صدای زندگی، صدای جنوب در دل کوچهها طنینانداز خواهد بود. حتی اگر این صدا گاهی به بنبست برسد، تا زمانی که کوچهها، خیابانها و مردم در دل ایران زندهاند، امید وجود دارد.
@abdolrezakhazaei
عبدالرضا خزایی/ روزنامه نگار
ماجرای فستیوال «کوچه» که در بوشهر قرار بود برگزار شود، بیشتر از یک رویداد موسیقی یا تفریحی، به نمادی از تقابلهای اجتماعی و فرهنگی تبدیل شده است. این داستان نه فقط درباره یک برنامه است، بلکه به عمقِ یک جدال بزرگتر میپردازد؛ جدال میان آزادی و محدودیت، شادی و سرکوب، فرهنگ و سیاست.
فستیوال «کوچه» قرار بود موسیقی و هنر را به مردم بوشهر بازگرداند. قرار بود کوچهها دوباره سرشار از صدا و زندگی شوند. میخواستیم موسیقی را از پشت درهای بسته سالنها بیرون بیاوریم، به خیابانها، به فضای باز، به جنوب گرم و شاد زندگی کنیم. اما ناگهان همه چیز متوقف شد، فستیوال لغو شد، چرا؟ چون شادی عمومی، چون یک لبخند، چون رقص، چون موسیقی به برخیها «غیرقابل تحمل» بود.
وقتی امامجمعهای در یک سخنرانی از «موسیقی حلال» حرف میزند و میگوید که «با رقص و اختلاط مشکل داریم»، نه تنها به این فستیوال که به کل هویت ما حمله میکند. او نمیداند، یا شاید نمیخواهد بداند، که آنچه لغو شد، تنها یک رویداد نبود؛ بخشی از فرهنگ ما بود، بخشی از هویتِ ما. آن لبخند و آن رقص، بخشهایی از زندگی این مردم است. این لغو، نه فقط یک فستیوال را از دست داد، بلکه روح جنوب را دچار آسیب کرد.
و از همه تلختر اینکه، بسیاری از مسئولان و کسانی که باید حامی این رویداد میبودند، سکوت کردند یا بهجای حمایت، با بیرمقی به عقب برگشتند. این روزها کسی نمیخواهد متهم به «ترویج بیحیایی» شود. خیلیها از ترس حرفهایی که قرار است پشت سرشان گفته شود، از شادی و آزادی دور میشوند. حتی اگر این آزادی، فقط یک فستیوال کوچک در دل بوشهر باشد.
اما حقیقت تلخ اینجاست که وقتی فستیوال کوچه لغو میشود، نه تنها جنوب، بلکه کل کشور خاموش میشود. یعنی مردمِ همیشهخوشرو و مهماننواز بوشهر، صدایشان به گوش کسی نمیرسد. یعنی به ما یادآوری میشود که رشد و پیشرفت در این سرزمین، بدون توجه به فرهنگ، تنها به ماشینآلات و ساختمانی سنگی تبدیل خواهد شد. جایی که شادی، خنده و موسیقی جایی ندارند.
فستیوال کوچه قربانی شد، شاید این هم بخشی از داستان همیشهتکراری رویاهایی باشد که در دل این سرزمین جوانه میزنند و بهزور خشک میشوند. اما شاید این سرنوشتِ چیزی بزرگتر از یک فستیوال باشد. شاید این همان سرنوشتِ بسیاری از رویاهایی است که بهجای رشد، تحت فشار، به سکوت میافتند.
ولی همچنان کوچهها هستند. همچنان صدای مردم، صدای زندگی، صدای جنوب در دل کوچهها طنینانداز خواهد بود. حتی اگر این صدا گاهی به بنبست برسد، تا زمانی که کوچهها، خیابانها و مردم در دل ایران زندهاند، امید وجود دارد.
@abdolrezakhazaei


23.04.202517:03
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.