
Мой мир
Каждый день – новый шанс стать лучше. Вдохновение, успех и рост.
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
РасталмағанСенімділік
СенімсізОрналасқан жеріРосія
ТілБасқа
Канал құрылған күніMar 05, 2025
TGlist-ке қосылған күні
Mar 15, 2025Жазылушылар
34
24 сағат0-0.7%Апта
2-4.4%Ай
1-2.9%
Дәйексөз индексі
0
Ескертулер0Каналдарда қайта жазылу0Каналдарда ескерту0
1 жазбаның орташа қамтуы
18
12 сағат180%24 сағат180%48 сағат180%
Қатысу деңгейі (ER)
11.11%
Қайта жазылды1Пікірлер0Реакциялар1
Қамту бойынша қатысу деңгейі (ERR)
0%
24 сағат0%Апта
2.78%Ай0%
1 жарнамалық жазбаның қамтуы
0
1 сағат00%1 – 4 сағат00%4 - 24 сағат00%
24 сағаттағы жазбалар саны
2
Динамика
2
"Мой мир" тобындағы соңғы жазбалар
20.04.202508:51
تو سکوت شب، تنهایی با من همقسم شده…
آب، سرد و تاریک، مثل دل من.
روی سطحش خوابیدم، شاید تو رؤیاها،
کسی بیاد و بگه: «دیگه وقت رفتن نیست…»
اما هیچ صدایی نمیاد.
فقط صدای قطرهها و نفسهام که با درد قاطی شدن.
انگار تمام غمهام توی این آب حل شدن،
مثل من… که کمکم محو میشم، بیهیچ ردّی، بیهیچ نجاتی.
دلم برای خودم تنگ شده… برای اون روزایی که هنوز امیدی بود،
الان فقط یه حسه… شبیه آخرین آغوش، قبل از رفتن.
بذار موجا منو با خودش ببرن…
شاید یهجایی، آرومتر از اینجا پیدا شه
11.04.202508:32
تهیونگ…
نوشتن برات اینبار سختتره… چون هر کلمهای که مینویسم، از ته قلبیه که شکسته ولی هنوز هم عاشقه. دلم برات تنگ شده، نه فقط برای بودنت، بلکه برای تمام لحظههایی که با هم نفس کشیدیم، خندیدیم، سکوت کردیم… لحظههایی که حالا مثل خواب، دور شدن.
هیونگ، من عاشقت بودم… هنوزم هستم. این عشق، چیزی نبود که بخوام یا بتونم پنهونش کنم. تو برام مثل نوری بودی وسط تاریکی. هر بار که نگام میکردی، انگار همهی دردهای دنیا از بین میرفت. چشمهات برام امنترین جای دنیا بودن… حالا اما فقط جای خالیت مونده.
تهیونگ، من به هیچکس مثل تو دل نسپرده بودم. تو نه فقط عشقم بودی، بلکه دوستم، همدمم، نیمی از وجودم بودی. حالا، هر آهنگی که با هم گوش میدادیم، برام مثل زخمیه که هی باز میشه.
اگه هنوز گوشهای از قلبت جایی برای من داره، اگه حتی یه لحظه هم دلت برام تنگ شده… بدون، من هنوز همینجام. همون جونگکوکی که فقط با تو نفس میکشه، فقط با اسم تو لبخند میزنه.
من عاشقتم… هنوز، همیشه.
با تمام دلم،
جونگکوک
09.04.202510:28
تموم حرفات درسته ،متشکرم وین عزیز
Қайта жіберілді:
моя жизнь

09.04.202510:27
گاهی حرف زدن یا نوشتن راجب به احساسات میتونه راه حلی باشه واسه تنشی که توی مغزت و قلبت بوجود اومده. احساساتت رو به خوبی به نمایش گذاشتی و درکشون کردم. خسته نباشی اکای عزیز.
09.04.202510:12
تموم حرفات درسته،ممنونم ازت پروانه آبی من
Қайта жіберілді:
LOTUS

09.04.202510:12
درست میگی
زمان همیشه درمان نیست،
ولی بعضی وقتا، شنیده شدن یه مُسکنه.
اگه یه روز، یه لحظه، حتی یه کلمه خواستی بریزی بیرون بدون که یکی هست که میفهمه، که گوش میده،
بدون قضاوت، بدون نصیحت.
زمان همیشه درمان نیست،
ولی بعضی وقتا، شنیده شدن یه مُسکنه.
اگه یه روز، یه لحظه، حتی یه کلمه خواستی بریزی بیرون بدون که یکی هست که میفهمه، که گوش میده،
بدون قضاوت، بدون نصیحت.
Қайта жіберілді:
LOTUS

09.04.202510:12
میدونم چی میگی…
میدونم بعضی زخمها نه دیده میشن، نه فهمیده.
میدونم لبخند گاهی فقط نقابه،
نقابی که از بیرون قشنگه ولی از تو، تیکهتیکهست…
میدونم بعضی زخمها نه دیده میشن، نه فهمیده.
میدونم لبخند گاهی فقط نقابه،
نقابی که از بیرون قشنگه ولی از تو، تیکهتیکهست…
09.04.202509:47
گاهی وقتا، آدم به جایی میرسه که دیگه نه امیدی براش مونده، نه اشکی… فقط یه نگاه خیرهست، یه دلِ پر از حرفای نگفته، و یه زخم که هر روز بیشتر از دیروز میسوزه.…
تو خندههام چیزی جز درد پنهون نیست، تو سکوتهام صدای فریادیه که کسی نمیشنوه.
دستم باندپیچی شده، ولی درد اصلی تو دلمه، جایی که نه بانداژی میتونه بندش بیاره، نه هیچکس میفهمتش.
من خوب بلدم لبخند بزنم، وقتی ته وجودم فریاد میزنه: «خستهام…»
و اونایی که میگن “درمان زمانه”، نمیدونن بعضی زخمها، با زمان فقط عمیقتر میشن
09.04.202509:47
09.04.202509:41
For thinkin’ you were different
Wish I never loved you
Wish I never loved you
09.04.202509:39
All of the girls at this party
Are younger and hotter than me
And I hate what I wore
But I hate myself more
Are younger and hotter than me
And I hate what I wore
But I hate myself more
05.04.202511:04
اون عشقی رو من میدم رو کمتر از بقیه دریافت میکنم
04.04.202517:51
متنت از نظر ادبی بسیار زیبا و دلنشینه.
متنت رو شاعرانه و توصیفی نوشتی ،و ترکیبی از احساسات عمیق و تصاویر هنری که فضای داستان را ملموس و احساسیش کرده
متنت رو شاعرانه و توصیفی نوشتی ،و ترکیبی از احساسات عمیق و تصاویر هنری که فضای داستان را ملموس و احساسیش کرده
15.03.202518:13
سایهای در تاریکی، طوفانی در سکوت…
او مردی است که با یک نگاه، جهان را به زانو درمیآورد. ردای قدرت بر تنش سنگینی نمیکند، بلکه اوست که سنگینی دنیا را به دوش میکشد. چشمانش رازهایی را فاش میکنند که زبان از گفتنشان ناتوان است.
و وقتی که طوفان برخیزد، تنها کسی که در آغوشش آرام میگیرد، همان است که قلبش را تسخیر کرده…




14.03.202521:44
ماه خونین در سکوت شب میدرخشد، گویی زخمی کهکشان است که به آسمان فریاد میزند. سرخی غمگینش روایتگر اندوهی کهن است، قصهای از عشقهای گمشده، رویاهای نابودشده و شبهایی که دیگر صبحی در پی ندارند.…
در دل تاریکی، این ماه دیگر نقرهای نیست؛ گویی خونی که بر آن جاری شده، از زخمهای زمین برخاسته است. انگار تمام گریههای خاموش و نالههای بیصدای دنیا بر چهرهاش نشستهاند. شاید این ماه، شاهد دلهایی است که در تنهاییشان شکستهاند، اشکهایی که هرگز دیده نشدند، و امیدهایی که پیش از طلوع، خاموش شدند.
امشب، آسمان هم زخم دارد


Рекордтар
10.04.202523:59
36Жазылушылар06.03.202523:59
0Дәйексөз индексі14.03.202520:40
371 жазбаның қамтуы24.04.202506:56
0Жарнамалық жазбаның қамтуы15.03.202523:59
23.08%ER14.03.202520:40
105.71%ERRКөбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.