Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
خرده جنایت های یک دانشجو avatar
خرده جنایت های یک دانشجو
خرده جنایت های یک دانشجو avatar
خرده جنایت های یک دانشجو
10.05.202510:45
ترکیب کاربردی از این به بعد: خوشگلِ داماد
09.05.202508:41
کل چیزی که میبینیم «آشپزخانه»ست.

من چنین زندگی ای را نه میستایم نه مذمت میکنم. صرفا روایت‌گر آنچه که دیدم هستم.
09.05.202507:59
اون چیزی که توی دستای رحیم الله هست «لَلِ» س. همون نی. اما با نی تفاوت هایی داره از نظر نواختن و تعداد سوراخ های روی اون. ازش خواستیم برامون بزنه. گفت جلوی اندام‌بانو نمیزنم. در عرصه ی خونه‌م هم ساز نمیزنم. (بعد ها فهمیدم این مساله ریشه های سنتی برای مرد و زن تالش داره)
05.05.202517:23
07.04.202518:28
یکی از بدترین لحظات زندگی به وقوع پیوستن تعبیر یک خوابِ بده.
انگار میتونستی کاری بکنی و نکردی. انگار میشد جدیش بگیری و نگرفتی. میتونستی از وقوعش جلوگیری کنی اما گفتی این فقط یه خوابه و ازش گذر کردی و حالا میبینی خواب نیست. واقعیت زندگیته.
Қайта жіберілді:
خرده جنایت های یک دانشجو avatar
خرده جنایت های یک دانشجو
05.04.202516:42
برآمدن چو بدیدی هم، فرو شدن بنگر یاسمن جان ...
“Polo” is loading.
09.05.202508:37
09.05.202507:54
داشت میگفت نمیتونم اندام بانو رو ول کنم و بیام پایین توی شهر.
اندام بانو «کهنه‌ستون» منه. اگر بیام توی شهر اون رو میشکونم. خونه‌م خراب میشه دیگه …
11.04.202509:34
جمعه ی خوبی بود که به نظر میرسه از دست دادمش.
06.04.202518:29
میخوام حرف بزنم نمیتونم
ما هم که بهر تماشای جهان آمده ایم.
واقعا ناراحتم که هیچ تجربه ی خارق العاده ای نداشتم در زندگانیم
شب به خیر
05.04.202511:40
به این نتیجه رسیدم لاته‌م واقعا برای باریستاها لطیفه‌س. لیوانم رو که داد دستم نگاش کردم. گفت آرتش خوب نشد. میخواین یکی دیگه بزنم براتون؟ گفتم این اصن آرت داره به نظر شما؟ :)))

• آستین مانتوم من رو یاد یقه آخوندی میندازه.
• دارم میفتم تو دام مصرف گرایی. خودم میرونم که دیگه ماهی ده تومن پول اسنپ ندم ولی سوراخ پول خرج کردنم از یه راه دیگه ای پیدا شده و هی وسط راه توقف میکنم اینجا. باید جمع کنم این بازی رو.
09.05.202513:00
هر سفر داستانیست که یک نقطه ی اوج دارد. نقطه ی اوج داستان برای من همینجا بود. نقطه ای که منِ قبل از آن با منِ بعد از آن، متفاوت بود. هر آنچه در وصف آن سه ساعتی که روی این تپه ها بودم بگویم، اضافه گوییست.
توصیف احوالاتم را میگذارم‌ برای خودم بماند.
09.05.202508:25
ساعت ۴ عصر بود. باد شروع کرده بود به وزیدن و تصور اینکه وسط این مرتع پهناور میتونم در امنیت کامل چند ساعت بدون دغدغه ی هیچ کس و هیچ چیز، فقط برای خودم باشم هوش از سرم برده بود.
09.05.202507:49
آمد نشست و با یک سوال شروع کرد به درد دل.

- چه خبر‌ دیگه؟

+ سلامتی (حرف های بسیار)

انگاری دلش پر بود. پیر مرد اون بالا دور از تمدن شهر نشینی کسی رو هم نداشت که بخواد سفره ی دل وا بکنه. انگاری منتظر بود تا ما برسیم.
10.04.202520:23
الان واقعا نباید توی این بارون و این بوی بهارنارنج با یار موافق‌‌ با این آهنگ ‌قدم میزدیم؟
05.04.202520:00

گفت ای عاشق شوریدهٔ من، خوابَت هست؟ 💫✨
09.05.202509:08
اینکه بات های ساوندکلاود همه‌شون از کار افتادن واقعا غمگینم کرده :(((
09.05.202508:00
چای هنوز دم نکشیده بود. گرم صحبت بودن و من گفتم برم یه کمی بچرخم.
09.05.202507:44
مدل اصلاح گوسفند در تالش از دیرباز این شکلی بوده. جالب و بامزه س!!
08.04.202510:43
آلوچه هم میگم :)))))))
چه عیبی داره؟!
05.04.202518:22
اینقدر جلسات تراپی گرون شده که حرفام رو تا یه ماه تبدیل به حناق میکنم. واقعا نمیتونم دیگه حتی هر دو هفته یکبار هم برم.
05.04.202511:32
امسال تابستون هم داره میاد و به نظر میرسه این کاربر بازم دمپایی بیرکنستوک نخواهد داشت.
وای خدایا. من این زیبا رو میخوام. 🤧🥺
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 32
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.