عباس کاظمی
نویسنده در یکی از آخرین پارههای کتاب درباب پرسهزنی مینویسد:
🔹پیادهروی در شهر شکنجهای است برای عاشقان گشتوگذارهای طولانی در طبیعت، اما فلانور ... حتی در میان جمعیت هم راه خود را باز میکند.
🔸پرسهزنی نیازمند فضاهای متراکم شهری است، .. فلانور، در زمانهای پیدا شد که شهر چنان گسترش یافته بود که خود میتوانست یک چشمانداز باشد. میشد در آن به گونهای گشت که یک کوهاست،... با خطرها و شگفتیهای خودش.
▪️بسیار شنیدهایم از تاثیر منزوی کنندهی جمعیتها، .. صفهای بیانتهای چهرههای ناشناس،لایهی ضخیم بیاعتنایی که بر عمق انزوای اخلاقی میافزاید،.. پرسهزن به دنبال این ناشناسی و گمنامی است،چون در ان پنهان میشود.
▫️درون جمعیت،همه تحت فشارند،آن هم به دو شیوه:همیشه در حال عجلهاند،و دائما راهشان مسدود است. اما پرسهزن مجبور نیست به جای مشخصی برود.
🔹در دل جمعیت بودن،یعنی تکوین آیندهای کالایی شده را تجربه کردن. .. درون جمعیت همیشه این احساس وجود دارد که فرد عملا مصرف میشود.:به سبب حرکتهایی که بدن را محدود میکند... اما پرسهزن نه مصرف میکند و نه مصرف میشود.
@varijkazemi
#کتاب #قدم_زدن #پرسه_زنی