

09.05.202522:41
09.05.202508:56
به مو میرسه، پاره هم میشه اما
باز گره میزنی و ادامه میدی؛
چون زندگی همینه...
باز گره میزنی و ادامه میدی؛
چون زندگی همینه...
07.05.202521:28
این رو مینویسم برای جوجهی خاله
و اینجا میمونه تا روزی که باسواد شد به خودش نشون بدم و بخونه.
عزیزدل خاله، تو قشنگترین هدیهای بودی که خدا به خانوادهی ما برای شاد بودن داد. وقتی اون خندههای نازت رو میبینم انگار شادیِ تمام دنیا مال منه. وقتی تو به دنیا اومدی همه چی عوض شد! خانوادهی ما حالا دیگه دلیل بزرگی برای شاد بودن داشت! هر کدوم از ما با دیدن تو در هر حالی باشیم لبخند میزنیم چون تو زیباترین دارایی ما هستی. باعث شادی خونه شدی. ازت ممنونم که گاهی باعث شدی حتی برای یک ذره هم که شده، احساسات مادرانه رو تجربه کنم. خیلی اوقات برای من یک چالش بودی، میخوام بدونی من تمام تلاشم رو کردم تا با تو درست رفتار کنم، عمق عشق و علاقم رو بهت نشون بدم و بهت بگم که تو چقدر دوستداشتنی هستی، اما اگر توی نشون دادن تمامش موفق نبودم من رو ببخش دختر قشنگم.
خیلی دوست دارم، تولدت مبارک نانا :)
۱۷/اردیبهشت/۱۴۰۴
و اینجا میمونه تا روزی که باسواد شد به خودش نشون بدم و بخونه.
عزیزدل خاله، تو قشنگترین هدیهای بودی که خدا به خانوادهی ما برای شاد بودن داد. وقتی اون خندههای نازت رو میبینم انگار شادیِ تمام دنیا مال منه. وقتی تو به دنیا اومدی همه چی عوض شد! خانوادهی ما حالا دیگه دلیل بزرگی برای شاد بودن داشت! هر کدوم از ما با دیدن تو در هر حالی باشیم لبخند میزنیم چون تو زیباترین دارایی ما هستی. باعث شادی خونه شدی. ازت ممنونم که گاهی باعث شدی حتی برای یک ذره هم که شده، احساسات مادرانه رو تجربه کنم. خیلی اوقات برای من یک چالش بودی، میخوام بدونی من تمام تلاشم رو کردم تا با تو درست رفتار کنم، عمق عشق و علاقم رو بهت نشون بدم و بهت بگم که تو چقدر دوستداشتنی هستی، اما اگر توی نشون دادن تمامش موفق نبودم من رو ببخش دختر قشنگم.
خیلی دوست دارم، تولدت مبارک نانا :)
۱۷/اردیبهشت/۱۴۰۴
04.04.202518:16
قصهی شب؟!
به دور از چشم آفتاب،
گیس شب را چیده بود!
به همه گیس سیاهش یک خیالی دیده بود!
تا خیالش پروریده،
پر ز حزن و داغ شد؛
رو به مهتابش سپرد،
گریه سر داد و بمُرد...
#نعنا
به دور از چشم آفتاب،
گیس شب را چیده بود!
به همه گیس سیاهش یک خیالی دیده بود!
تا خیالش پروریده،
پر ز حزن و داغ شد؛
رو به مهتابش سپرد،
گریه سر داد و بمُرد...
#نعنا
04.04.202516:02
خیالِ شعر گفتنم نیست.
ساعتها گوشهای نشستم و فکر کردم.
خودم را دیدم!
انگار که به دستهای خونآلودم نگاه میکردم.
اتاق کناری جسمی نیمهجان
و غرق در خون خویش!
سرمای تاریکی به استخوانم مینشست.
میلرزیدم، ترسیده بودم!
گویی از جنگ برگشته، از جنگی که
خود با خودم به پا کرده بودم.
حالا منی دیگر آن طرف جان میداد،
و این من... بلای جان خودم شدم!
با هر باور، با هر اعتماد، با هر تصمیم اشتباه،
ردی از زخم بر تنم جا گذاشتم...
#نعنا
ساعتها گوشهای نشستم و فکر کردم.
خودم را دیدم!
انگار که به دستهای خونآلودم نگاه میکردم.
اتاق کناری جسمی نیمهجان
و غرق در خون خویش!
سرمای تاریکی به استخوانم مینشست.
میلرزیدم، ترسیده بودم!
گویی از جنگ برگشته، از جنگی که
خود با خودم به پا کرده بودم.
حالا منی دیگر آن طرف جان میداد،
و این من... بلای جان خودم شدم!
با هر باور، با هر اعتماد، با هر تصمیم اشتباه،
ردی از زخم بر تنم جا گذاشتم...
#نعنا
04.04.202511:42
کی فردا رو میدونه که تو غصه میخوری؟
09.05.202515:04
فرق بینِ لذت بردن از جوونی و ریدن توی آیندتون رو بدونید!
09.05.202508:38
یادمه قدیما میگفتن اگه شکلات پرت شد و افتاد توی دامنت، نشونهی اینه که قراره حاجت بگیری! درست یا غلط ولی دل ما شاد میشد :)
07.05.202515:10
توی شیراز یه پسر بخاطر اینکه از دختر مورد علاقش جواب منفی گرفته، رفته به دختره تیراندازی کرده! این حجم از خشونت از شیرازیا بعید بود!
04.04.202518:02
درباره احوالمون به آدمها دروغ میگیم؛
چون واقعیتها رو درک نمیکنن.
چون واقعیتها رو درک نمیکنن.
04.04.202515:41
مکانها حامل خاطراتاند.
خاطراتی که روزی ما را کشته یا زنده خواهند کرد!
باید از امروز لذت برد و زیباییاش را به خاطر سپرد.
پلیدی را در گذشته رها کنید.
#نعنا
خاطراتی که روزی ما را کشته یا زنده خواهند کرد!
باید از امروز لذت برد و زیباییاش را به خاطر سپرد.
پلیدی را در گذشته رها کنید.
#نعنا


04.04.202510:25
- از جاده...
09.05.202513:02
بابا رضا جان توی روز تولدت میشه واسه ما مشهد بنویسی؟
08.05.202519:45
فِى هَذِهِ اللَّيْلَةِ وَفِى هَذِهِ السَّاعَةِ، كُلَّ جُرْمٍ أَجْرَمْتُهُ، وَكُلَّ ذَنْبٍ أَذْنَبْتُهُ، وَكُلَّ قَبِيحٍ أَسْرَرْتُهُ، وَكُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ، كَتَمْتُهُ أَوْ أَعْلَنْتُهُ، أَخْفَيْتُهُ أَوْ أَظْهَرْتُهُ...
در این شب و در این ساعت بر من ببخشی هر جرمی که مرتکب شدم و هر گناهی که به آن آلوده گشتم و هر کار زشتی را که پنهان ساختم و هر نادانی و جهلی که آن را بکار گرفتم، خواه پنهان کردم یا آشکار...
در این شب و در این ساعت بر من ببخشی هر جرمی که مرتکب شدم و هر گناهی که به آن آلوده گشتم و هر کار زشتی را که پنهان ساختم و هر نادانی و جهلی که آن را بکار گرفتم، خواه پنهان کردم یا آشکار...
دعای کمیل
07.05.202510:07
نصف بدیهایی که به آدم میکنید کاملا غیرضروریه. یعنی هیچ سودی برای خودتون نداره! نمیدونم چرا بازم انجامش میدین!
04.04.202516:52
امیرالمومنین علیعلیهالسلام:
زیباییِ "با هم بودن"،
تحمل عیبهای یکدیگر است...
زیباییِ "با هم بودن"،
تحمل عیبهای یکدیگر است...
غررالحكم،حدیث۷۵۲
04.04.202514:29
پرند بزدی توسط سگهای ولگرد محاصره و اشغال میشه.
04.04.202505:27
این قصه برای آنان است که بال شکسته دارند!
حسرت آسمان رو مخور جانم.
آنان که رفتند هم بازگشتند.
گنجشکک گوشهی درخت توت میگفت.
بالش را تکانی داد و صحبتش را از سر گرفت:
آنجا که میروی پریشانت میکنند.
به بالت سنگ میرسد، اگر نرسد هم
هوا آنقدری آلوده هست که میان راه،
نفست را تنگ کند! اگر نفست را هم
نگه داشتی اما آنقدر سر و صدا زیاد است
که قطعا گم میشوی..!
در خانه بمان که خانه امن است.
#نعنا
حسرت آسمان رو مخور جانم.
آنان که رفتند هم بازگشتند.
گنجشکک گوشهی درخت توت میگفت.
بالش را تکانی داد و صحبتش را از سر گرفت:
آنجا که میروی پریشانت میکنند.
به بالت سنگ میرسد، اگر نرسد هم
هوا آنقدری آلوده هست که میان راه،
نفست را تنگ کند! اگر نفست را هم
نگه داشتی اما آنقدر سر و صدا زیاد است
که قطعا گم میشوی..!
در خانه بمان که خانه امن است.
#نعنا
09.05.202511:40
دیدین گاهی بابت یه چیزی ذوق دارین، شاید بارها و بارها براش تلاش کنید، صبر کنید! اما در آخر یک روزی بعد از تمام این نشدنها خسته بشین و ذوقتون کور بشه؟ اینکه اون خواستهی شما بعد از کور شدنِ ذوقتون رقم بخوره، دقیقا مثل آب دادن به گیاهیه که مرده...
08.05.202515:25
در تمام احادیثی که درباره مرتبه زیارت امام رضا(ع) گفته شده، تاکید شده که پاداش زیارت امام رضا(ع) بهشت هستش.
یا امام رضا، بهشت ما حرم شماست :)
یا امام رضا، بهشت ما حرم شماست :)


04.04.202518:56
خونهی مادربزرگ :)
#نعنا
#نعنا


04.04.202516:33
04.04.202512:34
گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم
ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم
سعدی
03.04.202513:40
اما نامه!
نامه هیچگاه به دست گلچهره نرسید!
گلچهره دیگر کنج اتاق زانو به آغوش نکشیده بود؛
کنج گورستانی سرد، خاک را در بر گرفته بود.
نامه را نخواند، چشمش پر از خاکِ نمدار
و سردی بود که دیروز به تنِ بیروحش ریختهاند.
گلچهره دیگر گلچهره نبود، پژمرده بود!
روحِ فسردهی دنیا نگذاشت که تنی به تنی دیگر و
آغوشی به آغوش دیگر برسد...
صالح برگشت و تا ابد در زمستان ماند.
#نعنا
نامه هیچگاه به دست گلچهره نرسید!
گلچهره دیگر کنج اتاق زانو به آغوش نکشیده بود؛
کنج گورستانی سرد، خاک را در بر گرفته بود.
نامه را نخواند، چشمش پر از خاکِ نمدار
و سردی بود که دیروز به تنِ بیروحش ریختهاند.
گلچهره دیگر گلچهره نبود، پژمرده بود!
روحِ فسردهی دنیا نگذاشت که تنی به تنی دیگر و
آغوشی به آغوش دیگر برسد...
صالح برگشت و تا ابد در زمستان ماند.
#نعنا
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 55
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.