
Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

فیلیپ! کی؟ دیک!
فیلیپ کی. دیک
زادهی ۱۶ دسامبر ۱۹۲۸
درگذشتهی ۲ مارس ۱۹۸۲
طراح عکس کانال:
چتجیپیتی
اینجا هستم اگر کلامی باشد:
@Amirmohammad_Shiraziyan
کانال دیگر من:
@Xusegah
زادهی ۱۶ دسامبر ۱۹۲۸
درگذشتهی ۲ مارس ۱۹۸۲
طراح عکس کانال:
چتجیپیتی
اینجا هستم اگر کلامی باشد:
@Amirmohammad_Shiraziyan
کانال دیگر من:
@Xusegah
TGlist рейтингі
0
0
ТүріҚоғамдық
Растау
РасталмағанСенімділік
СенімсізОрналасқан жері
ТілБасқа
Канал құрылған күніБер 01, 2025
TGlist-ке қосылған күні
Бер 04, 2025Қосылған топ

گپِ فیلیپ! کی؟ دیک!
0
Рекордтар
20.04.202523:59
321Жазылушылар29.03.202523:59
400Дәйексөз индексі05.03.202520:32
1871 жазбаның қамтуы21.04.202502:33
0Жарнамалық жазбаның қамтуы08.03.202523:59
16.05%ER06.02.202520:32
162.61%ERR24.03.202522:21
جمجمه
فیلیپ کی. دیک
ترجمهی امیرمحمد شیرازیان
طراح جلد: نیک مکلین (ویرایششده با کنوا برای ترجمهی فارسی)
کانگِر پذیرفت غریبهای را که اصلاً ندیده بود بکُشد. با این حال خوب میدانست از پسش برمیآید، چراکه جمجمهی غریبه را در دست داشت.
#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان
فیلیپ! کی؟ دیک!
فیلیپ کی. دیک
ترجمهی امیرمحمد شیرازیان
طراح جلد: نیک مکلین (ویرایششده با کنوا برای ترجمهی فارسی)
کانگِر پذیرفت غریبهای را که اصلاً ندیده بود بکُشد. با این حال خوب میدانست از پسش برمیآید، چراکه جمجمهی غریبه را در دست داشت.
کانگِر پرسید: «دربارهی چه فرصتی حرف میزنی؟ بگو، مشتاقم بدونم.»
اتاق در سکوت فرورفته بود، همه چشم به کانگِر دوخته بودند که همچنان یونیفُرم خاکیرنگ زندان را به تن داشت.
سخنگو آرام به جلو خم شد. «قبل اینکه بیفتی زندان کاروبار تجارتت رو به پیشرفت بود، البته غیرقانونی بود، ولی سودآور. الآن چی؟ هیچی، جز اینکه باید شیش سالْ دیگه هم تو زندان سر کنی.»
کانگِر ابرو در هم کشید.
#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان
فیلیپ! کی؟ دیک!


28.03.202519:38
شهر کوچک
فیلیپ کی. دیک
داستان کوتاه شهر کوچک ابتدا در مجلهی Amazing Stories در مهِ ۱۹۵۴ با این پیشانینوشت منتشر شد:
«بارها و بارها در داستانهای مختلف از زوایای گوناگون به مضمون “کسی که جای خدا را گرفت” پرداختهاند، اما هیچکدامشان به اندازهی این داستان کوتاه و موجز آن هم به قلم توانمند آقای دیک چنین نفسگیر و هیجانانگیز نبودهاند. بیگمان از خواندنش لذت میبرید.»
شهر کوچک دربارهی مردی میانسال است به نام وِرن هَسکل که از روزمرّگی، کار و حتی از دست زنش به ستوه آمده و میخواهد از این تنگنا، از شهر کوچکی که در آن زندگی میکند، بیرون بزند. فعلاً که کاری از دستش ساخته نیست، اما مگر اهمیتی دارد؟ تا زمانی که راه رهایی را بیابد میتواند به سرگرمیهای خاصش بپردازد: قطارها و ماکت وودلند، محل زندگیاش.
نسخهی پیدیاف مجله را میتوانید از اینجا بردارید.
به زودی ترجمهی این داستان را منتشر میکنم.
#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
فیلیپ! کی؟ دیک!
فیلیپ کی. دیک
داستان کوتاه شهر کوچک ابتدا در مجلهی Amazing Stories در مهِ ۱۹۵۴ با این پیشانینوشت منتشر شد:
«بارها و بارها در داستانهای مختلف از زوایای گوناگون به مضمون “کسی که جای خدا را گرفت” پرداختهاند، اما هیچکدامشان به اندازهی این داستان کوتاه و موجز آن هم به قلم توانمند آقای دیک چنین نفسگیر و هیجانانگیز نبودهاند. بیگمان از خواندنش لذت میبرید.»
شهر کوچک دربارهی مردی میانسال است به نام وِرن هَسکل که از روزمرّگی، کار و حتی از دست زنش به ستوه آمده و میخواهد از این تنگنا، از شهر کوچکی که در آن زندگی میکند، بیرون بزند. فعلاً که کاری از دستش ساخته نیست، اما مگر اهمیتی دارد؟ تا زمانی که راه رهایی را بیابد میتواند به سرگرمیهای خاصش بپردازد: قطارها و ماکت وودلند، محل زندگیاش.
نسخهی پیدیاف مجله را میتوانید از اینجا بردارید.
به زودی ترجمهی این داستان را منتشر میکنم.
#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
فیلیپ! کی؟ دیک!
30.03.202517:05
من در داستانها و رمانهایم غالباً پی خلق جهانهای ساختگی، جهانهای نیمهواقعی و حتی جهانهای آشوبزدهی شخصی میروم که معمولاً تنها یک نفر ساکن آنهاست؛ در این میان سایر شخصیتها یا در جهانهای خودشان میمانند یا به طریقی پایشان به یکی از این جهانهای عجیب باز میشود. این درونمایه در جایجای بیستوهفت سال نویسندگیام به چشم میخورد. سالها بدون اینکه توضیحی نظری یا آگاهانه برای این وسواس ذهنی ــ علاقهام به جهانهای بدلیِ چندوجهی ــ داشته باشم به نوشتن ادامه میدادم، اما حالا گمان میکنم به درکی از این رفتار خود رسیدهام. آنچه حس میکردم انبوهی واقعیت بالقوه اما در آستانهی فعلیت بودند که دوشادوش بالفعلترین واقعیت قرار داشتند، یعنی همان که بیشترمان بر اساس توافقی نانوشته قبولش داریم.
فیلیپ کی. دیک ۲۴ سپتامبر ۱۹۷۷ مهمان افتخاری جشنوارهی علمیتخیلی مِتز در فرانسه بود. عنوان مقالهای که در آنجا ایراد کرد «این دنیا به چشمتان بد میآید؟ هنوز دنیاهای دیگر را ندیدهاید» بود که البته نسخهی کوتاهشدهاش را برای مخاطبان خواند. در این مقاله او به افکار عمیقش دربارهی فلسفهی فضا و زمان و جهانهای موازی پرداخته و همچنین رؤیاهای عجیبی که سال ۱۹۷۴ سراغش آمدند و نقش تاریخ جایگزین در آثاری که تا آن زمان منتشر کرده بود.
نسخهی کامل این ویدئو را اینجا میتوانید ببینید.
#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان
فیلیپ! کی؟ دیک!
17.04.202520:48
امیدوارم از خواندن این داستان لذت ببرید.
و نکتهای بگویم: اگر خطای ترجمهای یا ویرایشی به چشمتان خورد تماماً از سوی من است. دریغ نکنید و به یاریام بشتابید که اصلاح کنم خطاها را. لطف بزرگی است و ممنونتان میشوم.
اشتراکگذاری یادتان نرود. 🙏
و نکتهای بگویم: اگر خطای ترجمهای یا ویرایشی به چشمتان خورد تماماً از سوی من است. دریغ نکنید و به یاریام بشتابید که اصلاح کنم خطاها را. لطف بزرگی است و ممنونتان میشوم.
اشتراکگذاری یادتان نرود. 🙏
07.04.202519:14
بخشی از مصاحبهی چارلز پِلَت با فیلیپ کی. دیک
به تاریخ ۱۷ مهِ ۱۹۷۹
چاپشده در کتاب فیلیپ کی. دیک: آخرین مصاحبه و دیگر گفتوگوها
ترجمهی امیرمحمد شیرازیان
پِلَت: با مواد چهقدر سروکار داشتی؟
دیک: تنها چیزی که مرتب مصرف میکردم آمفتامین بود، تا بتونم اونقدری بنویسم که کفاف چرخوندن زندگیم رو بده. حقالزحمهم بابت هر کتاب خیلی کم بود، واسه همین مجبور بودم پشتسرهم کتاب بنویسم. مثلِ چی فقط مینوشتم. گمونم یه زمانی طی پنج سال شونزده تا رمان بیرون دادم. روزی شصت صفحه مینوشتم و تنها راهش این بود که آمفتامین مصرف کنم که البته دکتر برام تجویز کرده بود. آخرسر گذاشتمش کنار و از اون موقع به بعد دیگه همچین پُرکار نیستم.
#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان
فیلیپ! کی؟ دیک!
به تاریخ ۱۷ مهِ ۱۹۷۹
چاپشده در کتاب فیلیپ کی. دیک: آخرین مصاحبه و دیگر گفتوگوها
ترجمهی امیرمحمد شیرازیان
پِلَت: با مواد چهقدر سروکار داشتی؟
دیک: تنها چیزی که مرتب مصرف میکردم آمفتامین بود، تا بتونم اونقدری بنویسم که کفاف چرخوندن زندگیم رو بده. حقالزحمهم بابت هر کتاب خیلی کم بود، واسه همین مجبور بودم پشتسرهم کتاب بنویسم. مثلِ چی فقط مینوشتم. گمونم یه زمانی طی پنج سال شونزده تا رمان بیرون دادم. روزی شصت صفحه مینوشتم و تنها راهش این بود که آمفتامین مصرف کنم که البته دکتر برام تجویز کرده بود. آخرسر گذاشتمش کنار و از اون موقع به بعد دیگه همچین پُرکار نیستم.
#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان
فیلیپ! کی؟ دیک!
21.03.202517:00
بخشی از کتاب تأویلات فیلیپ کی. دیک
ترجمهی امیرمحمد شیرازیان
گذشته را مرور میکنم. چشمبسته به «دشتهای ابدی توتفرنگی» گوش میدادم. پا شدم. چشم باز کردم، زیرا ترانه از گذراندن زندگی با چشمهای بسته میگفت. نگاه انداختم سمت پنجره. نور چشمهایم را زد؛ سرم ناگهان تیر کشید. چشمهایم خودبهخود بسته شدند و رنگِ صورتی عجیب بستنی توتفرنگی را دیدم. همان لحظه انگار آگاهی و دانشی ذهنم را فراگرفت. رفتم به اتاقخواب. تِسا داشت لباس کریسی را عوض میکرد. آنچه را در ذهنم طنین انداخته بود تکرار کردم: «کریسی یه مشکل مادرزادی ناشناخته داره. باید فوری ببرینش دکتر تا جراحی بشه.» واقعیت هم داشت.
#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان
فیلیپ! کی؟ دیک!
ترجمهی امیرمحمد شیرازیان
گذشته را مرور میکنم. چشمبسته به «دشتهای ابدی توتفرنگی» گوش میدادم. پا شدم. چشم باز کردم، زیرا ترانه از گذراندن زندگی با چشمهای بسته میگفت. نگاه انداختم سمت پنجره. نور چشمهایم را زد؛ سرم ناگهان تیر کشید. چشمهایم خودبهخود بسته شدند و رنگِ صورتی عجیب بستنی توتفرنگی را دیدم. همان لحظه انگار آگاهی و دانشی ذهنم را فراگرفت. رفتم به اتاقخواب. تِسا داشت لباس کریسی را عوض میکرد. آنچه را در ذهنم طنین انداخته بود تکرار کردم: «کریسی یه مشکل مادرزادی ناشناخته داره. باید فوری ببرینش دکتر تا جراحی بشه.» واقعیت هم داشت.
#فیلیپ_کی_دیک
#PhilipKDick
#Philip_K_Dick
#PKD
#امیرمحمد_شیرازیان
فیلیپ! کی؟ دیک!
24.03.202522:26
امیدوارم از خواندن این داستان لذت ببرید.
و نکتهای بگویم: اگر خطای ترجمهای یا ویرایشی به چشمتان خورد به یاریام بشتابید. لطف بزرگی است و ممنونتان میشوم.
اشتراکگذاری یادتان نرود. 🙏
و نکتهای بگویم: اگر خطای ترجمهای یا ویرایشی به چشمتان خورد به یاریام بشتابید. لطف بزرگی است و ممنونتان میشوم.
اشتراکگذاری یادتان نرود. 🙏
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.