21.04.202508:16
دیروز استاد راهنمام موضوعمو عوض کرد و یه موضوع جدید داد بهم که نسبت به قبلی سختتره و احتمالا چون طول میکشه مجبور میشم دیرتر دفاع کنم.از اتاقش که اومدم بیرون، -مثل بچگی که بهمون یه تحقیق سخت یا روزنامه دیواری یا کاردستی اذیتکن میدادن و تا از مدرسه میرسیدم خونه، کولهمو پرت میکردمو داد میزدم: مااماان. فلان کارو باید بکنم. چیکار کنیم؟- زنگ زدم بهش و گفتم چیکار کنم؟ تا باز بگه میتونی و از پسش برمیای. تا بتونم و از پسش بربیام.
13.04.202516:11
اگه شما منو انگشت کوچیکهی پا در نظر بگیری؛
خوردم به پایهی مبل.
خوردم به پایهی مبل.
12.04.202517:13
+تو خیلی سختتر از ایناشو از سر گذروندی. این یه نقطهست در برابر دریایی که سعی کرده غرقت کنه و نتونسته.
11.04.202518:54
سهم قرِ امشب
10.04.202518:40
کنسرت ماشینی و بلندبلند آهنگ خوندن تو ماشین با دوستام مورد علاقهترینمه واقعا.
Қайта жіберілді:
بیگانه

06.04.202508:03
چطور برات بگم؟ آدم حس میکنه. آدم واقعی بودن یا نبودن رو میفهمه. آدم پشیمونی پشت عذرخواهی رو میفهمه. اینکه چرا فلان کفش از فلان کفش بهتره رو میفهمه. اینکه فلانی یه ریگی به کفشش هست رو میفهمه. اینکه طرف دورویی میکنه رو میفهمه. حال بد عزیزش رون زنگ زدن میفهمه. اینکه دوستت دارم فقط از روی عادت بوده یا از درون جوشیده رو میفهمه. میخوام بگم آدم خیلی چیزهارو میفهمه بدون اینکه بدونه چطور فهمیده. من که پذیرفتم خیلی چیزها توضیح نمیخواد. آدم میفهمتش و همین کافیه.
Қайта жіберілді:
ufo

21.04.202507:50
هیچوقت آینده اینقدر گُنگ نبوده واسم اونقدر که الان هست. شاید این بار درستتره چون هرچی که قبلا واضح بود نشد.
13.04.202509:24
اینکه اون قایق سوراخ به مقصد برسه یا نه مهم نیست، فقط مهم اینه که تو توش نباشی.
12.04.202516:23
انگار یک وزنهی صدتُنی را از روی قلبم برداشتهاند ناتانائیل. آرام گرفتهام. بالاخره آرام گرفتهام. زمین زیر پایم خالی شده اما آرام گرفتهام. طوفانی که آمده، تمام زخمهای قدیمی را از جا کنده و کوبیده توی صورتم، اما آرام گرفتهام. بالاخره فهمیدهام. بالاخره چشمهایم را باز کردهام. گوشهایم را تیز کردهام و تک به تک جملهها را بیرون نیامده بلعیدهام ناتانائیل.
او گفته است این تو نبودی. این تو نیستی. این خلأهای مهساست که تمام این سالها به جای تو تصمیم گرفته. به جای تو بخشیده، به جای تو رنجیده، به جای تو آرام گرفته و به جای تو طرد شده.گفته من نبودهام. ترسهایم بودهاند.
حالا آرام گرفتهام ناتانائیل. نشستهام. خلأها هم کنارم نشستهاند. ترسها هم همینطور. دوستشان ندارم، حتی اگر تمام این سالها، من را کنار زده و بهجایم تصمیم گرفته باشند. حتی اگر تمام این سالها، من را خوابانده و به جایم «مهسا» را زندگی کرده باشند.
بالاخره بیدار شدهام ناتانائیل. قرار است خلأها پر شوند. قرار است ترسها تمام شوند. میخواهم خودم «مهسا» را زندگی کنم.
او گفته است این تو نبودی. این تو نیستی. این خلأهای مهساست که تمام این سالها به جای تو تصمیم گرفته. به جای تو بخشیده، به جای تو رنجیده، به جای تو آرام گرفته و به جای تو طرد شده.گفته من نبودهام. ترسهایم بودهاند.
حالا آرام گرفتهام ناتانائیل. نشستهام. خلأها هم کنارم نشستهاند. ترسها هم همینطور. دوستشان ندارم، حتی اگر تمام این سالها، من را کنار زده و بهجایم تصمیم گرفته باشند. حتی اگر تمام این سالها، من را خوابانده و به جایم «مهسا» را زندگی کرده باشند.
بالاخره بیدار شدهام ناتانائیل. قرار است خلأها پر شوند. قرار است ترسها تمام شوند. میخواهم خودم «مهسا» را زندگی کنم.
11.04.202515:44
چه میدونم بابا. منم بار اوله دارم زندگی میکنم.
10.04.202518:17
خیلی از این عادت هندفری share کردن خوشم میاد. تو اسنپ نشستیم؟ بیا این یکی گوششو بگیر این آهنگ جدیده رو با هم گوش بدیم. باید یه مسیر طولانی رو راه بریم؟ بیا اینو بگیر با هم موزیک گوش بدیم. این آهنگه رو شنیدی؟ نه. بیا با هم گوش بدیم. ناز.
06.04.202507:49
استاد کنترل مسمومیت:
برای پاکسازی دستگاه گوارش تو این شرایط زغال فعال میدیم به بیمار؛ چون خیلی بدمزهست بچهها میتونن با بستنی مصرف کنن، بزرگسالانی هم که خیلی «ادایی» هستن، میتونن با آبمیوه میل کنن:))))))
برای پاکسازی دستگاه گوارش تو این شرایط زغال فعال میدیم به بیمار؛ چون خیلی بدمزهست بچهها میتونن با بستنی مصرف کنن، بزرگسالانی هم که خیلی «ادایی» هستن، میتونن با آبمیوه میل کنن:))))))
21.04.202507:46
جدیدن فقط یک ثانیه زمان میبره تا از همهچیز خالی بشم. انقدر خالی که بین نجات دادنت از مرگ و دراز کشیدن روی تخت، ممکنه دراز کشیدن روی تخت رو انتخاب کنم.
13.04.202507:56
دردها با همدیگه مسابقه نمیدن بچه. هیچ دردی تو رو نگاه نمیکنه و نمیگه: چون توی زندگیت فلان مشکل رو داری یا فلان بحران رو هندل کردی، الان حق غمگین بودن برای این اتفاق رو نداری.
یه بغض میتونه برای اون فقدان دردناک باشه، برای مریضی مامان باشه، برای اون نشدنِ بزرگ باشه. یه بغض هم میتونه برای این باشه که چرا دوستات فلان کار رو کردن اما به تو نگفتن. چرا لباست بدموقع کثیف شد یا چرا اون آدم با اون لحن باهات حرف زد.
درد نیاز به اثبات نداره. قرار نیست به بقیه یا خودت اثباتش کنی تا به خودت حق درد کشیدن بدی.
اون دلتنگی، اون شکست، اون نشدن، خودش مستقل از هر چیز دیگهای، حق داره که باشه.
یه بغض میتونه برای اون فقدان دردناک باشه، برای مریضی مامان باشه، برای اون نشدنِ بزرگ باشه. یه بغض هم میتونه برای این باشه که چرا دوستات فلان کار رو کردن اما به تو نگفتن. چرا لباست بدموقع کثیف شد یا چرا اون آدم با اون لحن باهات حرف زد.
درد نیاز به اثبات نداره. قرار نیست به بقیه یا خودت اثباتش کنی تا به خودت حق درد کشیدن بدی.
اون دلتنگی، اون شکست، اون نشدن، خودش مستقل از هر چیز دیگهای، حق داره که باشه.


12.04.202515:55
۲۳ فروردین ۴۰۴؛
تو به طرز دردناکی، زیبا و واقعیای عزیزم.
تو به طرز دردناکی، زیبا و واقعیای عزیزم.
11.04.202515:36
زمین میخوری، بلند میشوی، استخوانهای شکستهات را جا میاندازی، با آستینت اشکهایت را پاک میکنی و ادامه میدهی. ما از آدم بودن، هر روز همین روتین را داشتهایم.
10.04.202516:54
بعد از یه هفتهی خیلیسخت و هزاران قطره اشکی که ریختم، با این آهنگ نیمساعت بیوقفه رقصیدیم، مسخرهبازی در آوردیم و حس میکنم دوباره به زندگی برگشتم.
05.04.202518:29
انگار یهحس ناکافی بودن گندهم که دست و پا درآوردم.
15.04.202517:23
12.04.202517:18
12.04.202507:57
یهماه پیش خواب دیده بودم استاد راهنمام صدام میکنه گردو:))) از بعد از اون خواب هر روزی که باید برم ببینمش یا بابت مسئلهای بهش پیام بدم دوستام اینجورین که گردو خانوم بیدار شو. دکتر فلانی منتظرته:)))
10.04.202521:34
پاییز تو سر میرسد؛
قدری زمستانی و بعد
گل میدهی، نو میشوی
من در بهارت نیستم.
قدری زمستانی و بعد
گل میدهی، نو میشوی
من در بهارت نیستم.
06.04.202523:18
-ستاره میگریست.
+ستارهی کدام کهکشان؟
-ستارهای که کهکشان نداشت.
+ستارهی کدام کهکشان؟
-ستارهای که کهکشان نداشت.
05.04.202515:55
What about the plans we made?
Көрсетілген 1 - 24 арасынан 43
Көбірек мүмкіндіктерді ашу үшін кіріңіз.