🔻حسن، فرزند عبدالکریم
یک تصمیم تا شهادت
🔻شانزدهم مهر، پس از نماز صبح، به او خبر دادند که بچههای غزه چنان تارهای لانه عنکبوت را دریدهاند که چیزی تا دست دادن با کرانه باقی نمانده است.
واضح بود که رژیم، پس از دریافت ضربهای چنین سهمگین که موجودیتش را هدف گرفته، آرام نخواهد نشست. و واضحتر از آن، اینکه غزه به «برادر» نیاز دارد.
🔻سید عزیز، برای گرفتن تصمیمِ برادر بودن، کار سختی در پیش داشت؛
بخشی از بدنه جهادی معتقد بود که «لوکوموتیو، پشت گاری حرکت نمیکند»، و بدنه عمومی، پس از حوادث سوریه، نگاه مثبتی به اسلام جهادی «سنی» نداشت.
🔻اما «برادر» کار خودش را کرد.
سه پایگاه موشکباران شد.
رژیم عنکبوتی چنان خود را باخته بود که به دامن خرفتِ آمریکایی پناه برد.
سید فرمود: “برای آنها هم آمادهایم.” و بود.
🔻حالا که «املا» نوشته شده، برخی میپرسند:
“پس چرا گفتید حزبالله قوی است؟ چرا اینگونه و آنگونه نکرد؟”
نمیدانند که قوی بود؛ اما دشمن هم بیکار ننشسته بود.
🔻دوازده ماه، غزه «برادری» داشت که برایش کم نگذاشت.
روزی که رژیم تهدید به حمله به رفح کرد و اَد استوریها جهان را پر کرد،
تنها «برادر» بود که به دادش رسید.
در یک روز، ۳۲ عملیات انجام داد تا شر فرزندان یهودا را بخرد.
🔻چه کردی سید، که امروز کسی یارای سر برآوردن ندارد؟
خجالت، برگ درختان تا سلولهای انسان را فرا گرفته.
هیچکس نمیداند برای علیاصغرهای غزه چه کند.
همه، کربلا را میبینند؛ اما هیچکس کاری نمیکند.
سید، چه کردی
که امروز بیبرادر شدن غزه، از همیشه واضحتر جلوی چشم ماست؟
🟡از انقلاب نبوی تا خروش خمینی،
اگر همین یک تصمیم، تنها دستاورد اسلام ناب باشد—که تو «برادر» بیبرادرها شوی—
میارزید، سید…
جانم به فدایت.
بچههای غزه را دریاب،
ما که فقط نشستهایم.
چه کردی سید...
🔻 @hossein_pak69