تبــسـم اشـــڪ
TGlist रेटिंग
0
0.65
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापितविश्वसनीयता
अविश्वसनीयस्थान
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिAug 23, 2024
TGlist में जोड़ा गया
Mar 09, 2025सदस्य
159
24 घंटों0-0.2%सप्ताह
3-1.9%महीना
21-11.7%
01.04.2025
0-
उद्धरण सूचकांक
0
उल्लेख1चैनलों पर शेयर0चैनलों पर उल्लेख1
01.04.2025
0-
प्रति पोस्ट औसत दृश्य
9
12 घंटों9
18.1%24 घंटों9
12.6%48 घंटों100%
01.04.2025
0-
सगाई (ER)
3.7%
रिपोस्ट0टिप्पणियाँ0प्रतिक्रियाएँ0
01.04.2025
0%-
सगाई दर (ERR)
6.29%
24 घंटों0%सप्ताह0%महीना
0.66%
01.04.2025
0%-
प्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य
15
1 घंटा00%1 - 4 घंटे00%4 - 24 घंटे00%
01.04.2025
0-
समूह "تبــسـم اشـــڪ" में नवीनतम पोस्ट
30.03.202520:42

30.03.202520:42
چه پست زیبایی
30.03.202520:23

30.03.202519:08
وای..
30.03.202519:07
:)))
से पुनः पोस्ट किया:
ڪاۅیان غربِ پـاریس

30.03.202519:07
میدانستم ان فسون سرد برای این جسم به صبح نمیرسد. میدانستم جانِ صادق من با واپسين رمق هایش هم تا صبح ستاره دوام نمیاورد.
میدانستم اخرین نفس هایم، فرصت زمزمه غزل بعد را به من نمیدهد. میدانستم که دیدگان من، آن هنگام که اغوش به رسیدن پرندگان مهاجر گشوده بودم، زیر مرداب اشک هایش، تک تک پرندگان آزادی را زیر تیغ امواج خفت بار، دفن میکند و خود را به خون آزادیخواهانش آلوده میکند. میدانستم آخرین باریست که قلم مرا به تو، به تو که از نور برخاسته بودی و من در ستایش تاریکی از تو خدایی تیره خلق کرده بودم؛ وصل میکند. میدانستم وقتش است. میدانستم...
میدانستم وقت سرودن اخرین شعر است.
میدانستم در سرم، در این حجم غمناکِ پیوند خورده با اجبارِ قابل انطباق با منطق، این محدودهٔ واهی، این آورنده حزن برای جسم ناتوانم در ایستادن بر روی دو پایش مقابل اندوه، این ارمغان سپرده شده به این جسم از ابتدای پیدایش؛ روزی جان بیگناهم را خواهد گرفت.
حال به من بگویید، چگونه بر صحنه آن تئاتری بنگرم که تنها یک تماشاچی و یک هنرمند دارد. آنگاه که یگانه هنرمندش را جلوی دو چشمم از ایستادن محروم کردند، دو پایش را بریدند و با خونِ سرخش، دریایی ساختند تا بهر غرق نشدن، هنرمند کوچک من، پر پرواز گشاید و از ان مهلکه ای که ساخته بودند رخت خداحافظی بر تن کند. چگونه میتوانستم خود را در آن دریای سرخ رها سازم، هنگامه ای که میدانستم من، دیگر از مرگ به دست خودش دوری نمیکند. هنگامی که میدانستم تا اخرین نفس، خیره به من میماند و مطمئن میشود رسالتم را در تکهتکه کردن ایام برومندیمان در آن هنگام که یاد گرفته بود بایستد، خوب به فرجام رسانیدم.
همه چیز را رها کردم تا معبودم تو باشی، اما چرا حال تنها توصیفی از ابلیسِ زادهٔ تصوراتت، در صحفه آخر این کتابام؟
30.03.202518:58

30.03.202518:57
خیلی خوشگله
30.03.202518:19

30.03.202518:19
ادیتش خیلی خوبه و واقعا مودبرد و تلگرافش به دل میشینن، خسته نباشی عزیزم
30.03.202518:18

30.03.202518:18
وای..
30.03.202518:18
:)))
से पुनः पोस्ट किया:
آڪوامـاࢪیـن

30.03.202518:18
«چـشمهـایش، همـاننـد ستـاࢪگـان بـود...»
مـےتـوانستـم سـاعتهـا بـدون خـستگے بـہ آن دو تـیلهے دࢪخـشنـده چشـم بـدوزم و ࢪویـاهـاے ࢪنگـاࢪنگـم بـا او ࢪا تصـوࢪ کنـم. چشـمهـایش بـہ دنـیاے خـاکسـتࢪےام ࢪنـگ مےبخـشیـد. مےخواستـم بـوسهاے بـہ چشـمهـایش بزنـم، امـا دسـت سـࢪنوشـت پیـش از اینـکـہ بـہ ایـن خـواستهام بࢪسـم، او ࢪا از مـن جـدا نمـود.
रिकॉर्ड
08.03.202504:53
180सदस्य15.03.202523:59
50उद्धरण सूचकांक09.02.202504:53
58प्रति पोस्ट औसत दृश्य30.11.202423:59
16प्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य01.01.202523:59
12.50%ER08.03.202504:53
32.22%ERRअधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।