06.04.202520:52
05.04.202521:43
چنلی که بخاطر "اون ینفرم" که شده باید داشته باشیش.
05.04.202519:59
से पुनः पोस्ट किया:
Euphoria | سرخوشی

06.03.202516:57
عزیزم لطفا خودت بهم تکست بده، دوستام نمیذارن من تکست بدم.
06.03.202514:49
🤩هرروز اصطلاحات، فوبیاها و کلمه های خارجی جدید و مود بهت یاد میده 🌙
ایده واسه ی بیو یا سیو کردن پارتنرت🌟
🦋 @BIO
ایده واسه ی بیو یا سیو کردن پارتنرت🌟
🦋 @BIO


06.03.202509:06
05.04.202522:10
17.03.202508:59
से पुनः पोस्ट किया:
Euphoria | سرخوشی

06.03.202516:57
اون دری که روت بستمش قفل نیست. حتی کاملم بسته نیست. یه هل کوچولو میخواد تا باز شه.
से पुनः पोस्ट किया:
𝑲𝒂𝒍𝒐𝒑𝒔𝒊𝒂

06.03.202514:38
صداش کنین؛ کِرِنسیا، که معنیش میشه؛
A place where one feels safe, a place one feels at home and, a place their character is build up good. 🕊
جایی که شخص در آن احساس امنیت می کند، جایی که فرد احساس می کند در خانه است و جایی که شخصیت او به خوبی ساخته می شود. 🕊
Querencia (n.) ;
A place where one feels safe, a place one feels at home and, a place their character is build up good. 🕊
کِرِنسیا (اسم) ؛
جایی که شخص در آن احساس امنیت می کند، جایی که فرد احساس می کند در خانه است و جایی که شخصیت او به خوبی ساخته می شود. 🕊
05.03.202520:47
واقعا نمیفهمم چرا هنوز از جملاتی مثل "بگا رفت." یا "بگا میره." استفاده میکنید؟
ما الان دقیقا وسط گا ایستادیم دوستان و از این زاویهای که ما هستیم چیزی "بگا نمیره." بلکه "بگا میاد."
ما الان دقیقا وسط گا ایستادیم دوستان و از این زاویهای که ما هستیم چیزی "بگا نمیره." بلکه "بگا میاد."
05.04.202522:00
05.04.202521:33
11.03.202520:23
06.03.202516:56
خونواده اولین پناهگاهیه که روی سرمون آوار میشه در صورتی که تماما اطمینان داریم که این پناهگاه امن و استوار میمونه.
06.03.202513:43
مهمه به جایی که هستی احساس تعلق داشته باشی؛ فرقی نمیکنه دانشگاهه، محل کاره، جمع دوستانهاس، خونهاس یا قلب یه آدم. وقتی بهش احساس تعلق نداشته باشی انگاری بین زمین و آسمون موندی؛ بلاتکلیف و معلق.
05.03.202520:43
توی خسته کنندهترین حالت ممکن هستم.
یه جمله ساده نمیتونم بنویسم.
با هرکی بیشتر از سلام و احوالپرسی پیش میرم، حس میکنم یه خنجر آروم آروم توی سینهم فرو میره و دلم میخواد بشینم گریه کنم از درد و توخالی بودن.
حس میکنم هرجا که میرم، پشت سرم لشکر تاریکی و ملال و غم و مرگ حرکت میکنه.
یه جمله ساده نمیتونم بنویسم.
با هرکی بیشتر از سلام و احوالپرسی پیش میرم، حس میکنم یه خنجر آروم آروم توی سینهم فرو میره و دلم میخواد بشینم گریه کنم از درد و توخالی بودن.
حس میکنم هرجا که میرم، پشت سرم لشکر تاریکی و ملال و غم و مرگ حرکت میکنه.
06.03.202517:07
06.03.202515:21
قورباغههایی که قورت نمیدم داره تبدیل به اژدها میشه.
06.03.202511:21
از ژست "من خیلی قویام." و "آره اتفاقا، از بچگی مستقل بودم." لذت میبری تا نقطهای که بالاخره صدای فریاد بچهای که دلش ناز و نوازش و محبت میخواد به گوشت برسه.
اون موقع دیگه نمیدونی باید برای این بچه چیکار کنی چون در واقع یاد نگرفتی که باید چیکار کنی.
اون موقع دیگه نمیدونی باید برای این بچه چیکار کنی چون در واقع یاد نگرفتی که باید چیکار کنی.
05.03.202518:57
نه اینکه حالم بد باشه، حالم بد نیست اما اگر در همین لحظه جهان به صورت کاملا تصادفی از هم بپاشه حالم خیلی بهتر میشه.
दिखाया गया 1 - 24 का 36
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।