راستش خیلی دوست داشتم تو چالشت شرکت کنم ولی کمبود زمان این اجازرو بهم نداد مخصوصا اینکه دوست داشتم وحید حیوونی یه چیز متفاوت ترکیبی باشه ولی خب حتی فرصت اسکچم نکردم براش🧍🏿♀️
در نتیجههههههه تصمیم گرفتم یه حیوون خونگی بهش کادو بدم~
این شازده پسر قابلیت تغییر شکل به خزنده های مختلف داره 🤌🏻
عنوز بچست و نیاز به تربیت داره و از همه مهم تر به یه اسم و سرپرست نیاز داره که اگه دوست داشته باشی میتونی سرپرستیسو به عهده بگیری 👁️👄👁️
*شب هنگام، لب ساحل، کنار هم نشستن. واردان سرشو روی شونه هیاکی گذاشته *
+ *دست هیاکی رو توی دست هاش میگیره و نوازش میکنه *بهم بگو..تو کی فهمیدی.
-همون روز که مثل احمقا تیپ زدی که ببرمت بیرون. *با انگشت تقی میزنه توی پیشونی واردان*
+*میخنده *مثل احمقا بودم؟
-نخیر !* پوزخند *شانس اوردی همون موقع نخوردمت !
+*سر خوش میخنده و اشک گوشه چشمش رو پاک میکنه* پس... تو زود تر دلت لرزید.*سرشو میچرخونه سمتش و لبخند مهربونی میزنه *
- اره *اروم موهاشو نوازش میکنه *
- همیشه انقدر زود از خواب بیدار میشی؟
+ نه، کابوس دیدم... ولی خب فکر نکنم بشه بهش گفت کابوس... چون احساس ارامش و امنیت داشتم.. تو چی؟ خوب خوابیدی؟ راشل میگفت امروز زود بیدار شدی!
-*به پایین خیره میشه*خواب دیدم بازم نتونستم یکی رو نجات بدم...
+بهم بگو توی خواب چی دیدی؟ *اخم هاش میره توی هم... جدی بهش نگاه میکنه * منو دیدی نه ؟.... مرگِ منو...
- خب که چی... *صحنه های خواب از جلوی چشماش رد میشن *
+ یه خوابو دیدیم!!... میدونی معنی این چیه؟! *نگران*
......
*شب هنگام، لب ساحل، کنار هم نشستن. واردان سرشو روی شونه هیاکی گذاشته *
+ *دست هیاکی رو توی دست هاش میگیره و نوازش میکنه *بهم بگو..تو کی فهمیدی.
-همون روز که مثل احمقا تیپ زدی که ببرمت بیرون. *با انگشت تقی میزنه توی پیشونی واردان*
+*میخنده *مثل احمقا بودم؟
-نخیر !* پوزخند *شانس اوردی همون موقع نخوردمت !
+*سر خوش میخنده و اشک گوشه چشمش رو پاک میکنه* پس... تو زود تر دلت لرزید.*سرشو میچرخونه سمتش و لبخند مهربونی میزنه *
- اره *اروم موهاشو نوازش میکنه *
- همیشه انقدر زود از خواب بیدار میشی؟
+ نه، کابوس دیدم... ولی خب فکر نکنم بشه بهش گفت کابوس... چون احساس ارامش و امنیت داشتم.. تو چی؟ خوب خوابیدی؟ راشل میگفت امروز زود بیدار شدی!
-*به پایین خیره میشه*خواب دیدم بازم نتونستم یکی رو نجات بدم...
+بهم بگو توی خواب چی دیدی؟ *اخم هاش میره توی هم... جدی بهش نگاه میکنه * منو دیدی نه ؟.... مرگِ منو...
- خب که چی... *صحنه های خواب از جلوی چشماش رد میشن *
+ یه خوابو دیدیم!!... میدونی معنی این چیه؟! *نگران*
......
