Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
انجمن زیرشیروانی avatar

انجمن زیرشیروانی

«ما از همان خمیرۀ رویاهاییم.»
دربارهٔ ادبیات و تمام روزمرگی‌های مربوط به یک دانشجوی ترجمه
TGlist रेटिंग
0
0
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापित
विश्वसनीयता
अविश्वसनीय
स्थान
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिMar 17, 2025
TGlist में जोड़ा गया
Mar 17, 2025

समूह "انجمن زیرشیروانی" में नवीनतम पोस्ट

واقعاً زیبا. ♥️
से पुनः पोस्ट किया:
شهرزاد avatar
شهرزاد
⭐️
🌳
And in my thoughts I have bled.
من وقتی مردم دروغ می‌گویند، دوست دارم! دروغ تنها مزیت انسان است بر سایر موجودات. با دروغ به راستی می‌رسی! من از آن جهت انسانم که دروغ می‌گویم. هرگز به حقیقتی نرسیدند بی آنکه چهارده بار یا شاید صد و‌ چهار بار دروغ بگویند و این در نوع خود قابل احترام است. اما خود دروغ را هم تازه نمی‌توانیم با عقل خود بگوییم! به من دروغ بگو، اما دروغ خودت را بگو و آن‌وقت من تو را خواهم بوسید. دروغ را به‌سبک خود گفتن، بهتر از حقیقتی است به‌تقلید از دیگری! در مورد اول تو انسانی و در مورد دوم تو فقط مانند طوطی هستی!
—رازومیخین در جنایت و مکافات
یه چیز بامزهٔ دیگه هم توی این کتاب مدل صحبت کردن رازومیخین با راسکلنیکفه. یه‌ جا بهش می‌گه «می‌دانی با تو هم‌اکنون چه خواهم کرد؟ بغلت می‌کنم، مانند بسته‌ای می‌بندمت، می‌گذرامت زیر بغلم و می‌برم خانه و در را به رویت قفل می‌کنم!» آخه یعنی چی؟ :))))
اگر بخوام در ادامه هم همین‌جوری دربارهٔ ترجمه‌های دیگران نظر بدم قطعاً باید از دنیای آکادمیک خداحافظی کنم.
واقعاً عاشق ترجمهٔ مهری آهی از جنایت و مکافات شدم. چقدر قدیمی، چقدر داستایفسکی. واقعاً زیبا. 🌷
حتی یادم نمی‌آد چی شد که دلم خواست این سریال رو ببینم. خیلی جاها می‌خوندم که «دربارهٔ مرگه» و من هم فکر کردم چی بهتر از مرگ. واقعاً هم دربارهٔ مرگ بود. توی هر قسمت حداقل یه نفر می‌میره و از اول تا آخرش مرگ یکی از پررنگ‌ترین تم‌هاست. اما به دید من اینجا چیزی که خیلی بیشتر از مرگ اهمیت داره، «زندگی کردنه» و شخصیت‌هایی که دائم و در هر حالی دارن تلاش می‌کنن زندگی کنن و ادامه بدن. در واقع زندگیه که جریان داره و مرگ و از دست دادن عزیزان مابینش اتفاق می‌افته. عین یه آهنگی که یه جاهاییش بپره، موسیقی ادامه داره، حتی یه ثانیه هم قطع نمی‌شه. لحظات به سرعت برق عبور می‌کنن. هر ثانیه آدم به یه مرگ دیگر، ولو مرگ خودش نزدیک‌تر می‌شه. نمی‌شه جلوی گذر زمان رو گرفت. مثل جایی که نیت به کلر می‌گه «نمی‌تونی از این لحظه عکس بگیری، چون دیگه گذشته.» دقایق می‌گذرن و آدم‌ها نه در جنگ با زندگی یا مرگ، بلکه در جنگ با سیاهی درون خودشون می‌میرن. در جنگ با اون احساسی که باعث می‌شه عشق نورزن و دیگران و خودشون رو دوست نداشته باشن. تمام زندگی، تمام این تلاش و هر روز از خواب بیدار شدن و شب دوباره خوابیدن، تمامش، برای یاد گرفتن اینه که چطور به دیگران عشق بورزیم، چون تنها حسی که پوچی مرگ رو پر می‌کنه، مهر و محبتیه که به دیگران دادیم. انگار تنها چیزی که آدم‌ها رو از نیستی و از پیوستن به مرگ نجات می‌ده و جاودانشون می‌کنه، دوست داشتن همدیگه‌ست و تنها وظیفهٔ آدم هم اینه که تا وقت داره یاد بگیره درست و از ته دل دوست داشته باشه، نه نصفه‌ونیمه.
محکوم به مرگی یک ساعت پیش از مرگ می‌گوید یا می‌اندیشد که اگر مجبور می‌شد در بلندی یا بر فراز صخره‌ای زندگی کند که آنقدر باریک باشد که فقط دو پایش به روی آن جا گیرد و در اطرافش پرتگاه‌ها، اقیانوس و سیاهی ابدی، تنهایی ابدی و توفان ابدی باشد و به این وضع ناگزیر باشد در آن یک ذرع فضا تمام عمر، هزار سال، برای ابد بایستد؛ باز هم ترجیح می‌داد زنده بماند تا اینکه فوراً بمیرد. فقط زیستن، زیستن و زیستن! هر طور که باشد اما زنده ماندن و زیستن!
— جنایت و مکافات، فیودور داستایفسکی، ترجمۀ مهری آهی
If you are the dealer
I'm out of the game
If you are the healer
It means I'm broken and lame
If thine is the glory then
Mine must be the shame
– پیشترها می‌رفتی بچه‌ها رو درس می‌دادی، پس چرا حالا هیچ کاری نمی‌کنی؟
راسکلنیکف با بی‌میلی و خشونت گفت: چرا، می‌کنم.
– چه کار می‌کنی؟
– کار...
– چه کاری؟
جوان پس از اندکی درنگ با قیافه‌ای جدی گفت: فکر.
ناستاسیا خنده را سر داد.
🎀

रिकॉर्ड

20.04.202523:59
11Kसदस्य
17.02.202523:59
0उद्धरण सूचकांक
10.03.202511:59
3.5Kप्रति पोस्ट औसत दृश्य
31.03.202523:59
1.9Kप्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य
31.03.202523:59
9.35%ER
16.03.202511:59
31.97%ERR

विकास

सदस्य
उद्धरण सूचकांक
एक पोस्ट का औसत दृश्य
एक विज्ञापन पोस्ट का औसत दृश्य
ER
ERR
MAR '25APR '25

انجمن زیرشیروانی के लोकप्रिय पोस्ट

30.03.202511:27
بهترین پلی‌لیست دنیا. اگر از موسیقی غمگین و پیانو و راک و کلاسیک خوشتون میاد تقدیم به شما. چون الان دارم The Secret History رو می‌خونم اسم و وایبشون مشابهه.
اگر دوست داشتید می‌تونید بقیهٔ پلی‌لیست‌های چندمیلیونی فاخر بنده رو هم ببینید.
https://open.spotify.com/playlist/6xxNdwy9K3URqCHL8lOn2W?si=kQGqh9TZRKOP0LVtemICsQ
26.03.202519:56
این بیوی یکی بود:
In my Ivan Karamazov phase (I’m incredible yet my author despises me).
واقعاً صحیح و بامزه.
से पुनः पोस्ट किया:
شهرزاد avatar
شهرزاد
⭐️
13.04.202517:48
واقعاً عاشق ترجمهٔ مهری آهی از جنایت و مکافات شدم. چقدر قدیمی، چقدر داستایفسکی. واقعاً زیبا. 🌷
08.04.202511:24
If you are the dealer
I'm out of the game
If you are the healer
It means I'm broken and lame
If thine is the glory then
Mine must be the shame
15.04.202507:29
And in my thoughts I have bled.
13.04.202517:55
یه چیز بامزهٔ دیگه هم توی این کتاب مدل صحبت کردن رازومیخین با راسکلنیکفه. یه‌ جا بهش می‌گه «می‌دانی با تو هم‌اکنون چه خواهم کرد؟ بغلت می‌کنم، مانند بسته‌ای می‌بندمت، می‌گذرامت زیر بغلم و می‌برم خانه و در را به رویت قفل می‌کنم!» آخه یعنی چی؟ :))))
13.04.202518:24
من وقتی مردم دروغ می‌گویند، دوست دارم! دروغ تنها مزیت انسان است بر سایر موجودات. با دروغ به راستی می‌رسی! من از آن جهت انسانم که دروغ می‌گویم. هرگز به حقیقتی نرسیدند بی آنکه چهارده بار یا شاید صد و‌ چهار بار دروغ بگویند و این در نوع خود قابل احترام است. اما خود دروغ را هم تازه نمی‌توانیم با عقل خود بگوییم! به من دروغ بگو، اما دروغ خودت را بگو و آن‌وقت من تو را خواهم بوسید. دروغ را به‌سبک خود گفتن، بهتر از حقیقتی است به‌تقلید از دیگری! در مورد اول تو انسانی و در مورد دوم تو فقط مانند طوطی هستی!
—رازومیخین در جنایت و مکافات
🌳
میز ناهار عاشقان داستایفسکی.
07.04.202508:38
– پیشترها می‌رفتی بچه‌ها رو درس می‌دادی، پس چرا حالا هیچ کاری نمی‌کنی؟
راسکلنیکف با بی‌میلی و خشونت گفت: چرا، می‌کنم.
– چه کار می‌کنی؟
– کار...
– چه کاری؟
جوان پس از اندکی درنگ با قیافه‌ای جدی گفت: فکر.
ناستاسیا خنده را سر داد.
09.04.202520:01
محکوم به مرگی یک ساعت پیش از مرگ می‌گوید یا می‌اندیشد که اگر مجبور می‌شد در بلندی یا بر فراز صخره‌ای زندگی کند که آنقدر باریک باشد که فقط دو پایش به روی آن جا گیرد و در اطرافش پرتگاه‌ها، اقیانوس و سیاهی ابدی، تنهایی ابدی و توفان ابدی باشد و به این وضع ناگزیر باشد در آن یک ذرع فضا تمام عمر، هزار سال، برای ابد بایستد؛ باز هم ترجیح می‌داد زنده بماند تا اینکه فوراً بمیرد. فقط زیستن، زیستن و زیستن! هر طور که باشد اما زنده ماندن و زیستن!
— جنایت و مکافات، فیودور داستایفسکی، ترجمۀ مهری آهی
11.04.202511:52
حتی یادم نمی‌آد چی شد که دلم خواست این سریال رو ببینم. خیلی جاها می‌خوندم که «دربارهٔ مرگه» و من هم فکر کردم چی بهتر از مرگ. واقعاً هم دربارهٔ مرگ بود. توی هر قسمت حداقل یه نفر می‌میره و از اول تا آخرش مرگ یکی از پررنگ‌ترین تم‌هاست. اما به دید من اینجا چیزی که خیلی بیشتر از مرگ اهمیت داره، «زندگی کردنه» و شخصیت‌هایی که دائم و در هر حالی دارن تلاش می‌کنن زندگی کنن و ادامه بدن. در واقع زندگیه که جریان داره و مرگ و از دست دادن عزیزان مابینش اتفاق می‌افته. عین یه آهنگی که یه جاهاییش بپره، موسیقی ادامه داره، حتی یه ثانیه هم قطع نمی‌شه. لحظات به سرعت برق عبور می‌کنن. هر ثانیه آدم به یه مرگ دیگر، ولو مرگ خودش نزدیک‌تر می‌شه. نمی‌شه جلوی گذر زمان رو گرفت. مثل جایی که نیت به کلر می‌گه «نمی‌تونی از این لحظه عکس بگیری، چون دیگه گذشته.» دقایق می‌گذرن و آدم‌ها نه در جنگ با زندگی یا مرگ، بلکه در جنگ با سیاهی درون خودشون می‌میرن. در جنگ با اون احساسی که باعث می‌شه عشق نورزن و دیگران و خودشون رو دوست نداشته باشن. تمام زندگی، تمام این تلاش و هر روز از خواب بیدار شدن و شب دوباره خوابیدن، تمامش، برای یاد گرفتن اینه که چطور به دیگران عشق بورزیم، چون تنها حسی که پوچی مرگ رو پر می‌کنه، مهر و محبتیه که به دیگران دادیم. انگار تنها چیزی که آدم‌ها رو از نیستی و از پیوستن به مرگ نجات می‌ده و جاودانشون می‌کنه، دوست داشتن همدیگه‌ست و تنها وظیفهٔ آدم هم اینه که تا وقت داره یاد بگیره درست و از ته دل دوست داشته باشه، نه نصفه‌ونیمه.
28.03.202519:52
نوروز و هوای پاک و تهران خلوت و عیددیدنی‌. ❤️
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।