نوروز ترکی
فضای مجازی پر شده است از ادعای جدید رئیس جمهور ترکیه در مورد نوروز. جهت اول این مسأله معلوم است که قدرت سیاسی است. اما فارغ از این مسأله که اصل است، یک ایرانی اگر بخواهد بداند نوروز چیست باید چه کند؟ آیا در این مملکت که میگوید دو هزار و پانصد سال است نوروز را در آغاز بهار جشن میگیرد یک کتاب نوشته شده که با خیال راحت به مخاطب خود بگویید آن کتاب را بخواند؟ اصلاً کدام محققان را پروردهاید که بتوانند چنین چیزی بنویسند؟ فلان استاد سلیمدل که هیچ گاه نتوانست از چنگال فکر حزب توده رها شود منتهای هنرش این بود که همهٔ مواریث این مملکت، و از جمله نوروز، را در عراق سه هزار قبل بجوید. فلان استاد علوم سیاسی دانشگاه نوشته که عجب است که هیچ یک از محققان ایراندوست دوران پهلوی هم اعتراف به این نکرده که نوروز در واقع عید کردی است و طرفه آنکه این مهمل بی حجت و دلیل را در دفاع از ایران نوشته. فلان استاد معروف ادبیات در سلسلهای از مقالات مغلوط که در دفاع از زبان فارسی نوشته خاقانی را بی هیچ سند و مدرکی ترکزاده خوانده و در جواب منتقد که میگوید سندت کو، میگوید که تو از کجا میگویی که ترکزاده نبوده؟ فلان استاد دیگر که از مسببان وضع امروز دانشگاه است و در نودسالگی دانشگاه پشت بلندگو میرود و مزورانه از جفای این سالها به دانشگاه میگوید، هم او که این اواخر خود را از صدیقون مانوی توهم کرده، منتهای سلوک علمی و معنویش این است که برای نجات ایران باید از گوشتخواری پرهیز کرد. فیالجمله ایران در میان محققان نیز مدافع خوب کم دارد.
بازگردیم به نوروز. کدام گروه عربی یک رسالهٔ قابل چاپ به اسم نوروز یا مهرجان نوشته؟ کدام دائرةالمعارف ما یک مدخل نوروز نوشته که به کار آید؟ بلی، در امریکا نوشتهاند و یک انتشارات بی در و پیکر زیر نظر کسی که نه انگلیسی میدانسته نه فارسی مبلغی از آنها را چاپ کرده. همین فرد چند سال در یک دائرةالمعارف مملکت پول مفت گرفته و هیچ به دست مردم داده. همان دائرةالمعارف به جای آنکه روزی یک دانشنامهٔ جدید باز کند و مدخل آبگوشت بنویسد، بهتر میبود مدخل نوروز را مینوشت (ترتیب الفبا را بلدم، ولی چیزی هم به اسم اینترنت وجود دارد). بنیاد ایرانشناسی با آن عرض و طولش در آن سالها بهتر میبود یک کتاب که به خواندن بیرزد دربارهٔ نوروز مینوشت. ولی چگونه بنویسد، وقتی از همان آغاز کارها را در آن به دست پیادگان دادند که دنبال بستن بار خود بودند؟
به طور کلی آن استادی که گفته همه چیز در این مملکت متولی دارد جز ایران راست گفته. ولی از آن جا که طبیعت و ذات ایرانی است، شمار زیادی از همین مدعیان نوظهور ایراندوستی نیز به دنبال آنند که از این نمد کلاهی برای خود بسازند. گروهی نیز که ممکن است در نیت خود صادق باشد و بالاتر از آن استعدادی داشته باشد و کاری از دستش برآید، برای نمردن و ادامهٔ زندگی میجنگد. شماری از همین گروهند که از ناچاری در فضای مجازی به عزم دفاع از ایران برخاستهاند و در آن میانه هم پیداست که گروهی در پی همان کلاهند. دفاع از مواریث یک مملکت جز قدرت سیاسی و اجتماعی و جز هیجانِ احساسات میراثبران، به پشتوانهای علمی نیز نیازمند است و آن کار دانشگاه و بنیادهای پژوهشی آن مملکت است. ولی در مملکتی که نتوانسته چنانکه باید افرادی قابل برای ساختن این پشتوانه آماده کند و آن چند نفری را هم که آماده کرده به قوت لایموت سر پا نگه داشته، چگونه انتظار دارد برای او به تعبیر مبتذل جدید "تولید علم کنند"؟
این نوشتهٔ ناپخته نتیجهٔ یک کابوس بود.