04.04.202523:09
دربارهی سیزده بدر
از سیزده بدر متنفر بودم. ساعت چهار یا پنج صبح از خواب بیدار میشدیم، ساعتها توی ماشین از شهر میزدیم بیرون، به خراسان بیانتها، از بین کوه و دره میگذشتیم و میرسیدیم به جایی که آب باشد. جایی که خاله و بچههایش از شب قبل اتراق کرده بودند. من کنار پسرخاله و دختر دایی همسن خودم بازی میکردم. گیاههای بزرگ را پیدا میکردیم، توی آب میرفتیم، از دویدن و راه رفتن بین سنگها بیشتر از هر چیزی خوشم میآمد. جوجه میپختند، چادر را باد میبرد و یک نفر همیشه بود که داد بزند هوووی! و زن و مرد با هیاهو و مسخره بازی بروند دنبالش. بعد تگرگ میزد، هر سال بلا استثنا تگرگ میزد و توی ماشین پناه میگرفتیم. هر سال باران میآمد و از ترس سیل زودتر بر میگشتیم خانه.
سیزده بدر را دوست نداشتم. خسته بودم. میخواستم به چیزهای عمیق فکر کنم، میخواستم به جای قابلمهی برنج، یک سبد ساندویچ با نون تست ببریم توی یک طبیعت آرام (نه مثل دشتهای خراسان خشن) در سکوت بخوریم.
چه چیزهای احمقانهای.
از سیزده بدر متنفر بودم. از دیدن آدمها متنفر بودم.
چه بچهی احمقی.
بعد خاله مرد.
خاله مرد و قلب مادر هم مرد. خانهای که قلب مادرش مرده سیاه میشود. خانه که سیاه شود بچهها در آن رشد نمیکنند. من دیگر نه صدا و نه چهرهی او را به یاد نمیآورم اما لمس دستهایش را چرا، خندهاش را چرا، و اهمیت دادنش را چرا.
سیزده بدر سال بعد را در قبرستانش برگزار کردند.
و من نرفتم.
میگویند آن سال تگرگ نبارید.
از سیزده بدر متنفر بودم. ساعت چهار یا پنج صبح از خواب بیدار میشدیم، ساعتها توی ماشین از شهر میزدیم بیرون، به خراسان بیانتها، از بین کوه و دره میگذشتیم و میرسیدیم به جایی که آب باشد. جایی که خاله و بچههایش از شب قبل اتراق کرده بودند. من کنار پسرخاله و دختر دایی همسن خودم بازی میکردم. گیاههای بزرگ را پیدا میکردیم، توی آب میرفتیم، از دویدن و راه رفتن بین سنگها بیشتر از هر چیزی خوشم میآمد. جوجه میپختند، چادر را باد میبرد و یک نفر همیشه بود که داد بزند هوووی! و زن و مرد با هیاهو و مسخره بازی بروند دنبالش. بعد تگرگ میزد، هر سال بلا استثنا تگرگ میزد و توی ماشین پناه میگرفتیم. هر سال باران میآمد و از ترس سیل زودتر بر میگشتیم خانه.
سیزده بدر را دوست نداشتم. خسته بودم. میخواستم به چیزهای عمیق فکر کنم، میخواستم به جای قابلمهی برنج، یک سبد ساندویچ با نون تست ببریم توی یک طبیعت آرام (نه مثل دشتهای خراسان خشن) در سکوت بخوریم.
چه چیزهای احمقانهای.
از سیزده بدر متنفر بودم. از دیدن آدمها متنفر بودم.
چه بچهی احمقی.
بعد خاله مرد.
خاله مرد و قلب مادر هم مرد. خانهای که قلب مادرش مرده سیاه میشود. خانه که سیاه شود بچهها در آن رشد نمیکنند. من دیگر نه صدا و نه چهرهی او را به یاد نمیآورم اما لمس دستهایش را چرا، خندهاش را چرا، و اهمیت دادنش را چرا.
سیزده بدر سال بعد را در قبرستانش برگزار کردند.
و من نرفتم.
میگویند آن سال تگرگ نبارید.
16.03.202505:43
من فکر میکردم اینکه مانگاکا به نامی، سانجی و زورو میوه شیطانی نخورونده اینه که این میوهها کمیابن. اما الان متوجه شدم واسه اینه که هر بار لوفی میوفته تو آب یکی باید باشه شناکنان درش بیاره.
15.03.202512:56
عزیزم ببخشید اگه جواب تماسات رو ندم. دارم میرم مابین کوهها گم بشم و اونجا آنتن نیست.
14.03.202522:45
پس یادگیری خیلی از زبانهای ایرانی به خاطر این مسائل + قواعد نامنسجم و از همه مهمتر "بینیازی به یادگیری اون زبان" اتفاق نمیوفته.
14.03.202522:27
عاشق ایرانم. کلا یه گربهست بعد اندازه چندتا قاره زبان و گویش داره.
14.03.202522:24
خراسان میگن قَطِغ
16.03.202506:48
اگه داشتم خودم تنهایی میکشیدم، همشیره میخواستم چی کار
15.03.202515:31
کاش هشتپا بودم با هشتتا پام میزدم تو دهنت.
15.03.202507:12
The project successfully failed.
14.03.202522:44
دلایل سیاسی. زبان در اتحاد خیلی تاثیر داره (حالا من خیلی نمیدونم)
تعداد زیاد زبانهای در حال مرگ. مثلا ببینین، خیلی از زبانها خط و فرم نوشتاری ندارن. اینا منسوخ میشن. خیلی زبانها مربوط به یه روستا هستن و فقط توی همون روستا صحبت میشن، با مهاجرت جوونا به شهر و جمعیت پیر باقیمونده اون زبان کلا از بین میره.
از طرفی زبانی که جمعیت کمی ازش استفاده کنن زیاد تغییر میکنه. مثلا ممکنه سه نسل مادربزرگ و مادر و دختر توی همون منطقه باشن اما زبان مادربزرگ اصیلتر از زبان مادر باشه و مادر خیلی از کلمات مادربزرگ رو اصلا بلد نباشه. فرض کنین مادربزرگ کلی کلمه برای روشن کردن آتیش و پختن خمیر بلده اما مادر از اجاق گاز استفاده میکنه، کلماتی که مادربزرگ بلده دیگه به درد نمیخورن، چون جایی مکتوب نشدن با مرگ مادربزرگ فراموش میشن، چون کلمه جایی ضبط نشده با لهجهی یک قوم تغییر میکنه و این زبان دیگه اون زبان پنجاه سال پیش نیست.
تعداد زیاد زبانهای در حال مرگ. مثلا ببینین، خیلی از زبانها خط و فرم نوشتاری ندارن. اینا منسوخ میشن. خیلی زبانها مربوط به یه روستا هستن و فقط توی همون روستا صحبت میشن، با مهاجرت جوونا به شهر و جمعیت پیر باقیمونده اون زبان کلا از بین میره.
از طرفی زبانی که جمعیت کمی ازش استفاده کنن زیاد تغییر میکنه. مثلا ممکنه سه نسل مادربزرگ و مادر و دختر توی همون منطقه باشن اما زبان مادربزرگ اصیلتر از زبان مادر باشه و مادر خیلی از کلمات مادربزرگ رو اصلا بلد نباشه. فرض کنین مادربزرگ کلی کلمه برای روشن کردن آتیش و پختن خمیر بلده اما مادر از اجاق گاز استفاده میکنه، کلماتی که مادربزرگ بلده دیگه به درد نمیخورن، چون جایی مکتوب نشدن با مرگ مادربزرگ فراموش میشن، چون کلمه جایی ضبط نشده با لهجهی یک قوم تغییر میکنه و این زبان دیگه اون زبان پنجاه سال پیش نیست.
14.03.202522:27
جالبه بدونی تو منطقه ما فقط روستای بابام اینان که میگن قاتیخ جای دیگه استفاده نمیکنن😂
14.03.202522:24
با کامنتای امشب میتونم یه پایاننامه بنویسم.
16.03.202505:54
ما گرگی در لباس گوسفند رو که از اول میشناختیم، بعد گوسفند در لباس گرگ اومد که خیلی جالب بود، ولی گوسفندی در لباس گرگ که خودش گرگ در پوست و گوشت گوسفنده؟! یک نفر توضیح بده.
14.03.202523:50
الان یادم اومد چقدر بچه بودم در و دیوار ماچ کردم ای خدا...
14.03.202522:38
من خودم همیشه به این فکر میکردم چرا تو ایران نمیان برای گویشای مختلف کلاس بزارن یاد بگیریم


14.03.202522:26
آقای پرنده 🎩
14.03.202522:23
ببین مثلا ماست تو حالت عادی میگیم یوغوت ولی بعضی روستاها میگن قاتیخ😂
یر آلما = قارتوپی (ق همون گ تلفظ میشه و ر اینجا ی تلفظ میشه پس درواقع گایتوپی😂)
یر آلما = قارتوپی (ق همون گ تلفظ میشه و ر اینجا ی تلفظ میشه پس درواقع گایتوپی😂)
16.03.202505:52
داره خیلی پیچیده میشه دیگه
15.03.202513:44
پنهان کردم در خاکستر غم، آن همه آرزو، دل دیوانه.
14.03.202523:49
یا امام رضا قربون کبوترای حرمت، بیا و حاجتم رو بده. من امشب بخوابم فردا بیدار نشم، خب؟🥹💋
14.03.202522:34
بچهها ممنونم. قبل این بحث حالم به حدی خراب بود که داشتم گریه میکردم و اصلا اومدم اینجا تا یکی از اون دلنوشتههای طولانی رو بنویسم ولی بعد درگیر بحث باهاتون شدم و کلی خندیدم. واقعا قلب برای شما.
14.03.202522:25
حالا بیا کلمه مورد علاقم تو ترکی رو بهت بگم
بَیگوش. ما به جغد میگیم بَیگوش ولی خب بخوای کلمه به کلمه معنیش کنی معنیش میشه اقای پرنده😭😭
بَیگوش. ما به جغد میگیم بَیگوش ولی خب بخوای کلمه به کلمه معنیش کنی معنیش میشه اقای پرنده😭😭
14.03.202522:20
صبح یه ماجرای مشابه داشتیم ...
दिखाया गया 1 - 24 का 120
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।