से पुनः पोस्ट किया:
انجمن جامعه شناسی ایران

10.05.202520:43
#یادداشت_روز
🔸چهار هويت تاريخي ايرانيان
گفتوگو با سعيد معدني در آستانه همايش كنكاشهاي مفهومي و نظري درباره ايران
محسن آزموده
هويت سطوح و معاني مختلفي دارد تا جايي كه به انسان ايراني باز ميگردد، دستكم سه لايه يا وجه اساسي را ميتوان تشخيص داد، ايراني بودن، مسلمان بودن يا بهطور خاص شيعه بودن و در نهايت مدرن بودن يا به تعبير برخي مدرنيت. اما اين لايهها و مولفههاي گوناگون چطور در كنار يكديگر مينشينند و چه تاثيري بر يكديگر و بر كليت شخصيت انسان ايراني دارند؟
جامعهشناسان در اين زمينه چه نظري دارند؟ انسان ايراني چگونه با عناصر هويتي خود در طول تاريخ با اين تعارضات كنار آمده و به انسجام و همبستگي اجتماعي رسيده است؟ دكتر سعيد معدني، جامعهشناس از پژوهشگراني است كه در اين زمينه تحقيق ميكند و در همين زمينه مقالهاي در همايش كنكاشهاي مفهومي و نظري درباره ايران دارد كه قرار است در خردادماه سال جاري به همت انجمن جامعهشناسي ايران برگزار شود. به اين مناسبت با او گفتوگويي صورت دادم كه از نظر ميگذرد.
در ابتدا بفرماييد كه آيا اصولا اين فرض يا تعبير را قبول داريد كه انسانها در عصر جديد هويتهايي چندگانه دارند و اگر پاسختان به اين پرسش مثبت است، علت يا علل آن را چه ميدانيد؟
ادامه این یادداشت را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
با حمایت انجمن جامعه شناسی از فرهنگ و فرهیختگی حمایت کنید
🔸چهار هويت تاريخي ايرانيان
گفتوگو با سعيد معدني در آستانه همايش كنكاشهاي مفهومي و نظري درباره ايران
محسن آزموده
هويت سطوح و معاني مختلفي دارد تا جايي كه به انسان ايراني باز ميگردد، دستكم سه لايه يا وجه اساسي را ميتوان تشخيص داد، ايراني بودن، مسلمان بودن يا بهطور خاص شيعه بودن و در نهايت مدرن بودن يا به تعبير برخي مدرنيت. اما اين لايهها و مولفههاي گوناگون چطور در كنار يكديگر مينشينند و چه تاثيري بر يكديگر و بر كليت شخصيت انسان ايراني دارند؟
جامعهشناسان در اين زمينه چه نظري دارند؟ انسان ايراني چگونه با عناصر هويتي خود در طول تاريخ با اين تعارضات كنار آمده و به انسجام و همبستگي اجتماعي رسيده است؟ دكتر سعيد معدني، جامعهشناس از پژوهشگراني است كه در اين زمينه تحقيق ميكند و در همين زمينه مقالهاي در همايش كنكاشهاي مفهومي و نظري درباره ايران دارد كه قرار است در خردادماه سال جاري به همت انجمن جامعهشناسي ايران برگزار شود. به اين مناسبت با او گفتوگويي صورت دادم كه از نظر ميگذرد.
در ابتدا بفرماييد كه آيا اصولا اين فرض يا تعبير را قبول داريد كه انسانها در عصر جديد هويتهايي چندگانه دارند و اگر پاسختان به اين پرسش مثبت است، علت يا علل آن را چه ميدانيد؟
ادامه این یادداشت را روی وب سایت انجمن جامعه شناسی ایران بخوانید.
@iran_sociology
#انجمن_جامعه_شناسی_ایران
با حمایت انجمن جامعه شناسی از فرهنگ و فرهیختگی حمایت کنید
से पुनः पोस्ट किया:
اکبر گنجی

10.05.202520:10
بخش دوم مقاله 🎥 ترامپ چگونه می تواند از طریق «بیشتر در برابر بیشتر» به توافق هسته ای با ایران دست یابد؟👇👇
🔺چنین ترتیبی باید برای ایران نیز جذاب باشد. اقتصادی که سالها گرفتار سوءمدیریت بوده و اکنون با سقوط قیمت نفت مواجه است، در وضعیت بسیار بدی قرار دارد: رشد اقتصادی درجا میزند، تورم بیش از ۳۰ درصد است، بیکاری نزدیک به ۱۰ درصد، و ارزش ریال به پایینترین سطح تاریخی خود در برابر دلار رسیده است. مردم ایران که سال گذشته رئیسجمهور جدید، مسعود پزشکیان، را با وعده نجات اقتصاد انتخاب کردند، تشنه گشایش اقتصادیاند و تقریباً بیشک از هرگونه توافق هستهای که چنین گشایشی به همراه آورد استقبال خواهند کرد.
🔺این توافق همچنین یک پیروزی سیاسی برای آقای ترامپ خواهد بود، زیرا میتواند مدعی شود که «توافقی بهتر» از توافق اوباما حاصل کرده است: با محدودیتهای بیشتر بر برنامه هستهای ایران و مزایایی برای اقتصاد آمریکا، همزمان.
🔺بهنظر میرسد ایران نیز بلد است چگونه توجه آقای ترامپ را جلب کند. وزیر خارجه ایران، عباس عراقچی، اخیراً اقتصاد ایران را یک «فرصت هزار میلیارد دلاری» معرفی کرده و چشمانداز قراردادهایی با شرکتهایی مانند بوئینگ را مطرح کرده است؛ قراردادهایی که میتوانند برای آمریکاییها شغل ایجاد کنند. لغو کامل تحریمهای ایالات متحده علیه ایران – تا زمانی که رژیم فعلی سر کار است – ممکن است نامحتمل و حتی غیرعاقلانه باشد. اما اگر شرایط درست باشد، آقای ترامپ میتواند مجوزهای صادراتی مشخصی برای شرکتهای آمریکایی جهت سرمایهگذاری یا فروش کالا به ایران صادر کند، به شرکتهای تابعه آمریکایی اجازه دهد تجارت با ایران را از سر بگیرند و صادرات محصولات کشاورزی ایالات متحده – که اکنون بهخاطر سیاست جدید تعرفهایاش آسیب دیدهاند – را تحت معافیتهای بشردوستانه افزایش دهد.
🔺بدیهی است که دادن هرگونه امتیاز اقتصادی به کشوری که همچنان بهشدت ضد آمریکاست، بیثباتی در خاورمیانه و فراتر از آن را دامن میزند، مردم خود را سرکوب میکند و از تروریسم و ترورهای هدفمند حمایت میکند، هزینههایی در پی دارد. اما در عین حال، ایران این اقدامات کمهزینه را حتی در زمان تحریمهای سخت نیز انجام میدهد؛ و ایرانی که به سلاح هستهای دست یابد، تهدیدی بهمراتب بزرگتر برای ایالات متحده و جهان خواهد بود.
🔺هیچگاه گزینههای خوبی برای مقابله با برنامه هستهای ایران وجود نداشته، فقط انتخابهایی بین گزینههای بد ممکن بوده است. توافق هستهای «بیشتر در برابر بیشتر» باید برای آقای ترامپ جذاب باشد: «توافقی بهتر» از توافق اوباما، مفید برای اقتصاد آمریکا و اجتناب از جنگی پرهزینه در خاورمیانه؛ و مهمتر از همه، این کار، تصمیم درستی خواهد بود.
https://www.nytimes.com/2025/05/10/opinion/international-world/how-trump-can-close-a-nuclear-deal-with-iran.html
🔺چنین ترتیبی باید برای ایران نیز جذاب باشد. اقتصادی که سالها گرفتار سوءمدیریت بوده و اکنون با سقوط قیمت نفت مواجه است، در وضعیت بسیار بدی قرار دارد: رشد اقتصادی درجا میزند، تورم بیش از ۳۰ درصد است، بیکاری نزدیک به ۱۰ درصد، و ارزش ریال به پایینترین سطح تاریخی خود در برابر دلار رسیده است. مردم ایران که سال گذشته رئیسجمهور جدید، مسعود پزشکیان، را با وعده نجات اقتصاد انتخاب کردند، تشنه گشایش اقتصادیاند و تقریباً بیشک از هرگونه توافق هستهای که چنین گشایشی به همراه آورد استقبال خواهند کرد.
🔺این توافق همچنین یک پیروزی سیاسی برای آقای ترامپ خواهد بود، زیرا میتواند مدعی شود که «توافقی بهتر» از توافق اوباما حاصل کرده است: با محدودیتهای بیشتر بر برنامه هستهای ایران و مزایایی برای اقتصاد آمریکا، همزمان.
🔺بهنظر میرسد ایران نیز بلد است چگونه توجه آقای ترامپ را جلب کند. وزیر خارجه ایران، عباس عراقچی، اخیراً اقتصاد ایران را یک «فرصت هزار میلیارد دلاری» معرفی کرده و چشمانداز قراردادهایی با شرکتهایی مانند بوئینگ را مطرح کرده است؛ قراردادهایی که میتوانند برای آمریکاییها شغل ایجاد کنند. لغو کامل تحریمهای ایالات متحده علیه ایران – تا زمانی که رژیم فعلی سر کار است – ممکن است نامحتمل و حتی غیرعاقلانه باشد. اما اگر شرایط درست باشد، آقای ترامپ میتواند مجوزهای صادراتی مشخصی برای شرکتهای آمریکایی جهت سرمایهگذاری یا فروش کالا به ایران صادر کند، به شرکتهای تابعه آمریکایی اجازه دهد تجارت با ایران را از سر بگیرند و صادرات محصولات کشاورزی ایالات متحده – که اکنون بهخاطر سیاست جدید تعرفهایاش آسیب دیدهاند – را تحت معافیتهای بشردوستانه افزایش دهد.
🔺بدیهی است که دادن هرگونه امتیاز اقتصادی به کشوری که همچنان بهشدت ضد آمریکاست، بیثباتی در خاورمیانه و فراتر از آن را دامن میزند، مردم خود را سرکوب میکند و از تروریسم و ترورهای هدفمند حمایت میکند، هزینههایی در پی دارد. اما در عین حال، ایران این اقدامات کمهزینه را حتی در زمان تحریمهای سخت نیز انجام میدهد؛ و ایرانی که به سلاح هستهای دست یابد، تهدیدی بهمراتب بزرگتر برای ایالات متحده و جهان خواهد بود.
🔺هیچگاه گزینههای خوبی برای مقابله با برنامه هستهای ایران وجود نداشته، فقط انتخابهایی بین گزینههای بد ممکن بوده است. توافق هستهای «بیشتر در برابر بیشتر» باید برای آقای ترامپ جذاب باشد: «توافقی بهتر» از توافق اوباما، مفید برای اقتصاد آمریکا و اجتناب از جنگی پرهزینه در خاورمیانه؛ و مهمتر از همه، این کار، تصمیم درستی خواهد بود.
https://www.nytimes.com/2025/05/10/opinion/international-world/how-trump-can-close-a-nuclear-deal-with-iran.html
से पुनः पोस्ट किया:
روشنفکران



10.05.202519:47
سازمان ملل در واکنش به تصمیم ترامپ برای تغییر نام خلیج فارس:
سازمان ملل به استفاده از نامی که تا کنون گفته شده ادامه خواهد داد.
#خبر #اجتماعی
@Roshanfkrane
سازمان ملل به استفاده از نامی که تا کنون گفته شده ادامه خواهد داد.
#خبر #اجتماعی
@Roshanfkrane
10.05.202516:56
حق مسلم ما کدام است: غنیسازی اورانیوم یا زندگی با فشار کمتر؟
انرژی هستهای یا غنیسازی بیهدف اورانیوم؟
موضوع غنیسازی اورانیوم نباید به عنوان خط قرمزی غیر قابل مذاکره تعریف شود؛ بگونهای که دست سیاستگذاران و تصمیمگیران کشور را ببندد.
مسالۀ اصلی، توسعه و آبادانی کشور و بهبود زندگی مردم است که اولین «حق مسلم» ماست و نباید قربانی مسائل دیگر شود.
اگر حفظ غنیسازی - که تا امروز نیز گُلی بر سر ملت نزده - قرارست منجر به فشارها و تحریمهای بیشتر بر ملت شود، باید با نظرخواهی از مردم در این باره تصمیمگیری شود و هیچ فرد و گروه و تفکری نمیتواند با نادیده گرفتن خواستِ جمهور، در این زمینه تصمیمگیری کند.
کدام عقل سلیمی میپذیرد که ما اورانیوم را غنی و انبار کنیم و در عوض، بواسطۀ محدودیتهایی که بر کشور تحمیل میشود در همه چیز عقب بمانیم و سالهای دیگری، محرومیت را تحمل کنیم؟ آن هم در شرایطی که کسی معترضِ ما برای استفاده از انرژی هستهای برای مصارف صلحآمیز نیست.
٭٭٭٭٭٭ ٭٭٭٭٭٭ ٭٭٭٭٭٭
حکمرانی عرصۀ لجبازی و پافشاری بر یک عقیده نیست. بسیاری از کشورهای جهان بدون پرداخت هزینههای کلان از مواهب انرژی هستهای استفاده میکنند ولی عمر یک نسل در ایران بخاطر سیاستگذاری غلط در این زمینه تباه شده و همچنان نیز هیچ چشماندازی برای بهرهبرداری از آن وجود ندارد.
تداوم این وضعیت، بحران نارضایتی را تعمیق خواهد کرد و زمینه را برای نیروهای خارجی فراهم میکند تا کشور را دچار چالشهای امنیتی کنند.
باید به مسوولین کشور کمک کرد تا از این بنبست خارج شوند. یک توافق بر سر بهرهبرداری از مواهب انرژی هستهای و ساخت نیروگاههای برق اتمی را باید جایگزین اصرار بر غنیسازی و انبار بیهدف اورانیوم کرد؛ و الا تا چند سال دیگر، همین توافق نیز برایمان آرزو میشود!
مراقب باشیم در دام عدهای نیفتیم که از تداوم وضعیت بحرانی در کشور منفعت میبرند و مصالح کشور را فدای لجبازی یا منافع مادی و ایدئولوژیک عدهای محدود میکنند.
@AmirTafreshi
انرژی هستهای یا غنیسازی بیهدف اورانیوم؟
موضوع غنیسازی اورانیوم نباید به عنوان خط قرمزی غیر قابل مذاکره تعریف شود؛ بگونهای که دست سیاستگذاران و تصمیمگیران کشور را ببندد.
مسالۀ اصلی، توسعه و آبادانی کشور و بهبود زندگی مردم است که اولین «حق مسلم» ماست و نباید قربانی مسائل دیگر شود.
اگر حفظ غنیسازی - که تا امروز نیز گُلی بر سر ملت نزده - قرارست منجر به فشارها و تحریمهای بیشتر بر ملت شود، باید با نظرخواهی از مردم در این باره تصمیمگیری شود و هیچ فرد و گروه و تفکری نمیتواند با نادیده گرفتن خواستِ جمهور، در این زمینه تصمیمگیری کند.
کدام عقل سلیمی میپذیرد که ما اورانیوم را غنی و انبار کنیم و در عوض، بواسطۀ محدودیتهایی که بر کشور تحمیل میشود در همه چیز عقب بمانیم و سالهای دیگری، محرومیت را تحمل کنیم؟ آن هم در شرایطی که کسی معترضِ ما برای استفاده از انرژی هستهای برای مصارف صلحآمیز نیست.
٭٭٭٭٭٭ ٭٭٭٭٭٭ ٭٭٭٭٭٭
حکمرانی عرصۀ لجبازی و پافشاری بر یک عقیده نیست. بسیاری از کشورهای جهان بدون پرداخت هزینههای کلان از مواهب انرژی هستهای استفاده میکنند ولی عمر یک نسل در ایران بخاطر سیاستگذاری غلط در این زمینه تباه شده و همچنان نیز هیچ چشماندازی برای بهرهبرداری از آن وجود ندارد.
تداوم این وضعیت، بحران نارضایتی را تعمیق خواهد کرد و زمینه را برای نیروهای خارجی فراهم میکند تا کشور را دچار چالشهای امنیتی کنند.
باید به مسوولین کشور کمک کرد تا از این بنبست خارج شوند. یک توافق بر سر بهرهبرداری از مواهب انرژی هستهای و ساخت نیروگاههای برق اتمی را باید جایگزین اصرار بر غنیسازی و انبار بیهدف اورانیوم کرد؛ و الا تا چند سال دیگر، همین توافق نیز برایمان آرزو میشود!
مراقب باشیم در دام عدهای نیفتیم که از تداوم وضعیت بحرانی در کشور منفعت میبرند و مصالح کشور را فدای لجبازی یا منافع مادی و ایدئولوژیک عدهای محدود میکنند.
@AmirTafreshi
से पुनः पोस्ट किया:
اخبار فوری/ مهم🔖

10.05.202515:33
♦️ اعلام جزئیات دور چهارم مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا توسط عباس عراقچی
✅ @FouriAkhabr
✅ @FouriAkhabr
से पुनः पोस्ट किया:
دیپلماسی

10.05.202515:02
🔵🔴با سخنان دیروز ویتکاف، احتمال توافق موقت بالا رفت؟
🔦راز زیمیت، عضو ارشد اندیشکده اسرائیلی «امنیت ملی»:
🔹آخرین درخواستهای حداکثری #ویتکاف، همراه با تهدید او درباره پیامدهای نبود پیشرفت در دور بعدی مذاکرات عمان، و همچنین گزارش روز گذشته CNN مبنی بر اینکه دور چهارم مذاکرات فردا شامل مباحث فنی نخواهد بود و تنها در سطح عالی برگزار میشود، احتمال تشدید تنشها را افزایش میدهد.
🔹با این حال، این تحولات همچنین شانس دستیابی به یک توافق موقت را نیز بالا میبرند؛ توافقی که به هر دو طرف امکان میدهد نوعی دستاورد محدود را به نمایش بگذارند و بحث بر سر مسئله اصلی—یعنی غنیسازی اورانیوم در خاک ایران—را به زمانی دیگر موکول کنند.
🔹با این وجود، باید به خطرات اصلی چنین توافق موقتی توجه داشت. نخست، این توافق میتواند بهطور قابل توجهی احساس فوریت را هم در تهران و هم در واشنگتن کاهش دهد و در طول زمان، توافقی را نهادینه کند که شاید منجر به بازگرداندن بخشی از ظرفیتهای هستهای ایران شود، اما بدون هیچ پیشرفت واقعی در مسیر هدف اصلی: مسدود کردن راه ایران به سمت سلاح هستهای.
🔹دوم، چنین توافقی ممکن است منجر به از دست رفتن آخرین فرصت برای فعالسازی مکانیسم ماشه در ماه اکتبر شود.
🔹در چنین سناریویی، ترامپ ممکن است—همانگونه که در گذشته نیز رخ داده—علاقه خود را به مسئله هستهای ایران از دست بدهد، اسرائیل اجرای گزینه نظامی را بسیار دشوار بیابد، و ایران نیز بدون واگذاری تجهییزات هستهای مهم، زمان بیشتری به دست آورد./ انتخاب
T.me/bestdiplomacy
🔦راز زیمیت، عضو ارشد اندیشکده اسرائیلی «امنیت ملی»:
🔹آخرین درخواستهای حداکثری #ویتکاف، همراه با تهدید او درباره پیامدهای نبود پیشرفت در دور بعدی مذاکرات عمان، و همچنین گزارش روز گذشته CNN مبنی بر اینکه دور چهارم مذاکرات فردا شامل مباحث فنی نخواهد بود و تنها در سطح عالی برگزار میشود، احتمال تشدید تنشها را افزایش میدهد.
🔹با این حال، این تحولات همچنین شانس دستیابی به یک توافق موقت را نیز بالا میبرند؛ توافقی که به هر دو طرف امکان میدهد نوعی دستاورد محدود را به نمایش بگذارند و بحث بر سر مسئله اصلی—یعنی غنیسازی اورانیوم در خاک ایران—را به زمانی دیگر موکول کنند.
🔹با این وجود، باید به خطرات اصلی چنین توافق موقتی توجه داشت. نخست، این توافق میتواند بهطور قابل توجهی احساس فوریت را هم در تهران و هم در واشنگتن کاهش دهد و در طول زمان، توافقی را نهادینه کند که شاید منجر به بازگرداندن بخشی از ظرفیتهای هستهای ایران شود، اما بدون هیچ پیشرفت واقعی در مسیر هدف اصلی: مسدود کردن راه ایران به سمت سلاح هستهای.
🔹دوم، چنین توافقی ممکن است منجر به از دست رفتن آخرین فرصت برای فعالسازی مکانیسم ماشه در ماه اکتبر شود.
🔹در چنین سناریویی، ترامپ ممکن است—همانگونه که در گذشته نیز رخ داده—علاقه خود را به مسئله هستهای ایران از دست بدهد، اسرائیل اجرای گزینه نظامی را بسیار دشوار بیابد، و ایران نیز بدون واگذاری تجهییزات هستهای مهم، زمان بیشتری به دست آورد./ انتخاب
T.me/bestdiplomacy
10.05.202520:41
هویت ایرانی تکپایه است!
؟؟؟؟٭
عنصر یا عناصر سازندۀ هویت ملی برای ایرانیان چیست و اصرار بر عناصری که کارکرد خود را در ساخت هویت ملی از دست دادهاند چه زیانی دارد؟ این پرسشی است که عنقریب بهصورتگستردهتر بین ما ایرانیان مطرحخواهدشد. باید دربارهاش حرفزد.
رویکرد سنتی ما به این موضوع غالباً در نظر گرفتن ترکیبی از مذهب شیعه و فرهنگ ایرانی (شامل میراث زبان فارسی و اساطیر و تاریخ چندهزارساله) بهعنوان مایههای اصلی هویت ملی بودهاست. غالباً تصور شده این ترکیبی ثابت و بدون اثرپذیری از زمان و زمانه است اما درواقع چنین نیست.
در اساطیر ایران که فردوسی بعد از اسلام ثبتکردشان عنصر اصلی هویتساز ایرانیان اخلاق و نکویی بهعلاوۀ تهمایهای از یکتاپرستی است. تاریخ باستان در دوران هخامنشی را نیز میتوان از همین سنخ و زاویه دید. در دوران بعد از تسلط اسلام بر سرزمین، ایرانیان در معرض گردش حکمرانی سلسلههاییاند که ایرانیت در دوران آنها صرفاً در قالب فرهنگ غنی زبان فارسی، مقاومت آن در برابر عربیشدن و حلکردن زبان مهاجم در رودخانۀ پر عرض و عمق زبان فارسی زندهماندهاست.
در دورۀ مهم صفویه عنصر شیعی در کنار ایرانیت قرارمیگیرد و حتی غلبهمییابد. علت آن نیز رویارویی دژ ایران با امپراطوری مهاجم عثمانی است که وارث قدرتمند خلافتهای بزرگ اموی و عباسی و البته کلاً سنیمذهب است.
اکنون آشکار است که تقویت جایگاه مذهب شیعی در عناصر سازندۀ هویت ملی ایرانیان در دوران شاهاسماعیل برای کسب توان عقیدتی در مقابله با عثمانیان سنی بودهاست.
این مرحله از تاریخ نقطۀ اوج نقش مذهب در برساخت هویت ملی ایرانیان است. دورهای پر درد و همراه با خونریزی است ولی این اجماع تقریبی وجود دارد که بدون ترکیب دو عنصر شیعی و ایرانی هویتی که بتواند در برابر عثمانیان پایداریکند امکان تولد و نمو نمییافت.
از آن پس جایگاه عنصر شیعی در ترکیب سازندۀ هویت ملی ایرانیان روبهکاهش گذاشت. بهویژه در دورۀ افشاریه و نادر ماندههای اساطیری بهعلاوۀ فرهنگ غنی مکتوب فارسی عنصر مسلط بر شکلدهی هویت ملی بودهاند.
مفهوم هویت ملی به شکلی که امروز میشناسیم بهتدریج در دوران قاجار و بهویژه پس از دو شکست بنیادین در برابر روسیه متولد میشود و قبل از آنکه بهصورتعینی به زبان بیاید و به ادبیات وارد شود در اذهان منفرد ظهور میکند و نشو و نما مییابد. آنچه در دوران پهلوی اول بهعنوان هویت ایرانی به زبان و تحریر درآمد و کل تاریخ و فرهنگ ایران در آن در عبارت «ملیت ایرانی» گنجانده و مفهومشد درواقع برساختهای یکشبه و حاصل اندیشۀ چند روشنفکر مدرن و ضدیت رضاشاه با مذهب نبود؛ بروز ایرانی مفهوم جهانی «دولت- ملت» بود که در ایران نیز در قالب خاص خود ظهور میکرد.
درواقع از شروع قرن پیشین مسئلۀ ملیت ایرانی بهعنوان یک کیفیت مستقل از تنوع قومی، اختلاف طبقاتی و تمایز مذهبی بهعنوان تنها دستمایۀ هویت ملی در ذهن و زبان ایرانیان متولد شد و یکی از عناصر مدرنیتۀ ایرانی بود. داستانهای آخوندها دایر بر اینکه تعریفشدگی دقیق هویت ملی براساس ملیت ایرانی و نه مذهب شیعه نتیجۀ کار رضاخان و انگلیس و غربزدههاست شیرهمالی حقیقت برای حفظ جایگاه روبهافول مذهب در برساختن هویت ملی بودهاست.
آخرین تلاش برای جلوگیری از این حذف اصرار آقایخمینی بر اسلامیکردن انقلاب ضداستبدادی سال ۵۷ و کوبیدن مشت بر سر عنصر نامیرای ملیت و اشخاص ملیگرا بود. امری آگاهانه بود؛ چون بهوقتنیاز (مقابله با تهاجم عراق یا افزایش حضور انتخاباتی) بر عنصر ایرانیت تأکید کرد و پس از او هم میکنند.
اکنون پس از این تاریخ خلاصه نتیجۀ عینی روبروی ماست: هویت ملی امروز ما را فقط عنصر ملیت میسازد و نه چیز دیگر. اتفاقاً عنصر مذهب در مقام حذف و سرکوب هویت ملی و پدیدۀ آسیبزا ظاهر میشود: پیوندهای زیانبار منطقهای حکومت در لبنان، سوریه، عراق و یمن بر مبنای مذهب، بازکردن درها به روی افغانان برای کاهش عنصر ایرانیت در ترکیب جمعیت و سرکوب دائم جامعه برای ماندگاری اجزای رفتاری شیعه (حجاب، تکثر شعائر و مناسک) تلاش برای زنده و حاکم نگهداشتن عنصری است که دیگر در ترکیب هویت ملی جایگاه دستکم تعیننکننده ندارد.
اکنون بهتدریج و برخلاف تلاش شبانهروزی اجزای تبلیغاتی پرخرج حکومت، عنصر ایمان و مذهب درحال تبدیلشدن به امری خصوصی و وجدانی است و نه سیاسی.
تلاش حکومت برای چفتکردن ترکیب از-دست-رفتۀ مذهب با ایرانیت راه به مقصود نمیبرد و برعکس... واکنش ملی سراسری دربرابر قصد ترامپ در تغییر نام خلیجفارس، بیش از پسزدن او، سبب ترس عناصری در حکومت از بالاگرفتن «شور ملی فاقد عنصر مذهب» میشود.
اگر روحانیت حاکم بر ایران خردمندی دورنگرانه داشت از تلاش کممایۀ خود برای نگهداشتن رفتار و مناسک شیعی بهعنوان عنصر اصلی هویت ایرانی دستبرمیداشت.
٭ شورای سردبیری جامعهنو
؟؟؟؟٭
عنصر یا عناصر سازندۀ هویت ملی برای ایرانیان چیست و اصرار بر عناصری که کارکرد خود را در ساخت هویت ملی از دست دادهاند چه زیانی دارد؟ این پرسشی است که عنقریب بهصورتگستردهتر بین ما ایرانیان مطرحخواهدشد. باید دربارهاش حرفزد.
رویکرد سنتی ما به این موضوع غالباً در نظر گرفتن ترکیبی از مذهب شیعه و فرهنگ ایرانی (شامل میراث زبان فارسی و اساطیر و تاریخ چندهزارساله) بهعنوان مایههای اصلی هویت ملی بودهاست. غالباً تصور شده این ترکیبی ثابت و بدون اثرپذیری از زمان و زمانه است اما درواقع چنین نیست.
در اساطیر ایران که فردوسی بعد از اسلام ثبتکردشان عنصر اصلی هویتساز ایرانیان اخلاق و نکویی بهعلاوۀ تهمایهای از یکتاپرستی است. تاریخ باستان در دوران هخامنشی را نیز میتوان از همین سنخ و زاویه دید. در دوران بعد از تسلط اسلام بر سرزمین، ایرانیان در معرض گردش حکمرانی سلسلههاییاند که ایرانیت در دوران آنها صرفاً در قالب فرهنگ غنی زبان فارسی، مقاومت آن در برابر عربیشدن و حلکردن زبان مهاجم در رودخانۀ پر عرض و عمق زبان فارسی زندهماندهاست.
در دورۀ مهم صفویه عنصر شیعی در کنار ایرانیت قرارمیگیرد و حتی غلبهمییابد. علت آن نیز رویارویی دژ ایران با امپراطوری مهاجم عثمانی است که وارث قدرتمند خلافتهای بزرگ اموی و عباسی و البته کلاً سنیمذهب است.
اکنون آشکار است که تقویت جایگاه مذهب شیعی در عناصر سازندۀ هویت ملی ایرانیان در دوران شاهاسماعیل برای کسب توان عقیدتی در مقابله با عثمانیان سنی بودهاست.
این مرحله از تاریخ نقطۀ اوج نقش مذهب در برساخت هویت ملی ایرانیان است. دورهای پر درد و همراه با خونریزی است ولی این اجماع تقریبی وجود دارد که بدون ترکیب دو عنصر شیعی و ایرانی هویتی که بتواند در برابر عثمانیان پایداریکند امکان تولد و نمو نمییافت.
از آن پس جایگاه عنصر شیعی در ترکیب سازندۀ هویت ملی ایرانیان روبهکاهش گذاشت. بهویژه در دورۀ افشاریه و نادر ماندههای اساطیری بهعلاوۀ فرهنگ غنی مکتوب فارسی عنصر مسلط بر شکلدهی هویت ملی بودهاند.
مفهوم هویت ملی به شکلی که امروز میشناسیم بهتدریج در دوران قاجار و بهویژه پس از دو شکست بنیادین در برابر روسیه متولد میشود و قبل از آنکه بهصورتعینی به زبان بیاید و به ادبیات وارد شود در اذهان منفرد ظهور میکند و نشو و نما مییابد. آنچه در دوران پهلوی اول بهعنوان هویت ایرانی به زبان و تحریر درآمد و کل تاریخ و فرهنگ ایران در آن در عبارت «ملیت ایرانی» گنجانده و مفهومشد درواقع برساختهای یکشبه و حاصل اندیشۀ چند روشنفکر مدرن و ضدیت رضاشاه با مذهب نبود؛ بروز ایرانی مفهوم جهانی «دولت- ملت» بود که در ایران نیز در قالب خاص خود ظهور میکرد.
درواقع از شروع قرن پیشین مسئلۀ ملیت ایرانی بهعنوان یک کیفیت مستقل از تنوع قومی، اختلاف طبقاتی و تمایز مذهبی بهعنوان تنها دستمایۀ هویت ملی در ذهن و زبان ایرانیان متولد شد و یکی از عناصر مدرنیتۀ ایرانی بود. داستانهای آخوندها دایر بر اینکه تعریفشدگی دقیق هویت ملی براساس ملیت ایرانی و نه مذهب شیعه نتیجۀ کار رضاخان و انگلیس و غربزدههاست شیرهمالی حقیقت برای حفظ جایگاه روبهافول مذهب در برساختن هویت ملی بودهاست.
آخرین تلاش برای جلوگیری از این حذف اصرار آقایخمینی بر اسلامیکردن انقلاب ضداستبدادی سال ۵۷ و کوبیدن مشت بر سر عنصر نامیرای ملیت و اشخاص ملیگرا بود. امری آگاهانه بود؛ چون بهوقتنیاز (مقابله با تهاجم عراق یا افزایش حضور انتخاباتی) بر عنصر ایرانیت تأکید کرد و پس از او هم میکنند.
اکنون پس از این تاریخ خلاصه نتیجۀ عینی روبروی ماست: هویت ملی امروز ما را فقط عنصر ملیت میسازد و نه چیز دیگر. اتفاقاً عنصر مذهب در مقام حذف و سرکوب هویت ملی و پدیدۀ آسیبزا ظاهر میشود: پیوندهای زیانبار منطقهای حکومت در لبنان، سوریه، عراق و یمن بر مبنای مذهب، بازکردن درها به روی افغانان برای کاهش عنصر ایرانیت در ترکیب جمعیت و سرکوب دائم جامعه برای ماندگاری اجزای رفتاری شیعه (حجاب، تکثر شعائر و مناسک) تلاش برای زنده و حاکم نگهداشتن عنصری است که دیگر در ترکیب هویت ملی جایگاه دستکم تعیننکننده ندارد.
اکنون بهتدریج و برخلاف تلاش شبانهروزی اجزای تبلیغاتی پرخرج حکومت، عنصر ایمان و مذهب درحال تبدیلشدن به امری خصوصی و وجدانی است و نه سیاسی.
تلاش حکومت برای چفتکردن ترکیب از-دست-رفتۀ مذهب با ایرانیت راه به مقصود نمیبرد و برعکس... واکنش ملی سراسری دربرابر قصد ترامپ در تغییر نام خلیجفارس، بیش از پسزدن او، سبب ترس عناصری در حکومت از بالاگرفتن «شور ملی فاقد عنصر مذهب» میشود.
اگر روحانیت حاکم بر ایران خردمندی دورنگرانه داشت از تلاش کممایۀ خود برای نگهداشتن رفتار و مناسک شیعی بهعنوان عنصر اصلی هویت ایرانی دستبرمیداشت.
٭ شورای سردبیری جامعهنو
10.05.202520:10
هفته پر ماجرا و فراموش نشدنی
یدالله کریمی پور
از فردا یک شنبه ۲۱ اردیبهشت(۱۱ می) تا ۷ روز آتی، ملتهب ترین هفته سال ۲۰۲۵ خاورمیانه و خلیج فارس خواهد بود. چرا؟!
۱- در این هفته نتیجه و دستاورد مذاکرات جمهوری اسلامی-آمریکا تا حدود زیادی درک پذیر خواهد شد. چه بسا توافقی در حد برجام و بلکه فراتر از آن صورت گیرد. از کجا معلوم راهی برای احیای مناسبات ایران-امریکا باز نشود؟!
شوربختانه دور از انتظار می نماید هر دو رئیس حکومت (ایران و آمریکا) دست از پافشاری بر خواسته های خود بردارند؛ حتی اگر پای سرنوشت ملتی کهن در میان باشد؛
۲- هم چنین طی سفر ترامپ به کشورهای حوزه خلیج فارس، ترامپ در صدد برخواهد آمد شرایطی را برای پایان دادن و یا کاستن از جنگ های خاورمیانه فراهم آورد:
الف- ارائه پیشنهاد مدیریت غزه توسط کمیته مشترکی از دولت های عرب منهای حماس و بلکه خروج این تشکیلات از این باریکه؛
ب- به رسمیت شناختن تشکیل کشور فلسطینی، هر چند ناقص توسط ترامپ؛
۳- اولویت ترامپ رویارویی با چین است. در چنین پیکاری ترامپ ناگزیر است ارزش دلار را بالا ببرد. برای دستیابی به چنین هدفی، ناگزیر خواهد بود در حوزه نفت و گاز دستاوردهای گرانبهایی به دست آورد. به گمانم با چنین اولویتی، خواسته های نتانیاهو و اسراییل در رتبه بعدی قرار خواهد گرفت.
یدالله کریمی پور
از فردا یک شنبه ۲۱ اردیبهشت(۱۱ می) تا ۷ روز آتی، ملتهب ترین هفته سال ۲۰۲۵ خاورمیانه و خلیج فارس خواهد بود. چرا؟!
۱- در این هفته نتیجه و دستاورد مذاکرات جمهوری اسلامی-آمریکا تا حدود زیادی درک پذیر خواهد شد. چه بسا توافقی در حد برجام و بلکه فراتر از آن صورت گیرد. از کجا معلوم راهی برای احیای مناسبات ایران-امریکا باز نشود؟!
شوربختانه دور از انتظار می نماید هر دو رئیس حکومت (ایران و آمریکا) دست از پافشاری بر خواسته های خود بردارند؛ حتی اگر پای سرنوشت ملتی کهن در میان باشد؛
۲- هم چنین طی سفر ترامپ به کشورهای حوزه خلیج فارس، ترامپ در صدد برخواهد آمد شرایطی را برای پایان دادن و یا کاستن از جنگ های خاورمیانه فراهم آورد:
الف- ارائه پیشنهاد مدیریت غزه توسط کمیته مشترکی از دولت های عرب منهای حماس و بلکه خروج این تشکیلات از این باریکه؛
ب- به رسمیت شناختن تشکیل کشور فلسطینی، هر چند ناقص توسط ترامپ؛
۳- اولویت ترامپ رویارویی با چین است. در چنین پیکاری ترامپ ناگزیر است ارزش دلار را بالا ببرد. برای دستیابی به چنین هدفی، ناگزیر خواهد بود در حوزه نفت و گاز دستاوردهای گرانبهایی به دست آورد. به گمانم با چنین اولویتی، خواسته های نتانیاهو و اسراییل در رتبه بعدی قرار خواهد گرفت.
10.05.202519:43
مسقط نه ریاض
غلامعلی دهقان٭
وزیر خارجه ایران به ریاض رفت و دیداری با مقامات عالیرتبه این کشور داشت. قرار است فردا دور جدید مذاکرات در عمان برگزار شود. استیو ویتکاف بهگونهای سخن گفته که انگار همین فردا باید تکلیف مذاکرات تعیین شود.
ایران اگر خواهان رفع تحریمهاست باید از خیر غنیسازی بگذرد و البته اگر ایران قرار بود از غنیسازی کوتاه بیاید که تا اینجا نمیآمد. پرسشی که عدهارزیابی دارند این است که ظاهرا کار تمام است و مذاکرات در تعلیق خواهد رفت: اما قرار است ترامپ در همین روزها به عربستان و دو کشور امارات و قطر سفر کند.
به نظر میرسد تکلیف مذاکرات نه در مسقط بلکه در ریاض معلوم خواهد شد.
ترامپ قطعا دنبال قراردادهای پرسود در ریاض است؛ اما ریاض میداند اگر قضیه هستهای ایران در یک بازی برد-برد پیش نرود، آنگاه منطقه به سمت ثبات و آرامش پیش نخواهد رفت.
بن سلمان این قضیه را با رگ و پوست خود لمس کرده است. از پنجم فروردین ۱۳۹۴ که عربستان و حامیان بینالمللی او به یمن حمله کردند، ۱۰سال میگذرد.
تصور این بود قضیه یمن در همان سال اول تمام است؛ اما یمن ماند و روزبهروز قویتر شد و حالا عربستان و حتی آمریکا مجبور است یمن را تحمل کند. همانطور که ترامپ با افتخار پیام داد یمنی ها با ما کاری ندارند. بدیهی است نمیتوان منکر نقش ایران در این قضایای دوستانه بود.
حالا در این شرایط اگر عربستان بخواهد به توسعه پایدار خود ادامه دهد و سرمایهگذاریهای بیشتری در منطقه داشته باشد؛ نمیتواند خواستههای ایران را نبیند.
قرائن و شواهد نشان میدهد سفر عراقچی برای بیان همین نکات باشد که ترامپ از طریق بنسلمان خوب توجیه شود.
بنابراین، باید منتظر دیدار ترامپ و بنسلمان شویم تا معلوم شود دیپلماسی پنهان اصل است؛ نه شانتاژهای تبلیغاتی.
غلامعلی دهقان٭
وزیر خارجه ایران به ریاض رفت و دیداری با مقامات عالیرتبه این کشور داشت. قرار است فردا دور جدید مذاکرات در عمان برگزار شود. استیو ویتکاف بهگونهای سخن گفته که انگار همین فردا باید تکلیف مذاکرات تعیین شود.
ایران اگر خواهان رفع تحریمهاست باید از خیر غنیسازی بگذرد و البته اگر ایران قرار بود از غنیسازی کوتاه بیاید که تا اینجا نمیآمد. پرسشی که عدهارزیابی دارند این است که ظاهرا کار تمام است و مذاکرات در تعلیق خواهد رفت: اما قرار است ترامپ در همین روزها به عربستان و دو کشور امارات و قطر سفر کند.
به نظر میرسد تکلیف مذاکرات نه در مسقط بلکه در ریاض معلوم خواهد شد.
ترامپ قطعا دنبال قراردادهای پرسود در ریاض است؛ اما ریاض میداند اگر قضیه هستهای ایران در یک بازی برد-برد پیش نرود، آنگاه منطقه به سمت ثبات و آرامش پیش نخواهد رفت.
بن سلمان این قضیه را با رگ و پوست خود لمس کرده است. از پنجم فروردین ۱۳۹۴ که عربستان و حامیان بینالمللی او به یمن حمله کردند، ۱۰سال میگذرد.
تصور این بود قضیه یمن در همان سال اول تمام است؛ اما یمن ماند و روزبهروز قویتر شد و حالا عربستان و حتی آمریکا مجبور است یمن را تحمل کند. همانطور که ترامپ با افتخار پیام داد یمنی ها با ما کاری ندارند. بدیهی است نمیتوان منکر نقش ایران در این قضایای دوستانه بود.
حالا در این شرایط اگر عربستان بخواهد به توسعه پایدار خود ادامه دهد و سرمایهگذاریهای بیشتری در منطقه داشته باشد؛ نمیتواند خواستههای ایران را نبیند.
قرائن و شواهد نشان میدهد سفر عراقچی برای بیان همین نکات باشد که ترامپ از طریق بنسلمان خوب توجیه شود.
بنابراین، باید منتظر دیدار ترامپ و بنسلمان شویم تا معلوم شود دیپلماسی پنهان اصل است؛ نه شانتاژهای تبلیغاتی.
10.05.202516:49
مسیر کاهش بحران فرزندآوری و سالمندی جمعیت از افزایش رفاه و امید جوانان میگذرد، نه دستور، موعظه و نصیحت
حاتم حسینی٭
ازدواج پیشنیاز شکلگیری خانواده و در نتیجه، فرزندآوری است. با توجه به محدود بودن طول دوره فرزندآوری (۴۹ ـ ۱۵ سالگی)، بیگمان هرگونه اختلال در این دوره، برای مثال، افزایش میانگین سن ازدواج و افزایش نسبت تجرد مردان و زنان در سنین باروری، شمار نهایی فرزندانی را که یک زوج میتوانند داشته باشند، تحت تأثیر قرار میدهد.
طی چند سال گذشته، در چارچوب اجرای قانون «تعالی خانوده و جوانی جمعیت» شاهد دیکته کردن سیاستهای دستوری سطحی بدون توجه به واقعیتهای زندگی ایرانیان بودهایم و نتیجه عکس هم داشته است.
گوش جامعه و جوانان پُر است از موعظه، نصیحت و تبلیغات، برای همین است که اعطای وامهای چند صد میلیون تومانی ازدواج، بهجای افزایش تمایل به ازدواج به افزایش نسبت طلاق به ازدواج و در نتیجه، کاهش بیشتر باروری منجر شده است.
نظام برنامهریزی و سیاستگذاری در ایران، دستکم در زمینه جمعیت، از طریق تصمیمهای نسنجیده، بدون اقدامات کارشناسی و حذف افراد دلسوز، کارشناس و کاربلد از چرخه تصمیمگیری، پیوسته بحران را تولید و بازتولید میکند.
سیاستگذاران متوجه عوامل و زمینههایی که باعث بروز بحران ازدواج و کمفرزندآوری در جامعه شده است، نیستند. آنها تصور میکنند که در ایران، جوانان با بحران تصمیمگیریهای فردی مواجهاند، درحالی که مسائل جوانان، بحران نشاط اجتماعی، بحران امید و نداشتن چشمانداز روشن زندگی در جامعه پُرمخاطره امروز است.
نوعی بیاعتمادی نهادی به ویژه در میان جوانان در جامعه شکل گرفته است و خود این موضوع به بخشی از بحران جمعیتی ایران تبدیل شده است.
سیاستگذاران باید بپذیرند که فرزندآوری یک تصمیم عاشقانه نیست، بلکه تصمیمی عقلانی درباره آینده است.
٭استاد جمعیتشناسی دانشگاه بوعلی سینا
اصلاحات نیوز
حاتم حسینی٭
ازدواج پیشنیاز شکلگیری خانواده و در نتیجه، فرزندآوری است. با توجه به محدود بودن طول دوره فرزندآوری (۴۹ ـ ۱۵ سالگی)، بیگمان هرگونه اختلال در این دوره، برای مثال، افزایش میانگین سن ازدواج و افزایش نسبت تجرد مردان و زنان در سنین باروری، شمار نهایی فرزندانی را که یک زوج میتوانند داشته باشند، تحت تأثیر قرار میدهد.
طی چند سال گذشته، در چارچوب اجرای قانون «تعالی خانوده و جوانی جمعیت» شاهد دیکته کردن سیاستهای دستوری سطحی بدون توجه به واقعیتهای زندگی ایرانیان بودهایم و نتیجه عکس هم داشته است.
گوش جامعه و جوانان پُر است از موعظه، نصیحت و تبلیغات، برای همین است که اعطای وامهای چند صد میلیون تومانی ازدواج، بهجای افزایش تمایل به ازدواج به افزایش نسبت طلاق به ازدواج و در نتیجه، کاهش بیشتر باروری منجر شده است.
نظام برنامهریزی و سیاستگذاری در ایران، دستکم در زمینه جمعیت، از طریق تصمیمهای نسنجیده، بدون اقدامات کارشناسی و حذف افراد دلسوز، کارشناس و کاربلد از چرخه تصمیمگیری، پیوسته بحران را تولید و بازتولید میکند.
سیاستگذاران متوجه عوامل و زمینههایی که باعث بروز بحران ازدواج و کمفرزندآوری در جامعه شده است، نیستند. آنها تصور میکنند که در ایران، جوانان با بحران تصمیمگیریهای فردی مواجهاند، درحالی که مسائل جوانان، بحران نشاط اجتماعی، بحران امید و نداشتن چشمانداز روشن زندگی در جامعه پُرمخاطره امروز است.
نوعی بیاعتمادی نهادی به ویژه در میان جوانان در جامعه شکل گرفته است و خود این موضوع به بخشی از بحران جمعیتی ایران تبدیل شده است.
سیاستگذاران باید بپذیرند که فرزندآوری یک تصمیم عاشقانه نیست، بلکه تصمیمی عقلانی درباره آینده است.
٭استاد جمعیتشناسی دانشگاه بوعلی سینا
اصلاحات نیوز
10.05.202515:32
خلیج فارس؛ تبلور هویت و فرهنگ ملی
قربان بهزادیاننژاد
خلیج فارس از جمله اساسیترین مسائل محوری سیاست خارجی در چند دهه گذشته بوده و خواهد بود؛ این مهم برای هر یک از گروههای علمی اجتماعی و فرهنگی، مراکز دانشگاهی و سازمانهای غیر دولتی الزاماتی را مطرح و عمل به آنها را اجباری میسازد تا اولاً نظریات و تولیدات فکری متنوع و بدیع ارائه گردد و ثانیاً آن تولیدات و نظریهها کاربرد عمومی بیابند و اجتماعی شوند.
هرگاه و در هر شرایطی مناطق حائز اهمیت جهان را فهرست کردهاند خلیج فارس در ردههای اول این جداول و فهرستها قرار داشته و دارد | در بررسی بیش از ۷۰۰۰ نقشه کتیبه و ۱۰۰ اطلس معتبر تاریخی که قدیمیترین آنها متعلق به داریوش اول هخامنشی است - که به دستور او کانال سوئز برای ارتباط خلیج فارس به اقیانوس هند و دریای سرخ حفر شد - نشانههایی از نام خلیج فارس میتوان یافت…
متن کامل در پیوست
کلمه
قربان بهزادیاننژاد
بازنشر گفتاری در نخستين همايش دوسالانه «خليج فارس؛ فرهنگ و تمدن» در دانشگاه تهران | ۱۰ اردیبهشت ۱۳۸۶
خلیج فارس از جمله اساسیترین مسائل محوری سیاست خارجی در چند دهه گذشته بوده و خواهد بود؛ این مهم برای هر یک از گروههای علمی اجتماعی و فرهنگی، مراکز دانشگاهی و سازمانهای غیر دولتی الزاماتی را مطرح و عمل به آنها را اجباری میسازد تا اولاً نظریات و تولیدات فکری متنوع و بدیع ارائه گردد و ثانیاً آن تولیدات و نظریهها کاربرد عمومی بیابند و اجتماعی شوند.
هرگاه و در هر شرایطی مناطق حائز اهمیت جهان را فهرست کردهاند خلیج فارس در ردههای اول این جداول و فهرستها قرار داشته و دارد | در بررسی بیش از ۷۰۰۰ نقشه کتیبه و ۱۰۰ اطلس معتبر تاریخی که قدیمیترین آنها متعلق به داریوش اول هخامنشی است - که به دستور او کانال سوئز برای ارتباط خلیج فارس به اقیانوس هند و دریای سرخ حفر شد - نشانههایی از نام خلیج فارس میتوان یافت…
متن کامل در پیوست
کلمه
10.05.202514:49
دمکراسی یعنی: بالاتر بودن «قدرت قانون» از «قدرت حکومت»،ولو ترامپ
صادق زیباکلام
پیشتر هم نوشته بودم که اساس و بنیان دموکراسی در حاکمیت قانون است و اینکه حکومتها نمیتوانند بر اساس اراده خودشان تصمیمگیری نموده و آن را اجرا نمایند.
نظام حکومتی در آمریکا مصداق این واقعیت است. آقای ترامپ در دوران انتخابات تهدید کرده بودند که اگر به کاخ سفید برسند، حساب دانشجویانی که در دانشگاههای آمریکا علیه اسرائیل تظاهرات نموده و از فلسطینیها طرفداری کرده بودند را خواهند رسید. بعد از انتخابشدن هم سعی کرد وعدهاش مبنی بر لغو ویزا و اخراج دانشجویان خارجی که بهزعم او مرتکب آن "گناه" شده بودند را عملی نماید. یکی از این دانشجویان خانم "رومیسا اوزتورک" دانشجوی دکترا اهل ترکیه در دانشگاه تاپس میبود که علیه اسرائیل مقالهای نوشته بود.
ایشان در پنجم فروردینماه توسط مأمورین اداره مهاجرت و گمرک آمریکا بازداشت میشوند باهدف اخراجشان از آمریکا. جالب است که ایشان روزهدار بودند و در مدت بازداشت هم همچنان به روزهداریشان ادامه میدهد.
قاضی دادگاه فدرال در ۱۹ اردیبهشت جلوی دستور دولت آقای ترامپ مبنی بر اخراج وی از آمریکا را گرفته و تصمیم دولت ترامپ را غیرقانونی اعلام نموده و آن را مغایر با حق آزادی بیان اعلام میکند که در متمم قانون اساسی آمریکا مورد تأکید قرار گرفته. دانشجوی ترک از زندان آزاد شده و جلوی اخراجشان از آمریکا هم گرفته میشود.
تصورش را بکنیم که نظام جمهوری اسلامی یک دانشجوی خارجی که با افکار و عقاید نظام همخوانی نداشته را بازداشت و میخواهد وی را از کشور اخراج نماید؛ اما قوه قضائیه این تصمیم را مغایر با قانون اعلام کرده و حکم به آزادی وی و ماندنش در کشور بدهد.
"ما چگونه ما شدیم" و "غرب چگونه غرب شد"
صادق زیباکلام
پیشتر هم نوشته بودم که اساس و بنیان دموکراسی در حاکمیت قانون است و اینکه حکومتها نمیتوانند بر اساس اراده خودشان تصمیمگیری نموده و آن را اجرا نمایند.
نظام حکومتی در آمریکا مصداق این واقعیت است. آقای ترامپ در دوران انتخابات تهدید کرده بودند که اگر به کاخ سفید برسند، حساب دانشجویانی که در دانشگاههای آمریکا علیه اسرائیل تظاهرات نموده و از فلسطینیها طرفداری کرده بودند را خواهند رسید. بعد از انتخابشدن هم سعی کرد وعدهاش مبنی بر لغو ویزا و اخراج دانشجویان خارجی که بهزعم او مرتکب آن "گناه" شده بودند را عملی نماید. یکی از این دانشجویان خانم "رومیسا اوزتورک" دانشجوی دکترا اهل ترکیه در دانشگاه تاپس میبود که علیه اسرائیل مقالهای نوشته بود.
ایشان در پنجم فروردینماه توسط مأمورین اداره مهاجرت و گمرک آمریکا بازداشت میشوند باهدف اخراجشان از آمریکا. جالب است که ایشان روزهدار بودند و در مدت بازداشت هم همچنان به روزهداریشان ادامه میدهد.
قاضی دادگاه فدرال در ۱۹ اردیبهشت جلوی دستور دولت آقای ترامپ مبنی بر اخراج وی از آمریکا را گرفته و تصمیم دولت ترامپ را غیرقانونی اعلام نموده و آن را مغایر با حق آزادی بیان اعلام میکند که در متمم قانون اساسی آمریکا مورد تأکید قرار گرفته. دانشجوی ترک از زندان آزاد شده و جلوی اخراجشان از آمریکا هم گرفته میشود.
تصورش را بکنیم که نظام جمهوری اسلامی یک دانشجوی خارجی که با افکار و عقاید نظام همخوانی نداشته را بازداشت و میخواهد وی را از کشور اخراج نماید؛ اما قوه قضائیه این تصمیم را مغایر با قانون اعلام کرده و حکم به آزادی وی و ماندنش در کشور بدهد.
"ما چگونه ما شدیم" و "غرب چگونه غرب شد"
10.05.202520:22
خلیج؛
به نــام فارس
به کـــــــــــــــــــــــــام عرب
محمد سلطانی رنانی
هرازچندگاهی دادوفریاد، بیانیه و یادداشت، خطبه و خطابه، فراگیر میشود که
آی جهانیان، این آبراهه آتشین، به نام شمالنشیناش، فارس باید باشد:
خلیج فارس،
نه به نام جنوب-نشینهایش: عربها؛
این خط قرمز ماست، آن هم قرمز پررنگ!
قشم: ۱۴۹۱ ک.م. مساحت؛ یعنی دوبرابر بحرین (۷۸۶)؛ دوبرابر سنگاپور (۷۳۵)، بزرگتر از هنگ کنگ (۱۱۱۴)...
با دره ستارگانش، با جنگل حرا، با ساحل لاکپشتها، با کوه کورکورا، با غار خربس، با بومگردی روستاهایش، میتوانست میزبان بهترین طرحهای ژئوتوریست باشد! میتوانست مریخ روی زمین بشود!
کیش با ۹۰ ک.م مساحت، بنا بود "دبی" ایران باشد، مرکزی برای تجارت خاورمیانه، برای ترانزیت دریایی و هوایی، بنا بود تجربه چشمگیری باشد از مناطق آزاد تجاری.
خودتان بروید و ببینید چه بر سرش آمده است. کیش چیزی از دبی کم نداشت و ندارد، جز مدیریت و بهرهبرداری!
لاوان با ۸۱ ک.م مساحت، میتوانست یک شهر دانشگاهی باشد! محیطی فراهم آمده برای اقامت و تحصیل دانشجویان و دانشپژوهان. یک جزیره-دانشگاه!
لارک، ۴۸ ک.م مساحت، میتوانست یک مرکز پزشکی-پیراپزشکی جهانی باشد، با تکیه بر ظرفیت پزشکان ایرانی، و بهرهبرداری از تجربه درمانی ایرانی بهترین میزبان باشد برای درمانجویان.
ابوموسی، به جز آنکه نامش را بوموسی و باباموسی! بگوییم و در گزارش هواشناسی از آن نام ببریم میتوانست یک "شهر ارام" باشد. شهری پیشاصنعتی که به دور از هیاهوی جهان صنعتزده، گردشگران را در محیطی طبیعی و بدوی پذیرایی کند. جزیرهای با ۱۳ک.م. مساحت در آرامش دوقرن پیشین!
خارک، ۲۰ ک.م، مساحت، پیشتر زیستگاه آهو بود، هم اکنونش را نمیدانم. میتوانست یک پارک ژوراسیک استوایی باشد! یا پهنه حفاظت شده برای زندگی حیوانات، و یک جاذبه توریستی برتر برای گردشگران طبیعت.
هندورابی با ۲۲ ک.م. مساحت میتوانست یک ایران کوچک باشد. میتوانست یک بازار باشد؛ یک راسته برای اصفهانیها که بیایند و یک "نقش جهان" در آن بسازند. یک بازار وکیل برای شیرازیها، آذریها، کردها، کرمانیها، خراسانیها... خیلی بزرگتر و زیباتر از بازار ابن بطوطه دبی!
تنب بزرگ با بیش از ۱۰ ک.م. مساحت میتوانست یک شهربازی بزرگ باشد. یک جزیره در میانه آبهای خلیج فارس برای انجام ورزشهای آبی، سرگرمی و تفریح.
و باز جزیره داریم در این پهنه آبی...
من ایرانی هستم، از اینکه کسی نام خلیج فارس را برگرداند، ناخرسند میشوم،
ولی
سالهاست که
در نبود مدیریت،
در میانه تنگ نظریها و جناح بازیها،
در غلبه نگاه نظامی-امنیتی،
در تنگنای جاسوس پنداری و گروگان هراسی،
خلیج و تجارتش،
خلیج و گردشگریش،
خلیج و ترانزیت و صنعت هوانوردیاش،
خلیج و مخازن نفت و گازش،
خلیج فارس و همه داشتههایش،
عربی شده است؛
و برای ما ايرانيان تنها مانده
تعصب بر نام آن،
و آرزوی کوفتیِ بستن تنگهاش!
به نــام فارس
به کـــــــــــــــــــــــــام عرب
محمد سلطانی رنانی
هرازچندگاهی دادوفریاد، بیانیه و یادداشت، خطبه و خطابه، فراگیر میشود که
آی جهانیان، این آبراهه آتشین، به نام شمالنشیناش، فارس باید باشد:
خلیج فارس،
نه به نام جنوب-نشینهایش: عربها؛
این خط قرمز ماست، آن هم قرمز پررنگ!
قشم: ۱۴۹۱ ک.م. مساحت؛ یعنی دوبرابر بحرین (۷۸۶)؛ دوبرابر سنگاپور (۷۳۵)، بزرگتر از هنگ کنگ (۱۱۱۴)...
با دره ستارگانش، با جنگل حرا، با ساحل لاکپشتها، با کوه کورکورا، با غار خربس، با بومگردی روستاهایش، میتوانست میزبان بهترین طرحهای ژئوتوریست باشد! میتوانست مریخ روی زمین بشود!
کیش با ۹۰ ک.م مساحت، بنا بود "دبی" ایران باشد، مرکزی برای تجارت خاورمیانه، برای ترانزیت دریایی و هوایی، بنا بود تجربه چشمگیری باشد از مناطق آزاد تجاری.
خودتان بروید و ببینید چه بر سرش آمده است. کیش چیزی از دبی کم نداشت و ندارد، جز مدیریت و بهرهبرداری!
لاوان با ۸۱ ک.م مساحت، میتوانست یک شهر دانشگاهی باشد! محیطی فراهم آمده برای اقامت و تحصیل دانشجویان و دانشپژوهان. یک جزیره-دانشگاه!
لارک، ۴۸ ک.م مساحت، میتوانست یک مرکز پزشکی-پیراپزشکی جهانی باشد، با تکیه بر ظرفیت پزشکان ایرانی، و بهرهبرداری از تجربه درمانی ایرانی بهترین میزبان باشد برای درمانجویان.
ابوموسی، به جز آنکه نامش را بوموسی و باباموسی! بگوییم و در گزارش هواشناسی از آن نام ببریم میتوانست یک "شهر ارام" باشد. شهری پیشاصنعتی که به دور از هیاهوی جهان صنعتزده، گردشگران را در محیطی طبیعی و بدوی پذیرایی کند. جزیرهای با ۱۳ک.م. مساحت در آرامش دوقرن پیشین!
خارک، ۲۰ ک.م، مساحت، پیشتر زیستگاه آهو بود، هم اکنونش را نمیدانم. میتوانست یک پارک ژوراسیک استوایی باشد! یا پهنه حفاظت شده برای زندگی حیوانات، و یک جاذبه توریستی برتر برای گردشگران طبیعت.
هندورابی با ۲۲ ک.م. مساحت میتوانست یک ایران کوچک باشد. میتوانست یک بازار باشد؛ یک راسته برای اصفهانیها که بیایند و یک "نقش جهان" در آن بسازند. یک بازار وکیل برای شیرازیها، آذریها، کردها، کرمانیها، خراسانیها... خیلی بزرگتر و زیباتر از بازار ابن بطوطه دبی!
تنب بزرگ با بیش از ۱۰ ک.م. مساحت میتوانست یک شهربازی بزرگ باشد. یک جزیره در میانه آبهای خلیج فارس برای انجام ورزشهای آبی، سرگرمی و تفریح.
و باز جزیره داریم در این پهنه آبی...
من ایرانی هستم، از اینکه کسی نام خلیج فارس را برگرداند، ناخرسند میشوم،
ولی
سالهاست که
در نبود مدیریت،
در میانه تنگ نظریها و جناح بازیها،
در غلبه نگاه نظامی-امنیتی،
در تنگنای جاسوس پنداری و گروگان هراسی،
خلیج و تجارتش،
خلیج و گردشگریش،
خلیج و ترانزیت و صنعت هوانوردیاش،
خلیج و مخازن نفت و گازش،
خلیج فارس و همه داشتههایش،
عربی شده است؛
و برای ما ايرانيان تنها مانده
تعصب بر نام آن،
و آرزوی کوفتیِ بستن تنگهاش!
से पुनः पोस्ट किया:
USFacts 🇺🇸 حقایق آمریکا

मीडिया सामग्री तक पहुँच नहीं हो सकी
10.05.202519:52
🔴کمدین مشهور آمریکا خطاب به ترامپ در واکنش به ادعای تغییر نام خلیج فارس: نمیتوانی چیزهایی که مال خودت نیستند را تغییر نام بدهی؛ مثل این است که بخواهی اسم بچه همکارت را عوض کنی!
جیمی فالن کمدین و مجری تلویزیونی معروف آمریکایی در یک برنامه با اشاره به صحبتهای ترامپ درباره تغییر نام خلیج فارس می گوید:
«ترامپ گفته یک خبر بزرگ خواهد داشت، یا پنجشنبه یا جمعه و یا دوشنبه! حتی اداره پُست هم میگوید میشود یک کم محدوده زمانیات را دقیقتر کنی؟ درباره ترامپ خواندم که قصد دارد نام «خلیج فارس» را به خلیج عربی تغییر بدهد. خب میدانم این موضوع جنجالی میشود، اما تا حالا هیچ رئیس جمهور کشورمان به اندازه ترامپ در تغییر نام «خلیجها» موفق نبوده! خلیج فارس آن طرف دنیاست. نمیتوانی چیزهایی که مال خودت نیستند را تغییر نام بدهی. مثل این که بخواهی اسم بچه همکارت را عوض کنی! مثلا گفتی چی بود اسمت؟ مکس؟ اسم تو خلیج عربی است! برو بیرون!»
🆔 @USfacts 🇺🇸
جیمی فالن کمدین و مجری تلویزیونی معروف آمریکایی در یک برنامه با اشاره به صحبتهای ترامپ درباره تغییر نام خلیج فارس می گوید:
«ترامپ گفته یک خبر بزرگ خواهد داشت، یا پنجشنبه یا جمعه و یا دوشنبه! حتی اداره پُست هم میگوید میشود یک کم محدوده زمانیات را دقیقتر کنی؟ درباره ترامپ خواندم که قصد دارد نام «خلیج فارس» را به خلیج عربی تغییر بدهد. خب میدانم این موضوع جنجالی میشود، اما تا حالا هیچ رئیس جمهور کشورمان به اندازه ترامپ در تغییر نام «خلیجها» موفق نبوده! خلیج فارس آن طرف دنیاست. نمیتوانی چیزهایی که مال خودت نیستند را تغییر نام بدهی. مثل این که بخواهی اسم بچه همکارت را عوض کنی! مثلا گفتی چی بود اسمت؟ مکس؟ اسم تو خلیج عربی است! برو بیرون!»
🆔 @USfacts 🇺🇸
10.05.202517:01
درباره دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا
مجید یونسیان٭
دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا روز یکشنبه درحالی برگزار میشود که گمانهزنیها بهنوعی متناقض و متفاوت با سه دور قبلی است. آمریکاییها بعد از دو هفته فشار هماهنگ و حسابشده تبلیغاتی که همراه با عبور آنها از خطوط قرمز ایران است، پشت میز مذاکره حاضر شدهاند.
این در حالی است که ایران نه رویه تبلیغاتی خود را تغییر داده است و نه برنامه مشخص و جایگزین روشنی در برابر این فشارها دارد.
محافل رسمی آمریکا ازجمله استیو ویتکاف مذاکرهکننده ارشد و ترامپ هر دو سخن از ضرورت جمعآوری کامل تاسیسات غنیسازی ایران به میان آوردهاند و محافل غیررسمی همچون فاکسنیوز مدعیاند که ویتکاف بدون کارشناسان فنی در مذاکرات حاضر خواهد شد تا نتیجه فشارها روی ایران را ارزیابی کند.
کاملا این احتمال وجود دارد که آمریکا بخواهد یک گام به عقب برگردد و مذاکرات متوقف شود؛ اما باید این نکته را در نظر داشت که این اقدام میتواند یک تکنیک و تاکتیک مذاکراتی باشد.
آنچه این نوع تاکتیک مذاکراتی را با نوعی موفقیت همراه میکند، فقدان برنامه دقیق و موثر موازی از سوی ایران است. حفظ خویشتنداری رسمی ایران در برابر فشار تبلیغاتی آمریکا گرچه مثبت است؛ اما کارکرد این سیاست فقط تا روز مذاکره است.
اگر ایران برنامه جایگزین مشخص و روشنی نداشته باشد؛ با مشکلات عدیدهای در روزهای آتی روبهرو خواهد شد.
تاکنون و بر اساس تجربیات گذشته برنامه ایران نوعی واکنش احساسی همراه با تهدید بوده است؛ تهدیداتی که اغلب از زبان نظامیان شنیده شده است. اما بهنظر میرسد که اکنون زمان آن است که برنامهای هماهنگ و طرحی روشن با وجوه برجسته سیاسی و اقتصادی ارائه شود.
اگر آمریکا نخواهد حق قانونی غنیسازی صلحآمیز ایران را به رسمیت بشناسد، قطعا مسیر مذاکرات مسدود میشود و ایران میتواند نشان دهد که ممکن است و شاید ضروری باشد مسیر متفاوتی بپیماید.
برخلاف برخی اظهارات نسنجیده که راهحل را تهدید به قرار گرفتن در ساخت سلاح اتمی یا افزایش و ارتقای کمی و کیفی تسلیحات موشکی و پهبادی میدانند، نقطه ضعف آمریکا را فراموش میکنند و روی نقطه قوتش تمرکز میکنند؛ داشتن یا نداشتن سلاح هستهای مشکل آمریکا و اسرائیل نیست، بلکه اتفاقا یکی از تاکتیکهای پیچیده آمریکا و اسرائیل سوق دادن ما به این سمت است. چون نقطه قوت آنها دست برترشان هم در تکنولوژی و هم در تعداد و هم در تبلیغات جهانی همین نقطه است.
پاشنه آشیل آمریکا ترس از فرار همیشگی و راهبردی ایران و تثبیت آن از دایره اردوگاه غرب است. نقطه قوت ما جغرافیای سیاسی و اقتصادی ماست؛ نقطه قوتی که تاکنون و در عمل مغفول مانده است و عملکرد غلط ما در تضعیف آن باعث مشکلات کنونی شده است.
٭ روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
راهبرد
مجید یونسیان٭
دور چهارم مذاکرات ایران و آمریکا روز یکشنبه درحالی برگزار میشود که گمانهزنیها بهنوعی متناقض و متفاوت با سه دور قبلی است. آمریکاییها بعد از دو هفته فشار هماهنگ و حسابشده تبلیغاتی که همراه با عبور آنها از خطوط قرمز ایران است، پشت میز مذاکره حاضر شدهاند.
این در حالی است که ایران نه رویه تبلیغاتی خود را تغییر داده است و نه برنامه مشخص و جایگزین روشنی در برابر این فشارها دارد.
محافل رسمی آمریکا ازجمله استیو ویتکاف مذاکرهکننده ارشد و ترامپ هر دو سخن از ضرورت جمعآوری کامل تاسیسات غنیسازی ایران به میان آوردهاند و محافل غیررسمی همچون فاکسنیوز مدعیاند که ویتکاف بدون کارشناسان فنی در مذاکرات حاضر خواهد شد تا نتیجه فشارها روی ایران را ارزیابی کند.
کاملا این احتمال وجود دارد که آمریکا بخواهد یک گام به عقب برگردد و مذاکرات متوقف شود؛ اما باید این نکته را در نظر داشت که این اقدام میتواند یک تکنیک و تاکتیک مذاکراتی باشد.
آنچه این نوع تاکتیک مذاکراتی را با نوعی موفقیت همراه میکند، فقدان برنامه دقیق و موثر موازی از سوی ایران است. حفظ خویشتنداری رسمی ایران در برابر فشار تبلیغاتی آمریکا گرچه مثبت است؛ اما کارکرد این سیاست فقط تا روز مذاکره است.
اگر ایران برنامه جایگزین مشخص و روشنی نداشته باشد؛ با مشکلات عدیدهای در روزهای آتی روبهرو خواهد شد.
تاکنون و بر اساس تجربیات گذشته برنامه ایران نوعی واکنش احساسی همراه با تهدید بوده است؛ تهدیداتی که اغلب از زبان نظامیان شنیده شده است. اما بهنظر میرسد که اکنون زمان آن است که برنامهای هماهنگ و طرحی روشن با وجوه برجسته سیاسی و اقتصادی ارائه شود.
اگر آمریکا نخواهد حق قانونی غنیسازی صلحآمیز ایران را به رسمیت بشناسد، قطعا مسیر مذاکرات مسدود میشود و ایران میتواند نشان دهد که ممکن است و شاید ضروری باشد مسیر متفاوتی بپیماید.
برخلاف برخی اظهارات نسنجیده که راهحل را تهدید به قرار گرفتن در ساخت سلاح اتمی یا افزایش و ارتقای کمی و کیفی تسلیحات موشکی و پهبادی میدانند، نقطه ضعف آمریکا را فراموش میکنند و روی نقطه قوتش تمرکز میکنند؛ داشتن یا نداشتن سلاح هستهای مشکل آمریکا و اسرائیل نیست، بلکه اتفاقا یکی از تاکتیکهای پیچیده آمریکا و اسرائیل سوق دادن ما به این سمت است. چون نقطه قوت آنها دست برترشان هم در تکنولوژی و هم در تعداد و هم در تبلیغات جهانی همین نقطه است.
پاشنه آشیل آمریکا ترس از فرار همیشگی و راهبردی ایران و تثبیت آن از دایره اردوگاه غرب است. نقطه قوت ما جغرافیای سیاسی و اقتصادی ماست؛ نقطه قوتی که تاکنون و در عمل مغفول مانده است و عملکرد غلط ما در تضعیف آن باعث مشکلات کنونی شده است.
٭ روزنامهنگار و تحلیلگر سیاسی
راهبرد
10.05.202516:36
انحطاط خرد سیاسی و سرگشتگی ایرانیان
مهدی کاظمی زمهریر
بزرگترین مشکل ایران این است که پیکری بزرگ، اما ذهنی کوچک و چندپاره دارد. پیکرِ بزرگش، در روحِ مردمِ ایران، سوداهایی میدمد که تحقّقش در ظرفیتِ خِرَدِ بالفعلش نیست. یا بایستی پیکرِ ما خُرد گردد، یا باید بتوان خِرَدِ سیاسی و تاریخیمان را توسعه دهیم تا از ظرفیتِ نهفته در ایران، حداکثر بهره را ببرد.
اوّلین گام در این مسیر، فراتر رفتن از «ایرانایرانکردن» است. عواطف و احساسات را باید کنار نهاد و وضعیتِ شکستخوردهٔ خودمان را پذیرا شد؛ شکستی که نهتنها شکستِ حکومت، بلکه شکستِ همهٔ ما، بهویژه نُخبگانِ فکری و سیاسی است.
این شکست را چگونه میتوان نمایش داد؟ آنجا که وقتی متفکّرش سخن میگوید، بهجای کمک به همگرایی، تفرّق را تشدید میکند؛ و نُخبگانِ سیاسیاش، عملشان، بهجای بهبود اوضاع، وضعیت را بدتر میکند: وقتی اصلاح میکنی، اوضاع بدتر میشود؛ وقتی از حرکت بازمیایستی، اوضاع باز بدتر میشود. گویی چرخِ انحطاط، مستقل از اراده و نوعِ کنشِ ما، در حالِ طیکردنِ مسیرِ خود است.
در این لحظه، نه میتوان ایستاد و نه میتوان حرکت کرد. دقیقاً معنایِ حیرانیِ یک ملّت و یک کشور همین است. شاید بایستی راهنما و شاقولی جُست که با وجودِ همهٔ بحرانها و تفرّقها، امکانِ همگراکردنِ ما را فراهم سازد. خودِ ایران شاید همان شاقول باشد. امّا وقتی بدان تمسّک میکنیم، ناگهان تفرّق پدیدار میشود، نه وحدت؛ چرا که بیش از آنکه امری متعیِّن باشد، یک روایت است. هر کس آن را به نحوی ترسیم میکند: یکی با تصویری از گذشته، دیگری با وضعِ اکنون، و دیگری با رؤیایِ فردا.
ما نیازمندِ موضوع و هدفی هستیم که ما را به لحظهٔ اکنون پیوند دهد، و بهنظرم آن، همان است که در جنبشِ «زن، زندگی، آزادی» کانونی شد: نَفْسِ زندگی، در معنایِ عرفی و عینیِ آن.
ما نه بهنامِ ایران در هر روایتش، بلکه برای تحقّقِ زیستنِ انسانی برای همگان، در پهنهٔ یک سرزمین باید با هم متحد شویم. لذا، مجدّداً باید به مفهومِ زندگی بازگشت و نوعی توافق دربارهٔ معنایِ عرفیِ درستِ آن دست یافت؛ توافقی که باعثِ وحدتِ درونیِ ما در لحظهلحظهٔ زندگیِ روزمره کنونی میگردد. اگر میتوانستیم توافقی دربارهٔ «زندگیِ خوب» داشته باشیم، شاید میشد چرخِ انحطاط را از حرکت بازایستاند و مسیر آن را به سمتِ بهبود تغییر داد.
جامعهشناسی
مهدی کاظمی زمهریر
بزرگترین مشکل ایران این است که پیکری بزرگ، اما ذهنی کوچک و چندپاره دارد. پیکرِ بزرگش، در روحِ مردمِ ایران، سوداهایی میدمد که تحقّقش در ظرفیتِ خِرَدِ بالفعلش نیست. یا بایستی پیکرِ ما خُرد گردد، یا باید بتوان خِرَدِ سیاسی و تاریخیمان را توسعه دهیم تا از ظرفیتِ نهفته در ایران، حداکثر بهره را ببرد.
اوّلین گام در این مسیر، فراتر رفتن از «ایرانایرانکردن» است. عواطف و احساسات را باید کنار نهاد و وضعیتِ شکستخوردهٔ خودمان را پذیرا شد؛ شکستی که نهتنها شکستِ حکومت، بلکه شکستِ همهٔ ما، بهویژه نُخبگانِ فکری و سیاسی است.
این شکست را چگونه میتوان نمایش داد؟ آنجا که وقتی متفکّرش سخن میگوید، بهجای کمک به همگرایی، تفرّق را تشدید میکند؛ و نُخبگانِ سیاسیاش، عملشان، بهجای بهبود اوضاع، وضعیت را بدتر میکند: وقتی اصلاح میکنی، اوضاع بدتر میشود؛ وقتی از حرکت بازمیایستی، اوضاع باز بدتر میشود. گویی چرخِ انحطاط، مستقل از اراده و نوعِ کنشِ ما، در حالِ طیکردنِ مسیرِ خود است.
در این لحظه، نه میتوان ایستاد و نه میتوان حرکت کرد. دقیقاً معنایِ حیرانیِ یک ملّت و یک کشور همین است. شاید بایستی راهنما و شاقولی جُست که با وجودِ همهٔ بحرانها و تفرّقها، امکانِ همگراکردنِ ما را فراهم سازد. خودِ ایران شاید همان شاقول باشد. امّا وقتی بدان تمسّک میکنیم، ناگهان تفرّق پدیدار میشود، نه وحدت؛ چرا که بیش از آنکه امری متعیِّن باشد، یک روایت است. هر کس آن را به نحوی ترسیم میکند: یکی با تصویری از گذشته، دیگری با وضعِ اکنون، و دیگری با رؤیایِ فردا.
ما نیازمندِ موضوع و هدفی هستیم که ما را به لحظهٔ اکنون پیوند دهد، و بهنظرم آن، همان است که در جنبشِ «زن، زندگی، آزادی» کانونی شد: نَفْسِ زندگی، در معنایِ عرفی و عینیِ آن.
ما نه بهنامِ ایران در هر روایتش، بلکه برای تحقّقِ زیستنِ انسانی برای همگان، در پهنهٔ یک سرزمین باید با هم متحد شویم. لذا، مجدّداً باید به مفهومِ زندگی بازگشت و نوعی توافق دربارهٔ معنایِ عرفیِ درستِ آن دست یافت؛ توافقی که باعثِ وحدتِ درونیِ ما در لحظهلحظهٔ زندگیِ روزمره کنونی میگردد. اگر میتوانستیم توافقی دربارهٔ «زندگیِ خوب» داشته باشیم، شاید میشد چرخِ انحطاط را از حرکت بازایستاند و مسیر آن را به سمتِ بهبود تغییر داد.
جامعهشناسی
10.05.202515:24
پیشنهاد ایران برای مذاکره مستقیم با آمریکا
لاورا روزن٭
در تازهترین تحول در روند دیپلماسی ایران و ایالات متحده، منابع نزدیک به تیم مذاکرهکننده ایرانی از بررسی امکان یک «نشست مستقیم» بین رئیسجمهور ترامپ و مقامهای عالیرتبه ایران خبر دادهاند.
پس از سه دور گفتوگوی غیرمستقیم در عمان، ایران و آمریکا هنوز بر سر چارچوب مذاکرات هستهای به توافق نرسیدهاند. اما تهران اینبار پیشنهاد کرده که در صورت پیشرفت ملموس در گامهای اولیه، آماده است تا گفتوگوی مستقیم با ترامپ را نیز بررسی کند.
بر اساس گزارش دیپلماتهای ایرانی، امکان دارد این دیدار در حاشیه اجلاس رؤسای دولتهای هشت کشور حاشیه خلیجفارس در سعودی برگزار شود. حضور همه طرفین منطقهای، فرصت مناسبی برای امضای «توافق اصولی» بین دو کشور فراهم میآورد.
محورهای کلیدی مورد بحث شامل احترام متقابل به حاکمیت، عدم دخالت در امور داخلی، تضمین امنیت خطوط حملونقل دریایی (بهویژه تنگه هرمز)، و حفظ نام «خلیج فارس» بدون تغییر است.
ایران حساسیت ویژهای نسبت به مسئله نامگذاری دارد و شرط گذاشته که ترامپ در بیانیههایش «خلیج عربی» را بهکار نگیرد.
حسین موسویان، دیپلمات کهنهکار ایرانی و مذاکرهکننده سابق هستهای، در مصاحبهای غیررسمی تأکید کرد که توافق بر «اصول کلی» میتواند زمینه را برای احیای یک پیمان پایدار فراهم کند و از برگشت به دوران فشار حداکثری جلوگیری نماید.
در تهران طیفهای تندرو با هرگونه تعامل مستقیم با ترامپ مخالفاند و اعتقاد دارند که اجرای موفق توافق به میزان زیادی به تضمینهای حقوقی و مکانیزمهای نظارتی وابسته است.
از سوی دیگر، محافظهکاران واشینگتن نیز همچنان بر تحریمهای حداکثری تأکید دارند.
این نشست، در صورت انجام، میتواند هر دو کشور را در جایگاه «میانجیگر» صلح خاورمیانه تثبیت کند و به کاهش تنشها در یمن، عراق و سوریه کمک نماید؛ با این حال، موفقیت آن بستگی به اراده سیاسی دو طرف برای پایبندی به اصول خواهد داشت.
هنوز هیچ تاریخ یا برنامه رسمی برای این نشست مستقیم تعیین نشده است. منابع ایرانی میگویند که اخذ تأیید از ترامپ و تضمین همراهی متحدان منطقهای (بهویژه سعودیها و امارات) از پیشنیازهای نهایی شدن این ایده است.
در مجموع، پیشنهاد دیدار مستقیم برای امضای یک «توافق اصولی» اگرچه جسورانه بهنظر میرسد، اما تحقق آن با توجه به بیاعتمادی متقابل و فشارهای داخلی، دشوار خواهد بود؛ با این حال، نفسِ طرح موضوع میتواند نشانهای از تمایل تهران و واشینگتن برای خروج از بنبست دیپلماتیک باشد.
٭ روزنامهنگار آمریکایی
گزارش سایت دیپلماتیک
فرهیختگان
لاورا روزن٭
در تازهترین تحول در روند دیپلماسی ایران و ایالات متحده، منابع نزدیک به تیم مذاکرهکننده ایرانی از بررسی امکان یک «نشست مستقیم» بین رئیسجمهور ترامپ و مقامهای عالیرتبه ایران خبر دادهاند.
پس از سه دور گفتوگوی غیرمستقیم در عمان، ایران و آمریکا هنوز بر سر چارچوب مذاکرات هستهای به توافق نرسیدهاند. اما تهران اینبار پیشنهاد کرده که در صورت پیشرفت ملموس در گامهای اولیه، آماده است تا گفتوگوی مستقیم با ترامپ را نیز بررسی کند.
بر اساس گزارش دیپلماتهای ایرانی، امکان دارد این دیدار در حاشیه اجلاس رؤسای دولتهای هشت کشور حاشیه خلیجفارس در سعودی برگزار شود. حضور همه طرفین منطقهای، فرصت مناسبی برای امضای «توافق اصولی» بین دو کشور فراهم میآورد.
محورهای کلیدی مورد بحث شامل احترام متقابل به حاکمیت، عدم دخالت در امور داخلی، تضمین امنیت خطوط حملونقل دریایی (بهویژه تنگه هرمز)، و حفظ نام «خلیج فارس» بدون تغییر است.
ایران حساسیت ویژهای نسبت به مسئله نامگذاری دارد و شرط گذاشته که ترامپ در بیانیههایش «خلیج عربی» را بهکار نگیرد.
حسین موسویان، دیپلمات کهنهکار ایرانی و مذاکرهکننده سابق هستهای، در مصاحبهای غیررسمی تأکید کرد که توافق بر «اصول کلی» میتواند زمینه را برای احیای یک پیمان پایدار فراهم کند و از برگشت به دوران فشار حداکثری جلوگیری نماید.
در تهران طیفهای تندرو با هرگونه تعامل مستقیم با ترامپ مخالفاند و اعتقاد دارند که اجرای موفق توافق به میزان زیادی به تضمینهای حقوقی و مکانیزمهای نظارتی وابسته است.
از سوی دیگر، محافظهکاران واشینگتن نیز همچنان بر تحریمهای حداکثری تأکید دارند.
این نشست، در صورت انجام، میتواند هر دو کشور را در جایگاه «میانجیگر» صلح خاورمیانه تثبیت کند و به کاهش تنشها در یمن، عراق و سوریه کمک نماید؛ با این حال، موفقیت آن بستگی به اراده سیاسی دو طرف برای پایبندی به اصول خواهد داشت.
هنوز هیچ تاریخ یا برنامه رسمی برای این نشست مستقیم تعیین نشده است. منابع ایرانی میگویند که اخذ تأیید از ترامپ و تضمین همراهی متحدان منطقهای (بهویژه سعودیها و امارات) از پیشنیازهای نهایی شدن این ایده است.
در مجموع، پیشنهاد دیدار مستقیم برای امضای یک «توافق اصولی» اگرچه جسورانه بهنظر میرسد، اما تحقق آن با توجه به بیاعتمادی متقابل و فشارهای داخلی، دشوار خواهد بود؛ با این حال، نفسِ طرح موضوع میتواند نشانهای از تمایل تهران و واشینگتن برای خروج از بنبست دیپلماتیک باشد.
٭ روزنامهنگار آمریکایی
گزارش سایت دیپلماتیک
فرهیختگان
10.05.202511:09
نخبگان سیاسی و سوراخ اشتباه دعا
علی مرادی
در وضعیت کنونی همه شهروندان ایران از بالاترین مقام کشور، که تمام قدرت سیاسی کشور در این دستان اوست،
تا پایینترین افراد بیبضاعت از هر نوع قدرت سیاسی از وضعیت موجود ناراضیاند.
بر این اساس، نخبگان سیاسی و منتقدان وضع موجود و عقل سلیم ، نظام سیاسی که تمام منابع قدرت اعمال تغییر را دارد و بر تمام منابع و ثروت کشور مسلط است،
را مسئول و مسبب همه مشکلات موجود میدانند، و در تلاشاند تا نظرات و انتقادات خود را به گوش حاکمان این نظام سیاسی برسانند، اما به نظر میرسد که این مسیر همچون یادآور ضرب المثل ، اینکه سوراخ دعا را اشتباه گرفتهاند، میباشد.
سوراخ دعا، کاملاً اشتباه و گمراهکننده است.
در تاریخ آمده است که حضرت علی (ع) برای بیان خواستههای و شکوه های دل خود با چاه سخن میگفت. چه این واقعیت باشد و چه اسطوره،
از یک حقیقت اساسی پرده برمیدارد: هر فردی باید ابتدا با خویشتن خویش سخن بگوید.
این امر به ما یادآوری میکند که شناخت صحیح مخاطب، اصل اساسی در هر گفتوگو و انتقادی است. وقتی مخاطبی وجود ندارد باید با خویشتن خویش گفتگو کرد.
امروز، مخاطب اصلی نخبگان سیاسی و منتقدان و اندیشمند دلسوز ، خود آنان هستند.
نه جامعه و نه حکومت در شرایط مناسب برای مخاطب بودن نیستند و نمیتوانند به عنوان مخاطب اصلی در نظر گرفته شوند. لذا، نخبگان منتقد باید ابتدا با خویشتن خویش به گفتوگو بپردازند ، یعنی ابتدا باید به همفکری با سایر نخبگان بپردازند. بسیاری از افرادی که متنها و پیامهای منتقدانه را در فضای مجازی دنبال میکنند، خود نخبگان هستند.
حاکمیت و هسته سخت قدرت صدای نخبگان را نمیشنوند. اگر نخبگان امروز به زندان میروند، این ناشی از عدم درک صحیح نگهبانان دم در قصر سربه فلک کشیده حاکم است.
صدای منتقدان سیاسی از دیوارهای بلند و ستبر قصر حاکمان عبور نخواهد کرد و حداکثر نگهبان دم درب قصر آن را خواهد شنید. این نگهبان، فهم درستی از انتقاد ندارد و هر حرفی را فحش و ناسزا به سلطان تلقی میکند. بدون آنکه آن را با سلطان انتقال دهند، با گوینده برخورد خشن خواهد کرد. بنابراین، نخبگان باید از مخاطب قرار دادن هسته سخت قدرت که فایدهای ندارد، گذر کنند.
از طرفی، مردم عادی مشغول مشکلات معیشتی خود هستند و پیامهای منتقدان به گوش آنها نمیرسد. لذا منتقدان باید از مخاطب قرار دادن عامه جامعه نیز گذر کنند. چراکه در روش عمل و چگونگی رسیدن از وضع نامطلوب به وضع مطلوب توافق و اجماع و هماهنگی ندارند، مردم را برای انجام آن روش به اقدام تشویق کنند.
بنابراین، ابتدا باید با خویشتن خویش گفتوگو کنند تا به اجماع و توافق و اقدام مشترک در مسیر رسیدن به وضعیت مطلوب دست یابند.
امروز، علیرغم اشتراکات حداکثری در افکار و پندارها،
در گفتار و نوشتار،
میان نخبگان اختلافات و تنشهای زیادی وجود دارد.
همه نخبگان در خصوص وضعیت نامطلوب کنونی توافق و اجماع نظر دارند و حتی در مورد وضعیت مطلوب نیز دیدگاههای مشترک حداکثری دارند؛ اما در مسیر رسیدن به آن وضعیت مطلوب آینده، از وضع نامطلوب کنونی تردیدها و اختلافات زیادی وجود دارد.
این تردیدها در روش باعث بروز اختلاف و تشتت در گفتار آنان میشود، اختلاف و تشتت در گفتار باعث گمراهی جامعه میگردد جامعه را منفعل میکند.
این وضعیت نه تنها حاکمیت را از احساس خطر جدی دور میکند بلکه موجب میشود تا اقداماتی برای تغییر وضع موجود انجام ندهد. همچنین، جامعه نیز به دلیل عدم هماهنگی در گفتار نخبگان و منتقدان، تمایلی به تغییر نشان نمیدهد. جامعه تنها زمانی با نخبگان و منتقدان هماهنگ خواهد شد، که صدای واحدی از آنها شنیده شود.
اگرچه تنوع و تکثر در یک جامعه پایدار و با ثبات امری مثبت و سازنده است، اما برای تغییر وضعیت نامطلوب کنونی، وحدت در عمل لازم و ضروری است.
نتیجهگیری این است که مهمترین موضوعی که منتقدان و نخبگان باید در نظر بگیرند این است که ابتدا باید با خویشتن خویش سخن بگویند و سپس به وحدت عمل دست یابند.
گفتوگو با حاکمیتی که نه گوشی شنوایی دارد و نه چشمی بینا برای درک وضعیت نامطلوب کنونی، هیچ نتیجه مثبت یا خروجی قابل قبولی نخواهد داشت.
همچنین، صحبت با جامعهای که صداهای مختلف و متنوع و متشتت را از نخبگان میشنود، جز گمراهی و سردرگمی نتیجهای به بار نخواهد آورد.
بنابراین، نخستین گام برای تغییر مؤثر، همصدایی و وحدت نظر میان نخبگان است. این وحدت نه تنها میتواند صدای آنان را به گوش حاکمیت برساند بلکه میتواند جامعه را نیز به تحرک وا دارد.
امروز وظیفه نخبگان و منتقدان سیاسی همین است؛ ایجاد وحدت در عمل
تحکیم ملت
علی مرادی
در وضعیت کنونی همه شهروندان ایران از بالاترین مقام کشور، که تمام قدرت سیاسی کشور در این دستان اوست،
تا پایینترین افراد بیبضاعت از هر نوع قدرت سیاسی از وضعیت موجود ناراضیاند.
بر این اساس، نخبگان سیاسی و منتقدان وضع موجود و عقل سلیم ، نظام سیاسی که تمام منابع قدرت اعمال تغییر را دارد و بر تمام منابع و ثروت کشور مسلط است،
را مسئول و مسبب همه مشکلات موجود میدانند، و در تلاشاند تا نظرات و انتقادات خود را به گوش حاکمان این نظام سیاسی برسانند، اما به نظر میرسد که این مسیر همچون یادآور ضرب المثل ، اینکه سوراخ دعا را اشتباه گرفتهاند، میباشد.
سوراخ دعا، کاملاً اشتباه و گمراهکننده است.
در تاریخ آمده است که حضرت علی (ع) برای بیان خواستههای و شکوه های دل خود با چاه سخن میگفت. چه این واقعیت باشد و چه اسطوره،
از یک حقیقت اساسی پرده برمیدارد: هر فردی باید ابتدا با خویشتن خویش سخن بگوید.
این امر به ما یادآوری میکند که شناخت صحیح مخاطب، اصل اساسی در هر گفتوگو و انتقادی است. وقتی مخاطبی وجود ندارد باید با خویشتن خویش گفتگو کرد.
امروز، مخاطب اصلی نخبگان سیاسی و منتقدان و اندیشمند دلسوز ، خود آنان هستند.
نه جامعه و نه حکومت در شرایط مناسب برای مخاطب بودن نیستند و نمیتوانند به عنوان مخاطب اصلی در نظر گرفته شوند. لذا، نخبگان منتقد باید ابتدا با خویشتن خویش به گفتوگو بپردازند ، یعنی ابتدا باید به همفکری با سایر نخبگان بپردازند. بسیاری از افرادی که متنها و پیامهای منتقدانه را در فضای مجازی دنبال میکنند، خود نخبگان هستند.
حاکمیت و هسته سخت قدرت صدای نخبگان را نمیشنوند. اگر نخبگان امروز به زندان میروند، این ناشی از عدم درک صحیح نگهبانان دم در قصر سربه فلک کشیده حاکم است.
صدای منتقدان سیاسی از دیوارهای بلند و ستبر قصر حاکمان عبور نخواهد کرد و حداکثر نگهبان دم درب قصر آن را خواهد شنید. این نگهبان، فهم درستی از انتقاد ندارد و هر حرفی را فحش و ناسزا به سلطان تلقی میکند. بدون آنکه آن را با سلطان انتقال دهند، با گوینده برخورد خشن خواهد کرد. بنابراین، نخبگان باید از مخاطب قرار دادن هسته سخت قدرت که فایدهای ندارد، گذر کنند.
از طرفی، مردم عادی مشغول مشکلات معیشتی خود هستند و پیامهای منتقدان به گوش آنها نمیرسد. لذا منتقدان باید از مخاطب قرار دادن عامه جامعه نیز گذر کنند. چراکه در روش عمل و چگونگی رسیدن از وضع نامطلوب به وضع مطلوب توافق و اجماع و هماهنگی ندارند، مردم را برای انجام آن روش به اقدام تشویق کنند.
بنابراین، ابتدا باید با خویشتن خویش گفتوگو کنند تا به اجماع و توافق و اقدام مشترک در مسیر رسیدن به وضعیت مطلوب دست یابند.
امروز، علیرغم اشتراکات حداکثری در افکار و پندارها،
در گفتار و نوشتار،
میان نخبگان اختلافات و تنشهای زیادی وجود دارد.
همه نخبگان در خصوص وضعیت نامطلوب کنونی توافق و اجماع نظر دارند و حتی در مورد وضعیت مطلوب نیز دیدگاههای مشترک حداکثری دارند؛ اما در مسیر رسیدن به آن وضعیت مطلوب آینده، از وضع نامطلوب کنونی تردیدها و اختلافات زیادی وجود دارد.
این تردیدها در روش باعث بروز اختلاف و تشتت در گفتار آنان میشود، اختلاف و تشتت در گفتار باعث گمراهی جامعه میگردد جامعه را منفعل میکند.
این وضعیت نه تنها حاکمیت را از احساس خطر جدی دور میکند بلکه موجب میشود تا اقداماتی برای تغییر وضع موجود انجام ندهد. همچنین، جامعه نیز به دلیل عدم هماهنگی در گفتار نخبگان و منتقدان، تمایلی به تغییر نشان نمیدهد. جامعه تنها زمانی با نخبگان و منتقدان هماهنگ خواهد شد، که صدای واحدی از آنها شنیده شود.
اگرچه تنوع و تکثر در یک جامعه پایدار و با ثبات امری مثبت و سازنده است، اما برای تغییر وضعیت نامطلوب کنونی، وحدت در عمل لازم و ضروری است.
نتیجهگیری این است که مهمترین موضوعی که منتقدان و نخبگان باید در نظر بگیرند این است که ابتدا باید با خویشتن خویش سخن بگویند و سپس به وحدت عمل دست یابند.
گفتوگو با حاکمیتی که نه گوشی شنوایی دارد و نه چشمی بینا برای درک وضعیت نامطلوب کنونی، هیچ نتیجه مثبت یا خروجی قابل قبولی نخواهد داشت.
همچنین، صحبت با جامعهای که صداهای مختلف و متنوع و متشتت را از نخبگان میشنود، جز گمراهی و سردرگمی نتیجهای به بار نخواهد آورد.
بنابراین، نخستین گام برای تغییر مؤثر، همصدایی و وحدت نظر میان نخبگان است. این وحدت نه تنها میتواند صدای آنان را به گوش حاکمیت برساند بلکه میتواند جامعه را نیز به تحرک وا دارد.
امروز وظیفه نخبگان و منتقدان سیاسی همین است؛ ایجاد وحدت در عمل
تحکیم ملت
से पुनः पोस्ट किया:
اکبر گنجی

10.05.202520:10
🎥 ترامپ چگونه می تواند از طریق «بیشتر در برابر بیشتر» به توافق هسته ای با ایران دست یابد؟👇👇
👈 فیلیپ گوردن، مشاور امنیت ملی کامالا هریس در دوره بایدن و مذاکره کننده ارشد آمریکا در دوره گفتوگوهای برجام
🔹نیویورک تایمز
🔺در تلاش برای مهار برنامه هستهای ایران، دولت ترامپ با یک معضل پیچیده روبهروست. بخشی از این وضعیت، نتیجه عملکرد خود رئیسجمهور است: در سال ۲۰۱۸، رئیسجمهور ترامپ از توافق هستهای موجود- یعنی «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) - خارج شد و آن را «بدترین توافق ممکن» خواند. در سالهای پس از آن، ایران برنامه هستهایاش را بهشدت گسترش داد؛ هزاران سانتریفیوژ پیشرفته جدید نصب کرد، از جمله برخی که در اعماق زمین دفن شدهاند، و طبق گزارشها به اندازهای اورانیوم غنیسازی کرده که میتواند ظرف چند هفته چند سلاح هستهای تولید کند. در چارچوب توافق قبلی- که بسیاری از مفاد آن تا سال ۲۰۳۱ پابرجا میماند- ایران برای رسیدن به چنین نقطهای ماهها یا حتی یک سال فاصله داشت.
🔺اکنون، آقای ترامپ خواهان یک توافق هستهای جدید است و امیدوار است این توافق شامل «برچیدن کامل» برنامه غنیسازی ایران شود. اما در حالی که مذاکرهکنندگان آمریکایی این آخر هفته برای دور چهارم مذاکرات هستهای راهی عمان میشوند، با همان چالشهایی روبهرو هستند که پیشتر باراک اوباما را به پذیرش برجام واداشت: اینکه چگونه میتوان ایران را به پذیرش محدودیتهای معنادار در برنامه هستهایاش واداشت بدون آنکه در صورت امتناع تهران، ناچار به استفاده از نیروی نظامی شد.
🔺توافق برجام به ایران در ازای اعمال محدودیتهای بلندمدت بر برنامه غنیسازیاش و پذیرش یک رژیم بازرسی سختگیرانه، تخفیفهایی در تحریمها میداد. برای متقاعد کردن تهران به پذیرش این شرایط، آمریکا ناچار به برخی مصالحهها شد؛ از جمله پذیرش ادامه غنیسازی در داخل ایران و گنجاندن «بندهای غروب» (تاریخ انقضا برای برخی مفاد). این توافق همچنین به برنامه موشکهای بالستیک ایران یا تأمین مالی شبهنظامیان نیابتی مانند حزبالله و حماس که دهههاست موجب درگیری و بیثباتی در خاورمیانهاند، نپرداخت. با این حال، دولت اوباما به هدف اصلیاش رسید: بستن مسیرهای ایران برای دستیابی به سلاح هستهای، بدون نیاز به تلاش برای نابودسازی برنامه هستهای تهران از طریق جنگ.
🔺 در موضوعات هستهای، مقامات ایران همچنان سرسخت باقی ماندهاند. آنها اصرار دارند که نه برنامه غنیسازی و نه برنامه موشکهای بالستیک خود را کنار نخواهند گذاشت و تنها در صورتی با توافق جدید موافقت خواهند کرد که شامل رفع تحریمهای گسترده اقتصادی و تضمینهایی در برابر خروج احتمالی دوباره آمریکا از توافق باشد. شاید این موضعگیریها یک بلوف باشند، اما اگر تهران عقبنشینی نکند، آقای ترامپ نهایتاً یا باید توافقی را بپذیرد که بسیار شبیه همان توافقی است که پیشتر محکوم کرده بود، یا اینکه با توسل به نیروی نظامی، برنامه ایران را عقب بیندازد؛ که در این صورت، پیامدهایی شدیداً غیرقابل پیشبینی در پی خواهد داشت.
🔻شاید راهی برای خروج از این بنبست وجود داشته باشد.
🔺به جای بهروزرسانی توافق سال ۲۰۱۵ بهصورت مشابه و مساوی («همان در برابر همان»)، آقای ترامپ میتواند پیشنهاد «بیشتر در برابر بیشتر» را مطرح کند: رفع تحریمهای بیشتر در ازای محدودیتهای بیشتر و پایدارتر بر برنامه هستهای ایران. ایالات متحده میتواند در ازای یک توافق بلندمدت یا نامحدود و اعمال محدودیتهای قابلتوجهتر بر برنامه هستهای و سایر فعالیتهای بیثباتکننده ایران، رفع تحریمهای گسترده اقتصادی از جمله لغو تحریمهای ثانویه بر فروش نفت را بپذیرد. آمریکا میتواند با واقعیت وجود برنامه غنیسازی ایران کنار بیاید، اما خواستار محدودیتهای بسیار شدیدتری بر سانتریفیوژهای پیشرفته، میزان و سطح ذخایر اورانیوم و غنیسازی زیرزمینی باشد، بههمراه یک رژیم راستیآزمایی جامعتر. اگر تخفیف اقتصادی به اندازه کافی قابلتوجه باشد، این توافق حتی میتواند شامل محدودیتهایی بر برنامه موشکهای دوربرد ایران و حمایت نظامیاش از دشمنان آمریکا – مانند روسیه یا حوثیها در یمن – نیز باشد.
بخش دوم مقاله را در فرسته بعدی بخوانید: https://t.me/ganji_akbar
👈 فیلیپ گوردن، مشاور امنیت ملی کامالا هریس در دوره بایدن و مذاکره کننده ارشد آمریکا در دوره گفتوگوهای برجام
🔹نیویورک تایمز
🔺در تلاش برای مهار برنامه هستهای ایران، دولت ترامپ با یک معضل پیچیده روبهروست. بخشی از این وضعیت، نتیجه عملکرد خود رئیسجمهور است: در سال ۲۰۱۸، رئیسجمهور ترامپ از توافق هستهای موجود- یعنی «برنامه جامع اقدام مشترک» (برجام) - خارج شد و آن را «بدترین توافق ممکن» خواند. در سالهای پس از آن، ایران برنامه هستهایاش را بهشدت گسترش داد؛ هزاران سانتریفیوژ پیشرفته جدید نصب کرد، از جمله برخی که در اعماق زمین دفن شدهاند، و طبق گزارشها به اندازهای اورانیوم غنیسازی کرده که میتواند ظرف چند هفته چند سلاح هستهای تولید کند. در چارچوب توافق قبلی- که بسیاری از مفاد آن تا سال ۲۰۳۱ پابرجا میماند- ایران برای رسیدن به چنین نقطهای ماهها یا حتی یک سال فاصله داشت.
🔺اکنون، آقای ترامپ خواهان یک توافق هستهای جدید است و امیدوار است این توافق شامل «برچیدن کامل» برنامه غنیسازی ایران شود. اما در حالی که مذاکرهکنندگان آمریکایی این آخر هفته برای دور چهارم مذاکرات هستهای راهی عمان میشوند، با همان چالشهایی روبهرو هستند که پیشتر باراک اوباما را به پذیرش برجام واداشت: اینکه چگونه میتوان ایران را به پذیرش محدودیتهای معنادار در برنامه هستهایاش واداشت بدون آنکه در صورت امتناع تهران، ناچار به استفاده از نیروی نظامی شد.
🔺توافق برجام به ایران در ازای اعمال محدودیتهای بلندمدت بر برنامه غنیسازیاش و پذیرش یک رژیم بازرسی سختگیرانه، تخفیفهایی در تحریمها میداد. برای متقاعد کردن تهران به پذیرش این شرایط، آمریکا ناچار به برخی مصالحهها شد؛ از جمله پذیرش ادامه غنیسازی در داخل ایران و گنجاندن «بندهای غروب» (تاریخ انقضا برای برخی مفاد). این توافق همچنین به برنامه موشکهای بالستیک ایران یا تأمین مالی شبهنظامیان نیابتی مانند حزبالله و حماس که دهههاست موجب درگیری و بیثباتی در خاورمیانهاند، نپرداخت. با این حال، دولت اوباما به هدف اصلیاش رسید: بستن مسیرهای ایران برای دستیابی به سلاح هستهای، بدون نیاز به تلاش برای نابودسازی برنامه هستهای تهران از طریق جنگ.
🔺 در موضوعات هستهای، مقامات ایران همچنان سرسخت باقی ماندهاند. آنها اصرار دارند که نه برنامه غنیسازی و نه برنامه موشکهای بالستیک خود را کنار نخواهند گذاشت و تنها در صورتی با توافق جدید موافقت خواهند کرد که شامل رفع تحریمهای گسترده اقتصادی و تضمینهایی در برابر خروج احتمالی دوباره آمریکا از توافق باشد. شاید این موضعگیریها یک بلوف باشند، اما اگر تهران عقبنشینی نکند، آقای ترامپ نهایتاً یا باید توافقی را بپذیرد که بسیار شبیه همان توافقی است که پیشتر محکوم کرده بود، یا اینکه با توسل به نیروی نظامی، برنامه ایران را عقب بیندازد؛ که در این صورت، پیامدهایی شدیداً غیرقابل پیشبینی در پی خواهد داشت.
🔻شاید راهی برای خروج از این بنبست وجود داشته باشد.
🔺به جای بهروزرسانی توافق سال ۲۰۱۵ بهصورت مشابه و مساوی («همان در برابر همان»)، آقای ترامپ میتواند پیشنهاد «بیشتر در برابر بیشتر» را مطرح کند: رفع تحریمهای بیشتر در ازای محدودیتهای بیشتر و پایدارتر بر برنامه هستهای ایران. ایالات متحده میتواند در ازای یک توافق بلندمدت یا نامحدود و اعمال محدودیتهای قابلتوجهتر بر برنامه هستهای و سایر فعالیتهای بیثباتکننده ایران، رفع تحریمهای گسترده اقتصادی از جمله لغو تحریمهای ثانویه بر فروش نفت را بپذیرد. آمریکا میتواند با واقعیت وجود برنامه غنیسازی ایران کنار بیاید، اما خواستار محدودیتهای بسیار شدیدتری بر سانتریفیوژهای پیشرفته، میزان و سطح ذخایر اورانیوم و غنیسازی زیرزمینی باشد، بههمراه یک رژیم راستیآزمایی جامعتر. اگر تخفیف اقتصادی به اندازه کافی قابلتوجه باشد، این توافق حتی میتواند شامل محدودیتهایی بر برنامه موشکهای دوربرد ایران و حمایت نظامیاش از دشمنان آمریکا – مانند روسیه یا حوثیها در یمن – نیز باشد.
بخش دوم مقاله را در فرسته بعدی بخوانید: https://t.me/ganji_akbar
10.05.202519:52
غرور ملی ایرانیان زخم آلود است
مرضیه حاجی هاشمی
گویا روزهای تعیین کننده و سرنوشت سازی پیش روی ایران است، ایرانی که نگران خلیجش در جنوب و کابوس هر شبش بین غنی سازی اورانیوم و غنیسازی مردمانش در یک خصومت ۴۶ ساله و دیواری از بیاعتمادی طرفین مذاکرات پرسه میزند، ایرانی که غنای سرزمینی و انسانیاش در منطقه بیهمتاست؛ ولی با حسرت و دلهره به سفر رئیس جمهور آمریکا به منطقه می نگرد که به نظر میرسد، این سفر، تأثیر شگرفی بر اقتصاد و امنیت منطقه خواهد داشت.
بر غرور ملی جامعه ای که به آن، خرید «بادبزن و آفتابه»! پیشنهاد میشود و قیمت هر دانه لوبیا را برایش محاسبه میکنند! در حالی که کشورهای همسایهاش، قراردادهای تریلیون دلاری را بهای تغییر نام بخش هویتی سرزمینش میکنند، چه میگذرد؟
غرور ملی زمینه ساز حس مشترک ملی - میهنی بین افراد جامعه است و تحقیقات جامعه شناختی نشان داده است، «ارتباط معناداری بین متغیرهای اساسی رضایت از اوضاع اقتصادی و اجتماعی، احساس محرومیت، احساس مشروعیت نظام سیاسی و احساس تبعیض بین افراد با مفهوم غرور ملی وجود دارد».
وضعیت اقتصادی و به تبع آن اجتماعی به واقعیت تلخ «تحقیر ملی» رسیده است و احساس محرومیت به ویژه در مقایسه با کشورهایی که در منابع از آنها غنیتر هستیم، بسیار بالاست. احساس تبعیض با وجود افشای فسادها، رانتخواریها، ویژهخواریها و توسعه طلبیهای پرهزینه، بیش از پیش بر جامعه تحمیل میشود و همه اینها در کنار احساس ظلمی که جامعه از هر نظر بر خود روا میبیند، مشروعیت نظام سیاسی را حتی برای عامیترین اقشار جامعه زیر سوال میبرد.
از آنجا که غرور ملی یکی از شاخصهای احساس وفاداری ملی است و تقویت آن موجب تداوم و پایداری نظام سیاسی است؛ لذا آسیب دیدن آن از نشانههای ناپایداری نظام سیاسی است. «اسمیت» بر این باور است، غرور ملی، موجب از خود گذشتگی ملی شدید افراد نسبت به کشورشان میشود. در صورت جریحه دار شدن شدید آن توسط نظام سیاسی، افراد جامعه نسبت به تهدیدهای بیرونی نیز بی تفاوت می شوند؛ چرا که به زعم آنها این تهدید، ابتدا نظام سیاسی را نشانه میرود.
روزهای پیش رو گرچه حتی می تواند، برای حیات ملی ایرانیان نیز سرنوشت ساز باشد؛ ولی به دلیل آسیب دیدن غرور ملیشان بسیاری از افراد جامعه به لحاظ ذهنی نسبت به آن بیتفاوت شدهاند و قضاوتهای مثبتی ندارند. اسمیت معتقد است، یکی از عناصر مهم در غرور ملی این است که بتوان ذهن شهروندان درباره نقش کشورشان در صحنه بین المللی را تسخیر کرد و قضاوتهای مثبتی ایجاد و انتظاراتشان را نسبت به آینده شکل داد. اینکه مردم انتظاری از نظام سیاسیشان نداشته و قضاوت مثبتی برای آینده و روزهای پیش رو نداشته باشند، بدین معناست که غرور ملی ایرانیان زخم آلود است.
مرضیه حاجی هاشمی
گویا روزهای تعیین کننده و سرنوشت سازی پیش روی ایران است، ایرانی که نگران خلیجش در جنوب و کابوس هر شبش بین غنی سازی اورانیوم و غنیسازی مردمانش در یک خصومت ۴۶ ساله و دیواری از بیاعتمادی طرفین مذاکرات پرسه میزند، ایرانی که غنای سرزمینی و انسانیاش در منطقه بیهمتاست؛ ولی با حسرت و دلهره به سفر رئیس جمهور آمریکا به منطقه می نگرد که به نظر میرسد، این سفر، تأثیر شگرفی بر اقتصاد و امنیت منطقه خواهد داشت.
بر غرور ملی جامعه ای که به آن، خرید «بادبزن و آفتابه»! پیشنهاد میشود و قیمت هر دانه لوبیا را برایش محاسبه میکنند! در حالی که کشورهای همسایهاش، قراردادهای تریلیون دلاری را بهای تغییر نام بخش هویتی سرزمینش میکنند، چه میگذرد؟
غرور ملی زمینه ساز حس مشترک ملی - میهنی بین افراد جامعه است و تحقیقات جامعه شناختی نشان داده است، «ارتباط معناداری بین متغیرهای اساسی رضایت از اوضاع اقتصادی و اجتماعی، احساس محرومیت، احساس مشروعیت نظام سیاسی و احساس تبعیض بین افراد با مفهوم غرور ملی وجود دارد».
وضعیت اقتصادی و به تبع آن اجتماعی به واقعیت تلخ «تحقیر ملی» رسیده است و احساس محرومیت به ویژه در مقایسه با کشورهایی که در منابع از آنها غنیتر هستیم، بسیار بالاست. احساس تبعیض با وجود افشای فسادها، رانتخواریها، ویژهخواریها و توسعه طلبیهای پرهزینه، بیش از پیش بر جامعه تحمیل میشود و همه اینها در کنار احساس ظلمی که جامعه از هر نظر بر خود روا میبیند، مشروعیت نظام سیاسی را حتی برای عامیترین اقشار جامعه زیر سوال میبرد.
از آنجا که غرور ملی یکی از شاخصهای احساس وفاداری ملی است و تقویت آن موجب تداوم و پایداری نظام سیاسی است؛ لذا آسیب دیدن آن از نشانههای ناپایداری نظام سیاسی است. «اسمیت» بر این باور است، غرور ملی، موجب از خود گذشتگی ملی شدید افراد نسبت به کشورشان میشود. در صورت جریحه دار شدن شدید آن توسط نظام سیاسی، افراد جامعه نسبت به تهدیدهای بیرونی نیز بی تفاوت می شوند؛ چرا که به زعم آنها این تهدید، ابتدا نظام سیاسی را نشانه میرود.
روزهای پیش رو گرچه حتی می تواند، برای حیات ملی ایرانیان نیز سرنوشت ساز باشد؛ ولی به دلیل آسیب دیدن غرور ملیشان بسیاری از افراد جامعه به لحاظ ذهنی نسبت به آن بیتفاوت شدهاند و قضاوتهای مثبتی ندارند. اسمیت معتقد است، یکی از عناصر مهم در غرور ملی این است که بتوان ذهن شهروندان درباره نقش کشورشان در صحنه بین المللی را تسخیر کرد و قضاوتهای مثبتی ایجاد و انتظاراتشان را نسبت به آینده شکل داد. اینکه مردم انتظاری از نظام سیاسیشان نداشته و قضاوت مثبتی برای آینده و روزهای پیش رو نداشته باشند، بدین معناست که غرور ملی ایرانیان زخم آلود است.
से पुनः पोस्ट किया:
سهام نیوز



10.05.202516:57
✅چرا دارنده دومین ذخایر گازی جهان، باید در تامین گاز مردم درمانده باشد؟
مسعود نیلی، دستیار اقتصادی رئیس جمهور اسبق:
همه باید به این سوال جواب دهند که چرا امروز اقتصاد ما این مشکلات را دارد.
نمیشود یک کشور، دومین دارنده ذخایر گاز جهان باشد ولی در تامین گاز مردم دچار استیصال شده باشد.
🔻پ ن: جواب خیلی روشنه؛ رهبر ج ا درآمد کشور را در اختیار نهادهای زیر مجموعه خود قرار داده و دست فاسدین و دزدها را در غارت باز گذاشته و تتمه پول باقی مانده را هزینه چند کشور تحت عنوان محور مقاومت می کند
@Sahamnewsorg
سهام در WhatsApp
مسعود نیلی، دستیار اقتصادی رئیس جمهور اسبق:
همه باید به این سوال جواب دهند که چرا امروز اقتصاد ما این مشکلات را دارد.
نمیشود یک کشور، دومین دارنده ذخایر گاز جهان باشد ولی در تامین گاز مردم دچار استیصال شده باشد.
🔻پ ن: جواب خیلی روشنه؛ رهبر ج ا درآمد کشور را در اختیار نهادهای زیر مجموعه خود قرار داده و دست فاسدین و دزدها را در غارت باز گذاشته و تتمه پول باقی مانده را هزینه چند کشور تحت عنوان محور مقاومت می کند
@Sahamnewsorg
سهام در WhatsApp
10.05.202516:27
این است وضعیت خاورمیانه!
احمد زیدآبادی
رسانهها از قصد ترامپ برای "به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی بدون حضور حماس" در جریان دیدارش از کشورهای عرب حوزۀ جنوبی خلیج فارس خبر دادهاند.
آیا ممکن است این خبر درست باشد؟ یعنی همان "خبر بسیار بسیار مهم و مثبت" وعده داده شده از طرف ترامپ همین باشد؟
اگر اصل خبر مجعول نباشد، حداکثرش این است که ترامپ وعدۀ تشکیل یک کشور فلسطینی را در آیندۀ نامشخص خواهد داد و در ازایش عادیسازی فوری روابط کشورهای عرب و مسلمان بخصوص عربستان با اسرائیل را درخواست خواهد کرد.
کشور مستقل فلسطینی در نگاه آقای ترامپ و حلقۀ همکارانش اما چه مرز و مختصاتی دارد؟ حداکثرش همان 70 درصد خاک کرانۀ باختری به صورتی که در "معاملۀ قرن" پیشبینی شده بود؛ یعنی سرزمینی محصور در بین شهرکهای یهودینشین با حاکمیت محدود، به اضافۀ یک دسترسی مدنی به مسجدالاقصی بدون حق حاکمیت بر هر نقطه از بیتالمقدس شرقی!
تکلیف نوار غزه این وسط چه میشود؟
تکلیف آن هم تا اطلاع ثانوی معلق خواهد ماند تا روزی که حضور نظامی حماس در آنجا به صفر برسد و ترامپ هم نقشۀ تخلیۀ آن از جمعیت و تصاحب آن را فراموش کند!
این است وضعیت خاورمیانه!
احمد زیدآبادی
رسانهها از قصد ترامپ برای "به رسمیت شناختن کشور مستقل فلسطینی بدون حضور حماس" در جریان دیدارش از کشورهای عرب حوزۀ جنوبی خلیج فارس خبر دادهاند.
آیا ممکن است این خبر درست باشد؟ یعنی همان "خبر بسیار بسیار مهم و مثبت" وعده داده شده از طرف ترامپ همین باشد؟
اگر اصل خبر مجعول نباشد، حداکثرش این است که ترامپ وعدۀ تشکیل یک کشور فلسطینی را در آیندۀ نامشخص خواهد داد و در ازایش عادیسازی فوری روابط کشورهای عرب و مسلمان بخصوص عربستان با اسرائیل را درخواست خواهد کرد.
کشور مستقل فلسطینی در نگاه آقای ترامپ و حلقۀ همکارانش اما چه مرز و مختصاتی دارد؟ حداکثرش همان 70 درصد خاک کرانۀ باختری به صورتی که در "معاملۀ قرن" پیشبینی شده بود؛ یعنی سرزمینی محصور در بین شهرکهای یهودینشین با حاکمیت محدود، به اضافۀ یک دسترسی مدنی به مسجدالاقصی بدون حق حاکمیت بر هر نقطه از بیتالمقدس شرقی!
تکلیف نوار غزه این وسط چه میشود؟
تکلیف آن هم تا اطلاع ثانوی معلق خواهد ماند تا روزی که حضور نظامی حماس در آنجا به صفر برسد و ترامپ هم نقشۀ تخلیۀ آن از جمعیت و تصاحب آن را فراموش کند!
این است وضعیت خاورمیانه!
10.05.202515:10
#زیست_هشتگی!
یاسرعرب
حکومتی بیابزار و بینقشه و ملتی بیاقتدار به انتظار قدم میزنند پشت در سیاست خارجه که رئیس جمهور نامعلوم الحال، کاسب و دمدمیمزاج آمريکا میخواهد بزند؟ نزند؟ ببندد؟ نبندد؟ منو باز میخواهد، نیمه باز یا بسته؟ نکند بزند زیر میز؟ شاید روی میز؟ اسمش را میگذارد خلیج عربی؟ نمیگذارد؟
چه کسی گفته مذاکره یا نام گذاری بیاهمیت است؟
اما این کشور غیر از هشتگ زدن برای خلیج همیشگی فارس (که کاری پسندیده است) برنامه چه دارد برای اداره خود و خلیجاش؟
در خودش؛
داخل وزارتخانهها وزیر میداند دقیقا چند نفر پرسنل و کارمند دارد؟ فصلبندی بودجهها و رفت آمد بودجهها درون فصلهای مختلف را اصلا میفهمد؟
بین مدیران یک توافق اجمالی روی ساعات رسمی اداره کشور که عاقلانه و بر محور راندمان باشد دارد؟
یک سامانه شفاف مالی داخل کشور از چگونگی دخل و خرج هست که معلوم شود این چندرغاز تهاتر نفت از کجا میاید و به کجا میرود؟ و هزار سوال دیگر....
در خلیج همیشه فارس!
تئوری توسعه دریاییاش چیست؟
نسبت این توسعه با جزایر خلیج فارس کدام است؟
تناسب این توسعه با فرهنگ و بوم متکثر خلیج فارس چیست؟
تفاوت نقشه توسعه دريايی در ساحل و جزایر چه تفاوتهایی با هم دارد؟
کدام نیرو یا جمعیت/جماعت محلی از نقشه توسعه خلیج فارس آگاه و با آن همراه است؟
از حفاظت محیط زیست تا استفاده از منابع طبیعی در کدام سند چشم انداز به توافق بین این دو پارادوکس رسیده؟
گردشگری خلیج فارس چه نسبتی با پتانسیل سفر درون کشور دارد؟ مزایا و معایب آن چیست؟
ظرفیت بانکرینگ در خلیج فارس چرا احیا نمیشود؟
پل اتصال بین جزیرهی قشم و بندرعباس به چه دلیل حدود بیست و پنج سال معطل مانده؟
شیوه مدیریت مناطق آزاد خلیج فارس با کدام تئوری حکمرانی داخلی قابل جمع است؟
تضاد بین استانداران و مدیران مناطق آزاد در خلیج فارس چگونه قابل حل است؟
مردم ساکن در ساحل و جزایر خلیج فارس چه رویایی دارند و یک خلیج فارس توسعه یافته را چگونه خلیج فارسی میدانند؟
تفاوت رویای این مردم با رویای مدیران محلی یا مسئولین بالا دست کشوری چیست؟
تعریف و جایگاه کسب و کار خرد در خلیج فارس چیست؟
پتانسیل ایرانیان ساکن کشورهای حاشیه خلیج فارس کدام است و چگونه میتوان از آنها برای توسعه خلیج فارس استفاده کرد؟
و هزار سوال بی پاسخ مانده دیگر که ...
هیچ وقت، زمان خوبی برای مطرح کردنش نیست! چون نه نمایشی است و نه هشتگخور خوبی دارد!
یاسرعرب
حکومتی بیابزار و بینقشه و ملتی بیاقتدار به انتظار قدم میزنند پشت در سیاست خارجه که رئیس جمهور نامعلوم الحال، کاسب و دمدمیمزاج آمريکا میخواهد بزند؟ نزند؟ ببندد؟ نبندد؟ منو باز میخواهد، نیمه باز یا بسته؟ نکند بزند زیر میز؟ شاید روی میز؟ اسمش را میگذارد خلیج عربی؟ نمیگذارد؟
چه کسی گفته مذاکره یا نام گذاری بیاهمیت است؟
اما این کشور غیر از هشتگ زدن برای خلیج همیشگی فارس (که کاری پسندیده است) برنامه چه دارد برای اداره خود و خلیجاش؟
در خودش؛
داخل وزارتخانهها وزیر میداند دقیقا چند نفر پرسنل و کارمند دارد؟ فصلبندی بودجهها و رفت آمد بودجهها درون فصلهای مختلف را اصلا میفهمد؟
بین مدیران یک توافق اجمالی روی ساعات رسمی اداره کشور که عاقلانه و بر محور راندمان باشد دارد؟
یک سامانه شفاف مالی داخل کشور از چگونگی دخل و خرج هست که معلوم شود این چندرغاز تهاتر نفت از کجا میاید و به کجا میرود؟ و هزار سوال دیگر....
در خلیج همیشه فارس!
تئوری توسعه دریاییاش چیست؟
نسبت این توسعه با جزایر خلیج فارس کدام است؟
تناسب این توسعه با فرهنگ و بوم متکثر خلیج فارس چیست؟
تفاوت نقشه توسعه دريايی در ساحل و جزایر چه تفاوتهایی با هم دارد؟
کدام نیرو یا جمعیت/جماعت محلی از نقشه توسعه خلیج فارس آگاه و با آن همراه است؟
از حفاظت محیط زیست تا استفاده از منابع طبیعی در کدام سند چشم انداز به توافق بین این دو پارادوکس رسیده؟
گردشگری خلیج فارس چه نسبتی با پتانسیل سفر درون کشور دارد؟ مزایا و معایب آن چیست؟
ظرفیت بانکرینگ در خلیج فارس چرا احیا نمیشود؟
پل اتصال بین جزیرهی قشم و بندرعباس به چه دلیل حدود بیست و پنج سال معطل مانده؟
شیوه مدیریت مناطق آزاد خلیج فارس با کدام تئوری حکمرانی داخلی قابل جمع است؟
تضاد بین استانداران و مدیران مناطق آزاد در خلیج فارس چگونه قابل حل است؟
مردم ساکن در ساحل و جزایر خلیج فارس چه رویایی دارند و یک خلیج فارس توسعه یافته را چگونه خلیج فارسی میدانند؟
تفاوت رویای این مردم با رویای مدیران محلی یا مسئولین بالا دست کشوری چیست؟
تعریف و جایگاه کسب و کار خرد در خلیج فارس چیست؟
پتانسیل ایرانیان ساکن کشورهای حاشیه خلیج فارس کدام است و چگونه میتوان از آنها برای توسعه خلیج فارس استفاده کرد؟
و هزار سوال بی پاسخ مانده دیگر که ...
هیچ وقت، زمان خوبی برای مطرح کردنش نیست! چون نه نمایشی است و نه هشتگخور خوبی دارد!
10.05.202509:34
نسبیبودن خیر و شر در رویدادهای زندگی
مصطفی ملکیان
گفته شده است که در روستایی، کسی یک اسب داشت و این اسب روزی گریخت. مردم روستا آمدند و به صاحب این اسب دلداری میدادند که تو فقط یک اسب داشتی و بسیاری از کارهایت متوقف بر وجود این اسب بود، و اکنون که اسب گریخته، آسیب زیادی دیدهای. آن فرد در پاسخ گفت: مگر واقعاً رفتن اسب اتفاق بدی است که آمدهاید به من دلداری بدهید؟
فردای آن روز، این اسب به همراه یک گله اسب وحشی بازگشت. مردم همه نزد او آمدند تا تبریک بگویند و اظهار شادمانی کنند و بگویند چه خوب شد که یک اسب رفت و خودش بازگشت و یک گله اسب وحشی هم با خود آورد. او در پاسخ گفت: مگر بازگشت یک اسب به همراه یک گله اسب وحشی اتفاق خوبی است که شما اینگونه شاد باش میگویید؟
روز بعد، پسر این مرد در حال تربیت آن اسبهای وحشی بود تا آنها را رام کند. در این میان، از اسب به پایین پرتاب شد و پایش شکست. مردم باز آمدند تا تسلیت بگویند و به او دلداری بدهند که پای فرزندت شکسته است. او گفت: مگر شکستن پای فرزند انسان چیز بدی است؟
روز بعد، سربازان امپراتور آمدند و گفتند جنگی در گرفته است. آنها به روستا آمدند تا جوانان را برای جنگ ببرند. دیدند که این پسر پایش شکسته است و او را از جنگ معاف کردند. باز مردم آمدند و گفتند چه خوب شد که پایتان شکست و از مرگ و جنگ نجات پیدا کردید و این واقعه خوبی برای شما بود. او در پاسخ گفت: مگر نرفتن فرزند انسان به جنگ، واقعاً اتفاق خوبی است؟
شما از این داستان چه میفهمید؟ از این میفهمید که هیچ رویدادی در زندگی شما رخ نداده است که بتوانید ادعا کنید این رویداد قطعاً تا پایان عمرتان به نفع شما خواهد بود. از طرف دیگر نیز هیچ رویدادی در زندگی شما اتفاق نخواهد افتاد که بتوانید با اطمینان بگویید این رویداد حتماً تا آخر عمر به ضرر شماست.
هیچ متدولوژیای تاکنون توسط عقل بشر کشف نشده که با استفاده از آن بتوان گفت فلان رویداد در زندگی من باعث بیچارگی من شد و مرا نابود کرد. از سوی دیگر نیز هیچ متدولوژیای کشف نشده که بتوان با آن انگشت گذاشت روی یک رویداد و گفت این رویداد آمد تا مرا حتماً خوشبخت کند و تا پایان به نفع من باشد.
بنابراین، هر رویدادی، هر چقدر شادی لحظهای در شما ایجاد کند، میتوانید آن شادی لحظهای که بهصورت رفلکسی و غیرارادی ایجاد شده را تجربه کنید، اما فقط در همان حد. گمان نکنید که این شادی نشانهای از سعادتمندی تضمینشده است.
از سوی دیگر، اگر رویدادی اتفاق افتاد که بهصورت رفلکسی، غریزی و غیرارادی، اندوهی در شما ایجاد کرد، آن اندوه نیز مشکلی ندارد، چون غیرارادی است. اما فقط در همان لحظه. اصلاً گمان نکنید که این رویداد آمده تا بدبختی زندگیتان را امضا کند و زندگیتان تا پایان بد خواهد بود.
ما هیچ کشفی در این زمینه نمیتوانیم بکنیم که آیا این واقعه تا پایان با ما چه خواهد کرد. هرچقدر ظاهرش مهیب و هولناک باشد، ممکن است مقدمه یک اتفاق مثبت باشد. و از سوی دیگر، هیچ واقعهای هرچقدر هم دلپذیر و شادیآور باشد، نمیتوان گفت که آمده است تا ما را قطعاً سعادتمند کند.
و این یعنی رویدادها بههیچوجه معلوم نیست که با شما چه خواهند کرد. اگر چنین است، پس هیچ رویدادی را نباید آگاهانه و ارادی موجب شادی یا اندوه خود بدانید. چون زمانی که آگاهانه شاد یا غمگین میشوید، بهنوعی گویی مطمئن هستید که این رویداد تا پایان به نفع یا ضرر شما خواهد بود.
چه زندگی را فقط در دنیا ببینید و چه به زندگی اخروی نیز معتقد باشید، در هر دو صورت نمیتوانید بگویید این واقعه آمده تا وضعیت من را بهتر کند.
مصطفی ملکیان
گفته شده است که در روستایی، کسی یک اسب داشت و این اسب روزی گریخت. مردم روستا آمدند و به صاحب این اسب دلداری میدادند که تو فقط یک اسب داشتی و بسیاری از کارهایت متوقف بر وجود این اسب بود، و اکنون که اسب گریخته، آسیب زیادی دیدهای. آن فرد در پاسخ گفت: مگر واقعاً رفتن اسب اتفاق بدی است که آمدهاید به من دلداری بدهید؟
فردای آن روز، این اسب به همراه یک گله اسب وحشی بازگشت. مردم همه نزد او آمدند تا تبریک بگویند و اظهار شادمانی کنند و بگویند چه خوب شد که یک اسب رفت و خودش بازگشت و یک گله اسب وحشی هم با خود آورد. او در پاسخ گفت: مگر بازگشت یک اسب به همراه یک گله اسب وحشی اتفاق خوبی است که شما اینگونه شاد باش میگویید؟
روز بعد، پسر این مرد در حال تربیت آن اسبهای وحشی بود تا آنها را رام کند. در این میان، از اسب به پایین پرتاب شد و پایش شکست. مردم باز آمدند تا تسلیت بگویند و به او دلداری بدهند که پای فرزندت شکسته است. او گفت: مگر شکستن پای فرزند انسان چیز بدی است؟
روز بعد، سربازان امپراتور آمدند و گفتند جنگی در گرفته است. آنها به روستا آمدند تا جوانان را برای جنگ ببرند. دیدند که این پسر پایش شکسته است و او را از جنگ معاف کردند. باز مردم آمدند و گفتند چه خوب شد که پایتان شکست و از مرگ و جنگ نجات پیدا کردید و این واقعه خوبی برای شما بود. او در پاسخ گفت: مگر نرفتن فرزند انسان به جنگ، واقعاً اتفاق خوبی است؟
شما از این داستان چه میفهمید؟ از این میفهمید که هیچ رویدادی در زندگی شما رخ نداده است که بتوانید ادعا کنید این رویداد قطعاً تا پایان عمرتان به نفع شما خواهد بود. از طرف دیگر نیز هیچ رویدادی در زندگی شما اتفاق نخواهد افتاد که بتوانید با اطمینان بگویید این رویداد حتماً تا آخر عمر به ضرر شماست.
هیچ متدولوژیای تاکنون توسط عقل بشر کشف نشده که با استفاده از آن بتوان گفت فلان رویداد در زندگی من باعث بیچارگی من شد و مرا نابود کرد. از سوی دیگر نیز هیچ متدولوژیای کشف نشده که بتوان با آن انگشت گذاشت روی یک رویداد و گفت این رویداد آمد تا مرا حتماً خوشبخت کند و تا پایان به نفع من باشد.
بنابراین، هر رویدادی، هر چقدر شادی لحظهای در شما ایجاد کند، میتوانید آن شادی لحظهای که بهصورت رفلکسی و غیرارادی ایجاد شده را تجربه کنید، اما فقط در همان حد. گمان نکنید که این شادی نشانهای از سعادتمندی تضمینشده است.
از سوی دیگر، اگر رویدادی اتفاق افتاد که بهصورت رفلکسی، غریزی و غیرارادی، اندوهی در شما ایجاد کرد، آن اندوه نیز مشکلی ندارد، چون غیرارادی است. اما فقط در همان لحظه. اصلاً گمان نکنید که این رویداد آمده تا بدبختی زندگیتان را امضا کند و زندگیتان تا پایان بد خواهد بود.
ما هیچ کشفی در این زمینه نمیتوانیم بکنیم که آیا این واقعه تا پایان با ما چه خواهد کرد. هرچقدر ظاهرش مهیب و هولناک باشد، ممکن است مقدمه یک اتفاق مثبت باشد. و از سوی دیگر، هیچ واقعهای هرچقدر هم دلپذیر و شادیآور باشد، نمیتوان گفت که آمده است تا ما را قطعاً سعادتمند کند.
و این یعنی رویدادها بههیچوجه معلوم نیست که با شما چه خواهند کرد. اگر چنین است، پس هیچ رویدادی را نباید آگاهانه و ارادی موجب شادی یا اندوه خود بدانید. چون زمانی که آگاهانه شاد یا غمگین میشوید، بهنوعی گویی مطمئن هستید که این رویداد تا پایان به نفع یا ضرر شما خواهد بود.
چه زندگی را فقط در دنیا ببینید و چه به زندگی اخروی نیز معتقد باشید، در هر دو صورت نمیتوانید بگویید این واقعه آمده تا وضعیت من را بهتر کند.
दिखाया गया 1 - 24 का 1 116
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।