23.04.202509:35
چقدر زیباست
22.04.202518:35
تاحالا شده برگردی گذشته رو نگاه کنی و متوجه بشی یه مدتی رو اصلا خودت نبودی؟ یعنی زندگی میکردی و تمام کارهای روزانهت رو انجام میدادی ولی یه چیزی از درون با همیشه فرق داشت، انگار اون آدمه اصلا تو نبودی. من برای یه مدت طولانی خودم نبودم و این واقعا عجیبه.
Sajadi
Sajadi
से पुनः पोस्ट किया:
EL vIsiOn

22.04.202517:28
واقعا امیدوارم روزی جامعه پزشکی و کلا حوزه درمان و سلامت به این درک کلی برسن که چقدر ژنتیک و بیولوژیک افراد حتی برای رسیدن به وزن نرمال فرق داره و دو نفر با وزن برابر حتی ممکنه ظواهر متفاوت داشته باشن چه برسه به زمینهی آناتومی و ژنتیک و بیماریها. برسه روزی که تفاوتهای زیستی و محیطی فردی به شدت توی تشخیصگذاری و درمان لحاظ شه.
से पुनः पोस्ट किया:
آقای میم!

22.04.202505:09
یکی از تصمیم های نوجوونیم این بود که هرگز پریودی و نیاز های مربوط بهش رو از مردهای اطرافم پنهان نکنم، اولین قدم هم با پدرم بود.
امروز سر کلاس از استادم خواستم کمی زودتر تموم کنیم و در جواب چرایی گفتم پریودم. اون شوک تو قیافه هاشون هرگز قدیمی نمیشه ولی قسمت جالبش اینه وقتی میبینن که تو انقدر معمولی درباره اش حرف میزنی اونها هم سریع خودشون رو جمع میکنند و حتی در مواردی همراهی و توجه هم بروز میدن.
به این فکر میکنم که زن بودن شبیه یک مشق هرروزه است، قدم های کوچیکی که نه برای خود بلکه برای زن های بعد از تو برداشته میشه و چه بسا تغییرات بزرگی به همراه داره.
:Neko
امروز سر کلاس از استادم خواستم کمی زودتر تموم کنیم و در جواب چرایی گفتم پریودم. اون شوک تو قیافه هاشون هرگز قدیمی نمیشه ولی قسمت جالبش اینه وقتی میبینن که تو انقدر معمولی درباره اش حرف میزنی اونها هم سریع خودشون رو جمع میکنند و حتی در مواردی همراهی و توجه هم بروز میدن.
به این فکر میکنم که زن بودن شبیه یک مشق هرروزه است، قدم های کوچیکی که نه برای خود بلکه برای زن های بعد از تو برداشته میشه و چه بسا تغییرات بزرگی به همراه داره.
:Neko
20.04.202516:31
"لازلت تعني لي الكثير ولكني لن أحارب"
"هنوزم برای من خیلی با ارزشی ولی دیگر لایق جنگیدن نیستی."
"هنوزم برای من خیلی با ارزشی ولی دیگر لایق جنگیدن نیستی."
से पुनः पोस्ट किया:
روزمرگیهای یک رواندرمانگر

23.04.202514:50
بعضی دردها درمان نمیشن، اما میتونن بخشی از داستانی بشن که باهاش به بقیه امید میدی.
22.04.202518:10
یه رفتاری هست که از بس بقیه گفتن شاید توی ناخودآگاه خیلی هامون باشه اونم این هست که "توضیح دادن نشون ضعفه"، رفتار و احساسات ما مثل کتاب باز برای آدمای اطرافمون نیست، لطفا حرف بزنیم، حتی اگه قراره چیزی درست نشه.
से पुनः पोस्ट किया:
دُری گمشده

22.04.202517:17
کسی که توی آب غرق میشه رو بهخاطر بلد نبودن شنا سرزنش نمیکنی، درسته؟ پس چرا خودت رو بهخاطر اشتباهاتی که وقتی راه درست رو نمیدونستی انجام دادی، سرزنش میکنی؟
से पुनः पोस्ट किया:
ابر صورتی

20.04.202518:07
آینده قراره بیاد بغلم کنه و بگه:
«قربون اون کلهخرابی که تسلیم نشد.»
«قربون اون کلهخرابی که تسلیم نشد.»
से पुनः पोस्ट किया:
• ماتیلدای خسته

20.04.202515:18
نوشته بود «وقتی میفهمی پایان یه رابطه رسیده که خاطرههات، از آدمی که جلو روته قشنگتره.»
23.04.202507:52
@Hobotm
22.04.202517:56
امروز بوی بهشت میومد، مرسی از اردیبهشت های خوش قدم💚
22.04.202507:18
با غر زدن و گریه کردن چیزی درست نمیشه،باید بلند شم کاری کنم.
से पुनः पोस्ट किया:
EL vIsiOn

20.04.202508:41
به طرف میگن بیاعصاب، اخمو، غرغرو، جدی و… هزارتا برچسب دیگه از این قبیل بهش میزنن درحالی که نه کاری به اونا داشته و نه خبر دارن در درونش داره با چندتا درد که حتی درکی از یکیش ندارن، دستوپنجه نرم میکنه و زور میزنه واسه ادامه دادن. مجبور و مواجه نشدن باهاش که درکی اصلا ازش داشته باشن…
بله ما مسئول احساسات دیگران نیستیم ولی لااقل میتونیم وقتی چیز زیادی ازشون نمیدونیم بار اضافه نذاریم روش دوششون. میتونیم درک کنیم اونام قد خودشون درد دارن و جایی که به ما دخلی نداره، میتونیم کاری بهشون نداشته باشیم.
معمولا هم وقتی نزدیک این آدما میشی اتفاقا به شدت منعطف و سازگارن فقط در خلوت خودشون و در لحظاتی که مقابل شخص دیگه نیستن نمیتونن یه نقاب دیگه روی هزاران نقاب دیگه بکشن.
دیگه ببخشید اگه یه ذره وقتی تنهاییم واسه خودمون و درونمون گریه کنیم…
بله ما مسئول احساسات دیگران نیستیم ولی لااقل میتونیم وقتی چیز زیادی ازشون نمیدونیم بار اضافه نذاریم روش دوششون. میتونیم درک کنیم اونام قد خودشون درد دارن و جایی که به ما دخلی نداره، میتونیم کاری بهشون نداشته باشیم.
معمولا هم وقتی نزدیک این آدما میشی اتفاقا به شدت منعطف و سازگارن فقط در خلوت خودشون و در لحظاتی که مقابل شخص دیگه نیستن نمیتونن یه نقاب دیگه روی هزاران نقاب دیگه بکشن.
دیگه ببخشید اگه یه ذره وقتی تنهاییم واسه خودمون و درونمون گریه کنیم…
23.04.202509:41
یه جایی توی کتاب ما ماه و ماهی بودیم یکی از شخصیت ها به بقیه میگه "من نمیدونستم آدما از دست کسایی که دوستشون دارن دلخور میشن" یه جایی دیگه میگه "کاش بهم میگفتن وقتی اون سالها ازم عصبی میشدن دوستم داشتن."
خیلی وقت پیش یکی بهم گفت تو میتونی گاهی اوقات از دست کسی انقدر عصبانی باشی که حست به تنفر نزدیک باشه و در عین حال دوسش داشته باشی. کسی به ما نگفت که یه خط نامرئی بین دوست داشتن و دلخور شدن هست که اگه کسی ازمون ناراحته به این معنی نیست که دیگه دوستمون نداره.
خیلی وقت پیش یکی بهم گفت تو میتونی گاهی اوقات از دست کسی انقدر عصبانی باشی که حست به تنفر نزدیک باشه و در عین حال دوسش داشته باشی. کسی به ما نگفت که یه خط نامرئی بین دوست داشتن و دلخور شدن هست که اگه کسی ازمون ناراحته به این معنی نیست که دیگه دوستمون نداره.
22.04.202520:12
شبت بخیر عزیزم💙
22.04.202505:14
صبح مون و با صدای آقای شادمهر آغاز میکنیم.
@Hobotm
@Hobotm
20.04.202516:58
طرفدار باهم دیگه سکوت کردن و کنار هم نشستن در شبهای بهاری هستم، اینجوری که میدونی یه چی درست نیست ولی با سکوتت هم درک میشی.
20.04.202505:28
بیان کردن بعضی حرفها انقدر سخته که کاش بعضی اوقات فقط بعضی اوقات حرفها و احساسات آدما از توی چشماشون مشخص بود.
दिखाया गया 1 - 24 का 193
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।