Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
بیگ‌ بنگ زاده avatar

بیگ‌ بنگ زاده

از یک آدم معمولی برای خواندن و دیدن.
t.me/HidenChat_Bot?start=6016391486
TGlist रेटिंग
0
0
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापित
विश्वसनीयता
अविश्वसनीय
स्थान
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिЖовт 02, 2023
TGlist में जोड़ा गया
Лют 14, 2025

समूह "بیگ‌ بنگ زاده" में नवीनतम पोस्ट

روز خیلی‌هاتون مبارک...
*منم یه خانوم اسب دوستم:)
در کل، وقتی تو باشگاه تمرین می‌کنم و نتیجه‌‌اش رو توی بدنم می‌بینم، آدم خوشحال‌تری‌ام.
داشتم فکر می‌کردم عکسایی که با ست ورزشی بعد باشگاه از خودم گرفتمو اینجا بذارم اما به این نتیجه رسیدم ممکنه خودنمایی به‌نظر برسه و خوشتون نیاد.
نمی‌دونم چرا اینطوری شد، نمی‌دونم اصلا چرا داره این اتفاق برام تکرار می‌شه.
ولی یقیین دارم این درد‌ها برای رشدم لازم بودن و خیری برای من به همراه داشتن.
اون نسخه از منِ قبلی داره برمی‌گرده.
البته احتمالا خیلی قوی‌تر از قبل؛ چون فاطمه‌ی قبلی، روی تنش این زخم تازه رو نداشت...
دارم از نصب کردن دوباره‌ی اینستا فرار می‌کنم.
से पुनः पोस्ट किया:
With Fatemeh avatar
With Fatemeh
«شبیه به شهر پیروز شده‌ی بعد از جنگی؛ گرچه به پیروزی رسیده‌ای، اما درونت هزاران کشته و زخمی داری.»
برای پروژه‌ی "گره‌چینی" باید می‌رفتیم پیش استاد کار گره‌چینی؛ که ایشون هم برای آموزش مارو دعوت کردن کارگاه نجاریشون.
دلم هیچ نوع رابطه‌ای نمی‌خواد، ولی از طرفی می‌ترسم...چون دلم نمی‌خواد مدت زمان طولانی‌ای تنها باشم.
به هرحال امیدوارم هر اتفاقی که میوفته، خدا توان و صبرش رو هم بهم بده.
«اگه رویا‌های خیلی بزرگی داری، دلیلش اینه که اون ورژن از تو همین الانشم تو آینده داره زندگی می‌کنه.»
से पुनः पोस्ट किया:
روایت یک مَرگ avatar
روایت یک مَرگ
امروز اتفاقی یه جمله‌ای دیدم که ذهنمو درگیر کرد.
نوشته بود: به طور کلی اینترنت جامعه رو به فساد نکشیده؛
این فساد ما آدم‌هاست که فضای اینترنت اون رو به تصویر کشیده!
से पुनः पोस्ट किया:
نویسنده‌ی کتابِ نمی‌دونم avatar
نویسنده‌ی کتابِ نمی‌دونم
«...می‌خواستم همه دلبستگی‌های خودم را از زندگی ببرم.» نمی‌شد پرسید چرا، چون و چرا نداشت و اگر هم پرسیده می‌شد جوابش روشن بود، چنان‌چه پیش‌تر نوشته بود «ناخوشی... یک دیوانگی مخصوصی در من پیدا شده بود که به سوی مغناطیس مرگ کشیده می‌شدم. این هم تازگی ندارد...»
دُرّ یتیم، محمود دولت‌آبادی
از مهربونی و خوش قلبی فاطمه چیزی ندارم بگم🥲
آخرای بهار.

रिकॉर्ड

18.04.202521:11
1.2Kसदस्य
25.11.202423:59
0उद्धरण सूचकांक
11.04.202523:25
489प्रति पोस्ट औसत दृश्य
21.04.202505:15
0प्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य
29.03.202523:59
8.74%ER
11.04.202523:59
40.95%ERR
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।