22.04.202511:53
تأثیر شگرف و منحصربهفرد ماکس وبر (۱۸۶۴-۱۹۲۰) بر علوم انسانی و حوزهٔ مطالعات جامعه را شاید تنها بتوان با مارکس و فروید مقایسه کرد.
این جامعهشناس آلمانی نه فقط تئوریپرداز برخی از کلیدیترین مفاهیم علوم اجتماعی همچون «رهبری کاریزماتیک»، «بوروکراسی»، «عقلانیسازی»، و «مشروعیت» بود بلکه با تأکید برمضمون «فهم» (verstehen) در روششناسی علومانسانی، فصلی نو در تحلیل جامعهٔ انسانی را پیش روی پژوهشگران باز کرد. اینها در کنار مطالعهٔ پرآوازه وجریانساز او در باب «اخلاق پروتستانی» و نقشش در ظهور و تثبیت جامعهٔ سرمایهداری چهرهای افسانهای از او ساخته است.
درست است که اغلب نام وبر در کنار نام کارل مارکس و امیل دورکیم به عنوان بنیانگذاران علم جامعهشناسی آورده میشود اما حقیقت این است که مرزهای تأثیرگذاری فکری او فرسنگها از ساحت جامعهشناسی فراتر رفته، او را به چهرهای کلیدی در بسیاری از شاخههای علوم انسانی، از فلسفه گرفته تا علومسیاسی و تاری خجهان بدل ساخته است.
جهتگیریهای سیاسی وبر که یکی از سرچشمههای بنیادین نظرگاه جامعهشناختی او بود، ترکیبی است از لیبرالیسم و ملیگرایی آلمانی که او را در مقابل دو جبههٔ قدرتمند در سیاست آلمان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم قرار میداد؛ از یکسو اشراف و محافظهکاران سنتی و از سوی دیگر سوسیالدموکراتها و چپگرایان.
ملیگرایی و «مسئلهٔ آلمان» از دوران جوانی یکی از اصلیترین دغدغههای فکری وبر به شمار میآمد و البته سرمنشاء دلشورهها و افسردگی فزآیندی او. او آلمان را درکانون جریانی ویرانساز از عقلانیت مدرن میدید که در نظر او در تدارک«قفسآهنینی» برای آیندهی بشر بود.
وبر که در خانوادهای متموّل و سیاستمدار چشم به جهان گشوده بود، از کودکی بامسائل سیاسی آشنا شده بود. پدرش حقودانی برجسته و از سیاستمداران شناختهشدهٔ برلین به حساب میآمد و درگیری روزافرون پدر با مسائل سیاسی روز آلمان خواه ناخواه بر پسر تأثیرگذار بود. او که در ابتدا با تحصیل در رشتهٔ حقوق به دنبال آن بود تا در مسیر پدر قدم بگذارد به تدریج با افزایش بدبینیاش نسبت به جهان سیاست و علاقهٔ وافرش به کار فکری، به فضای دانشگاهی علاقهمند شد.
وبر که متفکری جامعالاطراف بود هم فلاسفهای چون کارل یاسپرس و همجامعهشناسانی چون گئورگ زیمل را در مقام دوست در کنار خود داشت. او که هم با نظریات تطورگرایان انگلیسی و هم پوزیتیویستهای فرانسوی به سیاقی کامل آشنایی داشت خود را در کانون تعارضات فکری قرن نوزدهم قرار داده بود که همه و همه به غنا و پیچیدگی نظریهٔ جامعهشناسی کلان او انجامیدند.
چکیدهٔ نظرگاه وبر در علوم اجتماعی آن بود که یک جامعهشناس باید همدلانه ومشفقانه مردمان جامعهٔ خود را «بفهمد». حتی آن مردمانی که قرنها پیش از اوزیستهاند و سربرخاک نهادهاند. او استاد مسلّم جامعهشناسی تاریخی بود ودانشاش در تاریج جهان در میان همعصرانش بیمثال بود.
وبر که معتقد بود جامعهشناس وظیفه دارد تا آنچه در زیرپوست جامعه میبیند را باروشنبینی درک کرده و فرمولبندی کند، در زیر پوست خانودهٔ خود شکافی عمیق را شاهد بود؛ از یک سو پدری مقتدر، خشک و مغرور و از دیگر سو مادری دلسوز و نوعدوست و به غایت مهربان. هستهٔ جامعهشناسی وبر و دیدگاهش در باب مذهب واخلاق پروتستان و رشد سرمایهداری خود خلاصهٔ همین تعارضی بود که او ازکودکی در خانواده شاهد آن بود.
@qoqnoospub
این جامعهشناس آلمانی نه فقط تئوریپرداز برخی از کلیدیترین مفاهیم علوم اجتماعی همچون «رهبری کاریزماتیک»، «بوروکراسی»، «عقلانیسازی»، و «مشروعیت» بود بلکه با تأکید برمضمون «فهم» (verstehen) در روششناسی علومانسانی، فصلی نو در تحلیل جامعهٔ انسانی را پیش روی پژوهشگران باز کرد. اینها در کنار مطالعهٔ پرآوازه وجریانساز او در باب «اخلاق پروتستانی» و نقشش در ظهور و تثبیت جامعهٔ سرمایهداری چهرهای افسانهای از او ساخته است.
درست است که اغلب نام وبر در کنار نام کارل مارکس و امیل دورکیم به عنوان بنیانگذاران علم جامعهشناسی آورده میشود اما حقیقت این است که مرزهای تأثیرگذاری فکری او فرسنگها از ساحت جامعهشناسی فراتر رفته، او را به چهرهای کلیدی در بسیاری از شاخههای علوم انسانی، از فلسفه گرفته تا علومسیاسی و تاری خجهان بدل ساخته است.
جهتگیریهای سیاسی وبر که یکی از سرچشمههای بنیادین نظرگاه جامعهشناختی او بود، ترکیبی است از لیبرالیسم و ملیگرایی آلمانی که او را در مقابل دو جبههٔ قدرتمند در سیاست آلمان در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم قرار میداد؛ از یکسو اشراف و محافظهکاران سنتی و از سوی دیگر سوسیالدموکراتها و چپگرایان.
ملیگرایی و «مسئلهٔ آلمان» از دوران جوانی یکی از اصلیترین دغدغههای فکری وبر به شمار میآمد و البته سرمنشاء دلشورهها و افسردگی فزآیندی او. او آلمان را درکانون جریانی ویرانساز از عقلانیت مدرن میدید که در نظر او در تدارک«قفسآهنینی» برای آیندهی بشر بود.
وبر که در خانوادهای متموّل و سیاستمدار چشم به جهان گشوده بود، از کودکی بامسائل سیاسی آشنا شده بود. پدرش حقودانی برجسته و از سیاستمداران شناختهشدهٔ برلین به حساب میآمد و درگیری روزافرون پدر با مسائل سیاسی روز آلمان خواه ناخواه بر پسر تأثیرگذار بود. او که در ابتدا با تحصیل در رشتهٔ حقوق به دنبال آن بود تا در مسیر پدر قدم بگذارد به تدریج با افزایش بدبینیاش نسبت به جهان سیاست و علاقهٔ وافرش به کار فکری، به فضای دانشگاهی علاقهمند شد.
وبر که متفکری جامعالاطراف بود هم فلاسفهای چون کارل یاسپرس و همجامعهشناسانی چون گئورگ زیمل را در مقام دوست در کنار خود داشت. او که هم با نظریات تطورگرایان انگلیسی و هم پوزیتیویستهای فرانسوی به سیاقی کامل آشنایی داشت خود را در کانون تعارضات فکری قرن نوزدهم قرار داده بود که همه و همه به غنا و پیچیدگی نظریهٔ جامعهشناسی کلان او انجامیدند.
چکیدهٔ نظرگاه وبر در علوم اجتماعی آن بود که یک جامعهشناس باید همدلانه ومشفقانه مردمان جامعهٔ خود را «بفهمد». حتی آن مردمانی که قرنها پیش از اوزیستهاند و سربرخاک نهادهاند. او استاد مسلّم جامعهشناسی تاریخی بود ودانشاش در تاریج جهان در میان همعصرانش بیمثال بود.
وبر که معتقد بود جامعهشناس وظیفه دارد تا آنچه در زیرپوست جامعه میبیند را باروشنبینی درک کرده و فرمولبندی کند، در زیر پوست خانودهٔ خود شکافی عمیق را شاهد بود؛ از یک سو پدری مقتدر، خشک و مغرور و از دیگر سو مادری دلسوز و نوعدوست و به غایت مهربان. هستهٔ جامعهشناسی وبر و دیدگاهش در باب مذهب واخلاق پروتستان و رشد سرمایهداری خود خلاصهٔ همین تعارضی بود که او ازکودکی در خانواده شاهد آن بود.
@qoqnoospub


08.04.202514:26
@qoqnoospublication
31.03.202512:38
.
بنیان کتاب «تجدد آمرانه»بر این پرسش مرکزی نهاده شده که ماهیت و ابعاد مدرنسازی در دوکشور ایران و ترکیه پس از جنگ جهانی اول چگونه بوده است.
در مسیر پاسخ به این سوال هر کدام از پژوهشگرانی که مقالهای از آنان در کتاب حاضر آمده تلاش داشتهاند تا دربارهٔ سرشتِ در اساس متمایز و دیگرگون مدرنسازی ایران و ترکیه درمقایسه با زادگاه مدرنیته یعنی غرب بحث کنند.
آنان نشان میدهند که اگرچه در جامعهٔ غرب فرآیند مدرنیزاسیون با رشد و گسترش تدریجی خرد نقاد، و نیز بسط و فربهسازی خودمختاری فردی همراه بوده است، درکشورهایی چون ایران و ترکیه وضع به تمامی شکلی دیگر یافته است.
در این دوکشور از ابتدا مدرنیزاسیون فرآیندی بود که نخست و بیش از هر قشر دیگر مورد توجه روشنفکرانی نزدیک به ساختار حاکمیت قرار گرفته بود؛ افرادی چون دیوانسالاران واُمرای ارتش که منافع آنها و منافع حاکمیت در یک راستا بود و مدرنسازی درنظرشان نمیتوانست چیزی جز برساختن یک ساختار حاکمیتی مقتدر باشد.
بورژوازی تجاری و صنعتیِ نوخاسته که در بدو شکلگیری انقلاب صنعتی و فرآیندشهرنشینی و مدرنیزاسیون در غرب موتور محرکهٔ مدرنسازی جامعه بود، درجوامعی چون ایران و ترکیه بیشتر تهدیدی برای حکومت تلقی میشد. همین امرِ بهظاهر کماهمیت دلیل اصلی بیتوجهی و به حاشیه رفتن حقوق فردی انسان و احترام به آزادیهای مدنی بود.
آزادیهایی که در اساس تهدیدی علیه ساختار صلب حکمرانی در ایران و ترکیه انگاشته میشدند. نه خرد فردی و نه خودمختاری انسان به عنوان بنیانهای اساسی مدرنیتهٔ سیاسی در نظر آورده نمیشدند و همین امرهستهٔ محوری آن چیزی است که در اینجا «تجدد آمرانه» دانسته شده است.
دلیل این امر همانگونه که در مقدمهٔ کتاب آمده این بود که: «رشد جامعههای مدرن اروپایی با عصر استعمار و امپریالیسم اروپایی و درگیری با شرق همزمان بود و ازآن بهرهمند میشد. اما مدرنسازی در خاورمیانه نوعی واکنش دفاعی بود».
این امر لاجرم موجد این نگرش در بین بسیاری از تجددخواهان و روشنفکران در ایران و ترکیه شد که «تنها نهادهای هماهنگ با یک رهبر مقتدر و برانگیزاننده قادرند برای مدرنسازی جامعه، به تغییر و اصلاح فراگیر مورد نیاز دست بزنند».
آنان در واقع براین نظر بودند که «چه در ترکیهٔ عثمانی و چه در ایران… در جهانی که بین قدرتهای استعماری تقسیم شده، و هر کدام در پی توسعهٔ قلمرو خود هستند، هرتلاشی برای دست زدن به تغییر و اصلاح از پایین به سست شدن یکپارچگی واستقلال کشور میانجامد».
کتاب حاضر، روایت این مدرنسازی خاص و تکین و تناقضهای بیشمار آن در این دو کشور است.
#تجدد_آمرانه
@qoqnoospub
بنیان کتاب «تجدد آمرانه»بر این پرسش مرکزی نهاده شده که ماهیت و ابعاد مدرنسازی در دوکشور ایران و ترکیه پس از جنگ جهانی اول چگونه بوده است.
در مسیر پاسخ به این سوال هر کدام از پژوهشگرانی که مقالهای از آنان در کتاب حاضر آمده تلاش داشتهاند تا دربارهٔ سرشتِ در اساس متمایز و دیگرگون مدرنسازی ایران و ترکیه درمقایسه با زادگاه مدرنیته یعنی غرب بحث کنند.
آنان نشان میدهند که اگرچه در جامعهٔ غرب فرآیند مدرنیزاسیون با رشد و گسترش تدریجی خرد نقاد، و نیز بسط و فربهسازی خودمختاری فردی همراه بوده است، درکشورهایی چون ایران و ترکیه وضع به تمامی شکلی دیگر یافته است.
در این دوکشور از ابتدا مدرنیزاسیون فرآیندی بود که نخست و بیش از هر قشر دیگر مورد توجه روشنفکرانی نزدیک به ساختار حاکمیت قرار گرفته بود؛ افرادی چون دیوانسالاران واُمرای ارتش که منافع آنها و منافع حاکمیت در یک راستا بود و مدرنسازی درنظرشان نمیتوانست چیزی جز برساختن یک ساختار حاکمیتی مقتدر باشد.
بورژوازی تجاری و صنعتیِ نوخاسته که در بدو شکلگیری انقلاب صنعتی و فرآیندشهرنشینی و مدرنیزاسیون در غرب موتور محرکهٔ مدرنسازی جامعه بود، درجوامعی چون ایران و ترکیه بیشتر تهدیدی برای حکومت تلقی میشد. همین امرِ بهظاهر کماهمیت دلیل اصلی بیتوجهی و به حاشیه رفتن حقوق فردی انسان و احترام به آزادیهای مدنی بود.
آزادیهایی که در اساس تهدیدی علیه ساختار صلب حکمرانی در ایران و ترکیه انگاشته میشدند. نه خرد فردی و نه خودمختاری انسان به عنوان بنیانهای اساسی مدرنیتهٔ سیاسی در نظر آورده نمیشدند و همین امرهستهٔ محوری آن چیزی است که در اینجا «تجدد آمرانه» دانسته شده است.
دلیل این امر همانگونه که در مقدمهٔ کتاب آمده این بود که: «رشد جامعههای مدرن اروپایی با عصر استعمار و امپریالیسم اروپایی و درگیری با شرق همزمان بود و ازآن بهرهمند میشد. اما مدرنسازی در خاورمیانه نوعی واکنش دفاعی بود».
این امر لاجرم موجد این نگرش در بین بسیاری از تجددخواهان و روشنفکران در ایران و ترکیه شد که «تنها نهادهای هماهنگ با یک رهبر مقتدر و برانگیزاننده قادرند برای مدرنسازی جامعه، به تغییر و اصلاح فراگیر مورد نیاز دست بزنند».
آنان در واقع براین نظر بودند که «چه در ترکیهٔ عثمانی و چه در ایران… در جهانی که بین قدرتهای استعماری تقسیم شده، و هر کدام در پی توسعهٔ قلمرو خود هستند، هرتلاشی برای دست زدن به تغییر و اصلاح از پایین به سست شدن یکپارچگی واستقلال کشور میانجامد».
کتاب حاضر، روایت این مدرنسازی خاص و تکین و تناقضهای بیشمار آن در این دو کشور است.
#تجدد_آمرانه
@qoqnoospub


23.03.202517:22
تجدید چاپ شد
@qoqnoospublication
@qoqnoospublication
19.03.202510:30
گرامی باد هفتاد و چهارمین سالگرد ملی شدن صنعت نفت ایران.
@qoqnoospub
@qoqnoospub
17.04.202516:29
روز دوشنبه اول اردیبهشت ماه ساعت ۱۶ نشست نقد و بررسی کتاب دموکراسی سنجیده با حضور آقای دکتر مسعود پدرام و دکتر علیرضا بهشتی در تالار گفتگوی ققنوس به دبیری علی سهرابی برگزار میشود
منتظر حضور گرمتان هستیم
@qoqnoospublication
منتظر حضور گرمتان هستیم
@qoqnoospublication
से पुनः पोस्ट किया:
پخش ققنوس



08.04.202514:29
#گروه_انتشاراتی_ققنوس
#انتشارات_ققنوس
#پخش_ققنوس
@qoqnoospublication
@qoqnoosp
#انتشارات_ققنوس
#پخش_ققنوس
@qoqnoospublication
@qoqnoosp
06.04.202511:07
آیزاک آسیموف (Isaac Asimov) (زادهٔ ۲ ژانویه ۱۹۲۰ – درگذشتهٔ ۶ آوریل۱۹۹۲) نویسندهٔ مشهور آمریکایی بود که بهویژه در دو حوزهٔ ادبیات علمی-تخیلی ونیز پژوهشگری علمی جایگاهی ویژه داشت.
او در روسیه (در روستای پتروویچی) ازوالدینی یهودی متولد شد و در سه سالگی به همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرد. آسیموف در دانشگاه کلمبیا در رشتهٔ شیمی تحصیل کرد و بعدها به تدریس بیوشیمی پرداخت. او به شکلی حیرتانگیز پرکار بود و چیزی حدود پانصد کتاب از او برجایمانده که در نوع خود مثالزدنی و شگفتانگیز است. یکی از یادگارهای او در ساحت ادبیات و اندیشه، مجموعهٔ فاندیشن (Foundation) اوست؛ مجموعهای حماسی وجذاب در باب سقوط و بازسازی امپراتوریای کهکشانی. آسیموف بهعنوان یکی ازسه نویسندهی بزرگ ژانر علمی-تخیلی (همراه با آرتور سی. کلارک و رابرتهاینلاین) شناخته میشود که به شکلی بنیادین چشماندازههای این شاخه را دچار تحول کردند. داستانهای او ترکیبی از علم و فلسفه است و تأثیر عمیقی بر فرهنگ عامه و پیشرفت فناوری گذاشته است.
آسیموف، افزون بر خلق داستانهای علمی-تخیلی پیشگامانه، اندیشههای فلسفی عمیقی را نیز در آثار خود گنجاند که ترکیبی از علم، اخلاق، و جامعهشناسی بود. یکی از محورهای فلسفی مهم در آثار و دیدگاههای او پیشبینی تاریخ و جبرگرایی علمیست. او در سری فاندیشن، مفهوم «روانتاریخ» (Psychohistory) را مطرح کرد؛ شاخهٔ علمی خیالیای که با تحلیل آماری رفتار جمعی انسانها، آیندهٔ تمدنهای بزرگ را پیشبینی میکند. این ایده به مسئلهٔ جبرگرایی در برابر اختیارمیپردازد و در واقع واکاوی این پرسش است که آیا انسانها اسیر الگوهای کلان تاریخیاند یا میتوانند سرنوشت خود را تغییر دهند؟
- آسیموف در این زمینه،دیدگاهی میانه داشت: او معتقد بود دانش علمی میتواند آینده را پیشبینی کند، امااستثناهای غیرقابل پیشبینی (همچون ظهور یک فرد تکین و استثنایی) همیشه وجوددارند.
یکی از مهمترین حوزههایی فکری-ادبی که آسیموف در آن گام میزد و دردنیای امروز ما با ظهور و گسترش بهرهگیری از هوشمصنوعی اهمیتی صدچندانیافته، رابطهٔ انسان و تکنولوژی و استلزامات فکری و اخلاقی آن است.
آسیموف دریکی از مشهورترین نظرگاههای فلسفی خود از «قوانین رباتیک» یاد میکند که در آن پرسشهای اخلاقی دربارهٔ رابطهٔ انسان و ماشینهای هوشمند را برجسته میسازد ویه این موضوع میپردازد که ساحت زندگی انسانی تا چه میزان باید در اختیار فناوری قرار بگیرد و کجا باید خطرات اخلاقی مسخشدگی تکنولوژیک را به بشر گوشزد کرد. در این حوزه آسیموف شاید در کنار فلاسفهای چون هایدگر و آدورنوقرار میگیرد و به سهم خود سعی میکند تا پرسشهای بنیادین در باب به تسخیردرآمدن زیستجهان زندگی افراد توسط تکنولوژی را به بحث بگذارد. او اما به اندازهٔ دو فیلسوف آلمانی به تکنولوژی بدبین نبود و در واقع با شروطی آن را زمینهساز سعادت بشری میدانست.
آسیموف در اساس به علم خوشبین بود و در عینحال یک اومانیست به حساب میآمدو به توانایی انسان برای حل مشکلات از طریق خرد جمعی و پیشرفت علمی باورداشت. نظرگاه فکری آسیموف ترکیبی از خوشبینی علمی، تأملات اخلاقی، و نقداجتماعی بود. او از داستانهای علمی-تخیلی به عنوان ابزاری برای کاوش درپرسشهای بنیادین در باب انسان، فناوری، و آینده استفاده میکرد. آثار او نه تنهاسرگرمکننده، بلکه دعوتی به تفکر دربارهٔ مسئولیت انسان در قبال دانش و قدرت است.
یکی از مشهورترین نقلقولهایی که از او برجای مانده این است:
«اندوهبارترین جنبهٔ زندگی در زمانهٔ حاضر این است که علم، دانش را سریعتر از آنکه جامعه خردمندی بیاموزد، گردآوری میکند…»
انتشارات ققنوس کتاب «زنگ آهنگین و شبی که مرد» را از ایزاک آسیموف در مجموعه پانوراما منتشر کرده است.
#ایزاک_آسیموف
@qoqnoospub
او در روسیه (در روستای پتروویچی) ازوالدینی یهودی متولد شد و در سه سالگی به همراه خانواده به آمریکا مهاجرت کرد. آسیموف در دانشگاه کلمبیا در رشتهٔ شیمی تحصیل کرد و بعدها به تدریس بیوشیمی پرداخت. او به شکلی حیرتانگیز پرکار بود و چیزی حدود پانصد کتاب از او برجایمانده که در نوع خود مثالزدنی و شگفتانگیز است. یکی از یادگارهای او در ساحت ادبیات و اندیشه، مجموعهٔ فاندیشن (Foundation) اوست؛ مجموعهای حماسی وجذاب در باب سقوط و بازسازی امپراتوریای کهکشانی. آسیموف بهعنوان یکی ازسه نویسندهی بزرگ ژانر علمی-تخیلی (همراه با آرتور سی. کلارک و رابرتهاینلاین) شناخته میشود که به شکلی بنیادین چشماندازههای این شاخه را دچار تحول کردند. داستانهای او ترکیبی از علم و فلسفه است و تأثیر عمیقی بر فرهنگ عامه و پیشرفت فناوری گذاشته است.
آسیموف، افزون بر خلق داستانهای علمی-تخیلی پیشگامانه، اندیشههای فلسفی عمیقی را نیز در آثار خود گنجاند که ترکیبی از علم، اخلاق، و جامعهشناسی بود. یکی از محورهای فلسفی مهم در آثار و دیدگاههای او پیشبینی تاریخ و جبرگرایی علمیست. او در سری فاندیشن، مفهوم «روانتاریخ» (Psychohistory) را مطرح کرد؛ شاخهٔ علمی خیالیای که با تحلیل آماری رفتار جمعی انسانها، آیندهٔ تمدنهای بزرگ را پیشبینی میکند. این ایده به مسئلهٔ جبرگرایی در برابر اختیارمیپردازد و در واقع واکاوی این پرسش است که آیا انسانها اسیر الگوهای کلان تاریخیاند یا میتوانند سرنوشت خود را تغییر دهند؟
- آسیموف در این زمینه،دیدگاهی میانه داشت: او معتقد بود دانش علمی میتواند آینده را پیشبینی کند، امااستثناهای غیرقابل پیشبینی (همچون ظهور یک فرد تکین و استثنایی) همیشه وجوددارند.
یکی از مهمترین حوزههایی فکری-ادبی که آسیموف در آن گام میزد و دردنیای امروز ما با ظهور و گسترش بهرهگیری از هوشمصنوعی اهمیتی صدچندانیافته، رابطهٔ انسان و تکنولوژی و استلزامات فکری و اخلاقی آن است.
آسیموف دریکی از مشهورترین نظرگاههای فلسفی خود از «قوانین رباتیک» یاد میکند که در آن پرسشهای اخلاقی دربارهٔ رابطهٔ انسان و ماشینهای هوشمند را برجسته میسازد ویه این موضوع میپردازد که ساحت زندگی انسانی تا چه میزان باید در اختیار فناوری قرار بگیرد و کجا باید خطرات اخلاقی مسخشدگی تکنولوژیک را به بشر گوشزد کرد. در این حوزه آسیموف شاید در کنار فلاسفهای چون هایدگر و آدورنوقرار میگیرد و به سهم خود سعی میکند تا پرسشهای بنیادین در باب به تسخیردرآمدن زیستجهان زندگی افراد توسط تکنولوژی را به بحث بگذارد. او اما به اندازهٔ دو فیلسوف آلمانی به تکنولوژی بدبین نبود و در واقع با شروطی آن را زمینهساز سعادت بشری میدانست.
آسیموف در اساس به علم خوشبین بود و در عینحال یک اومانیست به حساب میآمدو به توانایی انسان برای حل مشکلات از طریق خرد جمعی و پیشرفت علمی باورداشت. نظرگاه فکری آسیموف ترکیبی از خوشبینی علمی، تأملات اخلاقی، و نقداجتماعی بود. او از داستانهای علمی-تخیلی به عنوان ابزاری برای کاوش درپرسشهای بنیادین در باب انسان، فناوری، و آینده استفاده میکرد. آثار او نه تنهاسرگرمکننده، بلکه دعوتی به تفکر دربارهٔ مسئولیت انسان در قبال دانش و قدرت است.
یکی از مشهورترین نقلقولهایی که از او برجای مانده این است:
«اندوهبارترین جنبهٔ زندگی در زمانهٔ حاضر این است که علم، دانش را سریعتر از آنکه جامعه خردمندی بیاموزد، گردآوری میکند…»
انتشارات ققنوس کتاب «زنگ آهنگین و شبی که مرد» را از ایزاک آسیموف در مجموعه پانوراما منتشر کرده است.
#ایزاک_آسیموف
@qoqnoospub


31.03.202512:30
تجدید چاپ شد
کتاب «تجدد آمرانه» مشتمل بر مجموعه مقالاتی است از برخی از برجستهترین صاحبنظران در حوزهٔ «مطالعات تاریخ معاصر ایران و ترکیه» همچون محمدعلی همایون کاتوزیان، تورج اتابکی، متیو الیوت، هوشنگ شهابی و دیگران که به همت تورج اتابکی گردآوری شده.
#تجدد_آمرانه
@qoqnoospublication
کتاب «تجدد آمرانه» مشتمل بر مجموعه مقالاتی است از برخی از برجستهترین صاحبنظران در حوزهٔ «مطالعات تاریخ معاصر ایران و ترکیه» همچون محمدعلی همایون کاتوزیان، تورج اتابکی، متیو الیوت، هوشنگ شهابی و دیگران که به همت تورج اتابکی گردآوری شده.
#تجدد_آمرانه
@qoqnoospublication
21.03.202512:57
پیشنهاد استاد مصطفی ملکیان
کتاب "سفر فلسفی در جستجوی معنا"
@qoqnoospub
کتاب "سفر فلسفی در جستجوی معنا"
@qoqnoospub
18.03.202516:57
یک رشته از جشنهای اقوام آریایی، جشنهای آتش است. در ایران قدیم و امروز دو جشن آتش شهرت بسیاری داشته، جشن سوری و جشن سده.
جشن چهارشنبه سوری اینک در شب چهارشنبه آخر سال با مراسم و آداب و تشریفات و سنن ویژهای برگزار میشود و یکی از جشنهای بسیار پر طول و تفصیل و سرشار از مراسم و شعایر است.
#چهارشنبهسوری
@qoqnoospub
جشن چهارشنبه سوری اینک در شب چهارشنبه آخر سال با مراسم و آداب و تشریفات و سنن ویژهای برگزار میشود و یکی از جشنهای بسیار پر طول و تفصیل و سرشار از مراسم و شعایر است.
#چهارشنبهسوری
@qoqnoospub
16.04.202508:26
به باور اورول، میهنپرستی هیچ ربطی به محافظهکاری ندارد. در حقیقت در نقطهٔ مقابل محافظهکاری قرار میگیرد، زیرا میهنپرستی به معنی پایبندی به چیزی است که پیوسته در حال تغییر است و در عین حال به شکلی رازگونه همانطور باقی میماند. میهنپرستی پلی است میان آینده و گذشته.
#چرا_مینویسم
#جورج_اورول
#کیارش_درگاهی
#پانوراما
به زودی منتشر میشود
@qoqnoospublication
#چرا_مینویسم
#جورج_اورول
#کیارش_درگاهی
#پانوراما
به زودی منتشر میشود
@qoqnoospublication
08.04.202514:28
ادموند هوسرل در 8 آوریل 1859 در چنین روزی در موراویا که اکنون در جمهوری چک واقع است متولد شد. نظام فکری غنی و پیچیدهٔ او سبب شده برخی او را همتای ارسطو و کانت بدانند.
کار فکری هوسرل از مطالعهٔ روانشناختیِ مبانی علم حساب شروع شد، با نقد رویکرد روانشناختی (در تلاش برای بنیانگذاری نوعی منطق محض) ادامه یافت، سپس در مواجهه با مباحث معرفتشناختی و معمای شناخت و نسبت سوژه و ابژه در فضایی کانتی به طرح ایدهٔ پدیدارشناسی معطوف شد.
تفکر هوسرل به طور کلی تحولات مختلفی را از سر گذرانده و در هر مرحله مفاهیم خاصی در آن برجسته شده، اما به هر صورت نام هوسرل به طور خاص با مکتب «پدیدارشناسی» گره خورده است، مکتبی که تحولات عمیقی در سیر تفکر در اروپا ایجاد کرد، هم در سنت تحلیلی و هم در سنت قارهای.
البته خود مفهوم پدیدارشناسی هم نزد هوسرل به شیوههای گوناگون مطرح شده است و همین سبب میشود ارائهٔ تعریف مشخص و واحدی از آن آسان نباشد، اما به طور کلی میتوان پدیدارشناسی هوسرلی را علمی در باب ساختارهای ذاتی آگاهی خواند.
پدیدارشناسی هوسرل در دوران متأخر سویه ای به شدت دکارتی پیدا میکند، و به همین دلیل در آخرین اثر او، یعنی «بحران علوم اروپایی» به بحثهای مفصلی در باب اگوی محض، منِ محض، و به عبارتی منِ استعلایی برمیخوریم. هوسرل در این اثر ریشههای نگرش ابژکتیویستی و پوزیتیویستی مدرن را میکاود تا به گالیله برسد. بشر بحرانزدهٔ امروزی از دل ریاضی سازی طبیعت برآمده است. از نظر هوسرل علم مدرن بنیان خودش را فراموش کرده است، و این بنیان «زیست جهان» است، همان جهان مشترک پیشاعلمی که همهٔ ما اولا در آن ساکنیم.
میراث فکری هوسرل نه تنها بستری برای شکوفایی نسلی قدیمیتر از فیلسوفان همچون هایدگر، لویناس، سارتر و مرلوپونتی فراهم کرد، بلکه در دوران جدید نیز همچنان در حوزههای مختلف از جمله فلسفهٔ ذهن و فلسفهٔ زبان تأثیرگذار است.
تحریریه ققنوس
@qoqnoospublication
کار فکری هوسرل از مطالعهٔ روانشناختیِ مبانی علم حساب شروع شد، با نقد رویکرد روانشناختی (در تلاش برای بنیانگذاری نوعی منطق محض) ادامه یافت، سپس در مواجهه با مباحث معرفتشناختی و معمای شناخت و نسبت سوژه و ابژه در فضایی کانتی به طرح ایدهٔ پدیدارشناسی معطوف شد.
تفکر هوسرل به طور کلی تحولات مختلفی را از سر گذرانده و در هر مرحله مفاهیم خاصی در آن برجسته شده، اما به هر صورت نام هوسرل به طور خاص با مکتب «پدیدارشناسی» گره خورده است، مکتبی که تحولات عمیقی در سیر تفکر در اروپا ایجاد کرد، هم در سنت تحلیلی و هم در سنت قارهای.
البته خود مفهوم پدیدارشناسی هم نزد هوسرل به شیوههای گوناگون مطرح شده است و همین سبب میشود ارائهٔ تعریف مشخص و واحدی از آن آسان نباشد، اما به طور کلی میتوان پدیدارشناسی هوسرلی را علمی در باب ساختارهای ذاتی آگاهی خواند.
پدیدارشناسی هوسرل در دوران متأخر سویه ای به شدت دکارتی پیدا میکند، و به همین دلیل در آخرین اثر او، یعنی «بحران علوم اروپایی» به بحثهای مفصلی در باب اگوی محض، منِ محض، و به عبارتی منِ استعلایی برمیخوریم. هوسرل در این اثر ریشههای نگرش ابژکتیویستی و پوزیتیویستی مدرن را میکاود تا به گالیله برسد. بشر بحرانزدهٔ امروزی از دل ریاضی سازی طبیعت برآمده است. از نظر هوسرل علم مدرن بنیان خودش را فراموش کرده است، و این بنیان «زیست جهان» است، همان جهان مشترک پیشاعلمی که همهٔ ما اولا در آن ساکنیم.
میراث فکری هوسرل نه تنها بستری برای شکوفایی نسلی قدیمیتر از فیلسوفان همچون هایدگر، لویناس، سارتر و مرلوپونتی فراهم کرد، بلکه در دوران جدید نیز همچنان در حوزههای مختلف از جمله فلسفهٔ ذهن و فلسفهٔ زبان تأثیرگذار است.
تحریریه ققنوس
@qoqnoospublication


06.04.202510:58
ایزاک آسیموف در ششم ۱۹۹۲ در گذشت
@qoqnoospublication
@qoqnoospublication


29.03.202515:41
تجدیدچاپ شد
یکی از مهمترین موانعی که اغلب مردم را از نزدیک شدن به کتب فلسفی باز میدارد این است که مضامین و نحوهٔ ایدهپردازی در این آثار به حدی غامض جلوه میکند که در همان سطور ابتدایی و یا در بهترین حالت صفحات نخستین کتاب افراد را از ادامهٔ مطالعه منصرف میسازد.
به همین دلیل رابرت ام. مارتین میخواهد به خواننده نشان دهد که تا چه حد میتوان با فلسفه خوشگذرانی کرد؛ و از این مجرا آشکار سازد که چگونه میتوان این دیدگاه مرسوم را که فلسفه چیزی بیروح و کسلکننده و به شدت خشک و جدی است را به کناری نهاد.
اما داستان به همینجا ختم نمیشود.
نویسنده در گام بعدی تلاش میکند تا نشان دهد آن سوالات و تناقضات عالم فلسفه، که در اغلب موارد برای مردم حلنشدنی و سخت جلوه میکنند، میتوان به یاری پویایی ذهن و چابکی تفکر فلسفی مرتفع ساخت و از فلسفیدن، مجرایی برای تفکری امیدبخش و سازنده ساخت.
#دو_خطا_در_عنوان_این_کتاب_وجود_دارد
@qoqnoospublication
یکی از مهمترین موانعی که اغلب مردم را از نزدیک شدن به کتب فلسفی باز میدارد این است که مضامین و نحوهٔ ایدهپردازی در این آثار به حدی غامض جلوه میکند که در همان سطور ابتدایی و یا در بهترین حالت صفحات نخستین کتاب افراد را از ادامهٔ مطالعه منصرف میسازد.
به همین دلیل رابرت ام. مارتین میخواهد به خواننده نشان دهد که تا چه حد میتوان با فلسفه خوشگذرانی کرد؛ و از این مجرا آشکار سازد که چگونه میتوان این دیدگاه مرسوم را که فلسفه چیزی بیروح و کسلکننده و به شدت خشک و جدی است را به کناری نهاد.
اما داستان به همینجا ختم نمیشود.
نویسنده در گام بعدی تلاش میکند تا نشان دهد آن سوالات و تناقضات عالم فلسفه، که در اغلب موارد برای مردم حلنشدنی و سخت جلوه میکنند، میتوان به یاری پویایی ذهن و چابکی تفکر فلسفی مرتفع ساخت و از فلسفیدن، مجرایی برای تفکری امیدبخش و سازنده ساخت.
#دو_خطا_در_عنوان_این_کتاب_وجود_دارد
@qoqnoospublication
19.03.202517:41
نوروزتون پیروز
از آرشیو گروه انتشاراتی ققنوس
ضبط شده بهمن ۱۴۰۳
@qoqnoospub
از آرشیو گروه انتشاراتی ققنوس
ضبط شده بهمن ۱۴۰۳
@qoqnoospub
18.03.202511:59
مجموعه موش کتابخانه📚
مجموعهی «موش کتابخانه» داستان موش کوچکی به اسم سام را روایت میکند که در یک کتابخانه زندگی میکند. او داستانهای بسیاری شنیده و اکنون میخواهد داستان بنویسد، او بعد از نوشتن داستان آن را روی قفسه کتابخانه میگذارد، روز بعد بچههای کتابخانه داستان سام را میبینند و میخوانند و بسیار لذت میبرند، آنها تصمیم میگیرند که نویسنده این داستان زیبا را پیدا کنند و او را به روز نویسنده دعوت کنند..
مولف دنیل کرک
مترجم محبوبه نجف خانی
#آفرینگان #انتشارات_آفرینگان #گروه_انتشاراتی_ققنوس #کودک #نوجوان
@afarineganp
@qoqnoospub
@qoqnoosp
مجموعهی «موش کتابخانه» داستان موش کوچکی به اسم سام را روایت میکند که در یک کتابخانه زندگی میکند. او داستانهای بسیاری شنیده و اکنون میخواهد داستان بنویسد، او بعد از نوشتن داستان آن را روی قفسه کتابخانه میگذارد، روز بعد بچههای کتابخانه داستان سام را میبینند و میخوانند و بسیار لذت میبرند، آنها تصمیم میگیرند که نویسنده این داستان زیبا را پیدا کنند و او را به روز نویسنده دعوت کنند..
مولف دنیل کرک
مترجم محبوبه نجف خانی
#آفرینگان #انتشارات_آفرینگان #گروه_انتشاراتی_ققنوس #کودک #نوجوان
@afarineganp
@qoqnoospub
@qoqnoosp
09.04.202515:04
«آنتوان چخوف؛ شش داستان و نقد آن» تجدیدچاپ شد
کتاب حاضر شامل شش داستان کوتاه از آنتوان چخوف و نقد آنهاست. تمرکز تحلیلی و پرهیز از اطنابِ کلام از ویژگی های نقد مجموعه داستانهایی است با این عناوین: وانکا، خواب آلود، دانشجو، گریشا، اندوه، و اسقف.
داستانهای این مجموعه به درونمایههایی چون رنج، شناخت، تنهایی و تردید و تامل در معنای زندگی می پردازند.
این کتاب دریچهای است به سوی جهان آنتوان چخوف و شناخت تحلیلی آثار او.
#آنتوان_چخوف_شش_داستان_و_نقد_آن #بهروز_حاجی_محمدی
@qoqnoospub
کتاب حاضر شامل شش داستان کوتاه از آنتوان چخوف و نقد آنهاست. تمرکز تحلیلی و پرهیز از اطنابِ کلام از ویژگی های نقد مجموعه داستانهایی است با این عناوین: وانکا، خواب آلود، دانشجو، گریشا، اندوه، و اسقف.
داستانهای این مجموعه به درونمایههایی چون رنج، شناخت، تنهایی و تردید و تامل در معنای زندگی می پردازند.
این کتاب دریچهای است به سوی جهان آنتوان چخوف و شناخت تحلیلی آثار او.
#آنتوان_چخوف_شش_داستان_و_نقد_آن #بهروز_حاجی_محمدی
@qoqnoospub


08.04.202514:28
से पुनः पोस्ट किया:
پخش ققنوس



31.03.202516:29
مجموعه آثار گوتیک #نشر_ققنوس
#کتابفروشی_دانشگاه_شیراز
#پخش_ققنوس
@qoqnoospub
@qoqnoosp
#کتابفروشی_دانشگاه_شیراز
#پخش_ققنوس
@qoqnoospub
@qoqnoosp
23.03.202517:31
آنتونی گاتلیب مورخ اندیشه و تاریخنگار فلسفه در کتاب جذاب و خوشخوان خود درباب سیر تفکر فلسفی در غرب یعنی «رؤیای خرد» پس از بررسی مفصل خود درباب تاریخ اندیشهٔ فلسفی از یونان باستان تا عصر رنسانس به نتیجهای جالب میرسد: اینکه نمیتوان شاخهای منفک از کلیت معرفت بشری تحت عنوان فلسفه را بدون بررسی و واکاوی سایر حوزهها همچون علوم فیزیکی، ریاضی و نیز دیگر علوم انسانی مورد ارزیابی قرار داده و تعریف کرد.
به دیگر سخن فلسفه در نظر او به عنوان رشتهای تماماً مجزا در اساس وجود خارجی ندارد.
در نگاه او تاریخهای سنتی فلسفه که در پی تفکیک فلسفه از دیگر ساحتهای معرفت بشری بودهاند در واقع کاری جز سادهسازی مسیر پر پیچ و خم تفکر در غرب انجام ندادهاند و بیگمان غیرممکن خواهد بود که فلسفه را تنها حوزهای نظری صرف وبیارتباط با سایر علوم بشری در نظر آوریم.
مسیری که او در کتاب «رؤیای خرد» پیش گرفته در واقع مسیری است در جهت رفع این کاستی.
در نظر گوتلیب یکی از دلایل این امر تغییر نامهای مربوط به حوزههای معرفت بشری در طی قرون بوده.
همانگونه که او میگوید: «برای مثال، در قرون وسطی، «فلسفه» در عمل شامل تمام آن شاخههایی از دانش نظری میشد که ذیل مبحث خداشناسی نیامده بودند. رشتهٔ مورد مطالعهٔ نیوتن «حکمت طبیعی» بود»؛ اصطلاحی که تانیمهٔ نخست قرن نوزدهم نیز بخشی بزرگ از آنچه امروزه علم مینامیم و نیز فلسفه در معنای امروزیاش را شامل میشد.
گاتلیب همین مسیر را در تاریخ فلسفهای که در کتاب حاضر عرضه کرده برای ماروشن میسازد. به عنوان مثال در فصل اول نشان میدهد که فلسفه در یونان باستان با رد و امتناع از پذیرش سخن «خدایان» شکل گرفت.
کسانی که در آن عصر نام«فیلسوف» بر آنان مینهیم به جای ادلهٔ طرح شده توسط خدایان به سراغ «دلایلطبیعی» رفتند. تمامی شاخههای دیگر معرفت تا به امروز شامل جامعهشناسی،روانشناسی و اقتصاد دقیقاً همین مسیر رد دلایل غیرطبیعی و التفات به دلایل طبیعی در فهم و تفسیر جهان انسانی را طی کردهاند.
بر همین مبنا گاتلیب ما را با هستهٔ اصلی دیدگاه خود در تاریخنگاری اندیشهٔ فلسفی آشنا میسازد: «اینکه تاریخ فلسفه بیشتر تاریخ نحوهٔ نگرش بسیارکنجکاوانهٔ بشر است تا تاریخ رشتهای با محدودهای کاملاً مشخص».
و اینکه چیزی در مقام یک ساحت نظری مبتنی بر تأمل و تفکر فردیِ منفک از سایر جهان و معارف بشری، در واقع ناشی از بدفهمیای درازدامنه در باب ماهیت اندیشهٔ فلسفی است که خود ناشی از تلقیای اشتباه از مضمون «تاریخ اندیشه» است.
ارزش کتاب گوتلیب بیشتر از آن که در اطلاعاتی باشد که در باب فلاسفهٔ مختلف دراختیار ما قرار میدهد، در همین رویکرد بدیع در تاریخنگاری تفکر فلسفی خانه دارد.
#رویای_خرد
@qoqnoospub
به دیگر سخن فلسفه در نظر او به عنوان رشتهای تماماً مجزا در اساس وجود خارجی ندارد.
در نگاه او تاریخهای سنتی فلسفه که در پی تفکیک فلسفه از دیگر ساحتهای معرفت بشری بودهاند در واقع کاری جز سادهسازی مسیر پر پیچ و خم تفکر در غرب انجام ندادهاند و بیگمان غیرممکن خواهد بود که فلسفه را تنها حوزهای نظری صرف وبیارتباط با سایر علوم بشری در نظر آوریم.
مسیری که او در کتاب «رؤیای خرد» پیش گرفته در واقع مسیری است در جهت رفع این کاستی.
در نظر گوتلیب یکی از دلایل این امر تغییر نامهای مربوط به حوزههای معرفت بشری در طی قرون بوده.
همانگونه که او میگوید: «برای مثال، در قرون وسطی، «فلسفه» در عمل شامل تمام آن شاخههایی از دانش نظری میشد که ذیل مبحث خداشناسی نیامده بودند. رشتهٔ مورد مطالعهٔ نیوتن «حکمت طبیعی» بود»؛ اصطلاحی که تانیمهٔ نخست قرن نوزدهم نیز بخشی بزرگ از آنچه امروزه علم مینامیم و نیز فلسفه در معنای امروزیاش را شامل میشد.
گاتلیب همین مسیر را در تاریخ فلسفهای که در کتاب حاضر عرضه کرده برای ماروشن میسازد. به عنوان مثال در فصل اول نشان میدهد که فلسفه در یونان باستان با رد و امتناع از پذیرش سخن «خدایان» شکل گرفت.
کسانی که در آن عصر نام«فیلسوف» بر آنان مینهیم به جای ادلهٔ طرح شده توسط خدایان به سراغ «دلایلطبیعی» رفتند. تمامی شاخههای دیگر معرفت تا به امروز شامل جامعهشناسی،روانشناسی و اقتصاد دقیقاً همین مسیر رد دلایل غیرطبیعی و التفات به دلایل طبیعی در فهم و تفسیر جهان انسانی را طی کردهاند.
بر همین مبنا گاتلیب ما را با هستهٔ اصلی دیدگاه خود در تاریخنگاری اندیشهٔ فلسفی آشنا میسازد: «اینکه تاریخ فلسفه بیشتر تاریخ نحوهٔ نگرش بسیارکنجکاوانهٔ بشر است تا تاریخ رشتهای با محدودهای کاملاً مشخص».
و اینکه چیزی در مقام یک ساحت نظری مبتنی بر تأمل و تفکر فردیِ منفک از سایر جهان و معارف بشری، در واقع ناشی از بدفهمیای درازدامنه در باب ماهیت اندیشهٔ فلسفی است که خود ناشی از تلقیای اشتباه از مضمون «تاریخ اندیشه» است.
ارزش کتاب گوتلیب بیشتر از آن که در اطلاعاتی باشد که در باب فلاسفهٔ مختلف دراختیار ما قرار میدهد، در همین رویکرد بدیع در تاریخنگاری تفکر فلسفی خانه دارد.
#رویای_خرد
@qoqnoospub
19.03.202510:33
ملی شدن صنعت نفت در ایران تنها یک رویداد اقتصادی نبود. این مهم بیش از هر چیز میوهی دههها مبارزهی «ملت ایران» برای استیفای حقوق مبرهن خود و در صدر آن حق تعیین سرنوشت بود و از این رو بیش از هر چیز دستاوردی «سیاسی» بود. «رخدادی» مهم و تعیینکننده که از مجرای آن مبارزهی ملت ایران برای حاکمیت قانون که قریب به نیم قرن و از مشروطه آغاز شده بود میرفت تا به ثمر بنشیند. فرمول مصدق و یارانش در جبههی ملی به منظور عملی ساختن ایدهی مترقی ملی شدن صنعت نفت روشن بود: «به نام سعادت ملّت ایران و به منظور کمک به تأمین صلح جهانی، امضاکنندگان ذیل پیشنهاد مینماییم که صنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثنا ملی اعلام شود. یعنی تمام عملیات، اکتشاف، استخراج و بهرهبرداری در دست دولت قرار گیرد.»
نبرد مصدق و یارانش دو بال داشت که باید به شکلی توأمان و موازی نگریسته شود: مبارزهی سال ۱۳۲۳ مصدق در ممانعت از دادن امتیاز استخراج نفت به شوروی در راستای جانب «منفی» سیاست موسوم به «موازنهی منفی» او بود که وضع و موضعی تدافعی داشت و برای جلوگیری از لطمات بیشتر «همسایهی شمالی» به ملک و ملت به انجام رسیده بود، و حال آنکه مبارزهی سال ۱۳۲۹ (ملی کردن نفت) به منظور الغای استعمار انگلیس در راستای وجه «مثبت و ایجابی» سیاست «موازنهی منفی» پیگرفته شده بود و وضعی تهاجمی داشت و در پی آن بود تا ورق را برای همیشه برگردانده و «دیالکتیک شکست ملی» در مواجهه با دولتهای خارجی را بدل به «برگ زرین ظفرمندی ملی ایرانیان» کند.
گرامی باد هفتاد و چهارمین سالگرد ملی شدن صنعت نفت ایران.
دکتر فرهاد محرابی
نبرد مصدق و یارانش دو بال داشت که باید به شکلی توأمان و موازی نگریسته شود: مبارزهی سال ۱۳۲۳ مصدق در ممانعت از دادن امتیاز استخراج نفت به شوروی در راستای جانب «منفی» سیاست موسوم به «موازنهی منفی» او بود که وضع و موضعی تدافعی داشت و برای جلوگیری از لطمات بیشتر «همسایهی شمالی» به ملک و ملت به انجام رسیده بود، و حال آنکه مبارزهی سال ۱۳۲۹ (ملی کردن نفت) به منظور الغای استعمار انگلیس در راستای وجه «مثبت و ایجابی» سیاست «موازنهی منفی» پیگرفته شده بود و وضعی تهاجمی داشت و در پی آن بود تا ورق را برای همیشه برگردانده و «دیالکتیک شکست ملی» در مواجهه با دولتهای خارجی را بدل به «برگ زرین ظفرمندی ملی ایرانیان» کند.
گرامی باد هفتاد و چهارمین سالگرد ملی شدن صنعت نفت ایران.
دکتر فرهاد محرابی


16.03.202514:58
به زودی
در باب جباریت اثری یکتا و منحصربهفرد در باب جباریت است. اشتراوس در این اثر تصمیم میگیرد مطالعۀ خود در باب جباریت را از طریق شرحی بسیار دقیق بر دیالوگ پیشامدرن و فراموششدۀ کسنوفون تحت عنوان هیرون (گفتگویی میان یک حکیم و یک جبار) ارائه کند. به باور اشتراوس، جباریت مدرن، به تفکیک از جباریت پیشامدرن، همواره به واسطۀ نسبتش با ایدئولوژی و تکنولوژی وجود نوعی علم یا فلسفه را پیشفرض میگیرد. در حقیقت، جباریت مدرن بیان جنونآمیز آرزوهایی است که واضحترین بنیادهای خود را در مؤسس فلسفۀ سیاسی مدرن یعنی ماکیاولی مییابد.
#جباریت
@qoqnoospub
در باب جباریت اثری یکتا و منحصربهفرد در باب جباریت است. اشتراوس در این اثر تصمیم میگیرد مطالعۀ خود در باب جباریت را از طریق شرحی بسیار دقیق بر دیالوگ پیشامدرن و فراموششدۀ کسنوفون تحت عنوان هیرون (گفتگویی میان یک حکیم و یک جبار) ارائه کند. به باور اشتراوس، جباریت مدرن، به تفکیک از جباریت پیشامدرن، همواره به واسطۀ نسبتش با ایدئولوژی و تکنولوژی وجود نوعی علم یا فلسفه را پیشفرض میگیرد. در حقیقت، جباریت مدرن بیان جنونآمیز آرزوهایی است که واضحترین بنیادهای خود را در مؤسس فلسفۀ سیاسی مدرن یعنی ماکیاولی مییابد.
#جباریت
@qoqnoospub
दिखाया गया 1 - 24 का 43
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।