Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
نامه‌هایی‌که‌هرگز‌خوانده‌نشد. avatar

نامه‌هایی‌که‌هرگز‌خوانده‌نشد.

TGlist रेटिंग
0
0
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापित
विश्वसनीयता
अविश्वसनीय
स्थान
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिNov 29, 2024
TGlist में जोड़ा गया
Mar 02, 2025

समूह "نامه‌هایی‌که‌هرگز‌خوانده‌نشد." में नवीनतम पोस्ट

آرمیده در یاد من!
همه‌جا بوی قبرستان گرفته؛ بوی استخوان و خاطرات نم‌کشیده می‌دهد. تو از همان لحظه‌ی رفتن برایم مرده بودی، فقط تشییع پیکرت به درازا کشید. پس می‌چرخم به مستی بر سر آرامگاه تو، تا مرگ شوی و آرام در گورستان فراموشی‌ام بخوابی.
شناخته ترین ناشناس من!
پیاده و پابرهنه رفتی و خودت را به فراموشی هدیه دادی
حالا که بعد عمری برگشتی و نامِ دیگری داری بگو...
آمده‌ای که بمانی یا دوباره باید از نو فراموشت کنم؟
ستاره‌ی غروب‌کرده‌ام!
فکر می‌کردم فرق داری...
تا لحظه‌ای که برق شادی را در چشمانت،
در همان لحظه‌ی شکستم دیدم...
انگار برای تو،
منِ ویران‌شده،
تماشایی‌تر از یک عاشق بی‌دریغ بود.
مسافر بی بازگشت من!
روح و جانت سلامت...
رفتی؟ به سلامت.
اما چرا حتی یک‌بار سرت را برنگرداندی؟
گمشده در من!
به زعم تو رفتنت از روی کشش بی ریا بود ولی تقلای هرچند کلیشه‌ای اثبات بهتری برای طبیعت قلبت نبود؟
گیرم که راه انتخابیِ تو حقیقت بود؛ چرا تعبیر تو این بوده که اجبار تو حقِ من بود؟
زخم من!
وای اگر آنچه که من در بیداری‌ام کشیدم را تو ذره ای در خواب حس کنی؛ آن روز می‌بخشی خودت را که چنین جفایی بر گردنم داری؟
مجنون بی من!
گهگاهی به گذشته‌ای بر می‌گردم که گورستان توست. فاتحه‌ای نثار عزیز خاک کرده‌ام می‌کنم، شاید که من به دلت بیافتد. به عمد کمی بمیر که من هم گذاشتم قلبم توسط تو بمیرد؛ آیا تو هم نصف من فداکاری؟ در آینه چه می‌بینی؟ اصلا آینه‌ای داری؟!
شخصی ترین افسانه‌ی من!
جرعه‌ای به بهار مانده اما خاطراتِ من، هنوز پاییز را ورق می‌زند. زمین سودای برف می‌پرورد و من روز به روز آن‌قدر به جوش می‌آیم که روحم تبخیر می‌شود و التهابش روی جنونم تلنبار می‌شود. این فقط شرح حال است و از روی انتظار نیست؛ کار از انتقالِ انتظار گذشته، ما به انتهایِ غروبِ «ما» رسیدیم.
عزیزکم!
تا به حال شده بترسی از روزی که از تو دست بکشم؟ با وجودی بند بند دلم به تو تمایل دارد اما رغبتی برای شوق ندارم. انتظار از من خسته شده، صبر مرا ترک گفته و من هر دویشان شده ام؛ بی‌صبر و منتظر.
یأس مأیوس من!
تو رگ و چنگ منی، من که منم در بر تو.
زار زدم در پس تو، کی شده دلواپس تو؟
تیغ زنی بر تن من، رود شوم در سر تو.
باد شوی در سر من؟ خون شوم در دل تو!
آخرین باران نیمه شبم!
ستاره ها در چشم تو پرپر شدند و پروانه‌ها را آتش زدی؛ گریه بی‌معنیست. نامت از روی ماسه‌ها شسته شد و من عاری از غبطه و حسرتم. این‌ شد نتیجه‌ی احترام به خواسته‌ی تو؛ خاموشی سپیدی.
دورِ دورِ دور من!
موهات رشد میکنه و هر ماه کوتاهش میکنی
تار به تارش رو مِن‌باب عشق من شمارش میکنی
تو بگو در این روز های بی من گذر شده
توان داری که از قلب من خواهش کنی؟

रिकॉर्ड

07.04.202523:59
254सदस्य
22.02.202523:59
0उद्धरण सूचकांक
28.02.202522:28
257प्रति पोस्ट औसत दृश्य
17.04.202515:17
0प्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य
25.03.202523:59
4.23%ER
28.02.202509:59
136.70%ERR

विकास

सदस्य
उद्धरण सूचकांक
एक पोस्ट का औसत दृश्य
एक विज्ञापन पोस्ट का औसत दृश्य
ER
ERR
FEB '25MAR '25MAR '25MAR '25MAR '25MAR '25APR '25APR '25

نامه‌هایی‌که‌هرگز‌خوانده‌نشد. के लोकप्रिय पोस्ट

17.03.202520:31
ستاره‌ی غروب‌کرده‌ام!
فکر می‌کردم فرق داری...
تا لحظه‌ای که برق شادی را در چشمانت،
در همان لحظه‌ی شکستم دیدم...
انگار برای تو،
منِ ویران‌شده،
تماشایی‌تر از یک عاشق بی‌دریغ بود.
24.03.202511:38
شناخته ترین ناشناس من!
پیاده و پابرهنه رفتی و خودت را به فراموشی هدیه دادی
حالا که بعد عمری برگشتی و نامِ دیگری داری بگو...
آمده‌ای که بمانی یا دوباره باید از نو فراموشت کنم؟
30.03.202523:23
آرمیده در یاد من!
همه‌جا بوی قبرستان گرفته؛ بوی استخوان و خاطرات نم‌کشیده می‌دهد. تو از همان لحظه‌ی رفتن برایم مرده بودی، فقط تشییع پیکرت به درازا کشید. پس می‌چرخم به مستی بر سر آرامگاه تو، تا مرگ شوی و آرام در گورستان فراموشی‌ام بخوابی.
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।