

14.04.202506:19
خالق جنگ آخرالزمان در گذشت
ماریو بارگاس یوسا نویسنده برنده نوبل ادبیات و اهل کشور پرو و یکی از مهمترین چهرهای ادبیات لاتین در سن ۸۹ سالگی درگذشت.
در بیانیهای که توسط پسرش، آلوارو بارگاس یوسا، در شبکه اجتماعی X منتشر شد، آمده است:
«با اندوه فراوان اعلام میکنیم که پدرمان، ماریو بارگاس یوسا، امروز در لیما در آرامش و در میان اعضای خانوادهاش درگذشت.»
یوسا متولد ۲۸ مارس ۱۹۳۶ است و از مهمترین آثار او میتوان به «سالهای سگی» (۱۹۶۶)، «جنگ آخرالزمان» (۱۹۸۴)، «مرگ در آند» (۱۹۹۶) و «سور بز» (۲۰۰۲) و همچنین «سردستهها» و «گفتوگو در کاتدرال» اشاره کرد.
یوسا در سال ۲۰۰۸ نشان عالی هنر و ادبیات فرانسه را دریافت کرد. او که جایزه ادبی «دنکیشوت» در کارنامه افتخاراتش به چشم میخورد، در سال ۱۹۹۵ توانست جایزه سروانتس، مهمترین جایزه ادبی نویسندگان اسپانیولیزبان را از آن خود کند و همچنین در سال ۱۹۹۶ برنده جایزه صلح آلمان شد. او روز هفتم اکتبر سال ۲۰۱۰ در حالی برنده جایزه نوبل ادبیات شد که حدود ۲۰ سال به عنوان یکی از کاندیداهای این جایزه پرافتخار شناخته میشد.
ماریو بارگاس یوسا نویسنده برنده نوبل ادبیات و اهل کشور پرو و یکی از مهمترین چهرهای ادبیات لاتین در سن ۸۹ سالگی درگذشت.
در بیانیهای که توسط پسرش، آلوارو بارگاس یوسا، در شبکه اجتماعی X منتشر شد، آمده است:
«با اندوه فراوان اعلام میکنیم که پدرمان، ماریو بارگاس یوسا، امروز در لیما در آرامش و در میان اعضای خانوادهاش درگذشت.»
یوسا متولد ۲۸ مارس ۱۹۳۶ است و از مهمترین آثار او میتوان به «سالهای سگی» (۱۹۶۶)، «جنگ آخرالزمان» (۱۹۸۴)، «مرگ در آند» (۱۹۹۶) و «سور بز» (۲۰۰۲) و همچنین «سردستهها» و «گفتوگو در کاتدرال» اشاره کرد.
یوسا در سال ۲۰۰۸ نشان عالی هنر و ادبیات فرانسه را دریافت کرد. او که جایزه ادبی «دنکیشوت» در کارنامه افتخاراتش به چشم میخورد، در سال ۱۹۹۵ توانست جایزه سروانتس، مهمترین جایزه ادبی نویسندگان اسپانیولیزبان را از آن خود کند و همچنین در سال ۱۹۹۶ برنده جایزه صلح آلمان شد. او روز هفتم اکتبر سال ۲۰۱۰ در حالی برنده جایزه نوبل ادبیات شد که حدود ۲۰ سال به عنوان یکی از کاندیداهای این جایزه پرافتخار شناخته میشد.
07.02.202515:10
گزارش هایی از جشنواره چهل و سوم فیلم فجر (7)
حمید رضا امیدی سرور
از شوخی با ناصر الدین شاه تا شرح جنایتهای مجاهدین خلق
از مهمترین ویژگیهای مرکز همایشهای برج میلاد، جدای دسترسی آسان به آن از اغلب نقاط شهر تهران، ظرفیتی است که برای متمرکز ساختن بخش های مختلف جشنواره فیلم فجر، در یک مکان واحد وجود دارد. از این جهت دور سالن اصلی مرکز همایشها غرفههایی برای شبکه ها، خبرگزاری ها، سایتهای سینمایی و.... اختصاص یافته است. بنابراین خبرنگاران و برنامه سازان با حضور در این غرفه ها علاوه بر پوشش اخبار و برنامه های جشنواره، دسترسی مناسبی به منتقدان و هنرمندانی خواهند داشت که به مناسبت نمایش آثارشان و شرکت در نشست خبری در این سالن حضوردارند.
جنب و جوش این غرفههای خبری در طول روز حس و حالی پرشور به این بخشها داده است. از نکات جالب حضور غرفههایی متعلق به برندهای نوشیدنی و پروتئینی در برج میلاد است که با محصولات خود از حاضران پذیرایی میکنند. اما اینکه چقدر این محصولات مناسب استفاده در مراسم هستند، بحث دیگریست. چون در این هوای سرد خوردن این نوشیدنی ها جز اینکه مسیر سرویشهای بهداشتی برج میلاد را پر رفت و آمد کند حاصل چندانی ندارد!
پس از بینظمیهای روز سوم، می رسیم به چهارمین روز جشنواره. به روزهای میانی مهمترین رویداد سینمایی سال نزدیک می شویم به این فکر می کنیم که چهل و سومین دوره جشنواره فجر هرچه در چنته دارد باید امروز یا فردا حداقل نیمی از آن را رو کرده باشد. امروز در میان فیلمهای به نمایش در آمده دومین انیمیش جشنواره نیز به نمایش در آمد. امسال فیلم های انیمیشن جشنواره حضوری پر رنگ دارند. نمایش چهار فیلم انیمیشن در طول این ده روز اتفاق مبارکی است برای این گونه بسیار مهم سینما که در کشور ما نمونه های قابل اعتنایی از آن خودی نشان داده اند. فیلمهایی که بتوان در سطح بین المللی بدون ترس و لرز ارائه کرد.
ژولیت و شاه حاصل قریب به یک دهه تلاش اشکان رهگذر بوده است. از فکر اولیه، پرورش ایده، پیدا کردن سرمایه گذار طراحی و سرانجام اجرا نزدیک به یک دهه از عمر او را به خود مشغول کرده. مضمون متفاوت این انیمیشن نیز از جمله مسائلی بوده که پیدا کردن تهیه کننده و سرمایه گذار برای این انیمیشن را دشوار تر سازد. حالا خوشبختانه این کار به نتیجه رسیده و به نمایش عمومی هم درآمده و می توان گفت سینمای ایران صاحب یک اثر انیمیشنی در سطح استاندارهای جهانی شده است. حضور بازیگران سرشناسی همانند حامد بهداد و غزل شاکری به عنوان گویندگان این انیمیشن نیز از جمله ویژگی هایی است که آن را به کلاس جهانی نزدیک کرده و حاصل کار آنها نیز در خور توجه بوده است. حامد بهداد و غزل شاکری روز گذشته در نشست پرسش و پاسخ این فیلم به همراه گروه سازنده فیلم حاضر شدند تا نشان بدهند که چقدر این کار برای شان جدی بوده است. اشکان رهگذر در این انیمیشن کوشیده نگاهی متفاوت و تازه به دوران قاجار داشته باشد، و این اتفاق افتاده است اما ای کاش این همه زحمت و هنر پای فیلمنامه بهتری گذاشته می شد. متاسفانه اینجا نیز ضعف فیلمنامه هنر سازندگان اثر را تحت الشعاع قرار داده است. نکته قابل اشاره اینکه هنگام نمایش ژولیت و شاه در برج میلاد، پخش صدای فیلم از کیفیت مناسبی برخوردار نبود. اتفاقی که پیش از این نیز نمونه مشابه آن را داشته ایم بخصوص در آثاری که صدا از اهمیت ویژه ای برخوردار است. سالن همایشهای برج میلاد به شکلی طراحی شده که برای اجرای کنسرتها مناسب است و پخش صدای فیلمها در چنین مواردی با مشکلاتی همراه می شود.
ادامه....
https://www.alef.ir/files/post/lg/2025/06/498958.jpg
حمید رضا امیدی سرور
از شوخی با ناصر الدین شاه تا شرح جنایتهای مجاهدین خلق
از مهمترین ویژگیهای مرکز همایشهای برج میلاد، جدای دسترسی آسان به آن از اغلب نقاط شهر تهران، ظرفیتی است که برای متمرکز ساختن بخش های مختلف جشنواره فیلم فجر، در یک مکان واحد وجود دارد. از این جهت دور سالن اصلی مرکز همایشها غرفههایی برای شبکه ها، خبرگزاری ها، سایتهای سینمایی و.... اختصاص یافته است. بنابراین خبرنگاران و برنامه سازان با حضور در این غرفه ها علاوه بر پوشش اخبار و برنامه های جشنواره، دسترسی مناسبی به منتقدان و هنرمندانی خواهند داشت که به مناسبت نمایش آثارشان و شرکت در نشست خبری در این سالن حضوردارند.
جنب و جوش این غرفههای خبری در طول روز حس و حالی پرشور به این بخشها داده است. از نکات جالب حضور غرفههایی متعلق به برندهای نوشیدنی و پروتئینی در برج میلاد است که با محصولات خود از حاضران پذیرایی میکنند. اما اینکه چقدر این محصولات مناسب استفاده در مراسم هستند، بحث دیگریست. چون در این هوای سرد خوردن این نوشیدنی ها جز اینکه مسیر سرویشهای بهداشتی برج میلاد را پر رفت و آمد کند حاصل چندانی ندارد!
پس از بینظمیهای روز سوم، می رسیم به چهارمین روز جشنواره. به روزهای میانی مهمترین رویداد سینمایی سال نزدیک می شویم به این فکر می کنیم که چهل و سومین دوره جشنواره فجر هرچه در چنته دارد باید امروز یا فردا حداقل نیمی از آن را رو کرده باشد. امروز در میان فیلمهای به نمایش در آمده دومین انیمیش جشنواره نیز به نمایش در آمد. امسال فیلم های انیمیشن جشنواره حضوری پر رنگ دارند. نمایش چهار فیلم انیمیشن در طول این ده روز اتفاق مبارکی است برای این گونه بسیار مهم سینما که در کشور ما نمونه های قابل اعتنایی از آن خودی نشان داده اند. فیلمهایی که بتوان در سطح بین المللی بدون ترس و لرز ارائه کرد.
ژولیت و شاه حاصل قریب به یک دهه تلاش اشکان رهگذر بوده است. از فکر اولیه، پرورش ایده، پیدا کردن سرمایه گذار طراحی و سرانجام اجرا نزدیک به یک دهه از عمر او را به خود مشغول کرده. مضمون متفاوت این انیمیشن نیز از جمله مسائلی بوده که پیدا کردن تهیه کننده و سرمایه گذار برای این انیمیشن را دشوار تر سازد. حالا خوشبختانه این کار به نتیجه رسیده و به نمایش عمومی هم درآمده و می توان گفت سینمای ایران صاحب یک اثر انیمیشنی در سطح استاندارهای جهانی شده است. حضور بازیگران سرشناسی همانند حامد بهداد و غزل شاکری به عنوان گویندگان این انیمیشن نیز از جمله ویژگی هایی است که آن را به کلاس جهانی نزدیک کرده و حاصل کار آنها نیز در خور توجه بوده است. حامد بهداد و غزل شاکری روز گذشته در نشست پرسش و پاسخ این فیلم به همراه گروه سازنده فیلم حاضر شدند تا نشان بدهند که چقدر این کار برای شان جدی بوده است. اشکان رهگذر در این انیمیشن کوشیده نگاهی متفاوت و تازه به دوران قاجار داشته باشد، و این اتفاق افتاده است اما ای کاش این همه زحمت و هنر پای فیلمنامه بهتری گذاشته می شد. متاسفانه اینجا نیز ضعف فیلمنامه هنر سازندگان اثر را تحت الشعاع قرار داده است. نکته قابل اشاره اینکه هنگام نمایش ژولیت و شاه در برج میلاد، پخش صدای فیلم از کیفیت مناسبی برخوردار نبود. اتفاقی که پیش از این نیز نمونه مشابه آن را داشته ایم بخصوص در آثاری که صدا از اهمیت ویژه ای برخوردار است. سالن همایشهای برج میلاد به شکلی طراحی شده که برای اجرای کنسرتها مناسب است و پخش صدای فیلمها در چنین مواردی با مشکلاتی همراه می شود.
ادامه....
https://www.alef.ir/files/post/lg/2025/06/498958.jpg
04.02.202507:45
گزارش هایی از جشنواره چهل و سوم فیلم فجر (3)
حمید رضا امیدی سرور
والس سه نفره!
در سالهای گذشته آنچه موجب رونق و اعتبار هر دوره از جشنواره می شد، حضور فیلمسازان با تجربه و نامداری بود که از قضا تعداد آنها چندان هم کم نبود و در هر دوره تعدادی از آنها حاضر می شدند و در کنار فیلمسازان جوانی که اسم و رسمی نداشتند آثار خود را به محک رقابت میگذاشتند.
در سالهای اخیر اما در غیاب چهره های قدیمی و نامدار سینما، این جوانان بوده اند که دست بالا را در جشنواره داشتهاند و رونق جشنواره نیز به کمیت و کیفیت آثار همین جوانان مستعد بستگی داشته است.
از این جهت پر بیراه نیست اگر بگوییم سینمای ایران در دهه گذشته پوست انداخته و جوانتر شده است. جوانهایی که سینمای روز جهان خوب می شناسند، فیلم زیاد دیده اند، با ابزار روز فیلسازی هم آشنا هستند. به همین دلیل با فیلمهای خود اگر نگوییم زمینه ساز دگرگونی در سینمای ایران شده اند، لااقل در آثار خود طرحی نو در انداخته اند و نوید دهندهی آینده ای در خور اعتتا بوده اند.
«ترک عمیق» به کارگردانی و نویسندگی آرمان زرینکوب و تهیهکنندگی محسن چگینی اولین فیلم روز دوم جشنواره بود. داستان فیلم درباره مردی است که پس از مدتها بستری در بیمارستان روانی به خانه بازمیگردد، همسرش پیش از رسیدن او به قفلزدن درها میپردازد. در این میان مردی به عنوان میهمان وارد خانه می شود که حضورش به تدریج مناسبات خانواده را تغییر میدهد. با ورود این میهمان رازهای پنهان و تاریک یکی پس از دیگری برملا میشوند. فیلمساز با این خط داستانی که از بار روان شناسانه به همراه اتمسفری پر از تعلیق همراه است ،برای جستجو در روابط انسانی و تأثیرات روانی مشکلات گذشته بر زمان حال آدمها میپردازد.
این فیلم که در ابتدا «والس سه نفره» نام داشت و بعدا به «ترک عمیق» تغییر نام داد؛ نخستین ساخته تهیه کننده ای است که در کار خود چهره ای شناخته شده و معتبر محسوب میشود. زرین کوب در محک ساخت فیلم بلند داستانی نیز سربلند از آزمون بیرون آمده است و یکی از آثار در خور اعتنای جشنواره امسال را ارائه کرده است.
فیلم «ترک عمیق» پیش از اکران در جشنواره فیلم فجر، در جشنوارههای معتبر بینالمللی همچون جشنواره فیلم آسیایی بارسلون و جشنواره فیلم داکا حضور داشته است. این فیلم در دوازدهمین جشنواره فیلم آسیایی بارسلون نیز به نمایش درآمد و موفق شد جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم آسیایی بارسلون را از آن خود کند.
ادامه دارد...
https://www.alef.ir/files/archive/originals/2025/05/498432.jpg
حمید رضا امیدی سرور
والس سه نفره!
در سالهای گذشته آنچه موجب رونق و اعتبار هر دوره از جشنواره می شد، حضور فیلمسازان با تجربه و نامداری بود که از قضا تعداد آنها چندان هم کم نبود و در هر دوره تعدادی از آنها حاضر می شدند و در کنار فیلمسازان جوانی که اسم و رسمی نداشتند آثار خود را به محک رقابت میگذاشتند.
در سالهای اخیر اما در غیاب چهره های قدیمی و نامدار سینما، این جوانان بوده اند که دست بالا را در جشنواره داشتهاند و رونق جشنواره نیز به کمیت و کیفیت آثار همین جوانان مستعد بستگی داشته است.
از این جهت پر بیراه نیست اگر بگوییم سینمای ایران در دهه گذشته پوست انداخته و جوانتر شده است. جوانهایی که سینمای روز جهان خوب می شناسند، فیلم زیاد دیده اند، با ابزار روز فیلسازی هم آشنا هستند. به همین دلیل با فیلمهای خود اگر نگوییم زمینه ساز دگرگونی در سینمای ایران شده اند، لااقل در آثار خود طرحی نو در انداخته اند و نوید دهندهی آینده ای در خور اعتتا بوده اند.
«ترک عمیق» به کارگردانی و نویسندگی آرمان زرینکوب و تهیهکنندگی محسن چگینی اولین فیلم روز دوم جشنواره بود. داستان فیلم درباره مردی است که پس از مدتها بستری در بیمارستان روانی به خانه بازمیگردد، همسرش پیش از رسیدن او به قفلزدن درها میپردازد. در این میان مردی به عنوان میهمان وارد خانه می شود که حضورش به تدریج مناسبات خانواده را تغییر میدهد. با ورود این میهمان رازهای پنهان و تاریک یکی پس از دیگری برملا میشوند. فیلمساز با این خط داستانی که از بار روان شناسانه به همراه اتمسفری پر از تعلیق همراه است ،برای جستجو در روابط انسانی و تأثیرات روانی مشکلات گذشته بر زمان حال آدمها میپردازد.
این فیلم که در ابتدا «والس سه نفره» نام داشت و بعدا به «ترک عمیق» تغییر نام داد؛ نخستین ساخته تهیه کننده ای است که در کار خود چهره ای شناخته شده و معتبر محسوب میشود. زرین کوب در محک ساخت فیلم بلند داستانی نیز سربلند از آزمون بیرون آمده است و یکی از آثار در خور اعتنای جشنواره امسال را ارائه کرده است.
فیلم «ترک عمیق» پیش از اکران در جشنواره فیلم فجر، در جشنوارههای معتبر بینالمللی همچون جشنواره فیلم آسیایی بارسلون و جشنواره فیلم داکا حضور داشته است. این فیلم در دوازدهمین جشنواره فیلم آسیایی بارسلون نیز به نمایش درآمد و موفق شد جایزه بهترین کارگردانی و بهترین فیلمنامه از جشنواره فیلم آسیایی بارسلون را از آن خود کند.
ادامه دارد...
https://www.alef.ir/files/archive/originals/2025/05/498432.jpg
16.02.202507:39
در جنگی نابرابر
نگاهی به رمان «ژنرال» نوشته ژهرا گودرزی (نشر چشمه)
لیلا زارعی
حضور راوی نوجوان در داستان، منجر به ایجاد شکل و سبک خاصی از روایت میشود که از مهمترین مؤلفههای آن میتوان به صراحت، بیپروایی، سرعت بالا در توصیف وقایع و بکارگیری زبانی ساده و درعینحال بسیار نزدیک به زبان روزآمد جامعه اشاره کرد. این ویژگیها از ماهیت دورهی نوجوانی نشأت میگیرند که در آن برقراری ارتباط به شکلی صریح، ساده و بیپیرایه از درجه اولویت بالایی برخوردار است. همچنین ساختار ذهنی نوجوان معمولا سرعت بالایی در ساختن و عبور از تصاویر و صحنههای مختلف دارد. علاوهبراین، این گروه سنی در عین تحلیلگری و نکتهسنجی، از فلسفهپردازی پُراطناب میپرهیزد. از اینرو، برای قصههایی که قرار است با ریتمی تند و حجم عظیمی از صحنههای کوتاه، اما سرشار از جزئیات روایت شوند، انتخاب راوی نوجوان میتواند یکی از بهترین گزینهها باشد. زهرا گودرزی در رمان «ژنرال» دست به چنین گزینشی برای خلق داستانش زده است.
پسرکِ تازه نوجوانِ راوی رمان «ژنرال» با زبانی محاورهای و منطبق بر کلمات و اصطلاحات رایج در اجتماعی که در آن رشد کرده، وقایع را برای مخاطبش تعریف میکند. صحنهها به سرعت چیده میشوند و پسرک با بازیگوشی که اقتضای سن اوست از آنها عبور میکند. بااینحال، او به جزئیات نیز توجه بسیاری میکند؛ مثلا کرمهای آویزان از کیسهی وسایل پدرش را واضحتر از بقیه افراد خانه میبیند یا به طور نمونه وقتی که پدربزرگش شروع به سوزاندن یک سری از عکسهای خانواده میکند، او با دقت و تفصیل از آدمهای توی عکس میگوید.
داستان از یک روز برفی آغاز میشود که به شکلی استعاری حکایت از حال و هوای سرد خانوادهای دارد که پسرک راوی، ابراهیم در آن زندگی میکند. ابراهیم از مهر مادری سالهاست که محروم مانده و پدری معتاد دارد که جز جنجال و مصیبت، ثمری برای خانوادهاش ندارد. پسرک با پدربزرگ منزوی و مادربزرگ عصبیاش در یک خانهاند؛ خانهای که به ندرت روی گرمی و آرامش به خود میبیند. پدر همواره پس از مدتی غیبت با کولهباری از فجایع پا به خانه میگذارد و آسایش نیمبند خانه را به هم میریزد. اهالی خانه باید تمام انرژی خود را صرف حل بحرانهایی کنند که پدر برایشان ساخته است. اما آخرین باری که پدر به خانه میآید و آخرین مصیبتی که بر سر خانواده نازل میکند از همیشه سنگینتر و دامنهدارتر است و بخش عمدهای از وقایع داستان را زیر سایهی خود میگیرد.
ادامه...
https://madomeh.com/1403/11/28/jeneral/
نگاهی به رمان «ژنرال» نوشته ژهرا گودرزی (نشر چشمه)
لیلا زارعی
حضور راوی نوجوان در داستان، منجر به ایجاد شکل و سبک خاصی از روایت میشود که از مهمترین مؤلفههای آن میتوان به صراحت، بیپروایی، سرعت بالا در توصیف وقایع و بکارگیری زبانی ساده و درعینحال بسیار نزدیک به زبان روزآمد جامعه اشاره کرد. این ویژگیها از ماهیت دورهی نوجوانی نشأت میگیرند که در آن برقراری ارتباط به شکلی صریح، ساده و بیپیرایه از درجه اولویت بالایی برخوردار است. همچنین ساختار ذهنی نوجوان معمولا سرعت بالایی در ساختن و عبور از تصاویر و صحنههای مختلف دارد. علاوهبراین، این گروه سنی در عین تحلیلگری و نکتهسنجی، از فلسفهپردازی پُراطناب میپرهیزد. از اینرو، برای قصههایی که قرار است با ریتمی تند و حجم عظیمی از صحنههای کوتاه، اما سرشار از جزئیات روایت شوند، انتخاب راوی نوجوان میتواند یکی از بهترین گزینهها باشد. زهرا گودرزی در رمان «ژنرال» دست به چنین گزینشی برای خلق داستانش زده است.
پسرکِ تازه نوجوانِ راوی رمان «ژنرال» با زبانی محاورهای و منطبق بر کلمات و اصطلاحات رایج در اجتماعی که در آن رشد کرده، وقایع را برای مخاطبش تعریف میکند. صحنهها به سرعت چیده میشوند و پسرک با بازیگوشی که اقتضای سن اوست از آنها عبور میکند. بااینحال، او به جزئیات نیز توجه بسیاری میکند؛ مثلا کرمهای آویزان از کیسهی وسایل پدرش را واضحتر از بقیه افراد خانه میبیند یا به طور نمونه وقتی که پدربزرگش شروع به سوزاندن یک سری از عکسهای خانواده میکند، او با دقت و تفصیل از آدمهای توی عکس میگوید.
داستان از یک روز برفی آغاز میشود که به شکلی استعاری حکایت از حال و هوای سرد خانوادهای دارد که پسرک راوی، ابراهیم در آن زندگی میکند. ابراهیم از مهر مادری سالهاست که محروم مانده و پدری معتاد دارد که جز جنجال و مصیبت، ثمری برای خانوادهاش ندارد. پسرک با پدربزرگ منزوی و مادربزرگ عصبیاش در یک خانهاند؛ خانهای که به ندرت روی گرمی و آرامش به خود میبیند. پدر همواره پس از مدتی غیبت با کولهباری از فجایع پا به خانه میگذارد و آسایش نیمبند خانه را به هم میریزد. اهالی خانه باید تمام انرژی خود را صرف حل بحرانهایی کنند که پدر برایشان ساخته است. اما آخرین باری که پدر به خانه میآید و آخرین مصیبتی که بر سر خانواده نازل میکند از همیشه سنگینتر و دامنهدارتر است و بخش عمدهای از وقایع داستان را زیر سایهی خود میگیرد.
ادامه...
https://madomeh.com/1403/11/28/jeneral/
07.02.202515:07
گزارش هایی از جشنواره چهل و سوم فیلم فجر (6)
حمید رضا امیدی سرور
استئفا برای حفظ آبرو
در میانه اتفاقات امروز ، خبری که بیش از همه توجه ها را جلب کرد استعفای بهرام رادان از داوری بخش مسابقه سینمای ایران در جشنواره فیلم امسال بود. هرچند رادان کوشیده بود مسائلی شخصی را دلیل استعفای خود عنوان کند اما به نظر می رسد این حواشی رخ داده در فضای مجازی و پاره ای انتقادات از اوست که باعث این تصمیم شده است.
«آبستن» به کارگردانی مشترک مصطفی و محمد تنابنده ازجمله فیلمهایی است که پیشاپیش اخبار مثبتی دربارهاش منتشر شده و گفته می شود که این کار مشترک از شگفتی های جشنواره چهل و سوم فیلم فجر خواهد بود. نمایش فیلم که متاسفانه با تاخیری نیم ساعته در سالن رسانه ها انجام شد، کم و بیش بر درستی این انتظارات حکایت داشت، اما نه آنقدر که شگفتی ساز جشنواره باشد. داستان فیلم البته متفاوت بود و پرداخت آن در قالب پلان سکانس هایی که با قدرت طراحی شده اند، به عنوان تجربه نخست فیلمسازان از آینده ای امیدوارکننده او حکایت دارد.
سهم سینمای جنگ در جشنواره امسال کم و بیش پر رنگ تر از سالهای پیش بوده است. روز سوم جشنواره نیز از این مهم بی بهره نبود. این فیلم به کارگردانی و نویسندگی «دانش اقباشاوی» جلوی دوربین رفته است و برشی است از زندگی شهید علی هاشمی. سازنده فیلم برای ملموس تر کردن شخصیت اصلی فیلم خود ترجیح داده از بازیگران چهره شده برای این منظور استفاده نکند. دستمایه اصلی فیلم برشی مهم از تاریخ جنگ تحمیلی است و به شرح ماجرای شکل گیری عملیات خیبر می پردازد و مراحل شناسایی طرح ریزی عملیات خیبر توسط شهید علی هاشمی در قرارگاه سری نصرت را به نمایش می گذارد. از نکات جالب فیلم حضور بازیگرانی برای ایفای نقش محسن رضایی احمد غلامپور در آن سالهاست. حاصل کار فیلمساز نیز در حد خود مورد توجه علاقمندان این ژانر قرار گرفت.
برخلاف روز دوم که از نمایش فیلم در سانس ویژه سینمای رسانه ها خبری نبود، قرار بود پرونده روز سوم با نمایش یک فیلم دیگر از سینمای جنگ در سانس نمایشهای ویژه، بسته شود. فیلم «آتش و گلستان» به کارگردانی و تهیهکنندگی علی رویینتن جلوی دوربین رفته است، نگاهی دارد به زندگی ابراهیم هادی. «آتش و گلستان» یک مستند داستانی است که چند محقق در آن تلاش میکنند تا آنچه درباره شهید ابراهیم هادی میدانند، به کارگردانی که قصد نوشتن فیلمنامهای بر اساس زندگی این شهید را دارد، ارائه کنند.
اما متاسفانه نمایش این فیلم مستند – داستانی به صورت کامل انجام نشد. هنوز فیلم به نیمه نرسیده بود که به دلیل مشکلات فنی قطع شد. تلاشها برای ادامه نمایش فیلم نیز پس از چند بار وقفه به نتیجه نرسید و ناتمام ماند. به این ترتیب برنامه نمایش روز سوم ناتمام ماند.
ادامه دارد....
https://www.alef.ir/files/archive/originals/2025/06/498724.jpg
حمید رضا امیدی سرور
استئفا برای حفظ آبرو
در میانه اتفاقات امروز ، خبری که بیش از همه توجه ها را جلب کرد استعفای بهرام رادان از داوری بخش مسابقه سینمای ایران در جشنواره فیلم امسال بود. هرچند رادان کوشیده بود مسائلی شخصی را دلیل استعفای خود عنوان کند اما به نظر می رسد این حواشی رخ داده در فضای مجازی و پاره ای انتقادات از اوست که باعث این تصمیم شده است.
«آبستن» به کارگردانی مشترک مصطفی و محمد تنابنده ازجمله فیلمهایی است که پیشاپیش اخبار مثبتی دربارهاش منتشر شده و گفته می شود که این کار مشترک از شگفتی های جشنواره چهل و سوم فیلم فجر خواهد بود. نمایش فیلم که متاسفانه با تاخیری نیم ساعته در سالن رسانه ها انجام شد، کم و بیش بر درستی این انتظارات حکایت داشت، اما نه آنقدر که شگفتی ساز جشنواره باشد. داستان فیلم البته متفاوت بود و پرداخت آن در قالب پلان سکانس هایی که با قدرت طراحی شده اند، به عنوان تجربه نخست فیلمسازان از آینده ای امیدوارکننده او حکایت دارد.
سهم سینمای جنگ در جشنواره امسال کم و بیش پر رنگ تر از سالهای پیش بوده است. روز سوم جشنواره نیز از این مهم بی بهره نبود. این فیلم به کارگردانی و نویسندگی «دانش اقباشاوی» جلوی دوربین رفته است و برشی است از زندگی شهید علی هاشمی. سازنده فیلم برای ملموس تر کردن شخصیت اصلی فیلم خود ترجیح داده از بازیگران چهره شده برای این منظور استفاده نکند. دستمایه اصلی فیلم برشی مهم از تاریخ جنگ تحمیلی است و به شرح ماجرای شکل گیری عملیات خیبر می پردازد و مراحل شناسایی طرح ریزی عملیات خیبر توسط شهید علی هاشمی در قرارگاه سری نصرت را به نمایش می گذارد. از نکات جالب فیلم حضور بازیگرانی برای ایفای نقش محسن رضایی احمد غلامپور در آن سالهاست. حاصل کار فیلمساز نیز در حد خود مورد توجه علاقمندان این ژانر قرار گرفت.
برخلاف روز دوم که از نمایش فیلم در سانس ویژه سینمای رسانه ها خبری نبود، قرار بود پرونده روز سوم با نمایش یک فیلم دیگر از سینمای جنگ در سانس نمایشهای ویژه، بسته شود. فیلم «آتش و گلستان» به کارگردانی و تهیهکنندگی علی رویینتن جلوی دوربین رفته است، نگاهی دارد به زندگی ابراهیم هادی. «آتش و گلستان» یک مستند داستانی است که چند محقق در آن تلاش میکنند تا آنچه درباره شهید ابراهیم هادی میدانند، به کارگردانی که قصد نوشتن فیلمنامهای بر اساس زندگی این شهید را دارد، ارائه کنند.
اما متاسفانه نمایش این فیلم مستند – داستانی به صورت کامل انجام نشد. هنوز فیلم به نیمه نرسیده بود که به دلیل مشکلات فنی قطع شد. تلاشها برای ادامه نمایش فیلم نیز پس از چند بار وقفه به نتیجه نرسید و ناتمام ماند. به این ترتیب برنامه نمایش روز سوم ناتمام ماند.
ادامه دارد....
https://www.alef.ir/files/archive/originals/2025/06/498724.jpg
01.02.202519:39
گزارش هایی از جشنواره چهل و سوم فیلم فجر (2)
حمید رضا امیدی سرور
عجب فروغ عجیبی!
در برنامه روزانه سالن رسانه های گروهی امسال، پنج سانس در نظر گرفته شده است که از ساعت 11 آغاز می شود. بعد از هر فیلم نیز در همان سالن نشست پرسش و پاسخ برگزار میشود. جشنواره فیلم امسال در برج میلاد با نمایش فیلم «صیاد» به نویسندگی حسین تراب نژاد، کارگردانی جواد افشار و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی در سالن اصلی برج میلاد به نمایش درآمد. در این فیلم مقطعی چند ساله از زندگی و مبارزه یکی از چهرههای نامدار ارتش، به تصویر کشیده شده است. فیلمی که با حمایت همین ارگان نیز تهیه و تولید شده است و از نقش ارتش در هشت سال جنگ میگوید. از نکات جالب فیلم گریم پذیرفتنی فیلم و نقش آفرینی یک زوج واقعی در فیلم است که امکان به تصویر کشیدن ارتباطی معقول تر میان شخصیت صیاد و همسرش را به وجود آورده است.
فیلم دوم روز نخست هم سوژهای مرتبط با تاریخ انقلاب اسلامی دارد. . «بازی خونی» به کارگردانی حسین میرزامحمدی، در تلاش است یکی از رویدادهای مهم ابتدای انقلاب در خطه شمال و شهر آمل را به تصویر بکشد. در این فیلم مبارزات مردم و نیروهای انقلابی با گروهکهای کمونیستی در قالب فیلمی معمایی و حادثه ای روایت میشود.
«سونسوز» ساخته رضا جمالی فیلمی متفاوت با دیگر فیلمهای روز اول و البته شاید کل جشنواره باشد. آنچه بیش از هرچیز توجه مخاطب را جلب می کند داستان خاص این فیلم است که به زبان ترکی ساخته شده است. کاظم فیلمسازی است پیر که سالها پیش فیلمی درباره نازایی زنان روستایشان ساخته است. زنان روستا اما از ترس آبروی خود فیلم را ربوده و سوزانده اند. بیست سال بعد با بچه دار نشدن مردان از زنان دوم و سومشان اومتوجه می شود که مشکل بچهدار نشدن نه از زنان که از مردان ده بوده است. کاظم برای جبران گذشته اینبار به کمک دستیارانش فیلمی را با موضوع عقیم بودن مردان روستا بسازد که این زمینه ساز ماجراهایی شیرین و طنز آمیز می شود.
ابوالفضل جلیلی با «داد» پس از ۲۷ سال به جشنواره فجر بازگشته است. فیلم شروعی جذاب دارد. در کانون اصلاح و تربیت نوجوانان، بچههایی که کس و کار یا بضاعتی ندارند، برای رفتن به مرخصی باید قسم یاد کنند که باز میگردند. شخصیت اصلی فیلم نوجوانی است که حاضر به قسمخوردن نیست. روز بعد قاضی با مسئولیت خودش به او مرخصی میدهد، با این شرط که بعد از اتمام مرخصی شرافتمندانه به زندان بازگردد. اما داستانی که اینطور جذاب شروع می شود به شکلی تخت و بی افت و خیز پیش می رود. مسئله ای که فیلمساز آگاهانه انتخاب کرده و حتی از بکار بردن موسیقی نیز صرف نظر کرده است.
«رگهای آبی» ساخته جهانگیر کوثری قرار است روایت گر زندگی یکی از برجسته ترین چهره های شعر معاصر فارسی باشد. باید پذیرفت نمایش جنبه های عاطفی و شخصی زندگی خصوصی فروغ فرخزاد با توجه به رویکرد جسورانهی او در شعر زندگی در حال حاضر به سادگی ممکن نیست و از قضا کوثری به همین حوزه قدم گذاشته و توفیق چندانی هم بدست نیاورده است. نکته جالب اما انتخاب باران کوثری برای ایفای نقش فروغ فرخزاد است که تنها دلیل آن را می توان به خویشاوندی بازیگر و فیلمساز نسبت داد. رگهای آبی به صورت سیاه و سفید ساخته شده و استفاده کوثری از فیلمبرداری سیاه و سفید برای نزدیک شدن به حال و هوای دوران فروغ شاید اندک توحیهی داشته باشد، اما در بخش معاصر شده فیلم که ستاره پسیانی نقش فروغی امروزین را بازی می کند، از توجیه چندان منطقیای برخوردار نیست. شاید تنها دلیل آن یکدست شدن فیلم با تصاویر جالب توجه آرشیوی است که فیلمساز مورد استفاده قرار داده و از کلیت بخشهای ساخته شده دیدنی تر است!
سرانجام اینکه در روز نخست جشنواره در برج میلاد، اکثریت با آثاری است که داستان آنها از زمینه تاریخی واقعی برخوردار است. فیلمهایی که هرسه باوجود تفاوتهای حال و هوای آنها و تلاش سازندگانشان چنانکه باید چنگی به دل نمی زنند.
ادامه دارد....
https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRkvOChkiHUZ4IZdB1eVDuBoAYD52Vi0xS20g&s
حمید رضا امیدی سرور
عجب فروغ عجیبی!
در برنامه روزانه سالن رسانه های گروهی امسال، پنج سانس در نظر گرفته شده است که از ساعت 11 آغاز می شود. بعد از هر فیلم نیز در همان سالن نشست پرسش و پاسخ برگزار میشود. جشنواره فیلم امسال در برج میلاد با نمایش فیلم «صیاد» به نویسندگی حسین تراب نژاد، کارگردانی جواد افشار و تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی در سالن اصلی برج میلاد به نمایش درآمد. در این فیلم مقطعی چند ساله از زندگی و مبارزه یکی از چهرههای نامدار ارتش، به تصویر کشیده شده است. فیلمی که با حمایت همین ارگان نیز تهیه و تولید شده است و از نقش ارتش در هشت سال جنگ میگوید. از نکات جالب فیلم گریم پذیرفتنی فیلم و نقش آفرینی یک زوج واقعی در فیلم است که امکان به تصویر کشیدن ارتباطی معقول تر میان شخصیت صیاد و همسرش را به وجود آورده است.
فیلم دوم روز نخست هم سوژهای مرتبط با تاریخ انقلاب اسلامی دارد. . «بازی خونی» به کارگردانی حسین میرزامحمدی، در تلاش است یکی از رویدادهای مهم ابتدای انقلاب در خطه شمال و شهر آمل را به تصویر بکشد. در این فیلم مبارزات مردم و نیروهای انقلابی با گروهکهای کمونیستی در قالب فیلمی معمایی و حادثه ای روایت میشود.
«سونسوز» ساخته رضا جمالی فیلمی متفاوت با دیگر فیلمهای روز اول و البته شاید کل جشنواره باشد. آنچه بیش از هرچیز توجه مخاطب را جلب می کند داستان خاص این فیلم است که به زبان ترکی ساخته شده است. کاظم فیلمسازی است پیر که سالها پیش فیلمی درباره نازایی زنان روستایشان ساخته است. زنان روستا اما از ترس آبروی خود فیلم را ربوده و سوزانده اند. بیست سال بعد با بچه دار نشدن مردان از زنان دوم و سومشان اومتوجه می شود که مشکل بچهدار نشدن نه از زنان که از مردان ده بوده است. کاظم برای جبران گذشته اینبار به کمک دستیارانش فیلمی را با موضوع عقیم بودن مردان روستا بسازد که این زمینه ساز ماجراهایی شیرین و طنز آمیز می شود.
ابوالفضل جلیلی با «داد» پس از ۲۷ سال به جشنواره فجر بازگشته است. فیلم شروعی جذاب دارد. در کانون اصلاح و تربیت نوجوانان، بچههایی که کس و کار یا بضاعتی ندارند، برای رفتن به مرخصی باید قسم یاد کنند که باز میگردند. شخصیت اصلی فیلم نوجوانی است که حاضر به قسمخوردن نیست. روز بعد قاضی با مسئولیت خودش به او مرخصی میدهد، با این شرط که بعد از اتمام مرخصی شرافتمندانه به زندان بازگردد. اما داستانی که اینطور جذاب شروع می شود به شکلی تخت و بی افت و خیز پیش می رود. مسئله ای که فیلمساز آگاهانه انتخاب کرده و حتی از بکار بردن موسیقی نیز صرف نظر کرده است.
«رگهای آبی» ساخته جهانگیر کوثری قرار است روایت گر زندگی یکی از برجسته ترین چهره های شعر معاصر فارسی باشد. باید پذیرفت نمایش جنبه های عاطفی و شخصی زندگی خصوصی فروغ فرخزاد با توجه به رویکرد جسورانهی او در شعر زندگی در حال حاضر به سادگی ممکن نیست و از قضا کوثری به همین حوزه قدم گذاشته و توفیق چندانی هم بدست نیاورده است. نکته جالب اما انتخاب باران کوثری برای ایفای نقش فروغ فرخزاد است که تنها دلیل آن را می توان به خویشاوندی بازیگر و فیلمساز نسبت داد. رگهای آبی به صورت سیاه و سفید ساخته شده و استفاده کوثری از فیلمبرداری سیاه و سفید برای نزدیک شدن به حال و هوای دوران فروغ شاید اندک توحیهی داشته باشد، اما در بخش معاصر شده فیلم که ستاره پسیانی نقش فروغی امروزین را بازی می کند، از توجیه چندان منطقیای برخوردار نیست. شاید تنها دلیل آن یکدست شدن فیلم با تصاویر جالب توجه آرشیوی است که فیلمساز مورد استفاده قرار داده و از کلیت بخشهای ساخته شده دیدنی تر است!
سرانجام اینکه در روز نخست جشنواره در برج میلاد، اکثریت با آثاری است که داستان آنها از زمینه تاریخی واقعی برخوردار است. فیلمهایی که هرسه باوجود تفاوتهای حال و هوای آنها و تلاش سازندگانشان چنانکه باید چنگی به دل نمی زنند.
ادامه دارد....
https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRkvOChkiHUZ4IZdB1eVDuBoAYD52Vi0xS20g&s
13.02.202521:22
««نردبان یعقوب» اثر لودمیلا اولیتسکایا از نگاه منتقد نیویورک تایمز
«نردبان یعقوب» اثر «لودمیلا اولیتسکایا» نویسندهی برجسته و دگراندیش روس با شهرت جهانی، روایتی حماسی و مستند از وقایع صدوبیست سال تاریخ معاصر روسیه است که از بطن تاریخ شخصی و سرنوشت شش نسل از یک خانواده برخاسته تا نزدیکترین تصویر از واقعیت را ترسیم کند. واقعیتی مملو از زخمهای عمیقی که تباهیِ هولناکِ تصفیه نژادی، اردوگاه، تبعید، شکنجه و مرگ در روسیهی تزاری، کمونیستی و پسافروپاشی بر روانِ نسلهای متوالی از مردم عادی تحمیل کرده است. آنچه میخوانید یادداشت منتقد نیویورک تایمز در مورد رمان است که بر وجوه زنانهی این تقدیر تلخ تمرکز دارد.
****
آیا عشق و تقدیر زندانهایی هستند که گریزی از آنها نیست؟
رندی روزنتال*
مترجم: یلدا حقایق
درسال ۱۹۰۵ قتل عام کییف موجی از خشونتهای یهودیستیزانه پدید آورد که به کشتار دوهزار یهودی در گسترهی امپراتوری روسیه انجامید. پس از آن یهودیان روس ناگزیر ازیک انتخاب بودند؛ مهاجرت یا همرنگ شدن با جماعت. در«نردبان یعقوب»، رمان سترگ لودمیلا اولیتسکایا، یعقوب و ماریا اوسِتسکی، زوج یهودی تازه ازدواج کرده، راه دوم را برمیگزینند و پس از جنگ داخلی روسیه از کییف به مسکو نقل مکان می کنند.
با وجود عشقی استثنایی، وصالشان دیری نمیپاید. آنها ابتدا بخاطر خدمت یعقوب در ارتش و سپس چندین بار بازداشت او از هم جدامیافتند. یعقوب عمرش را در اردوگاههای گولاگ سپری میکند در حالی که ماریا در مسکو میماند و به او انگ همسرِ «دشمن مردم» زدهمیشود. رمان اما در سال ۱۹۷۵ با مرگ ماریا و کشف صندوقچهای حاوی نامههای او و یعقوب توسط نوهاش آغازشده و با دوخط داستانی امتداد مییابد: یکی در مورد زندگی ماریا در حال بزرگ کردن پسرش ونامهنگاری با یعقوب است و دیگری سرگذشت نوهشان نورا و پسرش یوریک را بازگو میکند در عینحال به رابطهی ناپایداراو با معشوقهای گریزان به نام تنگیزمیپردازد. مانند خود اولیتسکایا، هر دو زن بهتنهایی و با کار در تئاتر فرزندانشان را بزرگ میکنند. (اولیتسکایا گفته است زندگی به عنوان مادران مجرد تجربهی اساسی زنان کشورش است.)
داستان شخصیتها مانند عروسکهای ماتریوشکا در بطن یکدیگر جا گرفتهاند. و حکایت آنان لایه لایه در بستر صد سال تاریخ آشفتهی روسیه آشکار میشود. اولیتسکایا با بهرهگیری از نامههای موجود در آرشیو خانوادگی و پروندهی KGB پدربزرگش در «نردبان یعقوب» شبکهای از کاراکترها را ایجاد نموده که با عشق و خون بههم پیوند خوردهاند. او اینجا نیز همچون رمان دیگرش «چادر سبز بزرگ» سنت ادبیات پیش از انقلاب روسیه را زنده نگاه داشته است. وهمین نشان میدهد که چرا اولیتسکایا یکی ازمحبوبترین نویسندگان معاصر در روسیه است.
از آنجا که این نامهها واقعی است، بسیاری از مطالباش روزمرهاند. در حین خواندن آنها فکرمیکردم که شاید نویسنده در مستندنگاری زیاده روی کرده باشد، مصداقِ عبارتی که یعقوب در یکی از نامهها، در مورد استدلال ماریا ارائه میدهد: گسسته و گیجکننده. اما روایت اولیتسکایا به طرز شگفتآوری جذاب و پرطنین است و به برداشتهای مبهم خوانندگان وضوح میبخشد. این دقیقا دلیل بازگشت ما به ادبیات جدی است؛ نه صرفاً برای کسب اطلاعات بلکه برای تحول. بدینترتیب محور اصلی «نردبان یعقوب» آشکار میگردد: این ایده که عشق یک «بیماری» است که شما را «بیدفاع و آسیبپذیر» میسازد.
هر دو زن، ماریا و نورا بیمارگونه عاشق شدهاند. ماریا قبل ازازدواج با یعقوب نگران است که «خوشبختیاش بهناگاه ازچنگ برود» نورا با اعتراف به اینکه برای تنگیز هر کاری خواهد کرد یا هر چیزی خواهد بود، میترسد که «نکند سعادتی که دربرش گرفته را از خود براند.» برای هر دو زن، عاشق شدن مانند پریدنِ بدون فکر به یک رودخانه است: شما کنترل خود را به جریان واگذار میکنید، با وجود اینکه میدانید احتمالاً سرعت از دستتان خارج میشود و ممکن است حتی از یک آبشار سقوط کنید. ماریا در یکی از نامههایش به یعقوب مینویسد: «معنی عشق، قدرتاش و خوشحالی ناشی از آن در این نهفته که با دوست داشتن یک نفر، از دیگران، ازکشش واشتیاق به آنها آزاد میشوید» و درسطر بعد افسوس میخورد که دیگر اینگونه نیست.
ادامه...
https://madomeh.com/1403/11/25/nardeban/
«نردبان یعقوب» اثر «لودمیلا اولیتسکایا» نویسندهی برجسته و دگراندیش روس با شهرت جهانی، روایتی حماسی و مستند از وقایع صدوبیست سال تاریخ معاصر روسیه است که از بطن تاریخ شخصی و سرنوشت شش نسل از یک خانواده برخاسته تا نزدیکترین تصویر از واقعیت را ترسیم کند. واقعیتی مملو از زخمهای عمیقی که تباهیِ هولناکِ تصفیه نژادی، اردوگاه، تبعید، شکنجه و مرگ در روسیهی تزاری، کمونیستی و پسافروپاشی بر روانِ نسلهای متوالی از مردم عادی تحمیل کرده است. آنچه میخوانید یادداشت منتقد نیویورک تایمز در مورد رمان است که بر وجوه زنانهی این تقدیر تلخ تمرکز دارد.
****
آیا عشق و تقدیر زندانهایی هستند که گریزی از آنها نیست؟
رندی روزنتال*
مترجم: یلدا حقایق
درسال ۱۹۰۵ قتل عام کییف موجی از خشونتهای یهودیستیزانه پدید آورد که به کشتار دوهزار یهودی در گسترهی امپراتوری روسیه انجامید. پس از آن یهودیان روس ناگزیر ازیک انتخاب بودند؛ مهاجرت یا همرنگ شدن با جماعت. در«نردبان یعقوب»، رمان سترگ لودمیلا اولیتسکایا، یعقوب و ماریا اوسِتسکی، زوج یهودی تازه ازدواج کرده، راه دوم را برمیگزینند و پس از جنگ داخلی روسیه از کییف به مسکو نقل مکان می کنند.
با وجود عشقی استثنایی، وصالشان دیری نمیپاید. آنها ابتدا بخاطر خدمت یعقوب در ارتش و سپس چندین بار بازداشت او از هم جدامیافتند. یعقوب عمرش را در اردوگاههای گولاگ سپری میکند در حالی که ماریا در مسکو میماند و به او انگ همسرِ «دشمن مردم» زدهمیشود. رمان اما در سال ۱۹۷۵ با مرگ ماریا و کشف صندوقچهای حاوی نامههای او و یعقوب توسط نوهاش آغازشده و با دوخط داستانی امتداد مییابد: یکی در مورد زندگی ماریا در حال بزرگ کردن پسرش ونامهنگاری با یعقوب است و دیگری سرگذشت نوهشان نورا و پسرش یوریک را بازگو میکند در عینحال به رابطهی ناپایداراو با معشوقهای گریزان به نام تنگیزمیپردازد. مانند خود اولیتسکایا، هر دو زن بهتنهایی و با کار در تئاتر فرزندانشان را بزرگ میکنند. (اولیتسکایا گفته است زندگی به عنوان مادران مجرد تجربهی اساسی زنان کشورش است.)
داستان شخصیتها مانند عروسکهای ماتریوشکا در بطن یکدیگر جا گرفتهاند. و حکایت آنان لایه لایه در بستر صد سال تاریخ آشفتهی روسیه آشکار میشود. اولیتسکایا با بهرهگیری از نامههای موجود در آرشیو خانوادگی و پروندهی KGB پدربزرگش در «نردبان یعقوب» شبکهای از کاراکترها را ایجاد نموده که با عشق و خون بههم پیوند خوردهاند. او اینجا نیز همچون رمان دیگرش «چادر سبز بزرگ» سنت ادبیات پیش از انقلاب روسیه را زنده نگاه داشته است. وهمین نشان میدهد که چرا اولیتسکایا یکی ازمحبوبترین نویسندگان معاصر در روسیه است.
از آنجا که این نامهها واقعی است، بسیاری از مطالباش روزمرهاند. در حین خواندن آنها فکرمیکردم که شاید نویسنده در مستندنگاری زیاده روی کرده باشد، مصداقِ عبارتی که یعقوب در یکی از نامهها، در مورد استدلال ماریا ارائه میدهد: گسسته و گیجکننده. اما روایت اولیتسکایا به طرز شگفتآوری جذاب و پرطنین است و به برداشتهای مبهم خوانندگان وضوح میبخشد. این دقیقا دلیل بازگشت ما به ادبیات جدی است؛ نه صرفاً برای کسب اطلاعات بلکه برای تحول. بدینترتیب محور اصلی «نردبان یعقوب» آشکار میگردد: این ایده که عشق یک «بیماری» است که شما را «بیدفاع و آسیبپذیر» میسازد.
هر دو زن، ماریا و نورا بیمارگونه عاشق شدهاند. ماریا قبل ازازدواج با یعقوب نگران است که «خوشبختیاش بهناگاه ازچنگ برود» نورا با اعتراف به اینکه برای تنگیز هر کاری خواهد کرد یا هر چیزی خواهد بود، میترسد که «نکند سعادتی که دربرش گرفته را از خود براند.» برای هر دو زن، عاشق شدن مانند پریدنِ بدون فکر به یک رودخانه است: شما کنترل خود را به جریان واگذار میکنید، با وجود اینکه میدانید احتمالاً سرعت از دستتان خارج میشود و ممکن است حتی از یک آبشار سقوط کنید. ماریا در یکی از نامههایش به یعقوب مینویسد: «معنی عشق، قدرتاش و خوشحالی ناشی از آن در این نهفته که با دوست داشتن یک نفر، از دیگران، ازکشش واشتیاق به آنها آزاد میشوید» و درسطر بعد افسوس میخورد که دیگر اینگونه نیست.
ادامه...
https://madomeh.com/1403/11/25/nardeban/
07.02.202515:04
گزارش هایی از جشنواره چهل و سوم فیلم فجر (5)
حمید رضا امیدی سرور
بی نظمی در روز ناتمام
اگرچه بعد از پایان هر دوره از جشنواره این کیفیت فیلم هاست که به عنوان مهمترین رکن در ارزیابی موفقیت و سطح آنها محسوب می شوند؛ اما در حین برگزاری خود جشنواره این نحوه برنامه ریزی و نظم در ارائه خدمات است که از پارامترهای مهم برای حاضران در سالن رسانههاست.
جشنواره چهل و سوم فیلم فجر نیز تا اینجای کار اگرچه از نظم نسبی برخوردار بوده است اما گهگاه با بی نظمی هایی هم روبه رو بوده ایم، از تغییر فیلم های از پیش اعلام شده در جدول اکران سالن رسانه ها در برج میلاد گرفته تا نامشخص بودن فیلم هایی که برای سانس پایانی آخر شب در نظر گرفته می شوند.
روز سوم جشنواره با یک فیلم خوب آغاز می شود؛ «رها» ساخته حسام فرهمند. همانطور که قابل پیش بینی بود، جشنواره امسال اگر هم شگفتی سازی داشته باشد، باید در میان فیلم اولی ها منتظر آن بود. چراغ اول شگفتی سازی را هم حسام فرهمند روشن می کند. یک فیلم اجتماعی تماشایی با بازی بسیار دیدنی شهاب حسینی و غزل شاکری. بدون شک وقتی فیلمی تا این اندازه خوب از کار در می آید، دلیل آن حضور در خور اعتنای اغلب کسانی است که در ساخت آن مشارکت داشته اند. از بازیگران گرفته تا عوامل فنی، کارگردان و در مورد این فیلم مشخص، فیلمنامه بسیار دقیق و پر از جزئیات آن. یکی از آن فیلمنامه هایی که هیچ صحنه بی دلیل و اضافی در آن نمی توانی پیدا کنی و همه چیز به زیبایی در هم تنیده شده است. وقتی دو بازیگر بسیار قوی در حد شهاب حسینی و غزل شاکری در اختیار داری، با فیلمنامه ای که دست آنها را برای درخشیدن باز می گذارد، آن وقت باید در انتخاب دیگر بازیگران و حتی برای نقش های فرعی دقت بیشتری داشته باشی تا فاصله میان سطح بازی ها تا این اندازه به چشم نرسد و این یکی از مهمترین مشکلات فیلم «رها» محسوب می شود. حاصل کار حسام فرهمند و همکارانش چیزی است که در طول جشنواره بیشتر درباره آن خواهیم شنید.
«بچه مردم» ساخته محمود کریمی در یک سکوت خبری کامل تولید شد که تا پیش از اکران آن در جشنواره اطلاعات چندانی درباره داستان آن وجود نداشت. محمود کریمی این مستندساز باسابقه سینما که شهرتش را مدیون ساخت پشت صحنه های برنامه تلویزیونی خندوانه بود با سیدعلی احمدی که تهیهکنندگی چند فصل از برنامه «خندوانه» را در کارنامه داشت این فیلم را با سرمایهی موسسه خیریه بهشت امام رضا جلوی دوربین برده است.
از نکات جالب توجه این فیلم شباهت نام آن به داستانی از جلال آل احمد است که در نشست پرسش و پاسخ فیلم نیز به آن اشاره شد و کارگردان در پاسخ گفت جز شباهتی بسیار دور این دو هیچ ربطی به هم ندارند. اما داستان فیلم حکایت پسری است که مادرش او را درکودکی رها می کند. پسر در پرورشگاه بزرگ می شود و سالها بعد به جستجوی هویت واقعی خود می گردد. این داستان بستری برای نشان دادن دوره هایی مختلف از زندگی چند نوجوان پرورشگاهی است که با مسائل و دشواری هایی روبه رو هستند، از ویژگی های این فیلم استفاده از بازیگران مطرح و شناخته شده برای ایفای نقشهای کوتاه شخصیت هایی است که در خرده روایت های جذاب فیلم حضور دارند.
ادامه دارد...
https://www.alef.ir/files/post/lg/2025/06/498722.jpg
حمید رضا امیدی سرور
بی نظمی در روز ناتمام
اگرچه بعد از پایان هر دوره از جشنواره این کیفیت فیلم هاست که به عنوان مهمترین رکن در ارزیابی موفقیت و سطح آنها محسوب می شوند؛ اما در حین برگزاری خود جشنواره این نحوه برنامه ریزی و نظم در ارائه خدمات است که از پارامترهای مهم برای حاضران در سالن رسانههاست.
جشنواره چهل و سوم فیلم فجر نیز تا اینجای کار اگرچه از نظم نسبی برخوردار بوده است اما گهگاه با بی نظمی هایی هم روبه رو بوده ایم، از تغییر فیلم های از پیش اعلام شده در جدول اکران سالن رسانه ها در برج میلاد گرفته تا نامشخص بودن فیلم هایی که برای سانس پایانی آخر شب در نظر گرفته می شوند.
روز سوم جشنواره با یک فیلم خوب آغاز می شود؛ «رها» ساخته حسام فرهمند. همانطور که قابل پیش بینی بود، جشنواره امسال اگر هم شگفتی سازی داشته باشد، باید در میان فیلم اولی ها منتظر آن بود. چراغ اول شگفتی سازی را هم حسام فرهمند روشن می کند. یک فیلم اجتماعی تماشایی با بازی بسیار دیدنی شهاب حسینی و غزل شاکری. بدون شک وقتی فیلمی تا این اندازه خوب از کار در می آید، دلیل آن حضور در خور اعتنای اغلب کسانی است که در ساخت آن مشارکت داشته اند. از بازیگران گرفته تا عوامل فنی، کارگردان و در مورد این فیلم مشخص، فیلمنامه بسیار دقیق و پر از جزئیات آن. یکی از آن فیلمنامه هایی که هیچ صحنه بی دلیل و اضافی در آن نمی توانی پیدا کنی و همه چیز به زیبایی در هم تنیده شده است. وقتی دو بازیگر بسیار قوی در حد شهاب حسینی و غزل شاکری در اختیار داری، با فیلمنامه ای که دست آنها را برای درخشیدن باز می گذارد، آن وقت باید در انتخاب دیگر بازیگران و حتی برای نقش های فرعی دقت بیشتری داشته باشی تا فاصله میان سطح بازی ها تا این اندازه به چشم نرسد و این یکی از مهمترین مشکلات فیلم «رها» محسوب می شود. حاصل کار حسام فرهمند و همکارانش چیزی است که در طول جشنواره بیشتر درباره آن خواهیم شنید.
«بچه مردم» ساخته محمود کریمی در یک سکوت خبری کامل تولید شد که تا پیش از اکران آن در جشنواره اطلاعات چندانی درباره داستان آن وجود نداشت. محمود کریمی این مستندساز باسابقه سینما که شهرتش را مدیون ساخت پشت صحنه های برنامه تلویزیونی خندوانه بود با سیدعلی احمدی که تهیهکنندگی چند فصل از برنامه «خندوانه» را در کارنامه داشت این فیلم را با سرمایهی موسسه خیریه بهشت امام رضا جلوی دوربین برده است.
از نکات جالب توجه این فیلم شباهت نام آن به داستانی از جلال آل احمد است که در نشست پرسش و پاسخ فیلم نیز به آن اشاره شد و کارگردان در پاسخ گفت جز شباهتی بسیار دور این دو هیچ ربطی به هم ندارند. اما داستان فیلم حکایت پسری است که مادرش او را درکودکی رها می کند. پسر در پرورشگاه بزرگ می شود و سالها بعد به جستجوی هویت واقعی خود می گردد. این داستان بستری برای نشان دادن دوره هایی مختلف از زندگی چند نوجوان پرورشگاهی است که با مسائل و دشواری هایی روبه رو هستند، از ویژگی های این فیلم استفاده از بازیگران مطرح و شناخته شده برای ایفای نقشهای کوتاه شخصیت هایی است که در خرده روایت های جذاب فیلم حضور دارند.
ادامه دارد...
https://www.alef.ir/files/post/lg/2025/06/498722.jpg
01.02.202519:27
گزارش هایی از جشنواره چهل و سوم فیلم فجر (1)
شور و حال از دست رفته
حمید رضا امیدی سرور
اولین جشنواره فیلم فجری که به عنوان خبرنگار در آن شرکت کردم، سیزدهمین دوره آن بود، به گمانم در سال 1373 که جشنواره مصادف با ماه رمضان در سینما قدس برگزار شد. حالا چهل و سومین جشنواره فیلم فجر کلید خورده و باورش برایم اگرنه سخت که تکان دهنده است. سی سال از آن زمان گذشته، بهترین فصل یک عمر از نوزده سالگی تا حالا که چهل و نه ساله ام. در این سالها جشنواره فراز و نشیبهای بسیار برخود دیده و تفاوتهای بسیار کرده است. آن زمان فیلمها به صورت 35 میلی متری نمایش داده می شد گاه اتفاق می افتاد که باوقفه حلقه حلقه به سالن می رسید ونمایش داده می شد. امروز اما همه چیز دیجیتال شده، راحت تر و بی درد سرتر و البته کم شور حال تر. نمی دانم شاید آن شور حال گذشته نه فقط برای فیلمها که اقتضای سن و سال و جوانی ما بود و جمع های دوستانه و رفاقتهایی که حالا به خاطره ای دور بدل شده اند. حکایت آدمهایی که در گذر زمان از هم دورشده اند و تغییر کرده اند و زمانه هم مثل آنها دگرگون شده است.
جشنواره فیلم فجر هم در طول این سالها پا به پای، پیش آمده و پیر شده تفاوتهای جدی با گذشته کرده است اگرچه الزاماً میتوان گفت که این تفاوتها همگی در راستای بهبود برگزاری آن بوده است برگزاری مکرر جشنواره در سالن همایشهای برج میلاد، شاید برای برخی این شائبه را به وجود آورده که این جا میتواند همان کاخ جشنواره باشد؛ اما حقیقت این است که سالن همایشهای برج میلاد کاخ جشنواره نیست و شاید مکان خوبی برای برگزاری جشنواره به حساب بیاید اما سالن نمایشش، بیش از آنکه مناسب فیلم دیدن باشد؛ مناسب برگزاری کنسرت است. با این حال باید پذیرفت که برج میلاد و سالن همایشهایش کماکان بهترین محل برای برگزاری جشنواره فیلم فجر محسوب میشود و تجربههای برگزاری آن در سالنهای دیگر این نکته را تاکنون بارها ثابت کرده است. شاید خوشبینانه بتوان آرزو کرد که جشنواره در آینده خود صاحب خانه شود و همینطور مستاجری نباشد که هرسال بیم آن میرود که موجر حکم تخلیه را برای آن صادر کند!
ادامه دارد...
https://img9.irna.ir/d/r2/2024/12/28/4/171585113.jpg?ts=1735364563771
شور و حال از دست رفته
حمید رضا امیدی سرور
اولین جشنواره فیلم فجری که به عنوان خبرنگار در آن شرکت کردم، سیزدهمین دوره آن بود، به گمانم در سال 1373 که جشنواره مصادف با ماه رمضان در سینما قدس برگزار شد. حالا چهل و سومین جشنواره فیلم فجر کلید خورده و باورش برایم اگرنه سخت که تکان دهنده است. سی سال از آن زمان گذشته، بهترین فصل یک عمر از نوزده سالگی تا حالا که چهل و نه ساله ام. در این سالها جشنواره فراز و نشیبهای بسیار برخود دیده و تفاوتهای بسیار کرده است. آن زمان فیلمها به صورت 35 میلی متری نمایش داده می شد گاه اتفاق می افتاد که باوقفه حلقه حلقه به سالن می رسید ونمایش داده می شد. امروز اما همه چیز دیجیتال شده، راحت تر و بی درد سرتر و البته کم شور حال تر. نمی دانم شاید آن شور حال گذشته نه فقط برای فیلمها که اقتضای سن و سال و جوانی ما بود و جمع های دوستانه و رفاقتهایی که حالا به خاطره ای دور بدل شده اند. حکایت آدمهایی که در گذر زمان از هم دورشده اند و تغییر کرده اند و زمانه هم مثل آنها دگرگون شده است.
جشنواره فیلم فجر هم در طول این سالها پا به پای، پیش آمده و پیر شده تفاوتهای جدی با گذشته کرده است اگرچه الزاماً میتوان گفت که این تفاوتها همگی در راستای بهبود برگزاری آن بوده است برگزاری مکرر جشنواره در سالن همایشهای برج میلاد، شاید برای برخی این شائبه را به وجود آورده که این جا میتواند همان کاخ جشنواره باشد؛ اما حقیقت این است که سالن همایشهای برج میلاد کاخ جشنواره نیست و شاید مکان خوبی برای برگزاری جشنواره به حساب بیاید اما سالن نمایشش، بیش از آنکه مناسب فیلم دیدن باشد؛ مناسب برگزاری کنسرت است. با این حال باید پذیرفت که برج میلاد و سالن همایشهایش کماکان بهترین محل برای برگزاری جشنواره فیلم فجر محسوب میشود و تجربههای برگزاری آن در سالنهای دیگر این نکته را تاکنون بارها ثابت کرده است. شاید خوشبینانه بتوان آرزو کرد که جشنواره در آینده خود صاحب خانه شود و همینطور مستاجری نباشد که هرسال بیم آن میرود که موجر حکم تخلیه را برای آن صادر کند!
ادامه دارد...
https://img9.irna.ir/d/r2/2024/12/28/4/171585113.jpg?ts=1735364563771
07.02.202515:22
گزارش هایی از جشنواره چهل و سوم فیلم فجر (8)
حمید رضا امیدی سرور
تنهایی های نسل z
از دومین فیلم روز چهارم، به عنوان اثر شاخص این روز گفتیم؛ اما اولین فیلم به نمایش در آمده در این روز «لولی» نخستین فیلم بلند سینمایی یک مستند ساز کهنه کار به نام رضا فرهمند بود که با آثار مستند خود در دوره های قبل جشنواره فیلم فجر حاضر شده بود.
فیلمساز در این فیلم کوشیده به روابط و مناسبات میان چند زن و مرد که در یک مسجد ساکن هستند، بپردازد. فیلم بیش از آنکه متکی بر داستان باشد، بر روابط میان آدمها و موقعیت های انسانی به وجود آمده استوار است و پیشینه مستند سازی فرهمند نیز به شکلی آشکار در میزانسها و قاب بندی های فیلم خودنمایی می کند. از نکات جالب فیلم استفاده بازیگران غیر حرفه ای و یک نابازیگر که واقعا دچار لکنت زبان است برای ایفای نقش شخصیتی که در خود فیلم است.
«شمال از جنوب غربی» ساخته حمید زرگر نژاد را باید ادامه جریانی در سینمای ایران دانست با موفقیت ماجرای نیمروز محمد حسین مهدویان آغاز شد. فیلمی درباره تلاش نیروهای امنیتی در کوران سالهای ابتدای انقلاب و جنگ تحمیلی. زرگر نژاد را باید از جمله با تجربه های جشنواره امسال محسوب کرد. بازتاب این مسئله را در فیلم بسیار خوش ساخت و البته خوش عکسی که دربرابر مخاطبان گذاشته می توان دید. اما اینجا نیز ضعف اصلی فیلمنامه است، که نتوانسته پابه پای فرم و پرداخت سینمایی خود را بالا بکشد. از نکات جالب درباره این فیلم اتفاقی بود که در نشست پرسش و پاسخ آن شاهد بودیم.
امیررضا دلاوری یکی از بازیگران این فیلم که به همراه حمید زرگرنژاد در نشست فیلم «شمال از جنوب غربی» حضور داشت. در نشست پرسش و پاسخ این فیلم نسبت به کوتاه شدن نقش خود اعتراض داشت و همین مسئله موجب درگیری کلامی او با کارگردان شد؛ کارگردان نیز از رفتار غیر حرفه ای او گفت که همزمان با پروژه دیگری نیز قرار داد بسته و ... در ادامه اما امیر آقایی به وساطت پرداخت و ماجرا ختم به خیر شد!
چشم با دامی ساخته ابراهیم امینی نیز از عشق های پرشور نوجوانانی می گوید؛ سرهای پرسودای نسل جدیدی که سر به آستان پرزرق و برق دنیای مجازی می ساید.
نسل زد که این روزها درباره آن بسیار سخن گفته می شود، به شکل ملموسی در این فیلم مورد توجه قرار گرفته است. فیلم ماجرای عشق مائده است به خوانندگان کی پاپ، یک گروه پر طرفدار کره ای که در میان این نسل عاشقان بسیاری دارند. عاشقانی که همانند مائده که رویای ملاقات با او را در سر می پروراند، نمیتوانند میان حقیقت و مجاز فاصله گذاری کنند. ابراهیم امینی که پیش از این به عنوان فیلمنامه نویس آثار محمد حسین مهدویان شناخته می شد، این بار نشان داده که قصه های زیبای متفاوتی هم در چنته دارد که خود جلوی دوربین برده است.
سانس آخر سالن همایشهای برج میلاد در روز چهارم به نمایش فیلم لاک پشت ساخته بهمن کامیار اختصاص داشت. فیلمی که با نگاهی روانشناسانه و در عین حال اجتماعی به مقوله ترس می پردازد. ترس فقدان و از دست دادن که در این فیلم مورد توجه قرار گرفته با رویکرد جسورانه فیلمساز در بخشهایی از فیلم موجب به وجود آمدن مشکلاتی برای این فیلم شده که صدور پروانه نمایش آن را با مشکل مواجه کرده است. اکران «لاک پشت» در سانس نمایشهای ویژه برج میلاد فرصتی است برای دیده شدن این فیلم و دلایل به وجود آمدن مشکلات آن برای نمایش عمومی؛ مسئله ای که شاید این اندازه حساسیت درباره آن چندان قابل قبول به نظر نمی رسد.
ادامه...
https://www.alef.ir/files/archive/originals/2025/06/498962.jpg
حمید رضا امیدی سرور
تنهایی های نسل z
از دومین فیلم روز چهارم، به عنوان اثر شاخص این روز گفتیم؛ اما اولین فیلم به نمایش در آمده در این روز «لولی» نخستین فیلم بلند سینمایی یک مستند ساز کهنه کار به نام رضا فرهمند بود که با آثار مستند خود در دوره های قبل جشنواره فیلم فجر حاضر شده بود.
فیلمساز در این فیلم کوشیده به روابط و مناسبات میان چند زن و مرد که در یک مسجد ساکن هستند، بپردازد. فیلم بیش از آنکه متکی بر داستان باشد، بر روابط میان آدمها و موقعیت های انسانی به وجود آمده استوار است و پیشینه مستند سازی فرهمند نیز به شکلی آشکار در میزانسها و قاب بندی های فیلم خودنمایی می کند. از نکات جالب فیلم استفاده بازیگران غیر حرفه ای و یک نابازیگر که واقعا دچار لکنت زبان است برای ایفای نقش شخصیتی که در خود فیلم است.
«شمال از جنوب غربی» ساخته حمید زرگر نژاد را باید ادامه جریانی در سینمای ایران دانست با موفقیت ماجرای نیمروز محمد حسین مهدویان آغاز شد. فیلمی درباره تلاش نیروهای امنیتی در کوران سالهای ابتدای انقلاب و جنگ تحمیلی. زرگر نژاد را باید از جمله با تجربه های جشنواره امسال محسوب کرد. بازتاب این مسئله را در فیلم بسیار خوش ساخت و البته خوش عکسی که دربرابر مخاطبان گذاشته می توان دید. اما اینجا نیز ضعف اصلی فیلمنامه است، که نتوانسته پابه پای فرم و پرداخت سینمایی خود را بالا بکشد. از نکات جالب درباره این فیلم اتفاقی بود که در نشست پرسش و پاسخ آن شاهد بودیم.
امیررضا دلاوری یکی از بازیگران این فیلم که به همراه حمید زرگرنژاد در نشست فیلم «شمال از جنوب غربی» حضور داشت. در نشست پرسش و پاسخ این فیلم نسبت به کوتاه شدن نقش خود اعتراض داشت و همین مسئله موجب درگیری کلامی او با کارگردان شد؛ کارگردان نیز از رفتار غیر حرفه ای او گفت که همزمان با پروژه دیگری نیز قرار داد بسته و ... در ادامه اما امیر آقایی به وساطت پرداخت و ماجرا ختم به خیر شد!
چشم با دامی ساخته ابراهیم امینی نیز از عشق های پرشور نوجوانانی می گوید؛ سرهای پرسودای نسل جدیدی که سر به آستان پرزرق و برق دنیای مجازی می ساید.
نسل زد که این روزها درباره آن بسیار سخن گفته می شود، به شکل ملموسی در این فیلم مورد توجه قرار گرفته است. فیلم ماجرای عشق مائده است به خوانندگان کی پاپ، یک گروه پر طرفدار کره ای که در میان این نسل عاشقان بسیاری دارند. عاشقانی که همانند مائده که رویای ملاقات با او را در سر می پروراند، نمیتوانند میان حقیقت و مجاز فاصله گذاری کنند. ابراهیم امینی که پیش از این به عنوان فیلمنامه نویس آثار محمد حسین مهدویان شناخته می شد، این بار نشان داده که قصه های زیبای متفاوتی هم در چنته دارد که خود جلوی دوربین برده است.
سانس آخر سالن همایشهای برج میلاد در روز چهارم به نمایش فیلم لاک پشت ساخته بهمن کامیار اختصاص داشت. فیلمی که با نگاهی روانشناسانه و در عین حال اجتماعی به مقوله ترس می پردازد. ترس فقدان و از دست دادن که در این فیلم مورد توجه قرار گرفته با رویکرد جسورانه فیلمساز در بخشهایی از فیلم موجب به وجود آمدن مشکلاتی برای این فیلم شده که صدور پروانه نمایش آن را با مشکل مواجه کرده است. اکران «لاک پشت» در سانس نمایشهای ویژه برج میلاد فرصتی است برای دیده شدن این فیلم و دلایل به وجود آمدن مشکلات آن برای نمایش عمومی؛ مسئله ای که شاید این اندازه حساسیت درباره آن چندان قابل قبول به نظر نمی رسد.
ادامه...
https://www.alef.ir/files/archive/originals/2025/06/498962.jpg
04.02.202507:49
گزارش هایی از جشنواره چهل و سوم فیلم فجر (4)
حمید رضا امیدی سرور
باورهای خرافی و امامزاده قلابی!
سانس دوم روز دوم جشنواره به نمایش انیمیشن «افسانه سپهر» اختصاص یافته است. نکته مهم اینکه امسال چهار فیلم انیمیشن در جشنواره حضور دارند که این خود نشانه رشد این صنعت هنری در ایران است.
«افسانه سپهر» به کارگردانی مشترک عماد رحمانی و مهرداد محرابی به عنوان نخستین اثر از این گونه سینمایی در کاخ جشنواره به نمایش درآمد. سازندگان «افسانه سپهر» که سال گذشته با انیمیشن «شمشیر و اندوه» در جشنواره فجر حاضر بودند، امسال اثری متفاوت با مضمون و حال و هوایی ایرانی را به جشنواره آورده اند.
انیمیشن «افسانه سپهر» داستان نوجوانی به نام سپهر است که همچون یک ابرقهرمان غولهایی را که از بند اسارت آزاد شده اند، شکست میدهد و همچون نجات دهنده دنیا عمل می کند.
نکته جالب ارائه اسباب بازی مرتبط با این انیمیشن، یعنی تیر و کمانی که شخصیت اصلی از آن استفاده می کند، در سالن رسانه های گروهی بود که نشان دهنده نگاه حرفه ای تولید کنندگان این اثر برای استفاده از همه ظرفیت های مرتبط با این انیمیشن در جذب مخاطب و خلق فرصت هایی برای بازده اقتصادی دارد.
در سانس چهارم روز دوم، اولین تغییر در برنامه از پیش اعلام شده را شاهد هستیم. فیلم زمانی در ابدیت، فیلم صنم در سالن نمایش فیلم برج میلاد به نمایش گذاشته شد. این فیلم، بر اساس وقایع آتشسوزی در شهرستان فیروزآباد استان فارس به نویسندگی، کارگردانی و بازیگری شهره رحیم زاده ساخته شد.
«صنم» داستانی واقعی و روایتی از زندگی زنی از عشایر فیروزآباد است که در حادثه آتشسوزی جنگل اعضای خانواده خود را از دست میدهد. در خلال این مسئله فیلمساز تصویری از زندگی دشوار عشایری را به تماشاگر ارائه می کند، زندگی دشواری که عشایر به آن خو گرفته و می کوشند آن را در برابر تغییرات زمانه حفظ کنند. فیلم اگرچه ساختاری روایی دارد اما از پرداختی مستند گونه نیز برخوردار است که فیلمساز در آن به بازتاب دادن بخشی از آداب و رسوم جغرافیایی که فیلم در آن اتفاق می افتد، پرداخته است.
«آنتیک» ساخته هادی نائیجی یک کمدی داستانی است که در عین چشمداشت به گیشه در تلاش است فاصله خود را با جریان نازل کمدی فعلی حفظ کند. در روزگاری که گیشه در دست فیلمهای کمدی است، حضور فیلمهایی کمدی در بخش مسابقه جشنواره، از این جهت امیدوارکننده است که لااقل نشان از برخورداری آن فیلم از حداقل های کیفیت هنری است، چیزی که خیلی از این کمدی ها فاقد آن هستند.
این فیلم داستان دو دوست است که در فضای ملتهب آغاز انقلاب می کوشند با دزدیدن یک کتیبه اشکانی پولی به جیب بزنند، در این مسیر اتفاقاتی رقم می خورد که پای آنها به روستایی می رسد که باورهای خرافی ساکنانش فرصت مناسبی را در اختیارشان قرار می دهد تا با ساخت یک امام زاده قلابی پولی به جیب بزنند. از حاشیه های این فیلم مطرح شدن شکایتی در رابطه با کپی بودن فیلمنامه آن است که در نشست پرسش و پاسخ فیلم نیز کارگردان آنتیک آن را چندان باز نمی کند.
فیلمهای روز دوم جشنواره در قیاس با روز نخست از کیفیت بهتری برخوردار بودند و البته احتمال موفقیت آنها در گیشه نیز بیشتر است.
ادامه دارد ...
https://www.alef.ir/files/archive/originals/2025/05/498430.jpg
حمید رضا امیدی سرور
باورهای خرافی و امامزاده قلابی!
سانس دوم روز دوم جشنواره به نمایش انیمیشن «افسانه سپهر» اختصاص یافته است. نکته مهم اینکه امسال چهار فیلم انیمیشن در جشنواره حضور دارند که این خود نشانه رشد این صنعت هنری در ایران است.
«افسانه سپهر» به کارگردانی مشترک عماد رحمانی و مهرداد محرابی به عنوان نخستین اثر از این گونه سینمایی در کاخ جشنواره به نمایش درآمد. سازندگان «افسانه سپهر» که سال گذشته با انیمیشن «شمشیر و اندوه» در جشنواره فجر حاضر بودند، امسال اثری متفاوت با مضمون و حال و هوایی ایرانی را به جشنواره آورده اند.
انیمیشن «افسانه سپهر» داستان نوجوانی به نام سپهر است که همچون یک ابرقهرمان غولهایی را که از بند اسارت آزاد شده اند، شکست میدهد و همچون نجات دهنده دنیا عمل می کند.
نکته جالب ارائه اسباب بازی مرتبط با این انیمیشن، یعنی تیر و کمانی که شخصیت اصلی از آن استفاده می کند، در سالن رسانه های گروهی بود که نشان دهنده نگاه حرفه ای تولید کنندگان این اثر برای استفاده از همه ظرفیت های مرتبط با این انیمیشن در جذب مخاطب و خلق فرصت هایی برای بازده اقتصادی دارد.
در سانس چهارم روز دوم، اولین تغییر در برنامه از پیش اعلام شده را شاهد هستیم. فیلم زمانی در ابدیت، فیلم صنم در سالن نمایش فیلم برج میلاد به نمایش گذاشته شد. این فیلم، بر اساس وقایع آتشسوزی در شهرستان فیروزآباد استان فارس به نویسندگی، کارگردانی و بازیگری شهره رحیم زاده ساخته شد.
«صنم» داستانی واقعی و روایتی از زندگی زنی از عشایر فیروزآباد است که در حادثه آتشسوزی جنگل اعضای خانواده خود را از دست میدهد. در خلال این مسئله فیلمساز تصویری از زندگی دشوار عشایری را به تماشاگر ارائه می کند، زندگی دشواری که عشایر به آن خو گرفته و می کوشند آن را در برابر تغییرات زمانه حفظ کنند. فیلم اگرچه ساختاری روایی دارد اما از پرداختی مستند گونه نیز برخوردار است که فیلمساز در آن به بازتاب دادن بخشی از آداب و رسوم جغرافیایی که فیلم در آن اتفاق می افتد، پرداخته است.
«آنتیک» ساخته هادی نائیجی یک کمدی داستانی است که در عین چشمداشت به گیشه در تلاش است فاصله خود را با جریان نازل کمدی فعلی حفظ کند. در روزگاری که گیشه در دست فیلمهای کمدی است، حضور فیلمهایی کمدی در بخش مسابقه جشنواره، از این جهت امیدوارکننده است که لااقل نشان از برخورداری آن فیلم از حداقل های کیفیت هنری است، چیزی که خیلی از این کمدی ها فاقد آن هستند.
این فیلم داستان دو دوست است که در فضای ملتهب آغاز انقلاب می کوشند با دزدیدن یک کتیبه اشکانی پولی به جیب بزنند، در این مسیر اتفاقاتی رقم می خورد که پای آنها به روستایی می رسد که باورهای خرافی ساکنانش فرصت مناسبی را در اختیارشان قرار می دهد تا با ساخت یک امام زاده قلابی پولی به جیب بزنند. از حاشیه های این فیلم مطرح شدن شکایتی در رابطه با کپی بودن فیلمنامه آن است که در نشست پرسش و پاسخ فیلم نیز کارگردان آنتیک آن را چندان باز نمی کند.
فیلمهای روز دوم جشنواره در قیاس با روز نخست از کیفیت بهتری برخوردار بودند و البته احتمال موفقیت آنها در گیشه نیز بیشتر است.
ادامه دارد ...
https://www.alef.ir/files/archive/originals/2025/05/498430.jpg
दिखाया गया 1 - 11 का 11
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।