

11.05.202504:21
به دوستم گفتم اینو کشید
हटा दिया गया11.05.202502:20
10.05.202516:05
:))
हटा दिया गया10.05.202517:14
09.05.202520:20
خیلی بانمکه!
اونقدر که ایراد هکسره نمیگیرم.
اونقدر که ایراد هکسره نمیگیرم.
हटा दिया गया10.05.202517:14
09.05.202520:16
انشاالله که دیگه آخریشه
09.05.202520:06
09.05.202520:00
11.05.202504:14
یادداشتهای آرمان از نمایشگاه رو خیلی دوست داشتم. رسماً تا آخرش خوندم و برام جالبه بدونم آریانا قلم آخرش چه بلایی سر اون مجسمه اورد!


09.05.202520:22
09.05.202520:19
09.05.202520:16
09.05.202520:03
09.05.202519:59
10.05.202517:17
خیلی شعر خوبیه!
«جاده تهی است.
تو باز نخواهی گشت، و چشم به راه تو نیست.»
لعنتی! میگه چشم به راه تو نیست ولی از اولش دلیل باز کردن پنجره رسیدن طرف بوده. یا بهتر بگم، همیشه و در هر جا و مکانی چشم در انتظار رسیدن اونه. پنجره را به پهنای جهان میگشایم!
«جاده تهی است.
تو باز نخواهی گشت، و چشم به راه تو نیست.»
لعنتی! میگه چشم به راه تو نیست ولی از اولش دلیل باز کردن پنجره رسیدن طرف بوده. یا بهتر بگم، همیشه و در هر جا و مکانی چشم در انتظار رسیدن اونه. پنجره را به پهنای جهان میگشایم!
हटा दिया गया10.05.202517:14
09.05.202520:22
مال منم.
हटा दिया गया10.05.202517:14
09.05.202520:19
آیسان ماله منم نشون بده بعد برووووو
हटा दिया गया10.05.202517:14
09.05.202520:16
09.05.202520:01
09.05.202519:53
10.05.202517:05
پنجره را به پهنای جهان میگشایم:
جاده تهی است.
درخت گرانبار شب است.
ساقه نمیلرزد، آب از رفتن خسته است: تو نیستی، نوسان نیست.
تو نیستی و تپیدن گردابی است.
تو نیستی و غریو رودها گویا نیست، و درهها ناخواناست.
میآیی: شب از چهرهها برمیخیزد، راز از هستی میپرد.
میروی: چمن تاریک میشود، جوشش چشمه میشکند.
چشمانت را میبندی: ابهام به علف میپیچد.
سیمای تو میوزد، و آب بیدار میشود.
میگذری و آیینه نفس میکشد.
جاده تهی است.
تو باز نخواهی گشت، و چشم به راه تو نیست.
پگاه، دروگران از جادهی روبرو سر میرسند: رسیدگی خوشههایم را به رؤیا دیدهاند.
-سهراب سپهری
جاده تهی است.
درخت گرانبار شب است.
ساقه نمیلرزد، آب از رفتن خسته است: تو نیستی، نوسان نیست.
تو نیستی و تپیدن گردابی است.
تو نیستی و غریو رودها گویا نیست، و درهها ناخواناست.
میآیی: شب از چهرهها برمیخیزد، راز از هستی میپرد.
میروی: چمن تاریک میشود، جوشش چشمه میشکند.
چشمانت را میبندی: ابهام به علف میپیچد.
سیمای تو میوزد، و آب بیدار میشود.
میگذری و آیینه نفس میکشد.
جاده تهی است.
تو باز نخواهی گشت، و چشم به راه تو نیست.
پگاه، دروگران از جادهی روبرو سر میرسند: رسیدگی خوشههایم را به رؤیا دیدهاند.
-سهراب سپهری
हटा दिया गया10.05.202517:14
09.05.202520:22
ایراد هکسرشو بگو بی زحمت🥸
हटा दिया गया10.05.202517:14
09.05.202520:17
دوستان خوش گذشت. من برم دنبال زندگیم. خداحافظ.
हटा दिया गया10.05.202517:14
09.05.202520:16
09.05.202520:01
09.05.202512:53
تو ذهنم بود یه فهرست پیشنهادی از چند نشر درست کنم ولی بعد با خودم گفتم خب که چی؟ هر کتابی رو لازم نیست هرکسی بخونه. بنابر احساس نیاز باید بریم سمت هرچیزی.
दिखाया गया 1 - 24 का 208
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।