
خطِ فاج
"فاج" اختصاری از منه...دختری که، با شعرهایش حرف میزد..
نویسنده شعرهای #فاج و نوشتههای بدونِاسم خودمم،
باشد تا اُمید وَ نجوایِ رسیدن...میشنوَمِت✨️
http://t.me/HidenChat_Bot?start=93832208
نویسنده شعرهای #فاج و نوشتههای بدونِاسم خودمم،
باشد تا اُمید وَ نجوایِ رسیدن...میشنوَمِت✨️
http://t.me/HidenChat_Bot?start=93832208
TGlist रेटिंग
0
0
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापितविश्वसनीयता
अविश्वसनीयस्थान
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिБер 05, 2025
TGlist में जोड़ा गया
Бер 14, 2025समूह "خطِ فاج" में नवीनतम पोस्ट
19.04.202520:34
دیدی امشب سیویک فروردینه؟
اینم اتمام فروردین...
شب بخیر✨
اینم اتمام فروردین...
شب بخیر✨
से पुनः पोस्ट किया:
غآيت وجود.

19.04.202518:36
چه میشود اگر نوشتن را از یاد ببرم؟
- میتوانی تجمعِ افکارت که تبدیل به اشک و بغض و حتی کلام و صدا نمیشود را تحمل کنی؟
- گمان نمیکنم.
-پس نوشتن را هم از یاد نخواهی برد.
- میتوانی تجمعِ افکارت که تبدیل به اشک و بغض و حتی کلام و صدا نمیشود را تحمل کنی؟
- گمان نمیکنم.
-پس نوشتن را هم از یاد نخواهی برد.
11.04.202509:55
فاصلهها هیچوقت ما را تسلی ندادند، حتی به رغم نبودنشان یا نبودنمان. نیستی را کتمان نمیکنم، حتی به رغم ندیدنمان و ندیدنشان..
وصله خود را سِتَبر نمیکنم که من از جماعتی مبرا هستم و تا هرچه قدر که میخواهم میمانم، اما تسلی دادن را، بیآنکه بدانم دور ماندهام یا دور ماندهای، حفظ نکردم و به جایش، دلتنگی را از اندوهِ رها شدن، قوت بخشیدم.
پس، فاصله ها را از من نخواه...
وصله خود را سِتَبر نمیکنم که من از جماعتی مبرا هستم و تا هرچه قدر که میخواهم میمانم، اما تسلی دادن را، بیآنکه بدانم دور ماندهام یا دور ماندهای، حفظ نکردم و به جایش، دلتنگی را از اندوهِ رها شدن، قوت بخشیدم.
پس، فاصله ها را از من نخواه...
09.04.202514:30
تفاوت برجستهای میان تسلیم شدن و رها کردن وجود دارد.
-بریدهای از کتاب قدرت رهاکردن
09.04.202513:19
شاید زندگی پر از ناگفتههاییه که تو خودمون خرجش کردیم و نخواستیم براش مخاطبی داشته باشیم یا اونو بیهوده به کار ببریم، چون بعضی از حرفا فقط برای موندن تو دل ساخته شدن، نه برای شنیدهشدن..
09.04.202512:31
just breath with me 🌙


09.04.202510:59
से पुनः पोस्ट किया:
Inspiration

09.04.202510:56
«هر آدمی بالاخره یه جا دست میکشه
از توضیح دادن،
از ثابت کردن خودش،
از تلاش برای نگه داشتن دیگران؛
هرآدمی بالاخره یه روز عمیقا خسته
میشه.»
«هر آدمی بالاخره یه جا دست میکشه
از توضیح دادن،
از ثابت کردن خودش،
از تلاش برای نگه داشتن دیگران؛
هرآدمی بالاخره یه روز عمیقا خسته
میشه.»
से पुनः पोस्ट किया:
Labyrinth 🪻

08.04.202520:56
اگه چنلی دارین بزرگ و کوچیک فرقی نداره
این پیام فوروارد کنین میخوام بشناسمتون و وایب آهنگی که میدی برات بفرستم🌱
این پیام فوروارد کنین میخوام بشناسمتون و وایب آهنگی که میدی برات بفرستم🌱
08.04.202518:09
متنم با خوانش زیبای این دخترِ زیبا❤️
से पुनः पोस्ट किया:
رویای روزای تاریک

08.04.202518:08
هیچوقت حتی به ذهنم خطور نمیکرد، لحظهای با دیدن ماه، به یادت بیفتم...
مثل همان روزهایی که قدم هایمان را در آستانه رسیدن به نور میشًمردیم و نَجوای شبانه را گوش میکردیم.
شَبانگاه سفید بودیم و نورانی...میگفتی، اگرچه طلایی نیستیم، اما دلِمان صاف و زلال است، چی بهتر از ماه!
تابیدیم، رَخشیدیم، رَقصیدیم...
اما ابر، ترس همیشگی من بود. به رویِ خودم نمیآوردم، ولی کمی حضورش را حس کردهبودم.
به یادِ آن روزها مینویسم؛
چشمانم، خیره، شامگاهی را مینگریست که هنگام نور، شب را میخواست،
ماه را دیدم اما تو را نه!
به قلم فاج عزیز♥️
https://t.me/fajkhat
مثل همان روزهایی که قدم هایمان را در آستانه رسیدن به نور میشًمردیم و نَجوای شبانه را گوش میکردیم.
شَبانگاه سفید بودیم و نورانی...میگفتی، اگرچه طلایی نیستیم، اما دلِمان صاف و زلال است، چی بهتر از ماه!
تابیدیم، رَخشیدیم، رَقصیدیم...
اما ابر، ترس همیشگی من بود. به رویِ خودم نمیآوردم، ولی کمی حضورش را حس کردهبودم.
به یادِ آن روزها مینویسم؛
چشمانم، خیره، شامگاهی را مینگریست که هنگام نور، شب را میخواست،
ماه را دیدم اما تو را نه!
به قلم فاج عزیز♥️
https://t.me/fajkhat
08.04.202517:26
هیچوقت حتی به ذهنم خطور نمیکرد، لحظهای با دیدن ماه، به یادَت بیفتم...
مثل همان روزهایی که قدم هایمان را در آستانه رسیدن به نور میشِمردیم و نجوایِ شبانه را گوش میکردیم.
شبانگاه سفید بودیم و نورانی...میگفتی، اگرچه طلایی نیستیم، اما دلمان صاف و زلال است، چی بهتر از ماه!
تابیدیم، رخشیدیم، رقصیدیم...
اما ابر، ترس همیشگی من بود. به روی خودم نمیآوَردم ولی کمی حضورش را حس کردهبودم...
به یاد آن روزها مینویسم؛
چشمانم، خیره، شامگاهی را مینگریست که هنگامِ نور، شب را میخواست،
ماه را دیدم اما تو را نه!
#فاج
مثل همان روزهایی که قدم هایمان را در آستانه رسیدن به نور میشِمردیم و نجوایِ شبانه را گوش میکردیم.
شبانگاه سفید بودیم و نورانی...میگفتی، اگرچه طلایی نیستیم، اما دلمان صاف و زلال است، چی بهتر از ماه!
تابیدیم، رخشیدیم، رقصیدیم...
اما ابر، ترس همیشگی من بود. به روی خودم نمیآوَردم ولی کمی حضورش را حس کردهبودم...
به یاد آن روزها مینویسم؛
چشمانم، خیره، شامگاهی را مینگریست که هنگامِ نور، شب را میخواست،
ماه را دیدم اما تو را نه!
#فاج
से पुनः पोस्ट किया:
آفتابگردون سردرگم🌻

08.04.202516:45
آدمایی که میتونی کنارشون صحبت های عمیقی داشته باشی و چند دقیقه بعد از ته دل کنارشون بخندی.>>>
08.04.202516:37
اگه واقعا یه چیزی رو از ته دلت میخوای، باید یاد بگیری که گاهی وقتا هم باید سکوت کنی و قدم برداری و همیشه به این ایمان داشته باشی که یه روز، اونم میتونه راهشو به سمتت پیدا کنه.
रिकॉर्ड
04.04.202515:11
313सदस्य03.04.202515:11
13उद्धरण सूचकांक10.04.202508:21
94प्रति पोस्ट औसत दृश्य09.04.202508:21
58प्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य19.03.202523:59
23.08%ER10.03.202508:21
40.94%ERRअधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।