تاریخ جهان دادگاه جهان است
یکی از اشعار شاهکار فریدریش شیلر Resignation است. شعر از «انتخابِ درستِ زندگی» میپرسد. اینکه کدام انتخاب درست است برای رقم زدنِ زندگی. یک انسان شِکْوه میکند از جوانیِ گذشته و افسوسِ خوشبختیِ از دست رفته را میخورد. او ایمان و امیدش را قربانی لذایذ زندگی کرده است.
شعر به دادگاهی فرای جهان امید و ایمان ندارد که در آن برای لذایذِ تجربه نکرده خسارت (پاداش) میدهند. زندگی اما همچنان پیشاپیشِ انتخاب قرار دارد: یا یک زندگیِ ایمان یا یک زندگیِ لذت.
„Zwei Blumen, hört es, Menschenkinder,
Zwei Blumen blühen für den weisen Finder,
Sie heißen Hoffnung und Genuss.
Wer dieser Blumen eine brach, begehre
Die andre Schwester nicht.
Genieße, wer nicht glauben kann.
Wer glauben kann, entbehre.
Die Weltgeschichte ist das Weltgericht.“
«دو گُل، بشنوید، اطفالِ انسان
دو گُل میشکُفند برای جویندگانِ دانا
آنها امید و لذت نام دارند.
هر کس یکی از این گلها را بچیند
آزمند خواهر دیگرش نخواهد بود
لذت میبرد، آنکه نمیتواند باور کند
و آن که میتواند باور کند، سختی میکشد
تاریخِ جهان دادگاهِ جهان است.»
شیلر باور به جهانی دیگر را هم امری ایندنیایی میداند که در همین زندگی خاکی محقّق میشود و نه پس از آن. عنوان شعر امتناعِ شاعر است از هر گونه امید به جاودانگی [اُخروی]. Resignation یعنی حالتی انسانی-اخلاقی در شرایطی اجتنابناپذیر، و در اینجا در «درون تاریخ جهان».
„Was man von der Minute ausgeschlagen,
gibt keine Ewigkeit zurück.“
آنچه آدمی از دقیقهای چشمپوشی از دست داده
ابدیت بدو پس نخواهد داد.
از نظر عدهای شیلر آخرتشناسی مسیحی را با این شعر سکولار کرده و آخرت را در این جهان قرار داده است. از نظر عدهای دیگر خدا [در مسیحیّت] وارد تاریخِ جهان شده و شعر شیلر همچنان در اعماقِ خود مسیحی است. برای درک امر الهی اما شیلر از پوستهٔ دین عبور میکند:
„Unter der Hülle aller Religionen liegt das Göttliche“
«زیر پوستهٔ تمامِ ادیان، امرِ الهی قرار گرفته است.»
و به استتیک میرسد.