Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Five string serenade avatar

Five string serenade

The only truth is that I live. Sincerely, I live. Who am I? Well, that's a bit much.
TGlist रेटिंग
0
0
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापित
विश्वसनीयता
अविश्वसनीय
स्थान
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिВер 20, 2024
TGlist में जोड़ा गया
Бер 26, 2025

समूह "Five string serenade" में नवीनतम पोस्ट

این مدت که نیستم، بچه‌آهو رو می‌خونم.
روز دوم.
https://www.goodreads.com/user/show/139950351
اولین کتاب این چالش تموم شد، سعی می‌کنم برای هرکدوم از این کتاب‌ها توی اکانت گودریدزم بنویسم. -لینکش باشه پیشتون اگر دوست داشتید دوست‌های گودریدزی بشیم-
توی اتاقم، زیر نور کوچیک چراغ مطالعه‌، می‌چرخم و می‌چرخم و می‌چرخم، سرم گیج می‌ره می‌خندم و ‌می‌خندم و می‌خندم
زندگی دقیقا همین سرگیجه‌ست،
دستت رو گرفتم که نیوفتم.
من نمی‌ترسم از افتادن بعد از این سرگیجه، می‌چرخم و می‌چرخم و می‌چرخم.
تو دستم رو گرفتی. من نمی‌اُفتم.
“She waited for life to happen to her, but it never did.”

امروز که در باب انتظار صحبت می‌کردیم به خودم اومدم و فهمیدم، چقدر منتظر چیز‌های بیخودم. شایدم بهتره بگم چقدر بیخودی منتظرم. حتی وقتی داشتم حرف می‌زدم یادمه گفتم «وقتی صبح از خواب بیدار شدم، منتظر اون حس بودم، که بیاد و من پاشم صورتمو بشورم.»
با خودم می‌گم عیبی نداره بعضی وقتا آدم‌ها نیاز دارن یه چیزی از بیرون هُلشون بده، حتی برای چیز‌های کوچیکی مثل شستن دندون‌هات سر صبح و یه لقمه نون تو دهنت گذاشتن برای اینکه از گشنگی نمیری!
اما در کنار تمام این انتظار‌ها ۶ فروردین در‌ ایران باستان روز امید و شادباش‌ نویسی هم بود.

انتظار و امید.
هنوز امید دارم که انتظار تمام این حس‌ها رو می‌کشم، وگرنه برمی‌گشتم به رختخواب و هرگز از جام بلند نمی‌شدم.
Days at Morisaki bookshop
الآن وقتشه به اون دوستت که مدت‌هاست می‌خوای بهش پیام بدی، پیام بدی، سال نوش رو تبریک بگی، بگی دلت تنگ شده و ناراحتی که کمتر باهاش حرف می‌زنی، نمی‌بینیش و از هم دور افتادید. به یه قهوه مهمونش کنی و از وقت‌هایی حرف بزنید که مدت‌هاست تو کنج ذهنتون خاک می‌خورن. بخندید. بهش کارت‌پستال هدیه بده، پشتش براش بنویس «دلم برات تنگ شده» و با اوج حواس پرتی دست بکش روی نوشته‌ت که هنوز جوهرش خیسه، پخش و پلا و زشت بشه.
ولی هنوزم می‌تونه بخونتش، «دلم برات تنگ شده»
داغون شده، ولی هنوز حقیقت داره.
راستش من امسال فقط آرزوم اینه یه عالم کتاب بخونم. همین.
بهاره بهار!!!
🌷🌷🌷
امیدوارم امسال، سال آزادی باشه.
نوروزتون پیروز.
هر کی نیاد!
تا اینجا به دو کا برسه من پیر شدم🥄
‌ ‌ ‌‌‌ ‌
22
یک چیزی که شبانه روز براش تلاش کنی، حتی اگر بدونی قرار نیست به این زودیا بهش برسی، یا حتی ممکنه هیچ‌وقت نرسی، ولی با این ‌حال صبح‌ بیدار می‌شی و براش تلاش می‌کنی.

रिकॉर्ड

14.04.202523:59
3.7Kसदस्य
20.09.202423:59
0उद्धरण सूचकांक
21.03.202523:59
1.7Kप्रति पोस्ट औसत दृश्य
12.04.202523:59
493प्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य
26.10.202423:59
3.92%ER
26.03.202523:59
47.24%ERR

विकास

सदस्य
उद्धरण सूचकांक
एक पोस्ट का औसत दृश्य
एक विज्ञापन पोस्ट का औसत दृश्य
ER
ERR
ЖОВТ '24СІЧ '25КВІТ '25

Five string serenade के लोकप्रिय पोस्ट

05.04.202520:07
https://www.goodreads.com/user/show/139950351
اولین کتاب این چالش تموم شد، سعی می‌کنم برای هرکدوم از این کتاب‌ها توی اکانت گودریدزم بنویسم. -لینکش باشه پیشتون اگر دوست داشتید دوست‌های گودریدزی بشیم-
روز دوم.
26.03.202521:57
“She waited for life to happen to her, but it never did.”

امروز که در باب انتظار صحبت می‌کردیم به خودم اومدم و فهمیدم، چقدر منتظر چیز‌های بیخودم. شایدم بهتره بگم چقدر بیخودی منتظرم. حتی وقتی داشتم حرف می‌زدم یادمه گفتم «وقتی صبح از خواب بیدار شدم، منتظر اون حس بودم، که بیاد و من پاشم صورتمو بشورم.»
با خودم می‌گم عیبی نداره بعضی وقتا آدم‌ها نیاز دارن یه چیزی از بیرون هُلشون بده، حتی برای چیز‌های کوچیکی مثل شستن دندون‌هات سر صبح و یه لقمه نون تو دهنت گذاشتن برای اینکه از گشنگی نمیری!
اما در کنار تمام این انتظار‌ها ۶ فروردین در‌ ایران باستان روز امید و شادباش‌ نویسی هم بود.

انتظار و امید.
هنوز امید دارم که انتظار تمام این حس‌ها رو می‌کشم، وگرنه برمی‌گشتم به رختخواب و هرگز از جام بلند نمی‌شدم.
Days at Morisaki bookshop
02.04.202520:15
توی اتاقم، زیر نور کوچیک چراغ مطالعه‌، می‌چرخم و می‌چرخم و می‌چرخم، سرم گیج می‌ره می‌خندم و ‌می‌خندم و می‌خندم
زندگی دقیقا همین سرگیجه‌ست،
دستت رو گرفتم که نیوفتم.
من نمی‌ترسم از افتادن بعد از این سرگیجه، می‌چرخم و می‌چرخم و می‌چرخم.
تو دستم رو گرفتی. من نمی‌اُفتم.
13.04.202515:09
این مدت که نیستم، بچه‌آهو رو می‌خونم.
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।