

08.05.202521:13
گویا شیوه تربیت و اموزش و پرورش آقای دکتر خلجی به نوعی بوده که ایشان مبتلا به ویروس دوام دار ایران ستیزی گردیده اند .
آقای دکتر و شخصیت دانشگاهی و علمی
به چهار دلیل عمده تحریف و جعل نام خلیج فارس هم غیر انسانی و نژاد پرستانه است و هم دسیسه علیه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران نخست این که نام طبیعی و تاریخی و سنتی این پهنه آبی خلیج فارس بوده و تغییر آن با انگیزه های دیگر ستیزانه ونفرت پراکنانه و نژاد پرستانه و با ابداع استعمار بریتانیا و متعاقبا جریان فاشیستی پان عربیسم صورت گرفته است، دوم این تغییر نام با انگیزه برتری طلبی قومی و نژادی بود و هم پیوند با جریان سردار قادسیه و ...بوده است ، سوم با جریان تبعیض و ستم بر ایرانیان حاشیه جنوب خلیج فارس همراه بوده و ابزاری برای تحت فشار قرار دادن و سرکوب آنان بوده است و در نهایت یک مقدمه ای است بر ایرانی زدایی از خلیج فارس و در نتیجه دست اندازی به سرزمین های ایرانی به ویژه جزایر سه گانه .
https://t.me/bahmanighajar
آقای دکتر و شخصیت دانشگاهی و علمی
به چهار دلیل عمده تحریف و جعل نام خلیج فارس هم غیر انسانی و نژاد پرستانه است و هم دسیسه علیه حاکمیت ملی و تمامیت ارضی ایران نخست این که نام طبیعی و تاریخی و سنتی این پهنه آبی خلیج فارس بوده و تغییر آن با انگیزه های دیگر ستیزانه ونفرت پراکنانه و نژاد پرستانه و با ابداع استعمار بریتانیا و متعاقبا جریان فاشیستی پان عربیسم صورت گرفته است، دوم این تغییر نام با انگیزه برتری طلبی قومی و نژادی بود و هم پیوند با جریان سردار قادسیه و ...بوده است ، سوم با جریان تبعیض و ستم بر ایرانیان حاشیه جنوب خلیج فارس همراه بوده و ابزاری برای تحت فشار قرار دادن و سرکوب آنان بوده است و در نهایت یک مقدمه ای است بر ایرانی زدایی از خلیج فارس و در نتیجه دست اندازی به سرزمین های ایرانی به ویژه جزایر سه گانه .
https://t.me/bahmanighajar
02.05.202516:34
همه قاتلان ناصرالدین شاه
بررسی شبکه پیچیده ترور ناصرالدین شاه
به مناسبت یکصد و بیست و نهمین سالگرد ترور ناصرالدین شاه قاجار
یکصد و بیست و نه سال پیش ، ناصرالدین شاه قاجار شاهنشاه ایران پس از نزدیک به نیم قرن شهریاری ایران ، با گلوله میرزا رضا کرمانی کشته شد اگرچه عامل قتل شاه ، میرزا رضا کرمانی بود اما میرزا رضا صرفا مباشر بود و ترور ناصرالدین شاه علی رغم ظاهر ساده اش در ماورای خود یکی از پیچیده ترین ترورها است . شبکه ای از انگلیس ها و عوامل فراماسونری، جریان وحدت اسلامی و اخوانیسم ، عثمانی ها و ازلی ها به همراه برخی عوامل درباری از آمران و شرکا و همکاران قتل شاه بودند . در این جا به برخی از آنان می پردازیم:
جریان انگلیسی و فراماسونری
۱. ادوارد براون
از ادوارد براون به عنوان یکی از عناصر موثر حلقه طراحان ترور شاه یاد کرده اند ، براون در تدوین نقشه ترور و نیز تاکید بر ضرورت ترور نقش داشته است .
۲. میرزا ملکم خان
او هم در کنار براون در طراحی ترور نقش داشته است .
جریان اخوانی
۳. سلطان عبدالحمید
سلطان عبدالحمید امپراتور عثمانی بی تردید یکی از عناصر مهم در ترور شاه بود و احتمالا فرمان ترور را او صادر کرده است ، عبدالحمید از سالیان پیش در پی تضعیف ایران و از سر راه برداشتن ناصرالدین شاه به عنوان تنها شاه شیعه جهان بود ، سید جمال الدین اسدآبادی صراحتا به میرزای شیرازی گفته است که با پشتیبانی عبدالحمید درصدد سرنگونی ناصرالدین شاه است که البته پیشنهاد سید جمال با واکنش منفی میرزای شیرازی روبرو شد و میرزای شیرازی چنین طرح ضد ملی را به شدت رد کرد و حتی سید جمال را طرد می کند .
۴.سید جمال الدین اسدآبادی
هیچ تردیدی در آمریت مستقیم وی در ترور شاه وجود ندارد و حتی خود میرزا رضا به نقش اصلی سید جمال در این ترور تصریح کرده است ، سید جمال در واقع به نوعی حلقه وصل همگی جریانات اصلی دخیل در ترور شاه بودند از انگلیس ها و فراماسونرها که سید جمال خود فراماسونر بود تا عثمانی ها و اخوانی ها که سید جمال جزئی از جریان آنان بود و ازلی ها که سید جمال مشکوک به گرایش به آنان نیز بود .
جریان ازلی
۵. میرزا آقاخان کرمانی
او از عناصر اصلی ازلی بود که درصدد قتل شاه بودند و با سید جمال در این باره همکاری کرد بر همبن اساس دولت ایران که به مشارکت وی در قتل ناصرالدین شاه اعتقاد داشت استرداد او را از عثمانی خواست و عثمانی نیز وی را به ایران تحویل داد و در تبریز اعدام گردید .
۶. شیخ احمد روحی
وی نیز همدست میرزا آقاخان بود و به ایران مسترد و در تبریز اعدام گردید.
۷. شیخ هادی نجم آبادی
نجم آبادی در پناه دادن به میرزا رضا کرمانی پس بازگشت میرزا رضا به ایران نقش داشته است ، میرزا رضا مدتی در عثمانی و در نزد سید جمال بود و با دستور سید جمال برای قتل شاه به ایران میآید در ایران به وسیله شیخ هادی نجم آبادی مورد حمایت قرار گرفته و پناه داده شده و مسلح شده و آماده ترور می گردد.
۸. حاجی امین الضرب
او در این کار متحد و همراه شیخ هادی نجم آبادی بود.
۹. میرزا یحیی دولت آبادی
به عنوان یکی از رهبران ازلی نقش مهمی در ترور داشته و عوامل میدانی ترور را با یگدیگر هماهنگ می کرده ، نام مخفی و رمز و عملیاتی او منوچهر بوده و با عناصر و افرادی در حرمسرای ناصرالدین شاه در ارتباط بوده و از انان برنامه های دقیق حرکت شاه را دریافت می کرده و بدین ترتیب شاه را در رصد اطلاعاتی خود قرار داده بود.
عوامل درباری
۱۰. یک زن ناشناس در حرمسرا
زنی در حرمسرا بوده که عامل و جاسوس دولت آبادی در حرم بوده و به وی اخبار دقیق از شاه می داده است .
۱۱. محمد حسن خان اعتماد السلطنه
اعتماد السلطنه یک ماه پیش از ترور ناصرالدین شاه، فوت شده و البته مرگ وی نیز مشکوک بوده و به احتمال زیاد خود او نیز به وسیله میرزا علی اصغر خان امین السلطان صدراعظم ترور شده بود اما اعتماد السلطنه قبل از ترور دو بار با میرزا رضا دیدار و با وی خصوصی گفتگو کرده بود و به احتمال زیاد از نقشه ترور آگاه بوده است و با شبکه ترور همکاری می کرده است.
۱۲. امین السلطان
در همراهی و همکاری وی با شبکه ترور ، شک و تردید جدی وجود دارد اما پاره ای رفتار مشکوک مانند بی اعتنایی به گزارش مخفی که به او درباره ترور شاه رسیده بود و باز نکردن و ندیدن گزارش و این که بعد از ترور، گزارش را دیده است و هم چنین عدم رعایت نکات ایمنی در هنگام زیارت شاه از حرم حضرت شاهزاده عبدالعظیم، نقش امین السلطان را مشکوک می نمایند.
در هرحال شبکه پیچیده ترور، در دوازدهم اردیبهشت ۱۲۷۵ ، ناصرالدین شاه را با گلوله میرزا رضا کرمانی کشت و با قتل ناصرالدین شاه ، ایران وارد دوره طولانی از آشوب و بی ثباتی شد که کشور را تا آستانه نابودی سوق داد .
https://t.me/bahmanighajar
بررسی شبکه پیچیده ترور ناصرالدین شاه
به مناسبت یکصد و بیست و نهمین سالگرد ترور ناصرالدین شاه قاجار
یکصد و بیست و نه سال پیش ، ناصرالدین شاه قاجار شاهنشاه ایران پس از نزدیک به نیم قرن شهریاری ایران ، با گلوله میرزا رضا کرمانی کشته شد اگرچه عامل قتل شاه ، میرزا رضا کرمانی بود اما میرزا رضا صرفا مباشر بود و ترور ناصرالدین شاه علی رغم ظاهر ساده اش در ماورای خود یکی از پیچیده ترین ترورها است . شبکه ای از انگلیس ها و عوامل فراماسونری، جریان وحدت اسلامی و اخوانیسم ، عثمانی ها و ازلی ها به همراه برخی عوامل درباری از آمران و شرکا و همکاران قتل شاه بودند . در این جا به برخی از آنان می پردازیم:
جریان انگلیسی و فراماسونری
۱. ادوارد براون
از ادوارد براون به عنوان یکی از عناصر موثر حلقه طراحان ترور شاه یاد کرده اند ، براون در تدوین نقشه ترور و نیز تاکید بر ضرورت ترور نقش داشته است .
۲. میرزا ملکم خان
او هم در کنار براون در طراحی ترور نقش داشته است .
جریان اخوانی
۳. سلطان عبدالحمید
سلطان عبدالحمید امپراتور عثمانی بی تردید یکی از عناصر مهم در ترور شاه بود و احتمالا فرمان ترور را او صادر کرده است ، عبدالحمید از سالیان پیش در پی تضعیف ایران و از سر راه برداشتن ناصرالدین شاه به عنوان تنها شاه شیعه جهان بود ، سید جمال الدین اسدآبادی صراحتا به میرزای شیرازی گفته است که با پشتیبانی عبدالحمید درصدد سرنگونی ناصرالدین شاه است که البته پیشنهاد سید جمال با واکنش منفی میرزای شیرازی روبرو شد و میرزای شیرازی چنین طرح ضد ملی را به شدت رد کرد و حتی سید جمال را طرد می کند .
۴.سید جمال الدین اسدآبادی
هیچ تردیدی در آمریت مستقیم وی در ترور شاه وجود ندارد و حتی خود میرزا رضا به نقش اصلی سید جمال در این ترور تصریح کرده است ، سید جمال در واقع به نوعی حلقه وصل همگی جریانات اصلی دخیل در ترور شاه بودند از انگلیس ها و فراماسونرها که سید جمال خود فراماسونر بود تا عثمانی ها و اخوانی ها که سید جمال جزئی از جریان آنان بود و ازلی ها که سید جمال مشکوک به گرایش به آنان نیز بود .
جریان ازلی
۵. میرزا آقاخان کرمانی
او از عناصر اصلی ازلی بود که درصدد قتل شاه بودند و با سید جمال در این باره همکاری کرد بر همبن اساس دولت ایران که به مشارکت وی در قتل ناصرالدین شاه اعتقاد داشت استرداد او را از عثمانی خواست و عثمانی نیز وی را به ایران تحویل داد و در تبریز اعدام گردید .
۶. شیخ احمد روحی
وی نیز همدست میرزا آقاخان بود و به ایران مسترد و در تبریز اعدام گردید.
۷. شیخ هادی نجم آبادی
نجم آبادی در پناه دادن به میرزا رضا کرمانی پس بازگشت میرزا رضا به ایران نقش داشته است ، میرزا رضا مدتی در عثمانی و در نزد سید جمال بود و با دستور سید جمال برای قتل شاه به ایران میآید در ایران به وسیله شیخ هادی نجم آبادی مورد حمایت قرار گرفته و پناه داده شده و مسلح شده و آماده ترور می گردد.
۸. حاجی امین الضرب
او در این کار متحد و همراه شیخ هادی نجم آبادی بود.
۹. میرزا یحیی دولت آبادی
به عنوان یکی از رهبران ازلی نقش مهمی در ترور داشته و عوامل میدانی ترور را با یگدیگر هماهنگ می کرده ، نام مخفی و رمز و عملیاتی او منوچهر بوده و با عناصر و افرادی در حرمسرای ناصرالدین شاه در ارتباط بوده و از انان برنامه های دقیق حرکت شاه را دریافت می کرده و بدین ترتیب شاه را در رصد اطلاعاتی خود قرار داده بود.
عوامل درباری
۱۰. یک زن ناشناس در حرمسرا
زنی در حرمسرا بوده که عامل و جاسوس دولت آبادی در حرم بوده و به وی اخبار دقیق از شاه می داده است .
۱۱. محمد حسن خان اعتماد السلطنه
اعتماد السلطنه یک ماه پیش از ترور ناصرالدین شاه، فوت شده و البته مرگ وی نیز مشکوک بوده و به احتمال زیاد خود او نیز به وسیله میرزا علی اصغر خان امین السلطان صدراعظم ترور شده بود اما اعتماد السلطنه قبل از ترور دو بار با میرزا رضا دیدار و با وی خصوصی گفتگو کرده بود و به احتمال زیاد از نقشه ترور آگاه بوده است و با شبکه ترور همکاری می کرده است.
۱۲. امین السلطان
در همراهی و همکاری وی با شبکه ترور ، شک و تردید جدی وجود دارد اما پاره ای رفتار مشکوک مانند بی اعتنایی به گزارش مخفی که به او درباره ترور شاه رسیده بود و باز نکردن و ندیدن گزارش و این که بعد از ترور، گزارش را دیده است و هم چنین عدم رعایت نکات ایمنی در هنگام زیارت شاه از حرم حضرت شاهزاده عبدالعظیم، نقش امین السلطان را مشکوک می نمایند.
در هرحال شبکه پیچیده ترور، در دوازدهم اردیبهشت ۱۲۷۵ ، ناصرالدین شاه را با گلوله میرزا رضا کرمانی کشت و با قتل ناصرالدین شاه ، ایران وارد دوره طولانی از آشوب و بی ثباتی شد که کشور را تا آستانه نابودی سوق داد .
https://t.me/bahmanighajar
25.04.202518:54
اعلام آمادگی ایران برای میانجی گری بین هند و پاکستان، آن هم با تکیه بر اشتراکات فرهنگی و تمدنی ایران با هر دو طرف منازعه و تاکید بر نگرش انسان دوستانه ناشی از ادبیات فارسی و جایگاه تاریخی آن در هند و پاکستان، یک کنش ملی و مسولانه و مبتکرانه و قابل تحسین است و نشان می دهد که ایران در کنار مذاکره با آمریکا دارای سیاست منطقه ای مبتنی بر منافع ملی است .
https://t.me/bahmanighajar
https://t.me/bahmanighajar
22.04.202519:24
سعدی آموزگار حکمت ایرانی
بازتاب کلام و حکمت سعدی در شاهان و رجال و سیاستمداران ایران
به مناسبت اول اردیبهشت روز سعدی
بخش اول
سعدی شیرازی در جایگاه آموزگار حکمت ایرانی ، بیشترین تاثیر را در حیات سیاسی و اجتماعی ایرانیان داشته است در این نوشتار برآن هستم تا اثر کلام و حکمت سعدی را پس از درگذشت وی بررسی کنم ، با مطالعه در احوال شاهان اهل فرهنگ و رجال فرهیخته ایرانی می بینیم که آنان در هفتصد سال اخیر همواره از وجود یک معلم خوش سخن و دقیق و راهنمایی های دلسوزانه او بهره مند بوده اند، آموزگاری به نام سعدی که سخاوتمندانه هفتصد سال است به ایرانیان درس و پند می دهد و خوشبخت آن عده ای بودند که در نزد استاد به خوبی تلمذ کرده و از عهده شاگردی حضرتش به نیکویی برآمده اند ، تاثیر سعدی در فرهنگ ایرانی خیلی زود نشان داده شد تا جایی که در تاریخ گزیده حمد الله مستوفی که حدود ۳۵ سال پس از درگذشت سعدی ،نگارش یافته است چندین بار به اشعار و اذکار سعدی اشاره می شود ، در دوره تیموری و در هنگام منازعه شاهرخ با سایر مدعیان جانشینی تیمور ، شاهرخ بر لزوم وحدت امپراتوری خود تاکید کرده و برای توجیه و استدلال آن به شیخ اجل اشاره کرده و می گوید مگر سعدی نگفت :
ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.
فرزند همین شاهرخ یعنی شاهزاده سلطان ابراهیم میرزا تیموری آنچنان دلبسته سعدی بود که کتیبه ای با خط خوش از شعر سعدی بر آرامگاه وی نوشت :
به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
شاه طهماسب در تذکره خود چندین بار از اشعار سعدی شاهد و مثال می آورد ، در جایی استراتژی سرزمین سوخته اش در مقابله با تجاوز سلطان سلیمان را با الهام از شعر سعدی توجیه کرده و نسبت به موفقیت آمیز بودن آن ابراز امیدواری کرده و می گوید :
ما خود همه جا را خورانیده و سوزانیده ایم که جنگ روبرو با ایشان نکنیم ،حال ایشان چگونه خواهد شد ؟
بعد از آن به اندک وسیله علاج شان می شود و ایشان را سوای قلت آذوقه به طریق دیر چسان عاجز و زبون می توان کرد
و درین باب نیز شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی گفته :
گوش تواند كه همه عمر وى
نشنود آواز دف و چنگ ونى
ديده شكيبد زتماشاى باغ
بى گل و نسرين به سر آرد دماغ
گر نبود بالش آگنده پر
خواب توان كرد حجر زير سر
ور نبود دلبر همخوابه پيش
دست توان كرد در آغوش خويش
وين شكم بى هنر پيچ پيچ
صبر ندارد كه بسازد به هيچ
در جایی دیگر ، شاه طهماسب میگوید، ابراهیم پاشا از طرف سلطان سلیمان به آذربایجان لشکر کشی کرده و نامه ای تهدید آمیز به شاه در اوجان فرستاده بود و سام میرزا هم بر شاه شورش کرده بود ، اطرافیان به او گفتند در این حال مخاطره آمیز چه می کنی و شاه باز به سعدی اشاره کرده و گفت:
مردم می گفتند که سام میرزا یاغی شده است و از آن طرف خواندگار(سلطان سلیمان ) آمد ، آیا در این میانه چگونه خواهد شد ، در جواب این ابیات را که از شیخ سعدی است، خواندم :
فراموشت نکرد ایزد در آن حال
که بودی نطفه مدفون و مدهوش
ده انگشتت مرتب کرد بر کف
دو بازویت مرتب کرد بر دوش
روانت داد و فهم و هوش و ادراک
کمال رای و عقل و صورت و هوش
کنون پنداری ای ناچیز همت
که روزی خواهدت کردن فراموش
شاه ، سعدی دوست ما در هنگام پناهندگی شاهزاده بایزید به ایران نیز برای مصالحه میان پدر و پسر ( سلطان سلیمان و شاهزاده بایزید ) به سعدی و حکمت او متوسل شد و به سلطان سلیمان گفت:
رجای واثق و امل صادق آن که در این باب لطف و احسان فرموده ، مضمون این نظم نظیم که شیخ مصلح الدین سعدی رحمه الله در بوستان آورده :
تو هم بر دری هستی امیدوار
پس امید بر در نشینان برآر
نوه شاه طهماسب یعنی شاه عباس کبیر هم دلبسته سعدی بود چنانچه کلاهخود خویش را با اشعاری از بوستان سعدی زینت داده بود .
دویست سال بعد از شاه عباس کبیر ، پادشاهی دیگر هم دلبسته سعدی بود و آن کسی نبود جز فتحعلی شاه قاجار ، فتحعلی شاه به مشق خط با اشعار سعدی عشق و علاقه فراوان داشت چنانچه این مشق خط از وی به یادگار مانده است :
مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود، امروز نوروز
اما سعدی زمان فتحعلی شاه یعنی قائم مقام فراهانی نیز ارادتی بی پایان به مراد و مقتدای خود یعنی سعدی شیرازی داشت تا جایی که زبان سعدی را با ذوالفقار علی ( ع) در یک ردیف قرار داده و در نامه ای به فاضل خان گروسی با گلایه از عدم نامه نگاری فاضل خان ، گفته است :
مگر خدا نخواسته ، قصوری در محبت من گفته اند یا فتوری در مودت خود دیده اید ، ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام ، نشاید .
باز در نامه ای به پدرش میرزا بزرگ ، از عدم نامه نگاری میرزا بزرگ به خودش گلایه کرده و با تمثیل کلام پدرش به سخن سعدی می گوید :
همه گویند و سخن گفتن سعدی دگر است.
بازتاب کلام و حکمت سعدی در شاهان و رجال و سیاستمداران ایران
به مناسبت اول اردیبهشت روز سعدی
بخش اول
سعدی شیرازی در جایگاه آموزگار حکمت ایرانی ، بیشترین تاثیر را در حیات سیاسی و اجتماعی ایرانیان داشته است در این نوشتار برآن هستم تا اثر کلام و حکمت سعدی را پس از درگذشت وی بررسی کنم ، با مطالعه در احوال شاهان اهل فرهنگ و رجال فرهیخته ایرانی می بینیم که آنان در هفتصد سال اخیر همواره از وجود یک معلم خوش سخن و دقیق و راهنمایی های دلسوزانه او بهره مند بوده اند، آموزگاری به نام سعدی که سخاوتمندانه هفتصد سال است به ایرانیان درس و پند می دهد و خوشبخت آن عده ای بودند که در نزد استاد به خوبی تلمذ کرده و از عهده شاگردی حضرتش به نیکویی برآمده اند ، تاثیر سعدی در فرهنگ ایرانی خیلی زود نشان داده شد تا جایی که در تاریخ گزیده حمد الله مستوفی که حدود ۳۵ سال پس از درگذشت سعدی ،نگارش یافته است چندین بار به اشعار و اذکار سعدی اشاره می شود ، در دوره تیموری و در هنگام منازعه شاهرخ با سایر مدعیان جانشینی تیمور ، شاهرخ بر لزوم وحدت امپراتوری خود تاکید کرده و برای توجیه و استدلال آن به شیخ اجل اشاره کرده و می گوید مگر سعدی نگفت :
ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند.
فرزند همین شاهرخ یعنی شاهزاده سلطان ابراهیم میرزا تیموری آنچنان دلبسته سعدی بود که کتیبه ای با خط خوش از شعر سعدی بر آرامگاه وی نوشت :
به جهان خرّم از آنم كه جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم كه همه عالم از اوست
شاه طهماسب در تذکره خود چندین بار از اشعار سعدی شاهد و مثال می آورد ، در جایی استراتژی سرزمین سوخته اش در مقابله با تجاوز سلطان سلیمان را با الهام از شعر سعدی توجیه کرده و نسبت به موفقیت آمیز بودن آن ابراز امیدواری کرده و می گوید :
ما خود همه جا را خورانیده و سوزانیده ایم که جنگ روبرو با ایشان نکنیم ،حال ایشان چگونه خواهد شد ؟
بعد از آن به اندک وسیله علاج شان می شود و ایشان را سوای قلت آذوقه به طریق دیر چسان عاجز و زبون می توان کرد
و درین باب نیز شیخ مصلح الدین سعدی شیرازی گفته :
گوش تواند كه همه عمر وى
نشنود آواز دف و چنگ ونى
ديده شكيبد زتماشاى باغ
بى گل و نسرين به سر آرد دماغ
گر نبود بالش آگنده پر
خواب توان كرد حجر زير سر
ور نبود دلبر همخوابه پيش
دست توان كرد در آغوش خويش
وين شكم بى هنر پيچ پيچ
صبر ندارد كه بسازد به هيچ
در جایی دیگر ، شاه طهماسب میگوید، ابراهیم پاشا از طرف سلطان سلیمان به آذربایجان لشکر کشی کرده و نامه ای تهدید آمیز به شاه در اوجان فرستاده بود و سام میرزا هم بر شاه شورش کرده بود ، اطرافیان به او گفتند در این حال مخاطره آمیز چه می کنی و شاه باز به سعدی اشاره کرده و گفت:
مردم می گفتند که سام میرزا یاغی شده است و از آن طرف خواندگار(سلطان سلیمان ) آمد ، آیا در این میانه چگونه خواهد شد ، در جواب این ابیات را که از شیخ سعدی است، خواندم :
فراموشت نکرد ایزد در آن حال
که بودی نطفه مدفون و مدهوش
ده انگشتت مرتب کرد بر کف
دو بازویت مرتب کرد بر دوش
روانت داد و فهم و هوش و ادراک
کمال رای و عقل و صورت و هوش
کنون پنداری ای ناچیز همت
که روزی خواهدت کردن فراموش
شاه ، سعدی دوست ما در هنگام پناهندگی شاهزاده بایزید به ایران نیز برای مصالحه میان پدر و پسر ( سلطان سلیمان و شاهزاده بایزید ) به سعدی و حکمت او متوسل شد و به سلطان سلیمان گفت:
رجای واثق و امل صادق آن که در این باب لطف و احسان فرموده ، مضمون این نظم نظیم که شیخ مصلح الدین سعدی رحمه الله در بوستان آورده :
تو هم بر دری هستی امیدوار
پس امید بر در نشینان برآر
نوه شاه طهماسب یعنی شاه عباس کبیر هم دلبسته سعدی بود چنانچه کلاهخود خویش را با اشعاری از بوستان سعدی زینت داده بود .
دویست سال بعد از شاه عباس کبیر ، پادشاهی دیگر هم دلبسته سعدی بود و آن کسی نبود جز فتحعلی شاه قاجار ، فتحعلی شاه به مشق خط با اشعار سعدی عشق و علاقه فراوان داشت چنانچه این مشق خط از وی به یادگار مانده است :
مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
دهلزن گو دو نوبت زن بشارت
که دوشم قدر بود، امروز نوروز
اما سعدی زمان فتحعلی شاه یعنی قائم مقام فراهانی نیز ارادتی بی پایان به مراد و مقتدای خود یعنی سعدی شیرازی داشت تا جایی که زبان سعدی را با ذوالفقار علی ( ع) در یک ردیف قرار داده و در نامه ای به فاضل خان گروسی با گلایه از عدم نامه نگاری فاضل خان ، گفته است :
مگر خدا نخواسته ، قصوری در محبت من گفته اند یا فتوری در مودت خود دیده اید ، ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام ، نشاید .
باز در نامه ای به پدرش میرزا بزرگ ، از عدم نامه نگاری میرزا بزرگ به خودش گلایه کرده و با تمثیل کلام پدرش به سخن سعدی می گوید :
همه گویند و سخن گفتن سعدی دگر است.
13.04.202510:38
هسته سخت ملی
تا میهن پرستان هستند ایران ، ایرانستان نخواهد شد .
اینجا آذربایجانه ، آذربایجان مال ایرانه ، گوش کن آذربایجان مال ایرانه
این جملات ، بخشی از سخنان تاریخی جهان پهلوان علی دایی ، اسطوره ورزش و اخلاق ایران و آذربایجان است ، در زمانه ای که صدای گوشخراش زوزه های تجزیه طلبان و نفرت پراکنان قومی ، بلند شده بود، علی دایی به مثابه نماد وجدان و آگاهی ملی ایرانی ، به ایران ستیزان فریاد خاموش باش داد. اما در چند ماهه اخیر باردیگر نفرت پراکنان قومی و تجزیه طلبان به نشو و نما پرداخته اند . در نوروز ۱۴۰۴ دو جریان واگرای قومی یکی با برگزاری نوروز قومی و دیگری با راه اندازی تظاهرات ضد نوروزی هر کدام به نوعی تلاش کردند تا در داخل ایران خط کشی قومی راه بیاندازند . این تکاپوهای قوم گرایانه به ویژه در استان آذربایجان غربی که رنگین کمان اقوام و مذاهب ایرانی است نمود ویژه ای یافت.
گروهی با سو استفاده از جشن ملی و باستانی نوروز در مراسم نوروزی ، از ارومیه این مرکز استان آذربایجان غربی به عنوان کردستان یاد کردند و گروهی دیگر چند روز بعد متاسفانه در زیر حمایت های رسمی و برخی از مقامات محلی ، ارومیه عزیز را ترکستان خواندند ، این عرض اندام های ایران ستیزانه طبیعتا از دید میهن پرستان و ملیون پنهان نماند ، بیانیه هشتصد امضایی تکرار همان سخنان تاریخی علی دایی است ، ایران ستیزان بدانند که اینجا آذربایجان است و آذربایجان مال ایرانه ، همان گونه که مازندران و گیلان و سیستان و بلوچستان و خوزستان و ایلام و کردستان تا ابد متعلق به ایران است ، روزگاری شاه سابق ایران گفته بود تا من و ارتش و میهن پرستان هستند : ایران، ایرانستان نخواهد شد ، اگرچه خودکامگی وی ، هم حکومت او و هم نهاد دیر پا و تاریخی شاهنشاهی را ساقط کرد اما تحولات همان چند ساله پس از انقلاب از سرکوب تجزیه طلبان در خوزستان و کردستان تا حماسه دفاع مقدس و آزادی خرمشهر نشان داد که تا میهن پرستان و ارتش هستند ، ایران هیچ گاه ایرانستان نخواهد شد ، امروز نیز میهن پرستان و نیروهای مسلح ایران هوشیار و بیدار و متعهد به حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران هستند و هرگز اجازه نخواهند داد که خط کشی های قومی شهری مانند : ارومیه را به کردستان و ترکستان های خیالی متصل بسازد ، میهن پرستان و هسته سخت ملی که در بیانیه هشتصد امضایی بازتاب یافت هماره از ایران به نام و ننگ پاسداری خواهند کرد ، چرا که ایران هرگز نخواهد مرد .
کلام خود را با سخنانی از شاهزاده سلیمان میرزا اسکندری پایان می دهم که بیش از صد سال پیش در 15 اسفندماه 1301(95 سال پیش) در مجلس شورای ملی گفت:
اما در خصوص استقلال كردستان، اگر در خارج كسي حرفي بزند اين جزء آرزوست ما هم خيلي آرزوها داريم ولي تأثيري ندارد و هر وقت كه خواستند تمردي بكنند قشون نيرومند ما مثل سال گذشته آنها را قلع و قمع خواهد كرد و به علاوه، ايراني، ايراني است. هيچ وقت مجزا نخواهد شد. كردها از همه چيز بهتر ميدانند كه قبل از همه چيز ايراني هستند.
https://t.me/bahmanighajar
تا میهن پرستان هستند ایران ، ایرانستان نخواهد شد .
اینجا آذربایجانه ، آذربایجان مال ایرانه ، گوش کن آذربایجان مال ایرانه
این جملات ، بخشی از سخنان تاریخی جهان پهلوان علی دایی ، اسطوره ورزش و اخلاق ایران و آذربایجان است ، در زمانه ای که صدای گوشخراش زوزه های تجزیه طلبان و نفرت پراکنان قومی ، بلند شده بود، علی دایی به مثابه نماد وجدان و آگاهی ملی ایرانی ، به ایران ستیزان فریاد خاموش باش داد. اما در چند ماهه اخیر باردیگر نفرت پراکنان قومی و تجزیه طلبان به نشو و نما پرداخته اند . در نوروز ۱۴۰۴ دو جریان واگرای قومی یکی با برگزاری نوروز قومی و دیگری با راه اندازی تظاهرات ضد نوروزی هر کدام به نوعی تلاش کردند تا در داخل ایران خط کشی قومی راه بیاندازند . این تکاپوهای قوم گرایانه به ویژه در استان آذربایجان غربی که رنگین کمان اقوام و مذاهب ایرانی است نمود ویژه ای یافت.
گروهی با سو استفاده از جشن ملی و باستانی نوروز در مراسم نوروزی ، از ارومیه این مرکز استان آذربایجان غربی به عنوان کردستان یاد کردند و گروهی دیگر چند روز بعد متاسفانه در زیر حمایت های رسمی و برخی از مقامات محلی ، ارومیه عزیز را ترکستان خواندند ، این عرض اندام های ایران ستیزانه طبیعتا از دید میهن پرستان و ملیون پنهان نماند ، بیانیه هشتصد امضایی تکرار همان سخنان تاریخی علی دایی است ، ایران ستیزان بدانند که اینجا آذربایجان است و آذربایجان مال ایرانه ، همان گونه که مازندران و گیلان و سیستان و بلوچستان و خوزستان و ایلام و کردستان تا ابد متعلق به ایران است ، روزگاری شاه سابق ایران گفته بود تا من و ارتش و میهن پرستان هستند : ایران، ایرانستان نخواهد شد ، اگرچه خودکامگی وی ، هم حکومت او و هم نهاد دیر پا و تاریخی شاهنشاهی را ساقط کرد اما تحولات همان چند ساله پس از انقلاب از سرکوب تجزیه طلبان در خوزستان و کردستان تا حماسه دفاع مقدس و آزادی خرمشهر نشان داد که تا میهن پرستان و ارتش هستند ، ایران هیچ گاه ایرانستان نخواهد شد ، امروز نیز میهن پرستان و نیروهای مسلح ایران هوشیار و بیدار و متعهد به حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران هستند و هرگز اجازه نخواهند داد که خط کشی های قومی شهری مانند : ارومیه را به کردستان و ترکستان های خیالی متصل بسازد ، میهن پرستان و هسته سخت ملی که در بیانیه هشتصد امضایی بازتاب یافت هماره از ایران به نام و ننگ پاسداری خواهند کرد ، چرا که ایران هرگز نخواهد مرد .
کلام خود را با سخنانی از شاهزاده سلیمان میرزا اسکندری پایان می دهم که بیش از صد سال پیش در 15 اسفندماه 1301(95 سال پیش) در مجلس شورای ملی گفت:
اما در خصوص استقلال كردستان، اگر در خارج كسي حرفي بزند اين جزء آرزوست ما هم خيلي آرزوها داريم ولي تأثيري ندارد و هر وقت كه خواستند تمردي بكنند قشون نيرومند ما مثل سال گذشته آنها را قلع و قمع خواهد كرد و به علاوه، ايراني، ايراني است. هيچ وقت مجزا نخواهد شد. كردها از همه چيز بهتر ميدانند كه قبل از همه چيز ايراني هستند.
https://t.me/bahmanighajar
08.04.202511:39
چرا نام کورش کبیر در شاهنامه نیست
بخش اول
پاسخ این پرسش که بیشتر برای تشکیک در شخصیت کورش کبیر و از سوی ایران ستیزان مطرح می شود ، پاسخی سهل و ممتنع است ، منبع اصلی شاهنامه، خدای نامک ها هستند و در خدای نامک ها تاریخ مدون باستانی ایران پیشا ساسانی که مورخان رومی و یونانی نگارش کرده اند ذکر نشده است و این منحصر به کورش کبیر نیست در شاهنامه ذکری از مادها و دیااکو و فره ورتیش و هووخشتره و شاهان هخامنشی و اشکانی و وقایع بزرگی مانند جنگ کاره و حمله کراسوس به ایران نیز نیست در حالی که این شخصیت ها و رخدادها جزئی از مسلمات تاریخی هستند و عدم ذکر آنان در شاهنامه یا سایر منابع ساسانی و اسلامی خللی بر صحت آنان وارد نمی کند کما این که عدم ذکر آنان در شاهنامه ، اعتبار شاهنامه را نیز مخدوش نمی سازد ، اما چرا در شاهنامه ذکری از این شخصیت ها و رخدادها نیست ، چون خدای نامک ها و شاهنامه ها در دوران پیشا ساسانی بر وقایع خاور ایران و به طور کلی خراسان بزرگ تمرکز دارند . در حقیقت شاهنامه منعکس کننده روایات پهلوانی و دهقانی ایرانیان است و این روایات و نیز هویت ایرانی و مفاهیمی چون ایران و انیران بیشتر در خراسان بزرگ و در جریان نبردهای ایران و توران شکل گرفته اند ، به طور کلی شکل گیری میهن و نمادهای میهن پرستانه در سرتاسر جهان ناشی از جنگ های میهنی و جانفشانی های پهلوانان و اهدای خون به میهن و ریختن خون دشمنان میهن بوده است و هویت ایرانی نیز در مواجهه با هویت تورانی شکل گرفته و تثبیت شده است ، پس در روایات پهلوانی و دهقانی ایران ، آن چه اهمیت داشته و لاجرم بازتاب یافته دوران پیشدادی و کیانی و به ویژه نبردهای شاهان و پهلوانان کیانی با تورانی هاست تا جایی که نزدیک به نیمی از متن شاهنامه به اسطوره سیاوش و کین خواهی وی اختصاص دارد .درست است که بازتاب کیانیان در شاهنامه اسطوره ای است ، اما این موضوع نافی حقیقت تاریخی کیانیان نیست ، وقایع دوران کیانی در مکان های تاریخی مشخص رخ می دهند و سلسه وقایع نشان دهنده پیشینه و عقبه تاریخی آنان است . برای راویان این نبردها و حماسه های پهلوانی آن چه اهمیت داشته جنگ ها با تورانیان بوده که هست و نیست و موجودیت ایران ناشی از آنان بوده و وقایع باختر ایران و منازعات با بابل و لیدی و آشور و....... برای آنان یا بی اهمیت بوده و یا اصولا از آن بی خبر بودند . کما این که نقل قول های یونانیان نیز از خاور ایران و تورانیان و خراسان بزرگ بسیار اندک و کم اهمیت است. در این میان اسکندر و ظهور آن یک استثنا است که دلیل منطقی هم دارد ، اسکندر سرتاسر ایرانشهر از جمله خاور ایران را تسخیر گرد و در بلخ دولت یونانی باختر ایجاد شد ، پس ظهور اسکندر مستقیماً بر ایران خاوری تاثیر گذار گردید و امکان نادیده گرفتن آن در روایات پهلوانی و دهقانی ایران نبوده است ، اما به احتمال زیاد شاهان ماد تسلط کافی بر خاور ایران نداشتند و هخامنشیان علی رغم تسلط و اقتدار ، چون ایرانی بودند و تضاد هویتی با کیانیان نداشتند، کماکان موقعیت محلی کیانیان را تحمل می کردند . در این جا نکته جالب انعکاس شخصیت تاریخی کورش در آن دسته از تواریخ اسلامی است که منابع شان صرفا خدای نامک ها نبودند و از منابع عبری و یونانی نیز بهره می بردند ، این گروه از منابع ، مانند: طبری و ابوریحان بیرونی ، تحت تاثیر ذهنیت تاریخی مسلط، مبنای اصلی خود را خدای نامک ها و شاهنامه ها قرار دادند ،اما نمی توانستند اهمیت تاریخی کورش و داریوش و خشایار شا را نیز نادیده بگیرند بنابراین به نوعی دست به ترکیب آنان با یکدیگر زدند ، از منظر اینان ، کورش، سردار و کارگزار لهراسب در باختر و جنوب ایران بوده است . این که چرا از کورش به عنوان سردار لهراسب و نه مثلا کیقباد و کیکاوس و کیخسرو ذکر کرده اند نیز جالب توجه است . لهراسب در روایات پهلوانی و شاهنامه چندان برجسته نیست بلکه به نوعی نماد انحطاط کیانیان است ، آغاز دوران لهراسب به منزله پایان دوران اساطیر بزرگ شاهنامه است ،گودرز و گیو و خاندان وی و طوس نوذر و فریبرز و.... همگی از صحنه ناپدید می شوند و لهراسب در حالی که زال زر بر تخت وی به نشانه تحقیر و اعتراض خاک می پاشد به شاهی می نشیند ، عدم مشروعیت لهراسب تا سالها بعد و در نبرد اسطوره ای رستم و اسفندیار و نکوهش تبار لهراسبی اسفندیار به وسیله رستم ادامه دارد، از سویی دیگر با آغاز شهریاری لهراسب ، پایتخت کیانیان به بلخ می رود و از دوران پسا لهراسب ، میزان اختلاط و در هم پیوستگی کیانیان و هخامنشیان نیز بیشتر می شود ، نام فرزند لهراسب یعنی گشتاسب هم نام پدر داریوش کبیر است و بهمن اسفندیار جانشین گشتاسب نیز لقب دراز دست را که لقب اردشیر هخامنشی است دارد ، داراب با داریوش دوم قابل انطباق است و دارا که کاملا با داریوش سوم همخوانی دارد .
https://t.me/bahmanighajar
بخش اول
پاسخ این پرسش که بیشتر برای تشکیک در شخصیت کورش کبیر و از سوی ایران ستیزان مطرح می شود ، پاسخی سهل و ممتنع است ، منبع اصلی شاهنامه، خدای نامک ها هستند و در خدای نامک ها تاریخ مدون باستانی ایران پیشا ساسانی که مورخان رومی و یونانی نگارش کرده اند ذکر نشده است و این منحصر به کورش کبیر نیست در شاهنامه ذکری از مادها و دیااکو و فره ورتیش و هووخشتره و شاهان هخامنشی و اشکانی و وقایع بزرگی مانند جنگ کاره و حمله کراسوس به ایران نیز نیست در حالی که این شخصیت ها و رخدادها جزئی از مسلمات تاریخی هستند و عدم ذکر آنان در شاهنامه یا سایر منابع ساسانی و اسلامی خللی بر صحت آنان وارد نمی کند کما این که عدم ذکر آنان در شاهنامه ، اعتبار شاهنامه را نیز مخدوش نمی سازد ، اما چرا در شاهنامه ذکری از این شخصیت ها و رخدادها نیست ، چون خدای نامک ها و شاهنامه ها در دوران پیشا ساسانی بر وقایع خاور ایران و به طور کلی خراسان بزرگ تمرکز دارند . در حقیقت شاهنامه منعکس کننده روایات پهلوانی و دهقانی ایرانیان است و این روایات و نیز هویت ایرانی و مفاهیمی چون ایران و انیران بیشتر در خراسان بزرگ و در جریان نبردهای ایران و توران شکل گرفته اند ، به طور کلی شکل گیری میهن و نمادهای میهن پرستانه در سرتاسر جهان ناشی از جنگ های میهنی و جانفشانی های پهلوانان و اهدای خون به میهن و ریختن خون دشمنان میهن بوده است و هویت ایرانی نیز در مواجهه با هویت تورانی شکل گرفته و تثبیت شده است ، پس در روایات پهلوانی و دهقانی ایران ، آن چه اهمیت داشته و لاجرم بازتاب یافته دوران پیشدادی و کیانی و به ویژه نبردهای شاهان و پهلوانان کیانی با تورانی هاست تا جایی که نزدیک به نیمی از متن شاهنامه به اسطوره سیاوش و کین خواهی وی اختصاص دارد .درست است که بازتاب کیانیان در شاهنامه اسطوره ای است ، اما این موضوع نافی حقیقت تاریخی کیانیان نیست ، وقایع دوران کیانی در مکان های تاریخی مشخص رخ می دهند و سلسه وقایع نشان دهنده پیشینه و عقبه تاریخی آنان است . برای راویان این نبردها و حماسه های پهلوانی آن چه اهمیت داشته جنگ ها با تورانیان بوده که هست و نیست و موجودیت ایران ناشی از آنان بوده و وقایع باختر ایران و منازعات با بابل و لیدی و آشور و....... برای آنان یا بی اهمیت بوده و یا اصولا از آن بی خبر بودند . کما این که نقل قول های یونانیان نیز از خاور ایران و تورانیان و خراسان بزرگ بسیار اندک و کم اهمیت است. در این میان اسکندر و ظهور آن یک استثنا است که دلیل منطقی هم دارد ، اسکندر سرتاسر ایرانشهر از جمله خاور ایران را تسخیر گرد و در بلخ دولت یونانی باختر ایجاد شد ، پس ظهور اسکندر مستقیماً بر ایران خاوری تاثیر گذار گردید و امکان نادیده گرفتن آن در روایات پهلوانی و دهقانی ایران نبوده است ، اما به احتمال زیاد شاهان ماد تسلط کافی بر خاور ایران نداشتند و هخامنشیان علی رغم تسلط و اقتدار ، چون ایرانی بودند و تضاد هویتی با کیانیان نداشتند، کماکان موقعیت محلی کیانیان را تحمل می کردند . در این جا نکته جالب انعکاس شخصیت تاریخی کورش در آن دسته از تواریخ اسلامی است که منابع شان صرفا خدای نامک ها نبودند و از منابع عبری و یونانی نیز بهره می بردند ، این گروه از منابع ، مانند: طبری و ابوریحان بیرونی ، تحت تاثیر ذهنیت تاریخی مسلط، مبنای اصلی خود را خدای نامک ها و شاهنامه ها قرار دادند ،اما نمی توانستند اهمیت تاریخی کورش و داریوش و خشایار شا را نیز نادیده بگیرند بنابراین به نوعی دست به ترکیب آنان با یکدیگر زدند ، از منظر اینان ، کورش، سردار و کارگزار لهراسب در باختر و جنوب ایران بوده است . این که چرا از کورش به عنوان سردار لهراسب و نه مثلا کیقباد و کیکاوس و کیخسرو ذکر کرده اند نیز جالب توجه است . لهراسب در روایات پهلوانی و شاهنامه چندان برجسته نیست بلکه به نوعی نماد انحطاط کیانیان است ، آغاز دوران لهراسب به منزله پایان دوران اساطیر بزرگ شاهنامه است ،گودرز و گیو و خاندان وی و طوس نوذر و فریبرز و.... همگی از صحنه ناپدید می شوند و لهراسب در حالی که زال زر بر تخت وی به نشانه تحقیر و اعتراض خاک می پاشد به شاهی می نشیند ، عدم مشروعیت لهراسب تا سالها بعد و در نبرد اسطوره ای رستم و اسفندیار و نکوهش تبار لهراسبی اسفندیار به وسیله رستم ادامه دارد، از سویی دیگر با آغاز شهریاری لهراسب ، پایتخت کیانیان به بلخ می رود و از دوران پسا لهراسب ، میزان اختلاط و در هم پیوستگی کیانیان و هخامنشیان نیز بیشتر می شود ، نام فرزند لهراسب یعنی گشتاسب هم نام پدر داریوش کبیر است و بهمن اسفندیار جانشین گشتاسب نیز لقب دراز دست را که لقب اردشیر هخامنشی است دارد ، داراب با داریوش دوم قابل انطباق است و دارا که کاملا با داریوش سوم همخوانی دارد .
https://t.me/bahmanighajar
08.05.202509:05
در ابعاد خطرناک تغییر نام خلیج فارس به وسیله آمریکا
اگر دولت آمریکا ، نام خلیج فارس را رسما تغییر بدهد، الکی خودمان رو دلداری ندهیم که خلیج فارس همیشه خلیج فارس است ، خیر هیچ نامگذاری ابدی نیست، تغییر نام به وسیله دولت آمریکا، تحریف و جعل نام خلیج فارس به وسیله شرکت ها و کمپانی های آمریکایی که در عمل بر جهان صنعت و بازرگانی و هنر و ارتباطات سلطه دارند را تسهیل می کند ، جهان عرب نیز که پر پول و با نفوذ است و از فرصت برای خلیج فارس زدایی در هرجایی بهره خواهد برد ، اروپایی ها هم که موضع شان نسبت به ایران و جهان عرب مشخص است و معلومه که تا چه اندازه به عرب ها علاقه مند و به ایران بی علاقه هستند ، حتی روس و چین نیز از این وضعیت پیروی خواهند کرد، تکلیف جهان اسلام غیر عربی هم که مشخص است احساسات عرب ها را رها نمی کنند به ما رافضی بچسبند از مالزی و اندونزی تا ترکیه احتمالا از این شرایط استقبال می کنند، در چنین وضعیتی ژاپن و کره و هند و حتی آمریکای جنوبی هم از اوضاع حاکم تقلید خواهند کرد ، دولت های بعدی آمریکا هم به سادگی نمی تونند از این موضع کوتاه بیایند چون منجر به ناراحتی اعراب خواهد شد ، خلاصه وضعیت تا حد زیادی برگشت ناپذیر به نظر می رسد ، باید هرکاری کرد که مانع وقوع چنین اقدامی شد و گرنه بعد از آن دیگر کار از کار گذشته است .
در ضمن لطمه حیثیتی ماجرا برای ایران و وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران به شدت زیاد خواهد بود .
https://t.me/bahmanighajar
اگر دولت آمریکا ، نام خلیج فارس را رسما تغییر بدهد، الکی خودمان رو دلداری ندهیم که خلیج فارس همیشه خلیج فارس است ، خیر هیچ نامگذاری ابدی نیست، تغییر نام به وسیله دولت آمریکا، تحریف و جعل نام خلیج فارس به وسیله شرکت ها و کمپانی های آمریکایی که در عمل بر جهان صنعت و بازرگانی و هنر و ارتباطات سلطه دارند را تسهیل می کند ، جهان عرب نیز که پر پول و با نفوذ است و از فرصت برای خلیج فارس زدایی در هرجایی بهره خواهد برد ، اروپایی ها هم که موضع شان نسبت به ایران و جهان عرب مشخص است و معلومه که تا چه اندازه به عرب ها علاقه مند و به ایران بی علاقه هستند ، حتی روس و چین نیز از این وضعیت پیروی خواهند کرد، تکلیف جهان اسلام غیر عربی هم که مشخص است احساسات عرب ها را رها نمی کنند به ما رافضی بچسبند از مالزی و اندونزی تا ترکیه احتمالا از این شرایط استقبال می کنند، در چنین وضعیتی ژاپن و کره و هند و حتی آمریکای جنوبی هم از اوضاع حاکم تقلید خواهند کرد ، دولت های بعدی آمریکا هم به سادگی نمی تونند از این موضع کوتاه بیایند چون منجر به ناراحتی اعراب خواهد شد ، خلاصه وضعیت تا حد زیادی برگشت ناپذیر به نظر می رسد ، باید هرکاری کرد که مانع وقوع چنین اقدامی شد و گرنه بعد از آن دیگر کار از کار گذشته است .
در ضمن لطمه حیثیتی ماجرا برای ایران و وحدت ملی و تمامیت ارضی ایران به شدت زیاد خواهد بود .
https://t.me/bahmanighajar
30.04.202507:45
حذف یادبود شهدای دیپلمات و خبرنگار ایران در مزار شریف
متاسفانه الان در حال عبور از خ کریم خان نرسیده به میدان ولی عصر ، ملاحظه کردم که در حال پاک کردن تصویر شهدای دیپلمات و خبرنگار ایران در مزار شریف هستند ، با چه اجازه و توجیهی تصاویر دیپلمات های شهید ایران در مزار شریف پاک می شود، بر وزارت امور خارجه است که فورا مانع از این اقدام و هتک حرمت شهدای دیپلمات ایران در مزار شریف گردند .
https://t.me/bahmanighajar
متاسفانه الان در حال عبور از خ کریم خان نرسیده به میدان ولی عصر ، ملاحظه کردم که در حال پاک کردن تصویر شهدای دیپلمات و خبرنگار ایران در مزار شریف هستند ، با چه اجازه و توجیهی تصاویر دیپلمات های شهید ایران در مزار شریف پاک می شود، بر وزارت امور خارجه است که فورا مانع از این اقدام و هتک حرمت شهدای دیپلمات ایران در مزار شریف گردند .
https://t.me/bahmanighajar
24.04.202511:47
22.04.202519:23
تقدیم به پیشگاه سعدی
چند سال است جسته و گریخته هر چه از سعدی در آثار بزرگان ایران می بینم جمع می کنم و می خواستم اذکار و اشارات به سعدی در کلام رجال و بزرگان ایران را جمع بندی کرده و در یادداشتی تنظیم کنم . امسال تلاش کردم تا اول اردیبهشت که روز سعدی است این یادداشت را منتشر کنم که متاسفانه به دلیل مشغله نشد ولی با دو روز تاخیر این یادداشت را به محضر سعدی و خوانندگان عزیز معروض می دارم .
در ادامه این یادداشت را در سه بخش تقدیم می کنم .
https://t.me/bahmanighajar
چند سال است جسته و گریخته هر چه از سعدی در آثار بزرگان ایران می بینم جمع می کنم و می خواستم اذکار و اشارات به سعدی در کلام رجال و بزرگان ایران را جمع بندی کرده و در یادداشتی تنظیم کنم . امسال تلاش کردم تا اول اردیبهشت که روز سعدی است این یادداشت را منتشر کنم که متاسفانه به دلیل مشغله نشد ولی با دو روز تاخیر این یادداشت را به محضر سعدی و خوانندگان عزیز معروض می دارم .
در ادامه این یادداشت را در سه بخش تقدیم می کنم .
https://t.me/bahmanighajar
12.04.202511:10
موضع نسبت به مذاکرات سنجه ای برای میهن دوستی
چه کسانی نمی خواهند مذاکرات ایران وآمریکا موفق شود؟آنان که تعصبات فرقه ای وایدئولوژیک و یا مطامع و امیال شخصی و جناحی و .... کورشان کرده،طیفی از:تندروهای گروهها و جریان های مختلف که در تقدم منافع و حب و بغض های شخصی و جناحی و فرقه ای بر منافع ملی با یکدیگر اشتراک نظر دارند و...اگرمی خواهید بدانیدبا ایران صادق هستید یا نه؟به درون خودتان مراجعه کنیداگرمیل قلبی تان شکست مذاکرات است بدانیدناخالصی دارید.
https://t.me/bahmanighajar
چه کسانی نمی خواهند مذاکرات ایران وآمریکا موفق شود؟آنان که تعصبات فرقه ای وایدئولوژیک و یا مطامع و امیال شخصی و جناحی و .... کورشان کرده،طیفی از:تندروهای گروهها و جریان های مختلف که در تقدم منافع و حب و بغض های شخصی و جناحی و فرقه ای بر منافع ملی با یکدیگر اشتراک نظر دارند و...اگرمی خواهید بدانیدبا ایران صادق هستید یا نه؟به درون خودتان مراجعه کنیداگرمیل قلبی تان شکست مذاکرات است بدانیدناخالصی دارید.
https://t.me/bahmanighajar
04.04.202511:41
تنش آبی میان اصفهان و یزد ، ثمره شوم توسعه غیر پایدار
بحران آبی و زیست محیطی در اصفهان ، فرو نشست رو به تزاید در این شهر و اعتراض خشمگینانه مردم و کشاورزان اصفهان و اقدام غیر قابل توجیه در قطع خط لوله انتقال آب اصفهان به یزد و عطش و تشنگی در یزد همگی ناشی از سیاست توسعه غیر پایدار است.
البته تخریب خط لوله انتقال آب به یزد با هیج توجیهی پذیرفتنی نیست،از نجابت مردم یزد نباید سو استفاده شود ، این که سیاست های آبی اشتباه بوده و زاینده رود باید زنده و پرآب باشد یک چیز است و این که خط لوله را قطع کنی به اموال عمومی آسیب برسانی و هم میهن خود را در تشنگی بگذاری یک چیز دیگر ، عطش و تشنگی مردم یزد قابل تحمل نیست یزدی ها نباید احساس تنهایی بکنند یزد تنها نیست و البته سیاست آبی موجود باید با تدبیر و مدیریت، تغییر کرده و زاینده رود احیا شود و حقابه تاریخی اصفهانی ها رعایت گردد. اشتباه بودن سیاست آبی و لزوم زنده شدن زاینده رود محرز است ، اما نمیشه بیاید و لوله انتقال آب را قطع کنید ، اعتراض و ضرورت بازنگری در این سیاست ها درست است اما تخریب اموال عمومی و از آن مهمتر تشنه نگه داشتن هم میهن و قطع آب بر رویش درست نیست ، باید صنابع پر مصرف در یزد تعطیل شوند و آب به اندازه کافی در اصفهان بماند ، اما آب شرب یزدی ها نباید در معرض خطر قرار بگیرد.در حقیقت نه اصفهانی ها مقصر هستند و نه یزدی ها .
سیاست توسعه سازه ای و غیر پایدار مهمترین مسبب وضع موجود است ، تولید زیاد اشتباه است، زیاده روی در صنعت و کشاورزی اشتباه است، این صنایع پر مصرف و کشاورزی و باغداری با هدر رفت آب شدید باید محدود گردد، نیاز به توسعه پایدار داریم.
توسعه پایدار در گرو اعاده وضعیت طبیعی ترانزیتی ایران و احیا نقش تاریخی و موقعیت جغرافیایی ذاتی ایران در جایگاه پیونده دهنده شرق و غرب است ، ایران باید مهمترین منطقه مواصلاتی جهان گردد و گذرگاه انتقال انرژی و کالا باشد ، اقتصاد بر محور ترانزیت و گردشگری نه نیاز چندانی به آب دارد و نه آلودگی محیط زیستی دارد و نه تخریب میراث فرهنگی و منابع طبیعی دارد . توسعه ایران باید بر سه محور :
ترانزیت
گردشگری
نفت و گاز
باشد .
کاشی و سرامیک و فولاد و....و کشاورزی .در حد معقول خوب است اما در کل به درد توسعه ایران نمی خورد و....
توسعه ترانزیت و گردشگری و نفت و گاز هم در گرو تجدید نظر کلی در سیاست خارجی ایران است ، تا سیاست خارجی ایران تغییر نکند ، توسعه پایداری در کار نخواهد بود و تنش آبی بیشتر خواهد شد و در نتیجه بحران های قومی
در واقع به این نتیجه می رسیم که حرف روحانی درباره این که تا تحریم ها رفع نشود مشکل آب خوردن هم حل نمی شود با همه سادگی و پیش پا افتادگی ظاهری در معنا بسیار درست و سنجیده بود .
https://t.me/bahmanighajar
بحران آبی و زیست محیطی در اصفهان ، فرو نشست رو به تزاید در این شهر و اعتراض خشمگینانه مردم و کشاورزان اصفهان و اقدام غیر قابل توجیه در قطع خط لوله انتقال آب اصفهان به یزد و عطش و تشنگی در یزد همگی ناشی از سیاست توسعه غیر پایدار است.
البته تخریب خط لوله انتقال آب به یزد با هیج توجیهی پذیرفتنی نیست،از نجابت مردم یزد نباید سو استفاده شود ، این که سیاست های آبی اشتباه بوده و زاینده رود باید زنده و پرآب باشد یک چیز است و این که خط لوله را قطع کنی به اموال عمومی آسیب برسانی و هم میهن خود را در تشنگی بگذاری یک چیز دیگر ، عطش و تشنگی مردم یزد قابل تحمل نیست یزدی ها نباید احساس تنهایی بکنند یزد تنها نیست و البته سیاست آبی موجود باید با تدبیر و مدیریت، تغییر کرده و زاینده رود احیا شود و حقابه تاریخی اصفهانی ها رعایت گردد. اشتباه بودن سیاست آبی و لزوم زنده شدن زاینده رود محرز است ، اما نمیشه بیاید و لوله انتقال آب را قطع کنید ، اعتراض و ضرورت بازنگری در این سیاست ها درست است اما تخریب اموال عمومی و از آن مهمتر تشنه نگه داشتن هم میهن و قطع آب بر رویش درست نیست ، باید صنابع پر مصرف در یزد تعطیل شوند و آب به اندازه کافی در اصفهان بماند ، اما آب شرب یزدی ها نباید در معرض خطر قرار بگیرد.در حقیقت نه اصفهانی ها مقصر هستند و نه یزدی ها .
سیاست توسعه سازه ای و غیر پایدار مهمترین مسبب وضع موجود است ، تولید زیاد اشتباه است، زیاده روی در صنعت و کشاورزی اشتباه است، این صنایع پر مصرف و کشاورزی و باغداری با هدر رفت آب شدید باید محدود گردد، نیاز به توسعه پایدار داریم.
توسعه پایدار در گرو اعاده وضعیت طبیعی ترانزیتی ایران و احیا نقش تاریخی و موقعیت جغرافیایی ذاتی ایران در جایگاه پیونده دهنده شرق و غرب است ، ایران باید مهمترین منطقه مواصلاتی جهان گردد و گذرگاه انتقال انرژی و کالا باشد ، اقتصاد بر محور ترانزیت و گردشگری نه نیاز چندانی به آب دارد و نه آلودگی محیط زیستی دارد و نه تخریب میراث فرهنگی و منابع طبیعی دارد . توسعه ایران باید بر سه محور :
ترانزیت
گردشگری
نفت و گاز
باشد .
کاشی و سرامیک و فولاد و....و کشاورزی .در حد معقول خوب است اما در کل به درد توسعه ایران نمی خورد و....
توسعه ترانزیت و گردشگری و نفت و گاز هم در گرو تجدید نظر کلی در سیاست خارجی ایران است ، تا سیاست خارجی ایران تغییر نکند ، توسعه پایداری در کار نخواهد بود و تنش آبی بیشتر خواهد شد و در نتیجه بحران های قومی
در واقع به این نتیجه می رسیم که حرف روحانی درباره این که تا تحریم ها رفع نشود مشکل آب خوردن هم حل نمی شود با همه سادگی و پیش پا افتادگی ظاهری در معنا بسیار درست و سنجیده بود .
https://t.me/bahmanighajar
07.05.202519:01
از تغییر نام خلیج فارس قبح زدایی نکنید
هر کسی که بگه مقصر اصلی اقدام احتمالی ترامپ در تغییر نام خلیج فارس ، جمهوری اسلامی است ، داره آدرس اشتباه میده ، هرکسی به ایران لگد بزنه و هر جنایتی علیه ایران بکنه را نمیشه از مسولیت مبرا دانست و گفت مقصر اصلی جمهوری اسلامی است !؟!
این دقیقا همان تفکر پنجاه و هفتی و ضد ایرانی است که در منازعه مصر و ناصر و صدام و قذافی با ایران از لج شاه، دشمنان ایران را تبرئه می کردند و در کنار دشمنان ایران قرار می گرفتند.در دهه ۱۹۵۰ لرد چارلز بلگریو انگلیسی مبدع جعل خلیج فارس بود ، آیا در این دسیسه هم جمهوری اسلامی که وجود نداشت مقصر بود یا حکومت وقت ایران که دولت شاه بود ؟ قطعا هیچ کدام ، لرد پدر سوخته و خبیث انگلیسی مقصر بود .من ابعاد خطرناک این طرز تفکر مسموم را فراتر از مساله جمهوری اسلامی می دانم ، این یعتی تبرئه هر پدر سوخته بازی و هرجنایتی علیه ایران.
مقصر تجزیه سیستان و پدر سوختگی گلد اسمید هم جمهوری اسلامی بود ؟ مقصر پدر سوختگی های بولارد هم جمهوری اسلامی بود ؟ تاریخ روابط ایران و غرب قبل از جمهوری اسلامی پر است از کثافتکاریهای غرب علیه ایران ، فروکاستن آن به جمهوری اسلامی یا خیانت است یا سادگی و احساساتی شدن و عدم مطالعه .
https://t.me/bahmanighajar
از تغییر نام خلیج فارس قبح زدایی نکنید
هر کسی که بگه مقصر اصلی اقدام احتمالی ترامپ در تغییر نام خلیج فارس ، جمهوری اسلامی است ، داره آدرس اشتباه میده ، هرکسی به ایران لگد بزنه و هر جنایتی علیه ایران بکنه را نمیشه از مسولیت مبرا دانست و گفت مقصر اصلی جمهوری اسلامی است !؟!
این دقیقا همان تفکر پنجاه و هفتی و ضد ایرانی است که در منازعه مصر و ناصر و صدام و قذافی با ایران از لج شاه، دشمنان ایران را تبرئه می کردند و در کنار دشمنان ایران قرار می گرفتند.در دهه ۱۹۵۰ لرد چارلز بلگریو انگلیسی مبدع جعل خلیج فارس بود ، آیا در این دسیسه هم جمهوری اسلامی که وجود نداشت مقصر بود یا حکومت وقت ایران که دولت شاه بود ؟ قطعا هیچ کدام ، لرد پدر سوخته و خبیث انگلیسی مقصر بود .من ابعاد خطرناک این طرز تفکر مسموم را فراتر از مساله جمهوری اسلامی می دانم ، این یعتی تبرئه هر پدر سوخته بازی و هرجنایتی علیه ایران.
مقصر تجزیه سیستان و پدر سوختگی گلد اسمید هم جمهوری اسلامی بود ؟ مقصر پدر سوختگی های بولارد هم جمهوری اسلامی بود ؟ تاریخ روابط ایران و غرب قبل از جمهوری اسلامی پر است از کثافتکاریهای غرب علیه ایران ، فروکاستن آن به جمهوری اسلامی یا خیانت است یا سادگی و احساساتی شدن و عدم مطالعه .
https://t.me/bahmanighajar
27.04.202519:09
عزای عمومی خیلی دیر اعلام شد و برای یک روز ، اما بدون این که حاجت به اعلام رسمی باشد در عمل کشور و تمام ملت برای بندر عباس عزادار شد ، امید که فجایعی مانند بندر عباس دیگر رخ ندهد یا حداقل برای سالها رخ ندهد ، رخت عزا و سیاهی و غم از ایران رخت بربندد و به جای آن شاهد شادی باشیم شادی هایی از جنس فستیوال کوچه ، شادی و پایکوبی ملی و سنتی و ایرانی .
https://t.me/bahmanighajar
https://t.me/bahmanighajar
22.04.202519:26
سعدی آموزگار حکمت ایرانی
(بخش سوم )
مخبر السلطنه به دیدار خود با شاهزاده کامران میرزا نایب السلطنه و توصیه به وی برای همراهی با مشروطیت و مجلس شورای ملی با ارجاع به گلستان سعدی نیز اشاره می کند و این چنین حکایت می نماید :
در اوایل مشروطیت ، شبی از نایب السلطنه کامران میرزا ، وقت خواستم ، درد پا داشت ، در اندرون پذیرفت ، درد سرش دادم ، گفتم آقا تا باغ امیریه ، آباد نشده بود ، هر روز در اطراف آن گردش می فرمودید که هرچیز به جای خود بیفتد ، اینک که باغ و عمارت پرداخته است، شاید سال و ماه به گوشه و کنار آن تشریف نمی برید ، مجلس سازمانی است که هنوز پرداخته نشده است باید توجه بفرمایید تا نقائص اصلاح شود ، بنده هرچه عرض کنم شاید بفرمایید فرنگ رفته ای افکارت آشفته شده است ، از گلستان عرض می کنم که گوید :
برای یکی از ملوک ، شاهنامه می خواندند در زوال دولت ضحاک و عهد فریدون ، وزیر از ملک پرسید که فریدون گنج و ملک و حشم نداشت ، چگونه ملک برو مقرر شد ، گفت خلقی به تعصب بر وی گرد آمدند ، وزیر گفت : ای ملک چون گرد آمدن خلق موجب پادشاهی است تو چرا خلق را پریشان می کنی .
هر چه از مجلس دوری بفرمایید ، مردم را از دور خود پریشان می کنید .
در جایی به نام حاج کاظم ملک التجار تبریزی به خودش پرداخته است ، ملک التجار ایران پسا مشروطه را با شعر سعدی توصیف کرده و می نویسد :
واقعا عقیده همه این بود که بعدها ( بعد مشروطه ) چشم همه روشن و ایران رشک گلشن خواهد شد ، حال می بینیم در گفته سعدی به تحریف قائل باید شد :
چو باز آمدم کشور آشفته دیدم
همه خلق بگرفته خوی پلنگی
طمع کرده گنجشک بر صید شاهین
وزغ اوفتاده به فکر نهنگی
اشارات و استنادات مخبر السلطنه به سعدی به این موارد محدود نمی گردد ولی برای جلوگیری از اطاله کلام به سایر موارد نمی پردازیم ، اما استناد به سعدی در عصر پهلوی در مکتوبات مهمتری نیز جلوه گر گشته است از جمله در نامه تاریخی قوام السلطنه به محمدرضا شاه، قوام در نامه دوم خود به شاه در نقد خشم شاه به خود به وی می نویسد:
از جوابی که امر به صدور فرموده اند ، جا دارد تصور شود که اوضاع امروز ایران با هفتصد سال قبل فرقی نکرده است ، چنانکه شیخ سعدی می گوید :
از تلون طبع پادشاهان بر حذر باید بود که وقتی به سلامی برنجند و دیگر وقت به دشنامی خلعت دهند .
البته حکایت های قوام السلطنه و سعدی به این نقل قول محدود نمی شود ، دو سال قبل از نامه به شاه و در مشاجره درونی در حزب دموکرات قوام ، باز پای سعدی به وسط کشیده شد ، در جلسه درون حزبی در مرداد ۱۳۲۶ ، دکتر بقایی کرمانی در حضور قوام از حزب به شدت انتقاد کرد و قوام به قهر جلسه حزب را ترک کرد ، سردار فاخر حکمت اعضای حزب را جمع کرد و برای اعتذار دسته جمعی به حضور قوام رفتند ، حکمت به قوام گفت :
زبانم خیلی قاصر است که بتوانم مکنونات قلبی ام را برای جناب اشرف، شرح بدهم ، همین قدر باید عرض کنم که وقتی شما از حزب تشریف بردید ، همه ما بی اختیار گفتیم :
در رفتن جان از بدن ، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن ، دیدم که جانم می رود
در عصر پهلوی باز هم از این اشارات داریم از جمله امیر اسدالله علم در خاطرات خود به چشم و هم چشمی و رقابت میان شاه و شهبانو اشاره کرده و به همان نقل قول معروف سعدی استناد می کند که ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند .
سعدی در روح ایرانی نفوذ کرده و از این پس نیز بی تردید در زندگی و حیات ایران و ایرانی تاثیرگذار خواهد بود ، چون معلم و آموزگاری هر زمان در کنار ایرانیان است به آنان پند می دهد و آنان را به زندگی و بردباری و مدارا و مروت و آرامش توصیه می کند .
https://t.me/bahmanighajar
(بخش سوم )
مخبر السلطنه به دیدار خود با شاهزاده کامران میرزا نایب السلطنه و توصیه به وی برای همراهی با مشروطیت و مجلس شورای ملی با ارجاع به گلستان سعدی نیز اشاره می کند و این چنین حکایت می نماید :
در اوایل مشروطیت ، شبی از نایب السلطنه کامران میرزا ، وقت خواستم ، درد پا داشت ، در اندرون پذیرفت ، درد سرش دادم ، گفتم آقا تا باغ امیریه ، آباد نشده بود ، هر روز در اطراف آن گردش می فرمودید که هرچیز به جای خود بیفتد ، اینک که باغ و عمارت پرداخته است، شاید سال و ماه به گوشه و کنار آن تشریف نمی برید ، مجلس سازمانی است که هنوز پرداخته نشده است باید توجه بفرمایید تا نقائص اصلاح شود ، بنده هرچه عرض کنم شاید بفرمایید فرنگ رفته ای افکارت آشفته شده است ، از گلستان عرض می کنم که گوید :
برای یکی از ملوک ، شاهنامه می خواندند در زوال دولت ضحاک و عهد فریدون ، وزیر از ملک پرسید که فریدون گنج و ملک و حشم نداشت ، چگونه ملک برو مقرر شد ، گفت خلقی به تعصب بر وی گرد آمدند ، وزیر گفت : ای ملک چون گرد آمدن خلق موجب پادشاهی است تو چرا خلق را پریشان می کنی .
هر چه از مجلس دوری بفرمایید ، مردم را از دور خود پریشان می کنید .
در جایی به نام حاج کاظم ملک التجار تبریزی به خودش پرداخته است ، ملک التجار ایران پسا مشروطه را با شعر سعدی توصیف کرده و می نویسد :
واقعا عقیده همه این بود که بعدها ( بعد مشروطه ) چشم همه روشن و ایران رشک گلشن خواهد شد ، حال می بینیم در گفته سعدی به تحریف قائل باید شد :
چو باز آمدم کشور آشفته دیدم
همه خلق بگرفته خوی پلنگی
طمع کرده گنجشک بر صید شاهین
وزغ اوفتاده به فکر نهنگی
اشارات و استنادات مخبر السلطنه به سعدی به این موارد محدود نمی گردد ولی برای جلوگیری از اطاله کلام به سایر موارد نمی پردازیم ، اما استناد به سعدی در عصر پهلوی در مکتوبات مهمتری نیز جلوه گر گشته است از جمله در نامه تاریخی قوام السلطنه به محمدرضا شاه، قوام در نامه دوم خود به شاه در نقد خشم شاه به خود به وی می نویسد:
از جوابی که امر به صدور فرموده اند ، جا دارد تصور شود که اوضاع امروز ایران با هفتصد سال قبل فرقی نکرده است ، چنانکه شیخ سعدی می گوید :
از تلون طبع پادشاهان بر حذر باید بود که وقتی به سلامی برنجند و دیگر وقت به دشنامی خلعت دهند .
البته حکایت های قوام السلطنه و سعدی به این نقل قول محدود نمی شود ، دو سال قبل از نامه به شاه و در مشاجره درونی در حزب دموکرات قوام ، باز پای سعدی به وسط کشیده شد ، در جلسه درون حزبی در مرداد ۱۳۲۶ ، دکتر بقایی کرمانی در حضور قوام از حزب به شدت انتقاد کرد و قوام به قهر جلسه حزب را ترک کرد ، سردار فاخر حکمت اعضای حزب را جمع کرد و برای اعتذار دسته جمعی به حضور قوام رفتند ، حکمت به قوام گفت :
زبانم خیلی قاصر است که بتوانم مکنونات قلبی ام را برای جناب اشرف، شرح بدهم ، همین قدر باید عرض کنم که وقتی شما از حزب تشریف بردید ، همه ما بی اختیار گفتیم :
در رفتن جان از بدن ، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن ، دیدم که جانم می رود
در عصر پهلوی باز هم از این اشارات داریم از جمله امیر اسدالله علم در خاطرات خود به چشم و هم چشمی و رقابت میان شاه و شهبانو اشاره کرده و به همان نقل قول معروف سعدی استناد می کند که ده درویش در گلیمی بخسبند و دو پادشاه در اقلیمی نگنجند .
سعدی در روح ایرانی نفوذ کرده و از این پس نیز بی تردید در زندگی و حیات ایران و ایرانی تاثیرگذار خواهد بود ، چون معلم و آموزگاری هر زمان در کنار ایرانیان است به آنان پند می دهد و آنان را به زندگی و بردباری و مدارا و مروت و آرامش توصیه می کند .
https://t.me/bahmanighajar
19.04.202519:12
چه شد و چه خواهد شد ؟
ترامپ در دور اول ریاست جمهوری هم از روی حسادت به اوباما و هم به وسوسه و تحریک افراطی هایی مانند : پومپئو و بولتون از برجام خارج و سیاست فشار حداکثری را علیه ایران اتخاذ کرد با این تصور که ایران به سرعت ورشکسته شده و زانو خواهد زد و به تمام خواسته های ترامپ تن خواهد داد ، اما در انتهای دوره ریاست جمهوری ترامپ به نظر برای وی مشخص شده بود که سیاستش اشتباه بوده است ، برای ایران هم گویا مشخص شده بود که تحمل فشار حداکثری سخت خواهد بود ، بنابراین چه بسا هم ترامپ و هم جمهوری اسلامی در پایان دوره اول ترامپ هم به نوعی تفاهم نزدیک بودند و به همین دلیل بود که ترامپ ادعا می کرد بعد از انتخاب در دور دوم به سرعت با ایران به توافق خواهد رسید ، اما با انتخاب بایدن ، اوضاع به طریقی دیگر پیش رفت ، سیاست فشار حداکثری خود به خود از میان رفت و ایران دیگر نیازی به بازگشت به برجام نمی دید و به سرعت برنامه هسته ای خود را توسعه داد ، از سویی دیگر با حمله روسیه به اوکراین و خروج آمریکا از افغانستان، این تصور مطرح شد که معادلات قدرت در نظم جهانی بهم خورده و آمریکا دیگر ابر قدرت نیست و ایران می تواند با اتحاد با روسیه و چین ، به حد کافی در صحنه بین المللی نقش آفرینی کند ، اما تحولات بعدی یعنی ادامه سیاست تحریم ایران و زمین گیر شدن روسیه در اوکراین و متعاقبا اعتراضات ۱۴۰۱ ، زمینه ساز تجدید نظر در برداشت ها در سیاست خارجی ایران را فراهم کرد ، تحولات پس از ۷ اکتبر ضرورت این تجدید نظر طلبی را بیشتر کرد و در همین مقطع نیز ترامپ بازگشت ، در آستانه بازگشت ترامپ به قدرت ، هم ایران و هم ترامپ از مواضع سرسختانه خود نسبت به یکدیگر بازگشته بودند ، این واقعیتی بود که اپوزیسیون نزدیک بین جمهوری اسلامی قادر به فهم و درک آن نبود . از زمان آغاز حکومت دوم ترامپ، او اراده خود بر تجدید نظر طلبی در سیاست خارجی اش به ویژه در قبال ایران را نشان داد ، نه از بولتون خبری بود و نه پومپئو و نه مطالبات قبلی از ایران مطرح شد ، در ایران هم در عمل با شرایط بد اقتصادی و نگرانی از آثار منفی بازگشت سیاست فشار حداکثری ، زمینه برای تفاهم فراهم شده بود . به نظر می رسد مواضع اولیه در رد مذاکره هم هوشمندانه اتخاذ شد تا شوق بی جایی از طرف ایران نشان داده نشود ، در چنین شرایطی همه پیش زمینه ها برای مذاکره ایران و آمریکا فراهم شده بود و در بستری مناسب، این مذاکرات آغاز گردید ، اما اکنون چه خواهدشد :
همان برجام سابق با سه تفاوت عمده و تاثیر گذار احیا خواهد شد :
۱. عهدنامه و نه تفاهم سیاسی
توافق جدید در قالب یک عهدنامه خواهد بود و به تصویب قوه مقننه آمریکا هم خواهد رسید. ( انعقاد عهدنامه ، زمینه ساز عادی سازی روابط دو کشور هم خواهد شد. )
۲. نامحدود بودن توافق
عهدنامه برخلاف برجام محدودیت زمانی نخواهد داشت بلکه دائمی خواهد بود .
۳. لغو تحریم های اولیه
مهمترین و تاثیرگذارترین تفاوت ، لغو تحریم های اولیه خواهد بود که به معنای برقراری مناسبات اقتصادی و تجاری ایران و آمریکا است و در واقع پیوست نانوشته این برجام جدید می گردد.
چنین توافق جدیدی در عمل پیوست نانوشته نوینی هم خواهد داشت که از همان لغو تحریم های اولیه نِشات خواهد گرفت و آن حضور اقتصادی آمریکا در ایران است که به ترامپ هم کمک خواهد کرد تا برجام جدید را در جامعه سیاسی آمریکا به عنوان یک دستاورد جدید بفروشد. امری که البته در گرو کاستن از شعارهای آمریکا ستیزانه و نیز پرهیز از اتخاذ مواضع تنش زا در خاورمیانه خواهد بود. در چنین شرایطی در عمل سیاست خارجی ایران به سمت نرمال شدن پیش خواهد رفت .
ما با ایرانی قدرتمند سر و کار خواهیم داشت که محدودیتی علیه آن وجود ندارد و می تواند نقش آفرینی مسولانه در تحولات بین المللی داشته باشد.
https://t.me/bahmanighajar
ترامپ در دور اول ریاست جمهوری هم از روی حسادت به اوباما و هم به وسوسه و تحریک افراطی هایی مانند : پومپئو و بولتون از برجام خارج و سیاست فشار حداکثری را علیه ایران اتخاذ کرد با این تصور که ایران به سرعت ورشکسته شده و زانو خواهد زد و به تمام خواسته های ترامپ تن خواهد داد ، اما در انتهای دوره ریاست جمهوری ترامپ به نظر برای وی مشخص شده بود که سیاستش اشتباه بوده است ، برای ایران هم گویا مشخص شده بود که تحمل فشار حداکثری سخت خواهد بود ، بنابراین چه بسا هم ترامپ و هم جمهوری اسلامی در پایان دوره اول ترامپ هم به نوعی تفاهم نزدیک بودند و به همین دلیل بود که ترامپ ادعا می کرد بعد از انتخاب در دور دوم به سرعت با ایران به توافق خواهد رسید ، اما با انتخاب بایدن ، اوضاع به طریقی دیگر پیش رفت ، سیاست فشار حداکثری خود به خود از میان رفت و ایران دیگر نیازی به بازگشت به برجام نمی دید و به سرعت برنامه هسته ای خود را توسعه داد ، از سویی دیگر با حمله روسیه به اوکراین و خروج آمریکا از افغانستان، این تصور مطرح شد که معادلات قدرت در نظم جهانی بهم خورده و آمریکا دیگر ابر قدرت نیست و ایران می تواند با اتحاد با روسیه و چین ، به حد کافی در صحنه بین المللی نقش آفرینی کند ، اما تحولات بعدی یعنی ادامه سیاست تحریم ایران و زمین گیر شدن روسیه در اوکراین و متعاقبا اعتراضات ۱۴۰۱ ، زمینه ساز تجدید نظر در برداشت ها در سیاست خارجی ایران را فراهم کرد ، تحولات پس از ۷ اکتبر ضرورت این تجدید نظر طلبی را بیشتر کرد و در همین مقطع نیز ترامپ بازگشت ، در آستانه بازگشت ترامپ به قدرت ، هم ایران و هم ترامپ از مواضع سرسختانه خود نسبت به یکدیگر بازگشته بودند ، این واقعیتی بود که اپوزیسیون نزدیک بین جمهوری اسلامی قادر به فهم و درک آن نبود . از زمان آغاز حکومت دوم ترامپ، او اراده خود بر تجدید نظر طلبی در سیاست خارجی اش به ویژه در قبال ایران را نشان داد ، نه از بولتون خبری بود و نه پومپئو و نه مطالبات قبلی از ایران مطرح شد ، در ایران هم در عمل با شرایط بد اقتصادی و نگرانی از آثار منفی بازگشت سیاست فشار حداکثری ، زمینه برای تفاهم فراهم شده بود . به نظر می رسد مواضع اولیه در رد مذاکره هم هوشمندانه اتخاذ شد تا شوق بی جایی از طرف ایران نشان داده نشود ، در چنین شرایطی همه پیش زمینه ها برای مذاکره ایران و آمریکا فراهم شده بود و در بستری مناسب، این مذاکرات آغاز گردید ، اما اکنون چه خواهدشد :
همان برجام سابق با سه تفاوت عمده و تاثیر گذار احیا خواهد شد :
۱. عهدنامه و نه تفاهم سیاسی
توافق جدید در قالب یک عهدنامه خواهد بود و به تصویب قوه مقننه آمریکا هم خواهد رسید. ( انعقاد عهدنامه ، زمینه ساز عادی سازی روابط دو کشور هم خواهد شد. )
۲. نامحدود بودن توافق
عهدنامه برخلاف برجام محدودیت زمانی نخواهد داشت بلکه دائمی خواهد بود .
۳. لغو تحریم های اولیه
مهمترین و تاثیرگذارترین تفاوت ، لغو تحریم های اولیه خواهد بود که به معنای برقراری مناسبات اقتصادی و تجاری ایران و آمریکا است و در واقع پیوست نانوشته این برجام جدید می گردد.
چنین توافق جدیدی در عمل پیوست نانوشته نوینی هم خواهد داشت که از همان لغو تحریم های اولیه نِشات خواهد گرفت و آن حضور اقتصادی آمریکا در ایران است که به ترامپ هم کمک خواهد کرد تا برجام جدید را در جامعه سیاسی آمریکا به عنوان یک دستاورد جدید بفروشد. امری که البته در گرو کاستن از شعارهای آمریکا ستیزانه و نیز پرهیز از اتخاذ مواضع تنش زا در خاورمیانه خواهد بود. در چنین شرایطی در عمل سیاست خارجی ایران به سمت نرمال شدن پیش خواهد رفت .
ما با ایرانی قدرتمند سر و کار خواهیم داشت که محدودیتی علیه آن وجود ندارد و می تواند نقش آفرینی مسولانه در تحولات بین المللی داشته باشد.
https://t.me/bahmanighajar
11.04.202514:07
فرصت ویتکاف
حدود ۱۰ روز پیش نوشتم که مصالحه با ترامپ هم شدنی و امکان پذیر است و هم منافع و دستاوردهای زیادی را دارد ، حالا انتخاب استیو ویتکاف به عنوان نماینده ویژه آمریکا در مذاکرات با ایران، امید به تحقق مصالحه را بیشتر کرده است ، مذاکره با ویتکاف فرصتی استثنایی برای دور زدن رادیکال ها و تندروهای مستقر در دولت ترامپ و خنثی سازی نتانیاهو است ،استیو ویتکاف وکیل و دلال ملکی است وابسته به نهادها و جریان های رادیکال و ضد ایرانی نیست یهودی بودنش هم مثبته ، چون ترسی نداره که به خاطر ترس از انگ اسرائیل ستیزی ، همه جوره دل اسرائیل رو بدست بیاره ، به یاد داریم که سیاستمداران یهودی مانند برنی سندرز مواضع تندی علیه اسرائیل داشتند.درسته که ویتکاف هیچ ربطی به سندرز نداره و اصولا چندان سیاسی هم نیست و مشاور ترامپ است که نقطه مقابل سندرز قرار دارد ، اما یهودی بودنش مثبت است چرا که او را در برابر اسرائیل مستقل تر می سازد ، افزون بر این ، ویتکاف رفیق شخصی و صمیمی ترامپ است پس با ویتکاف میشه همه ضد ایرانی های کابینه ترامپ مانند روبیو را تا حد زیادی دور زد.فرصت مذاکره با ویتکاف یک فرصت استثنایی و خوبه که میتونه ایران را به خواسته های خودش برسونه ، اقداماتی که ویتکاف انجام داده از تحت فشار قراردادن نتانیاهو برای آتش بس با حماس تا موضع مثبت نسبت به روسیه و نیز اعلام مواضع نرم و میانه روانه در مقابل ایران در مصاحبه ها و ریپلای مثبتی که به توییت عراقچی زد ، همگی نشانه های امیدوار کننده ای است . افزون بر این که نفس انتخاب ویتکاف به معنای امنیتی زدایی از مناسبات ایران و آمریکا و تفوق اقتصاد بر این مناسبات است . همگی این ها یعنی مقدمات گذار ایران از انزوا به عادی سازی روابط خارجی ، عصری که می تواند دوران نا امیدی دشمنان ایران باشد ، پس قدر فرصت ویتکاف را بدانیم و از آن به بهترین گونه در راستای تحقق منافع ملی ایران بهره ببریم . پیروزی دیپلماتیک ایران در این مقطع ، یک برگ زرین در تاریخ دیپلماسی ایران خواهد بود ، امید که چنین نتیجه ای حاصل گردد.
https://t.me/bahmanighajar
حدود ۱۰ روز پیش نوشتم که مصالحه با ترامپ هم شدنی و امکان پذیر است و هم منافع و دستاوردهای زیادی را دارد ، حالا انتخاب استیو ویتکاف به عنوان نماینده ویژه آمریکا در مذاکرات با ایران، امید به تحقق مصالحه را بیشتر کرده است ، مذاکره با ویتکاف فرصتی استثنایی برای دور زدن رادیکال ها و تندروهای مستقر در دولت ترامپ و خنثی سازی نتانیاهو است ،استیو ویتکاف وکیل و دلال ملکی است وابسته به نهادها و جریان های رادیکال و ضد ایرانی نیست یهودی بودنش هم مثبته ، چون ترسی نداره که به خاطر ترس از انگ اسرائیل ستیزی ، همه جوره دل اسرائیل رو بدست بیاره ، به یاد داریم که سیاستمداران یهودی مانند برنی سندرز مواضع تندی علیه اسرائیل داشتند.درسته که ویتکاف هیچ ربطی به سندرز نداره و اصولا چندان سیاسی هم نیست و مشاور ترامپ است که نقطه مقابل سندرز قرار دارد ، اما یهودی بودنش مثبت است چرا که او را در برابر اسرائیل مستقل تر می سازد ، افزون بر این ، ویتکاف رفیق شخصی و صمیمی ترامپ است پس با ویتکاف میشه همه ضد ایرانی های کابینه ترامپ مانند روبیو را تا حد زیادی دور زد.فرصت مذاکره با ویتکاف یک فرصت استثنایی و خوبه که میتونه ایران را به خواسته های خودش برسونه ، اقداماتی که ویتکاف انجام داده از تحت فشار قراردادن نتانیاهو برای آتش بس با حماس تا موضع مثبت نسبت به روسیه و نیز اعلام مواضع نرم و میانه روانه در مقابل ایران در مصاحبه ها و ریپلای مثبتی که به توییت عراقچی زد ، همگی نشانه های امیدوار کننده ای است . افزون بر این که نفس انتخاب ویتکاف به معنای امنیتی زدایی از مناسبات ایران و آمریکا و تفوق اقتصاد بر این مناسبات است . همگی این ها یعنی مقدمات گذار ایران از انزوا به عادی سازی روابط خارجی ، عصری که می تواند دوران نا امیدی دشمنان ایران باشد ، پس قدر فرصت ویتکاف را بدانیم و از آن به بهترین گونه در راستای تحقق منافع ملی ایران بهره ببریم . پیروزی دیپلماتیک ایران در این مقطع ، یک برگ زرین در تاریخ دیپلماسی ایران خواهد بود ، امید که چنین نتیجه ای حاصل گردد.
https://t.me/bahmanighajar
01.04.202520:11
آیا مصالحه با ترامپ امکان پذیر است ؟
به نظر می رسد که این امکان وجود دارد و حتی اگر چنین امکانی وجود نداشت باز باید بخت آن سنجیده می شد ، برای امثال من که به اطلاعات پشت پرده ای دسترسی نداریم و نمی دانیم که متن نامه ترامپ چیست ، شاید قضاوت نه ساده باشد و نه دقیق ولی براساس عمده سخنان و مواضع ترامپ و باتوجه به شخصیتش که تا حدود زیادی مواضع اعلامی او با سیاست های اعمالی وی یکی است می توان گفت مطالبه اصلی ترامپ جلوگیری از دستیابی ایران به توان نظامی هسته ای است ، موضوعی که ایران بارها اعلام کرده خواهان آن نیست و فلسفه برجام هم همین بود و کلیه گزارش های نهادهای امنیتی خود امریکایی ها هم این واقعیت را تایید می کند که برنامه هسته ای ایران نظامی نیست ، حالا که این طور است چرا ایران خواسته ترامپ را عملی نکند و در ازای آن از شر تحریم های اولیه نیز راحت شود ، می گویند هدف ترامپ تحقیر ایران و تسلیم ایران و …. است ، پاسخ این است که با کدام دلیل و مدرک چنین ادعایی مطرح می شود اگر دنبال تحقیر بود کهنامه نگاری نمی کرد افزون بر این ،رویکرد ترامپ با کشورها و گروههای غرب ستیز و با سابقه دشمنی با آمریکا هم چون : کره شمالی و طالبان اتفاقا منعطف بوده است ،تحقیر زلنسکی هم هیچ ربط ودخلی به ایران ندارد چرا که زلنسکی در عمل از سوی امریکا تامین می شد و جوهر اقدام ترامپ این است که دیگر از پول خبری نخواهد بود ،بیشترین تبلیغ و شعار درباره این که ترامپ خواهان تسلیم ایران است از سوی کارشناسان رسانه های فارسی زبان خارج از کشور که طرفدار براندازی جمهوری اسلامی با مداخله خارجی هستند مطرح می شود و در واقع آرزوی آنان است که در قالب تحلیل ارائه می شود ، حالا پرهیز جمهوری اسلامی از مصالحه با ترامپ با ترس از خواسته های احتمالی وی ، آیا افتادن در دام تحلیل دشمنان خود نیست ؟ ترامپ می خواهد در داخل آمریکا خود را موفق نشان دهد و امنیت اسرائیل را هم حفظ کند ، همگی این ها با تضمین ممانعت از نظامی شدن توان هسته ای ایران محقق می شود ، ترامپ نه انگیزه نه علاقه ای به مداخله در امور داخلی ایران دارد، چه بسا تضعیف بیشتر ایران و برهم خوردن توازن منطقه بین ایران با ترکیه وسعودی ، شاید به سود امریکا وحتی اسراییل هم نباشد ، چرا باید دشمنی ترامپ را ذاتی و تمام نشدنی دانست ، در صورت مصالحه با ترامپ ، هسته سخت طرفدار نظام و به قول معروف امت حزب الله شاید مدتی سرخورده و ناراحت بشوند ولی همان ها نیز با بهره مندی بیشتر از رونق و ثبات اقتصادی بیشتر ، در نهایت راضی تر خواهند بود ضمن این که هویت این طرفداران آنچنان با جمهوری اسلامی گره خورده است که امکان بریدن طیف وسیعی از آنان از نظام در هیچ فرضی شدنی نیست ، توده مردم هم پس از اعتراضات ۱۴۰۱ به حد کافی هزینه داده اند و به سادگی به سمت اعتراضات مجدد نخواهند رفت مگر این که تشدید تحریم ها و خرابی بیشتر وضعیت اقتصادی به نوعی جان آنان را به لب برساند وگرنه در صورت گشایش در سیاست خارجی، مردم هم استقبال کرده و آرامش و ثبات در کشور حاکم می شود ، گروههای نزدیک به ایران در منطقه نیز می توانند از این فرصت برای کاستن از فشارهای بین المللی بر روی خود استفاده نمایند و اتفاقا چنین شرایطی به سود آنان خواهد بود ، هر چه قدر امکان مصالحه میسر است ، امکان تنش و خطر و تهدید در صورت جنگ و حمله نظامی نیز منتفی نیست ، شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران به حد بسیار بدی رسیده کشوری که هر روز ارزش پول ملی آن تنزل می یابد ، هر روز ضعیف تر و فقیر تر و متزلزل تر می شود باید هرچه زودتر این وضعیت را تغییر داد ، باتوجه به همگی این موارد ، به نظر می رسد مصالحه نه تنها نشدنی و نامطلوب نیست بلکه هم شدنی و هم ضروری است و دستاوردهای عمده هم خواهد داشت ، صرفا یک اراده قاطع برای عملی کردن آن می خواهد .
https://t.me/bahmanighajar
به نظر می رسد که این امکان وجود دارد و حتی اگر چنین امکانی وجود نداشت باز باید بخت آن سنجیده می شد ، برای امثال من که به اطلاعات پشت پرده ای دسترسی نداریم و نمی دانیم که متن نامه ترامپ چیست ، شاید قضاوت نه ساده باشد و نه دقیق ولی براساس عمده سخنان و مواضع ترامپ و باتوجه به شخصیتش که تا حدود زیادی مواضع اعلامی او با سیاست های اعمالی وی یکی است می توان گفت مطالبه اصلی ترامپ جلوگیری از دستیابی ایران به توان نظامی هسته ای است ، موضوعی که ایران بارها اعلام کرده خواهان آن نیست و فلسفه برجام هم همین بود و کلیه گزارش های نهادهای امنیتی خود امریکایی ها هم این واقعیت را تایید می کند که برنامه هسته ای ایران نظامی نیست ، حالا که این طور است چرا ایران خواسته ترامپ را عملی نکند و در ازای آن از شر تحریم های اولیه نیز راحت شود ، می گویند هدف ترامپ تحقیر ایران و تسلیم ایران و …. است ، پاسخ این است که با کدام دلیل و مدرک چنین ادعایی مطرح می شود اگر دنبال تحقیر بود کهنامه نگاری نمی کرد افزون بر این ،رویکرد ترامپ با کشورها و گروههای غرب ستیز و با سابقه دشمنی با آمریکا هم چون : کره شمالی و طالبان اتفاقا منعطف بوده است ،تحقیر زلنسکی هم هیچ ربط ودخلی به ایران ندارد چرا که زلنسکی در عمل از سوی امریکا تامین می شد و جوهر اقدام ترامپ این است که دیگر از پول خبری نخواهد بود ،بیشترین تبلیغ و شعار درباره این که ترامپ خواهان تسلیم ایران است از سوی کارشناسان رسانه های فارسی زبان خارج از کشور که طرفدار براندازی جمهوری اسلامی با مداخله خارجی هستند مطرح می شود و در واقع آرزوی آنان است که در قالب تحلیل ارائه می شود ، حالا پرهیز جمهوری اسلامی از مصالحه با ترامپ با ترس از خواسته های احتمالی وی ، آیا افتادن در دام تحلیل دشمنان خود نیست ؟ ترامپ می خواهد در داخل آمریکا خود را موفق نشان دهد و امنیت اسرائیل را هم حفظ کند ، همگی این ها با تضمین ممانعت از نظامی شدن توان هسته ای ایران محقق می شود ، ترامپ نه انگیزه نه علاقه ای به مداخله در امور داخلی ایران دارد، چه بسا تضعیف بیشتر ایران و برهم خوردن توازن منطقه بین ایران با ترکیه وسعودی ، شاید به سود امریکا وحتی اسراییل هم نباشد ، چرا باید دشمنی ترامپ را ذاتی و تمام نشدنی دانست ، در صورت مصالحه با ترامپ ، هسته سخت طرفدار نظام و به قول معروف امت حزب الله شاید مدتی سرخورده و ناراحت بشوند ولی همان ها نیز با بهره مندی بیشتر از رونق و ثبات اقتصادی بیشتر ، در نهایت راضی تر خواهند بود ضمن این که هویت این طرفداران آنچنان با جمهوری اسلامی گره خورده است که امکان بریدن طیف وسیعی از آنان از نظام در هیچ فرضی شدنی نیست ، توده مردم هم پس از اعتراضات ۱۴۰۱ به حد کافی هزینه داده اند و به سادگی به سمت اعتراضات مجدد نخواهند رفت مگر این که تشدید تحریم ها و خرابی بیشتر وضعیت اقتصادی به نوعی جان آنان را به لب برساند وگرنه در صورت گشایش در سیاست خارجی، مردم هم استقبال کرده و آرامش و ثبات در کشور حاکم می شود ، گروههای نزدیک به ایران در منطقه نیز می توانند از این فرصت برای کاستن از فشارهای بین المللی بر روی خود استفاده نمایند و اتفاقا چنین شرایطی به سود آنان خواهد بود ، هر چه قدر امکان مصالحه میسر است ، امکان تنش و خطر و تهدید در صورت جنگ و حمله نظامی نیز منتفی نیست ، شرایط اقتصادی و اجتماعی ایران به حد بسیار بدی رسیده کشوری که هر روز ارزش پول ملی آن تنزل می یابد ، هر روز ضعیف تر و فقیر تر و متزلزل تر می شود باید هرچه زودتر این وضعیت را تغییر داد ، باتوجه به همگی این موارد ، به نظر می رسد مصالحه نه تنها نشدنی و نامطلوب نیست بلکه هم شدنی و هم ضروری است و دستاوردهای عمده هم خواهد داشت ، صرفا یک اراده قاطع برای عملی کردن آن می خواهد .
https://t.me/bahmanighajar
07.05.202506:50
خلیج فارس
چنانچه ترامپ و یا هر مقام دیگر از هر کشوری ، بخواهند از جعل نام تاریخی خلیج فارس حمایت کنند ، این اقدام یک حرکت نفرت پراکنانه و نژاد پرستانه و ایران ستیزانه علیه ملت ایران است ، اگر رئیس جمهور آمریکا چنین اقدام بی ربط و خصمانه ای را نسبت به ملت ایران انجام دهند، چنین عملی یک زخم التیام ناپذیر در مناسبات تاریخی ملت های ایران و آمریکا خواهد بود و آسیب و لطمه بزرگی به ذهنیت و دیدگاه تاریخی ملت ایران نسبت به آمریکا خواهد زد ،این جعل خصمانه، احساسات ایرانیان را به عنوان یکی از معدود مردمان منطقه خلیج فارس و خاورمیانه که نگاه مثبتی نسبت به آمریکایی ها دارند ، جریحه دار کرده و برای سالها در نگاه ایرانی ها نسبت به آمریکا تاثیر گذار خواهد بود .
https://t.me/bahmanighajar
چنانچه ترامپ و یا هر مقام دیگر از هر کشوری ، بخواهند از جعل نام تاریخی خلیج فارس حمایت کنند ، این اقدام یک حرکت نفرت پراکنانه و نژاد پرستانه و ایران ستیزانه علیه ملت ایران است ، اگر رئیس جمهور آمریکا چنین اقدام بی ربط و خصمانه ای را نسبت به ملت ایران انجام دهند، چنین عملی یک زخم التیام ناپذیر در مناسبات تاریخی ملت های ایران و آمریکا خواهد بود و آسیب و لطمه بزرگی به ذهنیت و دیدگاه تاریخی ملت ایران نسبت به آمریکا خواهد زد ،این جعل خصمانه، احساسات ایرانیان را به عنوان یکی از معدود مردمان منطقه خلیج فارس و خاورمیانه که نگاه مثبتی نسبت به آمریکایی ها دارند ، جریحه دار کرده و برای سالها در نگاه ایرانی ها نسبت به آمریکا تاثیر گذار خواهد بود .
https://t.me/bahmanighajar
27.04.202507:47
عزای ملی و بی تفاوتی رسمی
در شرایطی که در نتیجه فاجعه بندر عباس ، عموم ملت در غم و اندوه فرو رفته و واقعا عزای عمومی و ملی در ایران حاکم شده است ، از اعلام عزای عمومی رسمی در سطح کشور خودداری شده است و این نخستین بار نیست که چنین واکنش های رسمی نسبت به فجایع ملی صورت می گیرد ، به باور من عدم اعلام عزای عمومی در مناسبت های این چنینی ریشه در دو باور مهم عدم اعتقاد به ملت ایران و عدم احترام به شهروند ایرانی دارد ، چون متاسفانه به موجودیت ملت ایران اعتقادی وجود ندارد بنابراین عزا و سوگ این ملت نادیده گرفته می شود و چون خون و جان و غم و اندوه شهروند ایرانی بی ارزش است نسبت به آن واکنشی صورت نمی گیرد ، اما با این وجود، آن چه واقعیت دارد و مهم است نه اعلام رسمی عزای عمومی بلکه عزای عمومی و ملی است که سرتاسر ایران را فراگرفته و نشان از یک حس مشترک ملی دارد و بلوغ و همبستگی و وحدت ملی ایرانیان را بار دیگر به منصه ظهور رسانیده و اثبات می کند .
https://t.me/bahmanighajar
در شرایطی که در نتیجه فاجعه بندر عباس ، عموم ملت در غم و اندوه فرو رفته و واقعا عزای عمومی و ملی در ایران حاکم شده است ، از اعلام عزای عمومی رسمی در سطح کشور خودداری شده است و این نخستین بار نیست که چنین واکنش های رسمی نسبت به فجایع ملی صورت می گیرد ، به باور من عدم اعلام عزای عمومی در مناسبت های این چنینی ریشه در دو باور مهم عدم اعتقاد به ملت ایران و عدم احترام به شهروند ایرانی دارد ، چون متاسفانه به موجودیت ملت ایران اعتقادی وجود ندارد بنابراین عزا و سوگ این ملت نادیده گرفته می شود و چون خون و جان و غم و اندوه شهروند ایرانی بی ارزش است نسبت به آن واکنشی صورت نمی گیرد ، اما با این وجود، آن چه واقعیت دارد و مهم است نه اعلام رسمی عزای عمومی بلکه عزای عمومی و ملی است که سرتاسر ایران را فراگرفته و نشان از یک حس مشترک ملی دارد و بلوغ و همبستگی و وحدت ملی ایرانیان را بار دیگر به منصه ظهور رسانیده و اثبات می کند .
https://t.me/bahmanighajar
22.04.202519:25
سعدی آموزگار حکمت ایرانی
(بخش دوم )
در جایی دیگر، قائم مقام در نامه ای به میرزا ابوالقاسم وزیر کرمانشاه ، از سعدی مثال زده و می گوید :
عمل دیوان به قول شیخ سعدی ، مثل سفر دریاست.
در عصر محمد شاه و به دنبال حمله انگلیسی ها به خلیج فارس و تهدید آنان علیه ایران برای عقب نشینی از محاصره هرات ، محمد شاه ، سفیر ویژه ای را برای دیدار با پادشاهان اروپایی و گلایه از انگلیسی ها معین کرد و آن سفیر کسی نبود جز میرزا حسین خان آجودانباشی ، وی به فرانسه نیز رقت و از طرف محمدشاه یگ هدیه ویژه برای لویی فیلیپ امپراتور فرانسه برد این هدیه ارزشمند، نسخه خطی و ممتاز و هنری از کلیات سعدی بود که شاه ایران به امپراتور فرانسه هدیه داد .برادران محمدشاه نیز به سعدی علاقه ای وافر داشتند . از جمله شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله بود که دلبستگی عمیق به سعدی داشت ، فرهاد میرزا در سفر به قفقاز با میرزا فتحعلی آخوند زاده دیدار می کند و آخوند زاده در این دیدار پیشنهاد تغییر خط فارسی به لاتین را مطرح می کند که فرهاد میرزا در رد ایده وی به سعدی استناد کرده و می گوید :
حالا در دویست میلیون ملت اسلام ، این خطوط رواج گرفته تعییر او مشکل است :
سعدی به روزگاران مهری نشانده در دل
بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
در میان رجال پس از مشروطه ، خاطرات و خطرات حاجی مخبر السلطنه هدایت ، منبعی کم نظیر از ارادت به سعدی است . به ویژه از این جهت که مخبر السلطنه مفاهیم مدرن و معاصر را با کلام سعدی انطباق می دهد ، از جمله در ضرورت دولت ملی و سیاست ملی می گوید:
ملت نمی تواند اداره سیاست کند ، سیاست باید ملی باشد ، بسیارند مردمی که خیر خودشان را نمی دانند، قیم می خواهند و آن قیم ، دولت عادل است :
ضرورت است که افراد را سری باشد
وگرنه ملک نگیرد به هیچ وجه نظام
به شرط آن که بداند سر اکابر ملک
که بی وجود رعیت سری است بی اندام
در نقد سوسیالیسم باز به سعدی استناد کرده و می گوید :
بالعرض چنانکه می خواهند و تصور می کنند بهبودی حاصل می شود ، اموالی که امروز در دست مردم زبر دست است تقسیم کردند ، چه خواهد شد ؟! به قول سعدی :
اگر گنجی کنی بر عامیان بخش
رسد هر بینوایی را برنجی
در جایی دیگر در نقد برابری طلبی ، تحلیل می کند که انسان ها خودخواه هستند و شعارهای برابری خواهانه را نقد کرده و می نویسد :
حکمت بالغه این طور خواسته است که اگر اختلاف طبایع نبود ، امور اجتماعی راست نمی آمد ، در قوم هم عطار لازم است هم کناس،
اگر بشر همه لقمان و سلیمان بودند ، حکومت لازم نبود ، امور عالم هم تمشیت نمی یافت ، اختلاف عین حکمت است ، تقسیم کار در تلاش روزی .
سعدی در بوستان گوید در قحطی دوستی را دیدم که از او بر استخوان پوستی، مانده بود ، گفتم ترا هست بط را ز طوفان چه باک ، گفت :
من از بی نوایی ،نیم روی زرد
غم بی نمایان رخم زرد کرد
{اما } باز گوید آتش به بغداد افتاد :
یکی شکر کرد ، اندر آن حال زود
که دکان ما را زیانی نبود
در نقد سیاست نظامی گری برای ایران هم باز به سعدی استناد کرده و خرید نظامی از آمریکا را غلط خوانده و می نویسد :
حضرت رئیس جمهوری (آمریکا) حاضرند بعضی کمک های نظامی را که برای ایران لازم باشد ، بنمایند که ایران بتواند به منظور پشتیبانی از اصول منشور ملل ، تدابیر موثره اتخاذ نماید ، مقدمتا ده میلیون دلار اسلحه خریداری شده است ، چه درد ما را دوا می کند ، من نمی دانم ؟ خدا کند مزید بر دردها نشود، با حال ما شعر سعدی بهتر می سازد :
سعدی افتاده ای است آزاده
کس نیاید به جنگ افتاده
باز در نقد پیمان سعد آباد هم به همین شعر سعدی اشاره کرده و به طعنه می گوید :
این گونه پیمان در مشرق تظاهر مشت است در مقابل سندان، پیمان های خیلی قوی تر نتیجه نداد ، در میدان سیاست امروزه، آن ذره که در حساب ناید مائیم و بهتر که به قول سعدی رفتار کنیم:
سعدی افتاده ای است آزاده
کس نیاید به جنگ افتاده
https://t.me/bahmanighajar
(بخش دوم )
در جایی دیگر، قائم مقام در نامه ای به میرزا ابوالقاسم وزیر کرمانشاه ، از سعدی مثال زده و می گوید :
عمل دیوان به قول شیخ سعدی ، مثل سفر دریاست.
در عصر محمد شاه و به دنبال حمله انگلیسی ها به خلیج فارس و تهدید آنان علیه ایران برای عقب نشینی از محاصره هرات ، محمد شاه ، سفیر ویژه ای را برای دیدار با پادشاهان اروپایی و گلایه از انگلیسی ها معین کرد و آن سفیر کسی نبود جز میرزا حسین خان آجودانباشی ، وی به فرانسه نیز رقت و از طرف محمدشاه یگ هدیه ویژه برای لویی فیلیپ امپراتور فرانسه برد این هدیه ارزشمند، نسخه خطی و ممتاز و هنری از کلیات سعدی بود که شاه ایران به امپراتور فرانسه هدیه داد .برادران محمدشاه نیز به سعدی علاقه ای وافر داشتند . از جمله شاهزاده فرهاد میرزا معتمدالدوله بود که دلبستگی عمیق به سعدی داشت ، فرهاد میرزا در سفر به قفقاز با میرزا فتحعلی آخوند زاده دیدار می کند و آخوند زاده در این دیدار پیشنهاد تغییر خط فارسی به لاتین را مطرح می کند که فرهاد میرزا در رد ایده وی به سعدی استناد کرده و می گوید :
حالا در دویست میلیون ملت اسلام ، این خطوط رواج گرفته تعییر او مشکل است :
سعدی به روزگاران مهری نشانده در دل
بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران
در میان رجال پس از مشروطه ، خاطرات و خطرات حاجی مخبر السلطنه هدایت ، منبعی کم نظیر از ارادت به سعدی است . به ویژه از این جهت که مخبر السلطنه مفاهیم مدرن و معاصر را با کلام سعدی انطباق می دهد ، از جمله در ضرورت دولت ملی و سیاست ملی می گوید:
ملت نمی تواند اداره سیاست کند ، سیاست باید ملی باشد ، بسیارند مردمی که خیر خودشان را نمی دانند، قیم می خواهند و آن قیم ، دولت عادل است :
ضرورت است که افراد را سری باشد
وگرنه ملک نگیرد به هیچ وجه نظام
به شرط آن که بداند سر اکابر ملک
که بی وجود رعیت سری است بی اندام
در نقد سوسیالیسم باز به سعدی استناد کرده و می گوید :
بالعرض چنانکه می خواهند و تصور می کنند بهبودی حاصل می شود ، اموالی که امروز در دست مردم زبر دست است تقسیم کردند ، چه خواهد شد ؟! به قول سعدی :
اگر گنجی کنی بر عامیان بخش
رسد هر بینوایی را برنجی
در جایی دیگر در نقد برابری طلبی ، تحلیل می کند که انسان ها خودخواه هستند و شعارهای برابری خواهانه را نقد کرده و می نویسد :
حکمت بالغه این طور خواسته است که اگر اختلاف طبایع نبود ، امور اجتماعی راست نمی آمد ، در قوم هم عطار لازم است هم کناس،
اگر بشر همه لقمان و سلیمان بودند ، حکومت لازم نبود ، امور عالم هم تمشیت نمی یافت ، اختلاف عین حکمت است ، تقسیم کار در تلاش روزی .
سعدی در بوستان گوید در قحطی دوستی را دیدم که از او بر استخوان پوستی، مانده بود ، گفتم ترا هست بط را ز طوفان چه باک ، گفت :
من از بی نوایی ،نیم روی زرد
غم بی نمایان رخم زرد کرد
{اما } باز گوید آتش به بغداد افتاد :
یکی شکر کرد ، اندر آن حال زود
که دکان ما را زیانی نبود
در نقد سیاست نظامی گری برای ایران هم باز به سعدی استناد کرده و خرید نظامی از آمریکا را غلط خوانده و می نویسد :
حضرت رئیس جمهوری (آمریکا) حاضرند بعضی کمک های نظامی را که برای ایران لازم باشد ، بنمایند که ایران بتواند به منظور پشتیبانی از اصول منشور ملل ، تدابیر موثره اتخاذ نماید ، مقدمتا ده میلیون دلار اسلحه خریداری شده است ، چه درد ما را دوا می کند ، من نمی دانم ؟ خدا کند مزید بر دردها نشود، با حال ما شعر سعدی بهتر می سازد :
سعدی افتاده ای است آزاده
کس نیاید به جنگ افتاده
باز در نقد پیمان سعد آباد هم به همین شعر سعدی اشاره کرده و به طعنه می گوید :
این گونه پیمان در مشرق تظاهر مشت است در مقابل سندان، پیمان های خیلی قوی تر نتیجه نداد ، در میدان سیاست امروزه، آن ذره که در حساب ناید مائیم و بهتر که به قول سعدی رفتار کنیم:
سعدی افتاده ای است آزاده
کس نیاید به جنگ افتاده
https://t.me/bahmanighajar
15.04.202513:40
بیانیه هشتصد امضایی ، دفاع از وحدت و همبستگی ملی در برابر نفرت پراکنی و گسست و واگرایی
محمدعلی بهمنی قاجار
آن چه در نوروز و ایام قدر امسال در ارومیه رخ داد نه یک جشن و گرامیداشت نوروزی بود و نه یک عزاداری مذهبی ، جشن نوروز کردی در واقع یک ابراز قدرت قومی بود در راستای توسعه طلبی ارضی و سرزمینی، پیام فتح ارومیه به وسیله قوم گرایان کرد علیه باشندگان و شهروندان سنتی و بومی ارومیه بود ، کلمه رمز آن هم چیزی نبود جز ارومیه کردستان است . واکنش چند روز بعد در چارچوب یک گردهمایی به ظاهر مذهبی در واقع پاسخی با هدایت قوم گرایان ترک بود جهت تاکید بر هویت ترکی ارومیه، در این میان آنچه در هر دو این تجمعات، غایب بود کلمه ایران و مفهوم شهروندی بود . ارومیه نه به مثابه یک شهر و پاره ای از ایران بلکه به معنای یک سرزمین مورد تنازع دو قوم توصیف شد و اهالی آن نه شهروندان ایران بلکه اقلیت ملی ترک و کرد تعریف گردیدند . پس برخلاف آن چه زشت گویان ایران ستیز و مبتلایان آلوده به ویروس قوم گرایی یا مارکسیسم ادعا می کنند ، مساله صرف حق برگزاری یک جشن نوروزی نبود بلکه موضوع به طور دقیق یک مبارزه طلبی قومی و نژادی آن هم در استان حساسی است که همین یگ قرن پیش سابقه کشتار و تصفیه قومی تا آستانه نسل کشی آن هم با محوریت اسماعیل آقا سیمیتقو یعنی رئیس یک قبیله کرد را دارد ، آنانی که از این حرکت حمایت کرده و پاسخ ملی به این مبارزه طلبی قومی را تخطئه می کنند ، در واقع هیزم به آتش عصبیت های قومی می ریزند که ظرفیت تبدیل به منازعه قومی و نژادی تا سرحد کشتار جمعی و تصفیه نژادی و نسل کشی را دارد ، اگر ایرانی هستید حیا کنید و اگر انسان هستید خجالت بکشید و در تنور این جریان نفرت پراکن و خشونت طلب از هر دو سو ندمید.
https://t.me/bahmanighajar
محمدعلی بهمنی قاجار
آن چه در نوروز و ایام قدر امسال در ارومیه رخ داد نه یک جشن و گرامیداشت نوروزی بود و نه یک عزاداری مذهبی ، جشن نوروز کردی در واقع یک ابراز قدرت قومی بود در راستای توسعه طلبی ارضی و سرزمینی، پیام فتح ارومیه به وسیله قوم گرایان کرد علیه باشندگان و شهروندان سنتی و بومی ارومیه بود ، کلمه رمز آن هم چیزی نبود جز ارومیه کردستان است . واکنش چند روز بعد در چارچوب یک گردهمایی به ظاهر مذهبی در واقع پاسخی با هدایت قوم گرایان ترک بود جهت تاکید بر هویت ترکی ارومیه، در این میان آنچه در هر دو این تجمعات، غایب بود کلمه ایران و مفهوم شهروندی بود . ارومیه نه به مثابه یک شهر و پاره ای از ایران بلکه به معنای یک سرزمین مورد تنازع دو قوم توصیف شد و اهالی آن نه شهروندان ایران بلکه اقلیت ملی ترک و کرد تعریف گردیدند . پس برخلاف آن چه زشت گویان ایران ستیز و مبتلایان آلوده به ویروس قوم گرایی یا مارکسیسم ادعا می کنند ، مساله صرف حق برگزاری یک جشن نوروزی نبود بلکه موضوع به طور دقیق یک مبارزه طلبی قومی و نژادی آن هم در استان حساسی است که همین یگ قرن پیش سابقه کشتار و تصفیه قومی تا آستانه نسل کشی آن هم با محوریت اسماعیل آقا سیمیتقو یعنی رئیس یک قبیله کرد را دارد ، آنانی که از این حرکت حمایت کرده و پاسخ ملی به این مبارزه طلبی قومی را تخطئه می کنند ، در واقع هیزم به آتش عصبیت های قومی می ریزند که ظرفیت تبدیل به منازعه قومی و نژادی تا سرحد کشتار جمعی و تصفیه نژادی و نسل کشی را دارد ، اگر ایرانی هستید حیا کنید و اگر انسان هستید خجالت بکشید و در تنور این جریان نفرت پراکن و خشونت طلب از هر دو سو ندمید.
https://t.me/bahmanighajar
08.04.202511:41
چرا نام کورش کبیر در شاهنامه نیست
بخش دوم
پس چه بسا اشاره طبری و ابوریحان بیرونی در این که کورش معاصر لهراسب است بی جا نبوده باشد و شاید صرفا بحث نوع وابستگی کورش و لهراسب برعکس بوده یعنی به جای این که کورش کارگزار لهراسب بوده باشد این لهراسب بوده که عامل و منصوب کورش بوده است . براین اساس می توان چنین فرضی را مطرح کرد که شاهنشاهی کیانیان، نگهبان ایرانشهر در برابر یورش های تورانیان بودند و با ظهور هخامنشیان ،به تدریج کیانیان دست نشانده هخامنشیان شدند اما میزان نفوذ و اقتدار هخامنشیان به حدی نبوده که نام آنان به طور مستقیم در روایات پهلوانی و دهقانی ایرانی بازتاب یاید، اگر چه اختلاط شخصیت ها و وقایع تاریخی کیانی و هخامنشی را داریم و چه بسا برخی اوصاف و ویژگی ها و حوادث تولد و زندگی کورش به کیخسرو تعمیم یافته باشد و ویشتاسب با گشتاسب یا بهمن با اردشیر و داراب یا داریوش دوم و دارا با داریوش سوم همنامی و مشابهت پیدا کرده اند. ظهور اسکندر به معنای پایان هم زمان دوران کیانی و هخامنشی است و متعاقبا اشکانیان ظهور می کنند ، انسجام بخشی هویت ایرانی و تثبیت این هویت بی تردید مدیون دوران اشکانی است هم نام ایران در دوران اشکانی ظهور می کند و هم نخستین روایات مکتوب اسطوره ای مانند یادگار زریران بازمانده دوران اشکانی هستند ، از سویی دیگر دوران اشکانی، عصر حکمفرمایی خاندان های بزرگ ایرانی مانند خاندان های گودرز و سورن و مهران و.....است که این خاندان ها ، جایگاه عمده ای در اساطیر کیانی دارند ، افزون بر این دوران اشکانی نیز عصر جنگ های بزرگ ایران و توران است، پس می توان گفت وقایع دوران کیانی و جنگ های ایران و توران این دوران و نیز شرح حماسه ه ها ی پهلوانان بزرگ پیشدادی و کیانی همگی در عصر اشکانی ثبت و ضبط می شوند و انگاره هویتی ایرانیان از خود نیز در این دوره شکل می گیرد و بدین ترتیب به دوران ساسانی به ارث می رسد ، در دوران ابتدایی ساسانی ، با ایجاد یادمان های ساسانی در کنار یادمان های هخامنشی به نوعی شاهد تلاش برای احیا پیشینه تاریخی هخامنشی هستیم اما به نظر می رسد این رویکرد با موفقیت چندانی همراه نیست و در قبال عشق و علاقه ایرانیان به کیانیان و نیز روایات پهلوانی و دهقانی و هم چنین نگرش اوستایی که آن نیز کیانی محور است چندان بختی ندارد ، بنابراین ساسانیان داستان نسبت ساسان از کیانیان اختراع کرده و خود را مستقیما به کیانیان وصل می کنند و در واقع همان نگرش تاریخی ساخته و پرداخته اشکانیان را رواج می دهند با این تفاوت که در این نگرش، خود اشکانیان تقریبا حذف گردیده و ساسانیان مستقیما به کیانیان وصل می گردند .
نتیجه گیری
روایات تاریخی ایرانی برخاسته از روایات پهلوانی و دهقانی و اوستایی هستند که عمدتا در دوران اشکانی و با محوریت خاندان های کهن و پهلوانی ایرانی ثبت و ضبط شده اند و شرح نبردهای میهنی ایران و توران در عصر کیانی هستند چون این نبردها و رخدادهای پیرامون آنان در خاور ایران هستند ، مادها و هخامنشیان نقش مستقیمی در انان نداشته و بنابراین در روایات تاریخی ایرانی و خدای نامک ها و شاهنامه ها بازتاب نداشته اند ، اما در منابع تاریخی اسلامی که با مطالعه منابع عبری و یونانی بوده به ایران ماد و هخامنشی نیز توجهی هر چند اندک شده و به نوعی میان روایات اسطوره ای و تاریخ نگارش شده منابع یونانی و عبری ، ترکیبی صورت گرفته است.
https://t.me/bahmanighajar
بخش دوم
پس چه بسا اشاره طبری و ابوریحان بیرونی در این که کورش معاصر لهراسب است بی جا نبوده باشد و شاید صرفا بحث نوع وابستگی کورش و لهراسب برعکس بوده یعنی به جای این که کورش کارگزار لهراسب بوده باشد این لهراسب بوده که عامل و منصوب کورش بوده است . براین اساس می توان چنین فرضی را مطرح کرد که شاهنشاهی کیانیان، نگهبان ایرانشهر در برابر یورش های تورانیان بودند و با ظهور هخامنشیان ،به تدریج کیانیان دست نشانده هخامنشیان شدند اما میزان نفوذ و اقتدار هخامنشیان به حدی نبوده که نام آنان به طور مستقیم در روایات پهلوانی و دهقانی ایرانی بازتاب یاید، اگر چه اختلاط شخصیت ها و وقایع تاریخی کیانی و هخامنشی را داریم و چه بسا برخی اوصاف و ویژگی ها و حوادث تولد و زندگی کورش به کیخسرو تعمیم یافته باشد و ویشتاسب با گشتاسب یا بهمن با اردشیر و داراب یا داریوش دوم و دارا با داریوش سوم همنامی و مشابهت پیدا کرده اند. ظهور اسکندر به معنای پایان هم زمان دوران کیانی و هخامنشی است و متعاقبا اشکانیان ظهور می کنند ، انسجام بخشی هویت ایرانی و تثبیت این هویت بی تردید مدیون دوران اشکانی است هم نام ایران در دوران اشکانی ظهور می کند و هم نخستین روایات مکتوب اسطوره ای مانند یادگار زریران بازمانده دوران اشکانی هستند ، از سویی دیگر دوران اشکانی، عصر حکمفرمایی خاندان های بزرگ ایرانی مانند خاندان های گودرز و سورن و مهران و.....است که این خاندان ها ، جایگاه عمده ای در اساطیر کیانی دارند ، افزون بر این دوران اشکانی نیز عصر جنگ های بزرگ ایران و توران است، پس می توان گفت وقایع دوران کیانی و جنگ های ایران و توران این دوران و نیز شرح حماسه ه ها ی پهلوانان بزرگ پیشدادی و کیانی همگی در عصر اشکانی ثبت و ضبط می شوند و انگاره هویتی ایرانیان از خود نیز در این دوره شکل می گیرد و بدین ترتیب به دوران ساسانی به ارث می رسد ، در دوران ابتدایی ساسانی ، با ایجاد یادمان های ساسانی در کنار یادمان های هخامنشی به نوعی شاهد تلاش برای احیا پیشینه تاریخی هخامنشی هستیم اما به نظر می رسد این رویکرد با موفقیت چندانی همراه نیست و در قبال عشق و علاقه ایرانیان به کیانیان و نیز روایات پهلوانی و دهقانی و هم چنین نگرش اوستایی که آن نیز کیانی محور است چندان بختی ندارد ، بنابراین ساسانیان داستان نسبت ساسان از کیانیان اختراع کرده و خود را مستقیما به کیانیان وصل می کنند و در واقع همان نگرش تاریخی ساخته و پرداخته اشکانیان را رواج می دهند با این تفاوت که در این نگرش، خود اشکانیان تقریبا حذف گردیده و ساسانیان مستقیما به کیانیان وصل می گردند .
نتیجه گیری
روایات تاریخی ایرانی برخاسته از روایات پهلوانی و دهقانی و اوستایی هستند که عمدتا در دوران اشکانی و با محوریت خاندان های کهن و پهلوانی ایرانی ثبت و ضبط شده اند و شرح نبردهای میهنی ایران و توران در عصر کیانی هستند چون این نبردها و رخدادهای پیرامون آنان در خاور ایران هستند ، مادها و هخامنشیان نقش مستقیمی در انان نداشته و بنابراین در روایات تاریخی ایرانی و خدای نامک ها و شاهنامه ها بازتاب نداشته اند ، اما در منابع تاریخی اسلامی که با مطالعه منابع عبری و یونانی بوده به ایران ماد و هخامنشی نیز توجهی هر چند اندک شده و به نوعی میان روایات اسطوره ای و تاریخ نگارش شده منابع یونانی و عبری ، ترکیبی صورت گرفته است.
https://t.me/bahmanighajar
31.03.202521:29
باز نشر مطلب چند ماه پیش.
दिखाया गया 1 - 24 का 69
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।