Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
دکتر محسن محمودی/فلسفه avatar
دکتر محسن محمودی/فلسفه
دکتر محسن محمودی/فلسفه avatar
دکتر محسن محمودی/فلسفه
17.04.202514:19
نویسندگانی که شما ذکر کردی بجای پنهان کردن زشتیها، آنها را بی‌ پرده آشکار می‌ کنند. این تلخی، گاهی نخستین گام در مسیر معنا جویی است
نیچه با وجود طرح مرگ خدا به آفرینش معنا توسط انسان و مفهوم ابرانسان  می‌ رسد.
داستایفسکی (مثلا در برادران کارامازوف) با وجود نمایش رنج، در نهایت به ایمان، عشق و رستگاری می‌ گراید.
کافکا و هدایت بیشتر در تاریکی باقی می‌ مانند، اما همین بیان تاریکی، نوعی اعتراض به بی‌ معنایی است.
در واقع، این نویسندگان راه خروج از نیهیلیسم را نه با انکار تاریکی، بلکه با عبور از آن پیشنهاد می‌ دهند.
چگونه از نیهیلیسم عبور کنیم؟
نیهیلیسم خطرناکه وقتی در آن بمانیم، نه وقتی از آن عبور کنیم. راههای ممکن:
پذیرش رنج بعنوان بخشی از زندگی (مانند آموزه‌های رواقیون).
یافتن معنا در چیزهای ساده: عشق، دوستی، طبیعت، هنر.
فعال بودن در جهان: کار، خلاقیت یا تعهد به چیزی بزرگتر از خود.
۳. پیشنهادهایی برای مطالعه در برابر نیهیلیسم
الف) فلسفی-ادبی
انسان در جست‌وجوی معنا – ویکتور فرانکل
چنین گفت زرتشت – نیچه
شازده کوچولو – آنتوان دو سنت‌اگزوپری
وداع با اسلحه – ارنست همینگوی
ب) ادبیات شرقی و عرفانی
مثنوی معنوی – مولانا
کیمیاگر – پائولو کوئیلو
ج) روان‌شناسی و خودیاری
هنر شادمانی – دالایی لاما
قدرت حال – اکهارت توله

نیهیلیسم همچون دارویی تلخ است که می‌ تواند بیداربخش باشد، اما نه برای ماندن در تاریکی. کتابهایی که معرفی شد، همچون پادزهر عمل می‌ کنند. اگر بیش از همه به امید نیاز داری، با انسان در جستجوی معنا یا شازده کوچولو شروع کن
14.04.202512:12
رهایی از رنج از دیدگاه شوپنهاور: راهکارهای فلسفی برای گریز از اراده و درد

✍محسن محمودی



از نگاه آرتور شوپنهاور، زندگی آکنده از رنج است، زیرا «ارادهٔ کور» انسان را در چرخه‌ای بی‌پایان از خواستن و ناکامی گرفتار می‌کند. با این‌حال، او راه‌هایی برای کاهش یا حتی رهایی از این رنج پیشنهاد می‌دهد.

راه‌های رهایی از رنج در فلسفهٔ شوپنهاور:
۱. انکار اراده: نفی خواستن و ریاضت
شوپنهاور بر این باور بود که تنها راه رهایی حقیقی، انکار ارادهٔ زندگی است.
این انکار از طریق زهد (مانند راهبان) یا ترک خواسته‌ها و تمنیات ممکن می‌شود.
این نگرش شباهتی عمیق با مفهوم نیروانا در بودیسم دارد.

۲. هنر و زیبایی‌شناسی: گریز موقتی از رنج
با غرق شدن در هنر، موسیقی، یا طبیعت، فرد می‌تواند موقتاً از فردیت و سلطهٔ اراده رهایی یابد.
شوپنهاور موسیقی را والاترین هنر می‌دانست، زیرا مستقیماً بازتاب اراده است و آن را به سطح آگاهی می‌آورد، بی‌آن‌که الزاماً دردآفرین باشد.

۳. اخلاق همدردی: گذر از خودخواهی
همدردی با دیگران رنج را کاهش می‌دهد، زیرا به تضعیف خودمحوری فردی که سرچشمهٔ درد است، کمک می‌کند.
این آموزه، شالودهٔ اخلاق شوپنهاوری را شکل می‌دهد.

۴. خردورزی و معرفت: آگاهی از بی‌پایانی امیال
درک این واقعیت که تمام خواسته‌ها ناتمام و پایان‌ناپذیرند، می‌تواند فرد را از چرخهٔ رنج رها سازد.
فلسفه و تأمل عمیق، ابزارهای دستیابی به این آگاهی‌اند.

۵. تسلیم و پذیرش: آرامش از مسیر رها کردن
شوپنهاور، همچون رواقیان و بوداییان، بر این باور بود که پذیرش رنج آسان‌تر از مقاومت در برابر آن است و می‌تواند به نوعی آرامش درونی بینجامد.

آیا رهایی کامل ممکن است؟
شوپنهاور رهایی نهایی را تنها در انکار کامل اراده ممکن می‌دانست، اما اذعان داشت که این مرتبه برای بیشتر انسان‌ها دست‌نیافتنی است. از این‌رو، راه‌های موقتی مانند هنر، همدردی، و تأمل فلسفی را نیز راهگشا می‌دانست.

#شوپنهاور
#رنج_و_اراده
#فلسفه_زندگی
#فلسفه_شوپنهاور
#رهایی_از_رنج
#هنر_و_رهایی
#اخلاق_همدردی
#تفکر_فلسفی
#بودیسم_و_فلسفه
#زندگی_فلسفی
Mahmudi_mohsenn
08.04.202521:23
♦️لیبرالیسم و ایران: امکان‌ها و چالش‌ها

محسن محمودی

آیا آزادی فردی، مشارکت دموکراتیک و تساهل فرهنگی در ایران ممکن است؟ لیبرالیسم، به عنوان یکی از گفتمان‌های مهم مدرن، پاسخی برای این پرسش‌ها پیشنهاد می‌دهد.

لیبرالیسم چیست؟
بر پایه‌ی:
آزادی‌های فردی (بیان، عقیده، سبک زندگی)
دموکراسی و حکومت قانون
اقتصاد بازار آزاد
برابری حقوقی و رفع تبعیض

فرصت‌ها برای ایران
تقویت نهادهای پاسخ‌گو و کاهش تمرکز قدرت
شفافیت اقتصادی، کاهش فساد، جذب سرمایه گذاری خارجی
بهبود حقوق زنان و اقلیت‌ها، تساهل فرهنگی

چالش‌ها
ناسازگاری برخی اصول با ایدئولوژی رسمی
سنت دولت مقتدر و فرهنگ سیاسی غیرلیبرال
نگرانی از بی‌ثباتی ناشی از تحولات سریع

جمع‌بندی
لیبرالیسم می‌تواند امکان‌هایی برای ایران فراهم کند، اما نیازمند تطبیق تدریجی با بافت بومی و گفت‌وگوی ملی است. راه دشوار است، اما بسته نیست.

#لیبرالیسم
#آزادی
#دموکراسی
#گفت‌وگوی_انتقادی
#حقوق_فردی
#حکمرانی
@Mahmudi_mohsenn
06.04.202516:52
🔹 خیانت به منافع ملی در پوشش شعارهای انقلابی

✍محسن محمودی

در حالی که کشور در آستانه تقابل پرهزینه با آمریکا و اسرائیل قرار دارد، روزنامه‌ی کیهان—به‌عنوان رسانه‌ای تحت امر نهادهای رسمی—در اقدامی بی‌پروایانه، رئیس‌جمهور آمریکا را تهدید به ترور کرده است. این رفتار نه‌تنها با منافع ملی سازگار نیست، بلکه مستقیماً امنیت ایران را تضعیف و فضا را به سود تبلیغات ایران‌هراس و سیاست‌های تقابلی قدرت‌های خارجی ملتهب می‌کند.
چند نکته قابل تأمل:
کدام منطق سیاسی یا فلسفی چنین تهدیداتی را مشروع می‌داند؟
چه کسی پاسخ‌گوی هزینه‌های بین‌المللی این ماجراجویی‌هاست؟
تا کی باید سکوت در برابر این نوع خیانت‌های امنیتی ادامه یابد؟
واقعیت این است:
امنیت ملی با خط‌ مشی رسانه‌ای سنجیده، خردگرایی سیاسی و ترجیح منافع مردم بر ماجراجویی‌های جناحی حفظ می‌شود، نه با لفاظی‌های بی‌پشتوانه.
پرسش صریح:
چه زمانی نهادهای مسئول با این نوع رفتارهای تنش‌افزا که مستقیماً به زیان مردم ایران تمام می‌شود، برخورد خواهند کرد؟
✨ نتیجه روشن است:
اگر به منافع ملت پایبندیم، باید در برابر گفتمان‌هایی که به نام انقلاب، پایه‌های عقلانیت و امنیت را تضعیف می‌کنند، ایستادگی کنیم.

#عقلانیت_سیاسی
#امنیت_ملی
#رسانه_پاسخگو
#منافع_مردم
#سیاست_خردمندانه
#شعارزدگی
#تنش‌زایی
#مسئولیت_رسانه
#کیهان
#ایران_در_تراز_عقل

@Mahmudi_mohsenn
05.04.202510:39
نقدی بر خوانش مدرن از عرفان: بررسی تطبیقی دیدگاه‌های سروش دباغ، هایدگر و عرفان کلاسیک


عرفان در محک عقل مدرن: ناسازه‌های خوانش دباغ از سنت عرفانی در مواجهه با فلسفه‌های معاصر

۱. معرفت‌شناسی عرفانی در برابر عقلانیت مدرن
ناسازه اول: شهودگرایی در عصر روشنگری
• عرفان کلاسیک (ابوسعید، عطار) مبتنی بر «کشف و شهود» است، درحالی که عقل مدرن (از کانت تا پوپر) بر «نقدپذیری» و «ابطال‌پذیری» تأکید دارد.
پرسش: آیا می‌توان تجربه باطنی را - که ذاتاً شخصی و غیرقابل انتقال است - با معیارهای بین‌الاذهانی فلسفه تحلیلی یا هرمنوتیک ارزیابی کرد؟

مثال نقض:
هایدگر هرچند به «حقیقت به مثابه آشکارگی» معتقد است، اما این آشکارگی را در بستر تاریخی-زبانی می‌فهمد، نه در سلوک فردی صوفیانه. اینجاست که پروژه دباغ با تعارض روش‌شناختی روبرو می‌شود.

۲. فردیت در عرفان و مدرنیته: دو روی یک سکه؟
ناسازه دوم: فنا در برابر اوتونومی
• عرفان می‌گوید: «باید مُرد پیش از مرگ» (نفی خود)، اما مدرنیته می‌گوید: «خودت را بساز» (کانت: «جرئت دانستن داشته باش»).
نقد: دباغ می‌خواهد این دو را با تفسیر اگزیستانسیالیستی از عرفان جمع کند، اما آیا «نفی نفس» حلاج با «اراده معطوف به قدرت» نیچه سازگار است؟

تفاوت سپهری و هایدگر:
• سپهری به «احساس وحدت» با طبیعت می‌رسد (شهود شرقی)، اما هایدگر به «دازاین» می‌اندیشد که در اضطراب، خود را می‌یابد (تأکید بر گسست). این نشان می‌دهد تشابهات ظاهری (مثل طبیعت‌گرایی) گمراه‌کننده است.

۳. زبان عرفانی در برابر فلسفه تحلیلی
ناسازه سوم: سکوت عرفانی در برابر بازی‌های زبانی
• بایزید می‌گوید: «سبحانی ما اعظم شأنی» (فراسوی زبان)، اما ویتگنشتاین می‌گوید: «مرزهای جهان من، مرزهای زبان من است».
پرسش: آیا تفسیر پوزیتیویستی از سکوت عرفانی (مثلاً با ابزار فلسفه زبان) نوعی تحریف ذات تجربه عرفانی نیست؟

۴. جمع‌بندی: آیا عرفان، قابل ترجمه به زبان مدرن است؟
سه سناریو محتمل:
۱. سناریوی کاهش‌گرایانه: عرفان را به روان‌شناسی یا فلسفه زبان تقلیل دهیم (خطر مسخ معنویت).
۲. سنتی محض: عرفان را در حصار مفاهیم قدیم نگه داریم (خطر انزوا).
۳. راه سوم دباغ: گفت‌وگوی انتقادی، اما با شرط‌های دقیق:
- پرهیز از امتزاج نامتجانس (مثلاً هایدگر + مولوی).
- توجه به تمایز پارادایم‌ها (مثلاً تفاوت «حقیقت» در عرفان و فلسفه تحلیلی).

📌 پرسش پایانی:
آیا اساساً می‌توان «معنویت» را - بدون تناقض - در چارچوب‌های عقل مدرن تعریف کرد؟ یا هر تعریفی، خیانت به ذات آن است؟

✍️ نظر شما؟
به نظرتان کدام یک از این ناسازه‌ها حل‌نشدنی‌تر است؟

#نقد_عرفان_مدرن #سروش_دباغ_و_هایدگر #معرفت_شهودی #عقلانیت_انتقادی #نیچه_و_عطار #فلسفه_تحلیلی_و_تصوف

@Mahmudi_mohsenn
04.04.202514:33
چرا باید قدر جامعه‌شناسان، فیلسوفان و اندیشمندانی چون دکتر مصطفی مهرآیین و "مهرآیین‌ها" را دانست؟

✍️ محسن محمودی، استاد فلسفه دانشگاه

در جهانی که سرعت و تکنولوژی بر اندیشه پیشی گرفته، نقش جامعه‌شناسان و فیلسوفان همچون چراغی است که تاریکی‌های مسیر پیشِ رو را روشن می‌کند. آن‌ها نه فقط تحلیلگران وضعیت کنونی، بلکه پیشگویان آینده‌ای هستند که می‌تواند باشد.

دکتر مصطفی مهرآیین، به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین چهره‌های جامعه‌شناسی معاصر ایران، تنها یک نظریه‌پرداز نیست؛ او خوانشی نو از انسان و جامعه ارائه می‌دهد که در آن، اخلاق، فرهنگ و سیاست در هم می‌آمیزند تا امکان "زیستنِ بهتر" را فراهم کنند. آثار او نه فقط برای نخبگان، که برای هر کسی که دغدغه‌ی فهمِ جهانِ پیرامونش را دارد، راهگشاست.

اما چرا باید قدر چنین اندیشمندانی را دانست؟

🔹 آن‌ها ما را به تأمل وامیدارند؛ در عصری که همه چیز به سطحی‌ترین شکل ممکن مصرف می‌شود، فیلسوفان و جامعه‌شناسان یادآوری می‌کنند که عمق هم وجود دارد.
🔹 آن‌ها صدای بی‌صدایانند؛ مسائل حاشیه‌نشینان، زنان، اقلیت‌ها و آسیب‌پذیرترین اقشار جامعه را به مرکز گفت‌وگو می‌آورند.
🔹 آن‌ها آینده را می‌سازند؛ هر اندیشه‌ی بزرگ، بنیان‌گذار تحولی است که شاید امروز نامرئی باشد، اما فردا جهان را دگرگون خواهد کرد.

و البته، دکتر مهرآیین تنها نیست. او نماینده‌ی نسلی از اندیشمندان است که می‌توان آن‌ها را "مهرآیین‌ها" نامید: روشنفکرانی که با نگاهی نقاد و دلسوز، روایت‌های تازه‌ای از جامعه‌ی ایرانی ارائه می‌دهند. قدردانی از آن‌ها، در واقع سرمایه‌گذاری بر آینده‌ی فکری این سرزمین است.

به قول ژان پل سارتر: "روشنفکر کسی است که وجدان زمانه‌ی خویش است." بیایید وجدانِ بیدار جامعه‌ی خود را پاس بداریم.

📌 نظر شما چیست؟ چه اندیشمندان دیگری را در این مسیر تاثیرگذار می‌دانید؟

#جامعه_شناسی #فلسفه #مصطفی_مهرآیین #اندیشه
https://www.instagram.com/reel/DIBw5ylNdiX/?igsh=MW5rMTJlaDZsdXpxcA==
16.04.202516:56
جناب آقای ولی‌نژاد عزیز

درود، مهر و احترام بسیار به شما
نخست عرض کنم که دلتنگی ما برای شما نیز عمیق و صمیمانه است. بسیار خرسندم که گفتگویی چنین اندیشیده و خلاقانه با شما شکل می‌ گیرد.
پرسش شما درباره «عقل اجاره‌ای» بسیار تأمل‌ برانگیز است و اگرچه در متون کلاسیک فلسفه این اصطلاح وجود ندارد اما می‌ توان آن را در بستر مفاهیم مهمی چون عقلانیت ابزاری، تقلید فکری و ازخودبیگانگی عقلانی، بازخوانی و صورت‌ بندی کرد.

۱. عقل اجاره‌ای: واژه‌ای تازه برای بحرانی کهن:
در زمانه‌ای که همه‌چیز ـ از رحم و عشق تا خانه و نوزاد و حتی هویت ـ می‌ تواند «اجاره‌ای» باشد، چرا عقل نتواند؟
اگر بخواهیم تعریفی مقدماتی عرضه کنیم:
«عقل اجاره‌ای» عقل یا نظام فکری‌ای است که فرد آن را برای مدتی، نه از سر باور بلکه برای نیل به هدفی خاص، به کار می‌گیرد، بدون آنکه به مبانی آن پایبند باشد یا نسبت وجودی با آن برقرار کند.

۲. زمینه‌های فلسفی و جامعه‌شناختی مفهوم:
در سنت فلسفی، می‌ توان آن را با تقلید عقلانی نزد فیلسوفان مقایسه کرد که بر تمایز میان اهل تقکر و اهل تقلید تأکید دارند.
در فلسفه مدرن، کانت در «روشنگری چیست؟» بر خوداندیشی و خروج از صغارت عقلانی تأکید می‌ کند و عقل اجاره‌ای درست در نقطهٔ مقابل این ایده قرار می‌گیرد.
در جامعه‌شناسی، ماکس وبر با تفکیک «عقلانیت ارزشی» از «عقلانیت ابزاری» ما را متوجه می‌ سازد که چگونه عقل می‌ تواند بدل به ابزاری شود در خدمت قدرت یا سود.
در نقد ایدئولوژی نزد مارکس و در روانکاوی فرویدی، وقتی ذهن به جای اینکه سرچشمهٔ فعال اندیشه باشد، تابع نیروهای بیرونی می‌ شود، از نوعی عقل اجاره‌ای می‌ توان سخن گفت.

۳. کارکردها و مصادیق عقل اجاره‌ای
در سیاست:
بازیگران سیاسی ممکن است صرفاً برای مشروعیت یا کسب رأی، عقلانیتی را به عاریت بگیرند که باور راستینی به آن ندارند.
در اقتصاد و تبلیغات، عقل علمی یا اخلاقی گاه تنها ویترینی اجاره‌ای‌ست برای فروختن کالا یا ساختن تصویر برند.
در زندگی روزمره، تصمیم‌گیریهایی چون انتخاب شغل یا همسر ممکن است نه بر پایهٔ تأمل و شناخت، که بر اساس هنجارهای «آماده مصرف» اجتماعی اتخاذ شود.

۴. آیا عقل اجاره‌ای همواره مذموم است؟
همچون بسیاری از پدیده‌های مدرن، عقل اجاره‌ای در موقعیت‌هایی خاص می‌ تواند کارکردی مشروع داشته باشد (مثلاً در مشورت با متخصص). اما اگر این «وام‌گیری عقل» به رویه‌ای دائمی بدل شود، می‌ تواند به فروپاشی خوداندیشی، زوال تفکر انتقادی و ازخودبیگانگی عقلانی بینجامد.

۵. جمع‌ بندی:
با آن‌که «عقل اجاره‌ای» اصطلاحی نوپدید است، ریشه‌های آن در بطن نقدهای فلسفی از عقلانیت سلطه‌گر، تقلیدگر و بی‌ هویت نهفته است. این مفهوم، اگر درست صورت‌ بندی شود، می‌ تواند ابزار تحلیلی نیرومندی برای نقد بسیاری از رفتارهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در جهان معاصر باشد.
مشتاق شنیدن تأملات و واکاویهای ژرفتر شما هستم.

با ارادت فراوان
دکتر محمودی
12.04.202505:58
♦️ ضرورت عقلانیت: چراغ راه آینده‌ی ایران

✍محسن محمودی


عقلانیت، تنها راهی‌ست که می‌تواند ایران را از گردابِ افراط‌گرایی، هیجان‌های زودگذر و تصمیم‌های کوتاه‌نگر نجات دهد.
در جهانی پُر از پیچیدگی‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، عقل جمعی و استدلال منطقی دیگر یک انتخاب نیست، بلکه ضرورتی برای بقاست.

چرا عقلانیت؟
۱. بازدارنده‌ی افراط‌گرایی و خشونت:
تصمیم‌های هیجانی و ایدئولوژیک، بارها به فاجعه انجامیده‌اند. عقلانیت، سپری‌ست برابر تندروی و ویرانی.

۲. شرط دموکراسی:
دموکراسی بدون گفت‌وگوی عقلانی، انتقادپذیری و استدلال‌محوری شکل نمی‌گیرد.

۳. راهی برای حل بحران‌ها:
از فروپاشی اقتصادی تا بحران محیط زیست، راه‌حل‌ها فقط با تحلیل علمی و برنامه‌ریزی درازمدت به‌دست می‌آیند.

۴. تقویت تفاوت‌پذیری:
عقلانیت می‌آموزد که اختلاف، تهدید نیست؛ پیش‌رانِ پیشرفت است.
عقلانیت در عمل، یعنی چه؟
در سیاست: تمرکز بر برنامه و استدلال، نه شخصیت‌پرستی.
در جامعه: خرافه‌زدایی، مقابله با شایعه، ترویج نگاه علمی.
در فرهنگ: هنر و ادبیاتِ متعهد به روشن‌بینی، نه احساسات کور.
هشدار
عقلانیت، نفی اخلاق یا احساس نیست؛
بلکه ابزار تحقق اخلاق در عمل است.
همان‌طور که کانت گفت: "جرأت کن از عقل خود بهره بگیری."
آینده‌ی ایران از آنِ کسانی‌ست که امروز، اندیشه را بر هیجان و منطق را بر تعصب ترجیح می‌دهند.


#عقلانیت_یا_فروپاشی | #ایران_آینده | #فکر_نکنیم_نابود_می‌شویم

@Mahmudi_mohsenn
07.04.202519:49
ایران‌گرایی (ملی‌گرایی ایرانی): مزایا و معایب یک ایدئولوژی فرهنگی و سیاسی

✍محسن محمودی

ایران‌گرایی، به‌مثابه یک ایدئولوژی فرهنگی و سیاسی، می‌تواند هم واجد مزایا و هم حامل معایبی باشد. کارکرد آن، به شیوهٔ تفسیر و نحوهٔ پیاده‌سازی‌اش در عرصهٔ عمومی و حکمرانی بستگی دارد. در ادامه، به برخی از مهم‌ترین وجوه سودمندی و ناسودمندی این گرایش اشاره می‌شود:
مزایای ایران‌گرایی
تقویت هویت ملی و انسجام اجتماعی
با تأکید بر عناصر مشترک تاریخی، زبانی و فرهنگی، ایران‌گرایی می‌تواند عاملی برای تحکیم پیوندهای اجتماعی میان اقوام و مذاهب گوناگون باشد.
در شرایط بروز تنش‌های قومی یا مذهبی، این رویکرد ممکن است نقش بازدارنده‌ای در برابر گسست اجتماعی و تجزیه‌طلبی ایفا کند.
پاسداشت میراث تاریخی و فرهنگی
ملی‌گرایی ایرانی به حفظ و بازسازی مؤلفه‌های تمدنی مانند زبان فارسی، ادبیات کلاسیک، معماری سنتی و آیین‌های ملی می‌پردازد.
این امر می‌تواند زمینه‌ساز شکل‌گیری نوعی غرور جمعی و تقویت حس همبستگی باشد.
مقاومت در برابر سلطه و نفوذ خارجی
ایران‌گرایی گاه به‌عنوان ابزاری برای مقابله با دخالت‌ها یا سلطه‌های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی بیگانگان به کار می‌رود.
در مقاطع مهمی از تاریخ معاصر، مانند جنبش ملی شدن صنعت نفت، این ایدئولوژی نقشی مؤثر ایفا کرده است.
تشویق به خودکفایی اقتصادی و حمایت از تولید ملی
اشکال خاصی از ملی‌گرایی اقتصادی، با تمرکز بر تقویت تولید داخلی و استقلال اقتصادی، می‌توانند در مسیر توسعه پایدار مؤثر باشند.
پشتیبانی از دموکراسی و حاکمیت ملی
در برخی تجربه‌ها، مانند انقلاب مشروطه، ایران‌گرایی با مطالبات مردم‌سالارانه پیوند خورده و بر حق ملت برای تعیین سرنوشت خویش تأکید داشته است.
معایب ایران‌گرایی
نادیده‌گرفتن تنوع قومی و مذهبی
در صورت افراط‌گرایی، ملی‌گرایی ممکن است منجر به حذف یا سرکوب هویت اقلیت‌های قومی و مذهبی شود.
این وضعیت می‌تواند به تعمیق نارضایتی و تنش‌های داخلی منجر گردد.
ظهور شوونیسم و احساس برتری‌جویی
شکل‌های افراطی ملی‌گرایی ممکن است موجب برساخت احساس برتری نژادی یا فرهنگی شده و تعامل سازنده با همسایگان را مختل کنند.
تحریف تاریخ و ایدئولوژیک‌سازی گذشته
یکی از پیامدهای محتمل ایران‌گرایی، ارائهٔ روایتی گزینشی و اسطوره‌ای از تاریخ است که وجوه تاریک یا پیچیدهٔ آن را حذف می‌کند.
انزواطلبی و کاهش تعامل جهانی
رویکردهای انزواگرایانهٔ برخاسته از ملی‌گرایی ممکن است کشور را از دستاوردهای علمی، فرهنگی یا اقتصادی همکاری‌های بین‌المللی محروم سازند.
ابزارسازی توسط حکومت‌ها
دولت‌ها ممکن است از ایران‌گرایی برای مشروعیت‌بخشی به سیاست‌های سرکوبگرانه یا انحراف افکار عمومی از بحران‌های داخلی بهره‌برداری کنند.
تعارض با هویت‌های فراملی (اسلام‌گرایی، جهان‌وطنی و...)
در جامعه‌ای چون ایران که هویت‌های دینی و جهانی نیز نقش‌آفرین‌اند، تفسیر افراطی از ملی‌گرایی می‌تواند منجر به تضادهای درون‌اجتماعی شود.
جمع‌بندی
ایران‌گرایی در صورتی که بر مدار اعتدال و با احترام به تکثر قومی، زبانی و مذهبی تفسیر شود، می‌تواند زمینه‌ساز تقویت وحدت و پیشرفت ملی باشد. اما در صورت انحراف به سمت افراط، شوونیسم، انزواطلبی یا تحقیر دیگران، پیامدهایی مخرب برای جامعهٔ ایران و روابط منطقه‌ای آن به دنبال خواهد داشت.
تعادل میان هویت ملی و پذیرش تنوع فرهنگی، کلید عبور از این دوگانه است.

#ایرانگرایی
#ملیگرایی_ایرانی
#هویت_ملی
#فرهنگ_ایرانی
#وحدت_اجتماعی
#میراث_فرهنگی
#مقاومت_در_برابر_سلطه
#خودکفایی_اقتصادی
#دموکراسی_ملی
#تکثر_فرهنگی
#تنوع_قومیتی
#پیشرفت_ملی
#شوونیسم
#ایران_مدرن

@Mahmudi_mohsenn
06.04.202515:53
آگاهی کاذب در اندیشهٔ مارکس: چگونه ایدئولوژی سلطه را بازتولید می‌کند؟

✍ محسن محمودی

یکی از مفاهیم کلیدی در نظریهٔ مارکس، «آگاهی کاذب» است؛ وضعیتی که در آن، طبقات فرودست—به‌ویژه کارگران—به‌جای درک منافع واقعی خود، باورها و ارزش‌های طبقهٔ حاکم را درونی می‌کنند. این درونی‌سازی، نه تنها مانع اعتراض می‌شود، بلکه خود به بازتولید نظم استثماری کمک می‌کند.

سازوکار آگاهی کاذب:
مارکس معتقد بود که طبقهٔ حاکم از طریق کنترل نهادهای فرهنگی مانند آموزش، رسانه و مذهب، ارزش‌هایی را به جامعه القا می‌کند که نابرابری و سلطه را توجیه می‌کنند. برای مثال، کارگری که فقر خود را ناشی از تنبلی یا بی‌لیاقتی می‌داند، یا سرمایه‌داری را به‌عنوان تنها شکل ممکن اقتصاد می‌پذیرد، قربانی این مکانیسم شده است.

زندگی روزمره، آینهٔ ایدئولوژی:
در زندگی روزمره، آگاهی کاذب در قالب رقابت فردی میان کارگران، مصرف‌گرایی نمایشی، یا قهرمان‌سازی از ثروتمندانِ «سلف‌مید» (self-made) بروز می‌یابد.
«سلف‌مید» به معنای «خودساخته» است؛ به افرادی اطلاق می‌شود که ظاهراً بدون حمایت یا امتیازهای بیرونی و صرفاً با تلاش شخصی به موفقیت رسیده‌اند. این اسطوره با نادیده‌گرفتن ساختارهای نابرابر، فقر و تبعیض را به کم کاری شخصی تقلیل می‌دهد.
این باورها اگرچه طبیعی به نظر می‌رسند، اما در واقع حاصل مهندسی ذهن توسط نظام سرمایه‌داری‌اند.

چرا این مفهوم هنوز مهم است؟
در نگاه مارکس، بدون عبور از آگاهی کاذب و رسیدن به آگاهی طبقاتی، امکان انقلاب و تغییر بنیادی ساختار قدرت وجود ندارد. با این حال، منتقدانی هم بوده‌اند که به خطر نوعی پدرسالاری فکری در این دیدگاه اشاره کرده‌اند: آیا کسی می‌تواند با قطعیت بگوید که «آگاهی واقعی» چیست؟
در جهان امروز، با پیچیده‌تر شدن ساختارهای اجتماعی و گسترش رسانه‌های دیجیتال، آگاهی کاذب نه‌تنها از بین نرفته، بلکه در قالب‌های تازه‌تری نیز بازتولید می‌شود.

«ایدئولوژی حاکم، همواره ایدئولوژی طبقهٔ حاکم است.» — کارل مارکس


#آگاهی_کاذب
#مارکس
#ایدئولوژی
#نقد_سرمایه‌داری
#طبقه_حاکم
#خودساخته
#سلف_مید
#آگاهی_طبقاتی
#مهندسی_ذهن

@Mahmudi_mohsenn
04.04.202522:59
آغاز تاریخ از ایران؛ اما نه الگوی آن؟

✍محسن محمودی


در فلسفه‌ی تاریخ هگل، ایران جایگاه ویژه‌ای دارد: نه‌فقط به‌عنوان یک تمدن باستانی، بلکه به‌عنوان نخستین تجلی «روح جهانی»؛ یعنی لحظه‌ای که انسان از طبیعت جدا می‌شود و دولت، قانون و مفهوم تاریخ را می‌آفریند. زرتشت، از نظر هگل، نخستین آموزگار اخلاق کیهانی است که نور و ظلمت را در قالبی عقلانی و اخلاقی صورت‌بندی می‌کند؛ آغاز راهی که به سوی آزادی و خودآگاهی می‌انجامد.

اما چرا با وجود این تمجیدها، ایران در فلسفه هگل همچنان در حاشیه باقی می‌ماند؟ پاسخ در مفهوم کلیدی آزادی نزد اوست. هگل می‌گوید در ایران باستان، «فقط یک نفر آزاد بود»: شاه. باقی جامعه در اطاعت کامل از قدرتی بی‌واسطه و مطلق قرار داشت. هنوز نهادهای میانجی، قانون عقلانی و اراده جمعی پدید نیامده بودند. از این‌رو، هرچند ایران نقطه آغاز تاریخ است، اما به بلوغ تاریخی نرسیده است.

برای ما که به بازاندیشی در هویت تاریخی‌مان علاقه‌مندیم، این نگاه دوگانه هگل می‌تواند آموزنده باشد. تمجید صرف از گذشته‌ی درخشان، اگر با نقد ساختارهای قدرت و فقدان آزادی همراه نباشد، ما را نه به تاریخ، بلکه به اسطوره بازمی‌گرداند.


#هگل #فلسفه_تاریخ #زرتشت #ایران_باستان #نقد_تاریخ #آزادی_فردی #استبداد_شرقی #دانشجوی_منتقد #تحلیل_فلسفی

@Mahmudi_mohsenn
से पुनः पोस्ट किया:
زیر سقف آسمان avatar
زیر سقف آسمان
♦️نقد جامعه‌شناسان دل‌سوز کشور را قدر بدانید و از آن بهره ببرید!

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۵ فروردین ۱۴۰۴

اجازه بدهید جامعه‌شناسان شما را نقد کنند و از آن بهره ببرید! جامعه‌شناسان زندانی را آزاد کنید و جامعه‌شناسان منتقد نظیر دکتر مصطفی مهرآیین را قدر بدانید! این به نفع شما و به نفع جامعه‌ی ما است.

حکومت‌ها اگر به نقد و نظر جامعه‌شناسان توجه کنند، سرنوشت به‌تری پیدا می‌کنند. کافی است خاطرات احسان نراقی را بخوانید! او آدم کوچکی نبود. کتاب "صدایی که شنیده نشد" را بخوانید! بگذارید صداهای منتقد نگاه شما را به امور تصحیح و تکمیل کنند!


#احسان_نراقی
#جامعه‌شناسان
#مصطفی_مهرآیین
#صدایی_که_شنیده_نشد
@NewHasanMohaddesi
16.04.202516:42
دکتر محمودی عزیز

با درود و مهر و احترام

نخست عرض کنم که دل تنگ حضرتعالی و
دکتر محدثی عزیز هستم .

بهانه ای پیدا کردم که هم جویای حالتان باشم
و هم سوال ام را مطرح کنم .

داشتم در موضوع ؛ عقل و عقلانیت تقلیدی
مطالعه می کردم که واژه ی عقل و عقلانیت
اجاره ای مزاحم افکارم شد !

آیا چیزی در فلسفه داریم که در مورد
عقل اجاره ای توضیح بدهد ؟

آیا برای عقل اجاره ای می‌شود تعریفی داشت؟

وقتی رحم اجاره ی داریم ،
نوزاد و کودک کار اجاره ای داریم ،
عشق اجاره ای داریم‌،
خانه، باغ ، ویلا ، ماشین ...تا آدم اجاره ای
برای رسیدن به منظور و هدفی !

آیا می‌شود بر این مستندات گفت ؛
عقل اجاره ای هم می توان داشت ؟

سپاس از مهر همیشگی شما

ولی نژاد
«آنچه مرا نکشد، قوی‌ترم می‌کند» — نیچه
فیلسوفی که ما را وادار کرد به بازاندیشی درباره‌ی اخلاق، حقیقت، و حتی خودِ خدا.
شاید امروز بیش از همیشه به شجاعت نیچه برای نگاه به پرتگاه نیاز داریم.

#نیچه #فلسفه #فلسفه_زندگی #اگزیستانسیالیسم  #فلسفه_مدرن #تفکر_نقاد #قدرت_درون #معنای_زندگی
                    https://www.instagram.com/reel/DITOZZAxDFh/?igsh=MTl1eWg3bjA0dDB4eg==
07.04.202506:12
ارباب و بنده در فلسفه هگل | چه کسی واقعاً آزاد است؟

✍محسن محمودی

در پدیدارشناسی روح، هگل داستانی عجیب از قدرت و آگاهی تعریف می‌کند:
دو نفر برای اینکه به‌رسمیت شناخته شوند، با هم درگیر می‌شوند. یکی تسلیم می‌شود و ارباب و بنده شکل می‌گیرند.
اما شگفتی اینجاست:
▪️ ارباب فقط دستور می‌دهد، ولی برای زنده‌ماندن به کار بنده وابسته است.
▪️ بنده از طریق کار، ترس، و تجربه رشد می‌کند و به درک عمیق‌تری از خود و جهان می‌رسد.
در واقع، هگل می‌گوید:
برده در مسیر آگاهی جلوتر از ارباب قرار می‌گیرد!
چون اوست که جهان را دگرگون می‌کند و خودش را می‌سازد.
نتیجه:
مسیر آزادی، از دل سلطه و ترس عبور می‌کند، نه از دل قدرت.
هگل این را یک مرحله‌ی ضروری در رشد روح می‌داند، نه پایان راه.

📚 برگرفته از: هگل، پدیدارشناسی روح
#فلسفه_هگل
#ارباب_و_بنده
#پدیدارشناسی_روح
#دیالکتیک_هگل
#رشد_خودآگاهی
#روح_در_هگل
#کانال_فلسفی
@Mahmudi_mohsenn
06.04.202506:43
مسئولیت روشنفکر ایرانی: میان آگاهی، عدالت و هویت

محسن محمودی

روشنفکران ایرانی، به‌عنوان قشر آگاه و مسئول در جامعه، وظایف خطیری در قبال مردم، فرهنگ، و آینده کشور بر دوش دارند. این مسئولیت‌ها در بستر تاریخی، فرهنگی و سیاسی ایران معنا می‌یابند و در محورهایی بنیادین قابل صورت‌بندی‌اند:

۱. آگاهی‌بخشی و روشنگری:
روشنفکر با اتکا به نقد عقلانی و تحلیل علمی، وظیفه دارد در برابر جهل، خرافات، و تحریف‌های تاریخی ایستادگی کند.
ترویج اندیشه انتقادی و تشویق جامعه به پرسشگری در برابر سنت‌های ناعادلانه و ساختارهای سلطه، بخشی از رسالت اوست.
افشای نابرابری‌ها و بی‌عدالتی‌های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی، فارغ از تعهد به ایدئولوژی‌های خاص، ضرورتی اخلاقی است.

۲. پاسداری و بازاندیشی هویت فرهنگی:
میراث فکری و هنری ایران نیازمند صیانت آگاهانه و مقابله با تحریف یا ابتذال آن است.
روشنفکر باید در نسبت میان "اصالت" و "تجدد" توازن برقرار سازد؛ سنت‌های آسیب‌زا را نقد کند، بی‌آن‌که دنباله‌رو صرف و کورکورانه مدرنیته غربی شود.
در برابر گسترش فرهنگ مصرفی و توده‌وار، باید از تولید اندیشه و هنر مستقل دفاع کرد.

۳. تعهد سیاسی و اخلاقی:
ایستادگی در برابر استبداد، دفاع از آزادی‌های بنیادین، و تلاش برای تحقق دموکراسی و عدالت اجتماعی، از وظایف پایه‌ای روشنفکر است.
نباید در برابر ظلم سکوت کرد یا با قدرت‌های سیاسی سازش نمود؛ استقلال فکری روشنفکر، شرط مشروعیت و اعتبار اوست.
حمایت از حقوق اقلیت‌های قومی، دینی و جنسیتی، در چارچوب حقوق برابر شهروندی، وجهی از عدالت‌خواهی اوست.

۴. وظیفه آموزشی و تربیتی:
تلاش برای گسترش آموزش همگانی، مبارزه با نابرابری‌های آموزشی، و ارتقای سطح آگاهی عمومی، از مسئولیت‌های روشنفکر است.
تربیت نسلی آگاه، با پیوندی میان ارزش‌های اخلاقی ایرانی و اصول جهان‌شمولی چون آزادی، برابری و مدارا، ضرورتی حیاتی است.

۵. پرهیز از انزوای روشنفکرانه:
روشنفکر نباید در برج عاج بماند یا صرفاً به نظریه‌پردازی انتزاعی بسنده کند؛ او باید با زبان مردم سخن بگوید و آینه دردهای آنان باشد.
پیوند دادن دانش تخصصی با مسائل زیست‌جهان مردم—از محیط زیست گرفته تا فقر و بحران‌های اجتماعی—وظیفه‌ای اجتناب‌ناپذیر است.

۶. نقش میانجی‌گری اجتماعی و فکری:
روشنفکر می‌تواند میان سنت و تجدد، یا میان دولت و ملت، نقش واسط ایفا کند، مشروط بر آن‌که استقلال و صداقت خود را حفظ نماید.
او باید با پرهیز از دوگانه‌سازی و دوقطبی‌سازی، زمینه گفت‌وگو و ارائه راه‌حل‌های عادلانه برای تعارضات را فراهم آورد.
بخش مربوط به «نقد خود» را به‌روزرسانی کرده و مفهوم پرهیز از خودبرتربینی را به‌روشنی در آن گنجانده‌ام:

۷. نقد خود و پرهیز از خودبرتربینی:
روشنفکر باید پیش از نقد دیگران، به نقد خود بپردازد و از افتادن به دام نخبه‌گرایی، خودبرتربینی و فاصله گرفتن از مردم بپرهیزد.
فروتنی فکری و همدلی با تجربه زیسته جامعه، شرط لازم برای اعتبار اخلاقی و اثرگذاری اجتماعی روشنفکر است.

روشنفکر ایرانی در مواجهه با وضعیت چندلایه و بحران‌زده امروز، باید هم به اقتضائات جهانی‌شدن آگاه باشد و هم به مسئولیت تاریخی خود در قبال ایران وفادار بماند. وظیفه او تنها اندیشه‌ورزی نیست، بلکه کنش آگاهانه برای ساختن جامعه‌ای عادلانه‌تر، آزادتر و انسانی‌تر است.

#روشنفکر_ایرانی
#مسئولیت_روشنفکری
#آگاهی_و_عدالت
#هویت_و_تجدد
#نقد_و_روشنگری
#فرهنگ_ایرانی
#جامعه_مدنی
#عدالت_اجتماعی

@Mahmudi_mohsenn
04.04.202522:42
تحسین یا خودشیفتگی؟ نگاهی انتقادی به روایت‌های بزرگ‌نمایانه از فردوسی و شاهنامه

✍دکتر محسن محمودی


در حالی که دکتر بهروز اتونی در برنامه صدا و سیما به معرفی شاهنامه و فردوسی پرداخته و از تحسین‌های جهانی نسبت به این اثر عظیم سخن گفته است، باید به این نکته توجه داشت که چنین نگاه‌هایی ممکن است به خودشیفتگی ملی تبدیل شود. تحسین‌های گسترده از سوی شخصیت‌های جهانی مانند ویکتور هوگو، آکوجیرو و پوشکین برای فردوسی و شاهنامه اگرچه نشان‌دهنده اهمیت جهانی این اثر است، اما باید از تحریف یا بزرگ‌نمایی بدون مبنای آن‌ها پرهیز کرد.
در این نوع نگرش‌ها، به راحتی می‌توان از واقعیات تاریخی فاصله گرفت و تنها بر روی جنبه‌های قهرمانانه و افسانه‌ای تمرکز کرد. این‌گونه رویکردها نه تنها ممکن است مانع از تحلیل عمیق‌تر و واقع‌بینانه‌تر تاریخ شوند، بلکه باعث می‌شود که مسائل و مشکلات واقعی جامعه نادیده گرفته شوند.
شاهنامه یک اثر ارزشمند است که به‌عنوان گنجینه‌ای از فرهنگ ایرانی باید مورد مطالعه و احترام قرار گیرد، اما نباید به ابزاری برای اثبات برتری فرهنگی یا ملی تبدیل شود. در شرایطی که جهان امروز به سمت جهانی‌شدن و شناخت متقابل فرهنگ‌ها می‌رود، این‌گونه نگرش‌ها می‌توانند مانع از تعامل واقعی و بی‌طرفانه با سایر فرهنگ‌ها شوند.
بنابراین، در حالی که بی‌تردید فردوسی و شاهنامه باید مورد ارج‌گذاری قرار گیرند، اما نباید اجازه داد که این تحسین‌ها به ابزاری برای تقویت خودشیفتگی ملی یا حتی تاریخ‌سازی‌های نادرست تبدیل شود.


#فردوسی #شاهنامه #نقد_فرهنگی #تاریخ_ایران #هویت_ملی #خودشیفتگی_ملی #روایت_تاریخی #نقد_رسانه #صداوسیما #مطالعه_نقّادانه

@Mahmudi_mohsenn
03.04.202511:33
نقدی بر باستان‌گرایی افراطی ایرانی

✍ دکتر محسن محمودی

۱. اسطوره‌سازی از تاریخ: گذشته‌ای خیالی به جای واقعیت تاریخی:
باستان‌گرایی افراطی در ایران بیشتر بر ساخت اسطوره‌هایی مبتنی است که بر گزینش تاریخ تکیه دارند تا بررسی علمی آن. تصویری که از ایران باستان ارائه می‌شود، عمدتاً مبتنی بر روایت‌های ایدئولوژیک و ملی‌گرایانه افراطی است که پیچیدگی‌های تاریخی را نادیده می‌گیرد. تاریخ ایران، مانند تاریخ هر تمدن دیگر، هم نقاط قوت و هم نقاط ضعف دارد، اما باستان‌گرایان افراطی تنها شکوه و عظمت خیالی را می‌بینند و واقعیت‌های تلخ استبداد، جنگ و نابرابری‌های اجتماعی را کنار می‌گذارند.

۲. هویت‌سازی بر مبنای گذشته: فرار از بحران امروز:
بسیاری از طرفداران باستان‌گرایی افراطی به جای ارائه راه‌حل‌های عملی برای مسائل کنونی ایران، گذشته را دستاویزی برای هویت‌سازی و تسکین روانی می‌دانند. در شرایطی که کشور با چالش‌های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مواجه است، پناه بردن به تصویری طلایی از گذشته نه‌تنها مشکل را حل نمی‌کند، بلکه ذهن جامعه را از پرداختن به واقعیات منحرف می‌سازد.

۳. نفرت‌پراکنی و دوگانه‌های کاذب: خودستایی از طریق تحقیر دیگران
یکی از آسیب‌های جدی باستان‌گرایی افراطی تولید نوعی نفرت‌پراکنی علیه فرهنگ‌ها و اقوام دیگر است. برخی از باستان‌گرایان با برجسته کردن تفاوت‌های نژادی و زبانی به تقابل‌های غیرعلمی میان «ایرانیان اصیل» و «دیگران» دامن می‌زنند. این نگاه بسته و نژادپرستانه نه‌تنها با تاریخ ایران همخوانی ندارد، بلکه مانعی در مسیر همزیستی مسالمت‌آمیز و توسعه پایدار کشور است.

۴. توهم وحدت ملی از طریق تمجید از امپراتوری‌های گذشته:
ادعای وحدت ملی بر اساس الگوی امپراتوری‌های باستانی تناقضی درونی دارد. هخامنشیان، اشکانیان و ساسانیان نه دولت-ملت‌های مدرن، بلکه امپراتوری‌هایی متکی بر نظام‌های طبقاتی، فتوحات نظامی و استثمار اقتصادی بودند. تبدیل این نظام‌ها به الگوی مطلوب برای جامعه معاصر نوعی ساده‌انگاری و تحریف مفهوم ملت در دوران مدرن است.

۵. توسعه نیازمند نگاه رو به آینده است، نه بازگشت به گذشته:
اگرچه شناخت تاریخ امری ضروری است، اما هدف از مطالعه تاریخ نباید صرفاً بازتولید گذشته باشد. جوامع پیشرو نه‌تنها از میراث تاریخی خود الهام می‌گیرند، بلکه آن را با نیازهای امروز و الزامات آینده تطبیق می‌دهند. بازگشت به گذشته‌ای خیالی مانع از شکل‌گیری تفکر خلاق، اصلاحات بنیادین و پیشرفت در حوزه‌های مختلف می‌شود. ایران نیازمند نگاهی انتقادی به گذشته و چشم‌اندازی رو به آینده است، نه ستایش بی‌چون‌وچرا از آنچه گذشته است.

تاریخ، ابزار فهم، نه بت‌پرستی:
باستان‌گرایی افراطی نوعی واپس‌گرایی فکری است که جامعه را در گذشته‌ای ایستا و غیرواقعی نگه می‌دارد. شناخت گذشته باید به ما درک بهتری از مسیر توسعه بدهد، نه آنکه ما را در دام اسطوره‌های ملی‌گرایانه گرفتار کند. ایران امروز بیش از هر زمان دیگری نیازمند اندیشه‌ای نوگرا، انتقادی و آینده‌نگر است، نه تکرار ستایش‌های بی‌اساس از گذشته‌ای که هرگز بازنخواهد گشت.

#باستان‌گرایی #نقد_باستان‌گرایی #تاریخ_ایران #اسطوره‌سازی #هویت_ایرانی #سیاست_ایران #نفرت‌پراکنی #آینده‌نگری #ملی‌گرایی #توسعه_پایدار #تاریخ_انتقادی #بازگشت_به_گذشته #اندیشه_نو #ایران_پیشرو #فلسفه_انتقادی #بازسازی_هویت

@Mahmudi_mohsenn
14.04.202518:04
اپیکور و شوپنهاور: امکان یک ترکیب؟

✍دکتر محسن محمودی

آیا می‌توان میان اپیکور و شوپنهاور، این دو فیلسوف متفاوت، راهی میانه یافت؟
اپیکور از ما می‌خواهد خواسته‌هایمان را ساده کنیم تا به آرامش برسیم.
شوپنهاور هشدار می‌دهد که خودِ خواستن، منشأ رنج است و باید آن را به‌کل رها کرد.
اما شاید بتوان گفت: اگر خواسته‌ها را آگاهانه و محدود کنیم، و اگر میل‌هایمان را بشناسیم و با آن‌ها فاصله بگیریم،
می‌توان در جهان بود، بدون آن‌که در دام آن افتاد.
نه غرق در لذت، نه زاهدانه گریزان از زندگی؛
بلکه زیستنی سنجیده، با نگاه فلسفی و دل آرام.


#فلسفه #اپیکور #شوپنهاور #رنج #لذت #خودشناسی #زندگی_خردمندانه #معنای_زندگی #فلسفه_کاربردی #اراده #آرامش #تأمل
@Mahmudi_mohsenn
09.04.202521:14
دموکراسی‌خواهی یعنی چی؟

✍محسن محمودی

دموکراسی‌خواهی فقط یک شعار سیاسی نیست؛ یعنی ایستادن در برابر استبداد، انفعال و بی‌تفاوتی. یعنی خواستنِ برابری، آزادی، و حقِ مشارکت در تصمیم‌گیری‌ها.
دموکراسی‌خواهی یعنی دیدنِ قدرت به عنوان چیزی که باید پاسخ‌گو باشه، نه مقدس!

#دموکراسی
#آزادی
#مشارکت_سیاسی
#حقوق_شهروندی
#تفکر_انتقادی
#صدای_مردم
https://www.instagram.com/reel/DIPZD-LRcTc/?igsh=MTk3cW4xMjJ4MnFxMQ==
07.04.202504:52
♦️خدا و روح در نظام فلسفی هگل | تحلیلی موجز و روشن

✍محسن محمودی

۱. خدا در فلسفه هگل: ایده‌ای که خویشتن را تحقق می‌بخشد:

در نظام دیالکتیکی هگل، «خدا» همان ایدهٔ مطلق است؛ نه موجودی ماوراءتاریخی، بلکه حقیقتی که در بستر طبیعت، تاریخ و آگاهی انسانی خود را تحقق می‌بخشد.
حرکت او سه‌مرحله‌ای است:
▪️ خدا در خود (ذات بالقوه و نامعین)
▪️ خدا در تاریخ و طبیعت (تجلی و عینیت)
▪️ خدا به‌عنوان روح مطلق (بازگشت آگاهانه به خویش)

۲. روح (Geist): فرایند آگاهی‌یافتن خدا از خویش:
روح در فلسفه هگل سه ساحت دارد:
▪️ روح ذهنی: روان و آگاهی فردی
▪️ روح عینی: نهادهای اجتماعی و عقلانیت تاریخی
▪️ روح مطلق: هنر، دین، و فلسفه
در ساحت روح مطلق، خدا خویشتن را درمی‌یابد؛ زیرا انسان در فلسفه و هنر، به حقیقت الهی آگاه می‌شود.

۳. نسبت خدا و روح: مثل نقاش و تابلو:
▪️ خدا: ایده در ذهن نقاش
▪️ روح: فرایند کشیدن تابلو
▪️ تابلوی نهایی: ظهور ایده و خودآگاهی خدا

۴. تمایز نهایی:
▪️ خدا: حقیقت نهایی، غایت هستی
▪️ روح: مسیر تحقق آن حقیقت
هگل می‌گوید: «خدا بدون روح، ناقص است»؛ زیرا فقط از طریق تاریخ، انسان، و فلسفه است که خدا به کمال می‌رسد.

۵. پرسش پایانی:
آیا خدا در فلسفه هگل بدون انسان و تاریخ می‌تواند وجود داشته باشد؟
پاسخ: نه؛ زیرا تحقق خدا وابسته به فرایند خودآگاهی انسانی است.

منابع:
هگل، پدیدارشناسی روح و درس‌گفتارهای فلسفه دین
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#فلسفه_هگل
#خدا_و_روح
#ایده_مطلق
#روح_هگلی
#فلسفه_دین
#پدیدارشناسی_روح
#دیالکتیک_هگلی
#روح_مطلق
#هگل_به_زبان_ساده
#فلسفه_تاریخی
#فلسفه_مدرن
#فلسفه_آگاهی
#کانال_فلسفی

@Mahmudi_mohsenn
05.04.202517:34
پنج پیام اندیشه‌های فردوسی برای ایرانیان امروز

محسن محمودی

در روزگاری که جامعه ایرانی با بحران معنا، هویت، و اخلاق جمعی روبه‌روست، بازخوانی اندیشه‌های فردوسی—نه از منظر اسطوره‌سازی ملی، بلکه به‌مثابه متفکری در بستر تاریخی خود—می‌تواند پیام‌هایی ژرف برای اکنون ما داشته باشد. از خلال شاهنامه، پنج پیام محوری را می‌توان چنین صورت‌بندی کرد:

۱. ارج‌نهادن به خرد به‌مثابه زیربنای فرهنگ
فردوسی در سراسر شاهنامه بارها از "خِرَد" یاد می‌کند؛ نه به‌عنوان عنصری زبانی، بلکه به‌مثابه بنیان هستی انسانی. جهان بی‌خرد، جهانی فرومایه و تباه است:
"به ایزد که ما گر خرد داشتیم / کجا این سرانجام بد داشتیم؟"
در این نگاه، هیچ امتیازی بالاتر از خردمندی نیست.
۲. نقد قدرت و هشدار نسبت به استبداد
گرچه شاهنامه تاریخ شاهان است، اما در مضمون، دفاع از "شاهِ خردمند" است، نه "شاهِ مطلق". سقوط ضحاک، تباهی کیکاووس، و مرگ فاجعه‌بار سهراب، همه روایت‌هایی از خودکامگی و بی‌خردی‌اند. فردوسی در برابر قدرتی که از خرد جدا می‌شود، هشدار می‌دهد.
۳. حفظ زبان با تولید معنا، نه با شعار
نقش فردوسی در حفظ زبان فارسی، فراتر از تعصب زبانی یا شعار ملی‌گرایانه است. او زبان را با معنا، ساختار روایی، و زیبایی درهم آمیخت و آن را به زبان تفکر بدل کرد. امروز نیز حفظ زبان، نیازمند بازتولید معنا در بستر زمانه‌ ماست.
۴. پرهیز از خودشیفتگی ملی
در شاهنامه، پیروزی و شکست تابع خِرَد و بی‌خردی است، نه نژاد و خاک. ایرانیان می‌بازند اگر نابخرد شوند، و دشمنان می‌برند اگر تدبیر داشته باشند. این نگاه، ضد ناسیونالیسم متوهم و نژادباور است.
۵. اخلاق در نسبت با قدرت
قهرمانان شاهنامه—رستم، سیاوش، اسفندیار و دیگران—در کشاکش میان قدرت و اخلاق، تراژدی می‌آفرینند. پیام فردوسی روشن است: بی‌اخلاقی، قدرت را ویرانگر می‌کند؛ و بی‌خردی، فضیلت را ناپایدار.
اگر فردوسی را چون اندیشمندی در زمینه تاریخی‌اش بخوانیم و نه اسطوره‌ای بی‌زمان، آن‌گاه شاید صدای او را در مسائل امروزمان نیز بهتر بشنویم.

#فردوسی #شاهنامه #خردگرایی #هویت_ایرانی #اندیشه_تاریخی
#میراث_فرهنگی #نقد_فرهنگی #اسطوره_و_تاریخ #فلسفه_ایرانی #خودآگاهی_ملی

@Mahmudi_mohsenn
03.04.202509:59
جواد طباطبایی: نقد سنت، بازاندیشی مدرنیته

✍دکتر محسن محمودی

جواد طباطبایی نه مبلغ سنت‌گرایی بود و نه مقلد بی‌چون‌وچرای مدرنیته. او منتقدی ژرف‌اندیش بود که هم کاستی‌های سنت و هم تناقض‌های مدرنیته را به چالش می‌کشید. طباطبایی بر این باور بود که ایران را نمی‌توان به گذشته تقلیل داد، بلکه باید آن را در تداوم تاریخی‌اش، با درکی انتقادی از میراث فکری‌اش، بازاندیشید. او گفتمان ایرانشهری را نه به‌عنوان یک آموزه‌ی جزمی، بلکه به‌مثابه پروژه‌ای فکری و سیاسی برای فهم موقعیت ایران در جهان معاصر مطرح کرد.
او هشدار می‌داد که نوستالژی امپراتوری، اگر به دام دگماتیسم بیفتد، می‌تواند مانعی در برابر فهم امروز ایران باشد. به همین دلیل، تأکید داشت که بازگشت به سنت بدون نقد، تکرار شکست‌های تاریخی است. آنچه او می‌طلبید، نه رجعتی بی‌چون‌وچرا به گذشته، بلکه بازخوانی عمیق سنت در پرتو پرسش‌های جدید بود. طباطبایی می‌خواست پیوندی نو میان تفکر ایرانی و جهان مدرن برقرار کند؛ پیوندی که نه در دل‌سپردگی محض به سنت فرو می‌غلتد، نه در شیفتگی بی‌چون‌وچرا به غرب تحلیل می‌رود، بلکه راهی برای تداوم تفکر ایرانی در سپهر جهانی می‌گشاید.

#جواد_طباطبایی #ایرانشهری #مدرنیته #سنت #نقد_تاریخی #فلسفه_سیاسی #تفکر_ایرانی

@Mahmudi_mohernn
दिखाया गया 1 - 24 का 74
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।