انقدر وضع مالی خراب شده، میخوام برم یه پراید مدل پایین بخرم که کارکردشم بالا باشه دلم نسوزه، دوباره اسنپ رو از سر بگیرم.
بزنم بیرون، اسنپمو روشن کنم، همینطوری وِیلون و سِیلون دنبال مسافر بگردم، برای اینکه صرفهجویی بشه غذا نخورم، انقد تحمل کنم که بعدش مجبور شم ۶۳ تومن بدم یه پروشیر وانیلی، که یه ثانیهای هم تموم بشه، اصلا هم بهم نچسبه، خاکتوسرم.
که هوش اقتصادیم اینقدر بده.
همینطوری هی تندتند خاکتوسرم.
جدیدنا کار بدی نمیکنم که بخاطرش بخوام بگم خاکتوسرم؛ بابت چیزای دیگه میگم.
مثلا چرا تو ایران بدنیا اومدم؟ خاکتوسرم.
چرا این آقاعه نمیمیره؟
خاکتوسرم.
چرا طلا اینقدر گرون شده؟ چجوری برای زنم طلا بخرم؟ خاکتوسرم.
عذاب وجدانم زیاد شده.
فکرمیکنم خیلی کار بد میکنم؛ خیلی همه رو اذیت میکنم که باید اینقدر عذابوجدان داشتهباشم؛ ولی اینطوری نیست. هیچکاری نمیکنم، برای کارِ نکرده دارم اینهمه عذاب میکشم.