میراث سنگین دکتر اکبر اعتماد؛ جاهطلبی علمی در جامعهای ناآماده
سبحان کیانی هرسینی_ دانشجوی کارشناسی علوم سیاسی دانشگاه خوارزمی
برنامه هستهای ایران که در دهه ۱۳۵۰ خورشیدی به ابتکار دکتر اکبر اعتماد آغاز شد، نماد بلندپروازی علمی و فناورانه دولت پهلوی به شمار میرود. این پروژه با هدف رساندن ایران به جایگاهی در سطح قدرتهای علمی جهان طراحی شد، اما با واقعیتهای سیاسی، نهادی و اجتماعی کشور همخوان نبود. در این متن به بررسی پیامدهای برنامه هستهای ایران میپردازیم.
دوران پیش از انقلاب؛ پروژهای مدرن در بستری سنتی و آمرانه
دولت پهلوی در دهه ۵۰ شمسی، با افزایش درآمدهای نفتی، تلاش کرد ایران را با شتاب به کشوری «مدرن» و صنعتی تبدیل کند. در این چارچوب، دکتر اکبر اعتماد بهعنوان رئیس سازمان انرژی اتمی ایران منصوب شد و برنامهای بلندمدت برای تولید برق هستهای، تربیت نیروی انسانی، و دستیابی به فناوری چرخه سوخت طراحی کرد.
اما این برنامه در بستری اجرا میشد که نه از نظر نهادهای علمی و صنعتی آماده بود و نه از حیث مشارکت عمومی و آگاهی اجتماعی. دانشگاهها فاقد نیروی متخصص کافی بودند، ارتباط میان صنعت و علم تقریباً وجود نداشت و جامعه مدنی نیز در قبال این پروژههای بزرگ، صرفاً نظارهگر باقی میماند. همچنین، تصمیمات کلان عمدتاً در حلقههای محدود دربار و دولت بدون سازوکارهای شفاف یا نظارت نهادهای تخصصی و دموکراتیک اتخاذ میشد.
از منظر بینالمللی، ایران بهعنوان متحد غرب و بهویژه آمریکا، در مسیر انتقال فناوری هستهای قرار گرفت. بر اساس قراردادهایی با آلمان غربی، فرانسه و آمریکا، ایران قرار بود به شبکهای از نیروگاههای هستهای مجهز شود. با این حال، همواره تردیدهایی در غرب درباره نیت واقعی ایران وجود داشت؛ بهویژه پس از آنکه ایران بر حق غنیسازی اورانیوم نیز تأکید کرد.
پس از انقلاب؛ بیاعتمادی داخلی، تقابل جهانی
با وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷، برنامه هستهای ایران تقریباً متوقف شد. بسیاری از متخصصان از کشور خارج شدند، قراردادها با شرکتهای غربی لغو گردید و تأسیسات ناتمام باقی ماندند. رهبران انقلابی نیز در ابتدا این برنامه را «وابسته» و «غیراسلامی» تلقی کردند.
اما از اواخر دهه ۱۳۶۰، ایران بهتدریج برنامه هستهای را با تأکید بر بومیسازی و استقلال انرژی احیا کرد. این بار اما در فضایی از بیاعتمادی جهانی و در شرایطی متفاوت آغاز شد. کشورهای غربی، بهویژه پس از افشای برخی فعالیتهای مخفی ایران در نطنز و اراک، نسبت به اهداف نظامی احتمالی این برنامه هشدار دادند و تحریمهایی گسترده را اعمال کردند.
در داخل، برنامه هستهای به موضوعی سیاسی-ایدئولوژیک بدل شد و جایگاه ویژهای در گفتمان مقاومت و استقلال یافت. این در حالی بود که همچنان مسائل ساختاری—از جمله ضعف مدیریت علمی، عدم شفافیت، و مشکلات اقتصادی—ادامه داشت. برنامهای که در ابتدا به نام توسعه علمی آغاز شده بود، در عمل به منبع چالشهای سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک تبدیل شد.
میراث اعتماد؛ پیشتازی علمی یا فشار تاریخی؟
اکبر اعتماد، در مصاحبههای بعدی خود بارها تأکید کرده که قصدش توسعه علمی ایران بوده و نه ساخت سلاح. اما بیتوجهی به بستر اجتماعی و فرهنگی کشور، و نیز اتکا به مناسبات خارجی ناپایدار، موجب شد که این میراث نهتنها پایدار نماند، بلکه به مسئلهای حساس و پرهزینه برای ایران تبدیل شود.
از یک سو، دههها سرمایهگذاری، تحریم، و فشار سیاسی تنها دستاوردهایی محدود به همراه داشت؛ و از سوی دیگر، تصویر ایران در جهان به عنوان کشوری هستهای اما پرابهام، تقویت شد. از نظر داخلی نیز، این برنامه هرگز نتوانست به الگویی برای توسعه فناورانه بومی و پایدار تبدیل شود.
نتیجهگیری
برنامه هستهای ایران، بهرغم نیتهای اولیه اعتماد برای توسعه علمی، در عمل به یکی از متناقضترین پروژههای تاریخ ایران بدل شد. در دوره پهلوی، با اتکا بر درآمد نفت و حمایت خارجی، بدون نهادسازی داخلی پیش رفت؛ و پس از انقلاب، در فضایی از بیاعتمادی و تحریم، با هزینههایی سنگین ادامه یافت. تجربهها به ما آموختهاند که توسعه فناوری پیشرفته، بدون آمادگی نهادی، اجتماعی و سیاست خارجی متوازن، نهتنها پایدار نمیماند بلکه میتواند منجر به بروز بحرانها و فشارهای جدی شود.
آیدی نویسنده👈 @kocharfirkar
عضویت در کانال انجمن👈 @KHAURSSA