ENᵖᵃʳᵗʸ ‏(𝖲𝗂𝗅𝖾𝗇𝗍)

چیزهای ساده ،کجا رفتید؟ من دارم پیر می‌شم و نیاز دارم به چیزی تکیه کنم پس بهم بگو چه زمانی منو در جریان می‌ذاری؟ من دارم خسته می‌شم و باید از یه جا شروع کنم
────
و اگر یه دقیقه وقت داری چرا نریم؟ در موردش حرف بزنیم جایی که فقط خودمون می‌شناسیم؟ این می‌تونه پایان همه چی باشه پس چرا نریم جایی که فقط ما می‌شناسیم

او را آرام کن،
داره اعصابم رو خورد می‌کنه،
تو اون رو دوست نداری،
با این حرف‌ها دروغ نگو.
او را آرام کن،
داره اعصابم رو خورد می‌کنه،
تو اون رو دوست نداری،
با این حرف‌ها دروغ نگو

ما در نور ماه می‌دویم،
روی موج‌های آزاد می‌رقصیم.
تو دنبال یه لحظه‌ی خوب می‌گردی،
چیزی که باعث بشه بمونی.
و دوباره زمین می‌خوری،
می‌گی که دیگه هیچ چیزی برات نمونده.
ما در نور ماه می‌دویم،
می‌تونی دوباره راهمو نشونم بدی؟
اوه، نه، نه

حتی برام مهم نیست
دستامو تو موهات فرو می‌کنم
تو هم می‌خوای انگشتاتو
تو موهای من بکشی
ولی بافت‌های موهام خیلی ضخیمه،
و این مشکلی نداره
صبر کن، یه لحظه وایسا
احساس قلبمو حس کن، آه
صبر کن، یه لحظه وایسا
هوشیاریمو تو بُعد ششم جا گذاشتم
روحم رو تو نگاهش گم کردم
(بیا بریم دنبالش، آه آه)²