Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
کاوه‌نامه avatar

کاوه‌نامه

درباره‌ی داستان و باقی چیزها
TGlist रेटिंग
0
0
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापित
विश्वसनीयता
अविश्वसनीय
स्थान
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिТрав 27, 2016
TGlist में जोड़ा गया
Квіт 22, 2025

समूह "کاوه‌نامه" में नवीनतम पोस्ट

وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

🗞 نویسنده‌: آیلین هاشم‌نیا
یادداشتی درباره‌ی داستان کوتاه «دیدار در روز برفی»، منتشرشده در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ در سایت فینیکس

• داستان کوتاه «دیدار در روز برفی» را می‌توان دیداری میان نقاشی و ادبیات دانست. این داستان رابطه‌ی میان هنرمند و اثرش و به‌دنبال آن رابطه‌ی میان هنر و هنرمند را نشان می‌دهد؛ رابطه‌ای که حتی از روابط میان انسان‌ها فراتر می‌رود و برای توضیحش نیاز به شکستن سطح واقعیت داستان دارد. نویسنده برای ساختن این رابطه بسیار موجز به لحظات پایانی زندگی یک نگارگر می‌پردازد؛ به زندگی کوروش شایان، نقاش پیر، که درخانه‌ی قدیمی‌اش با پرستاری به‌نام غزال زندگی می‌کند: غزال برای خرید از خانه خارج می‌شود. زن ساقی یکی از مینیاتورها از آن بیرون می‌آید، لحظاتی را با نقاش می‌گذراند و بعد غیب می‌شود. درنهایت نقاش پیر همان‌طورکه روی مبل نشسته از دنیا می‌رود.
در این یادداشت سعی کرده‌ام توضیح بدهم که با توجه به ایجاز داستان، چه تمهید روایی‌ای باعث انتقال معنا شده. پاسخ تقابل‌های دوتایی موجود در داستان است.
• چند تقابل در داستان وجود دارد: زنی واقعی درمقابل زنی که از مینیاتور بیرون می‌آید، زندگی درمقابل مرگ، واقعیت درمقابل خیال و تنهایی دربرابر شهرت. نویسنده از هر چهار تقابل برای انتقال معنا استفاده می‌کند. تقابل اول میان زن واقعی و زن غیرواقعی در آثار دیگری نیز تکرار شده و به‌دنبال آن است که تقابل میان واقعیت و خیال معنامند می‌شود.
• می‌توان از تقابل میان دو زن این برداشت را داشت که عشق میان هنرمند و اثرعشقی یک‌طرفه نیست. زن مینیاتوری برای کوروش شایان چیزی بیشتر از یک اثر و واقعی‌تر از آدم‌های دیگر است. همین است که او با رفتن دیگران و تنها شدن نقاش می‌آید و آمدنش خستگی و تشنگی شایان را از بین می‌برد؛ اتفاقی که با حضور غزال نمی‌افتد.
• دو تقابل دیگر میان تنهایی و شهرت و مرگ و زندگی نیز کنار هم قرار می‌گیرند.
• نقاش حالا کاملا تنهاست و فقط پرستاری دارد که او هم آرزوی مرگش را می‌کند؛ تنهایی‌ای که در مقابل روزگار شهرتش در پایان داستان قرار می‌گیرد: «روز بعد، بیشتر روزنامه‌های صبح و عصر عکس کوروش شایان را روی صفحه‌ی اول‌شان کار کرده بودند که نشسته بود روی راحتی زرشکی، سرش را گذاشته بود روی پشتی مبل و دست‌هایش را جمع کرده بود توی سینه‌اش.» عکس او بعد از مرگ روی صفحه‌ی اول روزنامه‌ها می‌رود، درحالی‌که پیش از مرگ تنهاست و حتی درگیرمشکلات مالی. این‌جاست که تقابل مرگ و زندگی و تنهایی و شهرت هم معنا پیدا می‌کند.

مشاهده‌ی متن کامل این #یادداشت 👇

🖇 http://kavehfouladinasab.ir/n-040109/


https://t.me/kvhfn

रिकॉर्ड

22.04.202523:59
851सदस्य
22.03.202517:45
200उद्धरण सूचकांक
24.04.202507:23
0प्रति पोस्ट औसत दृश्य
24.04.202507:23
0प्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य
24.04.202507:23
0.00%ER
31.03.202523:59
0.00%ERR

विकास

सदस्य
उद्धरण सूचकांक
एक पोस्ट का औसत दृश्य
एक विज्ञापन पोस्ट का औसत दृश्य
ER
ERR
06 КВІТ '2513 КВІТ '2520 КВІТ '25

کاوه‌نامه के लोकप्रिय पोस्ट

30.03.202507:30
وقتی ادبیات به دیدار نقاشی می‌رود

🗞 نویسنده‌: آیلین هاشم‌نیا
یادداشتی درباره‌ی داستان کوتاه «دیدار در روز برفی»، منتشرشده در تاریخ ۲۷ بهمن ۱۴۰۳ در سایت فینیکس

• داستان کوتاه «دیدار در روز برفی» را می‌توان دیداری میان نقاشی و ادبیات دانست. این داستان رابطه‌ی میان هنرمند و اثرش و به‌دنبال آن رابطه‌ی میان هنر و هنرمند را نشان می‌دهد؛ رابطه‌ای که حتی از روابط میان انسان‌ها فراتر می‌رود و برای توضیحش نیاز به شکستن سطح واقعیت داستان دارد. نویسنده برای ساختن این رابطه بسیار موجز به لحظات پایانی زندگی یک نگارگر می‌پردازد؛ به زندگی کوروش شایان، نقاش پیر، که درخانه‌ی قدیمی‌اش با پرستاری به‌نام غزال زندگی می‌کند: غزال برای خرید از خانه خارج می‌شود. زن ساقی یکی از مینیاتورها از آن بیرون می‌آید، لحظاتی را با نقاش می‌گذراند و بعد غیب می‌شود. درنهایت نقاش پیر همان‌طورکه روی مبل نشسته از دنیا می‌رود.
در این یادداشت سعی کرده‌ام توضیح بدهم که با توجه به ایجاز داستان، چه تمهید روایی‌ای باعث انتقال معنا شده. پاسخ تقابل‌های دوتایی موجود در داستان است.
• چند تقابل در داستان وجود دارد: زنی واقعی درمقابل زنی که از مینیاتور بیرون می‌آید، زندگی درمقابل مرگ، واقعیت درمقابل خیال و تنهایی دربرابر شهرت. نویسنده از هر چهار تقابل برای انتقال معنا استفاده می‌کند. تقابل اول میان زن واقعی و زن غیرواقعی در آثار دیگری نیز تکرار شده و به‌دنبال آن است که تقابل میان واقعیت و خیال معنامند می‌شود.
• می‌توان از تقابل میان دو زن این برداشت را داشت که عشق میان هنرمند و اثرعشقی یک‌طرفه نیست. زن مینیاتوری برای کوروش شایان چیزی بیشتر از یک اثر و واقعی‌تر از آدم‌های دیگر است. همین است که او با رفتن دیگران و تنها شدن نقاش می‌آید و آمدنش خستگی و تشنگی شایان را از بین می‌برد؛ اتفاقی که با حضور غزال نمی‌افتد.
• دو تقابل دیگر میان تنهایی و شهرت و مرگ و زندگی نیز کنار هم قرار می‌گیرند.
• نقاش حالا کاملا تنهاست و فقط پرستاری دارد که او هم آرزوی مرگش را می‌کند؛ تنهایی‌ای که در مقابل روزگار شهرتش در پایان داستان قرار می‌گیرد: «روز بعد، بیشتر روزنامه‌های صبح و عصر عکس کوروش شایان را روی صفحه‌ی اول‌شان کار کرده بودند که نشسته بود روی راحتی زرشکی، سرش را گذاشته بود روی پشتی مبل و دست‌هایش را جمع کرده بود توی سینه‌اش.» عکس او بعد از مرگ روی صفحه‌ی اول روزنامه‌ها می‌رود، درحالی‌که پیش از مرگ تنهاست و حتی درگیرمشکلات مالی. این‌جاست که تقابل مرگ و زندگی و تنهایی و شهرت هم معنا پیدا می‌کند.

مشاهده‌ی متن کامل این #یادداشت 👇

🖇 http://kavehfouladinasab.ir/n-040109/


https://t.me/kvhfn
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।