
Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Николаевский Ванёк

Лачен пише

Реальний Київ | Украина

Реальна Війна

Україна Online: Новини | Політика

Телеграмна служба новин - Україна

Резидент

ارزیابی شتابزده
یادداشتهای محمدرضا اسلامی
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
- - - -
در ادامۀ یادداشتهای ژاپن و وبلاگ ارزیابی شتابزده؛ اینجا تلاشی است برای دیدن آمریکا و ثبت مشاهدات. تحلیل و مقایسۀ الگوی توسعه هر دو کشور آمریکا و ژاپن و مستندنگاریها، در حد امکان.
ارتباط:
@Mohammadreza_Eslami2
TGlist रेटिंग
0
0
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापितविश्वसनीयता
अविश्वसनीयस्थानІран
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिЛип 06, 2016
TGlist में जोड़ा गया
Жовт 29, 2024संलग्न समूह

Discussion
50
रिकॉर्ड
30.01.202523:59
13.9Kसदस्य08.04.202515:30
200उद्धरण सूचकांक22.03.202523:59
18.1Kप्रति पोस्ट औसत दृश्य09.01.202518:06
12.5Kप्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य14.04.202514:31
6.20%ER31.03.202523:59
131.64%ERR11.04.202513:07
✍️ اگر مارکو روبیو بجای ترامپ رئیس جمهور بود
(خطای راهبردی در مذاکره با آمریکاییها)
محمدرضا اسلامی
🔵 مارکو روبیو هم اکنون وزیر امورخارجه ایالات متحده است. فردی بر صندلی وزارت خارجه نشسته است که به لحاظ جوهره شخصیت، هزاران کیلومتر با رکس تیلرسون فاصله دارد. او واجد هیچ یک از بخشهای ممتاز شخصیتیِ دیپلماتهای حرفهای سنوات گذشته آمریکا (همچون ویلیام برنز یا تیلرسون) نیست. او وزیر خارجه شد فقط و فقط چون دونالد ترامپ خواست مارکو وزیرخارجه شود!
قسمت طنز تلخ ماجرا این است که این مارکو محتمل بود که رئیس جمهور آمریکا باشد «اگر» که ترامپ در سال ۲۰۱۵ کاندیدای ریاست جمهوری نشده بود. بله این آقای روبیو در سال ۲۰۱۶ رقیب جدی ترامپ در انتخاباتِ درونحزبی برای ریاستجمهوری بود. هنوز هم می توان در یوتیوب صحنه افتضاح مناظره آن سال ترامپ و او را دید. دونالد ترامپ او را «مارکو کوچولو» خطاب میکرد و ملت میخندیدند و هو میکردند. (مثلا در این لینک +) . مناظرهای که از نقاط تاریک تاریخ حزب جمهوریخواه بود. ولی همان مارکو کوچولو را ترامپ اکنون به وزارتخارجه برگزیده است.
بازگردیم به ابتدای بحث: همین مارکو روبیو محتمل بود که رئیسجمهور ایالات متحده باشد اگر که ترامپ در آن سال کاندیدای ریاستجمهوری نشدهبود.
اما گزاره فوق واجد چه نکتهای است؟
خصلتهای شخصیتی روبیو به گونهای است که هر آنچه که ترامپ دارد را «ترامپترَش» را دارد. آری او در دُرشت گویی و در روحیه تهاجمی و در بسیاری چیزهای دیگر «ترامپتر از ترامپ» است اما شانس واقبال (یا بخوانیم: زد و خورد بیرحمانه مسیر انتخابات ریاست جمهوری در ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶) او را از این مسیر بازداشت.
🔵 خطای راهبردی در مذاکره با آمریکاییها این است که گمان کنیم آمریکا کشوری است که دارای هژمونی واحد در بسیاری از حوزههای روابط بینالملل است. این اشتباه راهبردی ما را از این گزاره/فکت غافل می کند که برای هر وضعیتِ افتضاحی در ایالات متحده، یک وضعیت افتضاحتر متصور است.
برای مثال شما اگر که با شخصی مثل باراک اوباما مذاکره نکنید، نمی توانید تصور کنید که بعد از اوبامای جوان ِ ۴۷ ساله و چوپانزاده، به مذاکره با ترامپ میلیاردرزاده و معاملهگر ۶۸ ساله گرفتار خواهید شد.
شما اگر که با همان ترامپِ میلیاردر زاده (امروز ۷۸ساله) مذاکره نکنید هیچ مشخص نیست که نوبت بعد با یکی از او «ترامپ تر» همچون مارکو روبیو مواجه نباشید.
خطای راهبردی در مذاکره با آمریکاییها در نظر نگرفتنِ «ماهیت کشور آمریکا» است. آمریکا دیگ جوشانی است که نه نژاد/ژن در آن به ثبات رسیده (همچون کشورهای اروپایی) و نه یک
Common Sense
(به فارسی می گوییم: «خرد متعارف»)
در بسیاری از حوزه های حاکمیتی وجود دارد.
برای مثال شخصی مانند حمید رسایی را در ایران تصور کنید. فاصله فکری، شخصیتی و رفتاری حمید رسایی را با سیدمحمد خاتمی تصور کنید. میتوان گفت که تقریبا در هیچ حوزه نظری، بین حمید رسایی و سیدمحمد خاتمی یک Common Sense وجود ندارد. جهان فکریِ سیدمحمد خاتمی کیلومترها با حمید رسایی فاصله دارد. همین «فاصله» در فضاهای سیاسی-اجتماعی کشور آمریکا هزاران بار بیشتر است. فاصله شخصیت رفتاری رکس تیلرسون با مایک پامپئو بسیار بیشتر از فاصله حمید رسایی با سیدمحمد خاتمی است.
شما اگر که از مدتِ حضور تیلرسون حسن استفاده را نکنید و با او «پنجره سخن» را نگشائید به طرفه العینی با شخصیت زِبر و زننده پامپئو طرف حساب خواهیدبود. تیلرسون یک مهندس انرژی، یک مدیر بین المللی، یک سیاستمدار وزین و یک شخصیت دارای Integrity است ولی پامپئو شبیه بچهدبیرستانیهایی است که میخواهد بعد از زنگ مدرسه همکلاسی اش را کتک بزند. هیچ گونه Common senseی بین تیلرسون و پامپئو وجود ندارد.
اشتباه راهبردی شما وقتی است که بگویید ما با «آمریکاییها» مذاکره نمیکنیم. کدام آمریکایی؟! اوباما وقتی که رئیس جمهور شد تنها ۴۷ سال داشت. او جوانی بود پرانرژی که از مسیر بیرحمِ زیستنِ یک سیاه پوست چوپان زاده اهل هاوایی در سرزمین آمریکا عبور کردهبود.
اوباما نماد سیاهانی است که در این مملکت بجای «افسردگی» مسیر تلاش را پی میگیرند. جوانان سیاهپوست در این کشور عمدتا درگیر افسردگی حادّ و یا موادمخدر هستند. اما اوباما از مسیر دیگری عبور کرده بود. او بجای غرقشدن در ماریجوانا با میشل مسیر یک زندگی پرامید (خلاف متعارف جوانان سیاهپوست) را برگزیده بود. اوباما یک «فرصت» بود برای ما که از مسیر او به منافع خودمان بپردازیم. ولی نپرداختیم چون به ماهیت کشور آمریکا اذعان نداریم: آمریکا دیگ جوشانی است که در آن نه ژن به استقرار رسیده و نه یک Common Sense در بسیاری از حوزههای نظری وجود دارد.
شما اگر امروز با ترامپ از مسیر درست گفتگو نکنید فردا با یکی “ترامپتر از ترامپ” همچون مارکو روبیو یا جیدی ونس مواجه خواهید بود.
t.me/solseghalam
(خطای راهبردی در مذاکره با آمریکاییها)
محمدرضا اسلامی
🔵 مارکو روبیو هم اکنون وزیر امورخارجه ایالات متحده است. فردی بر صندلی وزارت خارجه نشسته است که به لحاظ جوهره شخصیت، هزاران کیلومتر با رکس تیلرسون فاصله دارد. او واجد هیچ یک از بخشهای ممتاز شخصیتیِ دیپلماتهای حرفهای سنوات گذشته آمریکا (همچون ویلیام برنز یا تیلرسون) نیست. او وزیر خارجه شد فقط و فقط چون دونالد ترامپ خواست مارکو وزیرخارجه شود!
قسمت طنز تلخ ماجرا این است که این مارکو محتمل بود که رئیس جمهور آمریکا باشد «اگر» که ترامپ در سال ۲۰۱۵ کاندیدای ریاست جمهوری نشده بود. بله این آقای روبیو در سال ۲۰۱۶ رقیب جدی ترامپ در انتخاباتِ درونحزبی برای ریاستجمهوری بود. هنوز هم می توان در یوتیوب صحنه افتضاح مناظره آن سال ترامپ و او را دید. دونالد ترامپ او را «مارکو کوچولو» خطاب میکرد و ملت میخندیدند و هو میکردند. (مثلا در این لینک +) . مناظرهای که از نقاط تاریک تاریخ حزب جمهوریخواه بود. ولی همان مارکو کوچولو را ترامپ اکنون به وزارتخارجه برگزیده است.
بازگردیم به ابتدای بحث: همین مارکو روبیو محتمل بود که رئیسجمهور ایالات متحده باشد اگر که ترامپ در آن سال کاندیدای ریاستجمهوری نشدهبود.
اما گزاره فوق واجد چه نکتهای است؟
خصلتهای شخصیتی روبیو به گونهای است که هر آنچه که ترامپ دارد را «ترامپترَش» را دارد. آری او در دُرشت گویی و در روحیه تهاجمی و در بسیاری چیزهای دیگر «ترامپتر از ترامپ» است اما شانس واقبال (یا بخوانیم: زد و خورد بیرحمانه مسیر انتخابات ریاست جمهوری در ۲۰۱۵ تا ۲۰۱۶) او را از این مسیر بازداشت.
🔵 خطای راهبردی در مذاکره با آمریکاییها این است که گمان کنیم آمریکا کشوری است که دارای هژمونی واحد در بسیاری از حوزههای روابط بینالملل است. این اشتباه راهبردی ما را از این گزاره/فکت غافل می کند که برای هر وضعیتِ افتضاحی در ایالات متحده، یک وضعیت افتضاحتر متصور است.
برای مثال شما اگر که با شخصی مثل باراک اوباما مذاکره نکنید، نمی توانید تصور کنید که بعد از اوبامای جوان ِ ۴۷ ساله و چوپانزاده، به مذاکره با ترامپ میلیاردرزاده و معاملهگر ۶۸ ساله گرفتار خواهید شد.
شما اگر که با همان ترامپِ میلیاردر زاده (امروز ۷۸ساله) مذاکره نکنید هیچ مشخص نیست که نوبت بعد با یکی از او «ترامپ تر» همچون مارکو روبیو مواجه نباشید.
خطای راهبردی در مذاکره با آمریکاییها در نظر نگرفتنِ «ماهیت کشور آمریکا» است. آمریکا دیگ جوشانی است که نه نژاد/ژن در آن به ثبات رسیده (همچون کشورهای اروپایی) و نه یک
Common Sense
(به فارسی می گوییم: «خرد متعارف»)
در بسیاری از حوزه های حاکمیتی وجود دارد.
برای مثال شخصی مانند حمید رسایی را در ایران تصور کنید. فاصله فکری، شخصیتی و رفتاری حمید رسایی را با سیدمحمد خاتمی تصور کنید. میتوان گفت که تقریبا در هیچ حوزه نظری، بین حمید رسایی و سیدمحمد خاتمی یک Common Sense وجود ندارد. جهان فکریِ سیدمحمد خاتمی کیلومترها با حمید رسایی فاصله دارد. همین «فاصله» در فضاهای سیاسی-اجتماعی کشور آمریکا هزاران بار بیشتر است. فاصله شخصیت رفتاری رکس تیلرسون با مایک پامپئو بسیار بیشتر از فاصله حمید رسایی با سیدمحمد خاتمی است.
شما اگر که از مدتِ حضور تیلرسون حسن استفاده را نکنید و با او «پنجره سخن» را نگشائید به طرفه العینی با شخصیت زِبر و زننده پامپئو طرف حساب خواهیدبود. تیلرسون یک مهندس انرژی، یک مدیر بین المللی، یک سیاستمدار وزین و یک شخصیت دارای Integrity است ولی پامپئو شبیه بچهدبیرستانیهایی است که میخواهد بعد از زنگ مدرسه همکلاسی اش را کتک بزند. هیچ گونه Common senseی بین تیلرسون و پامپئو وجود ندارد.
اشتباه راهبردی شما وقتی است که بگویید ما با «آمریکاییها» مذاکره نمیکنیم. کدام آمریکایی؟! اوباما وقتی که رئیس جمهور شد تنها ۴۷ سال داشت. او جوانی بود پرانرژی که از مسیر بیرحمِ زیستنِ یک سیاه پوست چوپان زاده اهل هاوایی در سرزمین آمریکا عبور کردهبود.
اوباما نماد سیاهانی است که در این مملکت بجای «افسردگی» مسیر تلاش را پی میگیرند. جوانان سیاهپوست در این کشور عمدتا درگیر افسردگی حادّ و یا موادمخدر هستند. اما اوباما از مسیر دیگری عبور کرده بود. او بجای غرقشدن در ماریجوانا با میشل مسیر یک زندگی پرامید (خلاف متعارف جوانان سیاهپوست) را برگزیده بود. اوباما یک «فرصت» بود برای ما که از مسیر او به منافع خودمان بپردازیم. ولی نپرداختیم چون به ماهیت کشور آمریکا اذعان نداریم: آمریکا دیگ جوشانی است که در آن نه ژن به استقرار رسیده و نه یک Common Sense در بسیاری از حوزههای نظری وجود دارد.
شما اگر امروز با ترامپ از مسیر درست گفتگو نکنید فردا با یکی “ترامپتر از ترامپ” همچون مارکو روبیو یا جیدی ونس مواجه خواهید بود.
t.me/solseghalam


13.04.202505:39
18.04.202510:03
✍️ تیم رسانه ترامپ
(درباره ویدئوی اخیر نیویورک تایمز)
محمدرضا اسلامی
🔵 ویدئوی کوتاه زیر توسط مجموعه نیویورکتایمز تهیه شده است. این ویدئو گواه روشن و گویایی است که درک عمیق و باهوش ترامپ (و تیم همراهش) را نسبت به مساله «رسانه» بیان می کند. نیویورکتایمز از همان سال 2015 دشمن دونالد ترامپ بود و آتشبهاختیار همیشه ترامپ را می کوبید. اما حتی در این ویدئوی انتقادی نیویورک تایمز نیز می توان دید که چقدر دیدگاه تیم ترامپ نسبت به رسانه، دیدگاه متفاوتی است.
🔵 در این ویدئو اتاق ملاقات سخنگوی کاخ سفید (خانم کارولین لیویت) با خبرنگاران به تصویر کشیده است. در ثانیه 5 ویدئو، همین اتاق در «زمان جو بایدن» نیز نشان داده میشود. این عکس گواهِ گویای دلیل باخت جو بایدن (و به تبع او کامالا هریس/دموکراتها) در عرصه افکار عمومی است. دموکراتها با اینکه برای رسانه به شدت «پول» خرج میکردند ولی با رسانه (و اذهان عمومی) «ارتباط موثر» نداشتند.
نیویورک تایمز نشان میدهد که چطور در این اتاق قبلا فقط نمایندگانِ رسانه های سنتی (یا در اصطلاح Legacy Media Organizations) حضور داشتند ولی الان یوتیوبرها(!)، چهرههای شاخص توئیتر، اینستاگرام و... نیز به این اتاق اضافه شده اند. تیم ترامپ این چهره ها را «رسانه جدید» (New Media) خطاب میکنند. در ادامه، نیویورک تایمز توضیح دهد که چگونه چیدمان این اتاق به شکلی هوشمندانه و ظریف در جهت حضور چهره های رسانه ایِ طرفدار ترامپ مهندسی شده است. (تک به تک این چهره ها -نظیر خانم Sage Steele- در این ویدئو معرفی می شوند و توضیح داده می شود)
البته خود خانم کارولین لیویت هم پدیده ای است و از By-Productهای این تیم رسانه ای، ولی "یک چهارم اتاق" به این چهره ها اختصاص داده شده است.
🔵 سوال: جایگاه ایران (و رسانه ایرانی) در این اتاق کجاست؟
بیان دیگری از این سوال: در حوزه اثرگذاری بر افکار بین المللی، نقش و نگاه تمدن ایرانی چیست؟ چند چهره شاخص ایرانی در میان چهرههای شاخص دنیای رسانه حضور دارند؟ چند چهره ایرانی وجود دارد که توان گفتگو با جمعیتِ میلیاردی افکار بینالمللی را داشته باشند؟ (چه در حاکمیت و چه در خارج از حاکمیت و حتی در مخالفان حاکمیت). بدیهی است که پاسخ به این سوال تلخ است. (چه در سمت حاکمیت و چه در سمت مخالفان حاکمیت)
رسانه یکی از مولفههای زندگی مدرن است (و شاید بتوان گفت یکی از مهمترین مولفه ها) چرا که به مسئله افکار عمومی مرتبط است. اقتصاد، سیاست و بسیاری از حوزه های مهم دنیای جدید مبتنی بر «افکار عمومی» است. عملا درک افکار عمومی بر اقتصاد اثر میگذارد، بر ساختار حکمرانی اثر میگذارد، بر تولید علم، سبک و کیفیت زیست نیز اثر میگذارد. امروز، انسان دیگر در جزیرههای محدود و بسته زندگی نمیکند بلکه از حدود پانزده سال پیش ماهیت رسانه (که محدود به تلویزیون، رادیو و روزنامهها بود) به کلی دگرگون شد و رسانه به «کف دست» انسانهای دنیا آمد. به گوشی موبایل.
ما همانگونه که در اقتصاد دیدگاه موضعی/محلی/بخشی داریم و سودای شکلدهیِ شرکتهای بینالمللی را نداشته ایم/نداریم، در رسانه هم هنوز "محلی" فکر میکنیم. ما در ایران سودای شکلدهی رسانههای بینالمللی (که بر افکار میلیاردها اثرگذار باشند) را نداشته و نداریم. مدیریت رسانه ما چه محمد سرافزار باشد و چه ضرغامی، چه علی عسگری باشد چه پیمان جبلی، چه اینترنشنال باشد و چه منوتو، به اداره رسانه دیدگاه لوکال/محلی دارد. به «تولید محتوا» برای جوانان دنیا فکر نمیکند بلکه به تهیه گزارش (صرفا) برای مسائلِ داخلی ایران فکر میکند. ما در بازی رسانه ای در دنیای مدرن «قصه»ای برای گفتن نداریم.
وقتی که یک جریان فکری در حوزه رسانه دستش خالی باشد، بدیهی است که بازی را در سایر عرصه ها هم خواهد باخت. با تمام انتقادهایی که به افرادی مثل علی علیزاده، سیامک قاسمی یا احمد زیدآبادی هست، ولی اینگونه افراد مصداق کامل کسانی هستند که رسانه مدرن را خوب می فهمند و به تولید محتوا همت می ورزند. منظم و دقیق عمل میکنند. (هرچند آنها هم محتوای غیربین المللی تولید می کنند، ولی لااقل درک سنتی از رسانه ندارند)
🔵 بازگردیم به این اتاق و تصویری که نیویورک تایمز تهیه کرده است. باخت دموکراتها (باخت سنگین) به دلیل باخت در عرصه افکار عمومی بود. دموکراتها نتوانستند چیزی/حرفی/سخنی به افکار عمومی نشان دهند که بتواند آنها را از دونالد ترامپ رویگردان کند. گمان آنها این بود که جایگزین کردنِ جو بایدن فرتوت با یک زن (آنهم زن رنگین پوست، فرزند مهاجر و قاضی) و "پول خرج کردن" در رسانه باعث می شود اذهان عمومی به یک کازینودار مو نارنجی میلیاردر اقبال نداشته باشد. اما همین ویدئوی نیویورک تایمز گواه روشنی است که تیم ترامپ (و مشخصا شخص ترامپ) چه درک روشن و عمیقی از پیچیدگی مسئله افکار عمومی و «رسانه جدید» دارد.
t.me/solseghalam/2487
(درباره ویدئوی اخیر نیویورک تایمز)
محمدرضا اسلامی
🔵 ویدئوی کوتاه زیر توسط مجموعه نیویورکتایمز تهیه شده است. این ویدئو گواه روشن و گویایی است که درک عمیق و باهوش ترامپ (و تیم همراهش) را نسبت به مساله «رسانه» بیان می کند. نیویورکتایمز از همان سال 2015 دشمن دونالد ترامپ بود و آتشبهاختیار همیشه ترامپ را می کوبید. اما حتی در این ویدئوی انتقادی نیویورک تایمز نیز می توان دید که چقدر دیدگاه تیم ترامپ نسبت به رسانه، دیدگاه متفاوتی است.
🔵 در این ویدئو اتاق ملاقات سخنگوی کاخ سفید (خانم کارولین لیویت) با خبرنگاران به تصویر کشیده است. در ثانیه 5 ویدئو، همین اتاق در «زمان جو بایدن» نیز نشان داده میشود. این عکس گواهِ گویای دلیل باخت جو بایدن (و به تبع او کامالا هریس/دموکراتها) در عرصه افکار عمومی است. دموکراتها با اینکه برای رسانه به شدت «پول» خرج میکردند ولی با رسانه (و اذهان عمومی) «ارتباط موثر» نداشتند.
نیویورک تایمز نشان میدهد که چطور در این اتاق قبلا فقط نمایندگانِ رسانه های سنتی (یا در اصطلاح Legacy Media Organizations) حضور داشتند ولی الان یوتیوبرها(!)، چهرههای شاخص توئیتر، اینستاگرام و... نیز به این اتاق اضافه شده اند. تیم ترامپ این چهره ها را «رسانه جدید» (New Media) خطاب میکنند. در ادامه، نیویورک تایمز توضیح دهد که چگونه چیدمان این اتاق به شکلی هوشمندانه و ظریف در جهت حضور چهره های رسانه ایِ طرفدار ترامپ مهندسی شده است. (تک به تک این چهره ها -نظیر خانم Sage Steele- در این ویدئو معرفی می شوند و توضیح داده می شود)
البته خود خانم کارولین لیویت هم پدیده ای است و از By-Productهای این تیم رسانه ای، ولی "یک چهارم اتاق" به این چهره ها اختصاص داده شده است.
🔵 سوال: جایگاه ایران (و رسانه ایرانی) در این اتاق کجاست؟
بیان دیگری از این سوال: در حوزه اثرگذاری بر افکار بین المللی، نقش و نگاه تمدن ایرانی چیست؟ چند چهره شاخص ایرانی در میان چهرههای شاخص دنیای رسانه حضور دارند؟ چند چهره ایرانی وجود دارد که توان گفتگو با جمعیتِ میلیاردی افکار بینالمللی را داشته باشند؟ (چه در حاکمیت و چه در خارج از حاکمیت و حتی در مخالفان حاکمیت). بدیهی است که پاسخ به این سوال تلخ است. (چه در سمت حاکمیت و چه در سمت مخالفان حاکمیت)
رسانه یکی از مولفههای زندگی مدرن است (و شاید بتوان گفت یکی از مهمترین مولفه ها) چرا که به مسئله افکار عمومی مرتبط است. اقتصاد، سیاست و بسیاری از حوزه های مهم دنیای جدید مبتنی بر «افکار عمومی» است. عملا درک افکار عمومی بر اقتصاد اثر میگذارد، بر ساختار حکمرانی اثر میگذارد، بر تولید علم، سبک و کیفیت زیست نیز اثر میگذارد. امروز، انسان دیگر در جزیرههای محدود و بسته زندگی نمیکند بلکه از حدود پانزده سال پیش ماهیت رسانه (که محدود به تلویزیون، رادیو و روزنامهها بود) به کلی دگرگون شد و رسانه به «کف دست» انسانهای دنیا آمد. به گوشی موبایل.
ما همانگونه که در اقتصاد دیدگاه موضعی/محلی/بخشی داریم و سودای شکلدهیِ شرکتهای بینالمللی را نداشته ایم/نداریم، در رسانه هم هنوز "محلی" فکر میکنیم. ما در ایران سودای شکلدهی رسانههای بینالمللی (که بر افکار میلیاردها اثرگذار باشند) را نداشته و نداریم. مدیریت رسانه ما چه محمد سرافزار باشد و چه ضرغامی، چه علی عسگری باشد چه پیمان جبلی، چه اینترنشنال باشد و چه منوتو، به اداره رسانه دیدگاه لوکال/محلی دارد. به «تولید محتوا» برای جوانان دنیا فکر نمیکند بلکه به تهیه گزارش (صرفا) برای مسائلِ داخلی ایران فکر میکند. ما در بازی رسانه ای در دنیای مدرن «قصه»ای برای گفتن نداریم.
وقتی که یک جریان فکری در حوزه رسانه دستش خالی باشد، بدیهی است که بازی را در سایر عرصه ها هم خواهد باخت. با تمام انتقادهایی که به افرادی مثل علی علیزاده، سیامک قاسمی یا احمد زیدآبادی هست، ولی اینگونه افراد مصداق کامل کسانی هستند که رسانه مدرن را خوب می فهمند و به تولید محتوا همت می ورزند. منظم و دقیق عمل میکنند. (هرچند آنها هم محتوای غیربین المللی تولید می کنند، ولی لااقل درک سنتی از رسانه ندارند)
🔵 بازگردیم به این اتاق و تصویری که نیویورک تایمز تهیه کرده است. باخت دموکراتها (باخت سنگین) به دلیل باخت در عرصه افکار عمومی بود. دموکراتها نتوانستند چیزی/حرفی/سخنی به افکار عمومی نشان دهند که بتواند آنها را از دونالد ترامپ رویگردان کند. گمان آنها این بود که جایگزین کردنِ جو بایدن فرتوت با یک زن (آنهم زن رنگین پوست، فرزند مهاجر و قاضی) و "پول خرج کردن" در رسانه باعث می شود اذهان عمومی به یک کازینودار مو نارنجی میلیاردر اقبال نداشته باشد. اما همین ویدئوی نیویورک تایمز گواه روشنی است که تیم ترامپ (و مشخصا شخص ترامپ) چه درک روشن و عمیقی از پیچیدگی مسئله افکار عمومی و «رسانه جدید» دارد.
t.me/solseghalam/2487
01.04.202507:17
✍️ دونالد ترامپ را به تهران دعوت کنید
(همانند ولادیمیر پوتین)
محمدرضا اسلامی
🔵 در مصاحبه ۱۰ فروردین با شبکه NBC ترامپ "مجددا" اظهار کرد که به ریاست جمهوری برای بار سوم فکر می کند. او تاکید کرد که «I’m not joking» (شوخی نمیکنم). سوالی که مطرح میشود اینکه چرا او هنوز سه ماه از شروع به کار دولت جدیدش نگذشته به چهار سال آینده و حضور در قامت ریاستجمهور برای "سومین بار" فکر می کند؟
او میداند که این امر خلاف متمم ۲۲ قانون اساسی است ولی چرا چنین سخن میگوید؟ دلیل چنین اظهار نظر شاذ (Rare) و شگفتآوری به ساختار انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا باز میگردد: وقتی کسی در ایالاتمتحده خودش را برای انتخابات ریاستجمهوری نامزد میکند باید از ۲ ماراتن سنگین عبور کند. ماراتن اول انتخابات درون حزبی است که باید با همحزبیهای خودش رقابت کند. ماراتن دوم رقابت بیرحمانه و نفس گیر با رقیب از حزب دیگر است. در جریان این دو رقابت، باید صدها میلیون دلار خرج شود و استراتژیهای موثر تبلیغاتی داشته باشد... یعنی عملا پس از دو سال دوندگی وحشتناک، کسی «رئیسجمهور» می شود که از دل یک جنگ بیگلوله برون آمده باشد.
عملا چنین فردی مصداق «بقیه السیف» است، چیزی که به تعبیر فارسی میشود «جان سخت». او کسی است که توانسته با داشتن ویژگیهای بارز شخصیتی به ابتدای «ماراتن اول» برسد و سپس با جان سختی حیرت آور از ماراتن دوم بیرون بیاید.
چنین فردی، بدیهی است که خود را حائز توانمندیهای ویژه، و مصدر قدرتِ کشوری با امکانات خاص میپندارد.
🔵اما درباره دونالد ترامپ «ماجرا» از این هم پیچیدهتر است. او کسی است که به واسطه تدبیر یک «چوپان زاده کنیایی الاصل» از اسب قدرت به پائین افتاد. نبوغ ویژه باراک اوباما و مدیریتِ منسجم او باعث شکست خوردن دونالد ترامپ در ۲۰۲۰ شد. یک میلیاردر زاده نیویورکی را یک چوپانزاده به تدبیر کنار زد! اما عملکرد بیرمق جو بایدن همه چیز را بر باد داد. دونالد ترامپِ «سخت جان» دوباره از دلِ ماراتن بیرحمانه انتخابات و جنگِ بدون گلوله عبور کرد، با این وصف که این بار او طعم عبور یک گلوله را هم از کنار جمجمهاش چشید.
حال ترامپ بازگشته و خود را نه «بقیه السّیف» یا «بقیه الدّم» بلکه خود را فعّالِ ما یشاء میپندارد.
چنین فردی اکنون بااینکه خسته از جنگ بیرحمانه انتخابات است (و با اینکه هنوز کوفتگیِ دادگاههای 30 پرونده قضایی را در بدن دارد) ولی احساس میکند که لشکری از زامبیهای چوپانزاده و طرفداران اوباما را تار و مار کرده است. او خسته، ولی سرمست از قدرت، جرعه جرعه طعم سکرآور توانمندی و جانسختیِ خود را سر می کشد و نعرههای لااُبالی میزند. بحث «ریاست جمهوری بار سوم» هم از جنس همان نعره های لاابالی است.
🔵 بدیهی است که موضع ایران در برابر چنین فردی و چنین فضایی نباید موضع ضعف باشد، ولی ایران نباید دچار اشتباه کلیدی شود. ترامپ با اینکه همه اینها که در بالا شرح شد هست، اما یک چیز دیگر هم هست: او سخت نیازمند «توجه» است. این جمله را دوباره و جور دیگری بخوانیم: او نیازمندِ جدی گرفتهشدن است.
تحقیر ترامپ (آنهم دقیقا در مقطع زمانی که او و تیم پیرامونش احساس موفقیت میکنند) اشتباهی کلیدی است. راهبرد صحیح در مواجه با ترامپ، گفتگو با ترامپ است ولی در تهران.
🔵حضور ترامپ در تهران واجد چند اثر کلیدی است:
✔️۱- زهر مسموم نتانیاهو (که عاشق دیدنِ غزهای شدنِ تهران است) تا حد زیادی خنثی می شود. هیچ چیزی به قدر گفتگوی مستقیم ترامپ با تهران، اسرائیل را آشفته و پریشان نخواهد کرد.
✔️۲- ترامپ یکی از آشناترین سیاستمداران با مفهوم رسانه است. اگر او شما را در برابر فشار افکار عمومی برای مذاکره قرار داده، شما هم او را در برابر فشار افکار عمومی برای حضور در «فضای ایران» قرار دهید.
✔️۳- ترامپ هم مانند هر انسان دیگری با قرارگیری در فضایِ واقعی یک کشور، دریافتهای مستقیم و "جدید" از آن کشور خواهد داشت. باید این امکان را به ترامپ داد که تهران را از نزدیک ببیند، رفتار ایرانی را تجربه کند، و «درک»اش از ایران از طریق «گفتگوی غیرمستقیم» نباشد.
✔️۴- با ولادیمیر پوتین قبلا در تهران دیدار و گفتگو انجام شده، ولی او در آن زمانی که لازم بود در یک معامله بی سر و صدا پرونده بشار الاسد را بست و جولانی را پذیرفت. وقتی که ما با رئیسجمهور روسیه در تهران گفتگو می کنیم، ضروری است که پذیرای منتخبِ مردمِ ایالات متحده هم باشیم. هم پوتین و هم ترامپ دغدغه اول شان منافع کشور خودشان است، اما اشتباه کلیدی این است که پنجره گفتگو را برای یکی باز بگذاریم و برای دیگری بسته.
خصوصا که آن اولی، کشوری است که در طول قرنها بدترین ضربه ها را به تاریخ و تمدن ایرانی زده است.
🔵فضای سیاست داخلی در ایالاتمتحده در یکی از عجیبترین سالهای تاریخ خود است. در چنین فضایی باید متفاوت عمل کرد.
t.me/solseghalam
(همانند ولادیمیر پوتین)
محمدرضا اسلامی
🔵 در مصاحبه ۱۰ فروردین با شبکه NBC ترامپ "مجددا" اظهار کرد که به ریاست جمهوری برای بار سوم فکر می کند. او تاکید کرد که «I’m not joking» (شوخی نمیکنم). سوالی که مطرح میشود اینکه چرا او هنوز سه ماه از شروع به کار دولت جدیدش نگذشته به چهار سال آینده و حضور در قامت ریاستجمهور برای "سومین بار" فکر می کند؟
او میداند که این امر خلاف متمم ۲۲ قانون اساسی است ولی چرا چنین سخن میگوید؟ دلیل چنین اظهار نظر شاذ (Rare) و شگفتآوری به ساختار انتخابات ریاستجمهوری در آمریکا باز میگردد: وقتی کسی در ایالاتمتحده خودش را برای انتخابات ریاستجمهوری نامزد میکند باید از ۲ ماراتن سنگین عبور کند. ماراتن اول انتخابات درون حزبی است که باید با همحزبیهای خودش رقابت کند. ماراتن دوم رقابت بیرحمانه و نفس گیر با رقیب از حزب دیگر است. در جریان این دو رقابت، باید صدها میلیون دلار خرج شود و استراتژیهای موثر تبلیغاتی داشته باشد... یعنی عملا پس از دو سال دوندگی وحشتناک، کسی «رئیسجمهور» می شود که از دل یک جنگ بیگلوله برون آمده باشد.
عملا چنین فردی مصداق «بقیه السیف» است، چیزی که به تعبیر فارسی میشود «جان سخت». او کسی است که توانسته با داشتن ویژگیهای بارز شخصیتی به ابتدای «ماراتن اول» برسد و سپس با جان سختی حیرت آور از ماراتن دوم بیرون بیاید.
چنین فردی، بدیهی است که خود را حائز توانمندیهای ویژه، و مصدر قدرتِ کشوری با امکانات خاص میپندارد.
🔵اما درباره دونالد ترامپ «ماجرا» از این هم پیچیدهتر است. او کسی است که به واسطه تدبیر یک «چوپان زاده کنیایی الاصل» از اسب قدرت به پائین افتاد. نبوغ ویژه باراک اوباما و مدیریتِ منسجم او باعث شکست خوردن دونالد ترامپ در ۲۰۲۰ شد. یک میلیاردر زاده نیویورکی را یک چوپانزاده به تدبیر کنار زد! اما عملکرد بیرمق جو بایدن همه چیز را بر باد داد. دونالد ترامپِ «سخت جان» دوباره از دلِ ماراتن بیرحمانه انتخابات و جنگِ بدون گلوله عبور کرد، با این وصف که این بار او طعم عبور یک گلوله را هم از کنار جمجمهاش چشید.
حال ترامپ بازگشته و خود را نه «بقیه السّیف» یا «بقیه الدّم» بلکه خود را فعّالِ ما یشاء میپندارد.
چنین فردی اکنون بااینکه خسته از جنگ بیرحمانه انتخابات است (و با اینکه هنوز کوفتگیِ دادگاههای 30 پرونده قضایی را در بدن دارد) ولی احساس میکند که لشکری از زامبیهای چوپانزاده و طرفداران اوباما را تار و مار کرده است. او خسته، ولی سرمست از قدرت، جرعه جرعه طعم سکرآور توانمندی و جانسختیِ خود را سر می کشد و نعرههای لااُبالی میزند. بحث «ریاست جمهوری بار سوم» هم از جنس همان نعره های لاابالی است.
🔵 بدیهی است که موضع ایران در برابر چنین فردی و چنین فضایی نباید موضع ضعف باشد، ولی ایران نباید دچار اشتباه کلیدی شود. ترامپ با اینکه همه اینها که در بالا شرح شد هست، اما یک چیز دیگر هم هست: او سخت نیازمند «توجه» است. این جمله را دوباره و جور دیگری بخوانیم: او نیازمندِ جدی گرفتهشدن است.
تحقیر ترامپ (آنهم دقیقا در مقطع زمانی که او و تیم پیرامونش احساس موفقیت میکنند) اشتباهی کلیدی است. راهبرد صحیح در مواجه با ترامپ، گفتگو با ترامپ است ولی در تهران.
🔵حضور ترامپ در تهران واجد چند اثر کلیدی است:
✔️۱- زهر مسموم نتانیاهو (که عاشق دیدنِ غزهای شدنِ تهران است) تا حد زیادی خنثی می شود. هیچ چیزی به قدر گفتگوی مستقیم ترامپ با تهران، اسرائیل را آشفته و پریشان نخواهد کرد.
✔️۲- ترامپ یکی از آشناترین سیاستمداران با مفهوم رسانه است. اگر او شما را در برابر فشار افکار عمومی برای مذاکره قرار داده، شما هم او را در برابر فشار افکار عمومی برای حضور در «فضای ایران» قرار دهید.
✔️۳- ترامپ هم مانند هر انسان دیگری با قرارگیری در فضایِ واقعی یک کشور، دریافتهای مستقیم و "جدید" از آن کشور خواهد داشت. باید این امکان را به ترامپ داد که تهران را از نزدیک ببیند، رفتار ایرانی را تجربه کند، و «درک»اش از ایران از طریق «گفتگوی غیرمستقیم» نباشد.
✔️۴- با ولادیمیر پوتین قبلا در تهران دیدار و گفتگو انجام شده، ولی او در آن زمانی که لازم بود در یک معامله بی سر و صدا پرونده بشار الاسد را بست و جولانی را پذیرفت. وقتی که ما با رئیسجمهور روسیه در تهران گفتگو می کنیم، ضروری است که پذیرای منتخبِ مردمِ ایالات متحده هم باشیم. هم پوتین و هم ترامپ دغدغه اول شان منافع کشور خودشان است، اما اشتباه کلیدی این است که پنجره گفتگو را برای یکی باز بگذاریم و برای دیگری بسته.
خصوصا که آن اولی، کشوری است که در طول قرنها بدترین ضربه ها را به تاریخ و تمدن ایرانی زده است.
🔵فضای سیاست داخلی در ایالاتمتحده در یکی از عجیبترین سالهای تاریخ خود است. در چنین فضایی باید متفاوت عمل کرد.
t.me/solseghalam
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।