
صالح نیکبخت
کانال رسمی صالح نیکبخت
🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹
در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی
🌿🌺☘️⚘️🌾🍀🌹
در باب حقوق ؛ جامعه ؛ فرهنگ ؛ سیاست ؛ تاریخ و زندگی
TGlist रेटिंग
0
0
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापितविश्वसनीयता
अविश्वसनीयस्थान
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिNov 14, 2015
TGlist में जोड़ा गया
Nov 18, 2024समूह "صالح نیکبخت" में नवीनतम पोस्ट
10.04.202500:15
✍صالح نیکبخت
گزارش تکاندهنده از خشونت علیه زنان در بازداشتگاهای ترکیه و تشکیل پرونده قضائی علیه رئیس پلیس
مرکز حقوق بشر کانون وکلای آنکارا در گزارشی تکاندهنده از برهنهسازی اجباری و شکنجه زنان بازداشتشده در اعتراضات پس از دستگیری اکرم اماماوغلو پرده برداشت و شکایت رسمی علیه رئیس پلیس آنکارا ثبت شد. وقتی چنین اتفاقی در پایتخت این ترکیه روی میدهد ناخود اگاه ذهن انسان به سوی شرق وجنوب شرقی ترکیه گشیده میشود که پلیس ترکیه در این مناطق با زنان مبارز کرد، چپها و ارامنه که بر پایه قانو اساسی ؛جمهوری ترکیه سر زمین یک ملت و یک زبان است چه رفتاری میکنند.
از طرف دیگر اقدام مرکز حقوق بشر کانون وکلای انکارا این حسرت را بر دل وکلای ایران می نشاند که کانون وکلای دادگستری مرکز ایران با ۹۰ سال سابقه و وکلا حتی نمیتوانند ؛ علیه یک آژان(پاسبان) شکایت کنند. ما وکلا وقتی خانمی جانش را از دست میدهد نباید حتی بگوئیم مرگ او طبیعی نبوده است . و برای اینکه زبان وکلا بسته شود در سالهای اخیر فاتحه تشکیل کمیسیون حقوق بشر را هم در این کانون خواندند . میگویند شمارا چه به حقوق بشر . برای این کارا باید برید انکارا!
@salehnikbakht
گزارش تکاندهنده از خشونت علیه زنان در بازداشتگاهای ترکیه و تشکیل پرونده قضائی علیه رئیس پلیس
مرکز حقوق بشر کانون وکلای آنکارا در گزارشی تکاندهنده از برهنهسازی اجباری و شکنجه زنان بازداشتشده در اعتراضات پس از دستگیری اکرم اماماوغلو پرده برداشت و شکایت رسمی علیه رئیس پلیس آنکارا ثبت شد. وقتی چنین اتفاقی در پایتخت این ترکیه روی میدهد ناخود اگاه ذهن انسان به سوی شرق وجنوب شرقی ترکیه گشیده میشود که پلیس ترکیه در این مناطق با زنان مبارز کرد، چپها و ارامنه که بر پایه قانو اساسی ؛جمهوری ترکیه سر زمین یک ملت و یک زبان است چه رفتاری میکنند.
از طرف دیگر اقدام مرکز حقوق بشر کانون وکلای انکارا این حسرت را بر دل وکلای ایران می نشاند که کانون وکلای دادگستری مرکز ایران با ۹۰ سال سابقه و وکلا حتی نمیتوانند ؛ علیه یک آژان(پاسبان) شکایت کنند. ما وکلا وقتی خانمی جانش را از دست میدهد نباید حتی بگوئیم مرگ او طبیعی نبوده است . و برای اینکه زبان وکلا بسته شود در سالهای اخیر فاتحه تشکیل کمیسیون حقوق بشر را هم در این کانون خواندند . میگویند شمارا چه به حقوق بشر . برای این کارا باید برید انکارا!
@salehnikbakht
से पुनः पोस्ट किया:
کردستان نامه

02.04.202520:00
🔴چهارشنبه آمد و سیزده، بِدَر شد/ضرورت مردمنگاری تاریخی در جامعه کردی
✍ اسماعیل شمس
🔺بچه که بودم، عمهای داشتم[روحش شاد]که در اثر یک سانحه فلج کامل شده بود و بیشتر اوقات با ما زندگی میکرد. پدرم در طبقه همکف، یک اتاق مستقل برای او درست کرده بود و او که همیشه تنها بود علاقه زیادی به گفتگو با ما بچهها داشت.نخستین افسانههای بومی(راز) را از او شنیدم که مواردی مانند "ورکڵە"، "دێوە شەلە" و "حەوت براڵە" هنوز در ذهنم مانده است. بسیاری از آنچه را که آن زمان فقیهان به آنها "خرافات"میگفتند و امروزه مردمشناسان به آن فرهنگ مردم/عامه(فولکلور) میگویند، از او آموختم. نخستین بار او گفت که سیزده نحس است و هرگاه چیزی را میشمرد، به سیزده که میرسید به جای آن میگفت: "زیاد بی"[زیاد شد]. هنگام سیزده بدر هر سال هم به ما میگفت: "خواڵەلە گیانە" [خدا جان] دست و پا را از من گرفته است؛ شما بروید و به جای من نحسی سیزده را به در کنید". افزون بر اینها من در معاشرت با او متوجه شدم که برایش چهارشنبه با دیگر روزهای هفته بسیار متفاوت است. با وجود اینکه سواد نداشت حتماً برایش مهم بود کی چهارشنبه میرسد. هیچ وقت یادم نمیرود یک روز که مادرم میخواست او را حمام دهد، مثل همیشه پرسید، امروز چندشنبه است؟ و وقتی مادر پاسخ داد: چهارشنبه، گفت: برو من هرگز چهارشنبه حمام نمیکنم؛ چهارشنبه نحس است. تلاشهای ما برای متقاعد کردن او که چهارشنبه هم مثل بقیه روزهاست هیچ فایدهای نداشت. او چهارشنبهها هم ناخن کوتاه نمیکرد و بسیاری کارهای دیگر که نهی میکرد.
🔺غرض از یادآوری این خاطره چه بود؟ پاسخ در امروز و همزمانی چهارشنبه و سیزده بدر است که با استناد به فرهنگ مردم و تقلید از قواعد زبان عرب باید صفت "ذوالنحسین" یعنی صاحب دو نحس بر آن گذاشت. یقین دارم که بر من نقد وارد خواهد شد که این مسائل، خرافات است و جای طرح آن در کانال کردستاننامه نیست. من هم به اهل شریعت حق میدهم که چنین بگویند، اما از آنان استدعا میکنم که به من هم به عنوان یک پژوهشگر تاریخ و فرهنگ مردم اجازه دهند که درباره تاریخ فرهنگی جامعه خودم و آنان پژوهش کنم. همه میدانیم که سابقه تاریخنگاری مکتوب در کردستان بسیار کم و در روستاهای آن علاوه بر کوتاه عمر بودن،بسیار نادر است. با وجود این، جامعه کرد دارای چنان فرهنگ شفاهی قدرتمندی است که نظیر آن را در کمتر جایی میتوان دید. فقدان دین و دولت بومی و رسمی در جامعه کرد که در همه جوامع عامل اصلی آغاز کتابت و یکسانسازی فرهنگی و زبانی بودهاند، سبب شده است که کردستان افزون بر قدرتمندی فرهنگ شفاهی دارای یکی از متکثرترین انواع فرهنگ شفاهی در سطح جهان باشد. فرهنگ شفاهی هیچ روستای کردستان با روستای کناری آن مثل هم نیست؛ حتی در هورامان که زادگاه خودم است، لهجه مردم دو روستا که در سه کیلومتری هم قرار دارند با هم متفاوت است و مردم منطقه از سبک سخن گفتن میفهمند که گوینده دقیقاً اهل چه روستایی است.
🔺امروزه یگانه راه ما برای شناختن تاریخ فرهنگی کرد همین مسائلی است که در ذهن و ضمیر پیرمردان و پیرزنان بیسواد ما باقی مانده است. هرچند در پنجاه سال اخیر و با گسترش اندیشه اصلاح فکر دینی در کردستان به تدریج این مسائل ضعیف و کمرنگ شد، اما هنوز و تا وقتی نسل پیر بیسواد ما زنده است، فرصت هست. شاید "زیادبی" خواندن عدد سیزده و حمام نکردن یا ناخن نگرفتن در روز چهارشنبه که یک پیرزن روستایی کرد در هورامان مطرح میکند برای جوان باسواد شهری امروز کرد، خندهدار و برای جوان مذهبی خرافات باشد، اما دهها پرسش را در ذهن منِ مورخ ایجاد میکند و دریچه شناخت جهان ذهنی و معنوی اجدادم و تاریخ فرهنگی مردم سرزمینم را به رویم میگشاید. من وقتی میبینم جمعه برای مسلمانان، شنبه برای یهودیان و یکشنبه برای مسیحیان روز مقدس است، بلافاصله این پرسش برایم مطرح میشود که چرا چهارشنبه در فرهنگ مردم سرزمینم این همه مهم است؟ چرا جشن پیرشالیار هورامان در بهمن هر سال باید در روز چهارشنبه آغاز شود؟ چرا سال نو ایزدیها باید در روز چهارشنبه و به نام جشن چهارشنبه سور[چهارشنبه سرخ] شروع میشود؟چرا جشن چهارشنبه سوری در کردستان و سایر نقاط ایران در شب چهارشنبه است؟ چرا در فرهنگ برخی مناطق، خدا جهنم را در چهارشنبه ایجاد کرده است؟ چرا چهارشنبه ها نباید به قبرستان رفت؟ چرا برخی چهارشنبه را روز اهریمن و روز ورود جن به بدن انسان میدانند؟ چرا "میرنوروزی" در روز چهارشنبه به تخت سلطنت فرضی مینشست؟ و دهها کار دیگر که در چهارشنبه انجام میشد و نمیشد.
🔺دقت بفرمایید بحث چهارشنبه تنها یک مورد از فرهنگ مردم است. دهها هزار موضوع نظیر آن وجود دارد که میتوان از طریق مردمنگاری تاریخی آنها را کشف کرد. دادههای مردمنگارانه مهمترین راه شناخت جهان تاریخی و فرهنگی کرد و پیوند آن با دنیای پیرامون است.
@kurdistanname
✍ اسماعیل شمس
🔺بچه که بودم، عمهای داشتم[روحش شاد]که در اثر یک سانحه فلج کامل شده بود و بیشتر اوقات با ما زندگی میکرد. پدرم در طبقه همکف، یک اتاق مستقل برای او درست کرده بود و او که همیشه تنها بود علاقه زیادی به گفتگو با ما بچهها داشت.نخستین افسانههای بومی(راز) را از او شنیدم که مواردی مانند "ورکڵە"، "دێوە شەلە" و "حەوت براڵە" هنوز در ذهنم مانده است. بسیاری از آنچه را که آن زمان فقیهان به آنها "خرافات"میگفتند و امروزه مردمشناسان به آن فرهنگ مردم/عامه(فولکلور) میگویند، از او آموختم. نخستین بار او گفت که سیزده نحس است و هرگاه چیزی را میشمرد، به سیزده که میرسید به جای آن میگفت: "زیاد بی"[زیاد شد]. هنگام سیزده بدر هر سال هم به ما میگفت: "خواڵەلە گیانە" [خدا جان] دست و پا را از من گرفته است؛ شما بروید و به جای من نحسی سیزده را به در کنید". افزون بر اینها من در معاشرت با او متوجه شدم که برایش چهارشنبه با دیگر روزهای هفته بسیار متفاوت است. با وجود اینکه سواد نداشت حتماً برایش مهم بود کی چهارشنبه میرسد. هیچ وقت یادم نمیرود یک روز که مادرم میخواست او را حمام دهد، مثل همیشه پرسید، امروز چندشنبه است؟ و وقتی مادر پاسخ داد: چهارشنبه، گفت: برو من هرگز چهارشنبه حمام نمیکنم؛ چهارشنبه نحس است. تلاشهای ما برای متقاعد کردن او که چهارشنبه هم مثل بقیه روزهاست هیچ فایدهای نداشت. او چهارشنبهها هم ناخن کوتاه نمیکرد و بسیاری کارهای دیگر که نهی میکرد.
🔺غرض از یادآوری این خاطره چه بود؟ پاسخ در امروز و همزمانی چهارشنبه و سیزده بدر است که با استناد به فرهنگ مردم و تقلید از قواعد زبان عرب باید صفت "ذوالنحسین" یعنی صاحب دو نحس بر آن گذاشت. یقین دارم که بر من نقد وارد خواهد شد که این مسائل، خرافات است و جای طرح آن در کانال کردستاننامه نیست. من هم به اهل شریعت حق میدهم که چنین بگویند، اما از آنان استدعا میکنم که به من هم به عنوان یک پژوهشگر تاریخ و فرهنگ مردم اجازه دهند که درباره تاریخ فرهنگی جامعه خودم و آنان پژوهش کنم. همه میدانیم که سابقه تاریخنگاری مکتوب در کردستان بسیار کم و در روستاهای آن علاوه بر کوتاه عمر بودن،بسیار نادر است. با وجود این، جامعه کرد دارای چنان فرهنگ شفاهی قدرتمندی است که نظیر آن را در کمتر جایی میتوان دید. فقدان دین و دولت بومی و رسمی در جامعه کرد که در همه جوامع عامل اصلی آغاز کتابت و یکسانسازی فرهنگی و زبانی بودهاند، سبب شده است که کردستان افزون بر قدرتمندی فرهنگ شفاهی دارای یکی از متکثرترین انواع فرهنگ شفاهی در سطح جهان باشد. فرهنگ شفاهی هیچ روستای کردستان با روستای کناری آن مثل هم نیست؛ حتی در هورامان که زادگاه خودم است، لهجه مردم دو روستا که در سه کیلومتری هم قرار دارند با هم متفاوت است و مردم منطقه از سبک سخن گفتن میفهمند که گوینده دقیقاً اهل چه روستایی است.
🔺امروزه یگانه راه ما برای شناختن تاریخ فرهنگی کرد همین مسائلی است که در ذهن و ضمیر پیرمردان و پیرزنان بیسواد ما باقی مانده است. هرچند در پنجاه سال اخیر و با گسترش اندیشه اصلاح فکر دینی در کردستان به تدریج این مسائل ضعیف و کمرنگ شد، اما هنوز و تا وقتی نسل پیر بیسواد ما زنده است، فرصت هست. شاید "زیادبی" خواندن عدد سیزده و حمام نکردن یا ناخن نگرفتن در روز چهارشنبه که یک پیرزن روستایی کرد در هورامان مطرح میکند برای جوان باسواد شهری امروز کرد، خندهدار و برای جوان مذهبی خرافات باشد، اما دهها پرسش را در ذهن منِ مورخ ایجاد میکند و دریچه شناخت جهان ذهنی و معنوی اجدادم و تاریخ فرهنگی مردم سرزمینم را به رویم میگشاید. من وقتی میبینم جمعه برای مسلمانان، شنبه برای یهودیان و یکشنبه برای مسیحیان روز مقدس است، بلافاصله این پرسش برایم مطرح میشود که چرا چهارشنبه در فرهنگ مردم سرزمینم این همه مهم است؟ چرا جشن پیرشالیار هورامان در بهمن هر سال باید در روز چهارشنبه آغاز شود؟ چرا سال نو ایزدیها باید در روز چهارشنبه و به نام جشن چهارشنبه سور[چهارشنبه سرخ] شروع میشود؟چرا جشن چهارشنبه سوری در کردستان و سایر نقاط ایران در شب چهارشنبه است؟ چرا در فرهنگ برخی مناطق، خدا جهنم را در چهارشنبه ایجاد کرده است؟ چرا چهارشنبه ها نباید به قبرستان رفت؟ چرا برخی چهارشنبه را روز اهریمن و روز ورود جن به بدن انسان میدانند؟ چرا "میرنوروزی" در روز چهارشنبه به تخت سلطنت فرضی مینشست؟ و دهها کار دیگر که در چهارشنبه انجام میشد و نمیشد.
🔺دقت بفرمایید بحث چهارشنبه تنها یک مورد از فرهنگ مردم است. دهها هزار موضوع نظیر آن وجود دارد که میتوان از طریق مردمنگاری تاریخی آنها را کشف کرد. دادههای مردمنگارانه مهمترین راه شناخت جهان تاریخی و فرهنگی کرد و پیوند آن با دنیای پیرامون است.
@kurdistanname
18.11.202406:20
انتظار از سیاست
✍جواد کاشی
در دهه هفتاد سوال «انتظار از دین» در ذهنیت اهل فکر و نظر محوریت پیدا کرد. کاش قبل از آن سوال «انتظار از سیاست» را طرح کرده بودیم و به آن میاندیشیدیم. هر پاسخی به پرسش «انتظار از سیاست» پیامدهای تلخ و شیرین خود را در همه عرصهها به بار میآورد منجمله بر دین.
تجربه جنگ هشت ساله با عراق، پاسخی به پرسش انتظار از سیاست ساخت و پیش روی ما قرار داد: اقتدار، عزت و شکوه. نظام سیاسی با این پاسخ سامان یافت و مسیر خود را پی گرفت. ما در انتخاب میان دو گزینه «عزت و ذلت» قرار گرفتیم. پیداست که نباید تن به ذلت میدادیم و همیشه در جهت عزت و اقتدار و شکوه ملی حرکت میکردیم.
این امکان وجود داشت که به پرسش انتظار از سیاست، پاسخ دیگری میدادیم و در مقابل دوگانههای دیگر قرار میگرفتیم. «فضیلت» یک پاسخ دیگر به سوال انتظار از سیاست بود. آن را رها کردیم. فضیلت در ادبیات سیاسی به معنای اولویت بخشی به خیر عمومی در مقابل خیر یا نفع خصوصی است. اگر انتخابش کرده بودیم در میان دوگانه آنچه خیر عموم مردم را تامین میکند و آنچه نفع یک گروه خاص را قرار داشتیم.
رفاه و خوشی یک پاسخ دیگر به پرسش ما بود. آنگاه میتوانستیم در دوگانه هر آنچه موجبات رفاه و شادی اکثر مردم است و آنچه سبب رفاه و خوشی اقلی از مردم قرار داشتیم.
آزادی یک پاسخ دیگر بود. آنگاه میتوانستیم در دوگانه کاستی یا افزونی هستی آزاد تک تک شهروندان قرار داشته باشیم.
گسترش میدان رقابت یک پاسخ دیگر بود. اگر آن را اختیار کرده بودیم میتوانستیم به عرصه سیاسی به مثابه میدان بازی بیاندیشیم تا خود را در دوگانه برد و باخت بیابیم. آنگاه از یکی دو باخت، خود را نمیباختیم و آماده بازیهای بعد میشدیم.
اختیار هر پاسخی به سوال انتظار از سیاست، پیامدهای خود را به بار خواهد آورد. میتوانستیم انتخابهای دیگر کنیم و اینک در موضع پاسخگویی به پرسشهای دیگر باشیم. سخت است، اما میتوانستیم به توازن میان این همه بیاندیشیم. متاسفانه مثل کشتی بانانی عمل شد که همه چیز را هیزم سوخت حرکت کشتی میکنند منجمله بدنه خود کشتی را. اگر هم فر و شکوه و عزت نصیب ایران شده، باید پاسخ دهیم چقدر یک جامعه و حکومت فضیلتمند داریم به طوری که دلمشغول خیر عمومی مردم باشیم؟ رفاه و خوشی مردم را تا کجا افزون کردهایم؟ چقدر مردم احساس آزادی در انتخاب و مشارکت و زندگی میکنند، چقدر آموختهایم با قواعد یک بازی منصفانه در داخل، منطقه و عرصه بینالملل بازی کنیم؟
اقتدار و عزت را نمیتوان از دایره حیات سیاسی حذف کرد. اما امروز بیش از هر وقت نیازمند آن هستیم که پنجرههای دیگر را هم به پرسش انتظار از سیاست بگشائیم. نباید آنچه تاریخ پیش روی ما قرار داده، به تقدیر و زندان ما تبدیل شود. برخیزیم پنجرهها را بگشائیم.
@Salehnikbakht
✍جواد کاشی
در دهه هفتاد سوال «انتظار از دین» در ذهنیت اهل فکر و نظر محوریت پیدا کرد. کاش قبل از آن سوال «انتظار از سیاست» را طرح کرده بودیم و به آن میاندیشیدیم. هر پاسخی به پرسش «انتظار از سیاست» پیامدهای تلخ و شیرین خود را در همه عرصهها به بار میآورد منجمله بر دین.
تجربه جنگ هشت ساله با عراق، پاسخی به پرسش انتظار از سیاست ساخت و پیش روی ما قرار داد: اقتدار، عزت و شکوه. نظام سیاسی با این پاسخ سامان یافت و مسیر خود را پی گرفت. ما در انتخاب میان دو گزینه «عزت و ذلت» قرار گرفتیم. پیداست که نباید تن به ذلت میدادیم و همیشه در جهت عزت و اقتدار و شکوه ملی حرکت میکردیم.
این امکان وجود داشت که به پرسش انتظار از سیاست، پاسخ دیگری میدادیم و در مقابل دوگانههای دیگر قرار میگرفتیم. «فضیلت» یک پاسخ دیگر به سوال انتظار از سیاست بود. آن را رها کردیم. فضیلت در ادبیات سیاسی به معنای اولویت بخشی به خیر عمومی در مقابل خیر یا نفع خصوصی است. اگر انتخابش کرده بودیم در میان دوگانه آنچه خیر عموم مردم را تامین میکند و آنچه نفع یک گروه خاص را قرار داشتیم.
رفاه و خوشی یک پاسخ دیگر به پرسش ما بود. آنگاه میتوانستیم در دوگانه هر آنچه موجبات رفاه و شادی اکثر مردم است و آنچه سبب رفاه و خوشی اقلی از مردم قرار داشتیم.
آزادی یک پاسخ دیگر بود. آنگاه میتوانستیم در دوگانه کاستی یا افزونی هستی آزاد تک تک شهروندان قرار داشته باشیم.
گسترش میدان رقابت یک پاسخ دیگر بود. اگر آن را اختیار کرده بودیم میتوانستیم به عرصه سیاسی به مثابه میدان بازی بیاندیشیم تا خود را در دوگانه برد و باخت بیابیم. آنگاه از یکی دو باخت، خود را نمیباختیم و آماده بازیهای بعد میشدیم.
اختیار هر پاسخی به سوال انتظار از سیاست، پیامدهای خود را به بار خواهد آورد. میتوانستیم انتخابهای دیگر کنیم و اینک در موضع پاسخگویی به پرسشهای دیگر باشیم. سخت است، اما میتوانستیم به توازن میان این همه بیاندیشیم. متاسفانه مثل کشتی بانانی عمل شد که همه چیز را هیزم سوخت حرکت کشتی میکنند منجمله بدنه خود کشتی را. اگر هم فر و شکوه و عزت نصیب ایران شده، باید پاسخ دهیم چقدر یک جامعه و حکومت فضیلتمند داریم به طوری که دلمشغول خیر عمومی مردم باشیم؟ رفاه و خوشی مردم را تا کجا افزون کردهایم؟ چقدر مردم احساس آزادی در انتخاب و مشارکت و زندگی میکنند، چقدر آموختهایم با قواعد یک بازی منصفانه در داخل، منطقه و عرصه بینالملل بازی کنیم؟
اقتدار و عزت را نمیتوان از دایره حیات سیاسی حذف کرد. اما امروز بیش از هر وقت نیازمند آن هستیم که پنجرههای دیگر را هم به پرسش انتظار از سیاست بگشائیم. نباید آنچه تاریخ پیش روی ما قرار داده، به تقدیر و زندان ما تبدیل شود. برخیزیم پنجرهها را بگشائیم.
@Salehnikbakht
28.10.202419:53
پاییز نمادی از بی تعلقی
✍علی رضایی
پاییز این شاعر خاموش طبیعت، با هر برگ که به زمین میافتد، زمزمهای از حقیقتی ابدی را در گوش ما نجوا میکند.میگوید هر آنچه به این جهان پا میگذارد،روزی رهسپار بازگشت به ابدیت است.این فصل، قصهگوی رفتنیهاست؛ فصل غروبها و پایانها. فصلی که هر رنگش و هر بادی که برگها را به رقص درمیآورد، یادآور ناپایداری و گذر زندگیست.
پاییز با زیبایی خیرهکنندهاش، در دل انسان نشانهای از پذیرش می کارد. پذیرشِ آن که هر آغازی ، پایانی دارد و هر جوانهای که بر شاخهها میروید، روزی در دل خاک فرو میافتد. انسان نیز در این چرخهی بیانتها، مسافری موقت است. هر آنچه میسازد و به آن دل میبندد، چون برگهای پاییز روزی لاجرم از او جدا میشود. پس باید درس رهایی و عدم تعلق را از این معلم طبیعت آموخت ؛ درس قدرشناسی هر لحظه و درک این حقیقت که هیچ چیز، حتی درخشانترین روزها، ابدی نیست.
پاییز از ما میخواهد به تماشای زیباییها بنشینیم، اما اسیرشان نشویم؛پائیز به ما می آموزد که همه چیز در حال گذر است، و در این گذر، آرامش حقیقی نه در دلبستگی و وابستگی، که در رهایی و پذیرش نهفته است.
@Salehnikbakht
✍علی رضایی
پاییز این شاعر خاموش طبیعت، با هر برگ که به زمین میافتد، زمزمهای از حقیقتی ابدی را در گوش ما نجوا میکند.میگوید هر آنچه به این جهان پا میگذارد،روزی رهسپار بازگشت به ابدیت است.این فصل، قصهگوی رفتنیهاست؛ فصل غروبها و پایانها. فصلی که هر رنگش و هر بادی که برگها را به رقص درمیآورد، یادآور ناپایداری و گذر زندگیست.
پاییز با زیبایی خیرهکنندهاش، در دل انسان نشانهای از پذیرش می کارد. پذیرشِ آن که هر آغازی ، پایانی دارد و هر جوانهای که بر شاخهها میروید، روزی در دل خاک فرو میافتد. انسان نیز در این چرخهی بیانتها، مسافری موقت است. هر آنچه میسازد و به آن دل میبندد، چون برگهای پاییز روزی لاجرم از او جدا میشود. پس باید درس رهایی و عدم تعلق را از این معلم طبیعت آموخت ؛ درس قدرشناسی هر لحظه و درک این حقیقت که هیچ چیز، حتی درخشانترین روزها، ابدی نیست.
پاییز از ما میخواهد به تماشای زیباییها بنشینیم، اما اسیرشان نشویم؛پائیز به ما می آموزد که همه چیز در حال گذر است، و در این گذر، آرامش حقیقی نه در دلبستگی و وابستگی، که در رهایی و پذیرش نهفته است.
@Salehnikbakht
मीडिया सामग्री तक पहुँच नहीं हो सकी
28.10.202408:44
اگر میتوانستم کلمهای بسازم و به زبان فارسی بیفزایم “درسناک” را میساختم، به معنای پر از درس و شبیه دردناک که به معنی پر از درد است. درسناک را میساختم برای زمانهایی که آدمها در وضعیتی قرار میگیرند که از آن درسهای بزرگ و فراوانی میآموزند. درسناک را میساختم برای زمانهایی که آدمها در وضعیتی قرار میگیرند که حجم زیادی از آنچه درست میدانستند نادرست از کار در میآید. درسناک را میساختم برای زمانهایی که آدمها در وضعیتی قرار میگیرند که ناگهان غبارهای دور و برشان مینشیند، ابرها کنار میرود، و آنچه پیش از این نمیدیدند، آشکار میشود.
درسناک را میساختم برای وضعیتی که آگاهی سیلوار از راه میرسد. وضعیتی که گاهی دردناک هم هست.
✍امیرعلی بنی اسدی
@Salehnikbakht
درسناک را میساختم برای وضعیتی که آگاهی سیلوار از راه میرسد. وضعیتی که گاهی دردناک هم هست.
✍امیرعلی بنی اسدی
@Salehnikbakht
24.10.202407:52
آهنگ کوثر
✍علی رضایی
نامش«آهنگ کوثر»بود و شهرتش پدر آبخوان داری ایران.
نامش بهتنهایی گویای رسالتی است که در طول حیات پربارش بر دوش کشید.«آهنگ»،که نوایی از هماهنگی و نظم را به ذهن متبادر میکند،به زیبایی با کارهای او در جهت احیای منابع طبیعی و حفظ آبخوانها در دل طبیعت هماهنگ بود.او با دقت و ظرافتی همچون آهنگساز، به سرزمینهای خشک و بیجان،حیاتی دوباره بخشید؛
و «کوثر»،که از سرچشمهای بیپایان سخن میگوید هم نمادی از تلاشهای او برای کشف و بهرهبرداری از منابع پنهان آب در دل زمین شد.
درگذشت دکتر آهنگ کوثر، پدر علم آبخوانداری ایران، نه تنها ضایعهای برای جامعه علمی، بلکه فقدانی برای تمامی کسانی است که به آینده منابع طبیعی و زیستبومهای ایران میاندیشند. او نشان داد که چگونه میتوان با الهام از سنتهای کهن، پاسخی نوین برای یکی از بزرگترین چالشها یافت.روح او در قلب کویرهای ایران تا ابد جاری و زنده است.
میراث آهنگ کوثر تنها در علم آب و خاک نیست؛ بلکه در هر بذر امیدی است که در دل بیابان کاشته شده و میشود و در هر آبی است که از دل زمین خواهد جوشید. نامش در تاریخ محیط زیست ایران باقی خواهد ماند
@Salehnikbakht
✍علی رضایی
نامش«آهنگ کوثر»بود و شهرتش پدر آبخوان داری ایران.
نامش بهتنهایی گویای رسالتی است که در طول حیات پربارش بر دوش کشید.«آهنگ»،که نوایی از هماهنگی و نظم را به ذهن متبادر میکند،به زیبایی با کارهای او در جهت احیای منابع طبیعی و حفظ آبخوانها در دل طبیعت هماهنگ بود.او با دقت و ظرافتی همچون آهنگساز، به سرزمینهای خشک و بیجان،حیاتی دوباره بخشید؛
و «کوثر»،که از سرچشمهای بیپایان سخن میگوید هم نمادی از تلاشهای او برای کشف و بهرهبرداری از منابع پنهان آب در دل زمین شد.
درگذشت دکتر آهنگ کوثر، پدر علم آبخوانداری ایران، نه تنها ضایعهای برای جامعه علمی، بلکه فقدانی برای تمامی کسانی است که به آینده منابع طبیعی و زیستبومهای ایران میاندیشند. او نشان داد که چگونه میتوان با الهام از سنتهای کهن، پاسخی نوین برای یکی از بزرگترین چالشها یافت.روح او در قلب کویرهای ایران تا ابد جاری و زنده است.
میراث آهنگ کوثر تنها در علم آب و خاک نیست؛ بلکه در هر بذر امیدی است که در دل بیابان کاشته شده و میشود و در هر آبی است که از دل زمین خواهد جوشید. نامش در تاریخ محیط زیست ایران باقی خواهد ماند
@Salehnikbakht


रिकॉर्ड
07.04.202523:59
4Kसदस्य05.04.202523:59
100उद्धरण सूचकांक11.04.202511:57
900प्रति पोस्ट औसत दृश्य12.04.202523:59
900प्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य03.04.202523:59
5.14%ER10.04.202511:57
22.39%ERRअधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।