Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
شعر، فرهنگ و ادبیات avatar

شعر، فرهنگ و ادبیات

✍ یادداشت‌ها و گزینش‌های محسن احمدوندی
ارتباط با من:
@mohsenahmadvandy
TGlist रेटिंग
0
0
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापित
विश्वसनीयता
अविश्वसनीय
स्थान
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिСіч 01, 2016
TGlist में जोड़ा गया
Бер 23, 2025
संलग्न समूह

रिकॉर्ड

23.03.202523:59
3.7Kसदस्य
14.03.202523:59
0उद्धरण सूचकांक
07.03.202510:15
280प्रति पोस्ट औसत दृश्य
31.03.202510:15
280प्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य
07.03.202510:15
3.21%ER
07.04.202510:15
7.52%ERR

شعر، فرهنگ و ادبیات के लोकप्रिय पोस्ट

02.04.202515:33
📚معرّفی کتاب
📗نام کتاب: قصه، داستان کوتاه، رمان
◾️نویسنده: جمال میرصادقی
◾️نوبت چاپ: اول
◾️محل چاپ: کابل
◾️ناشر: مطبعۀ دولتی جمهوری دموکراتیک خلق افغانستان
◾️سال چاپ: ۱۳۶۵
◾️تعداد صفحات: ۳۴۱
◾️معرفی‌کننده: محسن احمدوندی

جمال میرصادقی از شخصیت‌های دووجهی ادبیات معاصر ایران است، او هم داستان‌نویس است و هم پژوهشگر ادبیات داستانی، هرچند پژوهشگر بودن او جنبۀ دیگر شخصیت خلّاق و هنری‌اش یعنی داستان‌نویسی‌اش را زیر سایۀ خود برده است و نگذاشته چندان به چشم بیاید.

کتاب «قصه، داستان کوتاه، رمان: مطالعه‌ای در شناخت ادبیات داستانی و نگاهی کوتاه به داستان‌نویسی معاصر ایران» نخستین اثر پژوهشی میرصادقی در حوزۀ ادبیات داستانی است که آن را برای نخستین بار در سال ۱۳۵۹ در تهران منتشر کرد و بعدها در سال ۱۳۶۵ در کابل آن را تجدید چاپ نمود. این نویسنده و پژوهشگر نوشتن این اثر را مرهون تشویق و ترغیب استاد شفیعی کدکنی می‌داند و در سرآغاز کتاب در‌این‌باره چنین می‌نویسد:

نوشتن این کتاب را مرهون دوست شاعر و فاضلم دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی هستم. پنج شش سالی بود که یادداشت‌هایی در زمینۀ قصه و داستان تهیه کرده بودم، اما حال و حوصلۀ تدوین و تنظیم آن‌ها را نداشتم. وقتی دکتر شفیعی از من خواست که حاصل تجربیاتم را در کلاس درس داستان‌نویسی دانشکدۀ ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران در اختیار دانشجویان بگذارم، این یادداشت‌ها را مرتب کردم و حاصلش این کتاب شد (میرصادقی، ۱۳۶۵: ۷).

 کتاب «قصه، داستان کوتاه و رمان» پنج فصل دارد. نویسنده در فصل اول به تعریف قصه (tale) می‌پردازد و می‌نویسد:

معمولاً به آثاری که در آن‌ها تأکید بر حوادث خارق‌العاده، بیشتر از تحول و تکوین آدم‌ها و شخصیت‌ها است، قصه می‌گویند. در قصه محور ماجرا بر حوادث خلق‌الساعه می‌گردد. حوادث قصه‌ها را به وجود می‌آورد و در واقع رکن اساسی و بنیادی آن را تشکیل می‌دهد. بی‌آنکه در گسترش و بازسازی قهرمان‌ها و آدم‌های قصه نقشی داشته باشد؛ به عبارت دیگر شخصیت‌ها و قهرمان‌ها در قصه کمتر دگرگونی می‌یابند و بیشتر دست‌خوش حوادث و ماجراهای گوناگون‌اند (همان: ۳۷).

میرصادقی اصطلاح قصه را برای تمام روایت‌های که تا پیش از مشروطیت در ایران با عنوان افسانه، حکایت، سرگذشت و... از ‌آن‌ها یاد می‌شده انتخاب می‌کند و بین قصه که پدیده‌ای بومی است، با داستان کوتاه و رمان که رهاورد تمدن غرب است تمایز می‌گذارد. نویسنده در فصل دوم به تعریف داستان کوتاه (short story) می‌پردازد و برخی ویژگی‌های داستان کوتاه را با ارائۀ نمونه‌هایی از ادبیات داستانی ایران و جهان توضیح می‌دهد. فصل سوم کتاب دربارۀ رمان (novel) است. در اینجا هم میرصادقی تعاریف متعددی از رمان را از فرهنگ‌ها و نویسندگان و پژوهشگران غربی نقل می‌کند و البته اذعان دارد که ارائۀ تعریفی جامع و مانع که همۀ انواع رمان را در بر بگیرد تقریباً غیرممکن است. او در ادامه انواع رمان از منظر زاویه دید را برمی‌شمرد و دربارۀ آیندۀ رمان نیز بحثی را پیش می‌کشد. فصل چهارم کتاب به پیش‌کسوت‌های داستان کوتاه در جهان اختصاص دارد. در این فصل نویسنده نگاهی می‌اندازد به داستان‌های کوتاه پیشگامان این هنر یعنی گوگول، آلن‌پو، موپاسان و چخوف و ویژگی‌های اصلی داستان‌های هر کدام از این نویسندگان را برمی‌شمرد. فصل آخر کتاب نیز مروری اجمالی و البته مفید و ارزشمند بر داستان‌نویسی معاصر ایران است. میرصادقی در این فصل، کارنامۀ داستان‌نویسی محمدعلی جمال‌زاده، صادق هدایت، بزرگ علوی، صادق چوبک، جلال آل احمد، ابراهیم گلستان، محمود اعتمادزاده، سیمین دانشور، بهرام صادقی، غلام‌حسین ساعدی، محمود کیانوش، فریدون تنکابنی، علی‌‎محمد افغانی، هوشنگ گلشیری، محمود دولت‌آبادی، احمد محمود و امین فقیری از نظر می‌گذراند و نکات قابل تأملی را دربارۀ شیوۀ داستان‌نویسی هر یک بیان می‌کند.

(۱۴۰۴/۱/۱۳)
📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi
http://yun.ir/6xalt2
04.04.202517:44
📚معرّفی کتاب
📗نام کتاب: داستان جاوید (بخش اول)
◾️نویسنده: اسماعیل فصیح
◾️نوبت چاپ: سیزدهم
◾️محل چاپ: تهران
◾️ناشر: البرز
◾️سال چاپ: ۱۳۸۸
◾️تعداد صفحات: ۴۰۵
◾️معرفی‌کننده: محسن احمدوندی

«داستان جاوید» سومین رمان اسماعیل فصیح است که آن را در سال ۱۳۵۹ منتشر کرد. گسترۀ وقایع این رمان از سال ۱۳۰۱ تا ۱۳۰۹ یعنی از اواخر قاجار تا اواسط پهلوی اول را شامل می‌شود و نویسنده در پیشگفتار کتاب تصریح می‌کند که آن را بر اساس زندگی واقعی پسرکی زرتشتی نوشته است:

برخلاف سایر آثار نگارنده، «داستان جاوید» روایت زندگی واقعی یک پسرک زرتشتی است که در دهۀ اول قرن و اوج فساد قاجار به وقوع می‌پیوندد. مصیبت و مظلمه‌ای که بر یک انسان با ایمان وارد گردید، بافت اصلی روایت را تشکیل می‌دهد. انعکاس‌های روح او و نیروی ایمان او به سنت‌های دیرینۀ نیاکانش نیز در این روایت حفظ گردیده است. آشنایی نویسنده با قهرمان اصلی کتاب، در سال‌های آخر زندگی او در دانشگاهی در خارج از کشور صورت گرفت و الهام‌بخش خلق این کتاب گردید. دست‌نویس اولیۀ این روایت در اوایل دهۀ پنجاه، پس از سال‌ها پژوهش و پیگیری جداگانه آماده گردید، ولی شروع چاپ اول کتاب تا اواسط نیمۀ دوم این دهه به تأخیر افتاد» (فصیح، ۱۳۸۸: پیشگفتار کتاب، صفحۀ هفت).

سال ۱۳۰۱ هجری شمسی است. جاوید که نوجوانی چهارده پانزده ‌ساله و اهل یزد است، به همراه عموی پیرش، موبد بهرام، عازم تهران است. پدر جاوید، فیروز آقا، تاجری خوش‌نام در یزد بوده که شش ماه پیش مقداری خشکبار برای فروش به تهران برده و هنوز برنگشته است. فیروز آقا در این سفر، همسرش سَروَر و دختر سه‌ساله‌اش افسانه را هم با خودش برده است. جاوید یک خواهر دیگر هم به نام فرخنده دارد که شوهر کرده است. اقوام زرتشتی جاوید، قبل از حرکت او به سمت تهران، جشن سدره‌پوشی ـ جشن تکلیف زرتشتی‌ها ـ برایش برگزار می‌کنند و پوران دخترعمویش را هم به نامزدی‌اش درمی‌آورند.

کمال‌الدین ملک‌آرا، شاهزادۀ قاجاریِ پنجاه شصت ساله، کسی است که فیروز آقا هر سال برایش خشکبار می‌برد. او در محلۀ وزیر دفتر، در نزدیکی بازار، زندگی می‌کند و نسل و تبارش از جانب پدر به فتح‌علی‌شاه و از سوی مادر به سادات و روحانیون کاظمین می‌رسد.

در قم عموی جاوید می‌میرد و قاطرش را هم می‌دزدند. جاوید جنازۀ عمویش را به رسم زرتشتیان به دخمه‌ای می‌سپارد و به تنهایی و با پای پیاده راهی تهران می‌شود. در مسیر قم به تهران او تصادفاً به ثریا، دختر بیوۀ ملک‌آرا، برمی‌خورد. ثریا با چند تن از بستگانش به سر مزار شوهرش میرزا مشیرخان نزهت‌الدوله به قم آمده و حالا دارد به تهران برمی‌گردد. ثریا جاوید را با خود به تهران می‌برد. آن‌ها به تهران می‌رسند و جاوید مادر و خواهرش را خسته و شکسته و زبان در کام کشیده در مطبخ ملک‌آرا می‌یابد و خبری از پدرش نیست.

ملک آرا همسری دارد به نام تاج‌ماه و دو فرزند، یکی ثریا و دیگری کیومرث که ساکن فرانسه است. ملک‌آرا وقتی می‌فهمد جاوید زرتشتی است، او را به زور ختنه می‌کند تا به دین اسلام درآورد. مادر جاوید با دیدن این صحنه فکر می‌کند که می‌خواهند بچه‌اش را از مردانگی بیندازند و بر اثر این شوک، زبان باز می‌کند و به پسرش می‌گوید که ملک‌آرا پدرش را کشته و او و افسانه هفت ماه است که در اینجا زندانی‌اند.

ثریا به همراه تنها دخترش، هما، در همسایگی پدرش زندگی می‌کند. او زنی روشنفکر و مهربان است و هوای جاوید و مادر و خواهرش را بسیار دارد. مدتی که می‌گذرد جاوید با مادر و خواهرش، به دستیاری لیلا، پرستار هما، از خانه ملک‌آرا فرار می‌کنند، اما در بین راه توسط نوکرهای ملک‌آرا دستگیر می‌شوند و دوباره به مطبخ برگردانده می‌شوند. بر اثر کتک زدن‌ها، جاوید بی‌هوش می‌شود و وقتی به هوش می‌آید می‌بیند یک پایش چلاق شده و مادرش مرده و خبری از خواهرش هم نیست. پرس‌وجو که می‌کند می‌گویند ملک‌آرا افسانه را به یکی از باغ‌هایش در کن یا اوین فرستاده است. جاوید متوجه می‌شود که لیلا نقشۀ فرار آن‌ها را لو داده است و خبری از او هم نیست، چند وقت بعد جاوید خبردار می‌شود که تاج‌ماه که دیده چشم ملک‌آرا مدام دنبال لیلا است، او را برایش صیغه کرده است. لیلا سیزده چهارده سال بیشتر ندارد.

📗شعر، فرهنگ و ادبیات
@mohsenahmadvandi
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।