Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
That’s all folks! avatar

That’s all folks!

TGlist रेटिंग
0
0
प्रकारसार्वजनिक
सत्यापन
असत्यापित
विश्वसनीयता
अविश्वसनीय
स्थान
भाषाअन्य
चैनल निर्माण की तिथिКвіт 17, 2024
TGlist में जोड़ा गया
Бер 23, 2025

रिकॉर्ड

22.04.202523:59
6.2Kसदस्य
27.02.202523:59
0उद्धरण सूचकांक
06.04.202509:34
1.6Kप्रति पोस्ट औसत दृश्य
24.04.202510:41
0प्रति विज्ञापन पोस्ट औसत दृश्य
08.04.202523:59
14.04%ER
07.03.202509:34
26.98%ERR

विकास

सदस्य
उद्धरण सूचकांक
एक पोस्ट का औसत दृश्य
एक विज्ञापन पोस्ट का औसत दृश्य
ER
ERR
БЕР '25БЕР '25БЕР '25БЕР '25БЕР '25КВІТ '25КВІТ '25КВІТ '25

That’s all folks! के लोकप्रिय पोस्ट

07.04.202500:19
گاهی چیزی مثل یک نسیم پر از ایده و رنگ و تصویر می‌آد از آدم می‌گذره. حس خوبش باهات می‌مونه و اگه تنبل نباشی و دست‌به‌کار شی می‌تونی کشش بدی و با بقیه هم تقسیمش کنی. احتمالا همه‌ش همینه.
07.04.202500:21
یا مثل نقطه‌هایی که به هم وصل می‌کنی تا یه شکل رو بسازی: توی ذهنت چیزهایی خودشون رو نشون می‌دن و تو ناخودآگاه به‌هم وصل‌شون می‌کنی. هرچی تو این کار بهتر بشی نتیجه جالب‌تر می‌شه. گاهی نتیجه فقط برای خودته و گاهی تبدیل می‌شه به چیزی برای همه: نقاشی‌ای، شعری، فیلمی… هرچی.
05.04.202501:34
So close your eyes
Open your heart
To one who's dreaming of you


@IReallyHopeSoTwo
04.04.202519:42
دل کندن از کفشی که مدتها پام بوده سخته برام. هیچ‌وقت در دوران بزرگسالی کفشم پاره نشده. این یکی اما هم بالاش و هم پایینش خط برداشت و بعد جر خورد. یک شماره بزرگ بود برام اما مثل همه‌ی کارهای دیگه‌م، لجوجانه نگهش داشتم و پام موند تا همون یک شماره بزرگتر بودن کار دستش داد و خط‌های بیش از حد باعث خرابیش شد.
امشب رفتم قدم بزنم و دوباره پوشیدمش و باهم یک ساعتی قدم زدیم. گاهی بارون می‌ریخت و گاهی نسیم خنکی می‌وزید و گاهی هم غم‌ودلتنگی نمی‌ذاشت اصلا ببینم کجام و دوروبرم چه خبره.
وقتی رسیدم خونه و کفش‌ها رو دست گرفتم حس کردم چرمش نرم‌تر شده. همیشه همینطوریه. وقتی دیگه کفشه رو نمی‌خوای انگار نرم‌تر می‌شه. مثل وقتی که می‌ری سلمونی و موهاتو توی آینه‌ی سلمونی می‌بینی و فکر می‌کنی این که خوبه، چرا کوتاهش کنم؟
بیخود گفتم دل کندن از کفشی که مدتها پام بوده سخته برام. آدم دلتنگ برای همه‌چی بیخودی مرثیه می‌خونه! وگرنه کفشه دیگه: می‌ذاریش دم در.
21.04.202517:42
یه جهنمی درست کردم برای خودم و تا استخوون دارم توش می‌سوزم! دو ماه سخت رو گذروندم. اسفند مزخرف و فروردین گه! از الان دارم می‌گم چه سال سختی بود! دیگه نمی‌دونم من از آدم‌ها فرار می‌کنم یا آدم‌ها از من. قوه‌ی تشخیصی برام نمونده. کور شدم، کور! همه هم از جهنمی که خودم با حوصله و دقت ساختم: با لبخند و موسیقی و عشق و علاقه!
06.04.202500:04
دوست داشتم درباره‌ی این جمله‌ای که رمان تازه‌م رو باش شروع کردم حرف بزنم. یک جمله‌ای بود که توی ذهنم شنیدم و درجا فهمیدم به درد شروع می‌خوره. بعد همینطوری که جلو رفتم جاش توی رمان عوض شد. اومد فصل سه بعد رفت وسط رمان و حالا آخرای رمانه. جلوتر شاید حذف شه اما همه‌ی حس‌وحال رمان از همین جمله اومد و شروع شد. دلم می‌خواد ازش حرف بزنم ولی نمی‌شه. یک لحظه‌هایی هست که دوست دارم حرف بزنم و هیچکس نیست باش حرف بزنم. بقیه‌ی وقتا دیگه مهم نیست. فقط همون لحظه‌ها مهم اند.
15.04.202517:51
خونه‌مو دوست دارم. ده ساله تک‌وتنهاییم. وقتی احمد محمود زندان رو از زبون راوی رمانش توصیف می‌کرد، که درزدرزشو می‌شناسه و تک‌تک لکه‌های روی دیوار براش آشناست یاد خودم و خونه‌م افتادم. با این تفاوت که من از این خونه متنفر نیستم. چقدر زیر سقفش زجر کشیدم، خندیدم، غصه خوردم و کفر گفتم! چقدر از پنجره‌هاش خیره شدم به آسمون دنبال ابری، خطی، چیزی.
امروز توی فرودگاه دیدم دلم برای خونه‌م تنگه. دوست دارم برگردم و بشینم جلوی تلویزیون و چای بخورم و به‌جون بقیه غر بزنم. فیلم ببینم و جای دوستانم رو خالی کنم. با لبخند به یادش می‌آرم، هرجا که باشم. آشنای هم‌ایم: من و خونه‌م.
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।