Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Gray writer avatar
Gray writer
Gray writer avatar
Gray writer
09.03.202521:06
.
09.03.202520:29
احتمال اینکه پاکش کنم زیاده...
چون این رو اون منی که هم ناراحت بوده هم دلتنگ هم عصبانی نوشته...
09.03.202519:32
هنوزم نمیدونم چطوری دستام اون رو میکشن...
فقط وقتی میخوام امضا بزنم کار رو میبینم ))) که چقدر ظرافت به کار بردم)))
09.03.202518:06
چطوری تو انگار از لا به لای افکارم و نوشته هام اومده بودی؟
🫠🫠🫠🫠))))))
09.03.202515:29
حداقل یکبار در زندگیتون فیکشن دزیره رو بخونید ))
09.03.202521:05
میتونم ساعتها گوشش بدم)))
تمام نتهاش داستان تعریف میکنه
09.03.202520:26
جلوی پنجره مشرف به بیرون نشسته بود. ساعت تقریبا نزدیک نصفه شب بود. باران شدیدی می بارید. صدای پیانو از گرامافون پخش می‌شد. لبخند بغض زده‌ای ای روی لبهاش نشسته بود.
_لعنتی!
قطره های اشکش پایین ریخت، سرش رو عقب داد و بغض آلود
_کی گفته من دلتنگم؟ دستام؟
دستام غلط کردن
چشمام؟ یه کارام؟
پوزخندی زد
_لعنت با این حس دلتنگی که داره خفم میکنه!لعنت به قلبم که امیدواره
به مغزم که استدلال میچینه قانعم کنه!
به پشت رو تخت خوابید و اشکاش بیشتر شد
_هی! تو که برای همه چی راه حل داشتی ، بگو ببینم برای اینم چه راه حلی داری؟ برای دلتنگی که داره خفم میکنه.
برای دلتنگی که داره زره زره از بینم میبره!
ها!!!
جواب بده دیگه؟!
تو که همه چیز رو خوب بلدی، بگو!
دِ بگو لعنتی!
با حس دلتنگی و تنهایی لبام چیکار کنم؟!
با زخمی بودنشون؟!
لابد میگی این بهتر از منه!
نه!نیست...
صدای هق هق هاش داخل اتاق و بین اهنگ میومد
_هیچ بودن داخل جهنم خوب نیست..
هیچی این سوختن از دلتنگی خوب نیست.
من به اون بهشتی که بهم دادی نیاز دارم تا زنده بمونم.
گفتی میمونی تا ثابت کنی همه ادمایی که ترکم کردن اشتباه میکنن
به سقف خیره شد
گفتی نمیری!
هنوزم سر حرفت هستی؟!
"
بهشتی که بین لبهاش و آغوشش بود، هر بار زندگی رو داخل رگها تزریق میکرد.
دلتنگی داره خفم میکنه قهوه!"
نامه دهم. ۳۰ سپتامبر. پاریس . ۱۹۸۹
#jovanil
09.03.202518:07
امشب شاید متن جدید گذاشتم^^
09.03.202518:05
چطوری اینقدر درمان بودی برای این جسم شکسته و زخمی؟
09.03.202517:35
خیلی زیباست
مخصوصا حرفش از بوسه از سر دلتنگی)
से पुनः पोस्ट किया:
𝗁𝗈𝗆𝖾? (13) avatar
𝗁𝗈𝗆𝖾? (13)
09.03.202515:12
چه کسی به تو گفته است دلم تنگ می‌شود؟ نه جانم، دلم تنگ نمی‌شود. دلم پاره پاره می‌شود آنگونه که گویی شمشیری زهرآگین بار ها و بار ها در آن فرو رفته و هربار قسمتی از آن را نابود می‌کند.
09.03.202521:05
09.03.202518:06
چطوری بود که دقیقا میدونستی کی و چطوری درستش کنی؟
09.03.202518:03
نباید از فرانسه بگی))
از شاهزاده فرانسوی )))
से पुनः पोस्ट किया:
کتاب ناتمـوم نویسنـده avatar
کتاب ناتمـوم نویسنـده
میخـوام ببـوسمت پریزاد"
بالاخره سکـوت شیشه‌ای مابینشون با صـدای ضعیفی که از حنجـره‌ی خستهٔ مـردبزرگ‌تر در اون فاصله کم صـورت‌هاشون شنیـده میشد، شکست؛
- میتونم ببوسمت؟
این صدا توام با احساسات خامـوش شده‌ی رنگارنگی داخل قلب خاکستـری‌اش بود، منتظر موند و در حین این انتظار غرقِ سیاهچالـه چشم‌های مقابلش میشد؛
+ من رو ببـوس، انگار بعد از سـال‌ها عاشقـی و دلتنگـی این اولین دیدار ماست… من رو ببـوس، شبیه به پـرواز پروانـه‌های بیقـرار در دلت که به خاطـر حس عطـر حضورت از پیلـه بیرون میان… من رو ببـوس، شاید لب‌های من آخـرین تکیـه‌گاه بـاورم برای عشـق تو بعد از خداحافظـی‌مون باشه…

#وصیت‌نامه‌عشق
09.03.202514:14
از اونجایی که دیگه عکس از مدل زنده ندارم...
09.03.202520:48
درد معده منو کشت...
داروها هیچ تاثیری واقعا نداشت)
09.03.202519:33
چه جالب...
به ترتیب رای میکشم
فعلا بانوی زیبا همیشگی رو قبل از همشون کشیدم)))
09.03.202518:06
چطوری تو خط به خط نوشته های نخوندم رو از بر بودی؟
09.03.202517:59
ولی...تو نباید اینقدر شبیه دزیره میبودی)
نباید تمام اون دیالوگ ها رو میگفتی))
تمام اون کارها)))
09.03.202516:10
کاش مرگ سراغ منم میومد.
दिखाया गया 1 - 24 का 36
अधिक कार्यक्षमता अनलॉक करने के लिए लॉगिन करें।