10.05.202512:17
یه سری مشکلات برام پیش اومده ، و حال روحیِ چندان خوبی ندارم تا یه مدت کوتاه و یا حتی طولانی اینجا رست میمونه و اگه اکانتم رو دیلیت کردم ، موضوع اینجا تغییر میکنه و یا ممکنه ریل شه ، و شاید هم تصمیم گرفتم بدمش به یکی ، لف دادن و یا موندنتون با خودتون ، برگشتم پاکسازی انجام میشه.
Deleted10.05.202515:17
08.05.202519:42
This wandering is rooted in a deep sense of alienation it is as if my soul is in self imposed exile waiting to return to itself behind all this distance
20.04.202518:10
لف ببینم متقابل لف میدم ، بن کنم به هیچ وجه آن بن نمیکنم
چون افرادی که منتظرن به هر بهونه ای لف بدن نبودشون بهتره .
چون افرادی که منتظرن به هر بهونه ای لف بدن نبودشون بهتره .
18.04.202513:16
18.04.202512:38
از اینجا نا امید شدم
09.05.202512:53
09.05.202512:49
08.05.202519:36
@lxcuw
20.04.202510:26
برید ری اکت بدید تایگرا
18.04.202512:53
از فولدر میاید تگتون رو بدید که بدونم متقابل هستید ، که لف ندم .
18.04.202512:37
زانو زدن.
09.05.202512:53
زیبا نوشتی ، فیوه .
08.05.202519:45
گلاکوس ، طوسی ، آبیِ رنگ پریده ، عاجی
08.05.202519:33
@lxcuw
18.04.202518:27
Reposted from:
𝐂𝗂𝗀𝖺𝗋ᧉ𝖙𝗍𝖾



18.04.202512:50
𝚨𝗋𝖾 𝗒𝗈𝗎 𝗌𝖾𝖺𝗋𝖼𝗁ı𝗇𝗀 𝖿𝗈𝗋 𝛂 𝖼𝗁𝖺𝗇𝗇𝖾𝖨𝗌 𝗐ı𝗍𝗁 𝗍𝗁𝖾 𝖻𝖾𝗌𝗍 𝗏𝗂𝖻𝖾?
𝗍𝖺𝗉
𝗍𝖺𝗉 𝖿𝗈𝗋 𝗆𝗈𝗋𝖾..
𝗒𝗈ꪊ 𝖼𝖺𝗇 𝖿ı𝗇𝖽 𝗍ꫝ𝖾 𝖻𝖾𝗌𝗍 𝖼ꫝ𝖺𝗇𝗇𝖾𝖨𝗌 𝗁𝖾𝗋𝖾!
𝗍𝖺𝗉
𝗍𝖺𝗉 𝖿𝗈𝗋 𝗆𝗈𝗋𝖾..
18.04.202512:37
طوری اونرو چنلش جذاب بود که..
Reposted from:
( NewPost ) گرگ خاکسترے

09.05.202512:52
" ماه و خورشید: عاشقان سرگردانِ آسمان "
ماه در آرامش شب، بیتاب و مبهوت، در جستوجوی خورشید است. دریاها، آئینهٔ اشکهای خاموش او شدهاند، و نسیمهای شبانه، پیامهای دلشکستهاش را در سکوت به زمین میرسانند. او هر شب، در تاریکیِ بیپایانِ خود، به امید طلوعی که هرگز نمیآید، چشم میدوزد. مگر میشود عاشق بود و به وصال نرسید؟
از سوی دیگر، خورشید با شکوهمندی طلوع میکند، اما در دل خود زخمی نهفته دارد که از دیدگان عالم پنهان مانده است. او با هر طلوع، میتابد و جهان را گرم میکند، اما دلش، در آغوش افق جا میماند؛ همان افقی که میان او و ماه، دیواری از زمان کشیده است. او شب را میشناسد، آن را حس میکند، آن را در دل دارد، اما هیچگاه نمیتواند پا به وادیِ عشق بگذارد؛ چرا که نور او، تاریکی ماه را محو میکند، و آنچه محو شود، دیگر قابل لمس نیست.
با گذر روزها، این اشتیاق، این دلبستگی بیپایان، همچون شعلهای جاودان در جانشان زبانه میکشد. ماه، شب را به امید دیدار سپری میکند، و خورشید، روز را با حسرتی ناگفته به غروب میسپارد. زمین، بیخبر از این قصهٔ بیپایان، به گردش خود ادامه میدهد، و آسمان، تنها شاهد خاموش این عشقِ سوگوار است.
سالها، قرنها، ابدیت میگذرد، اما سرنوشت، در جداییشان ریشه دوانده است. تنها لحظاتی کوتاه، در کسوف، در گذر سایه، فرصتی مییابند تا برای چند دم، به وصال برسند، اما همان لحظه نیز، تنها خاطرهای زودگذر است؛ گویی جهان خود نیز تاب دیدن عشقشان را ندارد.
و اینگونه، عشقشان جاودانه میشود—نه در وصال، که در حسرتی که هرگز پایان نمییابد. عاشقانی که میتابند، میدرخشند، اما هرگز یکدیگر را لمس نمیکنند. قصهٔ ماه و خورشید، قصهٔ عاشقانِ گمشدهای است که در گسترهٔ آسمان، برای همیشه در طلب هم خواهند بود.
" Writer: Arshida "
08.05.202519:42
28.04.202519:08
و اگر روزی دستانم از نوشتن بازماند ، بدان که این قلم ، آخرین جوهرش را برای تو ریخت
تا نام تو ، چون افسانهای جاودان ، بر سنگِ زمان نقش بندد .
تا نام تو ، چون افسانهای جاودان ، بر سنگِ زمان نقش بندد .
18.04.202518:27
https://t.me/Velexis/24204
ری اکتاتون رو داشته باشم ؟!
ری اکتاتون رو داشته باشم ؟!
18.04.202512:39
عاشق شدی؟!
18.04.202512:36
یه چنلی بین فور های چلنج ها دیدم سکته کردم .
Shown 1 - 24 of 107
Log in to unlock more functionality.