Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Мир сегодня с "Юрий Подоляка"
Труха⚡️Україна
Труха⚡️Україна
Николаевский Ванёк
Николаевский Ванёк
مدرسه avatar

مدرسه

AlinejatGholami.yek.link
ἐπὶ τὰ πράγματα αὐτά
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verified
Trust
Not trusted
Location
LanguageOther
Channel creation dateDec 02, 2016
Added to TGlist
Jan 11, 2025

Latest posts in group "مدرسه"

Roham Rule:
What is necessarily correct in theory may not necessarily be correct in practice, but what is necessarily incorrect in theory is necessarily incorrect in practice as well

قاعده‌ی رُهام:
آنچه ضرورتاً در نظر صحیح است ممکن است ضرورتاً در عمل صحیح نباشد، اما آنچه ضرورتاً در نظر ناصحیح است در عمل نیز ضرورتاً ناصحیح است.
Reposted from:
مدرسه تهران avatar
مدرسه تهران
📣 #مدرسه_تهران برگزار می‌کند:

📌 آغازگاه‌های پدیدارشناسی هنر

🎙 با حضور: استاد علی نجات غلامی
پژوهشگر و مدرس فلسفه

۸ جلسه‌ (۹۶۰ دقیقه)، ۸۰۰,۰۰۰ تومان
پنجشنبه‌ها، ساعت ۱۷ تا ۲۱
شروع دوره؛ ۸ خرداد

🔴 حضوری، آنلاین، آفلاین

📮 برای ثبت‌نام به آیدی زیر مراجعه کنید:
🔗 @Pouya_teh_82
برگِم تارِش خَم و رَش سِرِشتَه
وَ پِشتِ بورش و زویخ نبشتَه
و اُور منالو کارِش وارشتَه
راخیزِ توق‌آو کی جای کِشتَه!

نه خو نه گن بی، دونیای طبعﹾ‌کار
آیم مِداش کِرد، کِردِش معنی‌دار
و گَن‌ِت گَن کِرد و خوت نَبی کار
تو لا بان هوساین اُویش آیشت‌تَ هوار

ناموسِش بِفَم، قاموسِش پَذیر
گُزیرِش گُریز، تَن بِی ناگزیر
قَرتی ندارو و جوان و پیر
جیل‌دار اَوَسَ و قابِش اسیر

هاتِت مَنش‌تَ، نِهاتِت رَوِشت
تو کار دَس وِژتین، کَسِت نَسِرِشت
دفتردار عالم وَ غاز سرنوشت
تو گامت هیز دا، اُویش می‌نوشت

راگی سیاست، هوزِ منت‌دار
تا جای دُرُس بی، دنیاش بی مَدار
دین و سیاست، راگان جیاکار
یه لا چی اوه نَگِرت یِه لا کار

اسیرِم وَ دَس یِه گَل فِرِشته
که کار گِل نکه، ای کارَ زِشته
مِه گیانم گِله وه شو آغِشته
کولا دَس وژم، وَ لام بَهِشته

علی خوسه‌هَور، علی سیفاکَر
دَم یَوارانی اِی مال دایُو دَر
راگی «بِسازی» و پا گِرتَه وَر
سازی و سازی، تمویرُو تَوَر
دوبیتی های اومانیستی به زبان لکی از علی نجات غلامی
توضیح: بنده به پیشنهاد دوست خوش اخلاق و خوشفکرم اقای علی چاوشی قرار شده ارائه ای درباب خاستگاه های پدیدارشناسی دین و اخلاق از لحظه برنتانویی تا قوام مسائل به شکل پدیدارشناسانه در شلر و هوسرل و ادیت اشتاین کلیاتی بیان کنم که چگونه پدیدارشناسی علیه دو جبهه ی جاری در دین و اخلاق یعنی اخلاق صوری-ایده آل کانتی و اخلاق ماتریال یوتیلیتارینستی بنتامی اعلام موضع کرد. دیگر بیش از این ما را تقاطعی نیست با همعکسان. البته ذکر خیر اقای رجبی را شنیده ام که می گویند خوب است، خدای خیام حافظش باشد. بقیه را من هم مثل شما. علی نجات غلامی
📣🌿مدرسهٔ بهارهٔ مجازی «اخلاق و دین؛ روایت‌های نا‌آشنا»🌿📣

#خانه_اخلاق_پژوهان_جوان با همکاری دانشکدهٔ فلسفهٔ‌ #دانشگاه_ادیان_و_مذاهب برگزار می‌کند:

⏰از ۳۱ اردیبهشت تا ۲ خرداد (چهارشنبه، پنج‌شنبه و جمعه)از ساعت ۱۴ تا ۲۰

👨‍🏫اساتید دوره (به ترتیب جلسات):

1⃣#سروش_دباغ

2⃣#رضا_سلیمان_حشمت

3⃣#علی‌نجات_غلامی

4⃣#احمد_رجبی

5⃣#علی_چاوشی

6⃣#مهدی_صدفی

7⃣#سیدمحمدتقی_چاوشی

8⃣#محمدجعفر_محلاتی

9⃣#غلامرضا_ذکیانی

🔟#بیژن_عبدالکریمی

📄با اعطای گواهی حضور از طرف دانشگاه ادیان و مذاهب و‌ خانهٔ اخلاق پژوهان جوان.

دبیر برگزاری: امیر دانش

🖥در بستر اسکای‌روم

🔹 اگر طلبه یا دانشجو هستید، می‌تونید با ۲۵ درصد تخفیف در این دوره ثبت‌نام کنید. برای دریافت کد تخفیف، به ادمین پیام دهید.

⭕️لینک معرفی دوره و عنوان جلسات
https://ethicshouse.ir/madrese-bahare-1404/

⭕️لینک ثبت‌نام
https://ethicshouse.ir/madares-al-akhlaq/

همچنین، می‌توانید برای ثبت‌نام، به ادمین مراجعه کنید.
@AdEthicshouse

اینجا چراغی روشن است...
@ethicshouse
They ask me: "Why haven’t you written an article in English yet?!"
Truth is, I have nothing to say to Europeans. And I hate the idea of regurgitating their own words back to them, just to hear them say, "Bravo, you’ve understood us well!" As if I’m starving for their validation.
Though, there is one thing I want to say—but damn it, every language I turn to has already been colonized. No matter how I phrase it, it ends up sounding laughable.
Here’s my point: NASA and others are wasting their efforts sending mathematical messages into the cosmos. Mathematics is not a universal language. To this day, humanity has only broadcast one authentic message to the heart of the universe: the sound of Farhad’s pickaxe.
Ali N. Gholami
من سعی می کنم حالا که زیاد حس نوشتن نیست گاهی درسهایی و جلساتی را اینجا نشر دهم که طبعا از خیلی وجوه بهتر از متن است. درس به هر حال هم راحت است گوش دادن اش هم اینکه حرف کامل منعقد می شود. دراز به دراز روی تخت تان کپه مرگ تان را می گذارید و با صدای خسته و خش دار علی نجات غلامی به خواب می روید از اهنگ گوش دادن که بهتر است یا اینستاگرام را چرخیدن. البته فقط بحث حس ننوشتن نیست چون سخت مشغول آثارم نیز هستم ترجمه ها و تألیفاتی که دیگر بیش از این درنگ جایز نیست باید منتشرشان کنم. پست نویسی که دیگران دارند می نویسند خیلی هم با رعایت اصول تولید محتوا. قشنگ و شکیل تر از ما.
جلسه چهارم نهیلیسم.m4a
جلسه سوم نهیلیسم.m4a
دوستان جلسات بعدی این دوره هم رایگان خدمت شما کامل گوش بدهید:
چرا سکوت؟ این حیرت آخر!

همیشه خوب‌ها را از بدها و باادب‌ها را از بی‌ادب‌ها تفکیک می‌کردم: مخاطبان خوب، مخاطبان بد. بادقت تحت نظر داشتم، چپ‌های محترم را از چپ‌های فحاش یا لبیرال‌های بافهم و کمالات را لیبرال‌های خل و چل، درست مثل یک میوه‌فروش حساس جدا می‌کردم.
اما در پایان همه به یکسان نابود شدند.
در پایان همه به یکسان درون اتاق‌های گاز این شهر آهن و دود نفس‌شان گرفت و در رنده‌ی روزمرگی تکه تکه شدند.
تمامی کسانی که مرا مثل یک خدا ستایش می‌کردند دقیقاً سر از همان قبرستانی درآوردند که کسانی که به اسم من می‌خندیدند و دیوانه خطابم می‌کردند رفتند.
آیا اشتباه کردم؟ آیا آرزویی بیش از طاقت این جهان داشتم؟ آیا همه‌اش از ترس گیلگمشی من از مرگ و افول بود؟ آیا این جهان دیگر تاب آرزوی کوچک مرا ندارد؟ اینکه بخواهم ستارگانی هر چند کوچک در این شب سیاه ماندگار باشند؟ چرا هر نابغه‌ای که می‌بینم فقط چند روز است و دیگر در دل سیاهی محو می‌شود؟
این چه رازی است در این جامعه که همه آرزو دارند هر ستاره‌ای که می‌درخشد سریعاً خاموش شود؟ مگر سخت است فهم این حقیقت ساده که «هرچقدر دیگری را تحقیر کنی دقیقا به همان میزان حقیری!».
رویای من مگر چه بود، آدمهایی که استمرار داشته باشند در هر سطح توان و استعداد که ثابت‌قدم در این مسیر در دل و در کنار زندگی‌شان تفکر و نوشتن بخشی از زندگی‌شان باشد.
جرم من باور به تو بود، خواه دوست‌ات داشته بوده باشم خواه از تو بیزار بوده باشم.
این سکوت آخرین حیرت است و افول نیست که هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق و ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما.

علی‌نجات غلامی
حالا پرسیده اند چجور مطالبی را می گویید؟ در این سطح فوق دیگر ما بین خودمان بماند سواد چندانی که نداریم در این حد است.
تاریخ فلسفه مدرن از دکارت تا هگل


جلسه دوم: بازگشت به خود چیزها از رنسانس تا امپریسیسم: دقت


طرح کلی: بازگشت به خود چیزها
روح کلی رنسانس.-تقابل با نقل‌انگاریِ اسکولاستیک.- شعار «بازگشت به خود چیزها» از دل یا علیه اسکولاستیسیسم.- رسوبات اسکولاستیسیسم در نحوه‌ی بازگشت به خود چیزها.- دو شیوه‌ی بازگشت به خود چیزها.- خودم می‌نگرم یا خودم می‌نگرم! به امور/به چیزها .- شیوه‌های گالیله‌ای و دکارتی.- داوینچی آیا امکان شیوه‌ی سومی بود؟!

ἐπὶ τὰ πράγματα αὐτά

ὁ νοῦς ἐνεργείᾳ ζωή

کنون کز یقین گفت باید سخن
رها کن رصد نامه‌های کهن
(نظامی)




ὅτι μὲν οὖν οὐκ ἔστιν αἰσθάνεσθαι τῆς οὐσίας, δῆλον.
شیوه‌ی گالیله‌ای:
بازگشت به تجربه .- تجربه‌ی خود چیز مستقل از نقل و نیز از ذهنیت .- خود چیز چونان محسوسات.- خود چیز آن‌سوی محسوسات و در محسوسات .- چیز محاسبه‌پذیر.- کمیت و اندازه‌‌گیری .- تفکیک گالیله ای-هابزی کیفیات اولیه و ثانویه.- نومینالیسم گالیله ای.- آن‌سوی حس بودن چونان «علت».- ظهور شیءفی‌نفسه به جای «اوسیا».- ماهیت ریاضیِ شیء فی‌نفسه چونان برابرایستا.- ماده چونان امتداد.- ظهور طبیعت ریاضیاتی.- بت های بیکن .- ظهور بت فرعون.- نقاشی داوینچی بدن غایتمند غیرمکانیک ارگانیک

non sieno altro che puri nomi
فهرست جلسات دوره بسیار ویژه مدرسه تقدیم عزیزان شد این دوره هنوز امکان ثبت نام دارد. دو جلسه کلیات و اول انجام شده و فایل شان موجود است اما اینها مقدماتی هستند و هنوز وارد تنه ی بحث نشده ایم و امشب جلسه دوم را خواهیم داشت که کار در معنای رسمی آغاز خواهد شد. به هر حال رنگ عناوین گواهی دهد از آنچه قرار است بنشوید. می توانید برای نام نویسی به من پیام بدهیدhttps://t.me/Alinejatgholami23. هزینه یک میلیون و دویست هزار تومان است و امکان تقسیط هست. پلت فورم در گوگل میت خواهد بود و به صورت تصویری و فایل آفلاین از این جلسه دیگر «تصویری» است نه صرفاً صوتی با کیفیت بسیار بالا.
عنوان دوره:
"تاریخ فلسفه‌ی مدرن از دکارت تا هگل"
فهرست جلسات
جلسه‌ی مقدماتی: کلیات
جلسه اول: مسیرهای سوبژکتیویسم و ابژکتیویسم
جلسه دوم: بازگشت به خود چیزها از رنسانس تا امپریسیسم: دقت
جلسه سوم: دکارت و بازگشت به "خودِ" تأمل: در جست‌وجوی یقین
جلسه‌ی چهارم: تاریخ تصور: از دکارت به هیوم از هیوم به کانت و از کانت به هگل
جلسه‌ی پنجم: تاریخ تصدیق از لایب‌نیتس به کانت و از کانت به بولتزانو
جلسه‌ی مکمل جلسات چهارم و پنجم: اپیستمه و هرآنچه هست
جلسه‌ی ششم: مکانیسم و ارگانیسم: لایب‌نیتس و نیوتن
جلسه‌ی هفتم: درونباش‌انگاری و فرارونده‌انگاری: از اسپینوزا به کانت و از کانت به هگل و از هگل به نیچه
جلسه‌ی هشتم: پسوخه و گایست: از لاک تا فروید و از دکارت تا هولدرلین
جلسه‌ی نهم: ظهور ایده‌ی تاریخ: از ویکو تا هردر و از هردر تا هگل و از هگل تا دیلتای
جلسه‌ی نهم: جدال هنر، دین، علم، سیاست و فلسفه در عصر مدرن
جلسه‌ی دهم: معنا و مشروعیت مدرنیته: از بلومنبرگ تا بلومنبرگ
جلسه‌ی یازدهم: تاریخ فلسفه‌ی مدرن چونان روایات فیلم در تاریکی
جلسه‌ی دوزادهم: ترانه‌های عاشقانه‌ی خود فیل: ظهور پدیدارشناسی
جلسه‌ی موخره: هوسرل و هگل: دو رویکرد رادیکال به تاریخ فلسفه: پدیدارشناسیِ تاریخ در تقابل با دیالکتیکِ روح

Records

16.02.202506:28
4.7KSubscribers
22.03.202523:59
200Citation index
26.02.202523:59
1.2KAverage views per post
24.01.202513:52
991Average views per ad post
27.02.202523:59
9.94%ER
26.02.202523:59
25.34%ERR
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
JAN '25FEB '25MAR '25APR '25MAY '25

Popular posts مدرسه

13.05.202513:00
جلسه سوم نهیلیسم.m4a
13.05.202513:00
جلسه چهارم نهیلیسم.m4a
20.04.202521:44
۱۴۰۴۰۱۳۱ زن‌زندگی‌آزادی
21.04.202512:53
1- محافظه‌کارانه: حفظ ارزش‌های سابق: متوسط رو به پایین، نیاز به تلاش بیشتر در مفاهمه‌ی البته انتقادی با تاریخ دارند.
2- انقلابی: اگر در معنای طغیان علیه نظم موجود باشد، قویترین نسل بعد از دهه‌ی سی، اگر به‌معنای روحیه‌ی تأسیسی باشد، ضعیف مثل بقیه نسل‌ها بجز همان دهه شصتی‌ها که برعکس این نسل بودند که در طغیان علیه نظم موجود ضعیف ولی روحیه‌ی تأسیس نظم نوین قوی.
3- اصلاح‌گرانه: بهبود و اصلاح روال‌هایی که واقعاً امکان اصلاح دارند، خوب، آنقدرها هم که تصور می‌شود آنارشیست در معنای نفی مطلق بدون ایجاب نیستند.
4- ارتجاعی: بازگشت به غار و طبیعت و دین و عرفان و یوگا و این چیزها، خوشبختانه از مسیری که دهه‌ی هفتادی‌ها در پیش گرفتند دارند نجات‌مان می‌دهند و آینده‌گراترند در کل تا گذشته‌گرا.
نکته‌ی آخر: دقت کنید که درست است که کوشیدم «توصیفی» نظر به متن‌هایی که خواندم بنویسم، اما واقعیت این است که در چنین مجالی هیچ توصیفی فارغ از وجه «تجویزی» نیست. در یک معنا اینها فقط روایت من از "آنچه باید باشد" است تا "آنچه که هست". شاید من فقط دارم «آرزوهای» خودم را می‌نویسم. اما در این صورت هم باز فکر می‌کنم متن بدی نباشد به هر حال می‌تواند به چشم چند توصیه دیده شود که یک نفر دارد ضعف‌های خودش را عیان می‌کند که باز خوب است بدانی که شما تکرارش نکنی.
علی‌نجات غلامی
21.04.202512:53
نتیجه‌گیری مطالعه‌ی متن‌های عزیزان نسل دهه‌ی هشتادی که برایم متن فرستادند
دوستان عزیزم قرار بود زودتر چیزی بنویسم و به هر حال شرایط و حس و حالم به تأخیرش انداخت.
خیلی بی‌تعارف قوت‌ها و ضعف‌ها را بر می‌شمارم.
اولین نکته: آنجاکه پای داوری فرهنگیِ یک گروه است، معیار را "سقف" در نظر می‌گیرند نه حدوسط یا حد پایین. در واقع کسی برای قضاوت سطح موسیقی وین یا فلسفه‌ی آلمان و غیره سراغ معمولی‌ها نمی‌رود درواقع بالاترین بالفعلیت‌ها را معیار قرار می‌دهد! بنابراین، نباید این نسل را نیز از این قاعده مستثنی کرد. پس مترم قوی‌ترین متنهایی است که به دستم رسید.
تاجاییکه خواندم و دیدم این نسل قوت‌ها و ضعف‌هایی نسبت به چهار نسل قبلی که هنوز در حیطه‌ی نوشتار فعال‌اند دارند:
- سلامت روانی بیشتر. برخلاف تصور ایجاد شده، این نسل از حیث روانشناختی تاجایی که نوشته‌ها را دیدم تیک‌های روانپریشانه و روان‌نژدانه‌اش بسیار کمتر از نسل‌های قبلی بود.
- اصالت اطلاعات. در سطح اینفورمیشن اطلاعات جعلی در میان این نسل بسیار کمتر رد و بدل می‌شود و نوعی خودچک‌گری در کارشان هست که ارزشمند است. که این امر، هم ناشی از روح زمانه است و هم شیوه‌ی عام تربیت این نسل که می‌شود گفت دلیلی نمی‌بینند دروغ بگویند.
- تناسب سن و دانش. عموماً پیش‌تر از آنچه دارند حرکت نمی‌کنند. و این نکته که دقیقاً شُکه‌ام کرد برخلاف پیش‌فرض‌ام بود که فکر می‌کردم طبعاً باید در این عصر "بازنمایی" دقیقاً درگیر فضای "نمایشی" باشند اما این‌طور نبود.
- تنوع کاراکتری، این نسل شخصیت‌های بسیار مختلفی داشت که برخی حتی "پرسونا" داشتند یعنی متن و قلم‌شان «امضاء» داشت. بنابراین، تیپ‌سازی از آنها با عناوینی مثل نسلz یک تیپ‌سازی هژمونیک آپاراتوس قدرت است.
- ضریب هوشی در مجموع قابل قبول در سقف نوشتارهایی که دیدم که این برخلاف آمارهایی است که می‌دهند.
- فاکتورهای نوشتار:
1) قدرت ترجمان: خوب
2) قدرت فهم: متوسط رو به بالا
3) قدرت تحلیل: متوسط
4) قدرت تفسیر: ضعیف (فرق چندانی با نسل‌های قبلی ندارد بجز نسل دهه‌ی شصت که قدرت تفسیری‌اش کمی از نسل‌های قبل و بعدش، البته به دلیل ترومای متحیرکننده، بهتر بود)
5) قدرت تفکر: هنوز ناشناخته
6) خلاقیت: متوسط رو به بالا. توان کنترل شیدایی‌شان بیشتر است.
7) قدرت ری-تینکینگ: خیلی خوب (بازاندیشی اندیشه‌ی دیگران در این نسل عالی است. مثلا دیدم خانمی از جمله‌ای از کیارستمی چیزهایی بیرون کشیده بود که خود کیارستمی به مخیله‌اش خطور نمی‌کرد!).
8) روشمندی: مثل دهه‌ی هفتاد می‌توان افتضاح نامید. این مهم‌ترین ضعف این نسل است.
9) مپ‌خوانی: عالی، استخراج نقشه‌ی فکری حوزه‌ی مطالعه در این نسل بسیار بهتر از نسل‌های قبلی است، ذهن جزیره‌ای ندارند که در گوشه‌ای گیر کنند، خیلی بهتر می‌توانند حوزه‌ی مد نظرشان را رصد کنند و نقشه‌خوانی کنند. زیاد هم درگیر انباشت بیهوده‌ی اطلاعات نیستند ولو هنوز در بخش تحلیل اطلاعات مشکل دارند که این به مقوله‌ی روشمندی و مقوله‌ی بعدی مربوط است.
10) افق مسائل: بد، چون در پیوند با روشمندی است، بازهم پیشرفت خاصی نسبت به نسل‌های قبل حاصل نشده است، اینجا ذهن‌شان هنوز نمی‌تواند سلسله‌مراتب مسائل را تا بنیادها بکاود این به دلیل سن کم نیست، مسئله پایدیا و آموزش است اگر حل‌اش نکنند تا آخر عمر این ضعف با صرف دانش بیشتر حل نخواهد شد.
11) صَرف (یعنی استفاده‌ی مناسب از ترمینولوژی و دستگاه واژگانی): این ضعف کلی فضای ایرانی است، اما می‌توان مقداری بهبود یافته نسبت به نسل‌های قبلی دید. البته بجز دهه شصتی‌ها که در این امر استثنایی عمل کرده‌اند و از حیث دقت واژگانی در کل تاریخ ایران معاصر حتی از غول‌های دهه‌های ده و بیست قرن حاضر دقیق‌تر بوده‌اند.
12) نحو (گرامر و نثر): درحال استاندارد شدن در این نسل، ممکن است بتوانند پلی بین نثرمحوری دهه‌های سی تا پنجاه و صرف‌محوری دهه‌ی شصت ایجاد کنند.
13) مونولوگ یا حدیث نفس: خوب اما آلوده با عناصر رمانتیک گاه مفرط. دلنوشته‌های‌شان بیش از حد است.
14) جست‌وجو و منبع‌شناسی: بهتر از دهه‌های قبل اما ضعیف‌تر از دهه‌ی هفتاد، اگرچه با امکان‌تر از نسل هفتادند اما نسبت به آنها پیش‌رفت قابل توجهی نداشته‌اند در این باب.
15) وطنی‌زدگی: بزرگ‌ترین ضعف دهه‌ی شصتی‌ها که همیشه حس بدی نسبت به متفکر هم‌وطن داشتند و رسوباتش کمی هم در دهه‌ی هفتاد ماند، در این نسل در حال محو شدن است.
16) دیالوگ: اگرچه این نسل نوعاً نسلی جدلی و پلمیک نیست مثل دهه‌های چهل و پنجاه که بی‌برهان‌ترین نسل‌های تاریخ معاصر بودند، اما ضعف دیگری دارد یعنی ضعف در "خویشتنداری" که راحت رنجور شده و به هم ریخته و پریشان می‌شوند و در بازی جدل می‌افتند. خلاصه باید روی این نکته‌ی منشی و بحث روش و افق مسائل و ترمینولوژی بیش از هر چیزی کار کنند.
17) در چهار شیوه‌ی پراکسیس:
16.05.202522:34
Roham Rule:
What is necessarily correct in theory may not necessarily be correct in practice, but what is necessarily incorrect in theory is necessarily incorrect in practice as well

قاعده‌ی رُهام:
آنچه ضرورتاً در نظر صحیح است ممکن است ضرورتاً در عمل صحیح نباشد، اما آنچه ضرورتاً در نظر ناصحیح است در عمل نیز ضرورتاً ناصحیح است.
13.05.202510:49
چرا سکوت؟ این حیرت آخر!

همیشه خوب‌ها را از بدها و باادب‌ها را از بی‌ادب‌ها تفکیک می‌کردم: مخاطبان خوب، مخاطبان بد. بادقت تحت نظر داشتم، چپ‌های محترم را از چپ‌های فحاش یا لبیرال‌های بافهم و کمالات را لیبرال‌های خل و چل، درست مثل یک میوه‌فروش حساس جدا می‌کردم.
اما در پایان همه به یکسان نابود شدند.
در پایان همه به یکسان درون اتاق‌های گاز این شهر آهن و دود نفس‌شان گرفت و در رنده‌ی روزمرگی تکه تکه شدند.
تمامی کسانی که مرا مثل یک خدا ستایش می‌کردند دقیقاً سر از همان قبرستانی درآوردند که کسانی که به اسم من می‌خندیدند و دیوانه خطابم می‌کردند رفتند.
آیا اشتباه کردم؟ آیا آرزویی بیش از طاقت این جهان داشتم؟ آیا همه‌اش از ترس گیلگمشی من از مرگ و افول بود؟ آیا این جهان دیگر تاب آرزوی کوچک مرا ندارد؟ اینکه بخواهم ستارگانی هر چند کوچک در این شب سیاه ماندگار باشند؟ چرا هر نابغه‌ای که می‌بینم فقط چند روز است و دیگر در دل سیاهی محو می‌شود؟
این چه رازی است در این جامعه که همه آرزو دارند هر ستاره‌ای که می‌درخشد سریعاً خاموش شود؟ مگر سخت است فهم این حقیقت ساده که «هرچقدر دیگری را تحقیر کنی دقیقا به همان میزان حقیری!».
رویای من مگر چه بود، آدمهایی که استمرار داشته باشند در هر سطح توان و استعداد که ثابت‌قدم در این مسیر در دل و در کنار زندگی‌شان تفکر و نوشتن بخشی از زندگی‌شان باشد.
جرم من باور به تو بود، خواه دوست‌ات داشته بوده باشم خواه از تو بیزار بوده باشم.
این سکوت آخرین حیرت است و افول نیست که هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق و ثبت است بر جریده‌ی عالم دوام ما.

علی‌نجات غلامی
13.05.202512:59
دوستان جلسات بعدی این دوره هم رایگان خدمت شما کامل گوش بدهید:
14.05.202518:35
برگِم تارِش خَم و رَش سِرِشتَه
وَ پِشتِ بورش و زویخ نبشتَه
و اُور منالو کارِش وارشتَه
راخیزِ توق‌آو کی جای کِشتَه!

نه خو نه گن بی، دونیای طبعﹾ‌کار
آیم مِداش کِرد، کِردِش معنی‌دار
و گَن‌ِت گَن کِرد و خوت نَبی کار
تو لا بان هوساین اُویش آیشت‌تَ هوار

ناموسِش بِفَم، قاموسِش پَذیر
گُزیرِش گُریز، تَن بِی ناگزیر
قَرتی ندارو و جوان و پیر
جیل‌دار اَوَسَ و قابِش اسیر

هاتِت مَنش‌تَ، نِهاتِت رَوِشت
تو کار دَس وِژتین، کَسِت نَسِرِشت
دفتردار عالم وَ غاز سرنوشت
تو گامت هیز دا، اُویش می‌نوشت

راگی سیاست، هوزِ منت‌دار
تا جای دُرُس بی، دنیاش بی مَدار
دین و سیاست، راگان جیاکار
یه لا چی اوه نَگِرت یِه لا کار

اسیرِم وَ دَس یِه گَل فِرِشته
که کار گِل نکه، ای کارَ زِشته
مِه گیانم گِله وه شو آغِشته
کولا دَس وژم، وَ لام بَهِشته

علی خوسه‌هَور، علی سیفاکَر
دَم یَوارانی اِی مال دایُو دَر
راگی «بِسازی» و پا گِرتَه وَر
سازی و سازی، تمویرُو تَوَر
دوبیتی های اومانیستی به زبان لکی از علی نجات غلامی
21.04.202516:20
حالا مسیر چه بود؟ یعنی آن معنای مثبت مقاله‌نوشتن را که سیزیفی نباشد؟ من در کار چهره‌های کلیدی در همین هوسرل‌شناسی نگریسم، طبعاً ژورنال‌های بسیاری در باب هوسرل سرشار از مقالات از اسامی مختلف و با موضوعات و سبک وسیاق‌های گوناگون بودند اما در این میان اسامی تکرار‌شونده و کلیدی‌ای بودند که «منطق» خاصی بر کار آنها حاکم بود. این منطق دقیقاً منطقی بود که از آن منجلاب بورورکراتیک فرد را نجات می‌داد. دیدم چهره‌هایی مثل همین ولتون اصلا ول و بی جهت و برای کسب رزومه و بالا رفتن مقام آکادمیک «مقاله» ننوشته‌اند. این خیلی خیلی مهم است عزیز گوش بده. دیدم این آدمها که غول محسوب می‌شوند اول به یک «اتخاذ موضع» رسیده‌اند یعنی عمری مطالعه کرده‌اند، «میادین مناقشات» را پیدا کرده‌اند و به نحوی منسجم با حرکت از کل به جزء و از مبتنی به مبتنا "اتخاذ موضع" کرده‌اند، و کتب و رسالاتی اول در توصیف و توضیحِ تفکر، قرائت، تفسیر، برداشت یا روایت خود نوشته‌اند خاصه در قالب کتاب یا حتی مقاله محوری و آنگاه «مقاله‌نویسی» کارکردی معنادار در «پاسخ به انتقادات»، «توضیح ابهامات»، «فصل‌الخطاب دعواها» و غیره دارد. و این مسیر همیشگی فلسفه بوده و هست و خواهد بود. اما حجم عظیم دیگر مقالات که خیلی‌های‌شان یا انضمامی‌سازی یا نکته‌سنجی یا انطباقی یا نقدی چیزی بوده‌اند معمولاً ثانویه بر فلسفه‌ورزی‌اند ولو مفید باشند. بنابراین، لایه‌ی سفید مقاله زمانی معنا دارد که بدانم طرفی که داد می‌زند های مردم بیایید بینید من مقاله‌ام در ژورنال فلان اکسپ گرفت، پس من فیلسوفم! خب این مقاله الان در پیوند با کدام روایت توست؟ موضع‌ات؟ روایت‌ات فلسفه‌ات؟ کتاب‌ات؟ جواب کی را داده‌ای؟ کی نقدت کرده؟ کدام ابهام از قرائت‌ات را داری در این مقاله برطرف می‌سازی؟! من اعلام کرده‌ام که پس از بیست سال مطالعه در پیوند با روایت کلی‌ام با "تعیین‌تکلیف" با اساسی‌ترین مسائل فلسفه که از کلی‌ترین مواضع تا جزئی‌ترین مناقشات، موضع‌ام علیه طرف‌هایم مشخص شده است می‌خواهم کتابی در حوزه‌ی هوش مصنوعی بنویسم و این چون مخطابش جهانی است به انگلیسی خواهم نوشت و اصلاً هم معلوم نیست که بنویسم یا نه به این دلیل که ممکن است در مسیر استدلالاتم به بن‌بست بخورم و بزنم هر چه نوشته‌ام را شیفت دیلیت کنم، نوشتم هم فرقی برایم نمی‌کند راتلج چاپش کند یا با تف روی دیوار قلعه‌ی فلک‌الافلاک بچسبانمش. دعوی کلان‌ام هم وحدت اخلاق و منطق در زبان هوش مصنوعی است که از حمله‌ی نفسگیر به اساس تفکر فلسفه‌ی تحلیلی شروع می‌شود و تا بیخ و بن اساطیر یونان می‌روم. حالا طرف آمده خب من بروم چکیده‌ای در ژورنال مشهوری روی همین موضوع اکسپ بزنم تا بگویند من از این مهم‌ترم! فردا هم در باب موضوعی دیگر صددرصد متباین و مغایر با این موضوع مقاله‌ای دیگر لابد! هر کس هم گفت خب حالا که این همه مقاله نوشتی، «حقیقت چیست؟» درجواب بگویم «آلمانی سخت است برو زبان یاد بگیر». این نگاه کودکانه ناشی از عدم درک ماهیت مقاله است. من برایم این نمایشات و تظاهرات پشیزی اعتبار ندارد. همین متن را هم بابت دلسوزی نوشتم که کمتر گول این بازی‌های کودکانه را بخورید. وگرنه وظیفه‌ی من نیست فرق دوغ و دوشاب را برای تویی توضیح بدهم که این باید ساده‌ترین مسئله‌ای باشد که بایستی در مسیر فلسفه حل‌اش کنی.
کسی اگر تمام حرف‌های مرا گوش داده باشد می‌فهمد که همه‌ی حرف‌ها به طور شبکه‌ای به هم مربوط‌اند و از پایه‌ای‌ترین تا جزئی‌ترین مسائل یک تشخص فکری منسجم دارند.
29.04.202514:19
تاریخ فلسفه مدرن از دکارت تا هگل


جلسه دوم: بازگشت به خود چیزها از رنسانس تا امپریسیسم: دقت


طرح کلی: بازگشت به خود چیزها
روح کلی رنسانس.-تقابل با نقل‌انگاریِ اسکولاستیک.- شعار «بازگشت به خود چیزها» از دل یا علیه اسکولاستیسیسم.- رسوبات اسکولاستیسیسم در نحوه‌ی بازگشت به خود چیزها.- دو شیوه‌ی بازگشت به خود چیزها.- خودم می‌نگرم یا خودم می‌نگرم! به امور/به چیزها .- شیوه‌های گالیله‌ای و دکارتی.- داوینچی آیا امکان شیوه‌ی سومی بود؟!

ἐπὶ τὰ πράγματα αὐτά

ὁ νοῦς ἐνεργείᾳ ζωή

کنون کز یقین گفت باید سخن
رها کن رصد نامه‌های کهن
(نظامی)




ὅτι μὲν οὖν οὐκ ἔστιν αἰσθάνεσθαι τῆς οὐσίας, δῆλον.
شیوه‌ی گالیله‌ای:
بازگشت به تجربه .- تجربه‌ی خود چیز مستقل از نقل و نیز از ذهنیت .- خود چیز چونان محسوسات.- خود چیز آن‌سوی محسوسات و در محسوسات .- چیز محاسبه‌پذیر.- کمیت و اندازه‌‌گیری .- تفکیک گالیله ای-هابزی کیفیات اولیه و ثانویه.- نومینالیسم گالیله ای.- آن‌سوی حس بودن چونان «علت».- ظهور شیءفی‌نفسه به جای «اوسیا».- ماهیت ریاضیِ شیء فی‌نفسه چونان برابرایستا.- ماده چونان امتداد.- ظهور طبیعت ریاضیاتی.- بت های بیکن .- ظهور بت فرعون.- نقاشی داوینچی بدن غایتمند غیرمکانیک ارگانیک

non sieno altro che puri nomi
13.05.202521:29
They ask me: "Why haven’t you written an article in English yet?!"
Truth is, I have nothing to say to Europeans. And I hate the idea of regurgitating their own words back to them, just to hear them say, "Bravo, you’ve understood us well!" As if I’m starving for their validation.
Though, there is one thing I want to say—but damn it, every language I turn to has already been colonized. No matter how I phrase it, it ends up sounding laughable.
Here’s my point: NASA and others are wasting their efforts sending mathematical messages into the cosmos. Mathematics is not a universal language. To this day, humanity has only broadcast one authentic message to the heart of the universe: the sound of Farhad’s pickaxe.
Ali N. Gholami
28.04.202517:18
بخشی از کتاب «مثلت مولف، متن، مخاطب»
شاهپور شهبازی

تماشاگر جهت ادارك داراي الگوهاي بنيادين از پيشي است. هنگامي كه تغیيرات ظاهري (نه بنيادين) در اين الگوهاي بنيادين ايجاد شود، ساختارهاي جديد پديد مي‌آيند. در اينجا مولف هم مولف است و هم مخاطب. در موقعيت مخاطب ذهنش توسط الگوهاي بنيادين ادارك مهروموم شده است و در موقعيت مولف قادر است در اين الگوهاي بنيادين تغييرات ايجاد كند كه منجر به ساختارهاي جديد مي‌گردد.
به نظر من در الگوهاي بنيادي روايت، مخاطب داستان و شخصيت‌هاي فيلم تماشاگر است؛ بنابراين سازمان‌دهي آگاهانه رخدادها و شيوه‌ي تقسيم اطلاعات به گونه‌ي «تمهيد تمركزي» است. دراين شكل از تمهيد، فشردگي اطلاعات و يا تقسيم اطلاعات به گونه‌ايي صورت مي‌گيرد كه تماشاگر در دو موقعيت متضادِ فهم قرار مي‌گيرد. تماشاگر با دو پرسش چه دارد رخ مي‌دهد؟ و چه رخ خواهد افتاد؟ درگير است. در موقعيت اول «تبديل» و در موقعيت دوم «تاخير» صورت مي‌گيرد. اين جابه‌جايي پلكاني تبديل و تاخير منشاء لذت تماشاگر است و علت اصلي قلاب‌شدن ذهن مخاطب به چوب‌رخت روايت. به همين دليل در اين شكل كلاسيك روايت، ساختارِ صحنه اهميت اساسي دارد. درغالب فيلم‌هاي آلترناتيو يا هنري الگوهاي بنيادي روايت به چالش كشيده مي‌شود. در اين گونه از ساختارها گويا مخاطب اصلي فيلم نه تماشاگر بلكه ساير شخصيت‌هاي فيلم هستند.
اين تفاوت اصل بسيار مهمي است؛ زيرا در اين گونه از فيلم‌ها شخصيت‌هاي فيلم به گونه‌ايي عمل مي‌كنند كه گويا در صدد كشف راز ساير شخصيت‌هاي ديگر فيلم هستند نه به شكلي كه گويا قرار است اين راز را با شخص ناظري به نام تماشاگر در ميان بگذارند. بنابراين سازمان‌دهي آگاهانه رخدادها و شيوه‌ي تقسيم اطلاعات به گونه‌ي «تمهيد توزيعي» صورت مي‌گيرد و تماشاگر تنها با پرسش چه دارد رخ مي‌دهد؟ درگير مي‌شود.
دراين شكل از تمهيد، تقسيم اطلاعات به گونه‌ايي صورت مي‌گيرد كه تماشاگر بايد منتظر بماند تا داستان شخصيت‌ها با هم كامل شود تا از لذت كشف برخوردار شود. بنابراين كمتر با موقعيت «تبديل» و غالبا در پايان فيلم از لذت «تاخير» برخوردار مي‌شود.
در پرسش چه دارد رخ مي‌دهد؟ تمركز تماشاگر بر رفتار و روانشناسي شخصيت است در پرسش چه اتفاقي خواهد افتاد؟ تمركز تماشاگر بر نتايج رویدادها‌ی قبلي و پاسخ رويدادهاي آتي است و صحنه نقش مفصل ارتباطي را بازي مي‌كند كه هم گذشته را به عنوان يك پتانسيل در خود دارد و هم متمايل به پرسش زمان حال است و هم معطوف به پاسخ آينده كه به دوشكل بيم و اميد به ذهن مخاطب سنجاق مي‌شود. بنابراين افكت غالب معلق ماندن ميان دو موقعيت متضاد است كه علت اصلي لذت تماشاگر است.
در حالي كه در فيلم‌هاي هنري به قول بردول«تنها يك نكته‌ي كليدي در كل فيلم وجود دارد كه بايد پنهان بماند و در صورتي كه اين نكته‌ي كليدي افشا شود روايت يكسره قابل پيش‌بيني خواهد بود.» به همين دليل بنظرم علت استقبال تماشاگر از الگوهاي بنيادي روايت ارضاي لذت «همزماني»، «پيش‌زماني» و «پس‌زماني» است.
براي درك بهتر مفهوم هم‌زماني، پيش‌زماني و پس‌زماني كافي است اولين ملاقات كلاريس با هانيبال لكتور در فيلم «سكوت بره‌ها»را به عنوان شكل كلاسيك روايت با اولين ملاقات والنتين با قاضي بازنشسته در فيلم «قرمز» كيشلوفسكي به عنوان گونه‌ي هنري با هم مقايسه كنيد تا متوجه منظورم شويد.


#شاهپور_شهبازی. (شنبه 6 اردیبهشت ماه 1404)
(هرگونه پخش و استفاده از متن‌ها تنها مستقیما از طریق این کانال و با ذکر منبع مجاز می‌باشد)
@shahpour_shahbazi
29.04.202510:47
عنوان دوره:
"تاریخ فلسفه‌ی مدرن از دکارت تا هگل"
فهرست جلسات
جلسه‌ی مقدماتی: کلیات
جلسه اول: مسیرهای سوبژکتیویسم و ابژکتیویسم
جلسه دوم: بازگشت به خود چیزها از رنسانس تا امپریسیسم: دقت
جلسه سوم: دکارت و بازگشت به "خودِ" تأمل: در جست‌وجوی یقین
جلسه‌ی چهارم: تاریخ تصور: از دکارت به هیوم از هیوم به کانت و از کانت به هگل
جلسه‌ی پنجم: تاریخ تصدیق از لایب‌نیتس به کانت و از کانت به بولتزانو
جلسه‌ی مکمل جلسات چهارم و پنجم: اپیستمه و هرآنچه هست
جلسه‌ی ششم: مکانیسم و ارگانیسم: لایب‌نیتس و نیوتن
جلسه‌ی هفتم: درونباش‌انگاری و فرارونده‌انگاری: از اسپینوزا به کانت و از کانت به هگل و از هگل به نیچه
جلسه‌ی هشتم: پسوخه و گایست: از لاک تا فروید و از دکارت تا هولدرلین
جلسه‌ی نهم: ظهور ایده‌ی تاریخ: از ویکو تا هردر و از هردر تا هگل و از هگل تا دیلتای
جلسه‌ی نهم: جدال هنر، دین، علم، سیاست و فلسفه در عصر مدرن
جلسه‌ی دهم: معنا و مشروعیت مدرنیته: از بلومنبرگ تا بلومنبرگ
جلسه‌ی یازدهم: تاریخ فلسفه‌ی مدرن چونان روایات فیلم در تاریکی
جلسه‌ی دوزادهم: ترانه‌های عاشقانه‌ی خود فیل: ظهور پدیدارشناسی
جلسه‌ی موخره: هوسرل و هگل: دو رویکرد رادیکال به تاریخ فلسفه: پدیدارشناسیِ تاریخ در تقابل با دیالکتیکِ روح
13.05.202513:12
من سعی می کنم حالا که زیاد حس نوشتن نیست گاهی درسهایی و جلساتی را اینجا نشر دهم که طبعا از خیلی وجوه بهتر از متن است. درس به هر حال هم راحت است گوش دادن اش هم اینکه حرف کامل منعقد می شود. دراز به دراز روی تخت تان کپه مرگ تان را می گذارید و با صدای خسته و خش دار علی نجات غلامی به خواب می روید از اهنگ گوش دادن که بهتر است یا اینستاگرام را چرخیدن. البته فقط بحث حس ننوشتن نیست چون سخت مشغول آثارم نیز هستم ترجمه ها و تألیفاتی که دیگر بیش از این درنگ جایز نیست باید منتشرشان کنم. پست نویسی که دیگران دارند می نویسند خیلی هم با رعایت اصول تولید محتوا. قشنگ و شکیل تر از ما.
Log in to unlock more functionality.