
بیگانه
این یه کتاب زنده از اتوبایوگرافی منه و هیچ ربطی به کتاب آلبرکامو نداره.
گاهی اگر خوب بودم بذار ایده شم، اگر بد بودم لقمان شو.
شناس @nnkskhnmg
لینکهای مرتبط با من: https://zil.ink/nira
اینستای من: nikally.me
گاهی اگر خوب بودم بذار ایده شم، اگر بد بودم لقمان شو.
شناس @nnkskhnmg
لینکهای مرتبط با من: https://zil.ink/nira
اینستای من: nikally.me
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateFeb 13, 2023
Added to TGlist
Oct 31, 2024Latest posts in group "بیگانه"
26.04.202520:22
26.04.202519:57
انسان بودن با تمامی ابعاد خویش.


26.04.202519:55
وقتی با آوا و نیر میشینم حرفهای زنانهی جالبی میزنیم. بعد احساس میکنم همه به حرفهای زنانه جالب در زندگیشون نیاز دارم.
26.04.202519:25
هرچی فکر میکنم این چندوقت، توی زندگیم زن ازدواج کردهی خوشحال ندیدم. شما دیدی؟
21.04.202500:18
احساس میکنم در زندگیم، دست کم برای مدتی، به فیگور پرستار نیاز دارم.
17.04.202513:06
من جای ننش بودم میگفتم منم خیلی چیزا تو این دنیا میخوام. خب؟
17.04.202511:10
اگر دنبال یکی هستید که بهتون بگه چیکار کنید و چیکار نکنید باید دنبال روانشناس بگردید نه انسانشناس.


17.04.202508:44
این چشمها دست نداره؟
17.04.202508:33
- چشمها و چیزهای دیگر
16.04.202521:50
تجربهی کار در رستوران
احساس کردم داشتن این تجربه توی زندگیم مهمه. وقتی فرصتش پیش اومد، بهش نه نگفتم. قبل از اینکه انجامش بدم از تجربهی بقیه پرسیدم و یکی بهم گفت: اونها برای خوشگذرونی و آرامش به اونجا میان، رفتار تو میتونه توی این مهم تاثیر بذاره. به این نکته خیلی فکر کردم چون حرف درستیه. وقتی داشتم غذا سرو میکردم متوجهش میشدم. درعوض روی دیگهی سکه رو هم دیدم. درحین آرامش مشتریها، توی پشتصحنه غوغاست. یک تلاش دستهجمعی برای اینکه همهچیز خوب، اندازه و به موقع باشه. یک هنر جمعی که درنهایت، کسی براش دست نمیزنه. وقتی داشتم به این جملهها توی سرم فکر میکردم، همزمان چیزی از عمق آزارم میداد. این فکت که سرو کردن غذا نوعی مراسم به ارث رسیده از زمان بردهداریه، راحتم نمیذاشت. احساس کردم این چیزیه که نباید براش دست زد. احساس میکردم چیزیه که باید برچیده بشه. نکات زیادی از زمان بردهداری رو میشد توش دید. از جای جدای کسانی که کار میکنن و غذا خوردنهای جدا و یواشکیشون تا تلاش برای رضایت دیگری. احساس کردم تنها وقتی این از بین میره که همه آدمها به نوعی شراکتی با قدرتی بالانس شده در این فعل داشته باشن. احساس کردم بعضی چیزها بسیار زیبان و سایدهای زیاد احساسیای با خودشون حمل میکنن اما در نهایت، بخش کثیفی درون خودشون به یادگار میبرن که نمیشه با احساسات زیاد و سانتیمانتالیسم توجیهش کرد. از این همه توجه به بشقاب غذا و بیاهمیتی فعل تغذیه کردن و تقلیلش به صرفا خوردن و مصرف کردن، ناراحت شدم. تغذیه، یک امر پر پیچ و خمه که باید به درستی از قبل چیده بشه. باید همه رو درون خودش جا بده. باید یک همکاری مداوم باشه. یک لذت از زمانی که میشه در کنار هم بود. یک ساید فراموش شده.
احساس کردم داشتن این تجربه توی زندگیم مهمه. وقتی فرصتش پیش اومد، بهش نه نگفتم. قبل از اینکه انجامش بدم از تجربهی بقیه پرسیدم و یکی بهم گفت: اونها برای خوشگذرونی و آرامش به اونجا میان، رفتار تو میتونه توی این مهم تاثیر بذاره. به این نکته خیلی فکر کردم چون حرف درستیه. وقتی داشتم غذا سرو میکردم متوجهش میشدم. درعوض روی دیگهی سکه رو هم دیدم. درحین آرامش مشتریها، توی پشتصحنه غوغاست. یک تلاش دستهجمعی برای اینکه همهچیز خوب، اندازه و به موقع باشه. یک هنر جمعی که درنهایت، کسی براش دست نمیزنه. وقتی داشتم به این جملهها توی سرم فکر میکردم، همزمان چیزی از عمق آزارم میداد. این فکت که سرو کردن غذا نوعی مراسم به ارث رسیده از زمان بردهداریه، راحتم نمیذاشت. احساس کردم این چیزیه که نباید براش دست زد. احساس میکردم چیزیه که باید برچیده بشه. نکات زیادی از زمان بردهداری رو میشد توش دید. از جای جدای کسانی که کار میکنن و غذا خوردنهای جدا و یواشکیشون تا تلاش برای رضایت دیگری. احساس کردم تنها وقتی این از بین میره که همه آدمها به نوعی شراکتی با قدرتی بالانس شده در این فعل داشته باشن. احساس کردم بعضی چیزها بسیار زیبان و سایدهای زیاد احساسیای با خودشون حمل میکنن اما در نهایت، بخش کثیفی درون خودشون به یادگار میبرن که نمیشه با احساسات زیاد و سانتیمانتالیسم توجیهش کرد. از این همه توجه به بشقاب غذا و بیاهمیتی فعل تغذیه کردن و تقلیلش به صرفا خوردن و مصرف کردن، ناراحت شدم. تغذیه، یک امر پر پیچ و خمه که باید به درستی از قبل چیده بشه. باید همه رو درون خودش جا بده. باید یک همکاری مداوم باشه. یک لذت از زمانی که میشه در کنار هم بود. یک ساید فراموش شده.
16.04.202521:11
تمام 🫱🏻🫲🏼
16.04.202516:20
شروع
16.04.202515:59
آقا خیلی خوبه که مشخص کردم و دارم نامرتبطترین دایرکتهای عمرم رو میگیرم. چه لذتی در گرفتن وقت و اعصاب دیگری هست؟ واقعا دوستدارم بدونم.
16.04.202515:34
بچههایی که توی کانتکست انسانشناسی/ مردمشناسی هستن و دوستدارن یه پروژه کار کنیم، من یه ایدهای دارم که برای انجامش نیاز دار به همکار دارم. اگر توی این حوزه هستید و روی یه ریسرچ انسانشناسی دیجیتال علاقه دارید، خوشحال میشم بهم پیام بدید. @nnkskhnmg
16.04.202515:20
Jannatkhah once said
Records
22.03.202507:08
15.9KSubscribers31.10.202423:59
0Citation index24.03.202523:59
3.7KAverage views per post06.04.202523:59
3.1KAverage views per ad post20.01.202523:59
2.45%ER24.03.202523:59
23.56%ERRGrowth
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
History of channel changes
Log in to unlock more functionality.