
Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Лёха в Short’ах Long’ует

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Инсайдер UA

Реальна Війна | Україна | Новини

Лачен пише

Nairaland Pulse | News

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Лёха в Short’ах Long’ует

Мир сегодня с "Юрий Подоляка"

Труха⚡️Україна

Инсайдер UA

Реальна Війна | Україна | Новини

Лачен пише

Nairaland Pulse | News

Анатолий Шарий

Реальний Київ | Украина

Лёха в Short’ах Long’ует

ابراهیم گلستان
آثار و اندیشه های ابراهیم گلستان
TGlist rating
0
0
TypePublic
Verification
Not verifiedTrust
Not trustedLocation
LanguageOther
Channel creation dateMar 06, 2018
Added to TGlist
Apr 14, 2025Records
13.04.202513:00
3.8KSubscribers28.12.202423:59
0Citation index16.04.202514:22
667Average views per post09.05.202505:12
599Average views per ad post09.05.202505:12
3.75%ER16.05.202505:12
17.56%ERRGrowth
Subscribers
Citation index
Avg views per post
Avg views per ad post
ER
ERR
10.05.202506:02
ویدیوی* بلندتر از گفتوگو با #ابراهیم_گلستان درباره کانون فیلم که بعدها به «فیلمخانه ملی ایران» تغییر نام داد.
*از گفتوگوی پرویز جاهد با ابراهیم گلستان (۱۴۰۲_۱۳۰۱)، مجله سینما_چشم، تابستان ۲۰۱۱.
*از گفتوگوی پرویز جاهد با ابراهیم گلستان (۱۴۰۲_۱۳۰۱)، مجله سینما_چشم، تابستان ۲۰۱۱.
28.04.202509:30
شاید ابراهیم گلستان رو بیشتر با تحقیر دیگران و رابطهش با فروغ بیاد بیارید اما ایشون در کنار اخلاقیاتی که در اکثر مواقع به مزاج دیگران خوش نمیاد،هنر و سبکی خاص از خودش نشون داده و از پیشگامان سینمای نوین ایران شناخته میشه...
#ابراهیم_گلستان #از_قطره_تا_دریا #اسرار_گنج_دره_جنی #خشت_و_آینه
#ابراهیم_گلستان #از_قطره_تا_دریا #اسرار_گنج_دره_جنی #خشت_و_آینه
10.05.202506:02
#ابراهیم_گلستان و راهاندازی «کانون فیلم» در تهران، اواخر دهه ۱۳۳۰ خورشیدی با ایده و همراهی فرخ غفاری.
Video: www.cine-eye.net
متن⬇️
Video: www.cine-eye.net
متن⬇️
10.05.202505:58
🗂
👈 🔗 لینک دانلود مستقیم ویدیو [23.08 مگابایت]
در ابتدای دهه ۴۰ خورشیدی وقتی ابراهیم گلستان مستند «موج و مرجان و خارا» را برای محمدرضا شاه پهلوی نمایش داد، از او چیزی شنید که میگفت تا پایان زندگی فراموش نخواهد کرد.
مستند او درباره عملیات توسعه منطقه نفتخیز در جنوب ایران و رساندن خط لوله نفت به جزیره خارک بود که آرامآرام به بندرگاهی تبدیل میشد برای بارگیری نفت خام از میدانهای نزدیک؛ با نیروی کار خارجی و مهندسانی اغلب غیرایرانی که چندسال این عملیات را پیش بردند تا برای نخستینبار نفتکشی عظیم را در خلیج فارس، لبریز از نفت کنند.
ابراهیم گلستان ایدههای چپگرایانه داشت و مدتی از اعضای مهم حزب توده هم بود. مستندی که او با سفارش شرکت نفت ساخته بود، اشارهها و استعارههایی داشت از آنچه مکتب فکری خود میدانست. مستندی که با جملهای تکاندهنده تمام میشد: «و مُلکِ مروارید آرمیده و مرجان و ماهی سپرده به تقدیر را نصیبی نرسید جز این شیار کفآلود.» و با این جمله، از آن نفتکش عظیم در حال ترک ایران، کفی را بر آب خلیج فارس نشان میداد.
ابراهیم گلستان - که حتی از یادآوری این خاطره اشکش سرازیر میشد- گفته، پس از پایان فیلم با این جمله، شاه از جا برخاسته، قدم زده، فکر کرده، مکث کرده، سکوت کرده و بالاخره به او گفته: «آقای گلستان! تا وقتی من و آدمهایی مثل شما در این مملکت هستیم، نمیگذاریم که این شیار کفآلود نصیب ما شود.»
از آن سال که نفتکشی با گنجایش عظیم برای بردن بار از بندری نو به دریای پارس آمد و منتظر ایستاده بود تا عملیات تمام شود و بارگیری کند، آن زمانِ دریای پارس، آن روزگار #خلیج_فارس، ۶۳سال گذشته. انگار دیگر نه از آن نوع نگاه وطندوستانه اثری میبینیم، نه از آن فیلمساز با آن پیام که فقط محمدرضا پهلوی، نکتهاش را گرفته بود.
حالا ما فرزندان چند نسل بعد، ما عاشقان ایران، در آرزو و حسرت همان شیار کفآلود به دنبال نامی میدویم که دارد از نقشههای جهان پاک میشود.
✍️#گوشه
ویدیو: بخش بالا: مصاحبه ابراهیم گلستان با تلویزیون بیبیسی، بیش از یکدهه پیش و همینطور از #مستند «موج و مرجان و خارا»، ساخته ابراهیم گلستان و آلن پندری، سال ۱۳۴۱.
@gooshe
👈 🔗 لینک دانلود مستقیم ویدیو [23.08 مگابایت]
در ابتدای دهه ۴۰ خورشیدی وقتی ابراهیم گلستان مستند «موج و مرجان و خارا» را برای محمدرضا شاه پهلوی نمایش داد، از او چیزی شنید که میگفت تا پایان زندگی فراموش نخواهد کرد.
مستند او درباره عملیات توسعه منطقه نفتخیز در جنوب ایران و رساندن خط لوله نفت به جزیره خارک بود که آرامآرام به بندرگاهی تبدیل میشد برای بارگیری نفت خام از میدانهای نزدیک؛ با نیروی کار خارجی و مهندسانی اغلب غیرایرانی که چندسال این عملیات را پیش بردند تا برای نخستینبار نفتکشی عظیم را در خلیج فارس، لبریز از نفت کنند.
ابراهیم گلستان ایدههای چپگرایانه داشت و مدتی از اعضای مهم حزب توده هم بود. مستندی که او با سفارش شرکت نفت ساخته بود، اشارهها و استعارههایی داشت از آنچه مکتب فکری خود میدانست. مستندی که با جملهای تکاندهنده تمام میشد: «و مُلکِ مروارید آرمیده و مرجان و ماهی سپرده به تقدیر را نصیبی نرسید جز این شیار کفآلود.» و با این جمله، از آن نفتکش عظیم در حال ترک ایران، کفی را بر آب خلیج فارس نشان میداد.
ابراهیم گلستان - که حتی از یادآوری این خاطره اشکش سرازیر میشد- گفته، پس از پایان فیلم با این جمله، شاه از جا برخاسته، قدم زده، فکر کرده، مکث کرده، سکوت کرده و بالاخره به او گفته: «آقای گلستان! تا وقتی من و آدمهایی مثل شما در این مملکت هستیم، نمیگذاریم که این شیار کفآلود نصیب ما شود.»
از آن سال که نفتکشی با گنجایش عظیم برای بردن بار از بندری نو به دریای پارس آمد و منتظر ایستاده بود تا عملیات تمام شود و بارگیری کند، آن زمانِ دریای پارس، آن روزگار #خلیج_فارس، ۶۳سال گذشته. انگار دیگر نه از آن نوع نگاه وطندوستانه اثری میبینیم، نه از آن فیلمساز با آن پیام که فقط محمدرضا پهلوی، نکتهاش را گرفته بود.
حالا ما فرزندان چند نسل بعد، ما عاشقان ایران، در آرزو و حسرت همان شیار کفآلود به دنبال نامی میدویم که دارد از نقشههای جهان پاک میشود.
✍️#گوشه
ویدیو: بخش بالا: مصاحبه ابراهیم گلستان با تلویزیون بیبیسی، بیش از یکدهه پیش و همینطور از #مستند «موج و مرجان و خارا»، ساخته ابراهیم گلستان و آلن پندری، سال ۱۳۴۱.
@gooshe
10.05.202506:02
من با پول خودم فیلمهای مطرح جهان را میخریدم، دوبله میکردم و در ایران نمایش میدادم
✍️گوشه
«من فیلم میخریدم؛ «مهر هفتم» برگمان و «هملت» و «هنری پنجم» لارنس الویه و «مرد سوم» را هم تهیه کردم. فیلمهای زیادی را از انبار شرکت نفت، سفارتها و جاهای مختلف پیدا میکردم و با هزینه خودم میخریدم. خیلیها را هم در استودیوی رضایی برای کانون فیلم دوبله کردم. هزینههایش خیلی بالا بود ولی عمدا میخواستم این کار بشود، مثل فیلم ساختن خودم بود که میخواستم بشود و فکرش را هم نمیکردم که این پول چطور میتواند برگردد. چقدر هم درست بود این کاری که ما میکردیم. به خاطر اینکه واقعا سطح فکر سینمایی آن زمان به اندازهای بد بود که... اصلا علاقهای نبود به این سطح فیلمها و حالت قرار و ملاقات (راندوویی) داشت این نشستها برایشان. اما تنها راه تغذیه سینمای آن زمان همین بود. این فیلمها را میدیدند و بعد فحش میدادند که هنوز هم ادامه دارد. آدمهای احمق آن دوره هنوز هم هستند و همچنان هم احمق باقی ماندهاند. بعد میگویند گلستان چرا بد حرف میزند؟ کسی که در طی ۵۰ سال آدم نشود، چه میتوانید اسمش را بگذارید جز احمق؟
ولی کسانی مثل بیضایی بودند که قدر این کانون فیلم را میدانستند و به سینما علاقمند شدند و توانستند کار کنند. اینها از تماشای همین فیلمها در کانون فیلم درآمدند و کار کردند. خیلیها هم خِنگ میآمدند و خنگ میرفتند بیرون. همیشه همین بوده. از توی مدرسهها مگر چندتا آدم برجسته بیرون میآید؟ از توی تئاترها مگر چند بازیگر برجسته بیرون میآید؟ برای همین بود که ما این کانون را از روی عشق و علاقه راه انداختیم و من اصلا از این کار پکر نیستم. ما میخواستیم خوراک خوب به اهالی سینما بدهیم و در کنار علاقمندان حقیقی آدمهای مزاحم هم از این خوراک فربه میشدند و فحش میدادند. این ریسک کار هست دیگر. همه کارها همین ریسکها را دارد.»
از صحبتهای ابراهیم گلستان، فیلمساز، نویسنده، مترجم و عکاس درباره راهاندازی کانون ملی فیلم در دهه ۱۳۳۰ با ایده و همکاری فرخ غفاری؛ محلی که چند دهه مثل یک مدرسه سینمایی بیمنت و متواضع فیلمسازان، دانشجویان، منتقدان، علاقهمندان و اهالی سینما را با سینمای جهان آشنا میکرد. در روزهایی که دسترسی به فیلمهای شاخص جهانی وجود نداشت، در فضای روشنفکری همیشه ناراضی و همیشه طلبکار قدرنشناس، در روزگاری که دو پایهگذار موج نوی سینمای ایران دست تنها و فحشخورده، پوست کلفت میکردند، در دوران سینمای مبتذل و سطحی که جامعه را به نادانی تشویق میکرد.
@gooshe
ویدیو: بخشی از گفتوگوی پرویز جاهد با #ابراهیم_گلستان (۱۴۰۲_۱۳۰۱)، مجله سینما_چشم، تابستان ۲۰۱۱
Video: www.cine-eye.net
www.gooshe.net
www.instagram.com/gooshe
📍ویدیوی کاملتر ⬇️
✍️گوشه
«من فیلم میخریدم؛ «مهر هفتم» برگمان و «هملت» و «هنری پنجم» لارنس الویه و «مرد سوم» را هم تهیه کردم. فیلمهای زیادی را از انبار شرکت نفت، سفارتها و جاهای مختلف پیدا میکردم و با هزینه خودم میخریدم. خیلیها را هم در استودیوی رضایی برای کانون فیلم دوبله کردم. هزینههایش خیلی بالا بود ولی عمدا میخواستم این کار بشود، مثل فیلم ساختن خودم بود که میخواستم بشود و فکرش را هم نمیکردم که این پول چطور میتواند برگردد. چقدر هم درست بود این کاری که ما میکردیم. به خاطر اینکه واقعا سطح فکر سینمایی آن زمان به اندازهای بد بود که... اصلا علاقهای نبود به این سطح فیلمها و حالت قرار و ملاقات (راندوویی) داشت این نشستها برایشان. اما تنها راه تغذیه سینمای آن زمان همین بود. این فیلمها را میدیدند و بعد فحش میدادند که هنوز هم ادامه دارد. آدمهای احمق آن دوره هنوز هم هستند و همچنان هم احمق باقی ماندهاند. بعد میگویند گلستان چرا بد حرف میزند؟ کسی که در طی ۵۰ سال آدم نشود، چه میتوانید اسمش را بگذارید جز احمق؟
ولی کسانی مثل بیضایی بودند که قدر این کانون فیلم را میدانستند و به سینما علاقمند شدند و توانستند کار کنند. اینها از تماشای همین فیلمها در کانون فیلم درآمدند و کار کردند. خیلیها هم خِنگ میآمدند و خنگ میرفتند بیرون. همیشه همین بوده. از توی مدرسهها مگر چندتا آدم برجسته بیرون میآید؟ از توی تئاترها مگر چند بازیگر برجسته بیرون میآید؟ برای همین بود که ما این کانون را از روی عشق و علاقه راه انداختیم و من اصلا از این کار پکر نیستم. ما میخواستیم خوراک خوب به اهالی سینما بدهیم و در کنار علاقمندان حقیقی آدمهای مزاحم هم از این خوراک فربه میشدند و فحش میدادند. این ریسک کار هست دیگر. همه کارها همین ریسکها را دارد.»
از صحبتهای ابراهیم گلستان، فیلمساز، نویسنده، مترجم و عکاس درباره راهاندازی کانون ملی فیلم در دهه ۱۳۳۰ با ایده و همکاری فرخ غفاری؛ محلی که چند دهه مثل یک مدرسه سینمایی بیمنت و متواضع فیلمسازان، دانشجویان، منتقدان، علاقهمندان و اهالی سینما را با سینمای جهان آشنا میکرد. در روزهایی که دسترسی به فیلمهای شاخص جهانی وجود نداشت، در فضای روشنفکری همیشه ناراضی و همیشه طلبکار قدرنشناس، در روزگاری که دو پایهگذار موج نوی سینمای ایران دست تنها و فحشخورده، پوست کلفت میکردند، در دوران سینمای مبتذل و سطحی که جامعه را به نادانی تشویق میکرد.
@gooshe
ویدیو: بخشی از گفتوگوی پرویز جاهد با #ابراهیم_گلستان (۱۴۰۲_۱۳۰۱)، مجله سینما_چشم، تابستان ۲۰۱۱
Video: www.cine-eye.net
www.gooshe.net
www.instagram.com/gooshe
📍ویدیوی کاملتر ⬇️
Log in to unlock more functionality.