رِیـحـــاٰن
03.05.202519:41
کاش آغوشی بود که میشد تو بغلش گریه کرد.
03.05.202510:21
اگر از آدمی ایرادی دیدید یا در رفتار او تناقضی دیدید، آن را به کل شخصیت او تعمیم ندهید.
آدم ها مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها، زشتی ها و زیبایی ها در کنار هم هستند.
هیچ خوبی مطلق یا بدی مطلقی وجود نداره.
هیچکس کامل نیست.
اگر رفتار کسی را نپسندیدی، درمورد رفتار او نظر بده نه در مورد شخصیت او.
آدم ها مجموعه ای از خوبی ها و بدی ها، زشتی ها و زیبایی ها در کنار هم هستند.
هیچ خوبی مطلق یا بدی مطلقی وجود نداره.
هیچکس کامل نیست.
اگر رفتار کسی را نپسندیدی، درمورد رفتار او نظر بده نه در مورد شخصیت او.
01.05.202520:46
29.04.202513:23
بیا بریم لب پل خواجو کنار زاینده رود، چایی بخوریم و حرف بزنیم.
29.04.202510:39
پادکست امروز:
28.04.202520:41
چالش های روز اول:
Reposted from:
روزمرگی‌های یک روان‌درمانگر
03.05.202519:40
گفت: دلم می‌خواست کسی باشه، که بشه تو آغوشش گریه کرد بدون اینکه بپرسه «چی شده؟»
03.05.202507:37
دیشب شب خیلی بدی بود،چندین بار از خواب پریدم، خوابهای عجیب و نامفهوم میدیدم ولی صبح ساعت ۷ وقتی بیدار شدم حس خستگی نداشتم.
روتین صبحم رو انجام دادم، کمی درس خوندم، رو سروکله بابام افتادم و اذیتش کردم، صبحونه خوردم ، آیس کافی درست کردم( به امید اینکه حالم بد نشه) و ناهارمو برداشتم و آماده شدم اومدم دانشگاه.
یهو به خودم اومدم و دیدم چندساعته به هیچی فکر نکردم و همه ی تمرکزم روی کار های امروزم و درسهامه و یه لبخند گنده به خودم زدم.
روتین صبحم رو انجام دادم، کمی درس خوندم، رو سروکله بابام افتادم و اذیتش کردم، صبحونه خوردم ، آیس کافی درست کردم( به امید اینکه حالم بد نشه) و ناهارمو برداشتم و آماده شدم اومدم دانشگاه.
یهو به خودم اومدم و دیدم چندساعته به هیچی فکر نکردم و همه ی تمرکزم روی کار های امروزم و درسهامه و یه لبخند گنده به خودم زدم.
01.05.202520:31
این ″من″ تمام دارایی من از زندگی ست.
این ″من″ این روزها زخم خورده و آسیب دیده و دردمند ست.
و من نشسته ام به سوگواری و تماشا این ″من″
این ″من″ این روزها زخم خورده و آسیب دیده و دردمند ست.
و من نشسته ام به سوگواری و تماشا این ″من″
29.04.202513:02
امروز متوجه شدم به شدت معتاد تلگرامم
و حتی وقتی کاری ندارم هم همش چک اش میکنم و باید یه فکری به حال این اعتیادم بکنم
و حتی وقتی کاری ندارم هم همش چک اش میکنم و باید یه فکری به حال این اعتیادم بکنم
29.04.202510:06
تو فقط میتونی انتخاب کنی چه راهی رو پیش بری، نتیجه دست تو نیست.
28.04.202516:05
توی رابطه با آدم ها ، مثبت در مثبت، گاهی منفی میشه.
03.05.202517:46
به پیشنهاد یکی از دوستام دارم اینروزا پادکست های ایشون برای روزهای بعد از جدایی رو گوش میدم و واقعا خیلی خوب بوده، بهم آگاهی و دید بهتری نسبت به روزهای پیش روم داده،البته که یه سری تکنیک و راهکار هم معرفی کرده که در تایم های آزادم انجام خواهم داد.
خواستم برای شما هم بذارم اگر خواستید از پادکست هاشون استفاده کنید.
https://t.me/drmostafanaeimi
خواستم برای شما هم بذارم اگر خواستید از پادکست هاشون استفاده کنید.
https://t.me/drmostafanaeimi
02.05.202516:17
این دخترها و حال خوب شون شده دلخوشی اینروزام.
29.04.202513:48
چونکه سرکارم و حوصله کار کردن نیست و ممبر جدید داریم
https://t.me/HarfinoBot?start=673a4943b437f13
https://t.me/HarfinoBot?start=673a4943b437f13
29.04.202512:53
دیشب یه دختری خاک شد و امروز یه دختر جدید متولد شد.
این دختر انقدر جدیده که خودم هم نمیشناسمش؛
ولی همونقدر سوگوارم برای دختر دیروز و هیجان زده ام برای دختر امروز
امروز همه چی انگار متفاوت بود.
امروز همه چی جدید بود، حتی دنیا هم جدید بود.
این دختر انقدر جدیده که خودم هم نمیشناسمش؛
ولی همونقدر سوگوارم برای دختر دیروز و هیجان زده ام برای دختر امروز
امروز همه چی انگار متفاوت بود.
امروز همه چی جدید بود، حتی دنیا هم جدید بود.
29.04.202509:18
وعده های امروز :
ساندویچ با سوسیس خانگی
پنکیک رژیمی
موز
خرما و گردو
نسکافه بدون قند
ساندویچ با سوسیس خانگی
پنکیک رژیمی
موز
خرما و گردو
نسکافه بدون قند
28.04.202513:04
تهران هم آتش سوزی شده؟
03.05.202515:35
اینروزا تمام تلاشم بر اینه که نقاب قوی بودن و سرکوب کردن رو بذارم کنار و به خودم اجازه ضعیف بودن و با همه ی وجود درد کشیدن و تجربه کردن احساسات مختلف رو بدم؛
ولی از اونطرف حواسم باشه که از روتین و روزمرگیم عقب نمونم.
ولی از اونطرف حواسم باشه که از روتین و روزمرگیم عقب نمونم.
02.05.202516:17
یکی از دخترای فوق العاده با انگیزه ام.
یه مدت ازش خبری نبود و بعد بهم گفت مادرش فوت شده و دیگه دلش نمیخواد ادامه بده، بهش گفتم یه مدت فاصله بگیره و وقتی حالش بهتر شد برگرده ، زودتر از اونی که فکرشو میکردم برگشت و پرقدرت و با اراده ادامه داد و وقتی میبینم حالش خوبه و نتیجه گرفته؛ عمیقا با همه ی وجودم خوشحال میشم و به داشتن شون افتخار میکنم.
یه مدت ازش خبری نبود و بعد بهم گفت مادرش فوت شده و دیگه دلش نمیخواد ادامه بده، بهش گفتم یه مدت فاصله بگیره و وقتی حالش بهتر شد برگرده ، زودتر از اونی که فکرشو میکردم برگشت و پرقدرت و با اراده ادامه داد و وقتی میبینم حالش خوبه و نتیجه گرفته؛ عمیقا با همه ی وجودم خوشحال میشم و به داشتن شون افتخار میکنم.
29.04.202513:47
ریکشن هاتون افت کرده :(((
29.04.202511:44
مث آب رو آتیش بود.
29.04.202507:49
بعد از گذشت شبی که تا صبح به گریه سپری شد، یه جایی از گریه زیاد برای اینکه بقیه صدامو نشنون دستمو تو دهنم برده بودم که صدام خفه بشه؛
امروز صبح بیدار شدم، مامان برام یه ست جذاب برای باشگاه خریده بود کلی ذوقشو کردم، پنکیک رژیمی پروتئینی درست کردم، یخ روی پوستم کشیدم، رو سروکله بابام افتادم و اذیتش کردم ، با یک ساعت تاخیر رفتم سرکلاس و تا عصر دانشگاهم بعدش تا شب سرکار.
امروز صبح بیدار شدم، مامان برام یه ست جذاب برای باشگاه خریده بود کلی ذوقشو کردم، پنکیک رژیمی پروتئینی درست کردم، یخ روی پوستم کشیدم، رو سروکله بابام افتادم و اذیتش کردم ، با یک ساعت تاخیر رفتم سرکلاس و تا عصر دانشگاهم بعدش تا شب سرکار.
22.04.202510:19
قلبم از دلتنگی مچاله شده ولی هربار با منطقم خفه اش میکنم.
Shown 1 - 24 of 132
Log in to unlock more functionality.